94/12/3
7:56 ص
از آنجا که BBC و VOA لیست هاشمی را تبلیغ می کنند، اگر تاکنون در خصوص اعلام برائت از حضور در این لیست حجت عقلی و شرعی نداشتید، امروز می دانید که فهرست هاشمی و حضور شما در آن فهرست بخشی از پازل دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین است و این یعنی عقلاً و شرعاً قابل پذیرش نیست که درپازل دشمن، برای خودتان نقشی را پذیرا باشید.
اگر دعوت دشمن به لیست هاشمی برایتان حجت نیست، امر دیروز رهبری مبنی بر این که مردم عکس درخواست دشمن عمل کنند باید حجت شرعی را بر شما تمام کرده باشد، وقتی مردم شرعاً مجاز به تبعیت از دعوت دشمن نیستند، آیا حضور شما در فهرستی که رهبری از آن نهی می کند آیا تواند شرعی تلقی گردد؟!
مقام علمی و عملی شما اینقدر بالا هست که هیچ نیازی به تأیید آقای هاشمی نداشته باشد به خصوص که اسامی تعدادی از شما بزرگواران در فهرست های رسمی مورد وثوق نیز وجود دارد و به نظر می رسد حضور شما در این فهرست بیش از این که برای شما اعتباری ایجاد کند، برای هاشمی اعتبار ایجاد می کند.
از شما توقع می رود به عنوان کسانی که قرار است در خط مقدم حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی حضور داشته باشید، امید دشمنان را ناامید فرمایید و رسماً از لیستی که باعث امیدواری دشمنان انقلاب اسلامی ایران گردیده است اعلام برائت فرمایید.
94/11/25
7:58 ص
اخیراً مطلبی علیه دکتر حداد عادل منتشر شده است و ایشان را بابت سمت هایشان در مجلس، فرهنگستان ادب، بنیاد سعدی، بنیاد دائره المعارف اسلامی، هیأت علمی دانشگاه، بنیاد دانشنامه جهان اسلام، مدیر دبیرستان خصوصی ادب و فرهنگ، مشاور رهبری، هیأت امنای بنیاد ایران شناسی، هیأت امنای مؤسسه مجمع جهانی اهل البیت، عوض شورای برنامه ریزی وزارت آموزش و پرورش، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و … دارند، ناقض اصل 141 قانون اساسی معرفی کرده است در صورتی که:
1- شورای نگهبان در نامه های شماره 2432 مورخ 1367/7/5 و 118 مورخ 1368/2/19 در خصوص اصل 141 قانون اساسی، اشتغال نماینده مجلس به سمت آموزشی در دانشگاه ها و موسسات تحقیقاتی و هیأت امنای دانشگاه ها و مدارس غیر انتفاعی را بلا مانع دانسته است.
2- طبق اساسنامه شورای عالی انقلاب فرهنگی، دکتر حداد عادل هم مانند افراد برجسته دیگری چون دکتر حسن حبیبی از اعضای منتخب اولیه و پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی بوده است و شخصی مثل دکتر حبیبی هم همزمان، هم رئیس این فرهنگستان و هم معاون اول رئیس جمهور بوده است.
3- عضویت دکتر حدادعادل در مجمع تشخیص مصلحت نظام به عنوان شخصیت حقیقی و با حکم مستقیم مقام معظم رهبری در کنار افرادی مانند حسن روحانی، علی لاریجانی، ولایتی و … با حفظ سمت می باشد.
4- عضویت دکتر حداد در شورای انقلاب فرهنگی نیز به عنوان شخصیت حقیقی و با حکم شخص رهبری است و همانند شخصیت هایی مثل علی لاریجانی، ولایتی، جاسبی، صادق واعظ زاده و … با حفظ سمت های دیگر ایشان است.
5- سمت مشاور برای مقام معظم رهبری نیز یک شغل محسوب نمی شود و ایشان در حوزه های مختلف نظامی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و …. مشاوران مختلفی دارند که در مواقع لزوم از مشورهای شان بهره می برند ولی این که این مشاوران به مشاغل دیگری مشغول نشوند، محرومیت نظام از ایشان تلقی می گردد.
6- در مورد عضویت در هیأت امنای بنیاد ایران شناسی، نام ایشان در بین اعضایی که در سال 92 منصوب شدند وجود ندارد و جالب این که در خود صفحه بنیاد ایران شناسی ویکی پیدیا، اسم دکتر حداد بین اعضای هیأت امنا دیده نمی شود.
