95/6/18
8:34 ص
آقای روحانی ! از روزی که آمدی تلاش کردم خودم را توجیه کنم، واقعا دنبال این هستی که طبق نسخه رهبری، نرمشی از جنس قهرمانانه نشان دهی ولی…
وقتی دیدم با مرگ بر آمریکا گفتن مخالفی
وقتی دیدم خیلی راحت با رئیس جمهور آمریکا تلفنی صحبت کردی
وقتی دیدم سازمان تحقیقات فضایی را تعطیل کردی
وقتی دیدم تلویحاً استقلال را امری گران و پرهزینه دانستی، بعد از این که مشاورت (سریع القلم) در تمسخر آن کتابها و مقالاتی نوشت
وقتی دیدم از روز رئیس جمهور شدنت تا ژنو، از ژنو تا لوزان، از لوزان تا وین و در نهایت از متن برجام تا اجرای برجام آن، بدون رعایت خطوط قرمز رهبری و شرایط رهبری در اجرای برجام در خصوص حقوق هسته ای عقب نشینی کردی
وقتی دیدم اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و بازرسی از کلیه اماکن نظامی و امنیتی را پذیرفتی
وقتی دیدم استکبارستیزی را جنگ طلبی و با دنیا دعوا داشتن و ماجراجویی خواندی
وقتی دیدم انقلابی گری را افراطی گری و تندروی دانستی
وقتی دیدم دشمنان آمریکا و مخالفان مذاکره با او را تعامل هراس و بزدل و ترسو خواندی
وقتی دیدم بابت این که آمریکا بفهمد ما پولهای آزاد شده در ژنو را خرج معیشت مردم کردیم، مردم را به آن شکل مفتضحانه در ایام الله دهه فجر! به صف کردی
وقتی دیدم در دولت تان مردمداری و ساده زیستی را عوام فریبی و پوپولیستی معرفی کردید
وقتی دیدم توقع ترویج دین در حکومت را کار افراد بیکار و متوهم خواندی
وقتی دیدم صاحبان فیش های نجومی را ذخیره های انقلاب و امانتدار خواندید
وقتی دیدم ثبت نامه یارانه با آن فرم غیر عزتمندانه را مقارن با روز انرژی هسته ای قرار دادی
وقتی دیدم در برابر منویات رهبری به راحتی به طعنه و کنایه دست میزنی
وقتی دیدم به چیزی تحت عنوان هنرمند ارزشی و غیر ارزشی معتقد نیستی
وقتی دیدم ایستادگی در برابر دشمن را خرج کردن از جیب مردم معرفی کردی
وقتی دیدم گفتی برد موشک مهم نیست و سانتریفیوژ آرمان نیست
وقتی دیدم اسلام انقلابی را رد کردی
وقتی دیدم رسماً فیلترینگ و ممنوعیت ماهواره را زیر سوال بردی و علیه صداوسیما هجمه کردی
وقتی دیدم به نهادهای انقلابی چون سپاه و شورای نگهبان تاختی
وقتی دیدم گفتی درس عاشورا، تعامل بود
وقتی دیدم مصافحه با دشمن اسلام را با تحریف تاریخ عاشورا توجیه کردی
و…
آقای روحانی ! وقتی همه این ها را میدیدم، احساس می کردم آمده ای تا گفتمان انقلاب و آرمان های انقلاب را بزنی، با این که این را میدیدم ولی طبق مشی رهبری، تلاش می کردم باز هم نسبت به شما بدبین نباشم…
اما آقای روحانی !
وقتی دیدم که در ورطه عمل به تضعیف آرمان های انقلاب و نهادهای انقلابی ورود کرده ای
وقتی دیدم در حال انعقاد قراردادهایی هستی که ملی بودن صنعت نفت مان را تحت الشعاع قرار دهد
وقتی دیدم قرارداد ایرباس را که همان نیز با بدعهدی آمریکا به بن بست رسیده است، با افتخار زیر سم مجسمه اسب فاتح ایران امضا کردی
وقتی دیدم برجام را در عین بدعهدی های آمریکا نعمت بزرگ خدا دانستی
وقتی دیدم در عین بدعهدی های دشمن در برجام، دنبال برجام های 2 و 3 و … هستی
وقتی دیدم بعد از برجام گفتی حالا باید زبان انقلاب را عوض کنیم
وقتی دیدم با وجود مخالفت رهبری با برجامهای دیگر، برجام بانکی را به کشور تحمیل کردی
وقتی دیدم در برجام بانکی، تحریم نهادهای انقلابی و امنیتی مانند سپاه، خاتم، صداوسیما، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و… را از خارج از کشور به داخل کشور کشاندی
وقتی دیدم حاضر شده ای، کل اطلاعات شبکه بانکی کشور را به حراج بگذاری
وقتی دیدم سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی، این مغضوب کفر و تکفیر و قهرمان منطقه در مبارزه با تروریسم را رسماً به عنوان تروریست در داخل کشور تحریم کردی
و…..
