96/2/6
9:27 ص
اخیراً عده ای که دچار عدول از آرای مردم، فراخواندن ایشان به لشگرکشی های خیابان، نافرمانی از دستور ولی فقیه، تمرد از قانون اساسی، گرا دادن به دشمنان برای فشار خارجی و تحمیل تحریمهای هوشمند بر کشور شدند، ادعا میکنند که ما با توجه به بصیرت و شناختمان از احمدی نژاد در برابر او ایستادیم در حالی که ایشان خودشان بدترین ضربه را در تاریخ انقلاب اسلامی به نظام وارد کردند و زشتترین بدعت را در کشور بنا نهادند و بیشترین خسارات مادی و معنوی را به مردم وارد کردند و ادعای بصیرت فتنه گران به غایت مسخره و به نهایت مضحک است.
ادعای بصیرت از سوی قماشی که روی ضدانقلاب را سفید کرد با کوردلی و از بغض احمدی نژاد کوشید تا تیشه به ریشه نظام، تبر به تنه انقلاب و آفت به منافع ملی بزند بس خنده آور است و اگر چه برای چنین ادعایی، نیاز به پاسخ نیست ولی با فرض این که شاید کسی تحت تأثیر این ادعاها قرار گیرد توضیح میدهیم که ما احمدی نژاد را دچار تغییر و تحول میدانیم همانطور که هاشمی، خاتمی، موسوی و برخی دیگر از شخصیتهای انقلاب را دچار تحولات و تغییرات بنیادین یافتیم و البته این اصلا ما را از حضور بسیار انقلابیونی که تا آخرین ثانیه های عمرشان بر مسیر انقلاب، استقامت کردند و از آرمانهایش کوتاه نیامدند، غافل نمی کند.
یکی از علامات تغییر افرادی مثل احمدی نژاد، هاشمی، موسوی و … این است که جای دوستان و دشمنانشان عوض شده است و دیگر دوستداران انقلاب برای ایشان سینه سپر نمی کنند، بلکه دشمنان انقلاب از رفتارهایی چون حضورشان در انتخابات خوشحال میشوند. وقتی همان هاشمی که توسط اصلاح طلبان مورد توهین و تهمت قرار میگرفت به عنوان یکی از رهبرانشان تلقی میشود، وقتی که مسعود رجوی، سرکرده منافقین در سال 92 از هاشمی دعوت به نامزدی در انتخابات میکند، وقتی که خاتمی، کروبی و موسوی به محبوب ضدانقلاب و امید اسرائیل تبدیل میشوند، وقتی که حضور احمدی نژاد در انتخابات به جای این که باعث خوشحالی نیروهای انقلاب شود، با پایکوبی ضدانقلاب مواجه میشود، اینها یعنی این افراد متحول شده اند.
غیر از این که با تغییر و جابجایی دوستان و دشمنان هر شخصی میتوان متوجه تغییرات بنیادین وی شد، از میزان تغییرات گفتارها، مواضع و رفتارها در موضوعات یکسان هم میتوان متوجه شدت و زاویه تغییرات افراد گردید و نگاهی به مواضع و رفتارهای شخصیتهایی مانند احمدی نژاد، هاشمی، موسوی، روحانی، لاریجانی، کروبی و… نشان میدهد که ایشان چقدر نسبت به برخی موضوعات مهم مثل ولایتمداری، استکبار ستیزی، قانونمندی، فساد ستیزی، رانت خواری، بی عفتی، بی حجابی و… تغییر موضع یا تغییر رفتار داشته اند.
همانطور که اگر کسی بگوید من از اول میدانستم هاشمی، موسوی، کروبی یا خاتمی با نظام و رهبری زاویه پیدا خواهند کرد یا به دنبال ضربه زدن به انقلاب خواهند رفت نمی پذیریم، امروز به آن کسانی که مدعی بصیرت فتنه گران هستند و میگویند ایشان از روز اول میدانستند احمدی نژاد دچار انحراف میشود هم میگوییم این ادعا نسبت به احمدی نژادِ انقلابی و ولایتمدار آن روزها از روی بغض بود و نه از روی بصیرت و دلسوزی برای انقلاب. ما معتقدیم حتی اگر کسی مثل زبیر توسط پیامبر(ص) سیف الاسلام لقب گرفته باشد، یا اگر توسط مقام عظمای ولایت ذخیره انقلاب یا بازگردانده قطار انقلاب به ریل خوانده شده باشد، بازهم از تغییر، فتنه، انحراف و ایستادن در برابر امام خود مصون نیست چرا که انسان ذاتا موجودیست مختار.