7- طبق اساسنامه بنیاد سعدی، رئیس فرهنگستان زبان و ادب الزاماً از اعضای این بنیاد است.
8- مؤسسه آموزشی مجمع جهانی اهل بیت، بنیاد دائره المعارف اسلامی و بنیاد دانشنامه جهان اسلام غیردولتی، غیرانتفاعی و به هم وابسته هستند.
9- عضویت آقای حداد در شورای برنامه ریزی و پژوهشی وزارت آموزش و پرورش به مانند آقایان ولایتی، افروز و … با حفظ سمت و از سوی شخص رئیس جمهور (روحانی) صورت گرفته است.
10- دبیرستان خصوصی دخترانه ادب و فرهنگ، متعلق به خانم دکتر ماهروزاده همسر دکتر حداد عادل است و مدیریت آن توسط دکتر حداد عادل فاقد هرگونه منع قانونی است.
11- شورای تخصصی تحول و ارتقا علوم انسانی یک شورای تخصصی زیر مجموعه شورای عالی انقلاب فرهنگی که ارتقای علوم انسانی را برعهده دارد و آقای حداد عادل به عنوان استاد فلسفه از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان رئیس این شوار تعیین شده است.
12- اکثر سمت های دکتر حداد عادل در موسسات غیرانتفاعی، غیردولتی و خصوصی است و سایر سمت های شان نیز یا براساس تفسیر قانونی شورای نگهبان بلامانع است و یا به واسطه سمت های دیگر ایشان است که به صورت حقوقی به سمتی دیگر منصوب گردیده اند انجام شده و یا در سمت هایی است که رسماً شغل تلقی نمی شوند و بعضاً ماهیت مشاوره یا عضویت در اتاق فکر و فاقد کار اجرایی می باشند، که عیناً همین مسأله در خصوص سایر مسئولان دولتی و مجلسی نیز وجود دارد.
13- فهرست سمت هایی که در متن های تخریبی علیه دکتر حدادعادل ادعا شده است عیناً از صفحه ویکی پیدیای ایشان است که یک منبع غیرقابل استناد و سیاستزده و متن باز است که توسط اشخاص متفرقه به راحتی قابل تغییر است، جالب این که علی رغم این که برخی از اشخاص دارای سمت های متعدد و احتمالاً بیشتری هستند، چنین فهرستی برای ایشان در صفحات ویکی پیدیای ایشان تعبیه نشده است که نشان از عمق حرکات تخریبی علیه این مرد فرهنگ و ادب ایران دارد.
نتیجه: در حالی اصلاح طلبان برای تخریب وجهه انقلابی دکتر حداد عادل دست روی سمت های قانونی و فرهنگی ایشان گذاشته اند که برخی از وزرای اقتصادی دولت یازدهم که در دولت های اصلاحات و سازندگی هم وزیر بوده اند، در هیأت مدیره ده ها شرکت اقتصادی خصوصی، از رانت های مختلف اطلاعاتی و اقتصادی نیز برخوردار بوده و ثروت هنگفتی را نیز کسب نموده اند و بسیاری دیگر از شخصیت های مسئول دولتی و نمایندگان مجلس نیز در سمت های متعدد در شورهای مختلف مشغول هستند که مورد تخریب قرار نمی گیرند که این ها نشان دهنده اغراض سیاسی این انتقاداست.
94/11/23
4:4 ع
از این جهت که برخی منتظرند تا حتی حضور پرشمار مردم را هم کم شور نشان دهند چه رسد به این که، راهپیمایی فردا کم شمار هم باشد؟!
از این بابت که برخی منتظر بهانه هستند تا بگویند دیدید مردم دیگر با انقلاب و رهبر و آرمانهای امام همراه نیستند!
از این جهت که برخی دنبال تغییر آرمان های انقلاب هستند و به همین دلیل فردا مهمتر از حضور در راهپیمایی، سردادن شعارهای انقلابی اصیل است و نه شعارهای بی شعور و کم شور و تحریف شده!
آری! فردا ما ثابت می کنیم که آمریکا در نگاه ما علی رغم زحمات برخی بزک کاران، همچنان همان کریه المنظری است که سیرت زشتش را در یمن، عراق، سوریه و افغانستان و در حمایت از داعش، تروریسم و دشمنی علی الدوام با مردم ایران شاهدیم!
فردا ما ثابت خواهیم کرد که ذهن مان از دشمنی های آمریکا خالی نشده است و ما مثل برخی اهل نسیان و خستگی نیستیم، ما فردا فریاد خواهیم کرد که ملتِ برجاییم و نه برده برجام!
