95/7/19
10:58 ع
در کمال ناباوری و تأسف برخی از دوستانم را می بینم که مدتیست زبانم لال، به این نتایج غلط رسیده اند که دفتر مقام معظم رهبری غیرقابل اعتماد، سایتهای رسمی شان غیرمعتبر، شخص شان کانالیزه، دستورات و توصیه های ایشان ناشی از اطلاعات غلط، تصمیمات شان نتیجه تحمیلهای دیگران و ایشان را دچار زد و بند، ترس وسوءتدبیر می شناسند و حال این که این افراد هرگز حتی فکرش را هم نمیکردند به این نظرات برسند!
این دوستان ما از آنجا فکرشان منحرف شد که هرجا حکمت دستورات یا توصیه های مقام معظم رهبری را نفهمیدند، بدون این که از چند و چون ماجراها و ابعاد مختلف آنها اطلاع دقیقی داشته باشند، بدون این که نسبت به رهبرشان شناخت حقیقی داشته باشند، به صرف برخی از حدسیات و اطلاعات غیرمعتبر و تحت تأثیر برخی تعصبات، درباره رهبرشان دچار قضاوتهای اشتباه شدند، قضاوتهایی که هرگز نمی دانستند، کارشان را به چه ناکجاآبادی می رساند!
این دوستان زمانی که با انتشار علنیِ برخی از دستورات یا توصیه های خصوصی و بر زمین مانده مقام معظم رهبری مواجه شدند، به جای مؤاخذه و مطالبه گری بابت بر زمین ماندن منویات ایشان، نتیجه گرفتند که لابد آن دستور یا توصیه، ناخواسته درز کرده است و فکرشان معطوف به کشف و لعن منتشر کنندگان گردید! و این طور شد که ناخواسته دچار این کج فهمی شدند که رهبری حتی توان مدیریت دفترش را نیز ندارد در حالی که حتی نتوانستند در صدق رفتارِ تعلل کاران تردید کنند!
این دوستان قدیمی ما، زمانی به جای تلاش در فهم و درک حکمت دستورات و توصیه های رهبری عزیز، به این وهم و خیال مشغول شدند که چه افراد یا جریاناتی با تحمیلگری خود، باعث تسلیم شدن رهبری و صدور این دستورات و توصیه ها گردیده اند و سپس به لعن و کینه توزی و افشاگری نسبت به این افراد پرداختند، در حالی که ناخواسته و نفهمیده، رهبرشان را فردی اهل زد و بند، قضاوت کردند!
این دوستان زمانی که از دستور رهبرشان در منع حاشیه سازی، اختلاف افکنی، علنی کردن دعواها و دوقطبی سازی در جامعه مطلع شدند، او را درپی عافیت طلبی و دچار ترس قضاوت کردند و به همین راحتی و با کج فهمی خاص خودشان، فرهنگ بگم بگم، افشاگری، دعواهای علنی، لجاجت، خط قرمز تعریف کردن برای دوستان و تخریب کردن منتقدان را به معنی مبارزه واقعی، عدالت جویی و انقلابی گری تعبیر کردند!
دیری نپایید که پیش بینی آن علامه جلیل القدر که انحراف را خطرناک تر از فتنه دانسته بود محقق شد و کاری که فتنه نتوانسته بود انجام دهد به دست انحراف محقق شد! فتنه با تمام خیانتهای تاریخی و خسارتهای سهمگینی که به کشور وارد کرد، اما باعث وحدت جریان حزب الله و ولایتمدار و معرفی ساکتان فتنه و باد به پرچم ها شد، ولی انحراف باعث شد تا جریان حزب اللهی و ولایتمدار دچار تشتت شود و در این دو دستگی، تا نقطه تکدر از رهبری و سپس زاویه پیدا کردن نسبت به او پیش رفتند.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خیر گرداند!
95/7/19
10:51 ع
انتقادات انتخاباتی و ورود به بحث، نظر و مقایسه درباره نامزدهای انتخاباتی را واقعاً به صلاح نمیدانم ولی باتوجه به رویه ای که برخی از دوستان در نقد نامزدهای احتمالی در دستور کار قرارداده اند، احساس میکنم بد نباشد نکته ای را در این خصوص بیان نمایم و مثالم را از دکتر قالیباف مطرح میکنم که اصلاً شاید در بین 3 گزینه اول ذهنی خودم هم مطرح نباشد؛ اما وقتی میبینم برخی از دوستان انقلابی در نوع انتقاد به ایشان و البته سایر دوستان انقلابی، غیرمنصفانه و تخریبگرانه عمل مینمایند، فکر میکنم شاید یادشان رفته است که برای به زمین زدن همین قالیباف که در دفاع مقدس، نیروی انتظامی و شهرداری تهران، خوب و بعضاً عالی کار کرده است، برخی سیاستزدگان چقدر تلاش کردند و چه گزینه هایی را میخواستند به جای او غالب نمایند!