جناب روحانی ! وقتی همه اینها را می بینم، واقعاً دیگر نمی توانم خودم را برای حسن ظن داشتن به شما توجیه کنم، شما کار ما را حتی برای توجیه هم بسیار سخت کرده ای! گفتار و رفتار شما مستقیماً آرمان های انقلاب را از همه لحاظ و در همه بخش ها هدف قرار داده است و ما ناگزیریم با صبر و بصر و روشنگری، در انتظار ظفر بمانیم.
آقای روحانی ! با عبرت هایی که در دوره ریاست جمهوری شما گرفتیم، ایمان مان به انقلاب و انقلابی گری روز به روز بیشتر شده است و با این ایمان، همان طوری که شهید جهان آرا اثبات کرد و رهبری اخیراً وعده فرمودند، آزادی خرمشهرهای زیادی در انتظار ما است، ان شاالله.
95/6/18
8:32 ص
این که در میان جریان های مختلف سیاسی، بعضاً مفاسد کلان اقتصادی کشف میشود، اگر چه از یک سو تلخ و نشانه ایرادهای سیستماتیک در نظام قانون گذاری و اجرایی کشور است ولی نباید موجب ناامیدی از کلیت نظام گردد، البته اگر با اتهامات و مفاسد کلان اقتصادی کشور برخورد صورت نمیگرفت حتماً موجب نا امیدی می بود، ولی وقتی تمام اتهامات و تخلفات مورد مؤاخذه و سخت ترین مجازاتها قرار میگیرد، دمیدن روحیه ناامیدی در جامعه اشتباه است.
مهمترین رکن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، جایگاه ولایت فقیه است که به گواهی حتی دشمنان جمهوری اسلامی، شخص مقام معظم رهبری و خانواده شان به لحاظ سلامت اقتصادی حتی یک نقطه خاکستری هم در کارنامه ندارند و خودشان مکرراً نسبت به مبارزه صحیح و اصولی با مفاسد به سایر قوا تذکرات و بعضاً تشرهای جدی دارند که این خود می تواند بزرگترین پشتوانه و محل امیدواری به فسادستیزی و عدالت جویی نظام جمهوری اسلامی تلقی گردد.
وقتی در سازمان ها و نهادهای مختلف کشور، ایرادات قانونی و مدیریتی وجود دارد، وظیفه مجلس و دولت در گام اول اصلاح این معضلات است ولی این دلیل نمیشود که نقط قوت نظام در برخورد جدی با مفاسد به خصوص مفاسد کلان اقتصادی نادیده انگاشته شود و یا بی نیاز تلقی گردد. قوای مجریه و مقننه باید ایرادات خود را اصلاح کنند و نه این که با تعیین خط قرمز برای دوستان خود، برخورد قضایی با تخلفات و مفاسد را تحت عناوینی مثل بگیر و ببند زیر سؤال ببرند.
مسئله دیگر این است که اگر چه ارقام و مبالغ برخی از مفاسد کشف شده بعضاً بزرگ است، اما تعداد این پرونده ها نسبت به مدیران، مسئولان و نهادهای کشور واقعا در برابر کل مدیران و مجموعه های کشور در قلت قرار دارد و نباید بزرگی مفاسد کلان اقتصادی این قلیل مدیران، باعث ناامیدی از کلیت مجموعه نظام گردد.
و مقوله آخر این که ناامید کردن مردم از جمهوری اسلامی نه تنها منصفانه نیست بلکه هیچ فایده ای هم ندارد. بلکه باید مردم و رسانه ها، نسبت به مطالبه گری، عدالت جویی و حق طلبی حساس باشند و با فشارهای اخلاقی، قانونی و منطقی، هزینه اهمال و کوتاهی نهادها و قوا در برخورد با مفاسد و مفسدان را این قدر بالا ببرند که کسی جرأت نکند مفاسد و مفسدان را تطهیر یا برای شان خط قرمز تعریف نماید که تأثیر این مطالبه گری ها در فقره های مختلف هم اکنون قابل مشاهده است.
95/5/31
7:58 ص
برجام هسته ای در حالی محقق شد که دولت بابت شروع مذاکرات هسته ای از رهبری مجوز گرفت تا طبق خطوط قرمز رهبری به توافق برسد و نهایتاً هم برجام با تصویب طرح «اقدام متناسب و متقابل دولت در اجرای برجام» در مجلس و مصوبه شورای عالی امنیت ملی و امضای مشروط رهبری و تحت نظارت هیأت نظارت بر اجرای برجام اجرایی گردید و با تمام این ملاحظات مورد سوءاستفاده طرف مقابل از حفره های برجام گردید.
