95/4/9
2:13 ع
باتوجه به صحبت هایی که اخیراً از سوی علی اکبر ناطق نوری و امثال ایشان، در سیاه نمایی مفرط از سیمای 37 ساله انقلاب اسلامی شده است، اول از همه باید بگوییم که این نقدها (فارغ از میزان انصاف در طرح شان)، اول از همه به خودشان وارد است که از ابتدای انقلاب در جایگاه های بالای نظارتی، قانون گذاری، ریاست قوا، مجمع تشخیص و سایر نهادهای حساس حضور داشته اند و امروز باید خود را نسبت به مردم، انقلاب، امام و رهبری بدهکار بدانند، نه این که طلبکارانه در سیمای اپوزیسیون ظاهر شوند و سیر انقلاب را قهقرایی بخوانند!
بعد از 3 سال از گذشت عمر دولت تدبیر و امید دیگر به خوبی متوجه شده ایم که کلیدواژه امید در قاموس روحانی، هاشمی، ناطق و شاگردانشان به چه معنی است و دیگر یافته ایم که ایشان کجا به دنبال امیدوار کردن و کی درپی ناامید کردن مردم هستند.
این دولت و حامیانش بارها تلاش کرده اند تا مردم را از انقلاب، نهادهای انقلابی، آرمان های انقلاب، ایستادگی، استقلال، استکبارستیزی، توان داخلی و مقاومت ناامید کنند و مدام مردم را به برجام، اوبامای مؤدب، کدخدای بامرام و سازش با او امیدوار نمایند و هرکسی که برخلاف ایشان کلیدواژه امید را معنی کند را به عنوان افراطی، تندرو و بی سواد معرفی نمایند!
وقتی معنی امید را در قاموس دولت تدبیر و امید شناختیم، دیگر فهمیدن منظور ایشان از تدبیر آسان میشود چرا که هرکسی در جهت آنچیزی که به آن امیدوار است تلاش و تدبیر میکند و این همان کلیدی است که در بالای سر می چرخاندند و امروز دربه در به زیر چکمه های دشمن دنبال آن می گردند.
ایشان امروز باوجود ناکامی آن تدبیر و امید میخواندند و از ترس این که امید واقعی در دل مردم تقویت شود، تلاش میکنند تا از یک سو مردم را از انقلاب ناامید کنند و از سوی دیگر با بکارگیری کلمات قلمبه و سلمبه درباره برجام، این محصول تلخ تعامل با دشمن، مردم را محتاج آن معرفی کنند، حتی به قیمت این که بگویند: برجام را خدا آورده است یا هرکسی سپاسگزار برجام نباشد ناسپاس و مستوجب عذاب خداست یا این که برجام آفتاب تابان و ابر شتابان است یا این که برجام موجب گشایش های روزانه شده است.
کاش مسئولان از همان اول توصیه مقام معظم رهبری را جدی می گرفتند و به جای دل بستن به نقطه های خیالی، به نقطه های امیدبخش حقیقی که همان تمرکز بر توان داخلی و روحیه انقلابی گری و استقلال و تلاش است توجه می کردند و نه لبخند و مصافحه و قدم زدن با کسی که دشمنی و کارشکنی اش در قبال مردم ایران و ملت های مظلوم منطقه و جهان، همواره در جریان است.
94/10/13
9:2 ص
باتوجه به تحریف ها و تقطیع های گسترده ای که علیه اظهارات علامه مصباح و با هدف تخریب وجهه و شخصیت علمی و اخلاقی و آموزه های ایشان صورت می گیرد، برآن شدم تا یکی از بیانایت شفاف ایشان در خصوص نقش مردم در حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی را تقدیم نمایم:
«رأی و رضایت مردم باعث بهوجود آمدن یک حکومت می شود. خداوند متعال به پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله وسلم میفرمایند: «هو الذی ایدک بنصره و بالمؤمنین» (انفال/62) خداست که تو را با یاری خویش و مؤمنان تقویت کرد. کمک و همدلی مردم در عینیت بخشیدن به حکومت -حتی حکومت پیامبر صلیالله علیه و آله وسلم- است. ما شیعیان معتقدیم که خدای متعال بعد از پیغمبر اکرم(ص)، حضرت علی علیه السلام را برای حکومت تعیین کرده بود. پس حکومت ایشان ازطرف خدا تعیین شده بود ولی ایشان 25 سال اقدام به تشکیل حکومت نکردند، چرا؟ برای اینکه مردم یاریاشان نکردند. مدتی در حدود 6 ماه ایشان، حضرت زهرا سلامالله علیها و حسنین علیهالسلام را برمیداشتند و در خانه مهاجرین و انصار می رفتند و یادشان می آوردند که مگر فلان روز نبودید که پیامبر (ص) چه گفت؟ مگر در غدیر من را معرفی نکرد؟ پس چرا حمایت نمی کنید؟ هرکسی بهانه ای می آورد. اول سلمان و ابوذر و مقداد بودند و بعد عمار هم ملحق شد. بعد از 6 ماه محاجه، ایشان با همراهی حضرت زهرا سلام الله علیها، 12 نفر حاضر شدند طرفداری از امیرالمؤمنین علیه السلام بکنند، ولی نمی شد حکومت تشکیل داد. بعد از 25 سال مردم از حکومت های دیگر سرخورده شدند و به در خانه حضرت آمدند. ایشان آنجا خطبه شقشقیه را ایراد فرمود: “لولا حضور الحاضر و قیام الحجت به وجود الناصر … لالقیت حبلها علی غاربها” اگر شماها حاضر نشده بودید و اگر نبود که با وجود یاران و ناصران حجت بر من تمام است، باز هم خلافت را رها می کردم. حالا که من ناصر دارم، حجت بر من تمام است. دیگر نمی توانم شانه از زیر بار مسئولیت خالی کنم، چون ناصر دارم. همچنین از آن حضرت نقل کرده اند: “لا رأی لمن یطاع” یعنی: “کسی که فرمانش پیروی نمی شود، رأیی ندارد” این سخنان همگی بیانگر نقش مردم در پیدایش و تثبیت حکومت الهی، خواه حکومت رسول الله (ص) و امامان معصوم (ع) و خواه حکومت فقیه در زمان غیبت است… گرچه “مقبولیت” با “مشروعیت” تلازمی ندارد. اما حاکم دینی حق استفاده از زور برای تحمیل حاکمیت خویش ندارد.»
«حکومت و مشروعیت»، فصلنامه کتاب نقد، شماره 7، تابستان 1377، ص 52
با مطالعه نظرات بالا ممکن است برخی اینطور بگویند که پس چرا بین نظرات امام خمینی در خصوص ولایت فقیه و نظرات علامه مصباح تعارض وجود دارد که در پاسخ به این سؤال بهترین کار مراجعه به توضیح خود علامه مصباح است:
«حضرت امام در مقام اینکه حکومت اسلامی را اثبات کنند، 2 روش بحث داشتند. یک روش بحث برای دنیایی که طرفدار دموکراسی است …این بحث بحث جدلی است، اما آنجایی که خود امام می خواهد برهانی بفرماید، پس از آنکه حکم حکومت دولت موقت را تنفیذ کردند، در مصاحبه با خبرنگاران فرمود: “من بر اساس ولایت الهی که دارم، شما را به نخست وزیری منصوب می کنم”، نفرمود چون مردم گفتند. چرا؟ چون مخاطبش مسلمانها بودند، مخاطبش کسانی بودند که ولایت الهی را قبول داشتند. با آنها که می خواهد سخن بگوید، همان مطلب برهانی را بیان می کند اما وقتی با دنیا می خواهد سخن بگوید، باید بر اساس مقدماتی صحبت کند که دنیا بفهمد و قبول کند لذا وقتی در پاریس با امام مصاحبه می کردند که اگر شما پیروز شدید، چه حکومتی را بر سر کار خواهید آورد؟ نفرمودند ولایت فقیه (چون باید بر اساس منطقی سخن بگوید که آنها بفهمند و بپذیرند) بنابراین فرمود: “مراجعه می کنیم به آرای مردم، مردم مسلمان هستند و اسلام را می خواهند”، پس نتیجه همان می شد، اما روش بحث فرق دارد. به آنها می گوید چون مردم مسلمان هستند و اسلام را می خواهند، ما حکومت اسلامی را دایر کردیم تا آنها برایشان قابل فهم و پذیرفتن باشد، اما با خود مسلمانها که صحبت می کنند می فرمایند: چون من ولایت الهی دارم، خدا به من حق داده است.»
«گفتمان مصباح» رضا صنعتی، انتشارات مرکزاسناد انقلاب اسلامی، صص629-630-631
توصیه این که با توجه به هجمه تبلیغاتی سنگینی که به استناد صحبت مقام معظم رهبری و مشاهدات عینی در فضای جامعه، غالبا علیه علامه مصباح صورت میگیرد، با دیدن هر نظر و مطلبی که به ایشان منتسب میشود قبل از هرگونه قضاوت، ابتدا اصل کلام را از منابع صحیحی مثل سایت استاد بیابید و پس از مطالعه در مورد آن قضاوت کنید و گرنه به راحتی تحت تأثیر هجمه های سنگین علیه ایشان، از فردی که مقام معظم رهبری ایشان را مطهری و طباطبایی زمان تعبیر نمودند محروم خواهیم شد.