96/2/6
9:47 ص
با گذشت چند ماه از توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد برای ورود نکردن به انتخابات، برخی حامیان و رسانه های حلقه انحرافی میگویند منظور حضرت آقا از این که کشور دچار دوقطبی نشود این بود که فلان شخص و بهمان شخص هرکدام یک قطب هستند و کشور دوقطبی میشود، پس اگر مثلا سه نفر نامزد بشوند، کشور سه قطبی میشود و دیگر دوقطبی نمیشود! در صورتی که این تحلیلها از ریشه غلط است چرا که یک شخص به تنهایی یا در کنار 2 نفر دیگر هم میتواند در جامعه دوقطبی درست کند، آنجایی که با یک مرز بندی اشتباه بین مردم، جامعه را دچار شکاف کند.
مقام معظم رهبری بارها گفته اند که تنها دوقطبی صحیح در کشور، دوقطبی انقلابی و استکباری یا همان دوقطبی انقلابی و ضدانقلابی است که ذیل این تعریف، ایجاد دوقطبی های دیگری مثل دوقطبی فقیر و غنی یا دوقطبی صلح و جنگ یا دوقطبی آزادی و اختناق یا دوقطبی اصولگرا و اصلاح طلب در کشور، غلط و آسیب زا است و آقای احمدی نژاد از کسانی است که یک تنه میتوانند جامعه را دچار دوقطبیهای مضر و کاذب کند.
در توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد آمده است: «ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند، بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر در این مقوله وارد شدید، این دو قطبی در کشور ایجاد میشود.»، در واقع مقام معظم رهبری میفرمایند شما و جامعه را میشناسم که اگر بیایید باعث دوقطبی میشود؛ البته این به معنی تأیید دوقطبیهای کاذبی مثل برجامیان و نابرجامیان یا دوقطبی جنگ و صلح که روحانی برای ایجادشان تلاش کرد و البته ناکام ماند نیست.
آقای احمدی نژاد در ایجاد دوقطبی های غلط سابقه دار است که نمونه اش را در ایجاد دوقطبی فقیر و غنی یا دوقطبی هاشمی احمدی نژاد قبلاً به خوبی شاهد بودیم. ایشان با دوقطبیهایی که ایجاد کردند بخش زیادی از جامعه را در برابر بخش نسبتا زیاد دیگری از مردم قرار دادند به نحوی که دوقطبی انقلابی و غیرانقلابی تحت این دوقطبی کاذب، به حاشیه رفت. در دوقطبی فقیر و غنی که احمدی نژاد ایجاد کرد، قشر فقیر اعم از انقلابی و غیرانقلابی در کنار هم و متمولین انقلابی و غیرانقلابی هم در کنار یکدیگر قرار گرفتند و به جای این که یک دوقطبی 5 درصدی در برابر 95 درصدی بین انقلابیها و دشمنان انقلاب وجود داشته باشد که قاعدتا نمود و بروز هم در جامعه پیدا نمیکند، یک دوقطبی وسیع و خطرناک ایجاد شد.
البته دوقطبی سازیهای احمدی نژاد را نباید با مسئله فتنه خلط کرد چرا که دوقطبی که در اثر فتنه ایجاد شد ناشی از رویارویی مدعیان تقلب و دربرابر منکران آن بود تا حدی که بعضا افرادی را که در انتخابات شرکت نکرده بودند را هم در برگرفت و مسلما آنچه که درباره دوقطبی سازی غنی و فقیر یا هاشمی احمدی نژادی بیان شد، استثنائاتی هم داشت که در این تحلیل از آنها چشم پوشی داشت. البته میدانیم که انقلاب اسلامی بیش از هر قشری باید در خدمت محرومان باشد، اما این هرگز به معنی قرار دادن فقیر دربرابر غنی یا کارگر دربرابر کارفرما نباید تلقی گردد.
البته احمدی نژاد برای دوقطبی کردن جامعه به نفع خودش فقط از دوقطبی فقیر و غنی استفاده نمیکند بلکه بعضا یک قطب شخصیتی هم در برابر خود قرار میدهد که البته ممکن است آن قطب مقابل هم از این دوقطبی استقبال کند و یا حتی به آن دامن بزند که نمونه اش را در دوقطبی احمدی نژاد و هاشمی شاهد بودیم، دوقطبی که حتی اینجا هم دوقطبی انقلابی و غیرانقلابی را متأثر کرد چرا که بودند بین حامیان مرحوم هاشمی که دوستدار انقلاب بودند.
