95/1/22
8:40 ع
حصر سران فتنه اقدامی امنیتی بود تا پس از 8 ماه فرصتی که برای بازگشت ایشان به دامان قانون قائل گردیده شد، مانع نامه نگاری، مصاحبه، دعوت به اغتشاش با توسل به تهمت و دروغ پراکنی علیه ارکان نظام و امنیت کشور گردد و گرنه که ایشان قرار نبود از ورزش و درمان و سفر و استخر و مسافرت محروم باشند که البته هم نیستند، ولی این که ایشان دوباره دست به قلم بشوند و نامه ای حاوی تهمت و توهین به نظام، خطاب به رئیس جمهور مملکت که رئیس شورای امنیت ملی هم هست بنویسند، در نوع خود جای تعجب و البته گلایه دارد، به خصوص اگر با واکنش قاطع ایشان مواجه نگردد. به خصوص که روحانی در خصوص آزادی سران فتنه از حصر بارها اقداماتی انجام داده که البته تاکنون ناکام مانده است و البته این احتمال هم وجود دارد که دروغگویی از جانب ایشان دست به قلم شده باشد و سریع در رسانه ها منتشر کرده باشد.
البته این نامه هم در نوع خود جالب است و حامیان فتنه میتوانند در آن تأمل کنند، آنگاه که مهدی کروبی هم مثل جریان هاشمی ادعا میکنند که در سال 84 هم با تقلب نتیجه انتخابات را واگذار کرده اند و این یعنی تهمت تقلب به دولت اصلاحات که مجری انتخابات بود. حالا این آقایانی که در هر انتخاباتی می بازند به مجری انتخابات تهمت تقلب میزنند، و برایشان فرق نمیکند که مجری انتخابات خاتمی باشد یا احمدی نژاد، آیا قابل دفاع هستند؟! این که خود خاتمی که در سال 84 متهم به تقلب شده است در سال 88 در خیلی مدعیان تقلب قرار میگیرد خودش جای تأمل و تفکر دارد.
درخواست مهدی کروبی از رئیس جمهور مبنی بر این که نظامی که آن را مستبد و متقلب خطاب میکند، ایشان را در دادگاه علنی محاکمه کند خودش نشان میدهد که وی و حامیانش نمی توانند پایبند به قانون و رأی دادگاه باشند، همانطوری که حقانیت محاکمه ابطحی و تاجیک و کرباسچی را در دادگاه های علنی نپذیرفتند و غیر عادلانه و سیاسی خواندند و البته کیست که نداند کاری که فتنه گران انجام دادند، اعم از دعوت به اغتشاش، خدشه به منافع ملی، امنیت ملی، وحدت ملی، نوشتن نامه به اوباما با درخواست تحریم و فشار بیشتر بر کشور، گرا دادن به دشمن و …. اقدامی خائنانه علیه ملت و کشور و خون شهدا و مستحق اشد مجازات است و اگر پرونده ایشان از حالت امنیتی به مرحله قضایی وارد شود، آرزوی همین حصر را خواهند نمود.
شاید کروبی نداند که چگونه او را بازیچه قرار داده اند که از چاله ای به اسم حصر به چاهی به اسم محاکمه قانونی بیندازند تا شاید بتوانند آتشی در زیر خاکستر فتنه بیفروزند و حتی به قیمت اعدام ایشان، راهی برای فتنه به بن بست خورده شان باز کنند، و البته ما واقعا از محاکمه سران فتنه و مجازاتشان خوشحال میشویم، چرا که آن اقدام خائنانه را تنها مستحق حصری با امکانات رفاهی، درمانی، ورزشی و مسافرت در کنار خانواده نمی دانیم و امیدواریم روزی را که شاهد باشیم که عدالت در خصوص ایشان اجرا گردد.
و اما کروبی به عنوان کسی که رئیس قوه قانون گذاری کشور بوده است آیا نمیداند که علنی بودن یا نبودن دادگاه در اختیار هیچ کسی جز مقام قضایی نیست!؟ آیا نمیداند که روحانی و حتی آملی لاریجانی در این خصوص کاره ای نیست؟! آیا نمیداند که حتی خود روحانی نیز در خصوص مصوبات شورای امنیت ملی که به امضای رهبری رسیده باشد تنها مجری است؟! پس این نامه و صحبت ها جز برای ایجاد تفرقه و اختلاف در بین قوا و ایجاد چالش جدید چه دلیلی می تواند داشته باشد؟! و اگر سران فتنه می فهمیدند به جای این که خودشان را از چله به چاه بیندازند، خیلی صریح به اشتباه و خیانت خود اقرار می کردند و دست از توطئه و توهین و تهمت علیه نظام برمیداشتند نه این که همچنان بر همان خط ادامه مسیر دهند.
94/10/19
9:1 ص
حصر سران فتنه یک حبس قضایی و تنبیهی نیست، بلکه ایشان مشمول یک حصر امنیتی شده اند، یعنی در حالی که بعد از گذشت چندماه از فتنه و حتی پس از افشای کامل ماهیت شان حاضر به پایان دادن اقدامات غیرقانونی شان با صدور بیانیه، مصاحبه و دعوت به اغتشاش نبودند، به منظور جلوگیری از ادامه فتنه گری هایشان و حفظ امنیت و آرامش کشور، شورای امنیت ملی تصمیم گرفت مصوبه ای در جهت جلوگیری از ادامه فتنه گری هایشان از طریق قطع رابطه ایشان با رسانه ها و سیاسیون تصویب کنند که این مصوبه به استناد اصل 176 قانون اساسی، بعد از تأیید رهبری اجرایی و قانونی می گردد.
ضمناً حصر با حبس فرق می کند، الان سران فتنه محصور هستند تا ارتباطی برای ادامه فتنه گری پیدا نکنند و در عین حال نیز از امکانات رفاهی، تفریحی، درمانی، ورزشی در ویلا، استخر، درمانگاه و … برخوردارند ولی امیدواریم با ارجاع پرونده سران فتنه به قوه قضاییه، مراحل رسیدگی قضایی، محاکمه و مجازات قانونی شان متناسب با خسارات سنگینی که به منافع ملی، امنیت ملی و وحدت ملی وارد کردند و بدعتی که به کشور تحمیل کردند، هرچه سریعتر انجام گیرد.
