95/5/8
12:26 ص
پس از برگزاری جشن سینمایی حافظ با حضور برخی هنرمندان زن با پوشش های نامناسب و زننده، تصاویر تعدادی از ایشان در کنار همسرانشان به صورت گسترده در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر و حاشیه ساز گردید.
انتشار این تصاویر موجب بروز واکنش هایی در شبکه های اجتماعی و رسانه ها شد که نشریه یالثارات نیز با درج تصویر چند نفر از این زنان بدحجاب در کنار همسرانشان، مطلبی با عنوان « دیوث کیست » منتشر نمود و ذیل آن، از قباحت دیاثت گفت.
باتوجه به این که به لحاظ لغوی دیوث به مردی گفته میشود که همسرش زنای محصنه میکند و او در این باره حساسیتی ندارد، لذا استفاده از این واژه در کنار درج تصویر چند شخصیت حقیقی و ذکر مطلبی با عنوان « دیوث کیست » به هیچ شکلی نمی تواند قابل توجیه باشد.
متأسفانه شاهدیم که استفاده از عباراتی چون دیاثت، بدون توجه به بار معنایی و حقوقی آن ها به صورت نابجا علیه افراد و جریانات استفاده می شود تا حدی که اخیراً مرا بر آن داشت تا مطلبی درباره لزوم دقت در استفاده از واژه دیاثت نوشتم.
بی توجهی نسبت به بی حجابی، بی حیایی و عشوه گری ناموس، مصداق دیاثت نیست ولی مطئناً می تواند مصداق بی غیرتی قلمداد شود، ولی متأسفانه گویا جامعه ما نسبت به برخی از الفاظ، بیش از ماهیت آن الفاظ حساسیت دارد!
متأسفانه زندگی به سبک بی غیرتان برای برخی از افراد قباحت و تلخی ندارد و حتی بعضاً آن را نماد روشنفکری هم می دانند، لیکن همین که کسی ایشان را بی غیرت خطاب کند، بابت انتساب به آن واژه خشمگین خواهد شد!
و متأسفانه برخی از مردان به جای این که بابت عشوه گری همسرانشان در جامعه و لذت بردن مردان نامحرم از جسم و جمال بزک کرده ناموس شان، رگ غیرتشان بیرون بزند، از خود کلمه بی غیرتی اعلام انزجار می کنند!
مطمئن باشید اگر مردی غیرت داشته باشد، حاضر است هزار بار و هزار نفر او را بی غیرت و بدتر از بی غیرت خطاب کنند ولی حتی یک لحظه، زنش طعمه چشمان هیز نامحرمان بیماردل نشود.
مگر می تواند ادعای غیرت مردی را باور کرد که با پول خودش برای حضور بزک کرده همسرش در جامعه، لوازم آرایش می خرد و موقع بیرون رفتن از منزل، برای بزک کردن همسرش، فرصت قائل شود؟!
اگر بخواهیم این تناقض در قباحتِ بی غیرتی و تطهیر ماهیت آن را از سوی برخی افراد ریشه یابی کنیم، مطمئناً باید به نقش تهاجم فرهنگی و عدم مقابله مناسب در برابر آن اذعان نمود.
شبکه های ماهواره ای، بی غیرتی و بی عفتی را چنان با رنگ و لعاب به تصویر می کشند که آن رفتار به تدریج در ذهن مخاطب تطهیر می شود و در گام بعدی به آن متخلق می شود و این در حالی است که این شبکه ها هنوز نتوانسته اند تقدس واژگانی چون حیا، عفت، غیرت و... را از بین ببرند.
امروز در حالی که هنوز واژگانی چون حیا، عفت و غیرت در اذهان عمومی دارای تقدس و ارزش هستند، می توان با کار صحیح فرهنگ و به خصوص هنری و روشنگری در خصوص قباحت بی حیایی، بی عفتی و بی غیرتی، تلاش کرد تا در سالم سازی جامعه و خانواده نقش ایفا کرد.
و خائن ترین مسئولان کسانی هستند که به جای تلاش در جهت روشنگری و تقبیح ماهواره و برنامه هایش می کوشند تا با آزاد کردن و قبح زدایی از آن، امکان غلبه فرهنگ بیگانه بر فرهنگ ایرانی اسلامی ما را بیشتر فراهم کنند که این رفتار مصداق کامل «دیاثت فرهنگی» است.
