95/3/19
8:39 ع
پس از شلاق خوردن کارگران معترض معدن طلای آق دره، این بار کارگران معدن ذغال سنگ بافق به حکم شلاق و حبس محکوم شدند که این مسئله به شدت مورد توجه و اعتراض رسانه ها قرار گرفت و جالب است که حتی برخی از جریانات اصلاح طلب و حامی دولت بابت این مسئله به شدت به قوه قضاییه انتقاد کردند که در این خصوص چند مسئله قابل ذکر است:
1- تجمعات اعتراضی کارگران به لحاظ تعدیل و یا پایان قرارداد کاری و یا تأخیر در حقوق و دستمزدها همواره کم و بیش وجود داشته است اما شدت این تجمعات با توجه به رکودی که افرادی مثل زیباکلام آن را بی سابقه و وحشتناک میخوانند و یا چهار وزیر درباره اش نامه می نویسند و آن را بحران رکود قلمداد می کنند، با توجه به تعطیلی، رکود، تعدیل و بیکاری کارگران در صنایع مختلف، شدت یافته است که البته دولت در بروز این رکود حتما و یقینا مقصر است چرا که دولت به منظور کاهش اثر تورمی نقدینگی بی سابقه هزار هزار میلیاردی که به کشور تزریق نموده است و هدایت این نقدینگی به سمت بانکها، با بالا نگه داشتن نرخ تورم کاری کرده است که رکود بر بازار، بورس، تولید، صنعت و اشتغال غالب شود.
2- تجمعات اعتراضی کارگران همواره و در هر دولتی کم و بیش انجام می شد، اما معمولا کمیسیون های کارگری و شورای تأمین استان ها و فرمانداری ها، با همکاری ادارات کار و تأمین اجتماعی محل به این تجمعات سرو سامان میدادند و می کوشیدند با تلاش برای بازگشت به کار کارگران و یا هدایت ایشان به بیمه بیکاری و در صورت امکان تلاش برای حل مشکلات کارگاه و کارگران، اعتراضات را به صورت مسالمت آمیز حل و فصل نمایند، ولی متأسفانه این امر اخیرا به خوبی انجام نمیشود و از قرار معلوم، پرونده های اعتراضات کارگری خیلی سریع به سمت دادگاه هدایت میشوند.
3- وقتی رکود بر صنایع و بیکاری بر کارگران تحمیل می گردد، وقتی مشکلات کارگری به موقع و به صورت مناسب حل نمی شود، امکان تشدید احساسات کارگران و به بیراهه رفتن اعتراضات صنفی هم افزایش می یابد و در چنین شرایطی بعضاً رفتارهایی که براساس قوانین جاری کشور مستوجب جریمه و مجازات هستند رخ میدهد و وقتی پرونده ای به قوه قضاییه ارجاع می شود که کارگران از کار بیکار شده به کارگاه شان هجمه کرده و موجب خسارت های مالی گردیده و یا مدیران یا نگهبانان کارگاه را مورد ضرب و شتم قرار داده اند، نباید از صدرو احکام حبس و شلاق تعجب کرد و البته مسئولان اجرایی کشور نباید بگذارند این مشکلات به این مرحله برسد.
95/3/13
8:46 ص
باتوجه به گذشت مدت کوتاهی از تغییر رئیس سازمان صدا و سیما، چند مسئله را باید در نظر گرفت:
1- آقای علی عسگری ، رئیس جدید سازمان در آغاز به کار خود گفتند که دغدغه اصلی شان بحث تأمین بودجه است.
2- نارضایتی روحانی از عملکرد صداوسیما به خصوص دربرنامه های تحلیلی اش در خصوص برجام در زمان سرافراز موجب عدم همکاری دولت درخصوص تأمین بودجه این سازمان و اخلال در روند برنامه های صداوسیما گردیده بود.
3- در همین مدت کوتاه دیده میشود که صداوسیما بیشتر به سمت برنامه های حمایتی از دولت حرکت کرده است.
4- انتصاباتی که در صداوسیما و شورای نظارت بر آن صورت گرفته به نحوی است که دولت بتواند نظرات خود را بیشتر در صداوسیما اعمال نماید.