بحث دیگر این که از این گونه حصر ها از ابتدای انقلاب در مورد آقایان سیدمحمد کاظم شریعتمداری، سید محمد صادق روحانی و حسنعلی منتظری نیز سابقه داشته است و یک بدعت نبوده است.
93/10/28
6:31 ع
علی مطهری از بدو بروز فتنه 88 و قبل از آن با دمیدن در تنور فتنه و حمایت از طرح تقلب و مدعیان آن و پس از انتخابات با کوچک شمردن گناه فتنه، همواره مورد توجه رسانه های داخلی و خارجی و به خصوص معاندان قرار گرفته است و به این لحاظ طی این مدت همواره پاسخ گویی به اتهامات و شبهات وی در دستور کار حامیان انقلاب و رهبری قرار گرفته است.
یکی از نکات بارز نگرش علی مطهری به بحث فتنه در این است که ایشان همواره احمدی نژاد را نیز مانند سران فتنه و حتی بیش از آنها در بروز فتنه مقصر دانسته است به یک مورد از این صحبت ها توجه فرمایید:
علی مطهری در جمع هزار نفری دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان:
بهترین راه حل این است که طرفین از خطاهای یکدیگر بگذرند، هرچند خطاهای موسوی و کروبی عکسالعمل کارهایی بود که دولت احمدینژاد انجام میداد، اما به هرحال مرتکب خطاهایی شدهاند که باید دو طرف یکدیگر را ببخشند.
به نظر می رسد تکرار و ترویج این نگرش در مجلس و سخنرانی های متعدد و نامه نگاری های علی مطهری با دو هدف عمده دنبال می شود:
اولاً با این ادعا منکر برنامه ریزی شده بودن طرح تهمت تقلب از ماهها قبل از انتخابات می گردد.
ثانیاً جرم سران فتنه را در حد یک دعوای شخصی و جناحی تقلیل می دهد.
و اما یکی از پر سروصدا ترین اظهارات علی مطهری که با توهین به یوم الله نهم دی همراه شد، در تاریخ 21 دی ماه 93 و در نطق شان در صحن علنی مجلس بیان شد، ایشان در این نطق شان قبل از ورود به بحث حصر سران فتنه و یوم الله 9 دی، ابتدا مطالب متعددی در خصوص نهادهای فرهنگی و سیاسی مطرح کرد تا نشان دهد فردی بی طرف و با دغدغه های انقلابی و دینی است، ولی این مقدمه زمانی رنگ باخت که بحث فتنه را همچنان گذشته مطرح کرد و حصر و مصوبه شورای امنیت ملی و حتی تأیید رهبری را غیرقانونی دانست و روز 9 دی را به دلیل عدم وحدت با حامیان فتنه، یوم الشیطان نامید که این اظهارات موجب تحریک سایر نمایندگان مجلس و هجمه ایشان به سمت تریبون و محل سخنرانی جناب علی مطهری گردید که در همین بین و در اثنای تلاش برخی نمایندگان برای جلوگیری از ادامه ی نطق جناب مطهری، برخی نمایندگان دست وی را گرفتند و شاید هم کشیدند و ایشان نیز در پاسخ آنها را و حتی بعضاً سایر کسانی که دستش را نکشیده بودند را نیز به سمت پایین هل دادند که بروز این شرایط باعث شد تا این نطق با ورود نائب رئیس اول مجلس شورای اسلامی، جناب حجه الاسلام والمسمین ابوترابی قطع گردد.
نطق جناب مطهری و حواشی آن از سوی حامیان داخلی و خارجی فتنه و سران فتنه و مخالفان رفع حصر به شدت مورد پردازش قرار گرفت و به مانند خود جناب علی مطهری، این حواشی را بدعتی خطرناک معرفی کردند که البته ضمن این که حقیر نیز این شرایط را صحیح نمی دانم، اما دو نکته ی بسیار مهم و مغفول را در این خصوص یادآور می شوم:
1- دوباره به طرز نگرش جناب علی مطهری که در بالا با ذکر منبع بیان شد بازمی گردیم:
هرچند خطاهای موسوی و کروبی عکسالعمل کارهایی بود که دولت احمدینژاد انجام میداد
با این منطق بیش از این که معترضان به آقای علی مطهری مقصر باشند، جناب علی مطهری مقصر است که مدام ایشان را تحریک می کند، وقتی جناب مطهری می داند که بیشتر نمایندگان مجلس روی فتنه و فتنه گران و 9 دی نظرات خاصی دارند و ایشان مدام این نظرات را با لحن توهین آمیز رد می کند و تمام نهادهای قانونی اعم از مقام معظم رهبری و شورای امنیت ملی و قوه قضاییه را به راحتی به زیرسوال می برد، باید بپذیرد که طبق منطقی که در خصوص مقصر دانستن احمدی نژاد در فتنه، آن هم بیش از سران فتنه بیان می کند خودش در خصوص وقایع یکشنبه گذشته مقصر و حتی مقصر تر از هجمه کنندگان است، چرا که به استناد منطق ایشان، رفتار نمایندگان معترض فقط عکس العمل اظهارات مکرر علی مطهری و تحریکات بی پرده وی بوده است.
2- بحث دیگری که در منطق جناب مطهری و حامیان ایشان و در محکومیت هجمه گران به نطقش بیان می کنند ترس از بدعت گذاری است، این که جلوی نطق یک نماینده مجلس گرفته شود از ظن جناب مطهری و یارانش بدعت بسیار بزرگ و خطرناکی است، به عنوان مثال این بخشی از سخنان علی مطهری است که در سایتش نیز قابل مشاهده است:
"حق من و موکلانم محفوظ است که این دو دقیقه در فرصت های آتی یا در نطق 5 دقیقهای یا 7 دقیقه ای منظور شود یا در اولین فرصت نطق میان دستور منظور شود تا دیگر این روش تکرار نشود."