در اوج گلایه های منتقدان در خصوص بدعهدی های آمریکا در اجرای برجام، ناگهان خبر تعهد ایران به کارگروه اقدام مالی منتشر شد، هرچند تعهد دولت به FATF محرمانه اعلام شد ولی براساس اظهارات خود مسئولان دولتی، براساس این تعهد، نظام بانکی ایران تحت نظارت کامل این کارگروه درآمد و نظام بانکی مکلف شد تعاریف تحمیلی در خصوص تروریسم و گروه های تروریستی را بپذیرد که البته مورد انتقاد جدی بسیاری از کارشناسان اقتصادی و امنیتی قرار گرفت.
اگرچه تعهد دولت به FATF ابعاد امنیتی و اقتصادی زیادی برای ما می تواند ایجاد کند اما این همه ماجرا نیست بلکه مسئله مهمتر بروز یک بدعت آشکار و خطرناک است، این که یک توافق بین المللی بدون رعایت اصول 77 و 176 قانون اساسی، مسیر مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی را به بهانه محرمانه بودن (که از بدعتهای برخی منضمات برجام هسته ای بود) طی نکند، می تواند موجب گردد تا دولت تعهدات طولانی مدت بیشتری را بدون طی مراحل قانونی آن ها، بر کشور، مردم و دولت های آینده تحمیل نماید.
در حالی که برجام هسته ای با وجود خطوط قرمز رهبری، شروط مجلس شورای اسلامی و شورای عالی امنیت ملی و بندهای منشور رهبری بازهم مورد سوءاستفاده آمریکا قرار گرفته است، این هشدار را به ما می دهد که در تنظیم تعهدات و توافقات بین المللی دیگری مانند تعهد دولت به FATF باید بیشتر و بیشتر دقت نمود و راه های سوءاستفاده دشمنان را با مداقه بیشتری بست، نه این که با سهل انگاری بیشتر و عدول از قوانین مسلم و مهم، خسارت های بیشتری بر کشور تحمیل گردد.
با توجه به مشروحه فوق آنچه که مایه تأسف و نگرانی بیشتر است این که خود نهادهای مجلس و شورای عالی امنیت ملی در خصوص اقدامات خلاف قانون دولت سکوت پیشه کرده اند و این سکوت به منزله سرباز زد از تکالیف قانونی و اجحاف به حقوق مردم است و می تواند موجب سوءاستفاده بیشتر دولت در ایجاد تعهدات بیشتر برای کشور گردد، لذا توصیه می شود مجلس و شورای عالی امنیت ملی هرچه سریعتر به جبران کوتاهی های خود بپردازند و این پیام خطرناک را به دولت صادر نکنند که می تواند در مدت کوتاهی که بر سر کار است، هر تعهد سنگین و خطرناکی که بخواهد را بر کشور تحمیل نماید.
95/5/23
9:2 ع
«آنها میگویند بیایید در مسائل منطقه هم مذاکره کنیم، اما تجربهی برجام به ما میگوید این کار سمّی مهلک است و در هیچ مسئلهای نمیتوان به حرفهای آمریکاییها اعتماد کرد.»
هاشمی رفسنجانی (20/5/95):
«از کارهای بسیار ارزشمند دولت روحانی این بود که تحریمهای طولانی، خطرناک و واقعا کشنده را از جلوی پای ما برداشت اما برخی چشم خود را میبندند و دهان خود را باز می کنند و میگویند برجام سم مهلک است، آیا محدودیت هواپیماها برای سوختگیری و محدودیتهای کشتیهای کشورمان در زمان تحریم سم مهلک بود یا برجام؟ ما با 450 بانک در دنیا کار میکنیم، البته چند بانک هم هستند که آمریکا در آن سهم دارد و می گوید ما تحریمها را لغو نکردهایم که البته این مسئله هم مربوط به حقوق بشر، تروریسم و فلسطین و لبنان است. البته ما میتوانستیم آن را هم حل کنیم.»
به نظر می رسد در مدت یکسال مانده به انتخابات دوازدهم ریاست جمهوری، ارائه پاسخ های وقیحانه به منویات مقام معظم رهبری تنها با فاصله چند روز را که قبلاً بیشتر خود روحانی انجام می داد، شخص هاشمی رفسنجانی بر عهده گرفته است که البته این بهترین شاخص برای اثبات دروغگویی درباره نزدیکی به مقام معظم رهبری و تبعیت از ایشان است.
