95/12/7
9:19 ص
محمد مهدوی فر از آن شخصیتهایی است که در فتنه 88 با فتنه گران همراه شد و به حمایت از ایشان پرداخت ولی پس از به شکست انجامیدن فتنه، مسیر خصومتش را به سمت نوشتن نامه های سرگشاده و پر از توهین و تهمت خطاب به مقام معظم رهبری تغییر میدهد و میکوشد محبوبیت ایشان را با اهدافش، تحت الشعاع قرار دهد.
محمد مهدوی فر اگر چه همواره خود را به عنوان تخریب چی و غواص دفاع مقدس معرفی میکند، اما صحبتها و حرفهایش، مخاطب را به یاد کسانی می اندازد که در عین ادعای پیروی از خط امام یا تبیین گفتمان امام، در برابر برخی آرمانهای امام ایستادند و یا دربرابرشان انحراف ایجاد کردند، چرا که تخریب چی، غواص و حتی جانبازی که در برابر ولی خود بایستد درواقع به شمر زمان شبیه است.
محمد مهدوی فر در نامه بیست و پنجمش به مقام معظم رهبری به ایشان پیشنهاد میکند قبل از این که کشور مثل سوریه دچار فروپاشی شود، یک شورای گذار با حضور شخصیتهای ضدانقلاب، سران فتنه و فتنه گران، مانند شیرین عبادی، بنی صدر، رضا پهلوی، طبرزدی، نوری زاد، خزعلی، موسوی، کروبی، فائزه هاشمی، نماینده منافقین و… تشکیل دهد و در گام اول، به اصلاح قانون اساسی که آن را ریشه تمام مشکل کشور میخواند، اقدام نماید!
مهدوی فر در نامه اش با این بهانه که حکومت مثل حکومت سوریه در معرض خطر و فروپاشی است، با ژست به ظاهر دلسوزانه، از مقام معظم رهبری میخواهد، قبل از این که دیر شود، خودشان نسبت به اصلاحات اساسی اقدام نماید! البته آنانی که با نامه های او آشنا هستند، میدانند که او در نامه هایش لحنهای مختلفی را بکار میبرد، بعضی ظاهری دلسوزانه دارند و برخی نیز لحنی تمسخرآمیز یا تهدیدآمیز دارند، اما نهایتا همه آنها در جهت تخریب مقام معظم رهبری و نظام است.
محمد مهدوی فر در حالی حرف از اصلاحات بنیادین در نظام و قانون اساسی میزند که مشخص است به اصول و آرمانهای انقلاب و حتی به منافع ملی، امنیت ملی و وحدت ملی اعتقادی ندارد که اگر داشت، از شخصیتهایی که در کشور تفرقه آفرینی کردند، به مردم تحریم تحمیل کردند، به دشمنانشان گرا دادند و از تروریستها حمایت نمودند به عنوان اعضای شورای گذار برای تغییر سرونوشت کشور و مردم یاد نمیکرد.
اعتراف مهدوی فر به این که ریشه همه مشکلات کشور را در قانون اساسی میداند، نشان میدهد که اگر او و هم طیفانش از قانون عدول میکنند ناشی از قبول نداشتن قانون است و این یعنی که ایشان هرجایی که قانونی را قبول نکنند دربرابر آن می ایستند چرا که اعضای پیشنهادی وی برای شورای گذار، از همان ابتدای انقلاب، قانون اساسی را که با اکثریت قریب به اتفاق آرا تصویب شد را برنتابیدند و ساده لوحانه است که کسی بیندیشد ایشان امروز به قوانین جدید پایبند خواهند بود.
محمد مهدوی فر در حالی نظام را مانند سوریه در معرض فروپاشی میخواند که حتی سوریه هم دچار باوجود سالها تنشها و هجمه های خارجی، مورد فروپاشی قرار نگرفت و به گواهی شواهد غیرقابل انکار، همین تنشهای موجود نیز ناشی از نقشه خصمانه آمریکا، غرب و برخی کشورهای عربی است و با این وجود نظام سوریه همچنان ایستاده است، پس چگونه ایرانی که هر ساله انتخاباتهای با مشارکت بالا برگزار میکند و هنوز مردم به پای انقلاب ایستاده اند را در معرض فروپاشی میخواند؟!
محمد مهدوی فر، جمهوری اسلامی ایران را در معرض فروپاشی میخواند در حالی که جمهوری اسلامی ایران دربرابر فتنه ای بزرگ که حتی ابعاد کوچکترش، مستحکم ترین کشورها را به زانو در میاورد، در نتیجه حمایت و همراهی مردم، سربلند بیرون آمد. نظامی که در برابر کودتاهای مختلف اعم از نظامی یا مخملی، تحریمهای به اصطلاح فلج کننده، 17 هزار ترور، جنگ تحمیلی و…، همچنان با صلابت ایستاده و از حمایت مردم برخورد است با چه منطقی باید در معرض سقوط خوانده شود؟!