به خودم و همه دوستان انقلابی توصیه میکنم که همیشه به فکر فضای پسا انتخابات هم باشد! قرار نیست کاری کنیم که پس از انتقادات انتخاباتی در پایان رقابتهای انتخاباتی، شخصیت، گذشته و آینده همه گزینه های انقلابی را لگدکوب کرده باشیم و فضا را برای کنار گذاشتن نیروهای توانمند انقلابی از صحنه هایی که در آن حاضرند و یا میتوانند حاضر باشند، فراهم نماییم. قرار نیست چون نقدی به قالیباف، احمدی نژاد، ضرغامی یا جلیلی یا هر شخصیت انقلابی داریم، آن را به دور از انصاف و با رویکردهای انتخاباتی انجام دهیم و یک گزینه انقلابی را بی عرضه، منحرف و ضدانقلاب نشان دهیم و حامیانشان را برنجانیم و با ورود به فضای زود هنگام انتخاباتی، مسائل حیاتی کشور را به حاشیه ببریم.
ما به همه گزینه های انقلابی نیاز داریم و به همه شان احترام میگذاریم و اگر چه میدانیم همه باهم نمیتوانند رئیس جمهور باشند، اما میدانیم که هر کدام در سنگرهایی میتوانند بسیار مفید و مؤثر باشند؛ نباید یادمان برود که الان وقت هم افزایی در مسیر انقلاب است و نه انتقادات انتخاباتی و نه رقابت کاذب و خودزنی؛ البته اگر مثلاً یکی از اشخاص انقلابی فکر، حرف یا رفتار نسنجیده ای را بروز داد یا ترویج کرد، از نقد و تحلیل منصفانه، فنی و غیر تحریک کننده نسبت به او ابا نداریم، همانطوری که شخصاً درباره حرف قالیباف درباره برجام یا برخی از رفتارهای احمدی نژاد در خصوص توصیه رهبری نقد کردم، ولی نباید نقدهای ما به هجمه های انتخاباتی، کدورتهای ماندگار و تخریبهای ویران کننده تبدیل شود، بلکه باید با هدف سازندگی و دلسوزانه انجام گیرد.
95/7/8
10:48 ع
انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در اردیبهشت سال 96 برگزار میگردد و با این که تاکنون اصرار داشته ام و هنوز دارم که نباید زودهنگام به فضای انتخاباتی ورود کرد، به خصوص که هنوز شخصیت های انقلابی که به عرصه انتخابات 96 ورود خواهند کرد، مشخص نشده اند، ولی از آنجا که برخی از دوستان احمدی نژادی و سایر دوستان انقلابی ما پس از اطمینان از صحت خبر عدم حضور احمدی نژاد و سردار قاسم سلیمانی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در سال 96، از الان نگران نتیجه انتخابات هستند، این مطلب را بدون این که در پی معرفی گزینه ای خاص باشم، تقدیم میکنم:
1- روحانی و اساساً جریان اصلاح طلب، برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم چیزی در چنته دارند؟
یادمان نرفته است که ائتلاف روحانی و عارف و شاید ائتلاف پشت پرده ولایتی با روحانی، به خصوص در مناظره ها، باعث شد تا روحانی با اخذ آرای کمتر از 51% بتواند رئیس جمهور گردد و امروز چه کسی است که قائل باشد محبوبیت روحانی بیشتر شده است؟! کدام نظرسنجی بر افزایش محبوبیت او دلالت دارد؟!
در حالی که اکثر قریب به اتفاق نظرسنجی ها میگویند محبوبیت او به صورت محسوسی کاهش یافته است و آیا با وجود تحقق برجام با آن همه هزینه سنگین، جز کاهش تورم به قیمت تحمیل بی سابقه ترین رکود در کشور آنهم ذیل تهدید نقدینگی بیش از هزار هزار میلیاردی که هر آن خطر جهش تورمی را گوشزد میکند، چه عملکرد اقتصادی برای این دولت قابل ذکر است؟! امسال روحانی را با شعار نمیسنجند بلکه او در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، برخلاف سایر نامزدهای انتخاباتی باید بتواند از عملکرد خود در دولت یازدهم دفاع کند که این مسئله با توجه به شعارهای بزرگی که داده بود، کار او را بسیار مشکل مینماید.