لذا ضمن احترام به سابقه همه بزرگان و زحمت کشان انقلاب، حالشان را ملاک میدانیم و بر همین اساس هم نسبت به ایشان موضع می گیریم و نه این که پیش پیش و مغرضانه نسبت به افراد موضع خصمانه بگیریم و حرف دلمان را در قالب پیش بینی بیان کنیم و بعد هم خودمان با انواع روشها ایشان را به سمت گمراهی و انحراف هل دهیم و بعد هم که آن ادعاها محقق شد با ادعاهای مضحکی مثل بصیرت فتنه گران بخواهیم رفتارهای زشت و مغرضانه خود را توجیه کنیم و از انحراف دیگران ابراز مسرت و خوشحالی کنیم.
95/9/26
3:28 ع
پس از اظهارات شاذ غلامعلی جعفرزاده درباره لزوم فراموش کردن داستان (بخوانید قائله خیانت بار) فتنه، او این بار در «همایش بازشناسی نقش کسما در نهضت جنگل»، به کنایه درباره حصر سران خائن فتنه گفت:
«میرزا بدون محاکمه کسی را حبس و حصر نکرد و آن روز میرزا به ما یاد داد که قانون حرف اول و آخر را باید در این کشور بزند/میرزا در نهایت تنها شد، درسرمای برف گیر کرد، یخ زد و همچون حسین بن علی(ع) سرش را از تن جدا کردند. اگر دارای ساختگاهی فکری هستیم و هدفی مشترک داریم نباید رهبر خود را تنها بگذاریم.»
گویا سخنان آقای جعفرزاده منبعث از فهم غلط ایشان ازاعتراض میرزا نسبت به اعدام مفاخرالملک (رئیس نظمیه رشت) باشد، چرا که پس از اسارت وی، میرزا کوچک خان دستور داد که او را حبس و سپس محاکمه کنند، لیکن خواهرزاده احمد کسمایی، به صورت خودسرانه (یا با دستور دایی خود)، مفاخرالملک را اعدام میکند.
باتوجه به شرحی که از مخالفت میرزا کوچک با اعدام مفاخرالملک بیان شد، مشخص است که تشبیه این واقعه به حصر سران خائن فتنه تنها زمانی بجا بود که سران فتنه برخلاف دستور رهبری و به صورت غیرقانونی مجازات شده باشند، ولی در ادامه خطاب به ایشان خواهم گفت که نه سران فتنه در حال مجازاتند و نه حصرشان غیرقانونی است و نه این مسئله بدون اذن رهبری است:
آقای جعفرزاده! شما که خودتان را به قانون پایبند نشان میدهید و به بهانه غیرقانونی بودن حصر سران خائن فتنه را زیر سؤال میبرید، باید بدانید که مصوبه شورای عالی امنیت ملی که به امضای مقام معظم رهبری رسیده طبق اصل 176 قانون اساسی قانونی است.
آقای جعفرزاده! سران فتنه باوجود چند ماه تحمل نظام در برابر اقدامات خیانت بارشان حاصر به توقف خیانتهایشان نشدند و نظام با قطع رابطه شان با رسانه ها، از ادامه خسارات ایشان به کشور جلوگیری نمود لذا حصر سران خائن فتنه یک اقدام امنیتی بود نه تنبیهی.
آقای جعفرزاده! شما و دوستانتان که تحمل حصر سران خائن فتنه که از میهمانی، مسافرت، ویلای شمال، استخر و…، برخورداند، را ندارید، چطور تاب محاکمه ایشان را خواهید داشت در حالی که در صورت محاکمه، قطعاً به مجازاتی بسیار سنگین محکوم خواهند شد؟!
آقای جعفرزاده! شما بدون شبیه سازی صحیح تاریخی، حصر را مخالف سیره میرزا نشان داده اید، ولی امام علی (ع) پس از فتنه جمل، عایشه را بدون محاکمه، تحت الحفظ از بصره به مدینه فرستاد و تا آخر عمر آنجا نگه داشت تا مانع فتنه مجددشان گردد.
آقای جعفرزاده! مسلماً میدانید که افرادی مثل مثل محمدکاظم شریعتمداری و سید محمد صادق روحانی نیز در زمان حضرت امام خمینی(ره) محصور شدند تا از ادامه فتنه انگیزیها و تفرقه افکنیهایشان جلوگیری گردد و اگر این مسئله غیرقانونی و غیرشرعی بود، حضرت امام هم با آن موافقت نمینمود.
آقای جعفرزاده! گویا شما واقعاً قائله فتنه یا به قول خودتان داستان! فتنه را فراموش کرده اید که اینطور به هر بهانه مربوط و نامربوطی تلاش میکنید برای شکستن حصر سران خائن فتنه، دوباره فرصت تفرقه افکنی و خیانت به ایشان بدهید.
آقای جعفرزاده! شما به ما بگویید که تناقض ادعای نگرانی شما برای تنهایی رهبر و اصرارتان برای زیر سؤال بردن مواضع و نظرات رهبری در خصوص فتنه و حصر سران خائن فتنه را صرفاً ناشی از کج فهمی شما بدانیم یا برگرفته از نفاق و دورویی؟!