نکته دیگر این که مهدوی فر که امروز با ظاهری دلسوزانه، سوریه را نشان میدهد تا نظام به تغییرات اساسی آن هم براساس نظرات دشمنان خونی انقلاب تن دهد، همان کسی است که سردار سلیمانی را بابت حضورش در سوریه و ایستادن در برابر معارضان به شدت مورد شماتت قرار داد! او همان کسی است که خودش در سال 88 در زمره فتنه گران و خروج کنندگان از نظام قرار گرفته بود و ژست دلسوزانه از چنین فردی چقدر مضحک مینماید.
در واقع توصیه های محمد مهدوی فر نه از روی دلسوزی، بلکه از روی عصبانیت است، عصبانیت از نظامی که در برابر فتنه ها مستحکم و در برابر هجمه ها مقاوم ایستاده است و حالا که روشهای سخت، نرم، مخملی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی نتوانسته اند در برابر اقتدار نظام جمهوری اسلامی کاری به پیش ببرند، با متلک و طعنه میکوشند خود و هم طیفانش را امیدوار و در باور و ایمان مردم شک و تردید ایجاد کنند.
95/6/28
9:44 ص
اخیراً کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی مواضع تندی می گیرد و او را مقصر اصلی جنگ سوریه و به وجود آمدن داعش معرفی کند که این مواضع برای نگارنده که چند جلسه با او در فضای مجازی بحث داشته ام اصلاً عجیب نبود، برای این که دیده بودم که او چگونه امام خمینی(ره) را مقصر اصلی حمله صدام به ایران و جنگ 8 ساله دانسته بود و یا ایران را مقصر اصلی خصومت آمریکا با ایران معرفی کرده بود! و یا نظام را مقصر اصلی فتنه 88 قلمداد کرده بود، اساساً او کسی است که تمام مشکلات کشور و اخیراً منطقه را متوجه وجود انقلاب، امام، رهبری و سپاه میداند و از چنین کسی که مغضوب و مطرود پدر عالم و فرزانه اش شد، شنیدن حرفهای این چنینی و از این بدتر نیز عجیب نیست.
در منطق مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی و اساساً منطقه او علیه انقلاب و امام و رهبری، او کاری به حق و باطل ندارد، نتیجه مورد نظرش را از هر مقطع و برشی که دلش میخواهد برداشت و قضاوت میکند، مثلاً او کاری ندارد که اساساً دشمنی آمریکا با ایران از زمان تسخیر لانه جاسوسی شروع نشده بود و آنها ده ها سل قبل از آن نیز در حال استثمار ملت ایران و دخالت در اوضاع کشور بودند و بارها در ایران کودتا کردند و به ملت ایران و منابعشان هرگونه تعرضی که خواستند انجام دادند! او فقط از همان مقطع تسخیر لانه جاسوسی میبند که مثلاً چند کارمند خیلی عادی سفارتخانه دستشان مظلومانه بالای سرشان است! او حتی اسنادی که در آن لانه درخصوص نقشه های آمریکاییها برای مهار و به زمین زدن انقلاب افشا شد را هم نمی بیند!
یا خزعلی کاری به این ندارد که صدام سالها درپی تصاحب اروند رودی بود که او آن را شط العرب خواند و با پاره کردن پیمان الجزایر در جلوی دوربین تلویزیون بغداد، به صورت زمینی، هوایی و دریایی به ایران حمله کرد! یا او نمی بیند که صدام چگونه به حمایت مستکبرین غرب و شرق برای انقلاب خط و نشان می کشید تا هم خودش از آب گل آلود ماهی بگیرد و هم شکسته شدن ابهت مستکبرین توسط انقلاب، در این جنگ تحمیلی جبران شود! او تنها آن مقطع را می بیند که امام خمینی(ره) طبق وظیفه الهی و انسانی اش ملتهای منطقه را به ایستادگی در برابر مستکبران و مستبدان دعوت نمود! او این را هم نمی گوید که بین این دعوت با آغاز یک حمله نظامی با حمایت گسترده ابرقدرتهای شرق و غرب و استفاده از سلاح های نامتعارف چه تناسب منطقی میتواند برقرار کند! او تنها به دنبال نتیجه گیری دلخواهش علیه امام خمینی(ره) و انقلاب است!
خزعلی در خصوص فتنه نیز نگاهی مشابه دارد، اصلاً انگار نه انگار سران فتنه با توسل به یک دروغ بزرگ و بدون ارائه مستندات و طی مسیر قانونی، ابطال انتخابات را با دعوت به اغتشاش مطالبه کردند! اصلاً کاری ندارند که سران فتنه به دولت آمریکا به واسطه گری شامر نامه نوشتند و درخواست تحریم و فشار کردند! اصلاً به این که چه هزینه هایی به نظام و مردم تحمیل شد کاری ندارد، او فقط قطعه کهریزک و مقطع درگیریهای خیابانی آن هم بخشی که خودش دلش می خواهد را می بیند نه آن بخشی که بسیج در برابر خرابکاری، آتش زدن اموال عمومی، حمله به مسجد، چادر کشیدن از سر زنان، شعارهای ساختار شکن علیه اسلام و امام و انقلاب و… ایستاد و شهید داد! او اصلاً به این بدعت خطرناک سران فتنه و خیانتهایی که علنی و مخفیانه کردند و فشارهایی که بر اقتصاد و آرامش جامعه تحمیل کردند کاری ندارد!
و اما در حمله مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی و سپاه هم همینطور است، او اصلاً کاری به اسراییل و آمریکا و غرب و مخالفتشان با محور مقاومت و در رأسشان بشار اسد و شیخ حسن نصرالله ندارد! او میگوید اگر ایران دخالت نمیکرد، الان یک حکومت مردمی به جای بشار اسد بر سر کار بود! به همین راحتی! اصلاً به نقشه هایی که همین غربی ها برای به زمین زدن بشار و شکستن محور مقاومت کشیده بودند کاری ندارد! اصلاً به این که بخش اعظم مردم سوریه از همین بشار اسد حمایت کردند و میکنند کاری ندارد! او حتی حاضر نیست بگوید اگر سپاه و اسد هرکاری کنند، کار آمریکایی ها و سعودی ها برای تشکیل طالبان و داعش، قابل توجیه نیست! اصلاً کاری ندارد که خود آمریکاییها میگویند طالبان را برای مهار شوروی و داعش را برای مهار ایران و امنیت اسراییل ساخته اند!
او فکر میکند اگر قاسم سلیمانی، سپاه قدس، حزب الله لبنان و اسد نبودند الان منطقه امن بود! واقعا نمی خواهد بفهمد که اگر ایشان نبودند الان باید پوتینهای سربازان اسراییلی را واکس می زد! نه این که فرصت بیابد زیر چتر امنیتی سپاه و ارتش، وقیحانه سردار سلیمانی را مقصر وجود داعش بداند! و البته پذیرش محبوبیت انقلاب، امام، رهبری، سپاه، سردار سلیمانی، سید حسن نصرالله و… در کشور و بین ملت های آزاده منطقه برای خائنان این قدر سخت است که معمولاً ترجیح می دهند به آینده دلخوش کنند! امروز در حالی مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی موضع می گیرد که حتی طبقه روشنفکر و ضدانقلاب هم نمی توانند حق را به او بدهند، چرا که هر کسی با هر عقیده ای که باشد به به امنیت خود، خانواده و حتی منطقه اش اهمیت میدهد، امنیتی که به مدد سلیمانی ها، همدانی ها و شهدای مدافع حرم و به بذل جان به وجود آمده است.
95/4/2
2:22 ع
باتوجه به هشدار بی سابقه ای که سردار قاسم سلیمانی به حاکمان مستبد بحرین در خصوص شیخ عیسی قاسم بحرینی دادند، به نظر میرسد بعد از عزل دیپلمات انقلابی امیر عبداللهیان و افزایش تعلل های دستگاه دیپلماسی درخصوص مسائل منطقه که نمونه اش را در اعدام مجاهد انقلابی شهید شیخ نمر توسط رژیم آل سعود شاهد بودیم، از این پس بخشی از بار دیپلماسی انقلابی منطقه ای را هم در تکمیل مأموریت منطقه ای خود، شخصاً برعهده گرفته است.
دیروز روزنامه حامی دولت آرمان، عزل ناگهانی امیر عبداللهیان را رکب ظریف معرفی کرده بودند که این مسئله با توجه به اظهارات برخی عناصر اعتدالی، در جهت تحقق برجام2 یا همان برجام منطقه ای تلقی می گردد که البته این برجامها نیز مانند مذاکره با آمریکا، جز درخصوص مسئله هسته ای، از سوی مقام معظم رهبری به دلیل ضررها و کارشکنی های طرف مقابل (که نمونه اش را در برجام هسته ای شاهدیم)، ممنوع اعلام گردید و دولت قانوناً و شرعاً حق ورود به این صحنه را ندارد چرا که دولت تنها مکلف است در راستای سیاستهای کلی نظام به خصوص در حوزه سیاست خارجی و به ویژه مسائلی که به جنگ، صلح و امنیت کشور مربوط باشد، حرکت نماید.