2- آیا اساسا باخت 92 ناشی از ضعف جریان انقلابی بود یا دلایل دیگری داشت؟!
باتوجه به این که نظرسنجی های معتبری که در یکی دو هفته قبل از انتخابات 92 برگزار شده بود به پیشتازی جلیلی و قالیباف و بعداً روحانی دلالت داشت، لیکن حضور عنصری با عملکرد پیش بینی نشده و مشکوک، این نتایج را کاملا وارونه نمود، علی اکبر ولایتی به عنوان گزینه ای که خودش ائتلاف سه نفره را پیشنهاد و تشکیل داده بود، در نهایت به ائتلاف پایبند نماند و حاضر به کناره گیری براساس نتیجه نظرسنجیها و حتی نظر جامعتین نشد و در مناظره نیز تنها کار مؤثری که نمود این بود که با بیان برخی مطالب خلاف واقع، جلیلی را زیر سؤال برد تا حمله ناجوانمردانه روحانی به قالیباف و مقصر نمایی وی در قائله کوی دانشگاه و ارائه یک چهره نظامی خشن از او، آرای روحانی را به مرز 50% برساند.
اگر ولایتی به عنوان یک نامزد اصولگرا به ائتلافش پایبند بود و یا لااقل در مناظره ها نقش یار کمکی روحانی را بازی نمیکرد، نتایج انتخابات 92 بسیار متفاوت میشد. البته بعدها اظهاراتی از سوی نزدیکان هاشمی (عسگری)، رئیس ستاد انتخاباتی ولایتی (محمدرضا باهنر) و آیت الله محمد یزدی و آیت الله مرحوم مهدی کنی مطرح شد که فرضیه خیانت ولایتی به ائتلاف به خصوص با بازی گردانی ناطق نوری و به طور غیرمستقیم هاشمی را کاملاً تأیید می کرد. اگر عبرتهای سال 92 را در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم در نظر بگیریم، ان شاالله در روند ائتلاف و مناظره ها در سال 96 دیگر غافلگیر نخواهیم شد.
3- آیا در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، شرایط سال 92 قابل تکرار است؟
اگر چه ولایتی بازهم برای حضور در انتخابات اعلام آمادگی کرده است و حتی علی لاریجانی هم ممکن است بیاید، لیکن بسیار بعید است که کسی زیر علم این دو فرد که در جریان اصولگرا هم اکنون به تذبذب شناخته میشوند ائتلافی دیگر شکل دهد و بحث دیگر این که در مناظره های سال 96، این روحانی و ولایتی هستند که باید پاسخگوی رویه ای باشند که در 4 سال کار دولت یازدهم با سیاست لبخند به پیش بردند!
آقای روحانی دیگر نمیتواند کلیدی مقوایی بالای سرش بچرخاند و قولهای 100 روزه بدهد، این طرحها با توجه به داشتن یک فرصت 4 ساله از آغاز دولت یازدهم و یک فرصت چندصد روزه پس از اجرای برجام دیگر کارایی ندارد، او دیگر نمیتواند به برجامی که خودش، دولتمردانش و سایر کشورهای دنیا به بدعهدی و زیاده خواهی آمریکا در آن اقرار دارند بنازد! و به همین دلیل است که الان میگوید «هدف ما از مذکره رفع تحریم نبود بلکه جلوگیری از جنگ بود»!.
در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، جریان انقلابی است که باید مؤاخذه کند، این جریان است که باید دولت را درباره آنچه که داده و آنچه که ستانده به چالش بکشد و اثبات کند که آن کلید بزرگی که بالای سر میچرخانده و نماد کیک تعامل مک فارلین بوده است و قرار بوده تا چرخ اقتصاد کشور را توأمان با چرخ سانتریفیوژها بچرخاند، کارآیی داشته است. اکنون دیگر کسی برای بزک کردن چهره آمریکا و باادب و لایق تعامل و دوستی معرفی میکردن شیطان بزرگ، سوت و هورا نمیکشد.
