95/5/17
4:6 ع
باوجود این که خوی استکبارستیزی را از نقاط قوت و قابل ستایش احمدی نژاد می دانم و حساب او را در این مقوله با کسی که خود را دوست مردم!! اسرائیل!! می دانست جدا می کنم، اما با ادعای حامیان متعصب احمدی نژاد که او را در وارد شدن به موضوع مذاکره مستقیم با آمریکا بی تقصیر می دانند هم مخالفم چرا که اخیراً برخی حامیان متعصب احمدینژاد و مشایی طی مطالبی با اشاره به عدم موافقت و مشارکت احمدینژاد درخصوص مذاکرات مستقیم با آمریکا در مسقط به آن افتخار کردند ولی:
1- واسطه این پیشنهادِ عمانیها برای مقام معظم رهبری، وزیر امور خارجه احمدینژاد بود و نه یک فرد خارج از دولت، وزیری که نه متخصص سیاست خارجه بود و نه عملکرد خوبی در این خصوص از خود بجای گذاشت و به صورت زنندهای نیز بجای متکی بکارگیری شد! پس حتی اگر اشتباهی نیز از سوی او سر زده باشد حامیان احمدی نژاد نمی توانند او را بالکل از این اشتباه مبرا کنند.
2- احمدی نژاد در همان مقطع از این که چرا در این مذاکرات دخالت داده نشده، خوشحال نبود بلکه تلویحاً گلایه میکرد در حالی که در آن اواخر حال و روز سیاست خارجی دولت دهم هم خیلی به سامان نبود و حضور مشایی و بقایی در آن این قدر پر رنگ شده بود که ایشان به عنوان نمایندگان ویژه ریاست جمهوری در امور سیاست خارجه منصوب شدند که این موازی کاری با وزارت امور خارجه، مورد انتقاد جدی رهبری قرار گرفت و اتفاقاً این که رهبری بحث مذاکره با آمریکا را به آقای احمدی نژاد نسپرد خودش باید محل تأمل باشد نه قابل افتخار!
3- در خصوص مذاکره با آمریکا در مسقط و پس از آن، احمدی نژاد حداقل ناخواسته به چند جهت به آغاز و استمرار مذاکرات به عنوان حلال اصلی مشکلات کشور کمکهایی کرده است که مختصرا به آن ها می پردازم:
- اداره ضعیف نظام ارز و پول و تحمیل تورم 37 درصدی به کشور که مسلماً در بحرانی نمایاندن شرایط کشور و توجیه تعامل با آمریکا به عنوان تنها کلید حل مشکلات کشور و در پیروزی این تفکر در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری بسیار مؤثر بود.
- جدی نگرفتن اجرای اقتصاد مقاومتی با وجود توصیهها و تاکیدات مکرر مقام معظم رهبری که آسیب پذیری ایران در برابر تشدید تحریمها را بالا می برد، در صورتی که رهبری از مدت ها قبل بر اقتصاد مقاومتی و لوازم آن مانند جهاد اقتصادی، اصلاح الگوی مصرف، حمایت از کار، سرمایه و تولید ملی و اجرای اصل 44 تأکید داشتند.
- مدیریت نامناسب تحریم ها که جزء انتقادات ثبت شده رهبری به دولت دهم نیز بود و البته ما نقش خائنان و فتنهگران داخلی در گرا دادن تحریمها و دشمنان خارجی در اعمالشان را برجستهتر میدانیم. این امر باعث شد تا مدیریت تحریم ها شعاری شکستخورده تلقی شود و رفع تحریم به هر قیمتی گفتمان غالب گردد.
- تکرار این جمله که مشکلات اقتصادی کشور ناشی از تأثیرگذاری تحریم ها است از سوی احمدی نژاد باعث می شد تا این ابراز ضعف در برابر تحریم ها، باعث جری تر شدن دشمنان در خصوص تشدید تحریم ها و ماهی گیری حامیان مذاکره با آمریکا در این آب گل آلود گردد.