ما فردا نشان می دهیم که کسی نمی تواند آرمان های اصیل انقلاب مثل استکبارستیزی، انقلابی گری، استقلال و روحیه جهاد و مقاومت را با عباراتی مثل ماجراجویی، افراطی گری، تعامل، خشونت طلبی و … از ذهن مان بزداید، ما فردا دوباره مرگ بر آمریکا خواهیم گفت، بانگ استقلال آزادی جمهوری اسلامی سرخواهیم داد و آمادگی مان را برای فرمانبرداری از نظام و رهبری فریات خواهیم زد.
94/11/21
9:29 ع
علی رغم این که دولت روی قرارداهای «اجاره به شرط تملیک» هواپیما به عنوان یک برگ برنده انتخاباتی در حال مانور است، نگاهی به اظهارات خود مسئولان امر در خصوص این قرارداد حقایق تلخی را افشا میکند که حکایت از عدم صداقت مسئولان و عدم رعایت منافع ملی در عقد این قراردادها دارد که به چند نکته از این موارد اشاره میکنم:
1- در «فروش اقساطی» همانطوری که از اسمش مشخص است، یک نوع فروش رخ می دهد و طرف خریدار در همان زمان عقد قرارداد مالک جنس خریداری شده خواهد بود، ولی همانطوری که از اسم «اجاره به شرط تملیک» مشخص است، رابطه طرفین در قالب رابطه موجر و مستأجر است و اگر تمام قیمت هوایپمای مورد مبایعه در طول مدت قرارداد با رعایت دقیق تمام شرایط مندرج در آن قرارداد پرداخت گردید و موانع قانونی (ازجمله لغو برجام) ایجاد نشود، طرف مستأجر، پس از 16 سال مالک هواپیماها خواهد شد.
2- متأسفانه مدت 16 ساله قراردادهای خرید هواپیما به نوعی تنظیم شده است که یک سال پس از تعهدات 15 ساله برجام باشد و خیال غربی ها از هر حیث راحت باشد که در صورت به هم خوردن برجام، ایران هم به لحاظ هسته ای و هم به لحاظ اقتصادی، به نقطه ای عقب تر از قبل از برجام برسد.
3- نکته ای که دولت به عنوان یک مزیت قابل افتخار در قرارداد خرید هواپیما از آن یاد می کند، یک شرایط کاملاً تحمیلی از سوی طرف فرانسوی بوده است تا آینده این قرارداد را به سرنوشت برجام گره بزنند و دولت به قراردادی که با تحمیل و خارج از منافع ملی کشور پذیرفته است در حال پز دادن و افتخار کردن است.
4- همانطوری که منتقدان برجام می گفتند، ریسک سرمایه گذاری در برجامی که فقط تحریم ها را «تعلیق» کرده است (و حتی 6 قطع نامه ای که به اصطلاح لغو شده اند هم در یک فرایند 1 ماهه قابل بازگشت هستند)، عملاً شاهدیم که همین نقص، مانع سرمایه گذاری و حتی معامله ای که منافع ملی ما را تأمین کند، گردیده است و این ماییم که در همه قراردادها، ناچاریم ریسک تمام ضرر و زیان ها را از جیب ملت بدهیم.
5- در حالی که هرکدام از کشورهای 5+1 طبق متن برجام، یک ماشه برای برهم زدن برجام در اختیار دارند، عقد قراردادهای هنگفت و بعضاً غیرقابل دفاع، این احتمال را در ذهن متبادر می سازد که دولت برای حفظ برجام نیازمند است به کسانی که ماشه دارند، مدام امتیاز بدهد و با کمال تأسف، این امتیازها هم طوری است که حتی منجر به حفظ برجام نشده اند، چرا که طرف غربی طوری قراردادها را تنظیم کرده که لغو برجام هم به نفع او تمام گردد و مانعی برای بدعهدی تلقی نگردد.
6- خرید 12 هواپیمای فوق پیشرفته و بسیار گران قیمت مسافربری که تنها در یک فرودگاه کشور قابل استفاده است، به خصوص وقتی که نیاز کشور به صنایع زیرساختی و ضروری را با آن مقایسه می کنیم، نشان می دهد که این خرید نه تنها حکیمانه نبوده است، بلکه با منافع ملی و نیازهای ضروری مردم هم منافات داشته است و این تازه در صورتی است که این مسئله را ناشی از یک اشتباه صرف بدانیم و الا احتمال دست داشتن دلالان منفعت طلب یا امتیازخواهی طرف مقابل در این قراردادها را نمی توان نادیده گرفت.