4- نتیجه انتخاباتهای 94 چه میگوید؟
برخی از دوستان به خصوص دوستان احمدی نژادی از همان اولین روزهای پس از انتخابات مجلس، همصدا با اصلاح طلبان و اعتدالیون نتیجه انتخاباتهای مجلس و خبرگان در سال 94 را باخت و دستمایه تمسخر خود قرار دادند و بر همان مبنا نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم را از پیش باخته میدانند، ولی واقعاً به شخصه نتیجه انتخابات 94 را چه در خبرگان و چه در مجلس یک برد میدانم مشرط به این که کسی ایران را تهران نداند چرا که تهران همواره تعداد اصلاح طلبانش فزونی داشته است و این فزونی در 94 با اصرار به رأی دادن به همه لیست ترکیب شد تا هیچ گزینه ای از جریان انقلابی یا اصولگرا در تهران وارد مجلس نشود، البته بماند که مدلی که در تهران اجرا شد، با توجه به خروجی هایش در نهایت موجب نارضایتی اصلاح طلبان و اعتدالیون شد.
پس همانطوری که عرض شد اولاً حتی رأی احمدی نژاد هم در تهران کمتر از موسوی بوده و به همان نسبت پیروزی 30 نفره لیست اصلاح طلبان با مدل لیستی، اتفاق عجیبی تلقی نمیشود، ثانیاً هدف اصلی در انتخاباتهای 94 تصرف مجلس خبرگان برای تأثیرگذاری بر روند انتخاب و کار رهبری بوده که به یک شکست بزرگ انجامید و هدف اصلی ائتلاف امید در مجلس هم تکرار مجلس ششم بود که آنهم با یک شکست بزرگ تمام شد، پس در نهایت انتخاباتهای 94 هرگز به منزله باخت جریان اصولگرا و یا انقلابی قابل تحلیل نیست هرچند میان آنچه که ما به لحاظ انقلابی گری متوقعیم تا آنچه که در مجلس شورای اسلامی محقق شده تفاوت از زمین تا آسمان است.
5- عدم حضور دو گزینه با قابلیت رأی بالا، آیا احتمال پیروزی روحانی را تشدید نمیکند؟!
با توجه به اخبار قابل اطمینان و متواتر از توصیه مقام معظم رهبری به حضور احمدی نژاد در انتخابات و گذشت مدت قابل توجه از این اخبار که با تکذیب مواجه نشده است و با توجه به اطلاعیه رسمی سردار قاسم سلیمانی مبنی بر عدم حضور در انتخابات که بارها از سوی افرادی در داخل و خارج بیان شده بود، دو گزینه رأی آور و رقیب روحانی در صحنه انتخابات حاضر نخواهند بود که البته این مسئله شاید دلخواه حامیان این عزیزان نبوده باشد اما برآیند این عدم حضور، کار روحانی را سخت خواهد کرد.
حضور این دو عزیز با ایجاد شرایط دوقطبی شدید باعث میشد تا روحانی و طیف وی به جای این که از عملکرد 4 ساله خود و برنامه های آتی خود دفاع کنند، با تخریب رقیب و استفاده از فضای دوقطبی و تلاش برای نمایش موقعیت خطرناک و بحرانی در صورت پیروزی این عزیزان، راه خود را برای حضور در دور دوم هموار ببیند. مسلماً برای کسی که حرفی برای دفاع منطقی از خود ندارد، موقعیت دعوا و تنش و درگیری را شرایط بهتری برای ابقای خود میبیند و شاید خیلی از دوستان انقلابی از عدم حضور دو عزیز ناراحت شده باشند ولی احتمالاً این عدم حضور، برای مترصدان فضای دوقطبی جهت ماهی گیری از آب گل آلود نیز مطلوب نخواهد بود.
6- اگر نیروهای انقلابی در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به ائتلاف واقعی نرسند چه میشود؟!
البته برای همه ما آرزوست که جریان انقلابی به وحدت و ائتلاف برسند و امیدواریم افرادی که در سال 96، در انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به میدان می آیند با درس گرفتن از ائتلاف صوری 92 و ارتقاء تجربه ائتلاف در سال 94 بتوانند به موقع، مکانیزمی را که ائتلاف مؤثر را تضمین کند به کارگیرند و حتی المقدور فرمان ائتلاف را به کمیته ای که از بیرون از نامزدها آن را هدایت میکند بسپارند تا به نتیجه مطلوب دست یابند.