نتیجه: با وجود تمام دشمنی های خارجی و برخی خیانت ها و کارشکنی های داخلی، مطمئناً اگر احمدی نژاد بیش از این که وقت ارزشمندش را صرف برخی دعواهای داخلی با قوا و نهادهای دیگر و تلاش برای ریاست جمهوری مشایی بنماید در مدیریت عالمانه اقتصاد کشور صرف می کرد، هرگز حامیان مذاکره با آمریکا قادر به توجیه فرضیاتی که امروز باطل بودنشان با بدعهدی های آمریکا به خوبی اثبات شده نمی گردیدند.
95/3/19
8:37 ع
مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با نمایندگان مجلس دهم موارد متعددی را که مرتبط با حوزه مجلس و نمایندگانش بوده بیان کردند که در میان این سخنان از لزوم حفظ جایگاه مجلس و خودنظارتی در نمایندگان تا شیوه قانون گذاری و خصوصیات قانون خوب و کیفی و تا دغدغه ها و مسائل اصلی در حوزه های اقتصادی، فرهنگی، انقلابی و منطقه ای بیان شد که در میان این دغدغه ها، اولین موردی که ایشان مهم دانستند مقوله اقتصادی بود، ایشان از نظر خود درباره اهمیت و اولویت اقتصاد طی 5-6 سال اخیر و قبل از تشدید تحریم ها به عنوان یک حربه علیه انقلاب سخن گفتند و اظهار ترسی که بعضا از تحریم و آثارش می شد را ناشی گری معرفی کردند و آن را باعث تشجیع بیشتر آمریکا و تمرکز روی این حربه قلمداد کردند.
از اظهارات مقام معظم رهبری مشخص است که ایشان همچنان روی اجرای اقتصاد مقاومتی تکیه دارند و به خصوص با توجه به اثبات عدم پایبندی آمریکا و غرب به تعهداتشان برای رفع مؤثر تحریم ها به عنوان یک درس عبرت، شاید این بار از مسئولان دولتی و مجلس می خواهند با ایمان، عزم و اراده واقعی و در عمل به حل درونی مشکلات کشور اهتمام داشته باشند؛ البته توقعات رهبری که متأسفانه سالها یا جدی گرفته نشد و یا برایش کار جدی انجام نشد یک نسخه عجیب و غریب نیست بلکه منطقی ترین روشی است که هر عقل سلیمی آن را تأیید خواهد کرد به خصوص که نسخه های کذایی دیگری که به عنوان جایگزین معرفی می شده امروز دیگر غلط بودنشان ثابت شده است.
مقام معظم رهبری همانطوری که خودشان می فرمایند حدود 6 سال است که به صورت مستمر بر اقتصاد و حل مسائل و نقاط ضعف اقتصادی تکیه دارند و این تأکید را با سخنرانی های شان و ابلاغ سیاستهای کلی در همین راستا و با نام گذاری اقتصادی سالهای اخیر بیان کرده اند. وقتی رهبری این همه بر نام هایی مانند همت و کار مضاعف، اقتصاد مقاومتی، اصلاح الگوی مصرف، تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی، اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل تأکید داشته اند، به راستی چرا اکنون در این شرایط قرار داریم؟! چرا در حالی که مقام معظم رهبری از 20 سال پیش بر لزوم دور شدن از اقتصاد نفتی تأکید کرده اند تا کنون این امر محقق نشده است؟! آیا بدون نگاه ریشه ای می توان نسبت به تغییر این روند بی تفاوتی امیدوار بود؟!