اعتراض هاشمی به سخنان مقام معظم رهبری در ابتدا از این جهت جسورانه است که گویا فراموش کرده تحریم های سخت بانکی و نفتی در حمایت از فتنه 88 و به سفارش فتنه گران صورت گرفته است و نظام و مردم، تاوان خیانت فتنه گران و حامیان ایشان و کسانی که فرزندان خود را مأمور گرا دادن به دشمن کردند را داده و می دهند!، پس برخلاف ادعای هاشمی، این تحریم ها خیلی هم طولانی نبودند بلکه از زمستان 90 به همت خائنان و بی ظرفیتان داخلی، به فاز عملیاتی رسیدند.
اعتراض هاشمی از جهات دیگری هم نابجاست از جمله این که قرار نبود در ازای امتیازات سنگینی که در برجام داده شد تنها محدودیت هواپیما و کشتی ها برداشته شود و یا چند بانک کوچک حاضر به مبادلات محدود ارزی شوند، بلکه قرار بود برجام باعث چرخیدن چرخ اقتصاد کشور شود! قرار بود قراردادهایی که در اقتصاد کشور مؤثرند منعقد شوند! و بانک های بزرگ و بیمه های بزرگ این قراردادها را پشتیبانی کنند! نه این که حتی توافقات خرید هواپیما که در متن برجام گنجانده شده بود هم در هوا معلق بمانند!
اگر محدودیت سوخت گیری و کشتی ها سم مهلک بود، پس پذیرش این همه تنازل در صنعت هسته ای، جمع آوری هزاران سانتریفیوژ، بتن ریزی قلب رآکتور اراک، قبول محدودیت های 10-15 ساله، پذیرش بازرسی از اماکن نظامی و امنیتی، از دست دادن برگه های برنده مهمی مانند غنی سازی 20% بدون دریافت مابه ازای خارجی مانند عقد قراردادهای بزرگ، ورود صنعت و تکنولوژی، افزایش سرمایه گذاری خارجی، ایجاد رونق اقتصادی، تولید و اشتغال و خرید هواپیما و… چه نام خواهد داشت؟! آن هم در حالی که روند تحریم های جدید هم شدت یافته است؟!
هاشمی و روحانی در حالی که برجام را کلید حل مشکلات آب و هوا و غذای کشور معرفی کردند امروز باید بابت عدم تحقق این تخیلات پاسخگو باشند نه این که تازه طلبکارانه منتظر باشند نظام راه مذاکره و امتیاز دهی به آمریکایی را باز بگذارد که در برجام عهدشکنی و کارشکنی و خصومتش بر هیچ منصفی پوشیده نمانده است.
مگر همین هاشمی نبود که تا قبل از برجام هسته ای و در طول بررسی آن، مدام از شجاعت امام خمینی (ره) در نوشیدن جام زهر تمجید کرد و ادعا کرد که امام بعدا آن جام را شیرین دانسته بود؟! خوب الان مقام معظم رهبری این جام زهر و این سم مهلک را نوشید تا سهل اندیشان و بی خیالان و برخی از مردمی که تحت تأثیر شعارهای شان قرار گرفته بودند، کمی از محاسبات غلط خود فاصله بگیرند، پس چگونه است که امروز که مقام معظم رهبری تکرار برجام را سم مهلک می داند، هاشمی دیگر برجام را جام زهر نمی شناسد؟!
هاشمی جواب بدهد پس چرا حال که امام خامنه ای و قاطبه مردم برجام را شیرین نمی دانند و بعضاً تلخ درک کردند! ایشان اصرار دارند بگویند همه غلط درک کرده اند و برجام خیلی هم شیرین است؟! آیا مردم حق ندارند به شخصیت هاشمی و خاطراتی که طی این چند سال ناگهان به یادش آمده و احتمالاً هم یادش می آید، اساساً تشکیک و تردید نمایند؟! خب مردم چه کنند که این همه فضائلی که امثال هاشمی و روحانی درباره برجام میگویند را نمی بنند!!
95/5/23
8:56 ع
یکی از مواردی که در مصاحبه های انتخاباتی احمدی نژاد در دولت های نهم و دهم بیان می شد این بود که دولت جای تئوری پردازی و بحث کردن درباره نظریات مختلف نیست، بلکه همه باید تابع باشند و همین رویه را در دولت های نهم و دهم نیز اجرا کرد تا حدی که مسائل کاملاً تخصصی نیز بر اساس نظرات آقای احمدی نژاد باید انجام می شد نه وزیر متخصص مربوطه، تا حدی که نمود بارز این ضعف احمدی نژاد را درباره برخی اعتقادات وی درباره نرخ سود بانکی و موضوع نقدینگی شاهد بودیم که از سوی بسیاری از اقتصاد دانان رد می شد، لیکن ایشان نظراتش را با اصرار، عملی می کرد که البته نتیجه اش را هم در تورم 37 درصدی کشور در سال آخر دولت دهم دیدیم.