95/4/17
11:10 ص
اخیراً فتوایی از سوی مرجع عالیقدر آیت الله مکارم شیرازی درباره اجازه مشروط کشف حجاب به دانشجویان در فضای مجازی منتشر گردیده است که متأسفانه مستمسک برخی از رسانه ها، افراد، گروه ها و کانالهای اجتماعی قرار گرفته است که در این فتوا به زنان مسلمان کشورهای دیگر مثل ترکیه و سایر کشورها اجازه داده است تا در صورت الزامی بودن کشف حجاب برای تحصیلات عالیه، به آن اقدام کنند.
بعد از انتشار گسترده فتوای مزبور در برخی از سایتهای خبری و سپس شبکه های اجتماعی و ایجاد حواشی زیاد، یک توضیح بلند و بالای دیگر در خصوص این فتوا از سوی آیت الله العظمی مکارم شیرازی منتشر گردید که به تفصیل، قیودی را در خصوص آن فتوا تبیین می کرد که از جمله آنها، ضروری بودن رشته های تحصیلی و عدم امکان تحصیل در دانشگاه هایی که بی حجابی در آنها الزامی است و ... می باشد در صورتی که در فتوای اولیه تنها به اهمیت گرفتن پست های مهم توسط دختران این چنین اشاره شده است:
«با توجه به اینکه اگر دختران مسلمان و متدیّن دروس عالى را نخوانند تنها افراد بى بند و بار و لامذهب پست هاى مهم را اشغال مى کنند، به افراد متدیّن اجازه داده مى شود که حجاب را در خصوص مواردى که ضرورت دارد رعایت نکنند، ولى در غیر آن موارد حتماً مراعات نمایند.»
فارغ از جوانب فقهی و شرعی جوازی که آیت الله مکارم در خصوص کشف حجاب برای تحصیلات عالیه استنباط و ذکر کرده اند، کل قضیه از 3 جنبه قابل توجه است:
ضمنا در ادامه متن استفساریه که حاوی قیود مرتبط با این جواز است تقدیم می گردد:
سوال:
اخیرا فتوای حضرتعالی را در مورد دخترانی که در خارج تحصیل و آنها را مجبور به ترک حجاب می کنند، در سایت های مختلف منتشر کرده اند و برخی از این فتوا، سوء استفاده می کنند.
در این فتوا آمده است:
"با توجه به اینکه اگر دختران مسلمان و متدین دروس عالی را نخوانند تنها افراد بی بند و بار و لا مذهب پست های مهم را اشغال می کنند، به افراد متدین اجازه داده می شود که حجاب را در خصوص مواردی که ضرورت دارد، رعایت نکنند ولی در غیر موارد، حتما مراعات نمایند."
لطفا توضیح بیشتری بفرمایید.
پاسخ:
شک نیست که حجاب بانوان در اسلام، از ضروریات این دین مبین است و حتی غیر مسلمانان نیز می دانند که این مسئله از احکام مسلّم اسلام می باشد و لذا در بسیاری از موارد، خود را ملزم می بینند که با آن کنار بیایند.
البته هر حکمی می تواند در مقام ضرورت، استثنایی داشته باشد، مثلا: اگر بانویی بیمار شد و پزشک همجنس حضور نداشت، ضرورت اقتضا می کند که به پزشک غیر همجنس مراجعه کند و معاینات او ممکن است بدون ترک حجاب، میسّر نشود؛ در چنین موردی از باب ضرورت و به مقدار ضرورت، اجازه کشف حجاب به آن بانوی مسلمان داده می شود.
و همچنین در مورد تحصیلات لازم که اگر نداشته باشد، با مشکلات مهمی (خودش یا جامعه اسلامی) مواجه می شود، به عنوان ضرورت، اجازه ترک حجاب داده می شود؛ آنهم به مقدار ضرورت یعنی در خصوص آنجا که الزام قطعی بر ترک حجاب است _ یعنی تا محل درس با حجاب می رود و در محوطه درس که الزام به ترک حجاب است، ترک می کند و در بازگشت بلافاصله حجاب را حفظ می کند.