5- آقای روحانی هم از توقعاتش برای تغییر رویه صداوسیما و حمایت از دولت و ناامید نکردن مردم گفت.
6- یکی از انتقاداتی که به صداوسیمای سرافراز انجام میشد این بود که چرا برخی اظهارات مقامات آمریکایی که در تعارض با اظهارات مسئولان ما در خصوص سیاست خارجی بود در صداوسیما منتشر شده است.
7- نزدیک شدن به زمان انتخابات ریاست جمهوری و بندهایی که بالا شمرده شد این فرضیه را تقویت میکند که دولت نهایت فشار خویش را با اهرم بودجه و با توجه به انتصاباتی که در صداوسیما و شورای نظارت رخ داده است، اعمال نماید و اگر قرار باشد آقای عسگری بین دخل و خرج خود در صداوسیما و ارتقای بهره وری و کاهش هزینه ها اهمال کند، مطمئناً جایگاه و شأن فراجناحی و بی طرفی صداوسیما در مقطع حساس انتخاباتی به شدت زیر سوال خواهد رفت.
95/3/9
11:24 ع
باتوجه به برخی از انتقادات که به احمدی نژاد داریم و درباره اش نوشته ایم، برخی از دوستان احمدی نژادی گمان میکنند ما اساساً با احمدی نژاد و احمدی نژادی ها مشکل داریم درصورتی که این برداشت حتما اشتباه است، احمدی نژاد هم مانند خیلی از نیروهای انقلابی دچار نقاط قوت و ضعفی است که اعتقاد داریم باید نقاط قوتش را پاس داشت و تکرار کرد و نقاط ضعفش را شناخت و از خود دور کرد و همانطوری که اعتقاد نداریم همه نیروهای انقلابی برای ریاست جمهوری مناسب هستند، این حس را برای احمدی نژاد به خصوص با توجه به روند تغییراتش که روز به روز شاهد بودیم نداریم و البته این اصلا به این معنی نیست که نباید از وجود و توان این مرد خستگی ناپذیر استفاده کرد. نگاه ما در خصوص احمدی نژاد به عنوان گزینه ریاست جمهوری این سخنان مقام معظم رهبری است:
«این را همه بدانند که آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی که وجود دارد. این را همه توجه کنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند. یعنی ما در سلسلهی دولتهائی که پشت سر هم میآیند، باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛» (1392/01/01)
مسئله دیگری که وجود دارد اشتباه در تبلیغات زودهنگام است، نمیخواهم سفرهای آقای احمدی نژادی را لزوما انتخاباتی بدانم اما وقتی بعد از حدود 3 سال سکوت، یوهو سفرهای استانی با این همه تبلیغات انجام میشود و به صورت مستمر هم ادامه می یابد، مسلما تأثیر و تلقی انتخاباتی ایجاد میکند و کشور را خیلی زودتر از موعد مقرر (بیش از یکسال زودتر از موعد انتخابات) در فضای دو قطبی و تنش زای انتخاباتی فرو میبرد که این مقوله حتما با نظر مقام معظم رهبری در تناقض آشکار قرار دارد به نحوی که ایشان قبلا در این خصوص اینطور فرموده اند:
«حرف، جنجالسازىِ تبلیغاتی و لفاظی هیچ کمکی به حل مشکلات نمیکند؛ همچنانی که شما دیدید. تو همین قضایای انتخابات، خوب، تبلیغات انتخاباتی مثلاً باید یک ماه یا بیست روز قبل از شروع انتخابات انجام بگیرد؛ اما از پیش از عید نوروز تبلیغات انتخاباتی شروع شد! … از جمله، از همین من راضی نبودم که از سه ماه قبل از انتخابات – انتخابات بیست و دوم خرداد بود – از ماه اسفند، بلکه زودتر از اسفند، بعضی از سفرهای تبلیغاتی و حرفهائی که زده شد و تظاهراتی که میشد و مجادلاتی که انجام میگرفت، از تلویزیون پخش شود، که متأسفانه تو تلویزیون پخش شد؛ به خاطر همین، که یعنی ما آزاداندیشیم! اینها توهم است؛ این جنجالآفرینی در داخل کشور است.» (94/3/25)
«مسائل مربوط به انتخابات بهویژه حضور پرشور مردم در آن، در همان ایام نزدیک به انتخابات بسیار مهم است، اما عدهای باعجله از حالا مباحث انتخاباتی را شروع کردهاند که این فعالیتهای زودهنگام انتخاباتی موجب منحرفشدن ذهنها از مسائل اصلی، مشغول کردن افراد به یکدیگر و برخی بدگوییها میشود و این، به ضرر مصالح کشور است.» (1387/08/08)
بحث آخر این که قرار نیست فکر کنیم که گفتمان انقلاب هیچ نیرویی ندارد و هیچ راهی جز بازگشت به احمدی نژاد وجود ندارد بلکه باید تا زمان مناسب برای تصمیمات و رفتارهای انتخاباتی صبر کرد و به یاد بیاوریم همانطوری که در سال 84 بسیاری از مردم احمدی نژاد را نمیشناختند ولی به او رأی دادند تا بهترین دولت انقلابی نهم تشکیل گردد، این امکان هست که بازهم در سال 96 گزینه های انقلابی قوی و مقبول دیگری هم پا به عرصه انتخابات بگذارد، در هر صورت ایجاد فضای دوقطبی و انتخاباتی در شرایط حاضر نه با منویات رهبری، نه با مصالح انقلاب و نه با منافع مردم سازگار نیست به خصوص که جریان مقابل هم به دنبال سوءاستفاده از فضای دو قطبی است با با ترساندن بخشی از مردم از احمدی نژاد، پایگاه تحلیل رفته خود را احیا کنند.
95/2/25
10:55 ع
در حالی که تا کنون افرادی مثل ترکان، سیف، جهانگیری و تعدادی دیگر از مسئولان دولت یازدهم، مصرانه دولت قبل را عامل سرمایه گذاری و خرید اوراق قرضه در آمریکا و مقصر دستبرد 2 میلیاردی این اموال معرفی کرده بودند، افرادی مثل عراقچی و دولتمردان سابق این خرید را مربوط به سال 82 دانستند و هیچکدام هم از مواضع خود عقب نشینی نکردند تا اینکه امروز روحانی در سفر استانی به کرمان، با حالتی طلبکارانه و البته با یک عقب نشینی آشکار، دولت قبل را مقصر این برداشت معرفی کرد! لیکن نه برای سرمایه گذاری و خرید اوراق قرضه! بلکه بابت عدم خارج کردن این اموال! و جالب اینکه ایشان نه دولت اصلاحات را بابت این سرمایه گذاری مبتنی بر اعتماد به آمریکا مقصر میداند و نه سیاستهای ذلیلانه دستگاه دیپلماسی و ضعف مفرط برجام در ممانعت از دست اندازی دولت، کنگره و دادگستری آمریکا به اموال ایران را در این سرقت موثر و نه دولت خود را در آن مقصر میداند! ضعفی که اخیرا موجب صدور محکومیت ایران به جریمه 10/5 میلیارد دلاری بابت عملیات تروریستی 11 سپتامبر از سوی دادگاه آمریکا نیز شده بود!