حتی با فرض این که چنین ائتلافی هم شکل نگیرد بازهم احتمال باخت روحانی را بیشتر از نامزدهای انقلابی و اصولگرا میدانم چرا که همانطوری که عرض کردم تکرار رأی بیش از 50% آرا توسط روحانی امری بسیار بعید به نظر میرسد و از سوی دیگر در نهایت اگر روحانی جزء راه یافتگان به مرحله دوم انتخابات باشد، در برابر یک گزینه از جریان انقلابی کار بسیار بسیار مشکلی را در پیش رو خواهد داشت، با این وجود همچنان از تمام گزینه های انقلابی و محتمل حضور در انتخابات خواهش میکنم:
اولاً قبل از آمدن در مورد آن به طور کامل تأمل نمایند و این اخلاص را داشته باشند که بتوانند در صورت لزوم به نفع انقلاب از صحنه کنار بکشند.
ثانیا حتماً تیم قوی و با برنامه ای برای خود داشته باشند نه این که خدای ناکرده با تیمی ضعیف به لحاظ رسانه ای و اجرایی، موجب افسردگی و تضعیف جریان انقلابی بشوند تا حتی اگر پیروز هم نشدند یا از صحنه انتخابات کنار رفتند، عملکرد قابل قبولی از خود برجای گذارند.
حرف آخر: اگر چه صحنه انتخابات پر از حوادث و رخدادهای بعضاً موثر و پیش بینی نشده است اما میتوان این حوادث و رخدادها را با توکل برخدا، اخلاص، دوری از حب و بغضها، رعایت اخلاق در موضع گیریها، پرهیز از تخریب سایر گزینه ها براساس تعصب و کینه، کار تشکیلاتی مناسب و تیم اجرایی قوی، میتواند همه این حوادث و رخدادها را در نهایت به نفع انقلاب و گفتمان انقلاب مدیریت و هدایت نماید به خصوص این که روی کاغذ و در صحنه جامعه، ظرفیت پیروزی جریان انقلابی در انتخابات 96 در حال حاضر به مراتب بیشتر از جریانات رقیب است.
95/6/31
12:36 ص
پس از این که برخی از شخصیت های معتمد انقلابی مانند مهدی محمدی، یاسر جبرائیلی، رضا سراج و… به عدم رضایت مقام معظم رهبری از ورود احمدی نژاد به انتخابات خبر دادند، یک کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری منتشر شد و ذیلش هم نوشتند خطاب به مهدی محمدی و یاسر جبرائیلی تا به استناد آن، احتمال وجود برخی از سخنان و نقل قولهای خصوصی را رد کنند که در این کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری در سال 1394، ایشان میفرمایند:
«یک نکتهی دیگر گفتند که کسانی به عنوان نمایندهی رهبری از زبان رهبری حرف میزنند. خب، من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند -نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادیاند- از قول رهبری نمیگویند؛ این را توّجه داشته باشید. در همین مسئلهای که بالخصوص اسم آوردند، آن کسی را که اسم آوردند، آن کس حرف خودش را زده بود؛ از زبان رهبری چیزی نگفته بود. بنده هم حرف خودم را زدم؛ هم قبل از آن، هم بعد از آن؛ خب، شما حرف من را از خود من بشنوید. بله، ممکن است یک نفری جزو منصوبین رهبری هم باشد، دربارهی فلان مسئله یک عقیدهای خلاف رهبری هم داشته باشد، هیچ اشکال ندارد؛ اینجور چیزی هم هست. خیلی از همین آقایان محترمی که منصوبین رهبریاند، در فلان مسئلهی خاصّ سیاسی یا اجتماعی یا اعتقادی ممکن است عقیدهشان غیر از عقیدهی رهبری باشد؛ ما این را اشکال ندانستیم؛ عمده برای ما جهتگیریهای کلّی است، جهتگیریهای انقلابی است. والّا در هر مسئله که ما نمینشینیم هماهنگ کنیم که ببینیم در فلان مسئله نظر ما یکی هست یا نیست؛ خب، او نظر خودش را گفته. این هم نمیشود که من هرجا هرکسی از نمایندگان ما یک چیزی گفت، ما فوراً بگوییم آقا! شما، این را غلط گفتید، این را درست گفتید، روابط عمومی اعلان کند؛ این هم نمیشود.»
