95/2/25
11:0 ع
این که سالهای سال و در انتخاباتهای متعدد اکثریت آرای مردم شریف تهران به جریان اصلاح طلب اختصاص می یابد، ولی با این وجود آرای کلی کشور برآیندی غیر از این را حاصل میکند، نشان میدهد که اولا ایران تهران نیست، و ثانیا شرایط عجیبی و غیر منتظره ای برای اصولگرایان تهران (به جز انتخابات لیستی که یک امر جدید بود) رخ نداده است که نامزدهای جریان اصولگرا بخواهند برایش داغدار باشند، اما عدم حضور نامزدهای مجرب، مومن و انقلابی جریان اصولگرا در مجلس هر چند که بر غنای مجلس تا حدودی تأثیر سوء میگذارد، لیکن از جهات دیگری یک فرصت مناسب و مغتنم می تواند برای انقلاب و نیروهایش محسوب گردد، منتها به شرط این که:
1- این افراد باید از فرصت به دست آمده برای تحلیل شرایط خود و نوع رابطه خود و مسئولیت شان با جامعه حسن استفاده را بنمایند و اگر در جایی مسیری را اشتباه رفته اند، آن را بشناسند و در صدد رفع و جبرانش برآیند و اگر در جایی مزیتی داشته اند آن را تقویت کنند.
2- دوری از کار پر مشغله نمایندگی مجلس می تواند یک فرصت مناسب برای گفتمان اصولگرایی و انقلابی گری تلقی گردد، به شرط این که این فرصت را مغتنم بشمارند و در خدمت این گفتمان از وقت و توان شان هزینه کنند و صرفا مشغول فعالیت های سابقشان نشوند.
3- نامزدهای اصولگرای بازمانده از مجلس دهم، اگر چه باخته اند اما داشتن یک پشتوانه رأی چند صدهزارتایی و قریب یک میلیونی هم پشتوانه کوچکی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت همانطوری که خود اصلاح طلبانی چون صادق خرازی هم بر اهمیت آن تأکید کردند، پس باید ظرفیت موجود را در گام اول حفظ کرد و در گام دوم به لحاظ کیفی و کمی آن را توسعه داد.
4- تلاش برای استفاده از ظرفیت های رسانه ای، تشکیلاتی و کادرسازی برای تقویت گفتمان انقلاب و رشد نیروهای انقلابی می تواند تحول و ظرفیت شگرفی را در کل کشور و به خصوص در تهران ایجاد نماید که البته به همت و تلاش ایشان نیازمند است، ظرفیتی که جریان اصلاحات نیز در سالهایی که از قدرت دور بود تلاش کرد از آن استفاده نماید و امروز این فرصت و ظرفیت برای جریان انقلابی و اصولگرا ایجاد شده است.
94/12/18
9:51 ع
اگر چه واقعاً صلاح نمی دانستم که دوباره به برخی از مباحث سالهای 90-92 برگردم، اما گویا باخت اصولگرایان در تهران باعث شده است تا حامیان متعصب احمدی نژاد، با انکار برخی اشتباهات او، این باخت را وسیله ای برای شادی و تحقیر قراردهند، اشتباهاتی که بعضاً ریشه در انحرافات فکری داشت که به تدریج بر او تأثیر گذاشت و نتیجه اش را در تغییر رفتار وی در نیمه دوم ریاست جمهوریش شاهد بودیم، به نحوی که احمدی نژادی که ولایتمدار، قانونمند و کم حاشیه بود، احمدی نژادی که برای وزرا و مسئولانش در دولت نهم خط قرمز تعریف نمیکرد، به تدریج به احمدی نژادی تبدیل شد که بعضاً در برابر امر رهبر تعلل میکرد و به جای تبعیت از قوانین مدام با قوه مقننه در کش و قوس بود و برای برخی از نزدیکانش مثل مشایی، رحیمی، بقایی، جوانفکر، مرتضوی و … خط قرمز تعریف کرد و نامه سرگشاده روی نامه سرگشاده به مسئولان قوا نوشت تا حدی که مقام معظم رهبری آوردن اختلافات بین مردم را خیانت به کشور معرفی نمود، احمدی نژادی که واژه اسلام به تدریج در ادبیاتش به واژه انسان تبدیل شد و کار و تلاش مستمر و شبانه روزیش