95/2/19
6:8 ع
امروز روحانی در جمع فرهنگیان، سخنی گفت که چندی پیش سایت هاشمی هم به آن پرداخته بود، او امروز در جمع فرهنگیان در حالی که بحث اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی هیچ ارتباطی به موضوع همایش و حتی مسائل روز ایران و جهان نداشت، به استناد آثار شهید مطهری، اسلام انقلابی را مردود دانست، اما آنچه که شهید مطهری در آن عصر مردود دانست، اسلام انقلابی مد نظر گروهک فرقان و جریان منافقین بود و نه اسلام انقلابی راستین. وقتی یک جریان انحرافی مثل منافقین، اسلام را بد بشناسد، مطمئنا برداشتش از اسلام انقلابی هم انحرافی خواهد بود و آن کلام شهید مطهری، به برداشت التقاطی منافقین از عبارت اسلام انقلابی مربوط بود و جالب این که این مسئله در پاورقی همان مقاله هم ذکر گردیده بود، و نه اسلام انقلابی که انقلاب را به پیروزی رساند و اهل مبارزه و استکبارستیزی نگاه داشت، اشتباه بودن سخنان روحانی درباره عبارت اسلام انقلابی با یک تحقیق ساده درباره نظر امام خمینی (ره) درباره اسلام انقلابی به وضوع اثبات میگردد چرا که ایشان میگوید:
«مهمترین ثمره جنگ، استمرار روح «اسلام انقلابی» بود»
تمجید حضرت امام از «اسلام انقلابی» دیگر جایی برای توضیح روحانی باقی نمیگذارد، سوتی روحانی مثل توئیت هاشمی نیست که بگوید فرد دیگری آن را تحریف کرده است، از دهان خودش درآمده است، البته او مدتهاست که با هر ابزاری، تفکر انقلابی و مشخصه هایش را مورد هجمه قرار میدهد، مدتهاست که مشخصه هایی مثل ساده زیستی، استکبارستیزی، مردم داری، انقلابی گری، دین مداری، عدالتجویی، استقلال جویی و… را با عباراتی مانند پوپولیستی، ماجراجویی، عوامفریبی، افراطی گری، تندروی، تعامل، توهم، بیکاری و… مورد هجمه قرارداده است، او مدتهاست که انقلاب، مؤلفه ها و نیروهایش را میزند و از هیچ فرصتی برای این کار دریغ میکند و بیان جملات امروز او در رد اسلام انقلابی هم ریشه در همین طرح زدن انقلاب، مؤلفه ها و حامیانش دارد که یکی از مهمترین شان، اسلام انقلابی جاری در عمق وجود انقلاب است.
95/2/14
2:2 ع
حدود 3 سال از طرح پرداخت 35% افزایش حقوق کارشناسان ادارات (موضوع ماده 67 قانون خدمات کشوری) میگذرد و مبلغی که قرار بود بعد از حدود یک دهه عدم افزایش حقوق به نسبت نرخ تورم (با فرمول پلکانی)، به خصوص برای سطوح کارشناسی، به کارشناسان فنی ادارات ستادی و اجرایی پرداخت گردد، در نهایت با تغییرات متعدد به نحوی اجرایی شد که تنها و تنها کارشناسان ستادی وزارتخانه ها (که معمولا از لحاظ حقوق و مزایا از شرایط خوبی نیز برخورداند)، مشمول این طرح گردیدند و بعد از اعتراضاتی که از سوی کارمندان به عمل آمد، معاونت برنامه و بودجه دولت بدون اقدام برای اصلاح مصوبه هیأت وزیران، تلاش کرد مصوبه هیأت وزیران را با بخش نامه به کارشناسان غیر ستادی نیز تسری دهد که آن هم ابتدا با کاهش رقم 35 درصد به 21 درصد و سپس با برخورد دیوان محاسبات مواجه و در اکثر استانها متوقف گردید، اینک در برخی از سازمانها و ادارات و وزارتخانه های دولتی، کارشناسانی داریم که حتی با داشتن مشاغل فنی، حساس، نظارتی و حاکمیتی با سابقه بالا، کمتر از 1 میلیون و 500 هزارتومان (یعنی کمتر از نصف خط فقر برای یک خانواده 4 نفره) دریافتی دارند و در برخی دیگر از ادارات و سازمانها نیز کارشناسانی داریم که با کارهای معادل ایشان، بیش از 4 میلیون تومان حقوق دریافت میکنند که این ناعدالتی، ناشی از اجرای ناقص و سلیقه ای قانون خدمات کشوری و سوء استفاده برخی از سازمانها و وزارتخانه ها از جایگاه های خود و اهمال دولت در اجرای عادلانه این قانون می باشد.
پیشنهاد: دولت اگر واقعاً دوست دارد طرح پرداخت 35% افزایش حقوق کارشناسان تنها به کارشناسان ستادی وزارتخانه ها محدود نشود، مصوبه ای در جهت اصلاح مصوبه قبلی صادر نماید و درباره حقوق کارمندان ، بیش از وضعیت نابسامان موجود، نگاه عدالت گسترانه را ملاک قرار دهد، مطمئناً بدون اصلاح این نگاه، تلاش دولت در ارتقای بهره وری و سلامت اداری نمیتواند چندان جدی و مؤثر تلقی گردد.