لیکن در ادامه این سخنان، که در کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری نیامد، مقام معظم رهبری فرمودند:
«بله، اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکّر میدهیم؛ مکرّر اتّفاق افتاده؛ تذکّر دادیم، گفتیم که شما خودتان این را اصلاحش کنید، آن طرف هم اصلاح کرده. مصلحت نمیدانم که اگر یک کسی یک چیزی گفت، ما هم اینجا برداریم یک اعلامیّه بدهیم که فلان کس غلط کرد این حرف را زد؛(3) اینکه نمیشود. هرجا برخلاف نظر ما -البتّه از قول من؛ اگر از قول خودش گفته باشد، نه- از قول من چیزی گفته باشد، اطّلاع میدهیم و میگوییم آقا! این را شما از قول ما، شنیدیم گفتید و باید خودتان اصلاح کنید. این هم این مطلب.»
همانطوری که مشاهده میکنید مقام معظم رهبری درباره حرفهایی که نزدیکان و منصوبین ایشان به عنوان نظر شخصی خود بیان میکنند، غالباً ورود ندارند، اما اگر کسی نقل قولی از ایشان داشته باشد که خلاف واقع باشد، #بلافاصله پس از اطلاع از آن نقل قول اشتباه، تذکر خواهند داد تا در وهله اول خود آن فردی که این حرفها را میزند نظرش را اصلاح کند و در غیر این صورت مسلماً ایشان یا دفترشان آن نقل قول اشتباه را تکذیب خواهند کرد، همانطوری که قبلا نیز بارها این مسئله مثلاً درخصوص «نظر رهبری درباره تصویب برجام در مجلس» رخ داده است.
با عنایت به سخنان تقطیع شده مقام معظم رهبری و با توجه به این که چند روزی از انتشار گسترده این نقل قول ها از رهبری، توسط افراد مؤثر، انقلابی و معتمد میگذرد، و با فرض این که در این مدت حتما رهبری از بیان این نقل قول مطلع شده اند، عدم صدور هرگونه تکذیبیه یا اصلاحیه از سوی مطرح کنندگان این نقل قول و دفتر مقام معظم رهبری، به اطمینان بیشتر ما به این نقل قول درباره نارضایتی رهبری از ورود احمدی نژاد به عرصه انتخابات می افزاید.
95/6/31
12:28 ص
برخی از دوستان مثل آقای حمید رسایی، برای رد امکان وجود توصیه یا حرف خصوصی از سوی مقام معظم رهبری و به خصوص رد احتمال توصیه ایشان به احمدی نژاد برای ورود نکردن به انتخابات، به نقل قول زیر استناد میکنند:
«مبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم.» (31 مرداد 89)
ولی متأسفانه در درک این جملات اشتباه میکنند، تأکید رهبری روی کلمه برخلاف است و کاربرد این عبارات مثلا در مذاکرات هسته ای است که برخی مسئولان طوری صحبت میکردند، انگار خطوط قرمز رهبری تغییر کرده است، ولی شخص رهبری این مسئله را رد میکردند؛ در واقع رهبری در جملات فوق هرگز نمیگوید که من با هیچ کسی هیچ حرف خصوصی ندارم، کما این که در جملات زیر به این مسئله صراحتاً اذعان هم میکنند:
«من اگر یک وقت در نماز جمعه یک حرفی میزنم، این ابتدا به ساکن نیست. حرف خصوصی، پیام خصوصی، نصیحت لازم انجام میگیرد؛ وقتی انسان ناچار می شود، یک حرفی را می آورد در علن بیان میکند.» (6 آبان 88)
وقتی این دوقسمت از سخنان رهبری را در کنار هم میگذاریم به این نتیجه می رسیم که اگر کسی نظری را به عنوان حرف خصوصی رهبری نقل کرد که آن نظر برخلاف مواضع رسمی و علنی ایشان بود، این غیر قابل پذیرش است نه این که اساساً منکر وجود توصیه خصوصی بشوند! کما این که در جملات که در بند دوم نقل شد، ایشان صراحت دارند که برخی توصیه ها را خصوصی بیان میکنند و اگر عملی نشدند در شرایط لزوم آنها را علنی میکنند.
پی نوشت: این مطلب برای اثبات توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد نبود، بلکه تنها در جهت رد استدلال وجود نداشتن حرف خصوصی از سوی رهبری برای رد احتمال تقدیم شد.
95/6/31
12:26 ص
سریع القلم ، مشاور روحانی و تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت، در ماه های آخر کار دولت یازدهم مقاله ای نوشته اند با عنوان «چرا اگر بیل گیتس نیز به ایران بیاید، موفق نمی شود؟» و بعد نتیجه گرفته اند مشکل کشور ما افراد نیستند، بلکه ساختارها هستند و تا ساختارها اصلاح نشود، افراد نمیتوانند مشکلات را حل کنند.