احمدی نژاد و جریان متبوعش امروز با گفتمان به اصطلاح «ملی انقلابی» که در ادامه شعار «مکتب ایرانی» قابل تحلیل است و با برخی رفتارها مثل بازدید از مقبره کورش در دهه فجر، میکوشد روی دوقطبی کاذب دیگری با مضمون ملی گرایی هم سرمایه گذاری نماید. یکی دیگر از دوقطبی های کاذبی که احمدی نژاد امروز دنبال میکند این است که او با فاسد دانستن کلیت دو جریان اصولگرا، اصلاح طلب و بعضا کلیت حاکمیت، میکوشد خود و جریان متبوعش را تنها قطب انقلابی و مظلوم کشور معرفی میکند! حال این که در تمام طیفهای سیاسی کشور، شخصیتهای سالم و انقلابی وجود دارد و اساساً نباید کلیت این جریانات به عنوان قطب و دشمن دربرابر یکدیگر معرفی شوند.
ماه ها قبل از توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد ، ایشان نسبت به دوقطبی سازی در جامعه مکررا نهی میکردند که اگر آقای احمدی نژاد به همانها توجه میکرد و به سفرها، رفتارها و گفتارهای دوقطبی ساز با شائبه انتخاباتی ادامه نمیداد، شاید اصلا نیازی نبود که با توصیه به عدم ورود به صحنه انتخابات در آن مقطع مواجه شود. تلختر این که امروز شاهدیم جریان احمدی نژاد برای بازگرداندن او به صحنه انتخابات حتی حاضرند مردم را در برابر رهبری قرار دهند و توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد را برخلاف نظر مردم نمایش دهند که این حاکی از وخیم تر شدن انحرافات این جریان است، در صورتی که امروز هر کسی که به امنیت و آرامش ایران علاقه دارد و احترامی برای منویات رهبری قائل است باید نسبت به دوقطبی سازیهای کاذب جریانات مختلف حساس باشد.
96/1/22
10:23 ع
با حمله موشکی ترامپ به سوریه، همانطور که پیش بینی میشد، دمیدن در شیپور دوقطبی جنگ و صلح از سوی بوقهای رسانهای ضدانقلاب و حامی دولت آغاز شد در حالی که این مساله از چند جهت مضحک است:
1- حامیان دولت پس از ناکامی برجام در رفع مشکلات اقتصادی کشور، مدعی شده بودند که کارکرد اصلی برجام رفع سایه جنگ از سر کشور بوده است که با ادعای امروزشان کاملا در تناقض است.
2- هیچکدام از نامزدهای ریاست جمهوری ایران برخلاف نامزدهای انتخاباتی آمریکا حرفی از پاره کردن برجام نزدهاند که بخواهند با نقض برجام، سایه ادعایی جنگ را برگردانند.
3- همه نامزدهای ریاست جمهوری تابع نظر مقام معظم رهبری هستند که فرمود ما ابتدائاً برجام را نقض نخواهیم کرد ولی اگر طرف مقابل آن را پاره کند آن گاه ما هم آن را آتش خواهیم زد.
4- هم اوباما و هم کری گفتند، همان زمان هم که از گزینه نظامی حرف میزدند از گزینهای خیالی سخن میگفتند و در واقع آنچه کدخدا و کدخدادوستان کردند، تنها کاسبی با سایه جنگ بود.
5- دولتی کشور را به سمت جنگ حرکت میدهد که توان بازدارندگیش در امور دفاعی، موشکی، منطقهای، اقتصادی و اجتماعی را تضعیف میکند، نه دولتی که بر تقویت مولفههای قدرت کشور تاکید دارد.
95/12/24
11:11 ص
یکی از نکاتی که دولت دنبال میکند ایجاد یک دوقطبی برجامیان و نابرجامیان است که بعضاً با دوقطبی دروغین دیگری به نام دوقطبی صلح و جنگ پیوند میخورد، در صورتی که انتقاد منتقدان برجام به معنی توصیه به عدم پایبندی به آن نیست و همانطوری که مقام معظم رهبری هم فرمودند، ابتدائا برجام را نقض نمیکنیم اما اگر طرف مقابل برجام را پاره کرد ما هم آن را آتش میزنیم؛ حرف امروز منتقدان دیروز برجام این است که در گام اول باید کوشید تا طرفهای مقابل را به تعهداتشان در برجام پایبند کرد و در صورت اصرار طرف مقابل به نقض برجام، کنار کشیدن از آن باید با اکراه و همراه با اتمام حجتهای آشکار باشد تا طرف بدعهد به خوبی در دنیا معرفی گردد.