95/2/10
10:0 ع
پس از اظهارات تند سیف، رئیس بانک مرکزی مبنی بر این که برجام تقریباً هیچ عایدی برای ایران نداشته است، دولتمردان دیگر از جمله دکتر عراقچی این اظهارات را تنها برای مصرف خارجی خواندند، با توجه به این که آقای ظریف هم موضع گیری های مشابه ای درباره توخالی بودن برجام در سفر اخیرش به آمریکا در مصاحبه های خودش داشت، به نظر میرسد که این مسئله به یک رویه در دولت تبدیل شده است که صحبتهایشان بسته به این که برای مصرف خارجی است یا داخلی می تواند 180 درجه متفاوت باشد، یعنی در عین حال برای مصرف داخلی برجام را آفتابی تابان، کار خدا، ابرشتابان، نعمت بزرگ، فتح الفتوح بدانند و در مقابل خارجی ها برجام را بی فایده، توخالی پر از کارشکنی و بدعهدی معرفی کنند و این یعنی متأسفانه نه می توان به صحبتهای داخلی دولتمردان و نه به صحبت های خارجی ایشان اعتماد کرد، چرا که ایشان براساس این که برای چه کسی صحبت میکنند، مسائل را وارونه بیان میکنند و این به عبارت عامیانه خودمان با دروغگویی هم معنی است، بالاخره یا باید بپذیریم که این سخنان که «برجام پوچ و توخالی و بی فایده است» دروغ است و یا بپذیریم که عبارات «برجام آفتاب تابان و فتح الفتوح است» دروغ است و یا این که بپذیریم که هر دوی اینها دروغ هستند و حقیقت چیز دیگریست که در هر صورت همه اینها صفت دروغگویی را برای دولتمردان ما به اثبات میرساند و این در حالی است که دولتمردان جمهوری اسلامی باید سیاستشان عین دیانتشان و دیانتشان عین سیاستشان باشد، این که در حضور مردم و رسانه ها و مجلس فریاد بزنند که تمام خطوط قرمز رعایت شده است، ولی در نزد رهبری بگویند برخی از خطوط قرمز رعایت نشده است و در عمل هم ثابت شود که خطوطی مثل همزمانی و متناظر بودن و… رعایت نشده است، این ها زیبنده مسئولان این کشور نیست به خصوص که خودشان را به دولت راستگویان هم متصف کرده باشند، در سیاست اسلامی، هدف وسیله را توجیه نمیکند و اگر با این رویه، مردم گمان کنند که برخی از اظهارات داخلی دولتمردان تنها مصارف انتخاباتی و عوامفریبانه دارد، تقصیر خود دولتمردان بیش از هرکسی خواهد بود.
95/1/20
2:38 ع
با توجه به مانور سنگین تبلیغاتی و رسانه ای استقبال از سفر احمدی نژاد به آمل ، چند نکته به نظر می رسد:
باتوجه به این که حیات سیاسی هاشمی به تنفس در فضای دو قطبی نیاز دارد و هاشمی این فضا را معمولاً با دوقطبی های هاشمی-مصباح و یا هاشمی-احمدی نژاد دنبال میکند، ورود احمدی نژاد به تبلیغات زودهنگام ریاست جمهوری می تواند این پتانسیل را بیش از پیش برای هاشمی و یارانش زنده کند.
فضای زودهنگام تبلیغاتی از این جهت که با ایجاد فضای دوقطبی، طیف های مختلف را تنها به فکر مقایسه و گزینش یکی از دو قطب این فضا می اندازد موجب میشود تا سایر جریان ها و اشخاص مظلوم واقع شوند و از این جهت، دو قطب این جریان از این فضا نهایت استفاده را برای حذف سایر رقبا خواهند کرد و رسانه ها و جامعه هم ناخواسته به دام ایشان خواهند افتاد.
در حالی که دولت روحانی جز برجامی که در حال حاضر روی کاغذ و نه در اقتصاد کشور، اثر گذاشته است، چیزی در چنته ندارد، حضور عجولانه احمدی نژاد در عرصه تبلیغات انتخاباتی، این فضا را برای روحانی ایجاد میکند که دولت دومش را با ترساندن مردم از تکرار شرایط انتهای دولت دهم، محقق سازد.