در حالی که استخوان بندی اقتصاد کشور پس از انقلاب و سپس در زمان جنگ و در هنگام مواجهه با تحریم هایی که یک به یک بر کشور تحمیل می شد به سمت اقتصاد مقاومتی حرکت می کرد لیکن این امر به صورت متوازن و مستمر انجام نشد و علی رغم پیشرفت های خوبی که در برخی عرصه های نظامی، کشاورزی و حتی صنعتی شاهد بودیم این رشد با پایان جنگ تحمیلی ادامه نیافت. به نظر می رسد پایان جنگ و نگاه خوشبینانه به تعامل با جهان به جای این که به روند رشد اقتصاد مقاومتی کمک کند بیشتر آن را دچار افت نمود. البته تلاش دولت های بعد و برخی از اقدامات زیر بنایی مزیت این دولت ها بود لیکن برایند برخی از این اقدامات نیز تضعیف کننده اقتصاد و پایداری و استحکام آن بود که به برخی از این موارد اشاره می کنم:
1- وابستگی همه جانبه شئون اقتصادی به نفت با توجه به تسهیل فروش آن و حسابی که در همه شئون اقتصادی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و… برای مصرف پول نفت باز شده بود، عملا اقتصاد کشور را نه تنها از نفت دور نکرد بلکه با افزایش طرح های بعضا غیر اصولی و برخی ریخت و پاش ها بیشتر به آن وابسته کرد.
2- دور شدن از مدیریت جهادی تا حدی که سیاستهای توسعه ای بجای سیاست های عدالت محور جایگزین شد و دوری از مدیریت جهادی و همزمان با آن، نزدیکی به مدل های توسعه غربی از آفات بزرگ تحقق مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی بود چرا که تحقق اقتصاد مقاومتی بدون مدیریت خالصانه و جهادی تقریباً غیر ممکن است و نمی توان مقاومت اقتصادی کشور را با افزایش ناعدالتی و توزیع ناعادلانه ثروت بالا برد.
3- بی تدبیری در همان سیاستهای توسعه ای در شرایطی که به جای این که کشور در مسیر افزایش بهره وری در استفاده از منابع حرکت کند، صرفا به سمت افزایش برداشت از منابع آبی و نفتی و … حرکت کرد. سیاستی که در نهایت باعث شد هم خام فروشی کشور در زمینه منابع معدنی و نفتی تثبیت گردد و هم رشد و روند تخریب محیط زیست دراثر برداشت روزافزون از این منابع، نهایتاً در ثبات و پایداری پیشرفت کشور محدودیت ایجاد کند.
4- از عوامل بسیار مؤثر دیگری که مانع رشد و تقویت بنیه اقتصادی بود، رویکردهای اشتباه دولت ها بود، برخی از دولت ها خط مشی اقتصادی خود را متناسب با تقویت بنیه اقتصادی کشور انتخاب نمی کردند و برخی دیگر نیز از اساس، اقتصاد را در اولویت خود نمی گذاشتند و حتی صراحتا بر اولویت بودن توسعه سیاسی تکیه داشتند. دولتهای اصلاحات در این خصوص بدترین ضربه را به اقتصاد مقاومتی زدند، ایشان از اساس برپایه تعامل و تشدید خوشبینی به آمریکا حرکت کردند و به جای تلاش برای خودکفایی در نیازهای استراتژیک، در مسیر آن مانع ساختند که نمونه آن را در توقف توسعه و ساخت پالایشگاه های بنزین شاهد بودیم چرا که آقایان فکر میکردند خریدن بنزین ارزانتر از ساخت آن است و همین مقوله به نقطه ضعفی برای کشور در دولت های بعد تبدیل شد.
5- بی تدبیری هایی که در توسعه کشور انجام شد باعث شد تا به تدریج محیط زیست هم از عوامل محدود کننده اقتصاد مقاومتی شمرده شود، عاملی که البته باید در جهت بهبود و اصلاح خدشه هایی که به آن وارد شد تلاش کرد ولی همین تلاش و رویکرد هم باید در جدول تحقق اقتصاد مقاومتی تعبیه شود و نه در برابر آن. اتفاقا هرچه شرایط اقتصادی کشور به لحاظ تهدیدهای داخلی و خارجی بیشتر شود، اهمیت حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی و پایدار جدی تر می شود و این یعنی کشور باید در امر استقلال و خودکفایی بیش از پیش به مدیریت بهینه منابع اهتمام ورزد.
6- از عوامل بسیار مهمی که باعث شد تا مسئله اقتصاد مقاومتی در نظر برخی از دولت ها یا مسئولان به حاشیه برود عدم توجه به وجود دشمن خارجی است و این در حالی است که تلاش برای تحقق اقتصاد مقاومتی بدون این اصل اساساً از حد شعار بیشتر نخواهد بود. وقتی جریانی در کشور به قدرت برسد که توطئه و دشمنی را اساساً توهم فرض کنید چطور می توان از این جریان توقع داشت برای مقابله با آنها اقدام مناسب را پیش بینی و چاره جویی کند؟! وقتی مسئولی اعتقاد دارد که سنگ اندازی ها هم ناشی ازدشمنی نیست و فقط نتیجه سوءتفاهم است، مسلم است که به جای تلاش برای تقویت بنیه داخلی، همتش را بر حل سوءتفاهمات در قالب هایی مثل برجام می گذارد.
7- از دیگر عواملی که باعث شده است تا اقتصاد مقاومتی آن طوری که شایسته و بایسته محقق نشود سوء مدیریت است، یعنی دولتهایی هم داشتیم که واقعا استکبارستیز بودند، دشمن شناس بودند اما در هنگام عمل نتوانستند از توان و بنیه علمی و کارشناسی کشور در جهت استقرار اقتصاد مقاومتی آن طور که باید و شاید موفق شوند، شاید این دولت ها اگر بیشتر بدنه مدیریت اقتصادی خود را تقویت می کردند می توانستند با توجه به عزمی که داشتند حرکتهای بسیار خوبی در تحقق اقتصاد مقاومتی بردارند که مقام معظم رهبری در انتقاد به این دولتها، این مسئله را به سوء مدیریت در مواجهه با تحریم ها تعبیر نمودند.
8- از دیگر مواردی که متأسفانه در تحقق اجرای اقتصاد مقاومتی بسیار مهم است، اهمیت مدیریت واردات وکنترل قاچاق است، اقتصاد مقاومتی بدون تکیه بر تولید ملی و تلاش برای استقلال امری موهوم است و از مهمترین عواملی که به تولید ملی ضربه می زند همین مسئله قاچاق است که اتفاقا رهبری به صورت مجزا در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس ازلزوم توجه جدی به آن صحبت کردند. مسئله واردات و قاچاق با توجه به سودهای کلان و بعضا گلوگاه های فسادی که ایجاد میکنند حتما باید با عزم قوای سه گانه و به صورت جدی مورد اهتمام قرار گیرد، دولت، مجلس و قوه قضاییه باید به شدت با رانتهای و مفاسدی که در این صحنه رخ میدهد برخورد نمایند.
9- از دلایل عدم تحقق نسبی اقتصاد مقاومتی ضعف فرهنگی در این خصوص است، متأسفانه هنوز فرهنگ اصلاح الگوی مصرف، پرهیز از تجملگرایی، فرهنگ استفاده از تولیدات ملی، خیانت دانستن فعالیت های مخرب اقتصادی، فرهنگ مالیاتی و … در جایگاهی که باید باشد قرار نگرفته است و حال این که این موارد در تحقق اقتصاد مقاومتی و دور شدن از اقتصاد نفتی بسیار مهم و مؤثرند.
10- همان طوری که باید در برابر دشمن نظامی به دقت از توان و صف بندی ها و نقاط قوت و ضعف نظامی خودی مطلع بود، در برابر دشمن اقتصادی هم باید با ایجاد شبکه دقیق و شفافیت اقتصادی تلاش کرد همه فعالیت های اقتصادی کشور اعم از مفیدو مخرب شناسایی و رصد شوند، کشور نیازمند است برای تحقق اقتصاد مقاومتی، مدیریت کند که پول و ارز و منابع به کدام سمت رفته اند، نیازمند است تا جلوی فعالیت های مخرب اقتصادی را بگیرد و یا حداقل مانع فرار مالیاتی فعالیت های زیرزمینی گردد و حال این که با کمال تأسف خود مسئولان از شفافیت اقتصادی استقبال نمی کنند، چگونه از مدیری که حتی از انتشار فیش حقوقیش می هراسد می توان توقع داشت که شفافیت اقتصادی را محقق سازد و این از آن گلوگاه هایی است که به حضور جدی مجلس و نمایندگان پاکیزه که مورد تأکید رهبری بودند نیاز دارد.
11- از دیگر موانع تحقق اقتصادی می توان به تحریف اقتصاد مقاومتی اشاره کرد، متأسفانه برخی از مسئولان اجرایی و اقتصادی کشور تصورات و تعاریف کاملا غلطی از اقتصاد مقاومتی ارائه می دهند و مدلی را که باید درونزا و برون نگر باشد را دقیقا برعکس نمایش می دهند، در نظر ایشان، بدون تعامل با دیگران اقتصاد مقاومتی قابل تحقق نیست و حال این که در مدل اقتصاد مقاومتی، اقتصاد باید به نحوه ای اداره بشود که حتی اگر تمام دنیا شما را تحریم کنند عملا تأثیر خرد کننده ای بر اقتصاد نداشته باشد تا آن تحریم ها اساسا از صرفه و فایده خارج شود و عملا یا تحریمی وضع نشود و یا خیلی سریع با شکست مواجه شود.
12- عامل دیگری که هم در عدم تحقق اقتصاد مقاومتی و هم تشدید آثارش مؤثر بوده است، عامل نفوذ اقتصادی است، مسلما کسانی که از گرا دادن مشکلات کشور به دشمن ابا نکردند، ابایی هم از ایجاد و نگه داشتن نقطه ضعف های اقتصادی برای روز مبادا ندارند، وقتی صادق خرازی از لیست اصلاح طلبانی که به دشمن گرا دادند صحبت میکند، وقتی مکالمات صوتی مهدی هاشمی و نیک آهنگ کوثر حکایت از مأموریت ویژه مهدی هاشمی در لندن برای گرا دادن تحریم ها دارد، وقتی نامه سران فتنه به اوباما با ماهیت دعوت به تشدید تحریما از سوی مسئولان آمریکایی منتشر می شود، وقتی در اوج مشکلات ارزی کشور برخی از شخصیتها مثل حسین فریدون به راه اندازی صرافی بدون مجوز اقدام میکنند، مسلم است که ساختار دفاعی اقتصاد کشور تحت فشار قرار میگیرد، لذا مسئله نفوذ اقتصادی را باید جدی گرفت که البته این امر با همکاری بیشتر مجلس و نهادهای نظارتی بیشتر قابل تحقق خواهد بود.
البته مسلما عوامل دیگری را می توان پیدا کرد که در جامه عمل نپوشیدن منویات حکیمانه رهبری درباره تحقق اقتصاد مقاومتی مؤثر باشند که به همین مقدار بسنده شد. در حالی که رهبری شخصا فاقد جایگاه اجرایی هستند و این چنین از مشکلات بیکاری جوانان اظهار شرمندگی میکند، جا دارد مسئولانی که مستقیما در انجام تکالیف خود در تبعیت از سیاستهای کل نظام در تحقق اقتصاد مقاومتی در اجرا، تصویب قوانین، نظارت و برخورد با متخلفین کم کاری دارند، احساس مسئولیت بیشتری از خود نشان دهند.
94/3/21
8:26 ص
جناب آقای روحانی! سلام؛
در آستانه دومین سالروز انتخاب شما به عنوان رئیس جمهور ایران اسلامی هستیم و به رسم ادب، این ایام را به شما تبریک می گویم؛ انتخابات با همه شور و غوغایش انگار همین دیروز بود و هنوز بیشترین تصویر ذهنیم از شما آن تصویری است که شما کلید بزرگی را بالای سرخود گرفته بودید و مطرح ترین شعاری که از شما به ذهن دارم دفاع قاطع شما از امکان حذف توآمان تحریم ها و حفظ حقوق هسته ای است و این که می فرمودید برای کشور برنامه های 100 روزه و 6 ماهه و یکساله دارید.
امروز بعد از گذشت 2 سال از انتخاب حضرتعالی به مسیری که برای رفع تحریم ها تاکنون طی شده است و به متون چارچوب های توافق از ژنو تا لوزان که نگاه می کنیم، می بینیم که تنها بخش کوچکی از تحریم های فرعی و آن هم به صورت مشروط و موقت متوقف خواهند شد و با این وجود شما همچنان حل تمام مشکلات کشور را در گروی مذاکره و رفع تحریم می دانید. اکنون برای ما به صورت جدی جای سوال است که این شعارها و برنامه ها و عملکردها و برنامه های 6 ماهه و یکساله و … در چه زمانی محقق خواهند شد؟
سخنان امروز شما برای ما جای سوال دارد که چگونه این رفع موقت و مشروط بخش کوچکی از تحریم ها قراراست گره از مشکلات آب و هوا و محیط زیست و تولید و اقتصاد و عدالت و … کشور بازکند؟ آیا این حواله دادن همه مشکلات به تحریم به معنی نادیده گرفتن منابع عظیم طبیعی و انسانی و توان مدیریتی دولت و استیصال شما نیست؟
این که شما قصد ادامه مذاکرات و رفع تحریم ها را دارید قابل احترام، ولی این که مدام بر نشدن و نتوانستن و خالی بودن خزانه و این که همه چیز در گروی مذاکره و تحریم است و این که اگر تحریم ها رفع نشود ما در تأمین آب و هو و محیط زیست و نان و غذای کشور خواهیم ماند، چه قدرتی برای چانه زنی برای مذاکره کنندگان و چه امیدی برای مردمی که به شما رأی داده اند و چه نمادی از تدبیر برای دولت شما باقی گذاشته است؟
تکیه شما به آرای 50?7 درصدی مبنی بر این که شعارهایتان را محقق کنید صحیح و مورد احترام ماست، ولی آیا به نظرتان تحریف در شعارهایتان غش در معامله با مردم و رهبری نیست؟! ما کجا قرار بود هم تحریم هایمان بماند و هم هسته ای مان در کوچکترین حد منجمد شود و هم کشور دچار مسائل امنیتی گردد؟! آیا شما با مردم چنین قراری داشتید؟! آیا شما قرار نبود که هم هسته ای را تأمین و هم تحریم را حذف کنید؟! آیا قرار بود مردم با رفراندوم، تنها یکی از این دو را انتخاب کنند؟! آیا این رفتارها درراستای شعارهای تان قابل تعبیر است؟!
جناب رئیس جمهور یادم هست که در شعارهای تان بر ادامه دادن هدفمندی یارانه ها تأکید داشتید و حتی دقیقاً یادم هست که می گفتید الان ارزش یارانه نقدی 45 هزارتومانی کاهش یافته و دیگر پاسخگوی هزینه های خانوار نیست و باید تقویت شود، ولی به راستی آیا شما به شعارهای یارانه ای خود پایبند بودید؟! آیا در ازای آزادسازی یارانه ها (اعم از یارانه های بنزین و برق و گاز و نان و …)، چیزی بر یارانه نقدی یا غیرنقدی مردم افزودید؟! آیا شما در حال ادامه طرح هدفمندی یارانه ها هستید و یا راه حذف یارانه ها را کلید زده اید؟! آیا قراربود به مردم کمکی برسانید و یا این که دست تان را در جیب مردم بنمایید؟!
جناب رئیس جمهور یادم هست که شما با شعار تشکیل دولت راستگویان مدام مردم را به صداقت خود و دولت تان امید می دادید ولی آیا به راستی دولت شما مثلاً در بحث تهیه یا انتشار و یا عدم انتشار فکت شیت و یا در برخی ادعاهای تان در خصوص توافق ژنو یا لوزان مبنی بر به زانو درآوردن دشمن و الزام آور نبودن بیانیه لوزان و یا در افزایش شبانه قیمت ها و حذف یارانه های نقدی برخی اقشار علی رغم اعلام رسمی مبنی بر عدم افزایش هرگونه قیمت یا حذف یارانه ها در سال 94، مکرراً مرتکب کذب و یا فریبکاری نشده است؟
جناب رئیس جمهور! آیا یادتان هست که از خدا یاری خواستید تا دهان منتقدان را خرد نکنید؟! ولی به راستی غیر از دعا، چه اقدامی در برآورده کردن این خواسته کردید؟! البته باید صادق بود و گفت که شما واقعاً دهان منتقدان را خرد نکردید، لیکن به کرات، با تهمت و توهین تلاش کردید که شخصیت منتقدان خود را خرد کنید، عباراتی مانند بی سواد، ترسو، بزدل، به جهنم، رانتخوار، نانخور تحریم، تازه به دوران رسیده، تعامل هراس، افراطی، بی شناسنامه، متوهم، عصرحجری، خشونت طلب، مزدور، تغذیه شوندگان از جای خاص، مزدور و… یادآور نوع مواجهه شما با دهان منتقدان داخلی است و در این میان دریغ از یک کلام درشت نسبت به دشمنان خارجی که تازه ایشان را مودب و باهوش خطاب کردید.
جناب روحانی! فکر نمی کنم هیچ رئیس جمهوری با شعار بی احترام به مردم توانسته باشد رأی بیاورد و البته شما هم مدعی اخلاق و احترام به مردم بودید، ولی به راستی آیا توانستید کرامت مردم را حفظ کنید؟! کاری به صف های سبد کالا و یا پمپ بنزین (که در همین ماه اخیر رخ داد ندارم) ولی این که شما بارها و بارها کسانی را که به شما رأی ندادند را حامی خشونت، بی منطقی و افراطی گری معرفی کردید را در راستای احترام به مردم ندیدم و این که متأسفانه نگاه شما به مردم را نوع ابزاری یافتیم، هرجا که خواستید مردم را بی سواد، بی تخصص و نامحرم از محتوای مذاکرات معرفی کردید و هرجا که کم آوردید و خواستید نظام را تحت فشار قرار دهید، حرف از رفراندوم زدید در حالی که مردم را درآن امور ناآگاه نگاه داشتید. جناب روحانی چگونه باور کنیم شما که برای مردم حق دانستن قائل نیستید، حق انتخاب قائل باشید؟!
جناب روحانی شما در شعارهای انتخاباتی و در هنگام گرفتن رأی اعتماد برای کابینه، خودتان و کابینه را حامی و تابع رهبری و مخالف فتنه گران خواندید، ولی اکنون چگونه است که در برابر نظرات رهبری مدام نظرات مخالف و متضاد بیان می کنید؟! چه شده است که به چارچوبهای رهبری در خصوص مدیریت اقتصادی کشور، نرمش قهرمانانه و مذاکرات هسته ای پایبند نیستید و علناً به زشتی با آنها مخالفت می کنید؟! چه شده است که نرمش قهرمانانه را به توافق به هرقیمتی تحریف کرده اید؟! چه شده است که به جای تبعیت از منویات رهبری در خصوص مدیریت مبتنی بر توان داخلی، همه چیز را به توافق خارجی گره زده اید؟! چه شده است که علی رغم مخالفت رهبری با مذاکره زیر سایه شبح تهدید و مخالفت با هرگونه بازرسی از مراکز نظامی همچنان زیر سایه شبح تهدید و زیاده خواهی و دبه کردن های طرف مقابل، حاضر به ترک میز مذاکره که نه، حتی حاضر به تهدید به ترک میز مذاکره هم نیستید؟! آیا گمان نمی کنید که سیاه نمایی هایی که از وضعیت کشور کردید و تحمل جسارت ها و دبه هایی که از دشمن انجام دادید، موجب زیاده خواهی های بی حدوحصر دشمن گردیده است؟! جناب روحانی، جملات و عبارات و طعنه های شما به چارچوب های رهبری و در عوض دم برنیاوردن در برابر تهدیدهای خارجی، کام ما و مردم عزیز ایران را تلخ کرده است و اگر چه دور نیست که این تلخی به دست روزگار، به کام خودتان سرازیر شود، ولی ای کاش خودتان این فرصت دوساله باقیمنانده را مغتنم می شمردید و آن طوری که با مردم و رهبری قرار داشتید در پی تأمین منافع ملی و عزت ملی براساس اعتماد به توان و تحمل مردم می بودید.
هرآنچه که در این نامه گفته شد، منافی زحمات شما و دولت شما نیست، لیکن مقایسه ای بود از آنچه که شعار دادید و توقع داشتیم با آنچه که عمل کردید و شاهد بودیم.