95/9/21
8:50 ص
بعد از این که دکتر عبدالله گنجی از نامه احمدی نژادیها به رهبری برای تحمیل فشار هزینه برای بازگشتن احمدی نژاد به صحنه انتخابات کشور خبر داد، برخی اشخاص و کانالهای احمدی نژادی به این مسئله واکنش نشان دادند، لیکن نوع واکنش، بیشتر در جهت تأیید ادعای آقای دکتر گنجی قابل استنباط بود، این افراد مدعی هستند که شرایط نسبت به زمانی که مقام معظم رهبری، به احمدی نژاد توصیه به نیامدن به صحنه انتخابات کردند، خیلی فرق کرده است که در پاسخ به این افراد لازم میدانم ابتدا عین سخنان مقام معظم رهبری در این خصوص را بازخوانی کنیم:
«خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم.
آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست.
این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایهی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو. انسان باید نصحیت کند. نصحیت یعنی خیرخواهی.
من به جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است من باب مثال علاقهمندم. میدانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما میگویم وارد نشو. نمیگویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمیدانیم. من صلاح نمیدانم. این چیز خوبی است. این چیز بدی نیست.»
همانطوری که در سخنان مقام معظم رهبری مشخص است، این سخنان دو جنبه دارد، یکی این که ایشان به شناخت افراد توجه دارند و دیگری به شناخت مسائل کشور و مسئله خطر دوقطبی سازی در کشور اشاره می فرمایند. خب سوالی که مطرح میشود این است که آیا در این چند ماه، شخصیت آقای احمدی نژاد عوض شده است؟! اجرای برجام دچار تحول اساسی شده است؟! شرایط داخل کشور خیلی تغییر کرده است؟! مسلماً خیر! هیچکدام از اینها تغییر بنیادین نکرده است. پس نامه احمدی نژادیها به رهبری چه منطقی را دنبال میکنند؟!
تنها چیزهایی که حامیان متعصب احمدی نژاد به عنوان تغییر شرایط و دفاع از نامه احمدی نژادیها به رهبری ، به آن اشاره میکنند، مسئله انتخابات آمریکا و شرایط بجام است که در خصوص این ها، سه نکته میتوان گفت:
و اما بحث دیگری که مطرح میشود، نوع رفتاری است که احمدی نژادی های متعصب در حال پیگیری آن هستند! آیا این که مثلاً چند هزار امضا برای تغییر نظر مقام معظم رهبری در موضوعی خاص جمع آوری شود و بعد به بهانه تغییر شرایط و یا هر بهانه ای بخواهند آن را بر مقام عظمای ولایت تحمیل نمایند، این قابل قبول است!؟ آیا تبعات این بدعت را میتوان پذیرفت؟!
اگر واقعاً دنبال این بودند که مقام معظم رهبری را در جریان مصلحتی قرار دهند، چه نیازی به طومار نوشتن و جمع آوری امضا از مردم است؟! آیا این مسئله به جنگ طومارها و تعداد امضاها در جریانهای مختلف تبدیل نخواهد شد؟! البته شاید مدعی شوند که این طومارها امری کاملاً خودجوش است که حقیر این ادعای احتمالی را به شدت تکذیب میکنم، چرا که از همان اولین روزهای نهی احمدی نژاد، شاهد بودم که مسئله فشار از ناحیه مردم و حتی جمع آوری امضا برای این منظور را رسما در دستور کار قرار دادند.
متأسفانه باید گفت تحمیل، فشار و هزینه بر مقام معظم رهبری در قضایای عزل مشایی، ابقای مصلحی، معرفی مشایی به عنوان نامزد انتخابات 92، اجرای سفرهای استانی به شیوه ای که در جهت دوقطبی سازی جامعه باشد، مسکوت نگه داشتن توصیه رهبری، ادامه سفرهای استانی به همان شیوه، انکار توصیه مقام معظم رهبری تا حد مجبور کردن ایشان به گفتن پشت بلندگو و امروز نامه احمدی نژادیها به رهبری ، روشی است که گویا در جریان احمدی نژادیهای متعصب ملکه شده است و اگر روزگاری به هاشمی ایراد میگرفتند که دنبال تحمیلگری به امام جامعه است، امروز خودشان به آن خصلت زشت روی آورده اند.
95/5/8
12:10 ص
در اوج مشکل دولت برای پنهان کردن مسئله فیش های نجومی و برخی از مفاسد کلانی که با دست داشتن برخی سیاسیون در حال افشا است، ناگهان برخی از حامیان احمدی نژاد از عزم او برای حضور در انتخابات 96 صحبت می کنند تا بهترین پوشش خبری از آن جنسی که دولت می خواست محقق گردد! فرضاً که این رخداد کاملاً تصادفی بوده باشد مسئله تحرکات انتخاباتی احمدی نژاد و حامیانش را از چند منظر بررسی می کنیم:
95/3/19
8:36 ع
اخیرا مطلبی در نشریه عصر اندیشه به نقل از احمدی نژاد منتشر گردیده که هنوز تکذیب نشده است:
«من هنوز هم او را خالص ترین و زلال ترین فرد می دانم و با او فوق العاده احساس آرامش و راحتی می کنم. متاسفانه خیلی ها درباره او اشتباه می کنند؛ مشایی فردی متدین به آرمانهای انقلاب و فوق العاده ساده زیست است و ارادت من به او همیشگی است.»
نگاهی به اظهارات مشابه احمدی نژاد درباره مشایی، نشان میدهد که نه این سخنان خیلی عجیب است و نه انتظار برای تکذیب آن خیلی منطقی، که برای یادآوری به برخی از موارد مشابه این سخنان اشاره می کنیم:
در حکم انتصاب مشایی به عنوان معاون اول ریاست جمهوری:
«اینجانب جنابعالی را انسانی خودساخته و مؤمن، دلباخته حضرت صاحب الزمان (عج) و با تعهدی آگاهانه و عمیق به خط نورانی ولایت و مبانی جمهوری اسلامی و خدمتگزاری توانمند و صدیق به ملت الهی و عزیز ایران میشناسم… امیدوارم همچون گذشته با توسل بر خدا و توسل به حضرت امام عصر(عج) و عشق عمیق به ایران با توانی مضاعف به اهداف بلند ایران اسلامی موفق و سربلند باشید.»(88/04/27)
در حکم انتصاب مشایی به سمت مشاور و رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد:
«اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند می شناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیه ای الهی و افتخاری بزرگ می شمارم.» (91/09/11)
در مراسم ملی نوروز در تجلیل از اسفندیار رحیممشایی:
«در این مراسم از فرزند برومند ملت ایران تجلیل شد. برای من سخن گفتن از جناب مهندس مشایی سخت است. باید شهادت دهم این مرد، دلی پاک و زلال دارد. مردی است مهربان و عاشق تمام انسانها و ایمانی دارد به استواری دماوند. من افتخار آشنایی با ایشان را در 27 -28 سال قبل داشتم واین آشنایی با عنایات خداوند بر این بنده کوچک ادامه یافته است. من ایشان را مدیری مسلط و مدبر میدانم. ایشان مرد هنر و مرد عشق است ،با تلاش استثنایی ایشان و نقشآفرینی فوقالعاده آقای مشایی در یک دوره کوتاه چند برابر دولتهای گذشته تاریخ و میراث ایرانیان ثبت جهانی شد. ایشان برای همه برادری دلسوز است، من ندیدم کسی با ایشان ملاقات کند و بدون اراده قبلی شیفته ایشان نشود، شیفته اخلاق، منش و بزرگی ایشان؛ آقای مشایی صاحب اندیشه است، صاحب نظریه است. در زمینههای گوناگون و اساسی جهان و انسان و رابطه انسان با خدا و مدیریت جهانی صاحب نظر است، بر خودم وظیفه میدانم به نمایندگی از ملت ایران از ایشان تقدیر کنم. البته من برای نصب نشان فرهنگ از ایشان اجازه گرفتم که آیا اجازه میدهید آن را نصب کنم و آن را جزو افتخارات خود میدانم که علیرغم تمام ناملایمات، خداوند متعال این توفیق را به بنده داد که بنده به نمایندگی از ملت از یک فرزند برومند ملت تجلیل کنم. من حق خود را در یک کلمه خلاصه میکنم اگر من بخواهم آقای مهندس مشایی را در یک کلمه معرفی کنم ایشان مردی بهاری بهاری بهاری است.» (91/12/20)
درکنار این تمجیدها، احمدی نژاد کوشید تا مشایی را به عنوان رئیس جمهور آینده به کشور تحمیل کند، در حالی که رهبری مخالفت خود را با معاونت اولی مشایی اعلام کرده بود و با توجه به حساسیت هایی که بابت سخنان بعضا نسنجیده مشایی ایجاد شده بود، احمدی نژاد احتمال رد صلاحیت وی را می داد و به همین دلیل، او هم مثل هاشمی و اصلاحاتی ها برای فرار از نظارت استصوابی شورای نگهبان از واژه «انتخابات آزاد» استفاده کرد و در روز ثبت نام مشایی به عنوان نامزد ریاست جمهوری در ستاد انتخابات وزارت کشور گفت:
«وی فردی مومن، پاک و کارآمد است او عمیقا باورمند به ارزشهای الهی و اصول برآمده از اندیشه امام است و عمیقا به توانمندیهای عظیم ملت ایران باور دارد، مشایی همه قوتهای این دولت و برادر کوچکش احمدی نژاد را دارد و نقاط برجسته و کاملتر و بالاتر از آن دارد. مشایی یعنی احمدینژاد و احمدی نژاد یعنی مشایی؛ انتخابات آزاد است همه سلایق باید بیایند و همه فرزندان پاک ملت ایران که خالصانه و مخلصانه در خدمت ملت اند انتخابات آزاد است و حرفها زده شود و در فضای صمیمی احترام و در نهایت ملت انتخاب خواهد کرد، انتخابات حق ملت است و ملت ما نشان داده است که بهترین انتخاب کننده است، همه باید به انتخاب مردم تسلیم باشند و از منتخب ملت حمایت کنند. من باور دارم ملت بزرگ ایران با خلق حماسه عظیم جایگاه خودش را در جهان ارتقا خواهد داد و رنگ یاس را بر چهره بدخواهانش خواهد پاشید.» (1392/2/21)
95/3/9
11:24 ع
باتوجه به برخی از انتقادات که به احمدی نژاد داریم و درباره اش نوشته ایم، برخی از دوستان احمدی نژادی گمان میکنند ما اساساً با احمدی نژاد و احمدی نژادی ها مشکل داریم درصورتی که این برداشت حتما اشتباه است، احمدی نژاد هم مانند خیلی از نیروهای انقلابی دچار نقاط قوت و ضعفی است که اعتقاد داریم باید نقاط قوتش را پاس داشت و تکرار کرد و نقاط ضعفش را شناخت و از خود دور کرد و همانطوری که اعتقاد نداریم همه نیروهای انقلابی برای ریاست جمهوری مناسب هستند، این حس را برای احمدی نژاد به خصوص با توجه به روند تغییراتش که روز به روز شاهد بودیم نداریم و البته این اصلا به این معنی نیست که نباید از وجود و توان این مرد خستگی ناپذیر استفاده کرد. نگاه ما در خصوص احمدی نژاد به عنوان گزینه ریاست جمهوری این سخنان مقام معظم رهبری است:
«این را همه بدانند که آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی که وجود دارد. این را همه توجه کنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد. هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند. یعنی ما در سلسلهی دولتهائی که پشت سر هم میآیند، باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم؛» (1392/01/01)
مسئله دیگری که وجود دارد اشتباه در تبلیغات زودهنگام است، نمیخواهم سفرهای آقای احمدی نژادی را لزوما انتخاباتی بدانم اما وقتی بعد از حدود 3 سال سکوت، یوهو سفرهای استانی با این همه تبلیغات انجام میشود و به صورت مستمر هم ادامه می یابد، مسلما تأثیر و تلقی انتخاباتی ایجاد میکند و کشور را خیلی زودتر از موعد مقرر (بیش از یکسال زودتر از موعد انتخابات) در فضای دو قطبی و تنش زای انتخاباتی فرو میبرد که این مقوله حتما با نظر مقام معظم رهبری در تناقض آشکار قرار دارد به نحوی که ایشان قبلا در این خصوص اینطور فرموده اند:
«حرف، جنجالسازىِ تبلیغاتی و لفاظی هیچ کمکی به حل مشکلات نمیکند؛ همچنانی که شما دیدید. تو همین قضایای انتخابات، خوب، تبلیغات انتخاباتی مثلاً باید یک ماه یا بیست روز قبل از شروع انتخابات انجام بگیرد؛ اما از پیش از عید نوروز تبلیغات انتخاباتی شروع شد! … از جمله، از همین من راضی نبودم که از سه ماه قبل از انتخابات – انتخابات بیست و دوم خرداد بود – از ماه اسفند، بلکه زودتر از اسفند، بعضی از سفرهای تبلیغاتی و حرفهائی که زده شد و تظاهراتی که میشد و مجادلاتی که انجام میگرفت، از تلویزیون پخش شود، که متأسفانه تو تلویزیون پخش شد؛ به خاطر همین، که یعنی ما آزاداندیشیم! اینها توهم است؛ این جنجالآفرینی در داخل کشور است.» (94/3/25)
«مسائل مربوط به انتخابات بهویژه حضور پرشور مردم در آن، در همان ایام نزدیک به انتخابات بسیار مهم است، اما عدهای باعجله از حالا مباحث انتخاباتی را شروع کردهاند که این فعالیتهای زودهنگام انتخاباتی موجب منحرفشدن ذهنها از مسائل اصلی، مشغول کردن افراد به یکدیگر و برخی بدگوییها میشود و این، به ضرر مصالح کشور است.» (1387/08/08)
بحث آخر این که قرار نیست فکر کنیم که گفتمان انقلاب هیچ نیرویی ندارد و هیچ راهی جز بازگشت به احمدی نژاد وجود ندارد بلکه باید تا زمان مناسب برای تصمیمات و رفتارهای انتخاباتی صبر کرد و به یاد بیاوریم همانطوری که در سال 84 بسیاری از مردم احمدی نژاد را نمیشناختند ولی به او رأی دادند تا بهترین دولت انقلابی نهم تشکیل گردد، این امکان هست که بازهم در سال 96 گزینه های انقلابی قوی و مقبول دیگری هم پا به عرصه انتخابات بگذارد، در هر صورت ایجاد فضای دوقطبی و انتخاباتی در شرایط حاضر نه با منویات رهبری، نه با مصالح انقلاب و نه با منافع مردم سازگار نیست به خصوص که جریان مقابل هم به دنبال سوءاستفاده از فضای دو قطبی است با با ترساندن بخشی از مردم از احمدی نژاد، پایگاه تحلیل رفته خود را احیا کنند.
95/2/4
8:50 ع
یکی از مواردی که یاران متعصب احمدی نژاد به انواع روشها انکار میکنند مقوله خانه نشینی وی یا به اصطلاح دورکاری وی، بابت مخالفت رهبری با حکم عزل مصلحی وزیر اطلاعات وقت است، البته رهبری عزیز هم پس از این جریان مواردی فرمودند که بیشتر ناظر بر سوءاستفاده جریانات معارض برای القای حاکمیت دوگانه در کشور بود؛ رهبری عزیز مقوله حاکمیت القای دوگانه و ضدولایت بودن احمدی نژاد را رد کردند و از تلاشهای شبانه روزی دولت هم یادکردند و در ادامه از اهمیت برخی مصلحت سنجی های شان هم (مقوله عدم عزل مصلحی) سخن گفتند.
و اما به غیر از سخنان رهبری چند نکته دیگر نیز در این خصوص وجود دارد که یکی اطلاق عنوان دورکاری برای آن چندروز از سوی برخی نزدیکان احمدی نژاد بود که میتوان به اظهارات دکتر رامین از نزدیکان احمدی نژاد اشاره کرد.
از دیگر موارد مرتبط با این قضیه، اظهارات استاد آقاتهرانی بود که پس از دیدار با احمدی نژاد در کوران همان مقوله دورکاری رخ داد و آنجا آقای احمدی نژاد این جمله را به آقاتهرانی گفت: “بنده خدمت رهبرانقلاب رسیدم و به ایشان گفتم من بافشارهایی که بردولت است به این نتیجه رسیدم که رسیدن به آرمانهایی که در این دولت تصمیم به اجرای آن را داشتیم غیرممکن است” که این جمله خود معنی استعفا و گرفتن زمان برای فکر کردن را در خود دارد.
بحث دیگری که برای انکار بحث خانه نشینی یا دورکاری مورد استناد قرار میگیرد استناد به چند لینک خبری برای بیان کار کردن احمدی نژاد در آن ایام خاص است که چند سال پس از آن جریان منتشر شد و فارغ از این که این لینکها چقدر واقعی بوده یا نه، نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که انتشار خبر حضور احمدی نژاد بر سر کارش در همان اوج جریان بسیار حیاتی بود که گویا خود ایشان و دوستانشان هم از تلقی معنی خانه نشینی و اعتراض در این خصوص بدشان نمیامده است و گرنه همان موقع با یک حضور رسانه ای و تکذیب آن ادعاها خیلی راحت خیال همه را میشد راحت کرد.
و بحث دیگری که در همین خصوص وجود دارد عدم حضور احمدی نژاد در جلساتی در هیات دولت بود که شخص مصلحی نیز در آنها حضور داشت که خود حاکی از نارضایتی احمدی نژاد از بازگشت مصلحی داشت.
نیروهای حزب اللهی از تعلل احمدی نژاد در عزل مشایی و کنار آمدن با حکم رهبری درباره عزل نکردن مصلحی و سپس اصرار به رئیس جمهور کردن مشایی و برخی دیگر از تعللهای وی درباره پرهیز از درگیری با سایر قوا و نهادها دلگیرند و کاش به جای انکار واقعیات، مسئولیت اشتباهات که عموما با بزرگواری رهبری مواجه گشت، پذیرفته میشد.
94/12/18
9:51 ع
اگر چه واقعاً صلاح نمی دانستم که دوباره به برخی از مباحث سالهای 90-92 برگردم، اما گویا باخت اصولگرایان در تهران باعث شده است تا حامیان متعصب احمدی نژاد، با انکار برخی اشتباهات او، این باخت را وسیله ای برای شادی و تحقیر قراردهند، اشتباهاتی که بعضاً ریشه در انحرافات فکری داشت که به تدریج بر او تأثیر گذاشت و نتیجه اش را در تغییر رفتار وی در نیمه دوم ریاست جمهوریش شاهد بودیم، به نحوی که احمدی نژادی که ولایتمدار، قانونمند و کم حاشیه بود، احمدی نژادی که برای وزرا و مسئولانش در دولت نهم خط قرمز تعریف نمیکرد، به تدریج به احمدی نژادی تبدیل شد که بعضاً در برابر امر رهبر تعلل میکرد و به جای تبعیت از قوانین مدام با قوه مقننه در کش و قوس بود و برای برخی از نزدیکانش مثل مشایی، رحیمی، بقایی، جوانفکر، مرتضوی و … خط قرمز تعریف کرد و نامه سرگشاده روی نامه سرگشاده به مسئولان قوا نوشت تا حدی که مقام معظم رهبری آوردن اختلافات بین مردم را خیانت به کشور معرفی نمود، احمدی نژادی که واژه اسلام به تدریج در ادبیاتش به واژه انسان تبدیل شد و کار و تلاش مستمر و شبانه روزیش برای مردم، بعضاً تحت الشعاع تبلیغات مستقیمش برای مشایی و پرچمگردانی با او و تمجیدهای زیاد از وی (درحد هدیه الهی دانستن وی)، رفتن برای ثبت نام وی، طرح عبارت انتخابات آزاد برای گرفتن تأییدصلاحیت وی از شورای نگهبان و… قرار گرفت. واقعاً به سختی می توان این تغییرات را انکار نمود اما ایجاد یک ارتباط بین این تغییرات با ریشه فکری این تغییرات به راحتی قابل اثبات نیست با این وجود، توجه به برخی اظهارات شخص احمدی نژاد و اطرافیانش دراین باره به ما کمک میکند:
1- احمدی نژاد در محضر آیت الله جوادی حین بیان خاطره سخنرانی معروفش در دانشگاه کلمبیا اینطور گفت: «یکی از کسانی که پایین بود به من گفت که وقتی شما صحبت کردی یک هاله نور مثل یک حصن دورت رو گرفت و …»
2- احمدی نژاد در شب شروع طرح هدفمندی یارانه ها به غیر از جمله ای که گفت «پول یارانه، پول امام زمان است» که به این جمله ایرادی نیست اما یک جمله دیگر نیز گفت: «این طرح را امام زمان مدیریت میکند …»
حال سؤالاتی که ایجاد میشود این است که:
اگر کسی در پیرامون احمدی نژاد به او بقبولاند که شما مورد حمایت، هدایت و تأیید خاص امام زمان (عج) هستید و حتی شخص ایشان طرح های شما را مدیریت میکند، آیا به نظر شما دیگر نیازی به تبعیت سفت و سخت از دستورات و نصایح ولایت فقیه در کارها و برنامه ها و عزل و نصب های خود احساس خواهد کرد!؟ وقتی کسی احساس کند طرح ها و برنامه هایش را مستقیماً شخص امام زمان (عج) مدیریت میکند دیگر می تواند به حرف هیچ دلسوز و کارشناسان اهل فن توجهی کند!؟ آیا همین عامل نبود که باعث شد احمدی نژاد در پاسخ به نامه کارشناسان اقتصادی که رقم 45هزارتومان را قابل تأمین از طرح نمیدانستند گفت «برخی از حسادت نمی توانند ببینند دولت پول در جیب مردم میگذارد!! تازه کجایش را دیده اید، ما این رقم را 3 برابر خواهیم کرد»!! و در ادامه همه دیدیم که چطور پول یارانه نقدی را که دوماه قبل از طرح بین مردم توزیع میکرد در ادامه به یک ماه قبل رسید و کم کم به سرماه و آخر ماه منتهی شد و در تأمین همین یارانه با تأخیر هم دچار مشکل شد و ناچار به بودجه های دیگر متوسل شد!حالا اگر ایشان از اول به حرف آن کارشناسان توجه میکرد آیا اینطور دچار مشکل میشد!؟ به راستی اگر احمدی نژاد به قول محمدرضا رحیمی اینقدر گوشش به دهان آن سروش آسمانی کذایی (مشایی) نبود، آیا دچار این لجاجت ها میشد!؟ به راستی اگر خود احمدی نژاد اینچنین با ایجاد یک رابطه مرید و مرادی با مشایی اینچنین تسلیم تفکرات و القائات او نمیشد هیچ بدخواهی میتوانست او را به انحراف متصف کند!؟
این مطلب از این جهت که برخی دوستان دچار فراموشی نشوند لازم بود و الا همچنان اعتقاد راسخ دارم همانطوری که رهبری فرمودند باید از کسانی که نقاط قوت احمدی نژاد را دارند و نقاط ضعفش را ندارند حمایت کرد، پس لازمه استفاده از ظرفیت او، درک صحیح و استفاده از نقاط قوت او یعنی استکبارستیزی، عدالت جویی، پرکاری، خستگی ناپذیری، مردمداری، ساده زیستی و پاکدستی است.
94/12/18
9:49 ع
مطلبی در نقد مصاحبه اخیر دکتر عبدالرضا داوری نوشته بودم که آقای کمیل دریابک به آن پاسخ دادند که در همین خصوص مواردی را بیان میدارم:
1- اولین اشتباه این دفاعیه، مقایسه آمار انتخابات ریاست جمهوری 88 در استان تهران با آمار انتخابات مجلس 94 در شهرستان تهران است!!
2- در انتخابات ریاست جمهوری 88 از 4179188 آرای شهرستان تهران، 2166245 رأی به موسوی و 1809855 به احمدی نژاد اختصاص یافت و در انتخابات اخیر مجلس در شهرستان تهران، از 3246991 کل آرا، عارف 1608926 و حداد 1096744 رأی را جذب کردند که هر دو نتیجه حاکی از مزیت نسبی اصلاح طلبان در تهران است و اختلاف موجود هم باید باتوجه به توزیع بیشتر آرا در انتخابات مجلس نسبت به ریاست جمهوری تحلیل شود، پس اساساً حداد و احمدی نژاد هر دو بازنده انتخاباتهای تهران بوده اند.
3- ثبت همان آرای انتخابات 84 احمدی نژاد برای امروز او اشتباه دیگر است!! نشان به این نشان که بزرگترین دلیلی که رسانه ها و مردم تهران و حتی سایر استانها برای رأی ندادن به جلیلی می آوردند شباهت به احمدی نژاد بود و مقایسه استقبال های مردمی از احمدی نژاد در سفرهای استانی در اوایل و اواخر دولت دهم به خوبی نشان دهنده کاهش مستمر محبوبیت وی است.
4- این که در سال 84 برخی از شخصیتهای اصولگرایی در دور اول از احمدی نژاد حمایت نکردند، نمی تواند دلیل خوبی برای فراموشی حمایت قاطع برخی دیگر از بزرگان مثل علامه مصباح و بدنه اصولگرایی از ایشان باشد و جالب این که گویا اصلاً فراموش کرده اید که ادعای آقای عبدالرضا داوری که من بر آن پاسخ نوشتم این بود که اصولگرایان احمدی نژاد را کنار گذاشتند و حال این که بسیاری از اصولگرایان از قبل از سال 84 شروع به حمایت از احمدی نژاد کردند و در دولت نهم و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز حمایت شان را قوت بخشیدند و این احمدی نژاد بود که کراراً خودش را جدا از اصولگرایان میدانست و اصرارداشت از دلسوزان و حامیان قدیمیش فاصله گیرد!
5- این که مقام معظم رهبری چند روز قبل از انتخابات نظر خود را به نظر احمدی نژاد نزدیک تر دانست یک واقعیت است اما دو مسئله را فراموش نکنید، اولاً رهبری فرمودند نظرمن در سه مقوله سیاست خارجی، نحوه اجرای عدالت اجتماعی و برخی مسائل فرهنگی به احمدی نژاد نزدیک تر از هاشمی است و ثانیاً امام خامنه ای در اواخر دولت دهم چند بار به خاطر برخی دامن زدن به حواشی و به صحنه آوردن اختلافات بین قوا به ایشان و سایر مسئولان تشر زدند و این که همین آقای احمدی نژاد در برابر حضرت آقا چند بار با تعلل و بی مهری برخورد کردند، حالا بگویید که آیا محبتها و حمایتهای آقا نسبت به رؤسای جمهور دلیل خوبیست برای این که منکر نقاط ضعفشان شوند!؟ به راستی چرا با نظرات رهبری به صورت سلیقه ای برخورد میکنید!؟ آیا همین رهبری عزیز، در کنار تأییدات، هیچ انتقادی نداشتند!؟ پس چطور است که تأییدات را تأیید میدانید ولی انتقادات را سانسور میکنید!؟
6- این آقای احمدی نژاد کاریزمای خودش را دارد قابل انکار نیست و اساساً ما نه کاریزمای ایشان و نه نقاط قوت ایشان را انکار نکردیم اما این ادبیات که بگویید احمدی نژاد به اصولگرایانی که هیچ جایگاهی نداشتند، عزت داد نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ اخلاقی صحیح نیست، امیدوارم یادتان نرفته باشد که گفتمان اصلاحات به خاطر مجاهدت های علامه مصباح که مدام دربرابر متفکران اصلاحات از سروش تا مهاجرانی و خاتمی و… در حال مباحثه، مناظره و روشنگری بودند، چگونه تا سالها به گفتمان بازنده و بستری برای رشد گفتمان انقلابی و حزب اللهی تبدیل شد.
7- ادعا کردید که دولتهای نهم و دهم غیر قابل جدا کردن هستند ولی آیا رئیس جمهوری که در سال 84 حکم تنفیذ را با بوسیدن دست ولی دریافت کرد با آنی که در سال 88 شانه رهبرش را بوسید با اویی که بابت عزل مشایی و عدم عزل مصلحی در برابر رهبری تعلل کرد یکی بودند!؟ آیا احمدی نژادی که اسلام را مبنا قرار داده بود با احمدی نژادی که انسان رادر تمام سخنرانی هایش به جای اسلام نشاند یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که از حاشیه و حاشیه سازی دوری میکرد با اویی که به یکی از قطب های حاشیه سازی تبدیل شد یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم در تبعیت از قانون، سهمیه بندی سوخت را قانونمدارانه انجام داد با کسی که در دولت دهم تماماً با قوه مقننه بر سر عدم اجرای قوانین درگیر بود یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم استاد اخلاقش شاگردان علامه مصباح مانند آقاتهرانی و سقای بی ریا بودند با کسی که در دولت دهم مرید مشایی شده بود یکی بود!؟ آیا کسی که در دولت نهم برای مدیرانش خط قرمز تعریف نمیکرد با احمدی نژادی که در دولت دهم برای مشایی و بقایی و رحیمی و مرتضوی و جوانفکر و … خط قرمز تعریف کرد یکی بود!؟
94/12/18
9:44 ع
البته ماهم جزء حامیان احمدی نژاد به خصوص در رابطه با عملکردش در دولت نهم بوده ایم، اما درخصوص برخی اشتباهاتش به او انتقاداتی هم داشتیم که محور انتقاداتمان هم در جاهایی بود که در برابر برخی از نظرات رهبری دچار تعللهایی شدند که در این مطلب قصد ندارم عملکرد احمدی نژاد را نقد و تحلیل نمایم و در این خصوص به همان جدولی که سایت حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در خصوص نقاط قوت و ضعف دولت های نهم و دهم منتشر کرده است بسنده میکنم.
همانطوری که بیان شد، هدف اصلی بیان عملکرد احمدی نژاد و دولتهای نهم و دهم نیست بلکه به دلیل بعضی اهانتهای مستمر برخی از حامیان متعصب احمدی نژاد به جریان اصولگرایی و برخی از شخصیت های مطرحش، این مطلب باهدف کاهش کدورت ها به محضر ایشان تقدیم میگردد:
1- اصرار بر این که جریان اصولگرایی جریانی مرده است از این لحاظ ناصواب است که می بینیم، هر چند در داخل جریان اصولگرایی بعضاً افرادی وجود دارند که رفتارشان با بدنه و اصول این جریان منافات دارد، ولی نهایتاً همین ها یا از این جریان دفع می شوند و یا تاب ماندن در آن را نمیاورند و رسماً از آن خارج میشوند که این خود نشان از پویایی جریان اصولگرایی دارد، والا هستند جریاناتی که از دگراندیش و آتئیست و کافر و همجنسباز و بهایی و سلطنت طلب و ضدانقلاب و منافقین را به خودشان جذب کرده و اصرار به حفظشان نیز دارند.
2- ما اگر چه هنوز نسبت به برخی از رفتارهای احمدی نژاد مخصوصاً در دولت دهم انتقاد داریم، اما همچنان در برخی اصول مهم انقلاب با حامیان احمدی نژاد مانند استکبارستیزی، ساده زیستی، عدالت جویی، مردمداری، ظلم ستیزی، اعتقاد راسخ به مهدویت (عج) و مفهوم انتظار، تفاهم داریم، لذا برخورد قهری دو گروه که خود را شیفته اسلام، انقلاب، امام زمان (عج) و رهبری میدانند را عیناً در جهت رضایت دشمنان اسلام و انقلاب میدانیم.
3- همانطور که امام خامنه ای اشاره داشتند، ما دنبال جریان، افراد و گفتمانی هستیم که نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد، پس ضمن توجه کردن به نقاط ضعف احمدی نژاد که در جدول پیوست قابل تشخیص است، تلاش داریم کل گفتمان اصولگرایی و انقلابی گری را از این نقاط بزداییم و نقاط قوت را نیز در آن با منطق و پایبندی عملی به آنها، قوام بخشیم.
4- آن چیزی که دستاویز جریان هاشمی برای بازگشت به قدرت شد که غالباً هم با سیاه نمایی های گسترده همراه شد، در برخی از نقاط ضعف احمدی نژاد و یاران خاصش ریشه داشت، لیکن جریان هاشمی به جای برخورد منصفانه در نقد و تحلیل مشکلات کشور، تمام آثار ناشی از تحریم و سوءمدیریت ها را به پای ارزشها و گفتمان انقلاب نوشتند و نمایش دادند؛ ایشان تلاش کردند تا به بهانه مشکلات اقتصادی کشور در اواخر دولت دهم، ارزشهایی مانند استکبارستیزی، انقلابی گری، ساده زیستی، مردمداری، عدالت جویی، ظلم ستیزی را با واژگانی مانند ماجراجویی، افراطی گری، خودسری پوپولیستی، عوام فریبی و خشونت طلبی، دچار تحریف و تخریب نماید.
5- آنچه که امروز باید ملاک همه دلسوزان انقلاب باشد جلوگیری از تحریف و تخریب آرمانهای انقلاب است و این مهم بدون رعایت گفتمان اخلاق مدار، ولایتمدار، منطقی و فارغ از تعصبات و کینه ها محقق نمیشود، لذا حفظ و ارتقای این گفتمان تنها با تمرکز بر رعایت اخلاق سیاسی محقق خواهد شد و نه با تبعیت از الگوهایی که درآنها هدف، وسیله را توجیه میکند.
6- یکی از نکات مهم برای پاسداشت و ارتقای جایگاه آرمانهای انقلاب در گفتمان عمومی کشور این است که این آرمانها از سوی بدنه انقلابی و اصولگرایی از شخصیتهای مطرح آن به صورت اخلاقی و پیگیرانه مطالبه گردد، ما باید خودمان و بزرگان مان را به پرهیز از کینه ورزی، تعصب، اخلاقمداری، افشاگریهای خارج از چارچوبهای قانونی، بگم بگم و تخریبهای مغرضانه به خصوص نسبت به دلسوزان جریان انقلابی فرا بخوانیم و در عین حال آرمانگرایی توأم با واقع بینی را در جامعه مطالبه نماییم.
7- اصرار به معرفی هرشخصی به عنوان پدرخوانده انقلاب از عوامل ضعف و تفرقه در جریان انقلابی است و هیچکدام از جریانات منتسب به انقلاب و اصولگرایی حق ندارند، خودشان را بزرگتر از دیگران بدانند بلکه ضمن حفظ احترام متقابل، باید به گفتمان انقلاب اصالت داد، باید به تقوای سیاسی در کنار شجاعت انقلابی توجه کنیم و نه اشخاص و اسامی؛ دیگر این که جریان انقلاب به جای اعتقاد به پدرخوانده، به ولایت فقیه اعتقاد دارد که متولی جریان انقلاب و تبیین مفاهیم انقلابی است و در عین حال این جریان به سربازان واقعی که تحت امر این فرمانده در جهت نشر انقلاب و آرمانهایش باهم رفیق باشند، نیاز دارد.