یا این نیز بخشی از سخنان آقای غرویان، یکی از نگرانان بدعت مزبور است که در سایت علی مطهری قابل مشاهده است:
"ترس ما از این است که برهم زدن سخنان، یک رویه در مجلس شود"
ولی آیا با این منطق، می توان از بدعت بزرگ و پر هزینه سران فتنه در خصوص انتخابات 88 گذشت؟ آیا درخواست ابطال انتخابات بدون استفاده از چارچوب های قانونی و بدون داشتن و ارائه هرگونه سند به این نهادها و یا سایر مسئولان و یا حتی رسانه های داخلی و حتی خارجی حقیقی و مجازی یک بدعت خیلی خطرناک نبود؟ آیا بدعت به هم زدن نطق علی مطهری خطرناک تر است یا کودتای غیرقانونی و بدون سند علیه رأی مردم و تمام نهادهای قانونی؟ آیا احتمال بهم زدن دوباره صحنه انتخابات کشور و به چالش کشیدن منافع ملی و اعتبار بین المللی ایران نباید مسدود گردد؟ آیا طبق بیانات جناب مطهری، باید فتنه را با آشتی دوطرف یک انتخابات، تمام شده اعلام دانست؟ جرم بدعت گذاری چه می شود و جلوگیری از تکرار آن چه می شود؟ آیا بدون توبه و جبران فتنه از سوی سران فتنه، چه تضمینی وجود دارد که دوباره همین بدعت عظیم تکرار نگردد؟
البته آنچه که بیان شد فقط دو تناقض آشکار در منطق علی مطهری در بحث بهم خوردن نطق وی و بحث فتنه است، دلایل شرعی و قانونی اشکالات ایشان به بحث فتنه و رفع حصر اینقدر پاسخ داده شده است که اگر گوش شنوایی برایش وجودداشت تاکنون شنیده می شد که یکی از این موارد که مربوط به پاسخ دکتر دوانی است را می توانید در اینجا مطالعه فرمایید.
93/8/17
6:37 ع
اخیراً نامه ای از طرف جناب آقای هاشمی رفسنجانی به منظور جلوگیری از اعدام شیخ باقرالنمر برای پادشاه عربستان ارسال شده است که رسانه های حامی ایشان به شدت روی این نامه و پذیرش آن از سوی پادشاه عربستان مانور می کنند به نحوی که برخی از آنها هیچ اشاره ای به مراسم 13 آبان ننموده اند و در عوض خبر اجابت پادشاه عربستان به نامه ی جناب هاشمی را در صفحه اول کار کرده اند. با توجه به اهمیت مسئله لازم دیدم این مسئله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهم:
1- برای ارائه ی تحلیل در خصوص این نامه مدت زیادی صرف کردم تا متن کامل نامه هاشمی رفسنجانی به پادشاه عربستان را پیدا کنم ولی متأسفانه هر چه گشتم موفق نشدم، جالب این که حتی سایت خود آقای هاشمی رفسنجانی نیز در صفحه ای که برای این نامه ایجاد کرده است متن کامل نامه را قرار نداده است.
2- با نگاهی به خبرگزاری های مختلف می توان چند جمله را که از این نامه نقل شده است پیدا کرد که عیناً تقدیم می کنم:
جلوگیری از اجرای حکم اعدام آیت الله شیخ نمر باقر النمر را باعث یأس تفرقه افکنان و تقویت وحدت شیعه و سنی در جهان اسلام خواند. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این پیام، با تأکید بر حساس بودن شرایط کنونی منطقه و جهان اسلام، نوشت: تفکر وحدت و تحکیم فرق اسلامی، مسلمانان را از این شرایط نجات می دهد.آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از این پیام خطاب به پادشاه عربستان آورده است: انتظار می رود در این برهه که فتنه ها کیان امت اسلامی را نشانه گرفته، عدم اجرای حکم آیت الله شیخ نمر باقر النمر، تفرقه افکنان را مأیوس کند و باعث تعامل و حل مشکلات جهان اسلام شود. وی با یادآوری جایگاه روحیه تسامح در اسلام و تأثیر محبت در پیوند قلوب تأکید کرد: مسلمانان اتخاذ چنین تصمیمی را از جناب عالی انتظار دارند.
با توجه به عدم مشاهده متن کامل و اصلی نامه، بررسی محتوایی نامه چندان میسر نیست ولی از چند جهت همین نوشته های ناقص را می توان تحلیل کرد:
الف- اشاره آقای هاشمی رفسنجانی به فتنه هایی که کیان امت اسلامی را نشانه گرفته است از این جهت که عامل، بانی، مقصر و لااقل شریک تمام این فتنه ها خود حکومت سعودی است جای تعجب دارد، طالبان و داعش زاییده و حمایت شده ی همین حکومت سعودی است، فتواهایی که ریختن خون شیعه و سنی را حلال شمرد و ناموس مسلمین را برای ایشان حلال دانست و جهاد زنا را مجاز کرد، همه و همه از همین مفتی های وهابی سعودی بوده است، پس چگونه است که از عامل تفرقه و مقصر فتنه های امت اسلامی باید توقع داشت با لغو تنها یک حکم اعدام جلوی این فتنه ها را بگیرد؟ اصولاً آیا اگر قرار باشد طی نامه ای برای جلوگیری از فتنه ها از عربستان درخواستی شود، آن درخواست توقف تنش سازی ها و فتنه افکنی های فرقه ای، قومی و مذهبی باشد؟!