اما آن تناقضی که باعث شده این سطور را بنگارم این است که متأسفانه احمدی نژاد در جایی که در کنار سایر قوا و ذیل نظارت شخص مقام معظم رهبری قرار می گرفت، آن اعتقاد را به کنار می گذاشت و بر نظرات خودش اصرار می کرد، یعنی در نظراتی مانند بیداری انسانی، مدیریت جهانی، نوع مواجهه با منتقدان، ابا نداشتن از حاشیه سازی در مسائل کشور، ابا نداشتن ازنامه نگاری های سرگشاده و دعوا با سایر قوا در معرض دید عموم، کل کل با نهادهای انقلابی مانند سپاه و شورای نگهبان، اصرار به برخی مسائل فرهنگی، استفاده از بگم بگم های ثابت نشده، کنار گذاشتن برخی از وزرای ولایی، همین نامه نگاری با رئیس جمهور آمریکا، حرکت های با طعم و بوی انتخاباتی و به طور کلی شیوه مواجهه با برخی دستورات صریح و مشخص رهبری، بعضاً برخلاف مشی و خواسته مقام معظم رهبری دنبال می شد!
و این از تناقضات و نقاط ضعف احمدی نژاد است، اویی که در حریم دولت، اصرار داشت در تمام حوزه ها، حرف اول و آخر را بزند و این رویه باعث شده بود در تعویض وزرا چه به لحاظ کمی و چه کیفی رکورد دار باشد، در جایگاه رئیس قوه مجریه که باید از سیاست های کلی نظام و منویات رهبری تبعیت می کرد و تعاملش با سایر قوا و نهادها را در موارد اختلافی از طریق شورای حل اختلاف منتخب رهبری حل می کرد، به سیاست ها و نظرات شخصی خود اصرار می ورزید تا حدی که بعضاً به عتاب مقام معظم رهبری نیز منجر می شد، البته این مسئله در خصوص برخی دیگر از اشخاص سیاسی کشور نیز کم و بیش دیده می شد، ولی انتظارها از احمدی نژادی که بخش زیادی از آرایش بابت وجهه انقلابی و ولایتمدارانه اش بود، فراتر از دیگران بود و با تمام این ها، نباید نقاط ضعف احمدی نژاد باعث شود تا از نقاط قوت و خدمات کم سابقه او در سال های مسئولیتش در قوه مجریه غافل شویم.
95/5/17
4:9 ع
باتوجه به مطلب قبلی سایت در خصوص سهم احمدی نژاد در مذاکره با آمریکا، یکی از دوستان سوالی پرسیدند که با توجه به این که احتمالا سوال دوستان دیگری نیز می تواند باشد به آن پاسخ می دهم:
سوال:
چرا مقام معظم رهبری مجوز مذاکره با آمریکا را به احمدی نژاد نداد ولی به روحانی داد؟!
پاسخ:
احمدی نژاد بابت شعار مذاکره با آمریکا از مردم رأی نگرفته بود و چنین مسئله ای هم اساساً به عنوان یک ضرورت کارگشا تلقی نمی شد، لیکن رهبری عزیز در پاسخ به وساطت عمان در این خصوص 2-3 جلسه مذاکره را تجویز کردند که با توجه به این که به آن خوشبین هم نبودند و این که خود آمریکایی ها هم تمایلی به علنی شدنش نداشتند، این کار به صورت محرمانه انجام شد.
اما روحانی در شرایطی به انتخابات ورود کرد که به دلیل:
توانست از آن فضا نهایت سوءاستفاده را بکند و این مفهوم را در کشور جا بیندازد که کلید حل مشکلات کشور در تعامل با آمریکا خلاصه شده است و بابت این شعار هم توانست از 50.7% مردم رأی بگیرد، لیکن از آنجا که مقام معظم رهبری مذاکره و تعامل با آمریکا را حلال مشکلات کشور پیش بینی نمی کردند، به خاطر روشنگری و در احترام به رأی مردم، به این شعار اصلی روحانی و به نوعی خواسته مردم گردن نهادند تا این مسیر در چارچوب خطوط قرمز ترسیمی طی شود تا ضمن تجربه این مسیر، اذهان عمومی در این خصوص روشن شود.
اگر مقام معظم رهبری به جای روحانی، شخصیت حقیقی یا حقوقی دیگری را مسئول مذاکره با آمریکا می کرد، مطمئناً شکست احتمالی در مسیر مذاکره با آمریکا، به جای این که به بی فایده بودن این مسیر متوجه بشود، آن را متوجه فرد تعیین شده از رهبری می نمودند! پس روحانی مسئول مذاکره با آمریکا شد تا با شرط رعایت خطوط قرمز نظام، فرصتی هم برای اجرای شعارش پیدا کند و این رفتار روشنگرانه رهبری باعث شد تا همان 50.7% که تعامل با آمریکا را حلال مشکل می دانستند با بی اعتمادی به آمریکا، از نظر سابقشان عدول کنند که این مسئله هم به صورت میدانی در بین مردم و هم از نتایج نظرسنجی های بعضا خارجی کاملاً مشهود است.