در عین حال که دوقطبی برجامیان و نابرجامیان را کذایی میدانیم ولی برجام را نه تنها به خاطر گذشته، بلکه به خاطر تسری این مدل به آینده، همچنان مورد انتقاد قرار میدهیم و در واقع انتقاد ما به برجام، انتقاد به ناکارآمدی دولت در خصوص برجام است. ما میگوییم در مذاکرات هسته ای، تنظیم متن برجام، شیوه اجرای برجام، اقداماتی که در کشور باید در کنار مذاکرات انجام میشد و در تلاش برای تسری مدل برجام هسته ای به سایر عرصه ها تحت عنوان برجامهای 2 و 3 دیده میشود، ناکارآمدیهای آشکاری مشاهده میگردد که موجب ایراد خسارات سنگین به منافع ملی گردیده است:
ناکارآمدی در سطح مذاکرات: مذاکراتی که از همان روز ابتدا، همراه با اظهار عجز درباره خالی بودن خزانه، ناله درباره توان پایین نظامی، لابه درباره شرایط وخیم کشور، شعار هرتوافقی بهتر از بی توافقی و مشروط کردن هوا و آب و غذا و شغل مردم به توافق باشد و از همان گام اول مهمترین برگه برنده ما و بزرگترین دغدغه طرف مقابل یعنی غنی سازی 20% را بدون مابه ازای واقعی به حراج بگذارند و تمام مسیرش را بدون تیم کارشناسی قوی و بعضاً باحضور عناصر دوتابعیتی و مشکوک آن هم به صورت محرمانه جلو ببرند، اینها در خوشبینانه ترین حالت، نشانه های آشکار ناکارآمدی هستند.
این که توافقی را نهایی کنند که خطوط قرمز نظام اعم از رعایت توازن، تناظر و همزمانی در گامهای دوطرف و عدم پذیرش محدودیتهای فرا قانونی و طولانی مدت در آن رعایت نشود، خب معلوم است که نمیتواند منافع ملی کشور را به صورت مطمئن تضمین و محقق نماید، تنظیم چنین توافقی آن هم با ادعای رعایت همه خطوط قرمز و این که تمام جزئیات توافق با رضایت قلبی رهبری و مو به مو براساس منویات ایشان انجام گرفته است، در خوشبینانه ترین حالت نشانه ناکارآمدی مذاکره کنندگان و دولت است.
این که باوجود هشدار مقام معظم رهبری و کمیسیون برجام بر حفره ها و نقاط ابهام متن برجام و تعیین شروطی برای شیوه اجرای برجام با این هدف که این نقایص تا حد ممکن پوشانده شود، بازهم این شروط اعم از اخذ تضمین از رئیس جمهور آمریکا و تخریب نکردن رآکتور اراک قبل از عقد توافق مطمئن برای بازطراحی آن، ممانعت از وضع هرگونه تحریم جدید به هر بهانه و با وجود نامه مکتوب رئیس جمهور مبنی بر رعایت شرایط مندرج در مجوز مشروط اجرای برجام، رعایت نشدند اینها اگر ناشی از تمرد تلقی نگردد، در بهترین حالت ناشی از ناکارآمدی تحلیل خواهند شد.
این که باوجود ممانعت رهبری از پذیرش زیاده خواهی های دیگر آمریکا در قالب هسته ای یا موضوعات غیرهسته ای، دولت یازدهم همچنان به دنبال برجامهای منطقه ای، حقوق بشری و بانکی رفت و این که حاضر شد تعریف آمریکاییها از 300 کیلو ذخیره سوخت را بپذیرد یا بر روی توقع آنها مبنی بر توفق تولید نانوالیاف کربنی مذاکره نماید، اینها نشان میدهد که ناکارآمدی دولت در شیوه تعامل با آمریکا، نه تنها عزت ملی و اعتبار پاسپورت ایرانی را حفظ نکرد، بلکه در تأمین منافع ملی نسل حاضر و آیندگان این کشور نیز موفق نبوده است.
متأسفانه دولت از یک سو در حوزه تعاملات خارجی و توافقات هسته ای نتوانسته آنچه که به آن مأمور بوده و خود را نزد مردم و رهبری به آن متعهد کرده بود، محقق نماید، بلکه همه تخم مرغهایش را نیز در سبد همین حوزه گذاشت و بیشتر عمر دولت را در انتظار فرصتی به بی تحرکی سپری کرد که عملاً هرگز نیز محقق نشد و آنان که شناخت صحیحی از آمریکا و غرب دارند میدانند که چنین فرصتی اساساً به ایران داده نخواهد شد مگر این که ایران با اصلاح ساختارها و به کارگیری ظرفیتهایش و اجرای اصول اقتصاد مقاومتی کاری کند که حربه های دشمنی آمریکا و ایادیش برای ما کم اثر و برای آنها ضرر باشد، اساساً بزرگترین نقطه افتراق ما با برجامیان مسئله برجام نیست، بلکه مدل برجام است، مدل کنار گذاشتن سرمایه، توان، تولید و ظرفیتهای داخلی و چشم دوختن به سرمایه، نیرو، واردات و عنایتهای خارجی است.
حالا دولت و حامیانش که در این اوضاع بی عملکردی، به شدت دنبال دوقطبی های دروغینی مانند دوقطبی برجامیان و نابرجامیان و دوقطبی جنگ و صلح هستند تا با مانور روی آنها، فضای جامعه را احساسی و دوقطبی کنند؛ ایشان میکوشند با دوقطبی برجامیان و نابرجامیان وانمود نمایند که منتقدان برجام، به دنبال آتش زدن برجام هستند در صورتی که این ادعای دروغ، تنها برای ایجاد فضای دوقطبی که به نفع دولت باشد بیان میگردد و الا همانطوری که مقام معظم رهبری فرمودند ما ابتدائا برجام را نقض نمیکنیم ولی اگر طرف مقابل آن را پاره کند، ما هم آن را آتش خواهیم زد و این که تنها دوقطبی که در کشور داریم، دوقطبی انقلابی و غیرانقلابی یا همان دوقطبی انقلابی و استکباری است. حرف اصلی منتقدان برجام، کنارکشیدن از برجام نیست بلکه وابسته و منتظر برجام نبودن و متکی به توان داخلی بودن و حرکت در مسیر اصول انقلاب است.
نکته دیگر در رد دوقطبی برجامیان و نابرجامیان این که اساساً چه برجام بماند و چه نماند، آمریکا و غرب، دنبال تشدید تحریمها و فشار اقتصادی به ایران هستند و نه ورود به جنگ با ایران و این که اساساً گزینه جنگ هرگز به عنوان گزینه واقعی روی میزشان نبوده است. در واقع گزینه نظامی علیه ایران، بیش از این که گزینه ای برای مهار ایران باشد، به عنوان ابزاری نمادین برای دوپینگ آمریکا هراسان و کدخدا دوستان در انتخاباتهای ایران مورد استفاده بوده است به نحوی که هم اوباما و کری به واقعی نبودن این گزینه اقرار داشتند و هم ترامپ به شکست در حضورهای نظامی آمریکا در دنیا و دنبال نکردن این مسیر اعتراف دارد، حال این که هیچکدام از کشورهای عراق، سوریه، افغانستان و یمن، اساسا با ایران قابل مقایسه نیستند.
95/12/19
8:31 ص
اگرچه تقریبا 3 سالی هست که شاهد طعنه و کنایه های بعضاً بی ادبانه روحانی خدمت مقام معظم رهبری هستیم ولی متأسفانه این ادبیات در چند روز اخیر به صورت عجیبی اوج گرفته است که برخی تحلیل گران از آن به عصبانیت یاد کردند، اما به نظر میرسد این ادبیات وقیحانه دربرابر مقام معظم رهبری، ناشی از خلاء وجود دوقطبی برای روحانی است. روحانی نتوانسته یک شخصیت دوقطبی ساز مثل احمدی نژاد در برابر خود دست و پا کند و از آنجا که عملکردی برای ارائه و طبعاً بختی برای پیروزی در فضای منطقی ندارد، میکوشد به هر بهانه ای، فضا را به سمت احساسی شدن، متلک پرانی و در صورت کم آوردن مظلوم نمایی پیش ببرد. روحانی میکوشد در این خلآ عملکردی، شخص مقام معظم رهبری را به عنوان قطب مقابل خود نشان دهد و حداقل از قِبل این سیاست، نظر برخی اصلاح طلبان رادیکال را به حمایت از خود جلب کند. حال این که او در این مواجهه قطعاً از پیش بازنده است، چرا که هرقدر مقام معظم رهبری در مطالباتشان، مؤدبانه، منطقی، منصفانه، دلسوزانه و براساس منافع ملی حرکت میکنند، روحانی با ادبیات وقیحانه، مغرضانه، غیرمنطقی و منفعت جویانه برخورد میکند و این در صورتی است که مطمئناً یکی از دلایل ریزش محسوس آرای روحانی، به غیر از عملکرد ضعیف او در تحقق شعارهایش، ادبیات زشت او در برابر منتقدان و حتی مردمی است که به او رأی ندادند و حتی رأی دادند و الان از او تحقق شعارهایش را مطالبه میکنند. امروز اما او همان ادبیات زشت را در برابر رهبری که محبوبیتی بی نظیر دارد به کار میگیرد که این رفتار قطعاً به شتاب یابی افول محبوبیت او منجر خواهد شد، ضمن این که مقام معظم رهبری مطمئناً برخلاف خواسته روحانی، وارد این بازی نخواهد شد و در این میدان هم عملکرد خود روحانی هست که در برابر روحانی قرار خواهد گرفت.