روحانی، هاشمی و اصلاح طلبان با دیدن جمعیت استقبال کنندگان از احمدی نژاد، بیش از پیش خطر رقابت سخت در انتخابات بعد را احساس کردند و چنین امری می تواند موجب تلاش بیشتر ایشان برای حل مشکلات کشور به همراه سیاه نمایی بیشتر از دولت قبل و دست زدن به حرکات نمایشی و پوپولیستی جدید برای جلب نظر مردم گردد.
شرایط انتقال قدرت از جریان هاشمی به احمدی نژاد و از احمدی نژاد به جریان هاشمی، از این جهت که نشان میدهد جامعه چه زود کوران مسائل پرهیاهوی کشور اعم از بداخلاقی ها، مشکلات، خودخواهی ها، تورم، رکود، ناعدالتی، حاشیه سازی و … را فراموش میکنند واقعا عبرت آمیز است.
بیش از یک سال به انتخابات 96 مانده است و جنس سفرهای آقای احمدی نژاد چند ماهی است که به سفرهای تبلیغاتی انتخاباتی شبیه تر شده است، و این در حالی است که مقام معظم رهبری بارها و بارها در انتخاباتهای مختلف از این که فضای کشور زودتر از موقع انتخاباتی شود انتقاد کرده اند و این مسئله را برای کشور مضر دانسته اند.
95/1/19
11:15 ص
9 فروردین سال 1395، آقای سید حسن قاضیزاده هاشمی، وزیر بهداشت طی مصاحبه ای گفتند که به همه سیاسیون بگویید بعد از این دوره هم خیالشان راحت باشد، این آخرین حضور وی در این عرصه است و این که دیگر حاضر به پذیرش وزارت بهداشت در دولت آقای روحانی نیستند و گفتند که در این 4 سال کارهایی که باید انجام میداده را انجام داده است و در پاسخ به کسانی که سفرها و سرکشی های وی به نقاط مختلف کشور را پوپولیستی میدانستند گفت:
«سفر می روم تا کارهای مختلف این حوزه گسترده را ازنزدیک پیگیری کنم. یک فرصت چهارساله است و بنا نیست تکرار شود. حالا یک عده ای برای خودشان می برند و می دوزند. نگاه آنها، نگاه قدرت است. درست است که متأسفانه امروز برخی از مقدورات کشور دست قدرت طلبان است و تا میتوانند میتازند ولی آنها انقلابی نیستند آنها به امام، شهدا و بچههای انقلاب ظلم میکنند. نسل ما تلاش میکند که به نسل امروز ثابت کنند ما تشنه قدرت نبودیم، شیفته #خدمت بودیم و انقلاب ما از این جنس است… ناراحتی من از #بی_اخلاقی است که در کشور میبینیم. با وجود این حرفها که هیچ کسی کار نمی کند. کسی هم کار بکند در کشور، می گویند حتما یک برنامه ای دارد، یا می خواهد رییس جمهور شود یا …»
با خواندن این جملات این سوال مطرح میشود که مگر چه کسانی هاشمی را متهم به چشم داشتن به ریاست جمهوری کرده بودند؟! که برای پاسخ به این سوال به چند مطلب توجه میکنیم:
روزنامه آرمان، منتسب به جریان هاشمی (1393/11/7):
«قاضیزاده هاشمی میخواهد رئیسجمهور شود؛ تکذیب شود یا نشود اما برخی مراودات و روشهای خبری شدن برخی اقدامات وی این شائبه را در ذهن متبادر میکند که نکند هدفی بالاتر از وظایف وزارتی مدنظر دارد. چه آن زمان که موضع سیاسی خود را در ابهام قرار میدهد، چه زمانی که میداند برای بهتر دیده شدن چه باید کرد و به کجا باید رفت!… حال اگر قاضیزاده هاشمی بهرغم میل باطنی خودش از سوی دوستان یا مشاوران در این مسیر (کاندیداتوری) حرکت کند باید تجربیات کاندیدای شکستخورده را مرور کند شاید محبوبیت امروز او در آن زمان پاسخی معکوس دهد.»