نتیجه: این که رهبری عزیز، روحانی را مسئول مذاکره با آمریکا قرار دادند ولی احمدی نژاد را قرار ندادند به هیچ وجه ناشی از این نبود که به روحانی بیش از احمدی نژاد اعتماد داشته اند، بلکه به شرایط جامعه، رأی مردم و آینده نگری ایشان از احتمال بهانه گیری های آینده ارتباط داشته است.
95/5/10
11:20 ع
مساله فیشهای نجومی و تخلفاتی که در این باره و به خصوص در به کارگماری این افراد از سوی برخی اشخاص صاحب نفوذ مانند حسین فریدون و صفدر حسینی و حامیانشان رخ داد و نوع برخورد دولت و حامیانش با این تخلفات موجب انتقادات گستردهای در رسانهها و شبکههای اجتماعی گردید که متاسفانه دفاعیات برخی حامیان دولت هم در این خصوص نه تنها کمکی به توجیه آنها نکرد، بلکه بر شدت اعتراضات نیز افزود.
یکی از حامیان دولت یازدهم آقای مسعود پزشکیان است که اخیراً سخنانی گفت که بی ارتباط به تخلفات فیشهای نجومی و مسائل پیرامون آن به نظر نمیرسد:
«باید ساختاری ایجاد کنیم که در آن خائن، رشوهخوار و زمینخوار وجود نداشته باشد، باید به جای معلول به دنبال علت باشیم و ساختاری ایجاد کنیم که خائن، رشوه خوار، قاچاقچی، زمین خوار و ... وجود نداشته باشد.»
اگر چه مبارزه با علتها و ریشههای تخلفات در اولویت مقابله با مفاسد قرار دارد و باید جدی گرفته شود، لیکن سخنان آقای مسعود پزشکیان از چند جنبه قابل بررسی است که خطاب به ایشان بیان میشود:
1- آقای پزشکیان ! اگر به این نظرات واقعاً معتقدید پس چرا درباره تخلفاتی که در دولت قبل رخ داد، بجای رفع علتها فقط به دنبال افشاگری درباره معلولها و متخلفان بودید؟!
2- مگر برای رفع علت باید اصلاحِ آثارِ خرابیهای آن را کنار گذاشت؟! آیا نباید ضمن اصلاح علتها و ساختارها، متخلفانی که با سوءاستفاده از آنها فربه شدهاند، عزل، رسوا و مجازات شوند؟!
3- مگر نه این که بخشی از مفاسد، معلولِ زیادهخواهی افراد و باندهای سودجویی است که در هر ساختاری دنبال منافذ قانونی و ساختاریاند؟! پس با برخورد قهری و حذفی با آنها هم باید ساختار و مردم را نجات داد و هم به دیگران درس عبرت داد.
4- اگر قرار باشد علتها رفع شود باید کسانی که در رفع علتها مقاومت میکنند را نیز کنار گذاشت، پس نمیتوان بدون برخورد با افرادی که در باندهای قدرت حضور دارند و مانع اصلاح امور میشوند ادعای رفع علتها را داشت.
5- یکی از مهمترین علتهای بروز تخلفات، ریشهها و مبانی فکری آنها مانند: توجیه زندگی اشرافی، فامیل بازی و رابطه بازی در مسئولیتها، فراموشی شأن نوکری مسئولان، دوری از مردم عادی و... است که باعث بروز سوءاستفاده، تخلف و فساد مسئولان میگردد.
95/5/1
11:53 ص
روحانی در نخستین اجلاس جهانی شوراها و شهرداران 2016:
«فساد یک موضوع مهم است که همه ما باید با آن مبارزه کنیم. تنها با موعظه، سخنرانی و بخشنامه و حتی قانون و دادگاه و حتی شلاق این موضوع حل نمیشود. فساد را باید از طریق علمی و با ریشههای آن برخورد کنیم البته دادگاه و برخورد هم لازم است اما باید با ریشههای مسئله برخورد کنیم. یکی از راههای آن استفاده از شهر هوشمند و فضای الکترونیک است که این کار در بسیاری از شهرها شروع شده و این را باید تقویت کنیم. وزارت ارتباطات باید در این زمینه کمک کند.»