برای مردم، بعضاً تحت الشعاع تبلیغات مستقیمش برای مشایی و پرچمگردانی با او و تمجیدهای زیاد از وی (درحد هدیه الهی دانستن وی)، رفتن برای ثبت نام وی، طرح عبارت انتخابات آزاد برای گرفتن تأییدصلاحیت وی از شورای نگهبان و… قرار گرفت. واقعاً به سختی می توان این تغییرات را انکار نمود اما ایجاد یک ارتباط بین این تغییرات با ریشه فکری این تغییرات به راحتی قابل اثبات نیست با این وجود، توجه به برخی اظهارات شخص احمدی نژاد و اطرافیانش دراین باره به ما کمک میکند:
1- احمدی نژاد در محضر آیت الله جوادی حین بیان خاطره سخنرانی معروفش در دانشگاه کلمبیا اینطور گفت: «یکی از کسانی که پایین بود به من گفت که وقتی شما صحبت کردی یک هاله نور مثل یک حصن دورت رو گرفت و …»
2- احمدی نژاد در شب شروع طرح هدفمندی یارانه ها به غیر از جمله ای که گفت «پول یارانه، پول امام زمان است» که به این جمله ایرادی نیست اما یک جمله دیگر نیز گفت: «این طرح را امام زمان مدیریت میکند …»
حال سؤالاتی که ایجاد میشود این است که:
اگر کسی در پیرامون احمدی نژاد به او بقبولاند که شما مورد حمایت، هدایت و تأیید خاص امام زمان (عج) هستید و حتی شخص ایشان طرح های شما را مدیریت میکند، آیا به نظر شما دیگر نیازی به تبعیت سفت و سخت از دستورات و نصایح ولایت فقیه در کارها و برنامه ها و عزل و نصب های خود احساس خواهد کرد!؟ وقتی کسی احساس کند طرح ها و برنامه هایش را مستقیماً شخص امام زمان (عج) مدیریت میکند دیگر می تواند به حرف هیچ دلسوز و کارشناسان اهل فن توجهی کند!؟ آیا همین عامل نبود که باعث شد احمدی نژاد در پاسخ به نامه کارشناسان اقتصادی که رقم 45هزارتومان را قابل تأمین از طرح نمیدانستند گفت «برخی از حسادت نمی توانند ببینند دولت پول در جیب مردم میگذارد!! تازه کجایش را دیده اید، ما این رقم را 3 برابر خواهیم کرد»!! و در ادامه همه دیدیم که چطور پول یارانه نقدی را که دوماه قبل از طرح بین مردم توزیع میکرد در ادامه به یک ماه قبل رسید و کم کم به سرماه و آخر ماه منتهی شد و در تأمین همین یارانه با تأخیر هم دچار مشکل شد و ناچار به بودجه های دیگر متوسل شد!حالا اگر ایشان از اول به حرف آن کارشناسان توجه میکرد آیا اینطور دچار مشکل میشد!؟ به راستی اگر احمدی نژاد به قول محمدرضا رحیمی اینقدر گوشش به دهان آن سروش آسمانی کذایی (مشایی) نبود، آیا دچار این لجاجت ها میشد!؟ به راستی اگر خود احمدی نژاد اینچنین با ایجاد یک رابطه مرید و مرادی با مشایی اینچنین تسلیم تفکرات و القائات او نمیشد هیچ بدخواهی میتوانست او را به انحراف متصف کند!؟
این مطلب از این جهت که برخی دوستان دچار فراموشی نشوند لازم بود و الا همچنان اعتقاد راسخ دارم همانطوری که رهبری فرمودند باید از کسانی که نقاط قوت احمدی نژاد را دارند و نقاط ضعفش را ندارند حمایت کرد، پس لازمه استفاده از ظرفیت او، درک صحیح و استفاده از نقاط قوت او یعنی استکبارستیزی، عدالت جویی، پرکاری، خستگی ناپذیری، مردمداری، ساده زیستی و پاکدستی است.
94/12/18
9:49 ع
مطلبی در نقد مصاحبه اخیر دکتر عبدالرضا داوری نوشته بودم که آقای کمیل دریابک به آن پاسخ دادند که در همین خصوص مواردی را بیان میدارم:
1- اولین اشتباه این دفاعیه، مقایسه آمار انتخابات ریاست جمهوری 88 در استان تهران با آمار انتخابات مجلس 94 در شهرستان تهران است!!
2- در انتخابات ریاست جمهوری 88 از 4179188 آرای شهرستان تهران، 2166245 رأی به موسوی و 1809855 به احمدی نژاد اختصاص یافت و در انتخابات اخیر مجلس در شهرستان تهران، از 3246991 کل آرا، عارف 1608926 و حداد 1096744 رأی را جذب کردند که هر دو نتیجه حاکی از مزیت نسبی اصلاح طلبان در تهران است و اختلاف موجود هم باید باتوجه به توزیع بیشتر آرا در انتخابات مجلس نسبت به ریاست جمهوری تحلیل شود، پس اساساً حداد و احمدی نژاد هر دو بازنده انتخاباتهای تهران بوده اند.
3- ثبت همان آرای انتخابات 84 احمدی نژاد برای امروز او اشتباه دیگر است!! نشان به این نشان که بزرگترین دلیلی که رسانه ها و مردم تهران و حتی سایر استانها برای رأی ندادن به جلیلی می آوردند شباهت به احمدی نژاد بود و مقایسه استقبال های مردمی از احمدی نژاد در سفرهای استانی در اوایل و اواخر دولت دهم به خوبی نشان دهنده کاهش مستمر محبوبیت وی است.
4- این که در سال 84 برخی از شخصیتهای اصولگرایی در دور اول از احمدی نژاد حمایت نکردند، نمی تواند دلیل خوبی برای فراموشی حمایت قاطع برخی دیگر از بزرگان مثل علامه مصباح و بدنه اصولگرایی از ایشان باشد و جالب این که گویا اصلاً فراموش کرده اید که ادعای آقای عبدالرضا داوری که من بر آن پاسخ نوشتم این بود که اصولگرایان احمدی نژاد را کنار گذاشتند و حال این که بسیاری از اصولگرایان از قبل از سال 84 شروع به حمایت از احمدی نژاد کردند و در دولت نهم و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز حمایت شان را قوت بخشیدند و این احمدی نژاد بود که کراراً خودش را جدا از اصولگرایان میدانست و اصرارداشت از دلسوزان و حامیان قدیمیش فاصله گیرد!
5- این که مقام معظم رهبری چند روز قبل از انتخابات نظر خود را به نظر احمدی نژاد نزدیک تر دانست یک واقعیت است اما دو مسئله را فراموش نکنید، اولاً رهبری فرمودند نظرمن در سه مقوله سیاست خارجی، نحوه اجرای عدالت اجتماعی و برخی مسائل فرهنگی به احمدی نژاد نزدیک تر از هاشمی است و ثانیاً امام خامنه ای در اواخر دولت دهم چند بار به خاطر برخی دامن زدن به حواشی و به صحنه آوردن اختلافات بین قوا به ایشان و سایر مسئولان تشر زدند و این که همین آقای احمدی نژاد در برابر حضرت آقا چند بار با تعلل و بی مهری برخورد کردند، حالا بگویید که آیا محبتها و حمایتهای آقا نسبت به رؤسای جمهور دلیل خوبیست برای این که منکر نقاط ضعفشان شوند!؟ به راستی چرا با نظرات رهبری به صورت سلیقه ای برخورد میکنید!؟ آیا همین رهبری عزیز، در کنار تأییدات، هیچ انتقادی نداشتند!؟ پس چطور است که تأییدات را تأیید میدانید ولی انتقادات را سانسور میکنید!؟
6- این آقای احمدی نژاد کاریزمای خودش را دارد قابل انکار نیست و اساساً ما نه کاریزمای ایشان و نه نقاط قوت ایشان را انکار نکردیم اما این ادبیات که بگویید احمدی نژاد به اصولگرایانی که هیچ جایگاهی نداشتند، عزت داد نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ اخلاقی صحیح نیست، امیدوارم یادتان نرفته باشد که گفتمان اصلاحات به خاطر مجاهدت های علامه مصباح که مدام دربرابر متفکران اصلاحات از سروش تا مهاجرانی و خاتمی و… در حال مباحثه، مناظره و روشنگری بودند، چگونه تا سالها به گفتمان بازنده و بستری برای رشد گفتمان انقلابی و حزب اللهی تبدیل شد.
7- ادعا کردید که دولتهای نهم و دهم غیر قابل جدا کردن هستند ولی آیا رئیس جمهوری که در سال 84 حکم تنفیذ را با بوسیدن دست ولی دریافت کرد با آنی که در سال 88 شانه رهبرش را بوسید با اویی که بابت عزل مشایی و عدم عزل مصلحی در برابر رهبری تعلل کرد یکی بودند!؟ آیا احمدی نژادی که اسلام را مبنا قرار داده بود با احمدی نژادی که انسان رادر تمام سخنرانی هایش به جای اسلام نشاند یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که از حاشیه و حاشیه سازی دوری میکرد با اویی که به یکی از قطب های حاشیه سازی تبدیل شد یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم در تبعیت از قانون، سهمیه بندی سوخت را قانونمدارانه انجام داد با کسی که در دولت دهم تماماً با قوه مقننه بر سر عدم اجرای قوانین درگیر بود یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم استاد اخلاقش شاگردان علامه مصباح مانند آقاتهرانی و سقای بی ریا بودند با کسی که در دولت دهم مرید مشایی شده بود یکی بود!؟ آیا کسی که در دولت نهم برای مدیرانش خط قرمز تعریف نمیکرد با احمدی نژادی که در دولت دهم برای مشایی و بقایی و رحیمی و مرتضوی و جوانفکر و … خط قرمز تعریف کرد یکی بود!؟
94/12/18
9:48 ع
آقای داوری مشاور رسانه ای دولت دهم، اخیراًمصاحبه ای ترتیب داده اند و در آن عدم استفاده اصولگرایان از ظرفیت احمدی نژاد را عامل باختشان در انتخابات معرفی کند و ادعامیکند که جریان احمدی نژاد از این باخت خوشحال نشده است و سپس با کنار هم گذاشتن آمارهای چند انتخابات نتیجه میگیرد که اصولگرایان تنها در انتخاباتی که احمدی نژاد را داشته اند موفق شدند که در پاسخ به مصاحبه عبدالرضا داوری درباره نتیجه انتخابات ، چند مسئله را توضیح میدهم:
1- سبد آرای اصولگرایان و همینطور اصلاح طلبان در انتخابات اخیر در تهران با شهرستانها بسیار متفاوت بوده است، همانطوری که این مسئله در انتخابات دهم ریاست جمهوری هم رخ داده بود، یعنی حتی آرای احمدی نژاد در انتخابات 88 در تهران، کمتر از اصولگرایان بوده است که همین مسئله باعث برخی توهمات درباره نتیجه کلی انتخابات گردید ولی در مجموع نتیجه انتخابات کل کشوردر سال88 هم اصولگرایان به همراه احمدی نژاد برنده انتخابات شدند، همانطوری که امروز هم در مجموع نتایج انتخابات کل کشور، نامزدهای اصولگرایان نسبت کرسی های بیشتری از دیگرجریانها کسب کرده اند، پس ادعای باخت اصولگرایان آنهم تنها به دلیل عدم حمایت احمدی نژاد ادعایی غیرقابل قبول است. ضمناً به شخص آقای داوری جسارت نمیکنم لیکن خوشحالی حامیان متعصب احمدی نژاد از باخت اصولگرایان در #تهران و حتی تعمیم این باخت به کل کشور، باتوجه به نوشته ها و طرح هایی که از ایشان منتشر شد، قابل کتمان نیست.
2- این که آقای داوری اعتقاد دارند اصولگرایان نباید از احمدی نژاد جدا میشدند یک فرار به جلو است چرا که اولین کسی که بارها احمدی نژاد را غیر اصولگرا نامید شخص احمدی نژاد بوده است، اساساً احمدی نژاد علی رغم این که آرای اصولگرایان و حزب اللهی ها و حمایت ایشان را در انتخاباتهای 84 و 88 داشته است ولی هرگز خودش را اصولگرا ندانسته است به خصوص که این عارضه در مواقعی که مطالبه یا انتقادی از اصولگرایان رخ میداد بیشتر تکرار و اظهار میشد، حتی بهتر است بگویم که تیم رسانه ای احمدی نژاد از این که طوری وانمود کند که انگار او تک و تنها و مظلومانه با چپ و راست و کارگزاران درحال مبارزه است استفاده مینموده و مینماید با این وجود، قاطبه اصولگرایی همواره تلاش کرده است ضمن حمایت از اقدامات صحیح احمدی نژاد، اشتباهاتش را نیز تطهیر نکنند و هرگز نیز او را طرد نکرده اند لیکن حامیان احمدی نژاد باید بدانند که رأی پاک حزب اللهی ها به کسی که سابقه تعلل در برابر رهبری را دارد آن هم بدون این که حتی اشتباهاتش را پذیرفته باشد تکرار نخواهد شد، هرچند همه حزب اللهی ها تمایل دارند همان احمدی نژادی که در زمان شهرداری تهران و دولت نهم دیدند را بازهم در کنار خود داشته باشند.
3- همانطوری که احمدی نژاد و گفتمان او با محوریت قانومداری، ولایتمدرای، پرهیز از حواشی، استفاده از تیمهای کاری متخصص و متعهد و فسادستیزیهای کم حاشیه و اصولی در زمان کسوت او در شهرداری تهران و دولت نهم باعث حمایت مخلصانه خیلی از حزب اللهی ها و اصولگرایان از وی گردید، به همین شکل تغییرات او به سمت برخی تعللها درولایتمداری، درگیر حواشی شدن و حتی بعضاً حاشیه سازیها، طرد وزرا و مسئولان ولایتمدار دولت نهم، برخی از تعلل ها در برابر اجرای قوانین، برخی رفتارهای افشاگرانه خارج از چارچوبهای قانونی با ادبیات #بگم_بگم ، تعیین خط قرمز برای برخی از نزدیکان از مواردی بودند که هم احمدی نژاد را از جریان اصولگرایی دور کرد و هم مردم را از احمدی نژاد مکدر که این تکدر را مردم به خوبی در کاهش #استقبال از #سفرهای_استانی اواخر عمر دولت دهم به خوبی نمایش دادند که البته این تکدرها بعضاً به واسطه حمایت های قبلی اصولگرایان و حزب اللهی ها از احمدی نژاد، دامن ایشان را هم گرفت.
4- همانطوری که احمدی نژاد به دلیل شخصیت انقلابی، قانونمدار و ولایتمدارش زمانی باعث رشد گفتمان انقلاب و انقلابی گری، اما دور شدنش نسبت به برخی از این مشخصه ها دراواخر کار دولت دهم باعث شد تا بدخواهانی که مترصد زیرسؤال بردن انقلابی گری بودند به کام دلشان برسند، به راستی اگر احمدی نژاد همان گفتمان انقلابی، محجوب و کم حاشیه دولت نهم را ادامه میداد کسی امروز میتوانست به این صراحت مشخصه های انقلابی گری را با عباراتی مانند ماجراجویی، افراطی گری، بداخلاقی، عوامفریبی، رانتخواری و… تحریف نمایند؟! امروز تمام جریان اصولگرایی و انقلابی باید اول در درون خود و سپس جامعه را توجیه کنند که فرهنگ انقلابیگری با بداخلاقی، حاشیه سازی، قانون گریزی و رانتخواری، منافات حقیقی دارد تا تحریفهایی که با سوءاستفاده های برخی جریانات به پای انقلاب و انقلابی گری نوشته شده اصلاح گردد.
94/12/18
9:46 ع
پس از انتخابات 94 با همه مختصات و ابعاد آن شاهد برخی اشتباهات در تحلیل های انتخاباتی اصولگرایان هستیم که لازم می بینم مواردی را درباره این مسأله بیان نمایم:
1- ائتلاف اصولگرایان اشتباه نبود بلکه امری بدیع و مبارک بود که تا آخر هم برقرار ماند که یکی از دلایل بروز این ائتلاف اتحاد جبهه مقابل در خصوص برخی شعارهایشان در تضعیف ولایت فقیه و تشکیل مجلسی از جنس مجلس ششم و یا چانه زنی با نظام تحت عنوان برجام 2 بود. پس ضمن این که باید ائتلاف را ستود بلکه باید از این ظرفیت در اداره مجلس و انتخاباتهای بعدی هم استفاده کرد، تنها باید بیش از پیش در خصوص محور قرار گرفتن مبانی اصیل انقلاب در آن تلاش نمود.
2- نوشتن برد یا باخت مطلق به پای اصولگرایان کاملاً مطرود و غلط است، به این دلیل که جریان اصولگرا و جریانات مقابل آن در استانها و شهرهای مختلف سبد آرای مختلفی داشتند، باید توجه کرد همانطوری که اصولگرایان در تهران قافیه را باختند به همان شکل اصلاح طلبان در اکثر استانها و شهرستانها صحنه را واگذار کردند که برآیند این دو جغرافیای تهران و شهرستانها همچنان در هردو انتخابات مجلس و به خصوص خبرگان به نفع انقلاب و آرمانهایش می چربد.
3- لازمه هر ائتلافی توجه به نظرات اعضای ائتلاف است و اگر قرار باشد مؤتلفه، اصولگرایان سنتی، پایداری ها و سایر اصولگرایان باهم ائتلافی پایدار و قابل پایبندی تشکیل دهند، نباید منتظر لیستی کاملاً همگن بود، پس آنهایی که دنبال وحدت اصولگرایان هستند به جای این که نام شرکت سهامی را بر لیست ائتلاف اصولگرایان بگزینند، میتوانند روی تعریف دقیقتر مشخصه های اصولگرایی مانور کنند تا کل جریان اصولگرایی با نزدیکی بیشتر درگفتمان، به لیستی همگن تر دست یابند.
4- عبارت لیست انگلیسی اشتباه نبود چرا که اولاً کسی شخصیتهای حاضر در لیست هاشمی را انگلیسی ندانست تا به اشخاص توهینی کرده باشد و برخی از افراد حاضر در لیست هاشمی کاملاً انقلابی هستند و بعضاً هم فوراً از انگلیس و حتی لیست مورد حمایتش برائت جستند، ثانیاً این لیست واقعاً مورد حمایت انگلیس بود چرا که با هدف طرح موسوم به حذف جیم تشکیل شده بود و برای این کار، مهم بود که یک لیست 16 نفره تنظیم شود که این کار حتی بدون هماهنگی با برخی از اعضای حاضر در آن انجام شد، ثالثاً به جای انکار واقعیت باید با روشنگریهای هنری و رسانه ای، چهره خبیث انگلیس و آمریکا که شاید در خاطر برخی از مردم مان کمرنگ شده باشد را به خصوص با همین بدعهدیها و خصومتهای جاریشان، افشا نمود.
5- از اشتباهاتی که متأسفانه در خلال انتخابات مشاهده شد این بود که اصولگرایانی که قبلاً در فضاهای غیر انتخاباتی کراراً پایبندیشان به عدالت جویی و فسادستیزی را در خصوص مفسدان جریانهای مختلف سیاسی ثابت کرده بودند، این بار در فضای نزدیک به انتخابات با بروز برخی رفتارهای شاید حتی دلسوزانه، خاطرات برخی بگم بگم های انتخاباتی را در اذهان مردم زنده کردند که تأثیر منفی داشت، به نظر میرسد جریان اصولگرایی باید در نوع فسادستیزی هایش بیش از پیش از چارچوبهای قانونی ورود کند و مکانیزم های رسانه ای فقط باید نقش مکمل داشته باشند و نه محوری.
6- از مواردی که متأسفانه در تحلیلها دیده نمیشود، سیاست تمرکزگرایی دولت فعلی و تعارض آشکار آن با سیاستهای تمرکززدایی در دو دولت قبلی است، عاملی که باعث شده است تا آرای شهرستانی ها و به خصوص شهرستانهای کوچک به سمت اصولگرایان متمایل باشد، مردمی که شاهد سفرهای استانی پر تلاش و رویارویی مستقیم با دولتمردان بودند، در این دولت شاهدند که سفرهای استانی به سفرهای نمادین و پرخرج تبدیل شده است که اگر قبلاً یک هفته و در اقامتگاه های دولتی انجام میشد اکنون به یک شب و آن هم در هتلهای 5 ستاره مراکز استانها ختم میشود. تصویب و برقراری فوق العاده ها و مزایا برای کارمندان ستادی نیز از عوامل عدم اقبال اکثریت کارمندان شهرستانها به حامیان دولت بود.
7- یکی از مواردی که متأسفانه درخلال برخی از تحلیل های طیف اصولگرایی مشاهده میشود، مقصر تراشی برای پایه فرض پذیرش باخت در انتخابات است، به این نحو که عده ای از حامیان متعصب احمدی نژاد، عدم بازگشت به احمدی نژاد را عامل شکست اصولگرایان میدانند و برخی از جوانان انقلابی هم شخصیت های باسابقه اصولگرایی را مقصر معرفی میکنند و همین نگرشها نیز باعث میشود تا به جای تحلیلهای کارگشا و سازنده در جهت بهبود وحدت اصولگرایان، شاهد تحلیل های مخرب و وحدت شکن باشیم در صورتی که اگر هم کسی نقدی دارد باید بدون تلاش برای محکوم کردن و مقصر معرفی کردن و با ادبیات سازنده صورت گیرد.
8- از مواردی که در برخی از تحلیلهای کارشناسان دیده شد، توجه به سابقه مجلس های شکل گرفته در دولتهای اول رؤسای جمهور است چرا که غالباً این مجالس متجانس با دولتها شکل میگرفته است ولی در انتخابات امسال به غیر از تهران، در سایر نقاط کشور این سابقه محقق نگردیده است که این مسأله خودش کفه برد انتخاباتی به نفع اصولگرایان را بیشتر سنگین میکند و زنگ خطرِ دولتِ یک دوره ای را برای روحانی به صدا درآورده است.
9- و مسأله آخر نیز عدم توجه به استفاده انتخاباتی از برجام بود، هم ظریف و هاشمی در ایران و هم کری و اوباما در آمریکا به استفاده انتخاباتی از برجام اشارات صریحی داشتند که با برخی رفت و آمدهای هیأتهای دیپلماتیک پس از برجام، این استفاده تاحدودی محقق شد لیکن با توجه به اظهارات صالحی ، ظریف و لاریجانی در خصوص عدم پایبندی طرف مقابل به تعهداتش طی این مدت، به نظر میرسد دولت در حفظ همین آرائش هم با مشکل مواجه باشد به خصوص که رکود همچنان برقرار است و جهش تورمی به اذعان کارشناسان اقتصادی در اثر نقدینگی شدیدی که دولت تزریق کرده است، در کمین است.
94/12/14
11:21 ع
آقای صادق زیباکلام! سلام؛
شما ادعا کردید که با بال شکسته پریدید و منظورتان لابد ردصلاحیت برخی از شخصیت های اصلاحاتی بود، آقای زیباکلام! چرا رک و راحت نمیگویید که منظورتان این است که اگر برخی از افراد رسماً عدم التزامشان به قانون اساسی را به بدترین شکل در سال 88 اثبات کردند، باز هم باید فرصت استیلا بر مردم را پیدا کنند؟! چرا نمیگویید که عدم پایبندی و حتی ایستادن در برابر این قانون اساسی را اساساً قبیح نمیدانید؟!
آقای زیباکلام!لیستی از شما در تهران رأی آورد که اگر در آن لیست، اسم 30 جماد را هم میگذاشتید حامیانتان به ایشان رأی میدادند پس عدم حضور برخی از شخصیت هایتان در لیست را به منزله شکسته بودن بالهایتان تعبیر نکنید، چرا که دوستانتان آموخته شده اند که به هویت اشخاص و کارکردها و برنامه ها و توانایی هایشان کاری نداشته باشند، به قول آقای حسین مرعشی که اخیراً گفت: «توسعه یافتگی سیاسی در ایران موجب خواهد شد مردم بیاموزند به جای تکیه بر شناخت خود به سمت انتخاب بسته های سیاسی پیش بروند»!!
آقای زیباکلام!رویکرد هاشمی و اصلاح طلبان طوری شده که نه تنها حامیان داخلی شان بلکه دشمنان انقلاب هم چشم بسته از ایشان و فهرستی که تهیه میکنند حمایت میکنند، چرا که با هدف شما همذات پنداری دارند که همان کاهش قدرت و اختیارات ولایت فقیه ، حذف یا تضعیف شورای نگهبان و عدول از احکام اسلامی (به اسم حمایت از حقوق بشر) در حکومت داری و عقب نشینی از اصول استقلال ، مقاومت و استکبارستیزی است.
آقای زیباکلام!شما رأی مردم تهران را رأی به فتنه قلمداد کردید و این رأی اینقدر شما را جسور کرده که در پی تطهیر فتنه و سران فتنه و زیر سوال بردن حصر امنیتی ایشان هستید؟! آقای زیباکلام!جالب است که شما تنها به این دلیل که چرا اصولگرایان شکستشان را که شما به آن اصرار دارید، نمیپذرند بر ایشان می تازید ولی کسانی را که نه تنها شکست شان را نپذیرفتند، بلکه دیگران را دعوت به اغتشاش کردند و از دشمن درخواست کمک و تحریم و فشار کردند و باعث کشته شدن جوانان هر دو طرف این ملت شدند را تطهیر میکنید؟!
آقای زیباکلام!شمایی که جمعیت تهرانی هایی را که به خاطر اعتماد به نامزد متوهمشان فکر کردند آرای تهرانی ها گم شده را هنوز از خاطر نبرده اید، آیا از انتخابات امسال درس گرفتید که چگونه نتیجه تهران با شهرستانها زمین تا آسمان متفاوت بود؟! آیا هنوز وقت آن نرسیده که اعتراف کنید ایران فقط تهران نیست؟! آیا هنوز فتنه گرانی که با غرور و کج فهمی نتوانستند فرق بین آرای تهران و غیرتهران را بفهمند را مقصر نمیدانید؟!
آقای زیباکلام!شمایی که جمعیت معترض اولین روزهای پس از انتخابات 88 را دیدید، آیا متفرق شدن حامیان اولیه ایشان را به دلیل افشای ماهیت دروغگویی، توهم و خیانتشان ندیدید؟! آیا جمعیت انبوهی را که در تهران و سراسر کشور حماسه 9 دی را در محکومیت فتنه و سران دروغگویش به صورت خودجوش شکل گرفت را ندیدید؟!جمعیتی را که در سایر انتخاباتها و راهپیمایی های همین نظام با اعتماد مشارکت کردند را ندیدید؟! اصلاً با فرض باقی ماندن بخشهایی از تردیدهای سال 88 در اذهان تان، آیا بهتر نبود در آن چندماهی که سران فتنه آزاد بودند و دعوت به اغتشاش می کردند از ایشان طلب مدرک و سند بکنید تا تردیدتان مرتفع گردد؟!
آقای زیباکلام!شما نمازجمعه تیر88 هاشمی را دعوت به آشتی ملی خواندید؟!واقعاً مطالبه ابطال بدون دلیل و غیرقانونی آرای مردم دعوت به اغتشاش است؟!در کدم کشور دنیا که شما رفتید کسانی را که به پشتوانه تهمت و با دعوت به اغتشاش و بدون مراحل قانونی خواستار ابطال انتخابات میشوند را دعوت کننده به آشتی ملی میخوانند؟!
آقای زیباکلام! شما از این که چرا در 6 سال پس از انتخابات به فتنه گران فرصت دفاع داده نشد گلایه کردید، ولی مگر در آن 8 ماهی که فرصت ارائه مستندات قانونی و بازگشت به مسیر قانونی و دفاع از ادعاها و اتهامات شان علیه نظام داشتند، از این فرصت استفاده کردند؟!و یا برعکس، این فرصتها بیشتر باعث توهم و جسارتشان شد و از این فرصتها برای گرا دادن به دشمنان و هجمه به پایه های جمهوریت و اسلامیت نظام استفاده کردند!!
94/12/14
11:19 ع
از نکات تلخ انتخابات 94، برخی مواضع حامیان متعصب احمدی نژاد و مشایی است، متأسفانه این جریان در برابر باخت اصولگرایان در تهران به نحو غیر قابل کتمانی با طعنه، کنایه و شادمانی برخورد میکنند و تلاش دارند که به هرشکلی، انتقاداتی که در 2-3 سال آخر دولت دهم از سوی اصولگرایان و شخص علامه مصباح به احمدی نژاد و مشایی شد را جبران کنند؛ این جریان تلاش میکند طوری وانمود کند که انگار اصولگرایان بدون این که به احمدی نژاد متوسل شوند امکان بقا ندارند ولی توجه ندارند که اولاً یکی از دلایل مهمی که باعث شد تا موفقیت اصولگرایان پس از چند دوره پیروزی در انتخابات های شورای اسلامی تهران و مجلس شورای اسلامی تهران، به شکست در انتخابات مجلس و مجلس خبرگان امسال تهران ختم گردد، بدرفتاریها، اشتباهات و سوءمدیریت های شخص احمدی نژاد و دولت دهم بود که به نام جریان اصولگرایی نوشته شد تا این جریان به این راحتی بلند نشود، ثانیاً این که رفتارهای بعضاً بچگانه این جریان در عدم توان تشخیص صحنه انقلاب و حمله به جریان خودی و انقلابی و به خصوص شخص آیت الله مصباح و اصولگرایانی که بعضاً به خطوط قرمز ترسیمی احمدی نژاد اعتراض داشتند همراه با اصلاح طلبان، حقیقتاً انسان را از این که شاید این جریان دوباره بتواند روزی پاسدار آرمانهای انقلاب و سرباز مطیع ولایت باشد را کمرنگ میکند، ثالثاً این جریان بدون این که احمدی نژاد دچار هیچ تغییر اساسی و یا موضع گیری متفاوت یا نقطه عطفی شده باشد، گمان میکنند به صرف 3 سال دورماندن وی از مسئولیت، اصولگرایان برخی کج خلقی های او، تعلل هایش، حاشیه سازی هایش، عزل وزرا و استانداران اصولگرا و انقلابی، لجبازی هایش در برابر انتقادات فنی دلسوزان و برخی نهادهای قانونی و هزینه ای که تا آخرین روزهای دولتش برای مرید و مردابازی هایش با مشایی متحمل شد و بر جامعه و اصولگرایان تحمیل کرد را فراموش کرده اند. اگر چه راه بازگشت احمدی نژاد همیشه باز است، اما باید متوجه شود که اعتماد مجدد به شخص وی، بدون چاره اندیشی برای دوری از اشتباهات گذشته و پذیرش آن اشتباهات و جلب اعتماد مردم و اصولگرایان، به صرف گذشت زمان و با تکیه بر فراموشی آنها میسر نخواهد بود.