روزنامه آرمان، منتسب به جریان هاشمی (1393/11/8):
«اما قاضی زاده حیف است که اینچنین مورد توجه اصولگرایان قرار بگیرد. آنها از 24خرداد 92 این نکته را درک کردند که نباید نیروهای خود را به کارزار انتخابات بفرستند. از جمله راهکارهای آنها یکی این بود که با افراد محبوب ائتلاف کنند و اکنون چه فردی محبوبتر از سیدحسن قاضیزاده هاشمی. وزیری که علاقه به دیده شدن دارد و کوچکترین اقدام خود را رسانهای میکند. وزیری که دوست دارد به مراسم مغنیه رود یا چشم پیرمردی را در استان سیستان و بلوچستان جراحی کند چرا باید پای در مسیری بگذارد که پیشتر پیموده شده و نتیجهای نداشته! باید به ایشان گفت حیف است این عملکرد و این محبوبیت!»
اسماعیل کهرم، مشاور خانم ابتکار، رئیس سازمان محیط زیست در پاسخ به سوال انتقادی خبرنگار فارس، درباره علت عدم حضور خانم ابتکار در شرایط گرد و غبار خوزستان، برخلاف دکتر قاضی زاده، در تاریخ 1393/11/25 این چنین گفت:
«هر جا که عکس و دوربین باشد آقای هاشمی نیز حضور دارد! بنده علت عدم حضور «ابتکار» را در خوزستان نمیدانم، اما سوال اینجاست که آیا نتیجه حضور وزیر بهداشت به خوزستان غیر از شوی رسانهای چیز دیگری بود؟ آیا وزیر بهداشت تفاوت میان بیابان و کویر را میداند؟ «هاشمی» متخصص چشم است بر همین اساس دلیلی ندارد که وی به عراق برای رفع معضل ریزگردها سفر کند. باید ابتکار و جمعی از کارشناسان به این سفر بروند. آقای هاشمی (وزیر بهداشت) نخود هر آشی است، بنده حدس میزنم دخالت هاشمی موجب شده تا ابتکار از رفتن به خوزستان امتناع کند.»
نتیجه: مطالب فوق نمونه هایی هستند که نشان میدهد جریانات نزدیک به هاشمی و اصلاحات، بارها و بارها خدمات دکتر قاضی زاده را ریاکارانه و در جهت کسب محبوبیت برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری قلمداد کرده اند و به نظر میرسد مخاطب این اظهارات دکتر قاضی زاده آنجا که میگوید: «به همه سیاسیون بگویید بعد از این دوره هم خیالشان راحت باشد، این آخرین حضور من در این عرصه است.» بیش از همه جریانات هاشمی و اصلاحات باشد.
94/12/18
9:51 ع
اگر چه واقعاً صلاح نمی دانستم که دوباره به برخی از مباحث سالهای 90-92 برگردم، اما گویا باخت اصولگرایان در تهران باعث شده است تا حامیان متعصب احمدی نژاد، با انکار برخی اشتباهات او، این باخت را وسیله ای برای شادی و تحقیر قراردهند، اشتباهاتی که بعضاً ریشه در انحرافات فکری داشت که به تدریج بر او تأثیر گذاشت و نتیجه اش را در تغییر رفتار وی در نیمه دوم ریاست جمهوریش شاهد بودیم، به نحوی که احمدی نژادی که ولایتمدار، قانونمند و کم حاشیه بود، احمدی نژادی که برای وزرا و مسئولانش در دولت نهم خط قرمز تعریف نمیکرد، به تدریج به احمدی نژادی تبدیل شد که بعضاً در برابر امر رهبر تعلل میکرد و به جای تبعیت از قوانین مدام با قوه مقننه در کش و قوس بود و برای برخی از نزدیکانش مثل مشایی، رحیمی، بقایی، جوانفکر، مرتضوی و … خط قرمز تعریف کرد و نامه سرگشاده روی نامه سرگشاده به مسئولان قوا نوشت تا حدی که مقام معظم رهبری آوردن اختلافات بین مردم را خیانت به کشور معرفی