ب- عباراتی مانند عدم اجرای حکم آیت الله شیخ باقر النمر و یا تسامح در اسلام به معنی تأیید ضمنی حکم و تقاضای عفو به شمار می روند و متأسفانه این عبارت عفو در تیتر بسیاری از حامیان رسانه ای جناب هاشمی نیز آمده است، گویا نویسنده نامه تقاضای عفو کرده باشد، تقاضای عفو کسی که حسینی قیام کرده است و از مرگ نترسیده است تا پرچم حق را بالا نگه دارد. به راستی آیا شیخ نمر خودش حاضر است تقاضای تسامح و عفو بنماید که جناب هاشمی برای او چنین درخواستی کرده است؟! آیا شیخ نمر به درخواست عفو نیاز دارد و یا به حمایت از حرکت مقدسش؟! اصلاً بر فرض که شیخ نمر را اعدام نکردند، آیا ایشان دست از حرکت مقدسش برخواهد داشت؟! شیخ نمری که بارها بازداشت شده است آیا به حرمت نامه ی جناب هاشمی دست از روشنگری خواهد کشید؟! آیا با وجود این نامه اگر شیخ نمر عفو شد و دوباره بازداشت شد، پادشاه عربستان این بار در کشتن شیخ نمر کاملاً حق به جانب نخواهد شد؟!
ج- به راستی در قضیه ی تحرکات انقلابی شیعیان تکلیف ما چیست؟! ایا هم اکنون عربستان در ساحت جمهوری اسلامی مشغول فتنه انگیزی و هزینه کردن برای ایجاد تفرقه نیست؟! آیا ما باید از انقلاب شیعیان عربستان حمایت کنیم و یا باید با نامه نگاری های مان برای پادشاه عربستان مشروعیت بخریم و انقلابیون را خنثی کنیم؟! آیا تکلیف ما حفظ و صدور و تشویق انقلاب است یا حفظ جان انقلابی ها در ازای خنثی کردن ایشان؟! اصلاً فرض کنیم شیخ نمر باقر النمر را شهید بکنند، آیا این شهادت برای شیخ باقرالنمر نامطلوب است یا برای پادشاه عربستان دردسر ایجاد می کند؟! آیا شهادت او موجب خاموش شدن شعله انقلاب می شود یا موجب سست تر شدن پایه های حکومت سعودی های عربستان می شود؟! آیا جناب هاشمی خواسته یا ناخواسته موجب مشروعیت بیشتر حکومت سعودی و تثبیت پایه های حکومتی ایشان نگردیده است؟!
4- مکاتبه ی بین جناب هاشمی و پادشاه عربستان از منظر دیگری نیز قابل تحلیل است، این مکاتبه اگر همراه با اجابت پادشاه عربستان رخ داده باشد یک اقدام متقابل و همزیستی برای دو طرف به حساب می رود، از یک سو جناب هاشمی به دنبال هر فرصتی برای اثبات خودش و گفتمان مذاکره محور خویش است و از یک سو پادشاه عربستان نیز بیش از این که از اعدام شیخ باقر النمر منتفع باشد متضرر می شود، به خصوص که شرایط کشور عربستان به لحاظ اختلافات داخلی روز به روز وخیم تر می شود و هرگونه تحریک بیشتر موجب تشدید شرایط ناپایدار و چه بسا بازگشت ناپذیر در عربستان می شود.
5- سوال جدی این است که آیا نامه نوشتن برای عفو خود جناب هاشمی و سران فتنه اولی به نامه نوشتن برای عفو شیخ باقر النمر نیست؟! شیخ باقر النمر در حکومت پادشاهی که به خواست مردم احترام نمی گذارد در برابر حکومت ایستاد و جناب هاشمی و سران فتنه در برابر حکومت اسلامی که از رأی مردم حمایت کرد ایستادند، به راستی کدام یک از این دو مستحق درخواست عفو و بخشش هستند؟! کدام حکومت بر حق است، حکومت پادشاهی یا حکومت برخواسته از رأی مردم؟! کدام حکومت بخشنده تر است، آن حکومتی که فتنه گران بر رأی مردم را حصر خانگی کرده است یا آن حکومتی که یک رهبر مردمی را محکوم به اعدام می کند؟! به راستی چرا جناب هاشمی نامه ی بی سلامش را حواله ولی فقیه می کند و نامه ی سرشار از احترام و درخواست عفو و تسامح را حواله پادشاه عربستان؟! آیا شیخ باقر النمری که دنیایش را به آخرتش فروخت به عفو محتاج تر است یا شیوخ فتنه گری که آخرت و سابقه انقلابی شان را فدای کسب قدرت چندروزه در دنیا کردند؟! شیخ باقرالنمر محتاج تسامح است که پرچم امام حسین را بلند کرد و یا شیوخ فتنه گری که پرچم امید را در دل اسرائیل و آمریکا و انگلیس به اهتزار درآوردند؟!
یهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.
93/7/30
1:46 ع
اخیراً آیت الله جنتی میهمان برنامه شناسنامه بودند که در بخشی از سخنان شان به بحث فتنه 88 و سران فتنه و لزوم مجازات و محاکمه ایشان اشاراتی داشتند که گویا به مذاق جناب آقای علی مطهری خوش نیامده و با انتشار نامه ای تند، به پاسخگویی ایشان شتافته است؛ اگر چه مواضع آقای علی مطهری از همان ابتدای فتنه در حمایت از هاشمی و کمرنگ جلوه دادن فتنه شروع شد و ادامه یافت، نوشتن نامه ی جدید و مسائل مطروحه در آن اصلاً غیرمنتظره نبود، لیکن با توجه به انتشار گسترده این نامه لازم دیدم به سهم خودم مطلبی را در نقد نامه علی مطهری به آیت الله جنتی تقدیم نمایم، به همین منظور در ادامه، عین عبارات آیت الله جنتی و علی مطهری و پاسخ حقیر را که ابتدا در سایت نازک بین منتشر شد رامشاهده خواهید نمود:
آیت الله جنتی: بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل دادگاه انقلاب، من در تهران کار می کردم، در همین قزل قلعه که داستان مفصلی هم دارد. بنا شد ما برویم قاضی شویم و ما هم صفر کیلومتر بودیم. قضاوت نخوانده بودیم ولی با انقلاب و مسائل اسلامی آشنا بودیم. بالاخره به ما گفتند که چارهای نیست شما بروید اینجا و همین جا دادگاه تشکیل شد و این مجرمین را می آوردند آن جا محاکمه می کردند. مدتی در همین تهران بودم تا این که شهید مطهری به من فرمودند که شما بروید خوزستان. چون زندان ها پر است و قاضی نداریم. با اصرار ایشان من به خوزستان رفتم اما برای این سفر آماده نبودم من اینجا راحت تر بودم.