با توجه به آنچه گفتیم، توضیح کافی برای فتوای گذشته داده شد. امیدواریم همه عزیزان به وظیفه شرعی خود در این امر عمل کنند و ان شاء الله سوء استفاده ای از فتوای مذکور نشود.
95/4/9
2:8 ع
این که میگویند زن حجاب داشته باشد که مرد به گناه نیافتد مثل این است که بگویند: آفتاب نتابد که بستنی هایمان آب نشود. (سیمین دانشور)
پاسخ به شبهه:
اسلام و دستورات آن آکنده از حکمت هستند و خیلی از این حکمت ها در خود آیات و روایات تشریح شده اند که از جمله آنها، دستور به حفظ نگاه، عفاف و حجاب است و درپاسخ به این شبهه باید گفت:
1- آیاتی که در این باره نازل شده اند، ابتدا خطاب به مردان و سپس به زنان هستند و دلالت به حفظ نگاه، داشتن پوشش فروج و حجاب دارند. نگاه به دو آیه 30 و 31 سوره نور در این خصوص می اندازیم:
قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِکَ أَزْکَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ ?30?
به مؤ منان بگو چشمهای خود را فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است.
وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِینَ مِنْ زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ?31?
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و روسریهای خود را بر سینه خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان) یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پایهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود. و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤ منان تا رستگار شوید.
2- اختلافی که درمیزان حجاب زن و مرد وجود دارد به تفاوت شان در آفرینش برمی گردد، چراکه زنان هم به لحاظ ظرافت و هم میل به خودنمایی، نسبت به مردان به پوشش بیشتری نیازدارند، همانطوری که مردان هم باید بیشتر بر حفظ نگاه شان مراقبت نمایند.
3- حفظ نگاه و داشتن پوشش مناسب، قبل از این که به نفع جنس مخالف باشد، به نفع خود افراد است، چرا که هم خود را از فساد، گناه و آزار حفظ می کنند و هم به سلامت جامعه ای که خود و خانواده شان درآن می زیند کمک می کنند.
4- برای رد حکمت استوار اسلام، شاید ساده ترین راه بکارگیری یک قیاس مع الفارق باشد، این که زیبایی جسم زنانه، آفتاب و ایمان مردم، بستنی معرفی شده است کاملاً اشتباه است. ما می گوییم، اگر جسم خود را چون بستنی بدانیم، کدام عقل و نفس سلیمی آن را در معرض دست همگان و آفتاب هیز نگاه دیگران می گذارد تا هرکسی می خواهد از آن مزه کند و لذت ببرد؟!
95/3/29
10:25 ع
آقای جعفرزاده! همان خانواده های شهیدی که شما برای دفاع از وضعیت بی حجابی استان، از فرزندانشان مایه گذاشتید، از این وضعیت حجاب استان و البته کشور راضی نیستند لذا هر وقت که حس ناسیونالیستی و انتقام جوییتان ارضا شد، به فکر تحقق دغدغه های شهدا و خانواده هایشان در خصوص مسئله عفاف و حجاب هم باشید.
ضمنا به شما توصیه میکنیم به جای این که از این حس ناسیونالیستی تان در برابر غیرت دینی متدینین و مطالبه های به حقشان نیزه بسازید، از آن بیلی بسازید برای آباد کردن استان و حل مشکلات واقعی کشاورزان، تولید کنندگان، بیکاران و جوانان گیلانی.
بهتر است طوری برخورد نکنید که گویا می خواهید انتقام تمام توهین های وقیحانه ای که به صورت جدی و طنز خطاب به مردم غیور گیلان از پیش از انقلاب تاکنون انجام شده را از روحانی دلسوزی مثل حاج آقا رفیعی بگیرید که سریعاً نسبت به توضیح، تکمیل و معذرت خواهی بابت بخش های نارسا و اشتباهِ سخنانش اقدام کرد.