نتیجه: به نظر می رسد دولت و مجلس باید با توجه به جایگاه و تکالیف قانونی شان در عقد و نظارت در خصوص قراردادهای بین المللی، در خصوص تأمین منافع ملی ایرانیان اعم از نسل موجود و نسل های آینده، حساسیت درخوری نشان دهند، حساسیتی که هرچه سریعتر باید در مورد قراردادهای نفتی جدید و سایر قراردادهای پسابرجامی سنگین کشور لحاظ گردد و مانع از خسارت های سنگین احتمالی به کشور گردد.
94/11/17
4:0 ع
پیشرفت هرکشوری از جنبه های مختلف علمی، اقتصادی، صنعتی، عمرانی و … قابل بررسی و سنجش است، ولی پایه همه این پیشرفت ها، مقوله پیشرفت علمی و به خصوص تولید علم است. کشوری که همه چیزش را براساس علم و منطق و تدبیر به پیش ببرد، پیشرفتی متقارن را رقم خواهد زد ولی اگر علمی در کار نباشد، یا پیشرفتی حاصل نمی شود و یا همان پیشرفتهای کمی هم که حاصل می شود نیز با اتلاف انرژی و منابع انسانی و ملی و استهلاک شدید آن ها و به خصوص محیط زیست همراه می گردد و در نهایت پیشرفت های ناپایدار را رقم می زند، پیشرفت هایی که نهایتاً به یک ساختار غیر متقارن اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تبدیل می گردد و آینده ای نامطمئن را برای تأمین نیازهای اولیه و حیاتی نسل های بعد موجب می گردد.
تا قبل از انقلاب، عدم عدالت آموزشی از موانع جدی در ارتقای جایگاه علم و دانش در جامعه و جوانان بود ولی توسعه فضاهای آموزشی و تحقیقاتی در استان ها و شهرهای مختلف کشور، موجب ارتقا و پیشرفت علمی و تحصیلی کشور گردید و این مسئله از طریق تشکیل نهضت سوادآموزی تا توسعه دانشگاه های مختلف سراسری، پیام نور، آزاد و غیرانتفاعی در کشور، صورت گرفت و کشوری که در زمان پهلوی حتی قادر به تأمین پزشک مورد نیاز برای کشور نبود، به یکی از قطب های گردگشگری درمانی در منطقه تبدیل گردیده است..
به گزارش بولتن نیوز، پیشرفت های علمی کشور منوط به یک یا دو حوزه نبود و حوزه های مختلف تجربی، فنی، علوم پایه، شبیه سازی، بیوتکنولوژی، نانو، هسته ای، فضایی، نظامی، عمرانی و … را شامل می شد. کسب درجات عالیه در المپیادها و مسابقات بین المللی در زمینه های مختلف علوم پایه و مهندسی، رسیدن به جایگاه های برتر جهانی در علوم نوین و قرار گرفتن در بین 10 کشور تولید کننده علم در جهان نائل گردید.
بحث تولید علم به عنوان یکی از مؤلفه های قدرت کشور، همواره از سوی مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار داشت و حتی در مقاطعی که مراکز علمی و دانشگاهی به جولانگه احزاب سیاسی یا انحرافات ضدفرهنگی تبدیل شده بودند، با توصیه های اکید مقام معظم رهبری در خصوص پرهیز از آلوده کردن این فضاها به سیاستزدگی و یا حواشی ضدفرهنگی، تلاش شد تا دوباره به شرایط مناسب برای تولید علم بازگردند، لیکن دغدغه ها و به تبع آن، تذکرات مقام معظم رهبری در یکی دو ساله اخیر، شکل و شمایل جدی تری پیدا کرده است و ایشان بارها از روندی که اخیراً در دانشگاه ها درپیش گرفته شده است و موجب دور شدن از رشد قبلی و حتی عقب رفتن در حوزه تولید علم گردیده، گلایه کرده اند.
ایرانِ پس از انقلاب، بابت نخبگان علمی که تربیت می کند به شدت مورد هجمه کسانی قرار گرفته است که در پی شکار نیروهای مساعد، دانشمند و متفکر هستند و هرچند این مسافرت ها تحت عنوان فرار مغزها خوانده می شود که کشور در حفظ نخبگان و دانشمندان و نیروهای مساعد خود دچار ضعف هایی است. مطمئناً اگر ایران به نحوی شرایط را برای رشد علمی و عملی نخبگان خود فراهم نکند که نخبگان کشور، به منظور ارتقای جایگاه علمی خود و یا استفاده عملیاتی از آموخته هایشان، به کشورهای خارجی مسافرت نکنند و به نحوی تدبیر شود که استفاده و سود نخبگان کشورمان، به حساب همین کشور و مردم واریز شود.