دادگاه انقلاب اسلامی در خوزستان شکل گرفت و مشغول به کار شدیم؛ به دلیل نداشتن و کمبود قاضی به تهران و خوزستان اکتفا نکرده و به خرمشهر، اصفهان و شهرهای دیگر نیز برای قضاوت رفتم؛ بسیاری از افراد نیز نمی دانستند باید چه کنند. امثال من دوره ای ندیده بودیم.
اصول کلی را می دانستیم و این امر مسلم بود که افراد رژیم باید محاکمه شوند؛ این محاکمه تابع مقدار جرم آن ها بود؛ افراد رژیم سابق به صورت برخی زندان، برخی شلاق و برخی اعدام محاکمه می شدند. در برخی مسائل نیز با امام (ره) در ارتباط بودیم. برخی جاها می ماندیم مثلا من از حضرت امام سؤال کردم که ما چه کسانی را می توانیم اعدام کنیم، ایشان مطلبی فرمودند و گفتند این گونه کار کنید. خیلی وقتها زیر نظر ایشان عمل می کردیم.
علی مطهری: فرمودید در ماههای اول پیروزی انقلاب به امر شهید مطهری برای قضاوت به خوزستان رفتم. امیدوارم در آن دوره این گونه قضاوت نکرده باشید.
نازک بین: جناب مطهری بازهم نام پدر را دیدند و نتوانستند از نام پدر استفاده نکنند، گویا ایشان خواسته اند به نمایندگی از پدر و در رد اعتماد پدر به آیت الله جنتی، طعنه ای بزنند، ولی به راستی اگر امام خمینی و شهید مطهری هم اکنون حیات داشتند همان عدالت را که در وجود آیت الله جنتی دیدند در وجود شخص علی مطهری نیز می دیدند؟! آیا جناب علی مطهری به صرف این که نام خانواگی شهید مطهری را یدک می کشند می توانند در هر امری که توسط پدربزرگوارشان انجام داده مدعی باشد؟! و یا نکند جناب علی مطهری گمان می کند آیت الله جنتی بابت حکمی که پدرشان دادند به جناب علی آقای مطهری مدیون است؟!
آیت الله جنتی: این گونه افراد این مسئله را که عوام الناس کوچه بازار ما دریافتند درک نکردند و آن این که حرکت آن ها با حمایت و پشتیبانی جدی آمریکا و اسرائیل بوده است.
اسرائیلی ها یکی از حرف هایی که گفتند این بود که حرکت سبز این افراد از سرمایه های بزرگ ما است. این عین مطالبی است که اسرائیلی ها گفتند و اسناد این مسائل موجود است؛ بعد هم حرکتی که شد به عنوان تقلب مطرح کردند که دروغ محض هم بود باید برای همین ادعا مجازات می شدند یعنی اگر باقی مسائل را در نظر نگیریم اما این دو نفر باید برای ادعای تقلب در انتخابات که دروغ محض بود مجازات می شدند.
دادگاه باید این ها را احضار کند و بگوید دلیل تقلبی که می گویید چیست دلیل ادعای تقلب در انتخابات را از این دو نفر جویا می شد؛ شما دارید نظام، شورای نگهبان، وزارت کشور، هیات اجرایی را متهم می کنید ادعای تقلبتان چه بوده است.
بعدش هم دو چیز مشخص شد؛ یکی این که از بیرون کشور حمایت می شدند و دلایل فراوانی مبنی بر این امر وجود دارد؛ دیگر این که در خیابان ها خود را نشان دادند؛ در خیابان ها مسجد به آتش کشیدند، عکس امام (ره) را پاره کردند، این ها گفتند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران سر دادند، در خصوص ولایت فقیه اعلام نظر منفی کردند، و ضد ولایت فقیه فقاهتشان را اعلام کردند. آدم کشتند آتش سوزی کردند و یک نقطه سفید ندارند و همه کارنامهشان سیاه است. مسئله براندازی نظام بود به اسم تقلب. بعضی اینها که نام نمی خواهم ببرم و افرادی بودند که زندان بودند و بعد آزاد شدند و الان هم آزاد هستند و در تشکیلات ریاست جمهوری قبلی هم بودند خودشان گفتند این تقلب رمز حرکت ضد انقلابی ما بود.
علی مطهری: فرمودید که اگر آنها محبوس نبودند و علیه شما شکایت میکردند بعید بود که پاسخ قانعکنندهای برای دادگاه صالح میداشتید. فرمودهاید «حرکت آنها با حمایت و پشتیبانی جدی آمریکا و اسرائیل بوده است.»
این که پس از برخورد خشونتآمیز با یک اعتراض آرام مدنی و تبدیل آن به یک بحران، آمریکا و اسرائیل از معترضان حمایت کرده باشند، دلیل بر این نمیشود که آن حرکت از ابتدا با حمایت و پشتیبانی آنها انجام شده است. جناب عالی هم اگر به رویهای در جمهوری اسلامی اعتراض کنید آنها پشت سر شما قرار میگیرند. آنها همیشه در فکر استفاده از فرصتها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده و هستند، همان طور که ما از بحرانهای اجتماعی و اقتصادی که در غرب پدید میآید به نفع خود و در جهت تضعیف آنها استفاده میکنیم.
سؤال میکنم اگر مردمی بعد از یک انتخابات به نتیجه آن اعتراض داشتند و احساس کردند که مسئولان با برگزاری جشن ملی برای پیروز انتخابات مسئله را تمام شده تلقی کردهاند، چگونه باید رفتار کنند که متهم به براندازی نشوند؟ آنها راهپیمایی آرام میلیونی انجام دادند، اما این که چگونه پایان آن به خشونت کشیده شد معلوم نیست و مورد مناقشه است.