95/3/24
2:31 ص
اخیراً حاج آقا رفیعی پس از بازگشت از سفر خود به استان گیلان که برای سخنرانی انجام شده بود، انتقادات خیلی تندی به وضعیت حجاب گیلان داشتند که این انتقادات را در بازگشت به قم و در حرم حضرت معصومه (س) بیان کردند که به شدت از سوی شخصیت های سیاسی و رسانه های استان گیلان مورد اعتراض قرار گرفت، بیشتر اعتراضات به این بخش از سخنان حاج آقا رفیعی بود:
«در ایام رحلت امام گیلان بودم که برخی از خیابانهایش با اروپا فرقی نداشت، برخی با بیحجابی محض و لباسهای نیمه عریان در خیابان حضور داشتند، چرا باید وضع استان گیلان اینگونه باشد؟ نمیگویم در گیلان کمحجابی یا بدحجابی بود بلکه بیحجابی محض بود و آیا چنین وضعی شایسته نظام اسلامی است؟ باید حرمتها در نظام اسلامی حفظ شود.»
در این خصوص لازم می بینم چند مورد را اشاره نمایم:
1- وضعیت حجاب و عفاف و شدت سقوط آن، متأسفانه اصلاً در شأن جامعه و حکومت اسلامی نیست و همه اعم از قوای حاکمیتی، نیروی انتظامی، صداوسیما، حوزه ها و روحانیون، مراکز فرهنگی و خود مردمی که به امر به معروف و نهی از منکر لسانی و حتی به یک اخم هم اقدام نکرده اند، در این خصوص مسئولیت دارند و انکار وضعیت بی حجابی در کشور و استان، تنها پاک کردن صورت مسئله میتواند تلقی گردد.
2- مسلماً وضعیت بی حجابی در استان گیلان بدتر از اروپا و حتی تهران و بالاشهر برخی دیگر از کلان شهرها نیست، ممکن است برخی از سواحل خصوصی و یا تصرف شده گیلان شرایط خیلی بدی به لحاظ حجاب داشته باشند که آن هم بیشتر محصول توریست خیز بودن استان است، که شخصا در خصوص یکی از این سواحل مطلب اعتراضی هم منتشر نمودم که تا پای احضار به استانداری و اخذ تذکر از پلیس امنیت اخلاقی هم پیش رفت، ولی تعمیم عباراتی مثل «بی حجابی محض» به تمام استان صحیح به نظر نمیرسید و کاش حاج آقا رفیعی درخلال انتقادشان طوری صحبت نمی کردند که دچار یک مقایسه غیرمنصفانه و اشتباه گردند و ناخواسته بر احساسات ناسیونالیستی گیلانیان دست بگذارند.
3- شاید اگر حاج آقا رفیعی، انتقادات خود به وضع حجاب گیلان را در سخنرانی خود در همین استان انجام می داد، کمتر به گیلانیان بر می خورد، اما بیان این سخنان در استانی دیگر به خصوص با بزرگنمایی که در برخی از عبارات صورت گرفت، در بروز و تشدید اعتراضات به سخنان ایشان نقش داشت.
4- متأسفانه برخی از مسئولان و رسانه های استانی پس از شنیدن این سخنان حاج آقا رفیعی، بعضا با ادبیات نامناسبی شروع به اعتراض کردند و به یادآوری شخصیت ها و سوابق انقلابی و اسلامی استان گیلان از مجاهدت های میرزا کوچک خان تا 8000 شهید استان و نحوه مسلمان شدن گیلانیان پرداختند که البته فکر نمیکنم ذکر این افتخارات، وسلیه مناسبی برای پاک کردن صورت مسئله واقعی ولنگاری فرهنگی باشد که نمود بازرش در امر حجاب و عفاف شهرها و استان های مختلف کشور آشکار است.
5- در حالی که خیلی از مسئولان، رسانه ها و حتی روحانیون استان و کشور نسبت به وضعیت حجاب و عفاف سکوت اختیار کرده اند، اظهارات دلسوزانه شخصی مثل حاج آقا رفیعی، فارغ از انتقادی که به برخی از لغات و عبارات ایشان وارد دانستم، می تواند کمی بیشتر مسئولان اجرایی، فرهنگی و انتظامی استان و کشور را به فکر و عمل وادارد و نباید طوری با این انتقادات برخورد نمود که کسی جرأت نکند دغدغه های فرهنگی اش را فریاد زند.