یکی از مقولات مهم در خصوص پیشرفت های علمی، اثردوجانبه پیشرفت های علمی و صنعتی بریکدیگر است. در صورتی که پیشرفت های علمی به مرحله صنعتی سازی و تجاری سازی نرسند، عملاً بازار تولید علم کساد خواهد ماند و بازخوردی هم از بازار برای ایجاد ایده و ارتقا، به نخبگان و دانشمندان وارد نمی شود و عملا هم صنعت از علم داشمندان بهره مند نمی شود و هم پیشرفت پایدار با علوم بدون تکیه بر حمایت های صنعت و تجارت محقق نمی گردد.
نتیجه: پس از انقلاب، توزیع عادلانه امکانات تحصیلی و آموزشی در تمام کشور در دستور کار قرار گرفت و هر چند این سیستم هزاران نفر نخبه را تربیت کرده است و اگر چه به لحاظ تولید علم دارای رتبه عالی جهانی است، اما به نظر می رسد برخی از سیاست های دولت ها نه تنها به علمی تر شدن دانشگاه ها کمک نمی کنند بلکه به عنوان مانع برای ارتقای شاخص تولید علم ایران در جهان تمام می شود، در نتیجه لازم است همانگونه که رهبر انقلاب نیز بدان اشاره داشتند، این دولت و همه دولت ها، بستر را برای پیشرفت سریع تر و با کیفیت تر علمی کشور مهیا کنند که تعیین قدرت در آینده جهان، ارتباط مستقیمی با پیشرفت علمی هر کشوری دارد.
این مطلب در بولتن نیوز منشتر شد.
94/11/13
3:51 ع
موسم دهه فجر که می رسد، روح دوستداران انقلاب جلا می یابد، هوای بهمن، سرودهای حماسی انقلاب، بازخوانی خاطرات انقلاب و پخش صحنه های تاریخی آن، هم ما را مشعوف می کند و هم ما را به قدرشناسی بیشتر از انقلاب و اهتمام به حراست از آن وامی دارد. تحقق انقلاب آنگاه ارزشش بیشتر برای ما آشکار می شود که دوباره صحنه انقلاب را در برابر چشم های سر و ارزش ها و اهدافش را مقابل چشم های جان مان قرار دهیم، این قدرشناسی ها در نهایت باعث می شود که با انقلاب و آرمان هایش تجدید میثاق هم بنماییم.
مسلماً تحقق انقلاب از جنبه های مختلفی قابل بررسی است، این تحلیل نه فقط به لحاظ مرور مبانی انقلاب بلکه به لحاظ دورنشدن از اهداف و مبانی آن می تواند موثر باشد. مثلاً وقتی میگوییم نارضایتی مردم بابت تلاش رژیم پهلوی برای دور کردن جامعه از اسلام و فرهنگ اصیل ایرانی به سمت فساد و بی بندوباری از دلایل و ریشه های انقلب بود، این یعنی حکومت باید به حفظ فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی اهتمام داشته باشد و یا وقتی میگوییم یکی از عوامل نارضایتی مردم از رژیم پهلوی، ناعدالتی شدید بین شهرها و روستاها و مناطق بود، نمی توان به بحث تمرکززدایی و اهمیت آباد کردن شهرهای کوچک و روستاها و استانهای محروم به عنوان یکی از اهداف انقلاب بی تفات بود و یا وقتی می بینیم که یکی از دلایل نارضایتی مردم از رژیم که باعث قلیان شور انقلابی شان می شد این بود که احساس کردند عزت ایرانی زیر دست و پای استثمارگران آمریکایی و انگلیس در آن روزگار لگدمال می شد و این یعنی امروز اگر قرار است مردم از انقلاب راضی باشند نمی توان عزتِ این مردمِ غیور را در برابر دول غرب و شرق خدشه دار کرد؛ همانطوری که مشاهده می کنید، بین دلایل انقلاب و اهداف و مبانی آن باید رابطه برقرار کرد تا میزان رضایت مندی مردم از انقلابی که انجام دادند را ارزیابی و سپس بیشتر کرد و این مسأله معمولاً در سالگرد پیروزی انقلاب بهتر از هر وقت دیگری فرصت تحقق می یابد.
سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی است تا ضمن مرور ریشه ها و اهداف انقلاب، مروری هم به عملکرد جمهوری اسلامی ایران داشته باشیم، انحراف معیارها را مشخص کنیم و نقاط قوت و ضعف را در کنار هم مقایسه کنیم و از شکستها پلی بسازیم برای تکمیل پیروزی ها. درست است که انقلاب اسلامی در این نزدیک به 4 دهه از عمرش در عرصه های مختلف اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، با وجود سنگین ترین فشارهای خارجی، موفقیت هایی کسب کرده است اما مطمئناً هنوز جا برای پیشرفت زیادی دارد.
دهه فجر موسمی است تا آنان که روحیه انقلابی شان دچار رکود گردیده است، بتوانند دوباره آن را احیا کنند و روحیه انقلابی گری را در وجودشان تقویت کنند، مسأله ای که با توجه به هجمه های شدید به انقلاب و روحیه انقلابی گری در این سال ها، امری بسیار ضروری است که دهه فجر آن را مغتنم می دارد، در شرایطی که برخی از جریان های داخلی تلاش می کنند تا معیارهایی مانند استکبارستیزی، دین مداری، عدالت طلبی، ساده زیستی، حمایت از محرومان و مظلومان ایران و جهان و … را با عباراتی مانند افراطی گری، پوپولیستی، ماجراجویی، جنگ طلبی و.. تحریف کنند، دهه فجر فرصتی ایجاد می کند تا رسوب های این تحریف ها را از ذهن و جان خود و جامعه مان بزداییم.
یکی دیگر از آثار دهه فجر که معمولاً خیلی به آن توجه نمی شود و حتی بعضاً دچار سانسور می گردد، عبرت آموزی از ریزش ها و رویش های انقلاب است، البته تلخ است که ببینیم چه کسانی کنار حضرت امام خمینی (ره) بودند و دچار افول شدند، واقعاً پذیرفتن این مسأله سنگین است که چگونه افرادی که می پنداشتند برای انقلاب حاضرند همه چیزشان را صرف کنند، در برابر چرب و گرم و مقام و فرزند، دچار لرزش دست و سستی پا شدند و نسیان ذهن شدند ولی در هر صورت این مسأله واقعیتی است که اگر از آن درس عبرت گرفته نشود، چه بسا ما را که از برخی از انقلابیون قدیم از علم و ایمانِ ضعیف تری برخورداریم را به خود گرفتار نماید، آری! دهه فجر و تورقی بر ایام تاریخی انقلاب و شخصیت های انقلابی، اگر چه بعضا مایه افسوس خوردن ماست ولی از سویی نیز مایه عبرت و درس آموزی است.
از دیگر برکات دهه فجر درس دشمن شناسی آن است، انقلاب به خوبی نشان می دهد که چه کسانی حتی با پز روشنفکری اعم از داخلی و خارجی، بدون این که حقی برای اختیار مردم قائل باشند، برای حفظ شاه تمام تلاش شان را انجام دادند، و این که چه کسانی برای حفظ امتیازات نفتی، اقتصادی و نظامی شان در منطقه، تلاش کردند تا شاه را به هر قیمتی برکشور مستولی نمایند، و این که چه کشورهایی بعد از انقلاب حقوق و دارایی های ما در کشورهای دیگر را به نفع خود مصادره یا بلوکه کردند، کلاس درسی برای دشمن شناسی است، درسی که هرکسی آن را نیاموزد روزی در برابر دشمن خوار آید.
انقلاب و حضور هماهنگ امام خمینی (ره) و مردم در انقلاب، یک درس تاریخی برای تمام اعصار انقلاب ما و همه نهضت های آزادی خواه جهان داشت، درسی بود از اهمیت رهبری و لزوم وحدت حول این محور، درسی که در تمام مقاطع انقلاب تکرار شد و به اذعان دشمنان این انقلاب، نقش رهبری در انقلاب همان قدر که موجب پیروزی آن شد، در بقای آن نقش محوری ایفا کرده است، تجربه ولایت فقیه در انقلاب اسلامی ایران بعد از گذشت قریب به 4 دهه از انقلاب یادآور آن کلام منتسب به حضرت امام خمینی (ره) است که «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیب نرسد»
این مطلب در بولتن نیوز منتشر گردید.
94/10/23
8:21 ص
سؤال: مقام معظم رهبری از کسانی که حتی شخص ایشان و نظام را قبول ندارند، دعوت کردند در انتخابات شرکت کنند، این چگونه قابل توجیه است؟!