نازک بین: اشتباه اول آقای مطهری این است که آغاز فتنه را از شروع اعتراض آرام مدنی می شناسد و حال این که فتنه 88 ماه ها قبل از انتخابات کلید زده شد و اعتراضات مدنی فقط بخشی از برنامه ها بود؛ تشکیل کمیته ی صیانت از آرا، سخنرانی ها و مکاتبات قبل از انتخابات هاشمی و سران فتنه در خصوص احتمال تقلب و تهدید به آتشفشان خشم ملت و حتی مصاحبه ی خانم مرعشی (همسر هاشمی رفسنجانی) در صبح روز انتخابات، مبنی بر این که اگر هرکسی غیر از موسوی برنده اعلام شد یعنی در انتخابات تقلب شده و مردم باید به خیابان ها بریزند و اعلام پیروزی انتخاباتی توسط موسوی در حالی که نه تنها هنوز آرا شمرده نشده بود، بلکه حتی رأی گیری نیز به اتمام نرسیده بود! و این که جناب ابطحی (که او نیز اخیراً به توهین کنندگان به آیت الله جنتی پیوستند)، صراحتاً گفتند که "تقلب اسم رمز فتنه بود" و حتی اقرار به اطلاع از عدم تقلب که آقای تاجزاده در جلوی دوربین مخفی زندان با همبندی هایش مطرح کرد و یا اسنادی که از دفتر مهدی هاشمی و با دستخط او کشف شد تا قبل از انتخابات بر فرضیه ی تقلب با بکارگیری نظرسنجی های کذب کارکنند و یا نوار مکالمات او با نیک آهنگ کوثر که بر برنامه ریزی شده بودن فتنه 88 دلالت داشت و صدها و هزاران دلیل دیگر که برای اثبات برنامه ریزی شده بودن فتنه وجود دارد در حالی که حتی یک برگ سند در مورد تقلب شدن در انتخابات ارائه نگردید.
اگر اهالی فتنه می دانستند که تقلب می شود پس چرا با وجود کمیته ی صیانت از آرا نتوانستند هیچ سند و مدرکی در این خصوص ارائه کنند، چگونه می شود که رؤسای جمهور گذشته و نخست وزیر و رئیس مجلس سابق بدانند تقلبی در راه است و کمیته ای هم برای رصد مسائل تشکیل بدهند ولی نتوانند حتی یک سند جور کنند؟! آیا این ظاهرسازی هایی که پیش از انتخابات انجام شد، نشان از یک حرکت پیش بینی شده نیست؟!
اصلاً فرض کنیم که هیچ برنامه ریزی برای طرح دروغ فتنه وجود نداشته است ولی آیا نارضایتی های مردم از انتخابات به صورت خودجوش به وجود آمد؟! آیا اعتراضات طبیعی بود و یا نه حرکتی بود که با مظلوم نمایی از سوی سران فتنه مطالبه و هدایت شد؟! این که به جای حرکت در مسیر قانونی که قرار بوده آن را پاس بدارند بر آن بشورند و مردم را با دروغ به خیابان ها بکشانند، یک اعتراض پیش پاافتاده و طبیعی است؟! آیا این که کف خواسته های فردی نامزد بازنده ابطال بدون دلیل و مدرک انتخابات قانونی باشد یک اعتراض ساده است و یا کودتا علیه رأی اکثریت است؟!
جناب مطهری می گویند آمریکا و اسرائیل همواره در پی استفاده از فرصت ها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی بوده و هستند ولی به راستی آیا حتی اگر کسی در پدید آوردن این فرصت تقصیری نداشته (که یقیناً داشته است) در ادامه دادن آگاهانه ی آن نیز بی تقصیر بوده است؟! آیا این که فرصت براندازی برای دشمنان ایجاد گردد و دشمن از تمام ابزارهای رسانه ای و اقتصادی و سیاسی که دارد در جهت استفاده از این فرصت استفاده کند و مذاکرات هسته ای 14 ماه تعطیل شود و تحریم ها در همین مدت چندبرابر گردد و وجهه انقلاب تخریب گردد اینها را می توان قصور و اشتباه کوچک تصور کرد؟! آیا گزارش رسمی خانم هیلاری کلینتون در کنگره مبنی بر کمک میلیاردی و رسانه ای به فتنه گران هرگز تکذیب شد؟! آیا این جمله ی خانم کلینتون که گفت کمک ها تا زمانی که فتنه گران از ایشان خواستند از کمک علنی به فتنه خودداری کنند هرگز تکذیب شد؟!
آقای مطهری مدام برای تطهیر فتنه گران، آن به زعم ایشان چند میلیون نفری را که راهپیمایی آرام کردند را قربانی ایشان می کند و حال این که این مردم دچار تردیدی شدند که سران و انصار داخلی و خارجی فتنه برایش تلاش کردند و به همین راحتی وقتی مردمی که دچار تردید شده بودند تردیدشان در مشاهده ی بی منطقی، بی قانونی و بی مدرکی برطرف شد از حمایت از فتنه دست برداشتند وبا آن راهپیمایی پرشور چند میلیونی 9 دی و حضور در انتخابات های بعدی اعتماد خود را به نظام اعلام کردند. آقای مطهری به جای این که تردید آن چند میلیون نفر را به پای سران فتنه و خیانت های شان بگذارد، گویا حضور آن چند میلیون نفر را خودجوش می داند؟! و حال این که بیانیه های مستمر سران فتنه و حمایت های بی دریغ بیگانگان موجب آن حضور گردیده بود.
آیت الله جنتی: بر سر این عوامل منت گذاشته شده است؛ اگر بنا به محاکمه این ها بود هیچ قاضی عادل و آگاهی جزء حکم اعدام برای آن ها صادر نمی کرد؛ در هیچ کشوری با افرادی که در مقابل نظام می ایستند( نه در مقابل رئیس جمهور یا وزیر یا قاضی بلکه در مقابل نظام ایستادند)این گونه رفتار نمی شود؛ بنابراین منت سرشان گذاشتند و به هر دلیل که هر اسمی رویش بگذارند از جمله به دلیل لطف و مهربانی اسلامی تخفیف قائل شدند. و الا هر جای دیگر این ها را درجا اعدام می کردند.