94/10/27
7:41 ع
شبهه:
کاش به جاے حجاب…
حیا اجبارے بود
داشتن شرف اجبارے بود
راستے درستے اجبارے بود
کاش معرفت وجدان هم اجبارے بود.
پاسخ شبهه:
در گام اول ممکن است برخی بگویند این متن شبهه نیست در صورتی که این نوشته تلاش میکند تا حیا و حجاب را از هم جدا نشان دهد و اهمیت حجاب را زیر سایه مفهوم حیا انکار کند، پس از این لحاظ شبهه ای علیه حجاب تلفی میگردد.
اگر مقوله حیا را یک مقوله ذهنی و اعتقادی بدانیم، مقوله حجاب، تبلور یافته این مفهوم در پوشش و چگونگی ظاهر شدن در جامعه و در برابر نامحرم است، کسی که حیا دارد می تواند به راحتی حجاب را برخود گزیند و سختی هایش را هم با جان و دل پذیرا باشد و کسی که حیا دارد نمیتواند از طعمه چشم چرانها قرارگرفتن بابت پوشش نامناسبش راضی باشد و کسی که حجاب دارد اگر این حجابش با حیا همراه نباشد، عملا به مانند کسانی میشود که انگار به زور برسرشان چادر گذاشته اند ولی با لباس محرک و رفتار زننده، حیای مناسبی از خود نشان نمی دهند. پس حیا انسان را به حجاب رهنمون می کند و حجاب بدون حیا ماندگاری و اثرگذاری ندارد و جدا کردنشان ازیکدیگر اساسا غلط است.
ایراد دیگر شبهه نیز این است که شرف، راستی و معرفت را جایگزین حجاب می داند درصورتی که این مقوله ها نیز مانند حجاب و حیا، عوامل تعیین کننده برای رشد و کمال انسان هستند و هیچ تناقضی باهم ندارند که یکی به جای دیگری برگزیده شود.
94/8/17
7:45 ص
شبهه:
وقتی 11 سالم بود معلم دینی میگفت: نباید مشروب بخوری، من اصلا نمیدونستم مشروب چیه، نباید با دخترا بازی کنی و به قسمتهای برجسته بدنشون نگاه کنی، من اصلا توی بازی با دخترا متوجه برجستگی بدنشون نبودم، میگفت نباید بدون عقد همبستر بشی، من نمی دونستم همخوابگی چیه، میگفت نذار خواهرت بدون روسری بره جلو نامحرم، من نمیخواستم به خواهر زور بگم. میگفت زنا نصف مردها ارث میبرن، من نمیخواستم به زنها یه جور دیگه نگاه کنم، میگفت نباید فیلم پورن ببینید، من نمیدونستم فیلم پورن چیه؛ همیشه از زن و سکس و حوری و شهوت میگفت ولی ما از جنس مخالف جدا افتادیم و یه جور عقده شد، واسه همینه الان بلد نیستیم با جنس مخالف درست رفتار کنیم. یه روز گفت از رو قرآن بخون، خوندم ولی نفهمیدم، بعد گفت حفظ کن، حفظ کردم چیزی رو که نمیفهمیدم. بعد توی جشن 22بهمن همون آیات رو همخوانی کردیم و به ما جایزه دادند. معلم دینی به ما یاد داد هر چیز که اطرافمون خوبه «نعمت خداست». هر چیزی که بده «حکمت خداست». ما هم این وسط کاری از دستمون ساخته نیست. معلم دینی بود که یاد داد قبل انجام کار بگو «بسم الله الرحمن الرحیم» ولی یاد نداد قبلش فکر کنیم. معلم دینی بود که یاد داد تقیه کنیم. (تقیه یعنی: میزان تقوا بسته به شرایط داره و اگر صلاح بود میشه دروغ گفت، آدم فروخت و منت کشید)، معلم دینی سر صف نماز تهدید کرد اگه کسی که خندیده رو معرفی نکنیم نمره انضباط همه رو کم میکنه، همونجا بود که معنی آدم فروشی رو فهمیدیم. اون گفت هر کسی بیاد راهپیمایی 2نمره بهش کمک میکنه همونجا معنی پاچه خواری رو فهمیدیم، الان از ما چی مونده؟ آدمایی هستیم که همه کس رو میفروشیم، ریا میکنیم (تقیه)، جلوی رئیسمون مطیع محض هستیم تا به پول و قدرت واحترام برسیم. واسه رسیدن به یه زن از غرور، شرف و همه چیزمون میگذریم اما وقتی کارمون باهاش تموم شد مثل یه ابزار کنار میذاریمش. ما مردان ایرانیم. دوست داشتیم خوب و انسان باشیم…. «ولی معلم دینی داشتیم»
پاسخ به شبهه:
این اسلام نیست که تلاش می کند تا مطالب بالاتر از نیاز و سن بچه ها را به ایشان بیاموزد بله این فرهنگ غرب است که آموزش مسائل جنسی در سنین کودکی را نهادینه می کند و البته آنچیزی که در کتب دینی و کلاس های دینی به یک نوجوان 11 ساله می آموزند این مسائل نیست و هیچ نشانه ای هم در این خصوص ارائه نشده است و به نظر می رسد مشکل اصلیشان با مفاهیم حجاب، حیا، ایمان، ازدواج و تلاوت قرآن باشد. این اسلام نیست که به زن نگاه ابزاری دارد بلکه غرب است که زن را به ابزاری برای تبلیغ و فروش کالا تبدیل کرده اند. یکی از شبهات این متن، ناعادلانه معرفی کردن احکام ارث زنان است، و حال این که تفاوت ارث یا دیه در زنان و مردان تنها در جهت حمایت بیشتر از خانواده است چرا که در اسلام مرد مکلف به تأمین نفقه و هزینه های زندگی خانواده است و وقتی از بین می رود دیه ی بیشتری به خانواده اش میدهند و یا وقتی ارثی قرار است توزیع گردد به مردان بیشتر میدهند. برعکس آنچیزی که در شبهه نشان داده میشود، این محصولات فرهنگی غربی (مثل کارتون ها و بازی های کامپیوتری غربی و …) هستند که ذهن و فکر کودکان را از مفاهیم جنسی و مبتذل پرمیکنند. اگر چه در کتب دینی مدارس تلاش میشود تا کودکان و نوجوانان درست خوانی قرآن یا حفظ برخی از سوره های قرآن را بیاموزند، اما در کنار آن، مضامین عالی و داستانهای آموزنده قرآنی نیز تعبیه شده است. همانطوری که اسلام به گفتن “بسم الله الرحمن الرحیم” در آغاز کارها توصیه کرده است، به تفکر و تعقل و کسب دانش هم تأکید کرده است. اسلام هم به عوامل مادی (مانند تلاش و دانش) و هم به عوامل معنوی (مانند دعا و توکل) در انجام کارها اصرار دارد. از شبهات دیگر این متن، تحریف در معنی دروغ مصلحت آمیز به دروغ برای کسب منعفت است و حال این که دروغ مصلحت آمیز ابعاد کاملاً مشخصی مانند کمک برای اصلاح ذات بین و یا جلوگیری از قتل ناحق نفس دارد، نه در جهت تأمین منافع شخصی. یکی از نکات این شبهه تلاش برای گنجاندن رفتارهای بدی مانند آدم فروشی یا چاپلوسی در آموزه های دینی است که البته هیچ مبنایی ندارد. تشویق و تنبیه از ابزار مهم تربیتی هستند ولی در این شبهه اگر کسی را بابت راهپیمایی، نماز جمعه یا حجاب تشویق و یا بابت کارهای ضد دینی تنبیه کنند، این تشویقها و تنبیه ها را در جهت چاپلوسی و ریاکاری تعبیر می کنند. در این شبهه، عبارت تقیه را به معنی ریا و منفعت طلبی تحریف کرده اند، در صورتی که تقیه یعنی حتی در شرایط سختی و فشار هم نباید از اصول کوتاه آمد و باید مترصد و آماده ماند. در این شبهه، کوشیده اند تا با تحریفِ اسلام و دروس دینی، اسلام و معلم دینی را عامل بد شدن ایرانی ها و ترک انسانیت معرفی کند در صورتی که مردان مومن با وفاترین و مورداعتمادترین مردان دنیا هستند.