درباره این اظهارات آقای روحانی باید گفت، البته بحث دولت الکترونیک بحث مهمی است و سال ها است که دولتها از جمله خود دولت یازدهم مکلف به کامل کردن آن هستند و البته عموما هم آن طور که باید و شاید به آن نپرداخته اند و اگر چه شاید دولت الکترونیک برای فسادستیزی در برابر فسادهای خرد و جزئی تا حدی کارگر باشد، ولی این مسأله برای مفاسد متوسط و کلان که دولت ها به آن مبتلا می شوند خیلی مؤثر نیست، چرا که در سطوح بالا، مفسدان به راحتی همدیگر را پیدا میکنند و به سادگی به همدیگر پل میزنند.
به نظرم باید به آقای روحانی گفت: شما کمی بیشتر فضای پیرامونی خودتان را عجالتاً سالم سازی کنید و با حامیان مفسدان و تئوری پردازان اشرافیگری مقابله کنید و جلوی رابطه بازیهای اطرافیان خود را بگیرید و وزرایی که به خود حق میدهند از چند منبع دولتی و عمومی تغذیههای نجومی کنند را کنار بگذارید و از وزرایی که در مفاسدی مثل کرسنت و استات اویل و امثالهم کارنامه شان به خوبی عیان است استفاده نکنید، بخش زیادی از مفاسد امثال صدقی، رستگار سرخهای و صفدر حسینی و مفاسد دیگری که در مسیر افشا هستند، تکرار نخواهد شد.
و بازهم به نظرم باید به آقای روحانی گفت: لطفا برای ورود نکردن جدی به معرکه فسادستیزی و مبارزه با خائنان و حرامخواران، به مردم در باغ سبز انتزاعیِ فضای مجازی را نشان ندهید! مردم منتظر برخورد جدی شما و همکاریتان با قوه قضاییه و سازمان بازرسی در خصوص مفسدان و حامیان شان و بازگرداندن اموال به یغما برده از بیت المال و افشای مفسدان و خائنان هستند.
95/4/29
12:25 ع
موضوع حقوق های نجومی طی دو ماه اخیر بیشترین حجم مطالب و مقالات را در فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و رسانه های کشور داشته است تا حدی که کمتر مسئول و رسانه ای می توان یافت که به این مسئله به کرات نپرداخته باشد که در این میان، مواضع رهبری مثل همیشه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
اولین رویکرد رهبری در خصوص حقوق های کلان این است که برخلاف دو جریان غالب سیاسی کشور، نه این حقوق های نجومی را تطهیر کردند و نه آن ها را فراگیر و عمومی دانستند بلکه در این خصوص فرمودند:
«موضوع حقوقهای نجومی، در واقع هجوم به ارزشها است اما همه بدانند که این موضوع از استثناها است و اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاکدست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود»
یا در جای دیگر این چنین بیان کردند:
«براساس اطلاعاتی که به من رسیده است، میزان دریافتی مدیران در بیشتر دستگاهها، در حد معقول است و دریافتیهای کلان، مربوط به تعداد اندکی از مدیران است که باید با همین موارد اندک هم برخورد قاطعانه انجام شود»
این که رهبری مثل همیشه اصل قضیه را بدون توجه به صرفه های سیاسی که متأسفانه احزاب به آن توجه ویژه دارند، تشریح می کنند یک الگو است، ایشان نه این حقوق ها را بستری برای تسویه حساب با دولتی می دانند که برخی از مسئولانش کراراً حرمت رهبری را حفظ نکرده اند و نه حاضر هستند از اهمیت مسئله بکاهند، این رویکرد مطمئناً باعث می شود تا فضای مقابله دولت با این معضل هموارتر گردد.
اما مبارزه با خاستگاه فکری و اداری حقوق های نجومی از مقابله با خود این عارضه مهمتر است، این رویکردها که مدیران متخصص حق شان است حقوق های نجومی بگیرند، یا این که میل ها خیلی مهم نیست و حیف ها مهم است یا این که این حقوق های نجومی تنها یک خطای مدیریتی هستند! و یا اصرار بر حفظ بسترها و ساختارهای غلط اداری که امکان پرداخت های نجومی را تسهیل کرده اند، به شدت در بروز حقوق های نجومی و تطهیر آن نقش داشته اند در حالی که اگر این حقوق ها آنطوری که رهبری فرمودند:
«این برداشتها گناه است، این برداشتها خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی است»
یک خیانت، گناه و حرام خوری تلقی می شد، به این راحتی از سوی مدیران بالادستی شان تجویز نمی گردید و اساساً یکی از مهمترین عواملی که در گسترش یک عارضه اجتماعی مؤثر است همین قبح زدایی از آن است، وقتی یک جریان سیاسی، جای یکی از آرمانهای مهم اسلام و انقلاب که «لزوم ساده زیستی» مدیران است را با «ترویج اشرافی گری» در مدیران عوض می کند، حقوق های نجومی نیز همزمان توجیه، ترویج و تجویز می شوند.
