95/8/4
9:10 ع
اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی ، قاری مشهور قرآن کریم، فارغ از صحت و سقم آن، بازتاب های گسترده ای را ایجاد نموده است لیکن اولین رسانه ای که این اتهام را منتشر کرد و سریع به سایر رسانه ها سرایت یافت، شبکه معاند و ضد انقلاب صدای آمریکا VOA بود، که با توجه به حواشی که در این خصوص طی این مدت ایجاد شده است، بیان مواردی را لازم میدانم که در ادامه تقدیم میکنم:
بزرگترین جفا
اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی خود اتهامی بس سنگین و غیر قابل تسامح برای یک قاری معروف قرآن کریم و جامعه قرآنی است، اما از آن بدتر این است که این قاری ادعا کرده است که رهبری از مسئله مطلع هستند و ایشان دستور جمع کردن پرونده را داده اند! و حال این که آنهایی که مقام معظم رهبری را میشناسند، میدانند که ایشان حاضر نیستند حتی نزدیکانشان در موقعیت گناه و تخلف قرار گیرند و ایشان را از هرگونه فعالیت حاکمیتی و اقتصادی بازداشته است، چه رسد به این که بخواهند از یک متهم به فساد اخلاقی، حمایت کرده باشند! که این تهمت زشت به مقام معظم رهبری، مستوجب برخورد جدی مقامات قضایی است.
درباره شاکیان پرونده
آنهایی که شاکیان پرونده اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی را شماتت میکنند و بعضاً ایشان را بابت رسانه ای کردن این جریان خائن معرفی میکنند، کاش میتوانستند خودشان را حتی یک روز به جای این شاکیان بگذارند. خیلی از کسانی که به والدین این خانواده ها جسارت کردند، حتی نمیتوانند یک روز هم خبر جسارت کسی به فرزندانشان را تاب بیاورند و این افراد، چند سال است که با این مسئله مواجه هستند و به درست یا غلط احساس میکنند این پرونده با سیاسی کاری و مصلحت سنجی مواجه گردیده که باعث شده است از سر دادخواهی، مسئله را رسانه ای نمایند که اگر چه نمیتوان کارشان را مجاز خواند، اما میتوان قابل درک دانست.
درباره خانواده های قرآن آموز
مطمئناً برخی از خانواده هایی که تاکنون فرزندان خود را با اعتماد کامل به کلاسهای قرآنی میفرستادند، با این وقایع ممکن است دچار نگرانی و احتیاط شوند که البته این احتیاط باید درباره همه کلاسهای آموزشی اعم از هنری، درسی، ورزشی و حتی قرآنی وجود داشته باشد، لیکن نباید منجر به محرومیت، به خصوص محرومیت از یادگیری قرآن کریم گردد، بلکه والدین باید فرزندان خود را از حضور در کلاسهای خصوصی (با هر موضوعی)، که بدون نظارت و یا بدون حضور والدین انجام میشود، منع کنند و به فرزندان خود درباره چگونگی مواجهه با رفتارهای مشکوک مربیان و همکلاسی های خود آموزش دهند.
نبود تشکیلات منسجم و پاسخگو
به نظر میرسد حوزه قرآن آموزی با توجه به نهادهای موازی چون وزارت ارشاد، اوقاف، سازمان تبلیغات و برخی تشکلهای مردم نهاد، دچار یک بحران مدیریتی باشد، متأسفانه این نهادها به صورت غیر هماهنگ و سلیقه ای عمل میکنند و این امر موجب میشود تا آموزش، صدور مجوز و نظارت برای عملکرد اساتید و کلاسهای قرآنی با مشکل مواجه گردد و حال این که در این حوزه باید یک تشکیلات واحد و هدفمند، فعال باشد که بتواند مسئولیت اشتباهات خود را نیز بپذیرد که کاش این وظیفه به یک وزارتخانه یا سازمان خاص و مستقل واگذار گردد.
اولین اشتباه تشکیلات قرآنی ذینفوذ
به قول سخنگوی قوه قضاییه، اثبات اتهامات این چنینی اساساً کار سختی است، اما حتی همان سطح شوخی های جنسی کلامی که گویا این قاری آن پرهیز نداشت هم در کسوت یک استاد قرآن قابل اغماض نبود و کاش آن تشکیلات ذینفوذ قرآنی که ایشان را مورد تأیید و حمایت قرار داده است، از کنار هیچ مشکل اخلاقی به سادگی نمیگذشت، نه این که بعد از اطلاع از پرونده نامبرده، بکوشد پرونده را با اطاله مواجه کند و نه این که الان که این مسئله علنی شده است، مسئولیت اشتباه خود را نپذیرد و سکوت اختیار کند تا فرصتی زیر سؤال بردن جامعه قرآنی، انقلابی و رهبری از سوی معاندان ایجاد گردد.
اشتباه بزرگ تشکیلات قرآنی ذینفوذ
از سوی دیگر، یک تشکیلات قرآنی ذینفوذ که باید در این حوزه هوشیار و قاطعانه عمل میکرد و خانواده های شاکیان را به صبر و آرامش دعوت میکرد و خودش خواهان بررسی دقیق و سریع نظام قضایی میشد، این خانواده ها را بیشتر تحریک کرده است و اولاً براساس اظهارات متهم، کوشیده تا در روند قضایی تأثیرگذاری کند، ثانیاً تلاش کرده است تا به صورت مطلق از مشتکی عنه دفاع کند، ثالثاً به جای ایجاد محدودیت در فعالیتهای قرآنی مشتکی عنه تا زمان تعیین تکلیف پرونده، تلاش کرده است بیشتر او را در صداوسیما و قرآئتهای مراسم رسمی و مهم جلوی چشم نگه دارد تا به این شکل نشان دهد که هیچ اعتقادی به اتهامات ندارد!
مواجهه با شائبه مصلحت سنجی
این که سخنگوی قوه قضاییه میگوید پرونده اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی مثل هزاران پرونده مشابه قوه قضاییه است و حساسیت رسانه های ضدانقلاب را در خصوص این پرونده سیاسی میداند، اگر چه حرفی درست است، اما بیان این سخنان را از سوی قوه قضاییه درست نمیدانم، چرا که این شائبه را ایجاد میکند که نگاه خصمانه دشمنان در خصوص برخی پرونده ها، ممکن است قوه قضاییه را نیز دچار برخی ملاحظات نماید، در صورتی که اگر تمام دنیا هم درخصوص پرونده ای نگاه سیاسی داشته باشند، تکلیف قوه قضاییه این است که بدون توجه به آن نگاه ها، با سرعت و عدالت، به پرونده ها رسیدگی نماید، خواه درباره فیشهای نجومی، زمینهای شهرداری باشد خواه درباره اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی و این تنها کاری است که میتواند شائبه سیاسی کاری و مصلحت سنجی را از اذهان دور کند.
معضلی به نام اطاله پرونده های قضایی
معتقدم قوه قضاییه در مقوله برخورد با پرونده اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی و بسیاری دیگر از پرونده های عادی و کلان خوب عمل نمیکند و بعضاَ با اطاله پرونده ها باعث میشود تا حقی تضییع شود و یا آبرویی مخدوش شود و حال این که جایگاه امروز قوه قضایی به عنوان قوه ای که باید عدالت را در جمهوری اسلامی اجرا کند، بسیار ویژه است، چرا که به فرموده پیامبر اکرم (ص)، حکومت با کفر میماند ولی با ظلم نمی ماند، پس قوه قضاییه باید بداند که اگر موجب اطاله پرونده ها و ایجاد ناامید شدن مردم در احقاق حقوقشان شد، این خود اوست که در بلند شدن صدای دادخواهی مردم مقصر است و بیش از هر کسی باید خود را نکوهش کند.
نمادسازی های اشتباه از افراد
اعتقاد دارم که برخی اقشار مانند روحانیون، مداحان، قاریان، مسئولان و حتی منتصبین مقام معظم رهبری مدام باید به مردم بگویند که لباس و جایگاهشان نباید باعث شود که ایشان را نماینده اسلام، قرآن، انقلاب و رهبری بدانند، خوب است که خود این اقشار در جهت تقدس زدایی از خود گام بردارند و بکوشند از تقدس اسلام و قرآن و انقلاب، برای خود تقدس ایجاد نکنند تا اگر خودشان یا یکی از هم صنفی هایشان دچار خبط و خطایی از جنس اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی شد، مردم آن خطاها را به پای اسلام، قرآن، انقلاب و رهبری ننویسند.
اهمیت تهذیب نفس در خصوص افراد مؤثر
قاریان، عالمان، مسئولان و همه اقشار تأثیر گذار در جامعه که منتسب به اسلام و انقلاب هستند، باید بسیار بیش از دیگران به تربیت و تهذیب خود اهتمام داشته باشند، چرا که هر چه جایگاه معنوی و محبوبیت کسی بالاتر برود، شدت سقوطش نیز بیشتر خواهد شد، شاید تعداد قاریان و یا عالمانی که به فساد و تخلف آلوده باشند، کمتر از سایر اقشار باشد اما بعضاً عمق مفاسدی که در معدود مفسدان این اقشار رخ میدهد، بیشتر است و این که خوبی و بدی این اقشار، به مراتب تأثیرگذارتر از مردم عادی است که اینها باعث میشود، مسئله تهذیب و تربیت، در بین منتسبین به اسلام و انقلاب از اهمیت بسیار زیادی برخوردار باشد.
درباره شبکه های معاند
مسلماً هم اکنون ناراحت ترین افراد از اتهام فساد اخلاقی سعید طوسی ، خود جامعه قرآنی و دلسوزان اسلام و انقلاب هستند و حال این که برخی شبکه های معاند، طوری ژست دلسوزانه برای اخلاق و حقوق مردم گرفته اند که انگار نه انگار نه به اخلاق پایبند هستند و نه برای حقوق ایران و ایرانی ارزشی قائلند! شبکه هایی که کارکنانشان به همجنس بازی خود افتخار میکنند و وقوع تجاوزهای جنسی در ایشان به امری عادی تبدیل شده است و مزدور دشمنان خونی مردم هستند، برای این مردم اشکی جز اشک تمساح نمیریزند که این را خود خانواده های شاکیان هم به خوبی درک کردند و از این شبکه ها اعلام برائت نمودند.
95/8/4
9:8 ع
آقای روحانی (95/8/1): «اگر برای ثبات، وزیر عوض نکنیم، سایت های بداخلاق می گویند چرا وزرا را عوض نمی کنید؟ می خواهیم تغییر ایجاد کنیم، همان بداخلاق ها می گویند چرا عوض می کنید؟! برادر عزیز من، هدف کشور توسعه و تعالی است»
آقای روحانی! کسی به دنبال فشار برای تعویض وزرا آن هم به صورت بیهدف و کورکورانه نیست که فکر کنید با تعویض این 3 وزیر، همه منتقدان باید از شما ممنون شوند و حال این که تعویضهای شما 2 سؤال جدی را ایجاد نموده است:
1- چرا وزرایی که حوزههایشان دچار بیشترین اثر در مشکلات مردم و شدیدترین ضعفها هستند، به خصوص در حوزه های اقتصادی و در بخشهای مسکن، اقتصاد، اشتغال و صنعت تعویض نشده اند؟!
2- واگر این وزرایی که عوض شدند مشکل دارند چرا در این سه سال و اندی از کار دولت شما عوض نشدند و در این ماههای آخر ناگهانی باهم عوض میشوند؟! آیا ناکارآمدی این سه وزیر دفعتاً برای شما اثبات شد؟!
پاسخ دو سؤال فوق، مسلماً با هدف ادعایی شما درباره این شیوه تعویض وزرا ، یعنی «توسعه و تعالی کشور» منافات دارد و به همین دلیل آنچه که به ذهن میرسد این است که هدف از تعویض این 3 وزیر، سیاسی و انتخاباتی است.
95/8/4
9:7 ع
حضرت الله آملی لاریجانی
رئیس محترم قوه قضاییه
سلام علیکم
کاری ندارم که قوه قضاییه را چه طور تحویل گرفتید، اما میدانیم قوه زیر نظر شما به لحاظ ساختاری، مدیریتی و نظارتی دچار ایرادات مهمی است، اطاله یک پرونده به چند سال چگونه قابل توجیه است وقتی به راحتی موجب تضییع حقوق و آبروی مؤمنین، ناامیدی مردم از احقاق حقوقشان، جسارت مجرمان در اجرای جرم، سوءاستفاده دشمنان و تحمیل هزینه برای نظام میگردد؟!
حضرت آیت الله آملی لاریجانی ! تلاشهای شبانهروزی و نگاه برجسته فقهی و سیاسی و موضع گیریهای به هنگام شما در مسائل روز قابل ستایش است، اما برای مدیریت این قوه عظیم و حیاتی که بقای نظام امروزه به کارآیی آن منوط است، به ابزارهای نوین و بهروز مدیریتی و نظارتی نیاز دارید، به دادگاهها و قضات تخصصی در بخشهای مختلف محتاجید و باید در آموزش، انتخاب، توجیه و نظارت در خصوص قضات به دنبال یک تحول عظیم باشید.
بارها از شما شنیدهایم که در خصوص تعداد قضات در مضیقهاید و آن را عامل اطاله دادرسی میدانید، اما در کشوری که روزانه حدود 17000 چک برگشتی وجود دارد که به راحتی با اصلاح روند فعلی صدور دسته چکهای بدون پشتوانه قابل کاهش هستند، چرا اول نباید به دنبال اصلاح رویهها و قوانین بود؟! لذا باید با اصلاح قوانین و رویههای ناکارآمد و تحول در سازمان بازرسی، به فکر کاهش کمی و کیفی ورودیهای قوه قضاییه و تقویت بازدارندگی در وقوع جرائم باشید.
حضرت آیت الله آملی لاریجان ! درپایان از خداوند منان میخواهم بتوانید برای نظام مقدس جمهوری اسلامی مایه عزت و اعتبار نظام، رهبری، مردم و ناامیدی مجرمان و معاندان باشید و در خاطر داشته باشید که به فرموده پیامبر اعظم صلوات الله علیه و آله، حکومتها بدون دین میمانند اما باظلم خیر! پس در حفظ نظام که اوجب واجبات است، با تحقق سریع و صریح عدالت کوشا باشید.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
95/8/4
9:4 ع
اظهارات آقای روحانی در روز ملی صادرات حاوی نکاتی است که پس از ذکر بخشهایی از آن، به آنها پاسخ میگویم:
«در دعوا با دنیا صادرات در نمیآید. برخی فکر می کنند که ما وقتی میگوییم تعامل سازنده یعنی برویم با غربیها و اروپاییها لبخند بزنیم و حرف بزنیم و ناهار بخوریم. تعامل سازنده یعنی مناسب کردن محیط روابط بینالمللی برای صادرات کالا، برای اشتغال جوانان، برای واردات راحتتر کالاهای سرمایهای و مواد اولیه. مگر در دنیای امروز میتواند کشوری بگوید من بدون رابطه با دنیا به پیشرفت میرسم.»
آقای روحانی! شکست نفسی نکنید، شما برای تعامل سازنده از لبخند و حرف و نهار خوردن هم فراتر رفتید، شخصاً با اوباما تلفنی صحبت کردید، آقای ظریف هم با اوباما مصافحه کرد، به جان کری و تیمش نیز هدایای نفیس داد و در خلال مذاکرات هم با آقای کری به پیاده روی رفت و حتی در اقدامی متقابل با جان کری، روبروی پرچم آمریکا ایستاد و عکس گرفت! قاعدتاً این رفتارها بعد از بیش از 3 دهه قطع رابطه کامل، برای ایجاد یک #تعامل_سازنده با تعاریف شما، باید کارساز بوده باشد!
خب! با این همه تعامل در بیش از 3 سال گذشته از عمر دولت شما و حدود یک سال از عمر برجام، الان صادرات، اشتغال و رابطه ما با دنیا متحول شده باشد، پس چرا اعتبار پاسپورت ایرانی کاهش یافته و تحریم های جدیدی رخ داد و به داراییهای ما دست درازی شد؟! پس چرا به جنگ دریایی در خلیج فارس در آینده نزدیک تهدید شدیم؟! و با بدعهدی طرف مقابل در برجام و تعهداتش مواجه هستیم؟! و چرا هنوز نمیتوانید عزتمدانه و بدون قراردادهای محرمانه و با دادن امتیازات گسترده، سرمایه خارجی جذب کنیم؟! و چرا مجبورید تا از آمریکا برای خارجیهایی که میخواهند با ما رابطه برقرار کنند امان نامه بگیرید؟!
آقای روحانی! چرا با وجود این همه عطش شما برای ارتباط با آمریکا و غرب، آنها عطشتان را تنها با فشار برای به عقب راندن شما در موضوعات مهم و اخذ تعهدات متعدد جواب میدهند؟! آیا هنوز فکر نمیکنید، دشمن از این همه بی تابی شما در حال سوءاستفاده باشد؟! آیا بهتر نیست حداقل همانقدری که به ارتباط با غرب میل نشان میدهید، اقتصاد کشور را از موضع ضعف و رکود نجات دهید تا طرف مقابل اینقدر برای تعامل با شما، شرط و شروط تعیین نکند؟!
آقای روحانی! اولا که کسی نمیگوید با دنیا رابطه نداشته باشید بلکه میگوییم دنیا فقط آمریکا و غرب نیست، ثانیاً انقلاب اسلامی با وجود دشمنان قسم خورده ای که دارد با دیگر کشورهای دنیا قابل مقایسه نیست، ثالثاً ایران با این منابع عظیم معدنی و نفتی، با این هوای چارفصل و وسعت پهناور اراضی کشاورزی، با این میانگین سنی جوان و با این همه نیروی انسانی تحصیلکرده را نباید با کشورهای کوچک تک محصولی مقایسه کرد، و اینها یعنی این که حتی اگر همه دنیا هم با ما قهرکنند، #پیشرفت ما نباید متوقف شود.
آقای روحانی! شما تعامل با دنیا را برای صادرات کالا و اشتغال ضروری میدانید، اما گویا راه را گم کرده اید! برای صادرات کالا و اشتغال، اول باید کالایی تولید کرد و برای این کار باید ابتدا از تولیدکنندگان حمایت کنید، باید به جای استفاده از تولیدات خارجی، استفاده از #تولید_ملی را عملاً ترویج کنید، باید تسهیلات مناسب برای تولیدکنندگان قائل شوید، نباید به شرکتهای خارجی برای کار در داخل اولویت بدهید و نباید به خاطر ارزانتر بودن محصولات کشاورزی خارجی، آنها را به محصولات داخلی ترجیح بدهید و الا که تنها صادرات شما، همان محصولات نفتی، میعانات گازی و محصولات پتروشیمی باقی خواهد ماند.
95/7/27
5:24 ع
درخصوص معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر ، بعضاً شبهاتی مطرح شده است که ضمن طرح آنها، مختصراً پاسخ آنها نیز بیان میگردد:
1- شاید تنها مخالف جدی معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر ، شخص خودشان بودند که برخی مثل محسن کدیور این مخالفت را ناشی از عدم توانایی ایشان و اطلاع ایشان درخصوص نداشتن شرایط این کار دانستند! که این نتیجه گیری حقیقتاً مغرضانه بوده است چرا که اولاً آیت الله خامنه ای اساساً حامی و موافق رهبری شورایی بودند و ثانیاً این که از تقوای الهی و احتیاط از پذیرفتن مسئولیت خطیر رهبری نه تنها یک نقطه ضعف نیست بلکه شرط عقل برای یک انسان باتقوا و دانشمند نیز هست و البته ایشان در عمل ثابت کردند که حقاً و انصافاً از پس این جایگاه کلیدی نظام مقدس جمهوری اسلامی به خوبی برآمدهاند.
2-برخی از افراد مانند مهدی خزعلی نیز گفتند که معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر با یک سناریوی از پیش طراحی شده توسط آقایان هاشمی، حاج احمد خمینی و آیت الله خامنه ای انجام شده است، اما اولاً شخص آیت الله خامنه ای خود از حامیان جدی رهبری شورایی بوده اند، ثانیاً آقای هاشمی هم نظرشان بر رهبری شورایی با حضور آیات خامنه ای و مشکینی و موسوی اردبیلی بوده است وثالثاً ساختگی و نمایشی دانستن و معرفی کردنٍ مخالفت تند آیت الله خامنه ای با آن سیمای برافروخته و حرکات و سخنانی که در این خصوص اظهار داشتند، جز از اذهان بیمار اشخاص کینه توز بر نمی آید!
3-یکی از شبهاتی که درخصوص معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر مطرح میشود این است که ایشان را فاقد شرط مرجعیت برای جایگاه رهبری اعلام کرده بودند! در صورتی که حضرت امام در نهم اردیبهشت 68 به شورای بازنگری قانون اساسی دستور دادند تا ظرف 2 ماه برخی اشکالات قانون اساسی از جمله شرط مرجعیت برای رهبری اصلاح شود که در همان زمان در شورای بازنگری قانون اساسی لحاظ شد و بر همین اساس در روز انتخاب رهبری، شرط مرجعیت مد نظر مجلس خبرگان نبود، با این وجود پس از همه پرسی اصلاح قانون اساسی در 6 مرداد 68، یک بار دیگر برای رهبری آیت الله خامنه ای رأی گیری شد و ایشان مجدداً رأی اکثریت خبرگان را کسب کرد و چندی نگذشت که از سوی جامعه مدرسین قم و سایر مراجع علمی و دینی به عنوان یکی از مجتهدین وقت معرفی شد.
4-برخی میگویند چون هنوز قانون اساسی به همه پرسی گذاشته نشده بود، پس قابلیت اجرا نداشته است، که این اظهار نظر ناشی از عدم درک صحیح از جایگاه ولی فقیه و مردم درحکومت اسلامی است. در حکومت اسلامی، آرای مردم نشان دهنده مقبولیت امور است لیکن آنچه که باعث مشروعیت و رسمیت میشود، امضا، تأیید یا تنفیذ ولی فقیه است. در همین خصوص، تأیید اصلاحیه قانون اساسی و یا رأی دادن به رئیس جمهور منتخب، موجب رسمیت و مشروعیت قانون و یا رئیس جمهور نمیشود، بلکه آنچه که به آرای مردم مشروعیت میبخشد در نهایت امضا یا تنفیذ ولی فقیه است و از این لحاظ، دستور امام خمینی درخصوص برداشتن شرط مرجعیت از قانون اساسی یک حکم شرعی است و با این وجود، این حکم، در کنار سایر اصلاحات قانون اساسی به همه پرسی مردمی گذاشته شد و پس از کسب آرای مردمی به امضای ولی فقیه رسید تا رسمیت یابد.
5- یکی از سؤالاتی که در این خصوص پرسیده میشود این است که چرا آیت الله خامنه ای، در پی رهبری آیت الله آذری قمی بودند که قبل از فوت حضرت امام خمینی(ره) و پس از آن، تعاریفی برخلاف نظرات حضرت امام(ره) درباره ولایت فقیه داشتند و دایره نظرات ولایت فقیه را در برخی حوزه ها صرفاً ارشادی میدانستند و در نهایت هم مسیر آیت الله منتظری را رفتند؟! در جواب این شبهه باید گفت:
اولاً تا قبل از طرح چنین ادعایی از سوی آیت الله امامی کاشانی در سال 92 (در برنامه شناسنامه)، هیچکدام از افرادی که وقایع آن روز را روایت کرده اند، مدعی حمایت آیت الله خامنه ای از رهبری فردی آذری قمی نشده بودند و برخی از مطلعین هم این نقل قول را اشتباه دانسته اند.
ثانیاً به لحاظ عقلی نمیتوان پذیرفت آیت الله خامنه ای کسی را شایسته رهبری فردی بداند ولی در روز انتخاب رهبری، قاطعانه از رهبری شورایی حمایت کند! کما این که حتی پس از معرفی ایشان به عنوان نامزد، ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟ و با این منطق یعنی ایشان تا آخرین لحظه با رهبری فردی مخالف بودند.
ثالثاً در جلد 41 کتاب حکومت اسلامی قولی از آیت الله امینی منتشر شده است که میتواند درباره آیت الله آذری قمی باشد که آیت الله امامی کاشانی اشتباهاً آن را به آیت الله خامنه ای منسوب کرده باشند! آیت الله امینی میگویند:
«آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی، آقای اردبیلی و آقای مشکینی هم بودند که همگی از شورایی بودن رهبری صحبت می کردند. من مطلبی را در جلسه عرض کردم و گفتم ما در کمیسیون ولایت فقیه , شورایی بودن را ردّ کردیم. آیت الله خامنه ای فرمودند: رهبری شورایی را که رد کردید، پس چه کنیم؟ من در این موضوع فکر کرده بودم و چند نفر را در نظر داشتم و اسامی را در یک برگ کاغذ نوشته بودم که همراهم بود. من یک نفر را معرفی کردم که برای رهبری مناسب است. آیت الله خامنه ای فرمودند: نه، البته بعداً فهمیدم که این شخص صلاحیت رهبری را نداشته است. به ایشان (آیت الله خامنه ای) گفتم : خود شما چطور؟ ایشان بی اعتنایی کرد.»
6- با توجه به خاطره ای که آقای هاشمی درخصوص نظر حضرت امام درباره آیت الله خامنه ای بیان کردند، برخی اینطور نتیجه گرفتند که معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر بدون خاطره آقای هاشمی محقق نمیشد و رهبری ایشان را مدیون آقای هاشمی میدانند، در صورتی که:
اولاً این خاطره در لحظه آخر انتخاب آیت الله خامنه ای و در حالی که اذهان روی ایشان متمرکز شده بود و عملاً رهبری شورایی و رهبری فردی آیت الله گلپایگانی نیز منتفی شده بود بیان شد.
ثانیاً آقای هاشمی پس از اصرار و فریاد آیت الله شبستری و آیت الله قریشی در مجلس آن دو خاطره عمومی و خصوصی خودشان را نقل کردند.
ثالثاً به غیر از آقای هاشمی، آقایان حاج احمد خمینی، موسوی اردبیلی و خلخالی هم شبیه آن سخنان را گفتند و یا همان سخنان آقای هاشمی را تأیید کردند.
95/7/27
5:21 ع
« خیابان 21 » یا « آسوده بخوابید! رابین هود نمی آید! » عنوان طنزی است که آیدین سیار نوشته که در هفته نامه اعتدالی و اصلاح طلب صدا منتشر شده است، ضمن بیانی خاص و البته مجعول از چگونگی توصیه مقام معظم رهبری به نیامدن احمدی نژاد، مقام معظم رهبری را به گالیور تشبیه کرده که در خیابان 21 ، رابین هود را از آمدن به صحنه منع میکند که به رابین هود میگوید:
«ظاهراً کسی از شما دل خوشی ندارد، البته من از اومدنت زیاد اذیت نمیشم چون به زندگی زیر تسلط آدمهای کوچک عادت دارم ولی شما دیگران را اذیت میکنی، باتوجه به وضعیت پیش آمده و این که جدیداً معلوم شده شخصاً 12 میلیارد تومان تخلف داشتی بهتره خودت رو ضایع نکنی...».
باتوجه به جسارت نشریه موهن صدا در مطلب خیابان 21 ، بیان چند نکته ضروری به نظر میرسد:
1- ضروریست مقامات قضایی با آیدین سیار، محمد قوچانی (نویسنده مطلب و سردبیر هفته نامه صدا) و سایر مقامات مسئول این نشریه برخورد لازم را چه در خصوص اتهاماتی که وارد کرده اند و چه در خصوص توهین وقیحانه ای که به شخص مقام معظم رهبری مرتکب شده اند، انجام دهند و اشد مجازات قانونی را برای ایشان در نظر بگیرند و درخصوص مجوز نشریه و ممنوعیت کار این افراد نیز اقدام لازم صورت گیرد.
2- مسلماً یکی از کینه های منتقدان رهبری این است که ایشان زیر بار حرف زور نمیروند و اصلاً هدف فتنه گران در فتنه 88 همین بود که ایشان را به ابطال رأی مردم مجبور کنند که ایشان پای رأی مردم و قانون اساسی ایستادند، لذا قطعاً وصله تسلط پذیری مقام معظم رهبری آن هم از آدمهای کوچک، تنها میتواند تراوشان اذهان کینه توز نسبت به ایشان باشد.
3- قطعاً رهبری حتی آدمهای حقیری که حتی نسبت به فرهنگ و مذهب و عزت کشور خود هیچ عرقی ندارند و تمام آرمانهایشان در نوکری آمریکا و غرب خلاصه میشود را تحمل میکنند و این فرصتی است تا حقارت تفکرات خود را در آینه عمل ببینند و عبرت گیرند، هرچند شاهدیم که میبینند و رذیلانه حاضرند تن به ذلت آمریکا بدهند ولی به اشتباه بودن تفکرات خود اقرار نکنند! و اگر منظور رهبری تسلط پذیری از احمدی نژاد است که شاهدیم رهبری در قبال ایشان در هرجایی که لازم دانستند با تذکر و توصیه و امر و نهی برخورد کردند و منافع ملی را نادیده نگرفتند.
4- انتشار این مطلب موهن در زمانی که رفتن علی جنتی از وزارت فرهنگ و ارشال اسلامی! قطعی شده است، میتواند یک آزمایش و یا مانور برای شروع یک حمله تلقی گردد و اگر برخورد و واکنش لازم به خصوص از نوع مردمی صورت نگیرد، احتمالاً فوراً فاز هجمه گسترده در دورانی که احتمالا وزارت ارشاد با سرپرست اداره میشود، شروع خواهد شد، لذا مطالبه گری عمومی و مردمی برای برخورد جدی با این رفتار غیرقانونی و غیرقابل قبول، از سوی قوه قضاییه امری ضروری و لازم است.
5- با توجه به این که این نشریه در جهت سیاستهای اعتدال و اصلاحات قرار دارد و با توجه به خالی شدن دستشان از ایجاد فضای دوقطبی با عدم حضور احمدی نژاد، بعید به نظر نمیرسد که بکوشند جایگاه رهبری را قطب مقابل خود قرار دهند تا با یک قمار و دادن چند تلفات، فضای دوقطبی مورد نیاز خود را برای تأثیرگذاری در انتخابات 96 ایجاد نمایند، حال این که سابقه نشان داده است مملکت در جایی که حرف ولایت فقیه مطرح باشد، یک قطب بیشتر ندارد، لیکن اگر میخواهند آزموده را بیازمایند، میتوانند این تتمه آبروی اصلاح طلبی و اعتدال را نیز در نزد مردم غیور ایران هدر دهند!
95/7/24
5:56 ع
اگرچه قبلاً خود آقای هاشمی بارها گفته است که هدفش از بیان مسافرتها و تفریحاتش که بعضاً اشرافی شمرده شدند، این است که نشان دهد با مردم صادق و بی ریا است! ولی این بار آقای عطریانفر، از مهره های سرشناس اصلاحات چنین مسائلی را تکرار کرده است! بماند که گردش 180 درجه ای اصلاح طلبان در قبال آقای هاشمی خود جای تأمل بسیار دارد که چگونه امروز میکوشند از کسی که سالها او را عالیجناب سرخپوش نامیدند و به قاتل قتلهای زنجیره ای متهم کردند، به طور مضحکی دفاع کنند! در ادامه ابتدا اصل سخنان آقای عطریانفر و سپس مطلبی را در پاسخ به این اظهارات و خطاب به ایشان بیان میدارم:
«آقایهاشمی رفسنجانی به یک بیماری و یک ناهنجاری اخلاقی اساسی اعتقاد داشت و خودش اولین پرهیز کننده از آن بود. آن ناهنجاری این بود که آقایهاشمی رفسنجانی به شدت از «ریا» پرهیز داشت. اگر ایشان در تعطیلی روز عاشورا به سد لتیان یا کیش می رود، در خاطراتش می نویسد و هیچ ابایی ندارد! اگر امروز چلوکباب خورده، می نویسد! امروز سوار چنان ماشینی می شود، می نویسد! چون می گوید چرا خودمان را در پرده ای از ابهام قرار بدهیم که مردم تقدیس کنند!؟ بگذاریم مردم ما را ببینند.»
آقای عطریانفر! اگر علت بیان تفریحات و خوشگذارنی ها و اشرافی گری های آقای هاشمی و خانواده اش صرفاً صداقت و بی ریایی است پس چرا نسبت به سایر مسائل صداقت کنارگذاشته میشود؟! پس چرا آقای هاشمی در پذیرش مفاسد فرزندش مهدی هاشمی که روزگاری او را در جایگاه حساسی در وزارت نفت نشاند و جرایمش مانند ارتشاء، جعل و اختلاس بر دادگاه اثبات شد، مقاومت کرد؟! پس چرا در نهایت هم طوری این مجرم و مفسد کلان اقتصادی را به زندان بدرقه کرد و از خدماتش گفت که گویی امیرکبیر زمان را بدرقه میکند!؟ و یا در مورد اتهام تقلب گسترده که از سوی سران فتنه بیان شد و شخص شما حاضر بودید با مدعیان آن مناظره کنید، آقای هاشمی با مدعیان تقلب و فتنه گران همراه شد و حاضر نشد آنجا برای خاموش کردن آتش فتنه، از این صداقت خود استفاده کند!
آقای عطریانفر! اگر میبینید آقای هاشمی از خوشگذارنی ها و اشرافی گری هایش به راحتی سخن میگوید، ریشه در تلاشش برای ریختن قبح اشرافی گری دارد. او تلاش میکند کسی از اشرافی گری خجالت نکشد و این فرهنگ را هم در زبان و هم در عمل، هم شخصاً و هم از طریق حزبش، از همان شروع پذیرش قطعنامه تا امروز ترویج کرده است. ما نمیگوییم چرا آقای هاشمی خوشگذرانی هایش که مردم عادی هرگز نمیتوانند انجام دهند راستش را به مردم میگوید! ما میگوییم چرا به جای این که طبق سیره ائمه هدی(ع)، حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه ای به ساده زیستی و همراهی با مردم به عنوان یک تکلیف قطعی کارگزاران حکومت اسلامی نگاه کند، تلاش میکند اشرافی گری مسئولان را امری مقبول معرفی کند و جامعه را به این سمت بکشاند و برای مدیران طبقه ای خاص از اشرافی گری قائل گردد؟!
آقای عطریانفر! کسی با رفاه و راحتی مردم مخالف نیست، اما فرق رفاه و راحتی با اشرافی گری و مانور تجمل بسیار متفاوت است! آقای هاشمی در سال 1370 که مردم عادی بعضاً از نیازهای ابتدایی خود محروم بودند، در روز عاشورای حسینی که اصلاً روز تفریح و خوشگذارنی نیست، خانوادگی با هلیکوپتر به سد لتیان میرود و اسکی روی آب میکند؟! آیا بیان این خاطرات به معنی صداقت و بی ریایی است یا به معنی ترویج گناه اشرافی گری که از خود این گناه به مراتب بدتر است؟! و یا به معنی ریختن قبح اشرافی گری حتی در عاشورای حسینی(ع) است؟! مگر امام حسین(ع) به دست مسئولان اشرافی زمان شهید نشد که میخواستند هر طور دلشان میخواهد زندگی کنند؟! پس چه شده است که امروز، آقای هاشمی و امثال ایشان که باید پاسدار خون امام حسین(ع) باشند، در مسیر توجیه اشرافی گری کارگزاران حکومت اسلامی قرار دارند که امام حسین(ع) در برابرش ایستاد و شهید شد؟!
آقای عطریانفر! از اشرافی گری زشت تر این که شما و آقای هاشمی و حامیان ایشان طوری بیان این اشرافی گری ها را نشانه صداقت و حسنه میداند که گویا همه مخالفان اشرافی گری دروغگو و دورو و خوشگذران هستند! آقای هاشمی طوری به بیان خاطرات تفریحات اشرافی خود در روز عاشورا افتخار میکند که سایر مسئولان جملگی در آن زمان مشغول تفریحات مشابه بودند ولی صداقت بیانش را نداشته اند؟! مگر میتوان زشتی فرهنگ منحوس اشرافی گری را زیر کلمه «صداقت» و «بی ریایی» تطهیر کرد؟! آقای عطریانفر! اظهارات شما و شخص آقای هاشمی ظلم آشکار به اصل حیاتی ساده زیستی برای مسئولان و زی طلبگی برای روحانیون و برخلاف دستورات دینی و آرمانهای انقلابی است که متأسفانه در کنار تلاش های شما برای تضعیف سایر آرمانهای انقلابی مانند استکبارستیزی، عدالت جویی، فسادستیزی، ترویج دینمداری در جامعه و... به یک رویه زشت تبدیل شده است!
95/7/24
5:54 ع
اگر چه ادعای تقلب 11 میلیونی در نظام انتخاباتی کشور باوجود این همه ناظر، مجری، نماینده نامزدها، قانون سختگیرانه انتخابات و رسیدگی به اعتراضات به اندازه کافی مضحک است، اما باید بدانیم که ادعای موسوی تقلب 11 میلیونی نبود! به این جمله موسوی در ساعاتی که هنوز برخی از حوزه ها مشغول رأی گرفتن بودند توجه کنید:
«برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم»
موسوی ادعا میکند من با نسبت بسیار زیاد و نه زیاد! برنده شده ام در حالی که او با فاصله 11 میلیونی باخته بود و این یعنی ادعای موسوی اولاً تقلبی حداقل دوبرابر 11 میلیون و حدود 20 میلیون است و ثانیاً بحث او تقلب است و نه تخلف!
ادعای تقلب حدود 20 میلیونی آنگاه بیشتر مضحک میشود که بدانیم او و دوستانش حتی برای تقلب یک میلیونی هم سند و مدرک محکمه پسندی نداشتند آن هم درحالی که از مدتها قبل کمیته صیانت از آرا تشکیل داده بودند و از احتمال جدی تقلب سخن میگفتند!
مضحک تر این که افرادی مانند موسوی، خاتمی، کروبی، هاشمی سالها در دولت، مجلس و مجمع تشخیص، رئیس بودند و اگر نظام انتخاباتی اینقدر ایراد داشت که بتوان در آن 20 میلیون تقلب کرد، حتما آن را اصلاح میکردند.
مضحک این که این افراد تنها در ایام انتخابات شروع به تشکیک در سلامت انتخابات میکنند گویا طبق فرموده رهبری، ایشان به مرض تشکیک در سلامت انتخابات مبتلا هستند که در ایام انتخابات این مرض مزمنشان، عود میکند.
و بازهم مضحک این که همین ها زمانی که انتخاباتی برگزار میکردند و کسی مدعی تقلب میشد، تقلب را غیرممکن میدانستند و زمانی که در انتخاباتی شکست میخوردند، مدعی تقلب میشدند! و جالبتر این که در انتخابات 84، برخی از ایشان به انتخاباتی که خاتمی برگزار کرد تشکیک کردند!
95/7/19
11:6 ع
حاج منصور ارضی عزیز؛ مداح انقلابی و وارسته
سلام علیکم
مصاحبه شما در برنامه بدون تعارف سیما در خصوص لزوم سیاسی بودن مردم و به خصوص مداحان کاملاً در چارچوب اسلام انقلابی صحیح و قابل دفاع است، اما برخی از نظرات شما مثل تکرار این جمله که برای سر برخی افراد جایزه گذاشتید یا جمله اخیرتان که درباره فوتبال ایران و کره گفته بودید که نگذارید حزب الله خشمگین شود، مرا بر آن داشت تا با کسب اجازه از شما، چند جمله خدمت حضرتعالی بیان نمایم.
در شرایطی که دشمنان اسلام و انقلاب منتظرند تا از کوچکترین فرصت برای زیر سؤال بردن انقلاب استفاده کنند، متأسفانه شاهدیم که اشتباهات نیروهای مؤثر انقلابی، بهترین فرصت را برای هجمه به اسلام و انقلاب فراهم میکند که هرچند در نیت خالصانه و دغدغه های دلسوزانه این بزرگواران تردیدی وجود ندارد، لیکن باید توجه داشت که یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد و نه این که تازه اثر عکس هم ایجاد نماید!
از قدیم الایام گفته اند که حرمت امامزاده بیش از همه با متولی آن است و از این رو اعتقاد داریم که حرمت انقلاب را بیش از همه خود نیروهای انقلابی باید حفظ و مطالبه نمایند. نباید خارج از چارچوبی که مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند که همان رعایت قانون، پرهیز از دوقطبی سازی و رعایت مصالح جامعه است، هیچ گونه موضع گیری و یا توصیه ای صورت گیرد، به خصوص که ایشان بارها از تحصن ها، تجمع ها، رفتارهای خودسرانه، بهم زدن جلسات سخنرانی و هرگونه رفتار غیرقانونی انتقاد کرده اند.
سؤال کلیدی این که آیا اگر نیروهای انقلابی، خط مشی رهبری و چارچوب قانون جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند و به جای بیان منصفانه، مؤدبانه و کارشناسانه مطالب روز کشور، به تهدید، توهین، استفاده از اشعار بی ادبانه و جایزه گذاشتن برای سر افراد متوسل شوند، میتوانند منتظر تأثیرگذاری سازنده و پایدار در جامعه و جذب مردم به اسلام و انقلاب باشند و یا این که برآیند این حرکات، صرفاً به ضرر وجهه انقلاب، موجب سوءاستفاده دشمن و نارضایتی مقام عظمای ولایت خواهد شد؟!
جناب حاج منصور ارضی عزیز! به نظر میرسد برای رسیدن به اهداف انقلاب، هیچ راهی به جز استفاده از ابزارهای متعارف و مجاز انقلابی وجود ندارد و کسی نباید برای خودش این حق را قائل باشد که به اسم دفاع از ولایت و ارزشهای اسلامی و انقلابی، از اسلوبی که مقام معظم رهبری در این سالها به کرات و به روشنی و براساس شرایط و فضای جامعه تبیین کرده اند، عدول کند. در همین راستا است که نیروهای انقلاب باید قدر هر بلندگو و رسانه ای که در فضای حقیقی یا مجازی در اختیار دارند را برای حرکت در مسیری که ایشان تبیین کرده اند بکار گیرند.
در خصوص اظهارات فوتبالی شما و برادرمان آقای الله کرم، متأسفانه احساس می شود که تنها خروجی این موضع گیری ها این باشد که دایره انقلابی گری و دینمداری این قدر تنگ و بسته تعریف گردد که در یک سو، یک تجمع 100 یا 1000 نفره ی مخالف برگزاری مسابقه فوتبال در عصر تاسوعا، محب اهل بیت (ع)، حزب اللهی و انقلابی معرفی میشود و در سوی دیگر، یک جمعیت صدهزار نفره که در ورزشگاه مشکی پوش هستند و حسین حسین (ع) می گویند، بی دین و غیر انقلابی! و این در صورتی است که اساساً این تقسیم بندی نه منصفانه است، نه منطقی و نه مفید!
جناب آقای حاج منصور ارضی بزرگوار! حضور، حساسیت و بینش سیاسی شما و شاگردان عزیزتان در هیأت های مذهبی میتواند بیش از وضع موجود، حلقه وصل سیره اهل بیت (ع) و مشی انقلابی گری برای جوانانی باشد که از شما الگوی میگیرند تا هم اسلام انقلابی و هم انقلاب اسلامی به خوبی تبیین و ترویج گردد، لیکن این امر بدون استفاده از منطق استوار انقلاب، ادبیات رسمی و محترمانه و رویکرد جذب حداکثری و دفع حداقلی و در یک کلام، حرکت در مسیر مقام معظم رهبری قابل دسترسی نخواهد بود.
95/7/19
11:5 ع
حذف کارت سوخت یکی از خواسته های وزارت نفت است که با اصراری که دولت بر آن داشت بالاخره توانست تصویب مجلس را در خصوص آن بگیرد و اینک اگر چه مصوبه حذف کارت سوخت در مرحله اجرا قرار دارد لیکن بازهم نمی توان از کنار آن به آسودگی و بی تفاوتی عبور کرد.
اصرار دولت به حذف کارت سوخت، یک تعارض آشکار با «سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» دارد، کارت سوخت ابزاری بود که در اوج همهمه تهدید به تحریم بنزین، توانست جلوی این تحریم را بگیرد و با امکان مدیریت مصرف سوخت، اجازه ندهد دشمن به تحریم بنزین ورود کند، دولت نهم با تدبیر خود و صرف هزینه در صدور کارت سوخت و تجهیز فنی جایگاه های سوخت به کارت خوان، مانع تحریم بنزین شد.
حالا دولت برای ابزاری که قبلاً برایش هزینه شده است و توانسته بود جلوی تحریم بنزین را بگیرد و در صورت لزوم و زیاده خواهی و عهدشکنی دشمن میتواند همان کارکرد را تکرار کند و ابزاری که مانع جدی قاچاق سوخت گردید و امکان رصد و پایش میزان مصرف سوخت در خودروهای مختلف و شفافیت اطلاعات را فراهم کرده بود، با چه توجیهی از میان برمیدارد؟!
به راستی دولت چرا به جای این که با اصلاح و تکمیل طرح هایی مثل ایران کد، شبنم و کارت سوخت در جهت شفافیت اقتصادی و مبارزه با قاچاق گام بردارد، آن ها را با اصرار حذف میکند؟! مسلماً این رفتار دولت نه تنها با اجرای اقتصاد مقاومتی هیچ تناسبی ندارد بلکه با ادعای دولت برای رسیدن به شفافیت اقتصادی و حتی ایجاد تعهدات سنگین و خطرناک FATF نیز هیچگونه همخوانی ندارد.
و بازهم یک سؤال جدی وجود دارد، مجلس چرا در تصویب حذف کارت سوخت ، به منافع ملی و حتی امنیت ملی به خصوص در شرایط احتمالی فشار و تحریم توجه ندارد؟! اصلاً شاید دولت بخواهد در این خوش خیالی باقی بماند که هیچ دشمنی دوباره به فکر تحریم ایران نخواهد افتاد، ولی مجلس چرا با خراب کردن پل های مطمئنی مثل کارت سوخت ، دست ما را می بندد و دست دشمن را برای تحریم های آتی و یا قابل فشار دانستن ایران باز می کند؟!