مقدمتاً به این بخش از سخنان رهبری (94/10/19) توجه کنیم:
«تأکید میکنیم، اصرار میورزیم بر اینکه مردم همه شرکت کنند در انتخابات و من بارها این را قبلاً گفتهام -حالا چندبار یادم نیست- که حتّی آن کسانی که نظام را قبول ندارند، برای حفظ کشور، برای اعتبار کشور بیایند در انتخابات شرکت کنند. ممکن است کسی بنده را قبول نداشته باشد، عیبی ندارد امّا انتخابات مال رهبری نیست، مال ایران اسلامی است، مال نظام جمهوری اسلامی است. همه باید بیایند در انتخابات شرکت کنند؛ این موجب میشود که نظام جمهوری اسلامی تقویت بشود، پایداری آن و ماندگاری آن تأمین بشود، کشور در حصار امنیّت کامل باقی بماند -که خب بحمدالله امروز هست- این موجب میشود که ملّت ایران در چشم ملّتهای دیگر آبرو پیدا کند و اعتبارش بالا برود؛ در چشم دشمنانش ابّهت پیدا کند ملّت ایران؛ انتخابات این است. بنابراین اصل انتخابات حضور مردم در پای صندوقهای رأی و رأی دادن آنها است. همه باید شرکت کنند؛ شرکت در انتخابات آبروی نظام جمهوری اسلامی است، آبروی اسلام است، آبروی ملّت ایران است، آبروی کشور است. این مسئلهی اوّل است.»
دعوت همگانی رهبری به انتخابات از این جهت است که حضور پرشور مردم در انتخابات، موجب تقویت حصار امنیت کشور و اعتبار ملت و کشور ایران میشود و این ها حتی برای کسانی که شخص رهبری یا نظام را قبول ندارند ولی به کشور، امنیت و اعتبارش اهمیت قائلند، قابل توجیه است؛ ایشان به همه میگویند، چه برای جمهوری اسلامی، چه برای آبرو و امنیت کشور، چه به منظور آبروی اسلام، چه برای اعتبار ملت ایران در انتخابات شرکت کنند.
94/10/23
7:53 ص
دیده می شود که برخی اشخاص و رسانه های حامی فتنه، سران محصور فتنه را با شهید آیت الله نمر مقایسه می کنند و حال این که این مقایسه به دلایل مختلفی کاملاً غلط است:
1- اولین فرق فتنه گران ایران و مجاهد عربستان این است که شهید نمر مغضوب آمریکا، اسراییل، عربستان و ایادیشان است و سران فتنه محبوب و امید و تحت حمایتِ آمریکا، عربستان و اسراییل بوده اند.
2- سران فتنه در ایران شورش شان را براساس یک دروغ و تهمت بزرگ به اسم تقلب گسترده پیش بردند ولی آیت الله نمر از ابتدا تا انتها به دیکتاتوری حکومت سعودی منتقد بود.
3- سران فتنه شورشی را بنیان نهادند که هزینه های بسیار سنگینی براموال عمومی و منافع ملی وارد کرد ولی آیت الله نمر هرگز دعوت به اغتشاش و شورش نکرد و هرگز از کسانی که به کشور خسارت وارد میکردند حمایت نکرد.
4- فتنه گران علی رغم خسارات بسیار سنگینی که طی 8 ماه در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به کشور وارد کردند در نهایت با مماشات نظام، ضمن امکان استفاده از مسافرت، ورزش، درمان، مهمانی و …، تنها مشمول حصر امنیتی شدند تا خسارت بیشتری به کشور وارد نکنند، ولی آیت الله نمر تنها بابت نقدکردن و نه وارد کردن خسارات سنگین به کشور و نه بابت گرا دادن به دشمن و نه بابت دعوت به اغتشاش، خیلی سریع با ضرب و شتم بازداشت و ظرف حدود یکسال اعدام گردید.
5- سران فتنه در برابر حکومتی ایستادند که تمام شئون آن اعم از قوانین و مسئولانش با انتخاب مردم مسئولیت یافته اند ولی آیت الله نمر در برابر حکومتی انتقاد کرد که پادشاهی بود و به لحاظ میزان مشارکت مردم در حکومت، از بدترین حکومت های دنیا به شمار می رود.
6- آیت الله نمر نماینده شیعیان عربستان بود، اقلیتی که به شدت در عربستان محدود و تحت فشار و از مناصب حاکمیتی دور هستند و این در صورتی است که سران فتنه در این نظام سالها پست های مهمی را در اختیار داشتند و اگر در آخرین حضورانتخاباتی شان، با بی ظرفیتی خواستار ابطال آرای مردم نمی شدند، مطمئناً هنوز جایگاه و شأن شان در چشم مردم، نظام و قانون محفوظ بود.
94/10/19
9:5 ص
مدتی است که کارشناسان و فعالان سیاسی و رسانه ای مکرراً نسبت به فتنه 94 معروف به فتنه اکبر هشدار می دهند که این مسئله از سوی برخی دیگر از فعالان سیاسی بعضاً یک ادعای واهی قلمداد می شود که در این مطلب 5 علامت را برای آن برمی شمارم:
1- تشویق به ثبت نام حداکثری حتی در مورد فرزندان، دوستان و حتی افرادی که از رد صلاحیت شان مطمئن بودند به عنوان بستری برای رد صلاحیت گسترده از سوی شورای نگهبان.
2- چند ماه است که شخص روحانی و هاشمی و اعوان و انصارشان مدام با اسم رمز «حق الناس» در حال فشار بر شورای نگهبان و تشکیک در جایگاه قانونی و مهم این نهاد و اصل نظارت استصوابی هستند.
3- عملکرد هیأت های اجرایی منتخب، درباره تأیید صلاحیت بیش از 90 درصدی نامزدها کاملاً ویژه بوده است، به نحوی که افرادی که مشهور به فسق و فجور اعم از مشروب خواری یا قماربازی هستند نیز مورد تأیید صلاحیت قرار گرفته اند.
4- عدم حضور برخی از نامزدهای خبرگان طیف هاشمی که علی رغم ادعای علم و اجتهاد و علامه بودن، حاضر به شرکت در آزمون نشدند که این مسئله نشان میدهد بیش از شرکت در انتخابات، ایجاد بستر برای انتقاد به شورای نگهبان اصالت داشته است.
5- اظهارات جریان هاشمی و اصلاحات نشان از تکرار حرفهای عفت مرعشی مبنی بر فرمان اغتشاشات خیابانی در صبح انتخابات دارد، به نحوی که دخترش، فاطمه هاشمی می گوید: «اگر رد صلاحیت ها گسترده بود مردم اعتراض کنند».
نتیجه: شاید هرکدام از دلایل فوق اگر به تنهایی وجود داشتند احتمال بروز فتنه جدید جدی نمیبود ولی این در کنار هم بودن همه گزینه ها به مانند قطعات یک پازل، ماهیت فتنه جدید را افشا میکند لیکن باتوجه به تجربه مردم و نظام در خصوص فتنه 88، بسیار محتمل است که این فتنه به شکستی بسیار سریعتر و سنگین تر از فتنه قبل منجر گردد، به خصوص که نظرات رهبری مبنی بر مماشات قبلی با مدعیان تقلب انتخاباتی، احتمال برخورد سخت با این طیف که به قول مقام معظم رهبری، به مرض تشکیک در انتخابات مبتلا شده اند را جدی میکند.
94/10/19
9:1 ص
حصر سران فتنه یک حبس قضایی و تنبیهی نیست، بلکه ایشان مشمول یک حصر امنیتی شده اند، یعنی در حالی که بعد از گذشت چندماه از فتنه و حتی پس از افشای کامل ماهیت شان حاضر به پایان دادن اقدامات غیرقانونی شان با صدور بیانیه، مصاحبه و دعوت به اغتشاش نبودند، به منظور جلوگیری از ادامه فتنه گری هایشان و حفظ امنیت و آرامش کشور، شورای امنیت ملی تصمیم گرفت مصوبه ای در جهت جلوگیری از ادامه فتنه گری هایشان از طریق قطع رابطه ایشان با رسانه ها و سیاسیون تصویب کنند که این مصوبه به استناد اصل 176 قانون اساسی، بعد از تأیید رهبری اجرایی و قانونی می گردد.
ضمناً حصر با حبس فرق می کند، الان سران فتنه محصور هستند تا ارتباطی برای ادامه فتنه گری پیدا نکنند و در عین حال نیز از امکانات رفاهی، تفریحی، درمانی، ورزشی در ویلا، استخر، درمانگاه و … برخوردارند ولی امیدواریم با ارجاع پرونده سران فتنه به قوه قضاییه، مراحل رسیدگی قضایی، محاکمه و مجازات قانونی شان متناسب با خسارات سنگینی که به منافع ملی، امنیت ملی و وحدت ملی وارد کردند و بدعتی که به کشور تحمیل کردند، هرچه سریعتر انجام گیرد.
بحث دیگر این که از این گونه حصر ها از ابتدای انقلاب در مورد آقایان سیدمحمد کاظم شریعتمداری، سید محمد صادق روحانی و حسنعلی منتظری نیز سابقه داشته است و یک بدعت نبوده است.