علی مطهری: چرا بنا به محاکمه اینها نیست؟ چرا این قدر از محاکمه اینها هراس دارید؟ آیا جز این است که نگران روشن شدن برخی حقایق هستید و تبلیغات چندساله نقش بر آب خواهد شد؟ ثانیا جنابعالی بدون آنکه دفاعیات آنها را بشنوید برایشان حکم اعدام صادر کردهاید. آیا این امر عدالت شما را زیر سؤال نمیبرد و مخل عضویت شما در شورای نگهبان نیست؟ اکنون که آنها اصرار به محاکمه خود دارند چرا آنها را محاکمه نمیکنید و علاقهمند به حصر شبیه حبس هستید که توجیه قانونی و شرعی و اخلاقی ندارد و خلاف اصول متعدد قانون اساسی است.
نازک بین: جناب مطهری این نظام از محاکمه اینها هیچ هراسی ندارد همانطوری که هم اکنون بسیاری از مسئولان نظام درپی این هستند که دادگاه مهدی هاشمی نیز علنی برگزار گردد، این نظام از محاکمه سران فتنه هیچ هراسی ندارد همانطوری که از حصرخانگی ایشان هراس نداشت، البته آن زمانی که هنوز سران فتنه محصور نشده بودند نیز امثال شما از هراس نظام حرف می زدند و می خواستند قیامت کنند!! ضمناً جرم آقایان روشن است و جرم روشن مجازات روشن دارد، مگر این که وکلایشان ادعای جنون کنند، البته برای کسی مانند مطهری که فتنه را هنوز یک راهپیمایی آرام و مدنی می شناسد شاید حکم اعدام عجیب باشد اما برای کسانی که فتنه را با گوشت و پوست شان درک کردند یا برای کسانی که آتش فتنه و جنازه قربانیانش را دیده اند و یا برای کسانی که تحریم های چندبرابری را (به بهانه هسته ای و به حمایت از فتنه) درک کرده اند و یا برای کسانی که برای انقلابی که به پایش خون شهدا ریخته شده است حاضرند جانشان را بدهند، یقیناً فتنه جرمی بسیار بزرگ است.
آیت الله جنتی: زمانی که ما در دادگاه انقلاب فعالیت می کردیم، بعضی را شک می کردیم که باید اعدام کنیم یا نه امام (ره) می فرمودند در خصوص کسی که جرم او مسلم است نباید معطلش کرد؛ زمانی که موسولینی را به دادگاه آوردند قاضی پرسید اسمت چیست جواب که داد دستور اعدام او را صادر کردند چرا که جرم وی مسلم بود؛ تنها نیاز به شناسایی بود که فرد را اشتباهی نیاورده باشند. نظر امام این گونه بود. این گونه باید همان موقع اعدام می شدند اما نشدند.
علی مطهری: جالبتر این است که آقایان موسوی و کروبی را با موسولینی دیکتاتور و فاشیست ایتالیا قیاس کردهاید که همان طور که موسولینی را بدون محاکمه و فقط با شناختن او اعدام کردند، اینها نیز باید بدون محاکمه اعدام شوند. قطعنظر از این قیاس مضحک که «از قیاسش خنده آمد خلق را» اساسا مگر معیار قضاوت ما عدالت نیست؟ و آیا الگوی عمل و رفتار ما در حکومت، پیغمبر اسلام و علی علیهالسلام هستند یا فلان قاضی ایتالیا؟ شما که همه کارهای غربیها را رد میکنید چطور این جا طرفدار آنها شدهاید؟! آیا جز این است که به مذاق و روحیه شما خوش آمده است؟ و این یعنی خلل در عدالت ما.
نازک بین: به زعم آقای مطهری مقایسه موسولینی دیکتاتور با آقایان موسوی و کروبی اینقدر خنده دار است که خلق از آن به خنده افتاده اند ولی سوال جدی این است که آیا یکی از جرایم همین آقایان موسوی و کروبی دیکتاتوری نبوده است؟! براستی این که کسی بر اکثریت بشورد و ابطال رأی و خواسته اکثریت را کف خواسته هایش بداند جز دیکتاتوری چه نام دارد؟! سؤال دیگر این که مگر آیت الله جنتی عمل و رفتار قاضی مذکور را به عنوان الگوی عدالت و قضاوت معرفی کرده اند که جناب مطهری چنین حرفی در دهان ایشان گذاشته است؟!
یک سوال، حال که ملاک علی مطهری سنت پیامبر و حضرت علی علیهما السلام است، مگر حضرت علی علیه السلام در برابر عایشه حکم حصر صادر نکرد؟! آیا حضرت علی علیه السلام از عایشه ترسید و یا حکم حصری که صادر کرد نشانه بزرگواری و صبر ایشان تلقی شد؟! البته از جسارتی که از علی مطهری سراغ داریم، احتمالاً اگر ایشان معاصر حضرت علی علیه السلام بودند به حضرت علی علیه السلام هم همین اعتراض ها را می کردند که مثلاً پیامبر کجا حکم حصر صادر کرده است!؟ و یا در مورد رأی قصاص حضرت علی علیه السلام در مورد ابن ملجم نیز حتماً مخالف می بودند که چرا ابن ملجم محاکمه نشده و فرصت دفاع نیافته و یا چرا خود مقتول حکم صادر کرده و ...!