اگر چه حرف سریع القلم تا حدود بسیار زیادی صحیح است اما چند نکته کلیدی وجود دارد، همه آنها که با تفکرات سریع القلم آشنا هستند میدانند که او با برخی از مسلمات انقلاب اسلامی مانند استقلال، مدیریت جهادی، ساده زیستی مدیران، استکبارستیزی و… میانه خوشی ندارد و مطمئناً او اگر دنبال تغییر ساختار باشد، کپی برداری از ساختارهای غربی را مد نظر دارد و لاغیر.
سؤال این که سریع القلم به عنوان کسی که ساختارهای اشتباه را ریشه اصلی مشکلات کشور دانسته و به عنوان فردی که تفکرات او روی رئیس جمهور و دولت تأثیرات به سزایی داشته، چرا این حرفها را در شعارهای انتخاباتی روحانی و عملکرد سه ساله وی عینیت نبخشیده است و در ماه های آخر ریاست جمهوری روحانی تازه بیان این اظهارات را در دستور کار قرار داده است؟!
درحالیکه شعارها و عملکرد روحانی نشانی از اصلاح ساختارها ندارد و تنها حول تغییرات افراد و یک نسخه ی شکست خورده با عنوان تعامل با آمریکا دور زده است، بهترین کاری که امثال سریع القلم میتوانند انجام دهند تا مردم قانع شوند که با رفتن روحانی مشکلات حل نخواهد شد این است که با انکار ضعف مدیریت روحانی، ساختارها مقصر مشکلات شناخته شوند!
حتی با فرض این که بخواهیم حرف سریع القلم را یک حرف با اهداف غیر سیاسی بدانیم این سؤال مطرح میشود که مگر آقای روحانی نمیتوانست ساختارهای اقتصادی کشور را به سمت شفافیت اقتصادی حرکت دهد؟! مگر نمیتوانست گامی در جهت اصلاح ساختارهای نظام بانکی، نظام گمرکی، نظام اداری و… بردارد؟! مسلماً روحانی در عدم اصلاح ساختارها هم مقصر است.
یادمان هست که سعید جلیلی در انتخابات سال 92 بابت استفاده و تکرار از دو واژه ساختار و ظرفیت بعضاً مورد تمسخر جریان خاصی قرار میگرفت، او مدام میگفت ظرفیت کشور بسیار فراتر از حد موجود است و آنچه که باعث مشکلات است ریشه در ساختارهای اشتباه دارد ولی روحانی میگفت کلید حل مشکلات در دست ماست و آن کلید هم تعامل و مذاکره با کدخداست!
اگرچه اظهارات آن روز جلیلی و با اظهارات امروز سریع القلم ظاهراً شباهت دارد ولی یک تفاوت بسیار کلیدی دارد، چرا که جلیلی اصلاح ساختارها براساس گفتمان انقلاب را چاره ساز حل مشکلات کشور میدانست ولی سریع القلم، اصلاح ساختارها با الگوبرداری چشم بسته از مدلهای سرمایه داری غربی!
95/6/24
8:52 ص
اگر چه مدتهاست که برخی از فعالان سیاسی از احتمال حذف احمدی نژاد و روحانی به صورت منفک یا توأم صحبت میکنند، اما چند روزی است که کانال عبدالرضا داوری از فعالان متعصب احمدی نژادی که در دولتهای نهم و دهم دارای مناصب رسانه ای دولتی و از اعضای حلقه نزدیک احمدی نژاد هم بوده است، به صورت ویژه به این مسائل با عناوین «مهار دوگانه» و «صحنه آرایی سیستماتیک» میپردازد.
یکی از اقدامات داوری برای کاهش احتمال ردصلاحیت احمدی نژاد، این است که به حامیان روحانی بگویند روحانی هم ردصلاحیت میشود و به این شکل این دوقطبی که در ظاهر خود را مخالف هم نشان میدادند به نوعی به یک تواقف مسالمت آمیز برای کمک به بقای یکدیگر برسند، او تا آنجا پیش میرود که حتی در نقد جمله سخنگوی شورای نگهبان که گفته بود تأیید صلاحیت هر نامزد برای یک دوره است، یک مطلب کامل مینویسد و رد صلاحیت روحانی را غیرقانونی اعلام میکند!