نمود، احمدی نژادی که واژه اسلام به تدریج در ادبیاتش به واژه انسان تبدیل شد و کار و تلاش مستمر و شبانه روزیش برای مردم، بعضاً تحت الشعاع تبلیغات مستقیمش برای مشایی و پرچمگردانی با او و تمجیدهای زیاد از وی (درحد هدیه الهی دانستن وی)، رفتن برای ثبت نام وی، طرح عبارت انتخابات آزاد برای گرفتن تأییدصلاحیت وی از شورای نگهبان و… قرار گرفت. واقعاً به سختی می توان این تغییرات را انکار نمود اما ایجاد یک ارتباط بین این تغییرات با ریشه فکری این تغییرات به راحتی قابل اثبات نیست با این وجود، توجه به برخی اظهارات شخص احمدی نژاد و اطرافیانش دراین باره به ما کمک میکند:
1- احمدی نژاد در محضر آیت الله جوادی حین بیان خاطره سخنرانی معروفش در دانشگاه کلمبیا اینطور گفت: «یکی از کسانی که پایین بود به من گفت که وقتی شما صحبت کردی یک هاله نور مثل یک حصن دورت رو گرفت و …»
2- احمدی نژاد در شب شروع طرح هدفمندی یارانه ها به غیر از جمله ای که گفت «پول یارانه، پول امام زمان است» که به این جمله ایرادی نیست اما یک جمله دیگر نیز گفت: «این طرح را امام زمان مدیریت میکند …»
حال سؤالاتی که ایجاد میشود این است که:
اگر کسی در پیرامون احمدی نژاد به او بقبولاند که شما مورد حمایت، هدایت و تأیید خاص امام زمان (عج) هستید و حتی شخص ایشان طرح های شما را مدیریت میکند، آیا به نظر شما دیگر نیازی به تبعیت سفت و سخت از دستورات و نصایح ولایت فقیه در کارها و برنامه ها و عزل و نصب های خود احساس خواهد کرد!؟ وقتی کسی احساس کند طرح ها و برنامه هایش را مستقیماً شخص امام زمان (عج) مدیریت میکند دیگر می تواند به حرف هیچ دلسوز و کارشناسان اهل فن توجهی کند!؟ آیا همین عامل نبود که باعث شد احمدی نژاد در پاسخ به نامه کارشناسان اقتصادی که رقم 45هزارتومان را قابل تأمین از طرح نمیدانستند گفت «برخی از حسادت نمی توانند ببینند دولت پول در جیب مردم میگذارد!! تازه کجایش را دیده اید، ما این رقم را 3 برابر خواهیم کرد»!! و در ادامه همه دیدیم که چطور پول یارانه نقدی را که دوماه قبل از طرح بین مردم توزیع میکرد در ادامه به یک ماه قبل رسید و کم کم به سرماه و آخر ماه منتهی شد و در تأمین همین یارانه با تأخیر هم دچار مشکل شد و ناچار به بودجه های دیگر متوسل شد!حالا اگر ایشان از اول به حرف آن کارشناسان توجه میکرد آیا اینطور دچار مشکل میشد!؟ به راستی اگر احمدی نژاد به قول محمدرضا رحیمی اینقدر گوشش به دهان آن سروش آسمانی کذایی (مشایی) نبود، آیا دچار این لجاجت ها میشد!؟ به راستی اگر خود احمدی نژاد اینچنین با ایجاد یک رابطه مرید و مرادی با مشایی اینچنین تسلیم تفکرات و القائات او نمیشد هیچ بدخواهی میتوانست او را به انحراف متصف کند!؟
این مطلب از این جهت که برخی دوستان دچار فراموشی نشوند لازم بود و الا همچنان اعتقاد راسخ دارم همانطوری که رهبری فرمودند باید از کسانی که نقاط قوت احمدی نژاد را دارند و نقاط ضعفش را ندارند حمایت کرد، پس لازمه استفاده از ظرفیت او، درک صحیح و استفاده از نقاط قوت او یعنی استکبارستیزی، عدالت جویی، پرکاری، خستگی ناپذیری، مردمداری، ساده زیستی و پاکدستی است.