آیا علی مطهری می تواند برپایه دروغی که در الگودانستن قاضی غربی به آیت الله جنتی بسته است و یا با فراموشی رأی حضرت علی علیه السلام مبنی بر حصر خانگی عایشه و یا با توجه نکردن به رأی حضرت علی علیه السلام که به عنوان مقتول و حاکم، حکم به قصاص قاتل خود داد، عادلانه او را ناعادل معرفی کند؟! با استدلالاتی که آقای علی مطهری بیان کرده اند باید گفت که یا حضرت علی در عین حال که ذینفع بوده رأی صادر کرده و نعوذ بالله عادل نبوده است! و یا باید بگوییم جرم ابن ملجم اینقدر آشکار بوده که همین آشکاری حکم قصاص را برای او مترتب کرده است! که هرکدام از این دو باعث نقض سخنان علی مطهری می گردد.
آیت الله جنتی: آیت الله جنتی در جواب این سوال که "این درست است که برخی می گویند بعضی از اعضاء شورا داوری را در سال 88 رعایت نکردند؟ " گفتند که این امر (حمایت عضو شورای نگهبان از یک نامزد)، مغالطه ای است که اکنون فرصت شرح آن نیست؛ گاهی مسئله گرایش مطرح است به این معنا که هر فردی می تواند گرایش خاصی داشته باشد حتی قاضی عادل که می توان پشتش نماز خواند نیز ممکن است با مراجعه دو نفر نسبت به یکی علاقه داشته باشد و نسبت به دیگری علاقه نداشته باشد منتها این محبت و علاقه نباید در حکم او بی عدالتی ایجاد کند. شورای نگهبان نیز ممکن است برخی اعضاء(آن که مدعی هستند می گویند برخی از اعضا) به یک فرد علاقه داشته باشند ولیکن در رای آن ها اثرگذار نیست؛ ما از اعضاء داوری بی طرفانه می خواهیم به این معنا که به دلیل علاقه به فرد خاص او را تائید نمی کنم و یا به دلیل این که فلانی را دوست ندارم ردش نمی کنم.این دو تا با هم خلط می شوند من اسم این دو را می گذارم مغالطه.
علی مطهری: درباره رفتار برخی اعضای شورای نگهبان در انتخابات سال 88 که از کاندیدای خاص حمایت کردند و برخی انتقاد کردهاند، فرمودهاید «این یک مغالطه است، مهم این است که این طرفداری خود را در رأی خویش اثر ندهند.» اما از یک نکته غفلت ورزیدهاید و آن این که این گونه اعلام حمایتها اعتماد مردم و کاندیداها به قاضی و داور را به شدت کاهش میدهد و حتی صلاحیت او را زیر سؤال می برد اگرچه او تمایل قلبیاش را در رأی خود دخالت ندهد، اتفاقی که در سال 88 افتاد.
نازک بین: به راستی جناب مطهری بر چه اساسی صلاحیت کسی را که بدون این که به حکم و رأیش خدشه ای وارد شده باشد را رد می کنند؟! آیا خود جناب مطهری که به عنوان مجلس در زمان های رأی دادن و استیضاح کردن در کرسی قضاوت می نشینند نظرات شخصی سیاسی ندارند و یا نظرات شان را اعلام نمی کنند؟! آیا این که مثلاً تعدادی از نمایندگان مجلس و یا حتی همه ی این نمایندگان گرایش های سیاسی دارند دلیلی برای این است که آرایشان باطل و صلاحیت شان زیرسوال برود؟! آیا می توان منکر شخصیت حقیقی هرکسی در کنار شخصیت حقوقی اش شد؟! چه بسا کسی به لحاظ شخصیت حقیقی اش نظری داشته باشد و به لحاظ شخصیت حقوقی اش نظری دیگر لحاظ کند، آیا این گونه صلاحیت افراد را زیرسوال بردن نشانه ی عدالت جناب علی مطهری است؟!
علی مطهری: در پایان به عرض میرسانم که انتقادات اینجانب به سخنان امثال جنابعالی به این معنی نیست که آن دو محصور را مبرّا از خطا میدانم، بلکه مسئله، اجرای عدالت است که قُتل امیرالمؤمنین لشدة عدله، و الحق القدیم لایبطله شیء، و تا زمانی که عملکرد دو طرف فتنه سال 88 در دادگاه صالح رسیدگی و نتیجه اعلام نشود وجدان جامعه آرام نمیگیرد، و اگر به قول شما بنا بر عدم محاکمه است پس هیچ یک از دو طرف نباید در حصر باشند و البته آنها پس از آزادی، مصالح کشور و انقلاب را رعایت خواهند کرد. مسئله، فراتر از این دو نفر، اصلاح یک رویه براساس عدالت است. امیدوارم حضرتعالی به جای کوبیدن بر طبل اختلاف، به حل این معضل که آینده انقلاب اسلامی را تهدید میکند کمک نمایید.
نازک بین: یکی دیگر از مظاهر عدالت جناب علی مطهری همین است که افرادی را که بخاطر بی ظرفیتی در برابر باخت، به بی قانونی و دیکتاتوری متوسل شدند و تمام مصالح کشور را در حالی که برق امیدواری را در چشم دشمنان می دیدند فدا کردند را هم ارز کسانی می داند که به عنوان برنده انتخابات جشن گرفتند!! این که بگوییم احمدی نژاد چون در مناظره فلان حرف را زد پس هم ارز فتنه گران است از سفسطه های دیگر ایشان است، چرا که در حالی که رقبای احمدی نژاد ماهها زودتر از شروع زمان قانونی تبلیغات شروع به تخریب و توهین کرده بودند هرگز همین علی آقای مطهری لب به اعتراض نگشود و هرچه بود مناظرات انتخاباتی و شور و هیجانش فقط برای زمان انتخابات است و پس از آن همه باید مطیع قانون باشند نه این که کسی به بهانه سیلی یک نفر که آن هم در پاسخ به سیلی طرف مقابل بوده است، یک ملت و یک کشور را به رگبار بکشد و مدعی شود که همه ی این رگبارها برای آن سیلی انتقامی بوده است. جالب است که هرچقدر که جناب مطهری تلاش کرده اند تا عدالت ایت الله جنتی را زیر سوال ببرند بیشتر عدالت، انصاف و کیاست خویش را زیر سؤال برده اند.
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.