اساساً نه تنها امام خمینی و مقام معظم رهبری همواره بر لزوم ساده زیستی مدیران تأکید کرده اند، بلکه حتی از مقوله اشرافی گری و مانور تجمل در جامعه نیز نهی کرده اند و این بدون سیاستگذاری، فرهنگ سازی، اجرای سیاست های ضد اشرافی گری و نظارت در این خصوص در قوای مختلف محقق نمی شود. اساساً وقتی اشرافی گری در جامعه ترویج می شود، اشرافی گری مدیران نیز مجاز شمرده خواهد شد و جامعه نیز با آن کنار خواهد آمد و به همین دلیل رهبری در این خصوص فرمودند:
«ما آسیبهای ناشی از فقر را شناختهایم، روی آنها برنامهریزی میکنیم، دربارهی آنها جلسه میگذاریم، امّا آسیبهای ناشی از مستی اشرافیگری را کأنّه درست نمیشناسیم؛ وقتی اشرافیگری، اسراف، و تجمّل در جامعه وجود داشته باشد و ترویج بشود، این قضایا به دنبالش پیش میآید و به وجود میآید و همه دنبال این هستند که یک طعمهای به دست بیاورند و خودشان را از آن سیر کنند، شکمها را از این مالهای حرام پُر کنند. با این پدیده بایستی با جدّیّت مقابله بشود»
و اما در کنار اهمیت مبارزه با خاستگاه های فکری در خصوص حقوق های نجومی مسؤولان، مجازات عاملان و بانیان این عارضه نیز باید به صورت جدی پیگیری شود. همه کسانی که در هر جایگاهی، عامدانه راه را برای چریدن دوستان و شرکای خود باز کرده اند و هم مدیرانی که کرسی مدیریت را زین اسب رسیدن به مطامع خود پنداشته اند نباید قسر در بروند؛ رهبری در خصوص لزوم مقابله با ایشان صراحتاً می فرمایند:
«غفلتهایی شده است، بایستی جبران بشود؛ اینجور نباشد که ما سروصدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و بکلّی به دست فراموشی بسپریم؛ باید دنبال بشود. خوشبختانه رئیس جمهور محترم و رؤسای محترم دو قوّهی دیگر، متعهّد شدهاند که این مسئله را دنبال کنند؛ باید با جدیّت دنبال بشود؛ دریافتهای نامشروع باید برگردانده بشود، و اگر کسانی بیقانونی کردهاند مجازات بشوند، و اگر سوءاستفادهی از قانون هم شده است بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند؛ اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند»
از دیگر مواردی که رهبری در این خصوص به آن توجه ویژه دارند گزارش دادن به مردم است، ایشان با اشاره به دستور رئیسجمهور به معاون اول برای پیگیری عارضه حقوق های نجومی فرمودند:
«این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری، و نتیجهی آن به اطلاع مردم رسانده شود»
یکی از عوارض این فیش های نجومی، مورد هجمه قرار دادن اعتماد مردم به مسئولان نظام و به تبع آن خود نظام است، مسلماً قوا، نهادها و رسانه ها نباید تماشاگر خدشه به اعتبار نظام از سوی تعداد معدودی از مدیران نالایق، متخلف و مفسد باشند و به همین لحاظ نه تنها مبارزه با خاستگاه های فکری و مجرمان این موضوع اهمیت دارد، بلکه دادن پاسخ قانع کننده به مردم نیز یک الزام برای رفع آن خدشه به حساب می آید.
هدف از مبارزه با مفسدان و متخلفان پرونده حقوق های نامتعارف فقط مجازات و بازگرداندن اضافه برداشت های ایشان از بیت المال و نجات نظام اداری کشور از لوث وجود این مدیران نیست بلکه درس عبرتی برای همه مدیران کشور است، همه مسئولان کشور باید بدانند که نظام و مردم در خصوص برداشت های نامتعارف با کسی تعارف ندارند و این مسئله به عنوان یک عامل بازدارنده در کنار سایر عوامل مانند حذف خاستگاه های فکری و اداری حقوق های نجومی می تواند مانع تکرار و شیوع این عارضه باشد.
95/4/29
12:10 ع
اینکه روحانی در سفرش به کرمانشاه، اسرائیل را کودک کش خواند کاملا بجا بود و از بدو تأسیس و از زمانی که زنان و کودکان فلسطینی و لبنانی را با بمب و موشک و حتی تیر مستقیم می کشت مصطلح بود ولی کودک صفت خواندن عربستان توسط روحانی از چند نظر قابل تأمل است: