95/4/29
12:18 ع
عراقچی ، عضو تیم هسته ای و رئیس ستاد پیگیری اجرای برجام، مقارن با یک سالگی برجام چند جمله مهم و کلیدی گفته است:
«خواسته های دیگر و به نظر من بزرگتری هم وجود داشته که نباید فراموش شود. نباید ما برجام را منحصر به برداشتن تحریم ها کنیم که البته هدف بسیار مهم و لازمی است و مطالبات ما از طرف های غربی نیز هیچ گاه در این زمینه کاهش پیدا نکرده و نخواهد کرد.»
«ما با بدعهدی، بد قولی و عدم اجرای درست برجام مواجه بوده ایم»
«خط قرمز هسته ای با تأیید رهبری جابجا شد»
البته این اظهارات و مشابه آن در همین مدت اخیر کم رخ نداده است تا حدی که امثال ناصر هادیان و یا بهشتی پور که از مشاوران و حامیان دولت در مذاکرات هسته ای بودند نیز حرفهای مشابه ای در خصوص این که رفع تحریم ها هدف اصلی مذاکرات نبود، زده اند و به نظر می رسد پس از ناکام ماندن برجام و اثبات خیالی بودن آن در باغ سبزی که از برجام نشان می دادند، رویکرد خود را در سالگرد برجام به دو سمت تغییر داده اند:
با توجه به جایگاه عراقچی به عنوان مسئول ستاد پیگیری برجام و تأثیر تفکرات وی در نحوه اجرای مسئولیتش، نمی توان اظهارات او را کم اهمیت دانست، بلکه لازم می دانم در خصوص این اظهارات عراقچی و تناقضات آشکار وی با اظهارات قبلی خود دولتمردان و مقام معظم رهبری مواردی را بیان نمایم:
در تمام طول مذاکرات و تا مدت ها پس از نهایی شدن برجام، مذاکره کنندگان هسته ای اصرار می کردند که تمام خطوط قرمز رهبری را رعایت کرده اند ولی مقام معظم رهبری در نوروز امسال در مشهد فرمودند که آقای ظریف به من گفتند «نتوانستیم برخی از خطوط قرمز شما را حفظ کنیم»، به راستی آیا این به معنی هماهنگی با رهبری در جابجایی خطوط قرمز می تواند تلقی گردد؟! و یا این که عراقچی بازهم در حال طرح دروغ دیگری است؟!
نقل قول مقام معظم رهبری از ظریف درخصوص رعایت نکردن برخی از خطوط قرمز رهبری اثبات کرد که دو ادعای ظریف و عراقچی مبنی بر این که «تمام خطوط قرمز رهبری حفظ شده است» و «رهبری از همه جزییات مذاکرات مطلع بوده است» دروغ بوده است و از سوی دیگر همین مذاکره کنندگان قبل از تصویب برجام از سوی مجلس و شورای امنیت و امضای مشروط رهبری، بارها گفتند که متن برجام قابل تغییر نیست و یا باید تصویب شود و یا رد!! تا حدی که عراقچی در مصاحبه های اخیرش، شروط رهبری در اجرای برجام را منفک از برجام و نقض آن را متفاوت با نقض برجام معرفی کرد! که این ها نشان می دهد اساساً ادعای جابجایی خطوط قرمز با هماهنگی رهبری، دروغ جدید ایشان است.
از دیگر صحبت های عراقچی در یک سالگی برجام این بود که «هدف ما در مذاکرات تنها رفع تحریم ها نبود و فقط نباید به رفع تحریم ها معطوف شد بلکه هدف بزرگتر ما حفظ حقوق هسته ای بود!»، در صورتی که این سخنان، هم به لحاظ منطقی ایراد اساسی دارد و هم با حرفهای قبلی خود دولتمردان و سخنان مقام معظم رهبری در تناقض آشکاراست.
منطق عراقچی از این جهت اشتباه است که او داده ها را نیز به جای ستانده جا زده و به آن ها می نازد! انگار او فراموش کرده که برجام بخش هایی از حقوق هسته ای و قانونی ایران براساس مقررات بین المللی را به صورت طولانی مدت و بعضاً دائم (برخلاف خط قرمز رهبری) محدود کرده است و این به عنوان داده و پیش پرداخت ما به طرف مقابل بود تا ستانده ما که همان رفع تحریم هاست محقق گردد و این که او داده ها را نیز امتیاز و افتخار تلقی می کند نوعی سفسطه است.
هم شعارهای انتخاباتی روحانی، هم مواضع ایشان و سایر دولتمردان بعد از انتخابات، به رفع تحریم ها به عنوان هدف و نیاز اصلی تمام بخش های کشور اشاره داشتند و رهبری نیز همین مسئله را به استناد سخنان خود دولتمردان به ایشان گوشزد می کرد و نقل به مضمون گفتند «مگر شما نگفتید هدف اصلی ما رفع تحریم هاست، پس از آن کوتاه نیایید» و هم در متن موافقت مشروط خود با اجرای برجام، هدف ایران از پذیرش مذاکرات را این چنین بیان کردند:
«از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جمله آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمها است»
در این که هدف روحانی و تیمش از گرفتن مجوز نرمش قهرمانانه، رفع تحریم ها بدون خدشه به حقوق مسلم هسته ای بود هیچ تشکیکی نمی توان ایجاد نمود و گرنه ما که از ابتدا براساس قوانین بین المللی، انرژی صلح آمیز هسته ای را حق خودمان می دانستیم و اساساً برای ما اهمیتی نداشت که آمریکا و غربی ها به حقوق هسته ای ما اذعان بکنند یا نکنند! بلکه همانطوری که دولتمردان شعار می دادند، مهم این بود که در کنار حفظ حقوق هسته ای، تحریم ها هم رفع شود!
بحث دیگر این که اساساً همین رفع تحریم ها به عنوان هدف اصلی مذاکرات نیز خواسته رهبری نبود، چه در اواخر دولت دهم و چه در دولت یازدهم، رهبری تنها با درخواست هایی که در خصوص امتحان کردن مسیر مذاکره مستقیم با آمریکا انجام شد موافقت کردند ولی همواره به بدبینی به این مسیر اذعان و به لزوم اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان راه حل اصلی مقابله با تحریم ها اشاره داشتند و امروز جالب است که خود دولتمردان که مجوز نرمش قهرمانانه را به بهانه رفع تحریم گرفتند، تلاش می کنند این هدف را در درجات بعدی قرار دهند!
دولتمردان با بیان دروغ هایی مانند اطلاع رهبری از تمام جزییات مذاکرات، رعایت تمام خطوط قرمز رهبری، جابجا شدن خطوط قرمز با هماهنگی رهبری، منظور از لغو همه تحریم ها تحریم های هسته ای بوده است و این که همه تحریم های هسته ای برداشته شده اند، تلاش می کنند تا از مسئولیت خود بکاهند و رهبری را نیز شریک ناکامی های برجامی خود نشان دهند مسلماً به راحتی قابل رد است چرا که وضع موجود ناشی از تنازل های مذاکره کنندگان از خطوط قرمز و شروط رهبری در تصویب و اجرای برجام است و اگر نظرات رهبری در خصوص لغو کلیه تحریم ها، محدودیت های بلند مدت و خاص، بازرسی از اماکن نظامی و امنیتی، اخذ تضمین های لازم و محکم، همزمانی و تناظر تعهدات و ممنوعیت هرگونه تحریم جدید و … رعایت می شد، یقینا اکنون با این همه دروغ و تناقض در اظهارات عراقچی مواجه نبودیم.
البته همانطوری که در مطلب قبلی ام در همین خصوص نوشتم، دلیل اصلی این تناقضات بسترسازی برای برجام های 2 و 3 است، در واقع مذاکره کنندگان هسته ای از یک سو جسارت ندارند که به ضعف های برجام که به دلیل خوش بینی مفرط به دشمن ایجاد شد اعتراف کنند و از سوی دیگر مانور بر بدعهدی ها و کارشکنی های آمریکا هم عملاً راه برجام های بعدی را برای شان می بندد پس اینجاست که به تناقض و دروغ و سفسطه ناگزیر می شوند تا هم شایستگی خود را برای برجام های دیگر زیر سؤال نبرند و هم این که آمریکا را همچنان شایسته تعامل و مذاکره و توافق نشان دهند.
95/4/29
12:10 ع
اینکه روحانی در سفرش به کرمانشاه، اسرائیل را کودک کش خواند کاملا بجا بود و از بدو تأسیس و از زمانی که زنان و کودکان فلسطینی و لبنانی را با بمب و موشک و حتی تیر مستقیم می کشت مصطلح بود ولی کودک صفت خواندن عربستان توسط روحانی از چند نظر قابل تأمل است:
95/4/29
12:4 ع
متأسفانه دولت متن تعهد خود به FATF را از تصویب مجلس، شورای امنیت ملی و امضای رهبری نگذارنده است و به صرف در دست داشتن مصوبه مجلس قبل درباره لزوم شفافیت های اقتصادی، از طی مراحل قانونی تصویب این تعهد در داخل کشور استنکاف نموده است، در صورتی که با این تعهد نیز بایستی به مانند تمام توافقات و تعهدات بین المللی برخورد می شد.
مشکل دیگر این است که متأسفانه دولت تعهد مزبور را به مانند قراردادهای هواپیما و پژو و… یک سند محرمانه تلقی می کند و از انتشار آن خودداری کرده است در حالی که ابعاد تعهد مزبور به لحاظ امنیتی، نظامی، داخلی، منطقه ای این اجازه را به دولت یازدهم نمی دهد که تعهد به FATF را از ذیل نظارت مجلس، شورای امنیت ملی و افکار عمومی و رسانه ای خارج نماید.
انتشار تعهد FATF از سوی دولت نشان می دهد که او نسبت به تعهدی که داده است این قدر اطمینان و آگاهی دارد که از انتشار آن ابایی نداشته باشد، در صورتی که این فضای محرمانه در خصوص یک سند رسمی و تأثیر گذار بر تمام جامعه ایران و حتی منطقه، حساسیت بیشتری را ایجاد نموده است.
در صورتی که تعهدات FATF منتشر شود شاید انتقاداتی در خصوص بندهای آن به دولت وارد شود کما این که هم اکنون نیز علی رغم محرمانه بودن آن و با توجه به ماهیت FATF، انتقاداتی صورت می گیرد ولی در نهایت باعث می شود تا دولت از حمایت مردمی و رسانه ای در برابر زیاده خواهی های طرف مقابل بهره مند گردد.
اما چه چیزی باعث شده است که دولت از انعکاس توافقات، تعهدات قراردادهای کلان و حتی برخی آمارهای رسمی ابا داشته باشد؟! محرمانه سازی چه در مسیر رسیدن به برجام، چه در خصوص قراردادهای هواپیما و پژو، چه درباره قراردادهای جدید نفتی و چه تعهد به FATF ، ناشی از چیست؟! به نظر می رسد دولت به جای این که از مطالبه گری افکار عمومی و رسانه ای به عنوان یک فرصت دربرابر زیاده خواهی ها و کارشکنی های دشمنان و ایادی شان استفاده کند، از آن ها به مثابه یک تهدید می هراسد!
95/4/27
8:46 ص
زمان زیادی از بکار بردن عبارت دیاثت سیاسی از سوی حضرت آیت الله جوادی آملی نگذشته است که می بینیم از این واژه به صورت به جا و نابجا در حوزه های مختلف استفاده می شود و متأسفانه بعضاً شاهدیم که این واژه به بازیچه و لقلقه زبان برخی از افراد و جریانات سیاسی برای توهین به دیگران تبدیل شده است که لازم دیدم در این خصوص توضیحاتی بیان نمایم:
آیت الله جوادی آملی واژه دیاثت سیاسی را برای کسانی به کار بردند که تلاش میکنند بیگانگان را بر مردم و کشور خود مسلط کنند و اگر قرار باشد از این واژه در حوزه های دیگر فرهنگی، اقتصادی و… هم استفاده شود باید در این خصوص خیلی با دقت و طبق همین فرمول عمل نمود:
مثلاً می توانیم به کسانی که تلاش میکنند کشور را در برابر تهاجمات فرهنگی خلع سلاح کنند و فرهنگ مهاجم را بر فرهنگ ملی و مذهبی کشور مسلط نمایند را دچار دیاثت فرهنگی بدانیم.
و یا مثلاً کسانی که عمداً تلاش می کنند استقلال اقتصادی کشور را به لحاظ تئوری و عملیاتی تضعیف کنند و کشور را زیر سلطه اقتصادی بیگانگان ببرند را نیز می توان دچار دیاثت اقتصادی دانست.
ولی این که برخی از جریانات و افراد هر جایی که از رقیبشان خوششان نیامد واژه دیاثت را برایش به کار ببرند، نه تنها به لحاظ شرعی، اخلاقی و انسانی شایسته نیست، بلکه تهمت نیز به شمار می رود.
از سوی دیگر کسانی که عبارت دیاثت را در غیر موضع خودش به کار می برند، خواسته یا ناخواسته، قباحت این واژه را لوث می کنند و کاربرد حقیقی آن را نیز مخدوش می کنند.
خلاصه این که یادمان باشد دیاثت عبارت بسیار سنگین و قبیحی است که تنها باید در جایی به کار برده شود که افرادی تلاش کنند آگاهانه و عامدانه، بیگانگان را بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و امنیت کشور مسلط کنند و لاغیر.
95/4/23
7:52 ع
آنچه که از مناظره تلویزیونی آقایان ناصر هادیان و مهدی محمدی، مشاوران تیم مذاکره کننده قبلی و فعلی هسته ای، درباره بررسی شرایط اجرای برجام در سالگرد برجام و 6 ماه پس از اجرای آن قابل جمع بندی بود تقدیم می گردد:
95/4/23
7:48 ع
عراقچی دیشب در آستانه ساگرد برجام در برنامه گفتگوی خبری سیما حاضر شد و توضحیاتی در خصوص برجام و روند اجرای برجام در این مدت داد که محور این صحبت ها این بود که طرفین به تعهدات خود در اجرای برجام عمل کرده اند و نهایتا طرف مقابل رفتارهایی داشته که بعضا با روح برجام در تعارض بوده است و این که مذاکرات در زمینه هسته ای بوده و توقع رفع تحریم ها نیز باید در همین محدوده خلاصه شود مگر این که در سایر زمینه ها هم مذاکره و توافقات جدیدی رخ دهد که در نقد این سخنان و ارتباط آنها با برجام های 2 و 3 موارد زیر تقدیم می گردد:
نتیجه گیری: وقتی می بینیم با وجود این همه کارشکنی طرف مقابل در اجرای تعهداتش در برجام چه در آزادسازی پول های بلوکه شده، چه با تحریم های جدیدی مانند محدودیت ویزا، بسته جدید تحریم موشکی جدید و تحریم های جدیدی که روی میز کنگره و دولت آمریکا قرار دارد و چه با تکرار حفظ استخوانبندی تحریم (برخلاف منشور رهبری در اجرای برجام) و حتی تهدید کشورهای دیگر درخصوص مراوده با ایران، همچنان مسئولان سیاست خارجی ما وانمود می کنند آمریکا به تعهداتش پایبند است، به این نتیجه می رسیم که ایشان به دنبال توجیه توافق در زمینه های دیگر در قالب برجام های 2 و 3 هستند و این کار جز با لاپوشانی اشتباهات فاحش خود در تنظیم برجام و کارشکنی های محرز طرف مقابل میسر نیست!
در واقع مسئولان دولت و مسئولان سیاست خارجی برای رسیدن به برجام های 2 و 3 سر یک دوراهی گیر کرده اند که می خواهند از هیچکدام هم عبور نکنند و این امر موجب سردرگمی شان گردیده است:
الف- اگر بگویند با این همه کارشکنی، بدعهدی و مانع تراشی آمریکا در انتفاع ایران از برجام، آمریکا ناقض برجام نبوده است! عملاً به ضعف مفرط و تأیید ایرادات منتقدین به برجام گواهی داده اند.
ب- اگر هم بگویند آمریکا در اجرای تعهداتش در برجام هسته ای کارشکنی و بدعهدی داشته است، عملاً باب مذاکره و توافق برای برجام های 2 و 3 را بسته اند.
و این چنین است که وقتی به حرفهای دولتمردان و مذاکره کنندگان نگاه می کنیم دنیایی از تناقض برای فرار از این دو راهی جهت رسیدن به برجام های 2 و 3 مشاهده می شود، ایشان هم برجام را تا حد معجزه الهی بالا می برند، هم رسیدن به منافع برجام را به دادن تعهدات دیگر مثل تعهد به FATF (کارگروه اقدام مالی) تعبیر می کنند و هم می خواهند آمریکا را بدعهد و ناقض برجام نشان ندهند!
95/4/23
7:40 ع
حکایت تعریف برخی از انقلاب و آرمان های انقلاب شده عین حکایت آن کسی که خود را پهلوان می دانست و خواست تا طرح شیر بر بدن خویش نقش زند، همان کسی که استاد دلاکی به هر عضو شیر رسید، از درد سوزنش به خود پیچید و قید نقش آن عضو را از سر پراند تا بدانجا که استاد دلاک گفت:
شیر بی دُم و سر و اشکم که دید این چنین شیری خدا کی آفرید؟
پهلوانان مدعی تدبیر و امید پیشرفت هسته ای و بازرسی اجانب از اماکن نظامی و امنیتی را کم اهمیت دانستند! تمام اطلاعات شبکه بانکی را تحت نظارت آمریکا بردند! حتی تعهدی را امضا کردند که به تبع آن کمک به سپاه، حزب الله و فلسطین هم تخلف باشد! عصر حاضر را عصر گفتگو و بی نیازی به موشک دانستند! در رد اهمیت استقلال کتاب نوشتند! وگفتند وقتی همه چیز را میتوان خرید چه نیاز به خودکفایی! بهشت رفتن مردم را بی ارتباط به انقلاب دانستند! به جای مرگ بر آمریکا به او لبخند زدند! و ساده زیستی مسئولان را عوامفریبی دانستند!
حال این ها را کنار هم که بگذاریم حکایت آن شیر بی یال و کوپال به خوبی در ذهن تداعی می شود و اینجاست که باید به آقایان گفت: انقلاب بدون استقلال، خودکفایی، کمک به مستضعفین، تبری از مستکبران، مرگ بر آمریکا، توان دفاعی و موشکی، اعتنا به معنویت و دین مردم، حفظ اسرار و حراست از امنیت کشور را چه کسی می تواند تصور کند؟!
تصور و تمایل این جریان برای داشتن انقلابی بی دم و سر و اشکم باعث شده که طرفداران انقلاب و آرمان هایش را افراطی و تندرو لقب نهند و حرفهای امام خمینی(ره) را یک به یک با تأویل و تحریف به مسیری که دل خواهشان است متمایل کنند و منویات امام خامنه ای را با انواع متلک ها و طعنه ها زیر سؤال ببرند تا زیربارش نروند! به راستی آیا مذبذبانی که چرب و گرم رفاه زیر دندانشان رفته است، توان چشیدن سوزن امام و استاد انقلاب را می آورند؟!
95/4/14
12:14 ص
در حالی که اکنون همگان از ابعاد امنیتی و منطقهای تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی اطلاع دارند و خیلی از نمایندگان هم نسبت به این تعهد انتقاد کردهاند ولی سوال جدی این است که چرا نمایندگان نسبت به عدم رعایت اصل 77 قانون اساسی ساکتند؟!
اصل 77 قانون اساسی: "عهدنامهها، مقاوله نامهها، قراردادها و موافقتنامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد."
دقیقا به همان دلیل که برجام به مجوز مجلس و مصوبه شورای عالی امنیت ملی و امضای رهبری نیاز داشت، این تعهد نیز به طی این مراحل و اخذ این مجوزها نیاز داشته است و دولت بدون طی این مراحل آن هم با انجام مذاکرات غیرهستهای که از سوی مقام معظم رهبری ممنوع اعلام شده بود به این تعهد تن داده است تا حیثیت از دست رفته برجام هستهای را با برجام بانکی- منطقهای و دادن تعهدات جدید احیا کند!
تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی نه تنها تمام سیستم بانکی ما را تحت نظارت آمریکا میبرد و این از لحاظ امنیتی برای کشوری که همواره در معرض تحریم قرار دارد خطرناک است بلکه دست ایران را در پیشبرد سیاستهای منطقه ای و حتی تامین بودجه سپاه که از سوی شیطان بزرگ، گروهی تروریستی معرفی میشود هم دچار مشکل میشود و این یعنی امنیت ایران ومنطقه به واسطه محدودیت سپاه و تقویت توان دفاعی به خصوص باتوجه به حضور تکفیری ها، آمریکا و سایر جریانات معارض در منطقه دچار مشکل میشود!
تلختر این که تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی در شرایطی بوده است که باتوجه به کارشکنیهای آمریکا در اجرای تعهداتش در برجام هستهای، این ایشان بودند که باید تعهد میدادند و جبران کنند نه این که دولت ما دوباره تعهدات سنگین به طرف عهدشکن بدهد! که این تعهد نمیتواند در جهت حفظ عزت،، اعتبار، امنیت و منافع ملی ایران تلقی گردد و از این لحاظ سکوت مجلس قابل توجیه به نظر نمیرسد.
95/4/14
12:11 ص
حدود 1 سال از پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط تعلیق هسته ای از سوی گروه 5+1 نگذشته بود که انتخابات 88 با بی ظرفیتی بازندگان انتخاباتی به یک فتنه تمام عیار تبدیل شد و آمریکا و سایر طرفین مذاکره احساس کردند که مسیر حمایت از فتنه برای شان بهتر از مسیر ادامه مذاکرات هسته ای است و این حمایت را با وضع تحریم های جدید نفتی و بانکی انجام دادند به نحوی که از زمستان 90، عملاً فشار تحریم ها به حداکثر رسید تا حدی که مقام معظم رهبری آن مقطع را آغاز جنگ اقتصادی نام نهادند:
«این تحریم ها از حدود زمستان سال 90 تا امروز، تبدیل شده به جنگ اقتصادی، دیگر اسم آن تحریم هدفمند نیست، یک جنگ تمامعیار اقتصادی است که متوجه ملت ما است.» (1392/12/20)
البته بعدها مسئولان آمریکایی (مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا) مدعی شدند که تشدید تحریم ها در پاسخ به نامه کتبی محرمانه حامیان داخلی فتنه انجام شده است و متن نامه را هم منتشر کردند که به غیر از توهین هایی که به نظام داشت، رسما از رئیس جمهور آمریکا می خواست تا با تشدید فشار و تحریم، ایشان را برای به ثمر رساندن فتنه یاری رسانند!
در کنار نامه محرمانه فتنه گران به اوباما، حضور برخی عناصر دیگر مثل مهدی هاشمی آن هم در اوج فتنه در لندن و انتشار مکالمه های صوتی او با نیک آهنگ کوثر که در آنها صراحتاً از تقسیم مسئولیت بین فرزندان هاشمی و تلاش خودش برای همراه کردن غرب در خصوص تحریم های بیشتر سخن می گفت نیز نشان از گرا دادن به دشمن در خصوص تحریم ها داشت.
در کنار تشدید تحریم های خارجی و شرایط داخلی فتنه، سوءمدیریت های بانکی و ارزی دولت دهم هم کار را سخت تر کرد و باعث شد تا نقدینگی مازاد کشور که به علت سود بانکی پایین، عملا به بازارهای سکه و طلا هجمه برده بود، به سمت بازار ارز حرکت کند و افزایش روز افزون قیمت ارز، موجب بهم ریختن اقتصاد کشور و یک جهش تورمی گردید که در این افزایش قیمت ارز، صرافی های مجاز و غیرمجاز به عنوان کاسبان تحریم ، نقش به سزایی داشتند.
اما امروز در شرایطی که حدود 3 سال از آغاز به کار دولت یازدهم و کاسبان تحریم خواندن مکرر منتقدان گذشته است، می دانیم که در بهمن سال 90، یعنی همزمان با آغاز تلاطم بازار ارز و دمیده شدن شیپور جنگ اقتصادی دشمن، یاران امروز روحانی و هاشمی، مثل حسین فریدون، برادر حسن روحانی و یا فاطمه حسینی، دختر صفدر حسینی به طور خودجوش!! اقدام به تأسیس صرافی کرده بودند.
تقارن تأسیس صرافی های یاران هاشمی و روحانی با آغاز تحریم های بانکی و نفتی و آغاز جنگ اقتصادی دشمن تنها دو فرضیه را در ذهن ایجاد می کند:
به کار گماری جریانی که به عنوان کاسبان تحریم یا خائنان به کشور، آسیب های جدی به منافع ملی وارد کردند در موقعیت های حساس فعلی از سوی روحانی چگونه می تواند قابل توجیه باشد؟! آیا عدول از خطوط قرمز رهبری در مذاکرات هسته ای، دادن تعهد خطرناک به کارگروه اقدام مالی، تعلل ها و جسارت هایی که در برابر اوامر رهبری مکررا انجام شده است، اصرار برای قبح شکنی رابطه با آمریکا از طریق بزک کردن آمریکا و تماس های تلفنی و مصافحه برخلاف منویات رهبری و عدم اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان حلال مشکلات کشور، موارد قابل تأملی هستند که لزوم بررسی کفایت رئیس جمهور از سوی مجلس محترم را گوشزد می نماید.
95/4/5
7:6 ع
کارگروه اقدام مالی روز جمعه اعلام کرد که نام ایران همچنان در فهرست کشورهای پرخطر این نهاد به لحاظ پولشویی و حمایت از تروریسم باقی مانده است لیکن به دلیل تعهدات جدید ایران، تا مدت یک سال اقدامات تنبیهی علیه ایران را به حالت تعلیق درآورده است به نوعی که در این گزارش آمده است:
«کارگروه اقدام مالی از تصویب و تعهد سیاسی سطح بالای ایران به یک برنامه اقدام برای رفع کمبودهای مربوط به مبارزه با پولشویی و مقابله با حمایت از تروریسم و همچنین تصمیم این کشور برای دریافت کمکهی فنی برای اجرای این برنامه اقدام، استقبال میکند. به همین جهت کارگروه اقدام مالی اقدامات تقابلی (تنبهی) را برای دوازده ماه به حالت تعلیق درآورده تا بر روند اجرای برنامه اقدام نظارت کند. در صورتی که در پایان این دوره، کارگروه اقدام مالی به این جمعبندی برسد که ایران پیشرفت لازم را در اجرای برنامه اقدام نداشته، اقدامات تقابلی کارگروه اقدام مالی بار دیگر اعمال خواهند شد. اگر ایران در این دوره به تعهدات خود ذیل برنامه اقدام عمل کرده باشد، کارگروه اقدام مالی گامهای بعدی در این ارتباط را بررسی خواهد کرد.»
همانطوری که می بینید، اجرای این تعهدات هم مسئله را فیصله نمی دهد و تازه پس از این تعهدات، کارگروه اقدام مالی گام های بعدی را بررسی خواهد کرد! گویا دولت پذیرفته که کشور را به نحوی زیر ذره بین این کارگروه قرار دهد که نگرانی های اصلی ایشان که همانا کمک به محور مقاومت، مبارزه با جریان های تکفیری و حمایت از فلسطین و سایر ملت های مظلوم منطقه است را مرتفع سازد! که اگر حل پرونده هسته ای از سوی آژانس را برجام هسته ای نامیدند، رقصیدن به ساز کارگروه اقدام مالی را می توانیم برجام منطقه ای بخوانیم. البته ظاهراً هدف اصلی دولت در برجام منطقه ای ، امکان استفاده از مزایای برجام هسته ای است که با کارشکنی و گروکشی آمریکا به بن بست انجامیده که این خود دلیل معتبری است برای عدم اطمینان به مسیری که آمریکا، ایران را به آن میکشاند، دلیلی که حتی برای آنها که به آرمان های انقلاب اعتقاد ندارند هم می تواند قانع کننده باشد.
البته هیچ ایرانی از شفافیت و سلامت اقتصادی بدش نمی آید و اتفاقا به دولت انتقاد داشتیم که چرا شفافیت اقتصادی را به سرک کشیدن در زندگی مردم توصیف کرده است، اما اگر قرار باشد این شفافیت، در قالب امتیاز دهی به آمریکا و تحت نظارت کسانی باشد که به دنبال قطع کردن دستهای قدرتمند و یاری رسان ایران در منطقه هستند، مسلماً اگر نگوییم خیانت صورت گرفته، مسلماً اقدامی بسیار غلط و نابجا انجام شده و مصداق عینی نقض مواد متعدد از قانون اساسی چه در خصوص سیاست خارجی، چه قاعده نفی سبیل و چه استقلال کشور رخ داده است و این همه عقب نشینی، تازه در شرایطی است که کارگروه اقدام مشترک در نهایت گزارش خود به همه کشورهای دنیا و مؤسسات مالی هشدا می دهد:
«ایران تا زمان تکمیل کامل برنامه اقدام، همچنان در بیانیه عمومی کارگروه اقدام مالی باقی خواهد ماند. تا زمانی که ایران اقدامات لازم برای رفع کمبودهای شناسایی شده در برنامه اقدام را انجام نداده، کارگروه اقدام مالی نسبت به ریسک ناشی از حمایت مالی از تروریسم از داخل ایران و تهدیدی که برای سیستم مالی بینالمللی ایجاد میکند، نگران خواهد بود. به همین جهت، کارگروه اقدام مالی، از اعضای خود میخواهد و به تمام دیگر کشورها توصیه میکند که همچنان به موسسات مالی خود پیشنهاد کنند که در رابطه و مبادله با افراد حقیقی و حقوقی در ایران، بر اساس توصیه شماره 19 کارگروه اقدام مالی، هوشیاری لازم را به خرج دهند. کارگروه اقدام مالی به ایران توصیف میکند که به طور کامل نواقص مربوط به مبارزه با پولشویی و مقابله با حمایت از تروریسم را برطرف کند، به خصوص موارد مربوط به حمایت مالی از تروریسم را.»
و این یعنی اگر تاکنون عائدی ایران از برجام هسته ای «تقریباً هیچ» بود، تا مدت نامعلوم این «تقریباً هیچ» تمدید و در ظرف برجام منطقه ای هم ادامه خواهد یافت و حال سؤال جدی این است که آیا دولت در قبالِ دادن این تعهد خطرناک خارجی، مراحل قانونی آن اعم از اخذ مجوز مجلس شورای اسلامی، مصوبه شورای امنیت ملی و اخذ امضای رهبری را طی کرده است؟! که با توجه به مخالفت صریح رهبری در خصوص برجام های 2 و 3، این امر کاملا بعید به نظر می رسد و شاید لازم باشد این بار رفتارهای دولت از دریچه ای غیر از ندانم کاری، سهل اندیشی و خوش خیالی مورد بررسی قرار گیرد!