از دیگر اقدامات داوری برای این که ردصلاحیت احتمالی احمدی نژاد را زیر سوال ببرد، استناد به برخی از سخنان امام خمینی(ره) در خصوص احترام ایشان به رأی و نظر مردم است در حالی که حضرت امام هرگز شورای نگهبان را مانع حق مردم ندانستند و اتفاقا کسانی که این القا را در جامعه ایجاد میکردند با شدیدترین عتابها مینواختند که به چند جمله از بیانات حضرت امام در توصیه به شورای نگهبان و یا عنایت به جایگاه آن اشاره میکنم:
«حواستان (خطاب به اعضای شورای نگهبان) را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ای ها همه چیزتان را نابود کردند»
«به شورای نگهبان تذکر میدهم که در کار خود استوار باشید و با قاطعیت و دقت عمل فرمایید و به خدای متعال اتکال کنید.»
«من البته بههیچوجه توصیه نمىکنم که کسى در مقابل افرادى که مىخواهند با قانون گردنکلفتى کنند کوتاه بیاید»
«نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد، نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ما شورای نگهبان را قبول نداریم»
«هرکس بگوید رای شورای نگهبان کذا است «مفسد» است»
از دیگر رویکردهای عبدالرضا داوری درخصوص احتمال حذف احمدی نژاد این است که او حذف احمدی نژاد و روحانی را به این دلیل معرفی میکند که این دونفر «قابل مدیریت» نیستند و هدف از حذف ایشان را استفاده از گزینه هایی میداند که «قابل مدیریت» باشند که در پاسخ باید گفت غیرقابل مدیریت بودن را نمیتوان به عنوان یک ارزش دانست بلکه هرمسئولی باید درچارچوب قانون و ولایت فقیه قابل مهار باشد، یعنی اگر قانون چیزی گفت و یا رهبری امری کردند، مطیع محض باشد و اگر مسئولی دربرابر قانون و ولایت مطیع محض و قابل مدیریت نباشد به دیکتاتوری خواهد رسید.
پی نوشت: این مطلب اصلاً در پی این نبود که درباره تأیید یا رد صلاحیت احمدی نژاد و روحانی یا هر دو قضاوت یا پیش بینی کند، بلکه درحاشیه مطالب عبدالرضا داوری در خصوص حذف احمدی نژاد تنظیم شده بود.
95/5/23
8:56 ع
یکی از مواردی که در مصاحبه های انتخاباتی احمدی نژاد در دولت های نهم و دهم بیان می شد این بود که دولت جای تئوری پردازی و بحث کردن درباره نظریات مختلف نیست، بلکه همه باید تابع باشند و همین رویه را در دولت های نهم و دهم نیز اجرا کرد تا حدی که مسائل کاملاً تخصصی نیز بر اساس نظرات آقای احمدی نژاد باید انجام می شد نه وزیر متخصص مربوطه، تا حدی که نمود بارز این ضعف احمدی نژاد را درباره برخی اعتقادات وی درباره نرخ سود بانکی و موضوع نقدینگی شاهد بودیم که از سوی بسیاری از اقتصاد دانان رد می شد، لیکن ایشان نظراتش را با اصرار، عملی می کرد که البته نتیجه اش را هم در تورم 37 درصدی کشور در سال آخر دولت دهم دیدیم.
اما آن تناقضی که باعث شده این سطور را بنگارم این است که متأسفانه احمدی نژاد در جایی که در کنار سایر قوا و ذیل نظارت شخص مقام معظم رهبری قرار می گرفت، آن اعتقاد را به کنار می گذاشت و بر نظرات خودش اصرار می کرد، یعنی در نظراتی مانند بیداری انسانی، مدیریت جهانی، نوع مواجهه با منتقدان، ابا نداشتن از حاشیه سازی در مسائل کشور، ابا نداشتن ازنامه نگاری های سرگشاده و دعوا با سایر قوا در معرض دید عموم، کل کل با نهادهای انقلابی مانند سپاه و شورای نگهبان، اصرار به برخی مسائل فرهنگی، استفاده از بگم بگم های ثابت نشده، کنار گذاشتن برخی از وزرای ولایی، همین نامه نگاری با رئیس جمهور آمریکا، حرکت های با طعم و بوی انتخاباتی و به طور کلی شیوه مواجهه با برخی دستورات صریح و مشخص رهبری، بعضاً برخلاف مشی و خواسته مقام معظم رهبری دنبال می شد!
و این از تناقضات و نقاط ضعف احمدی نژاد است، اویی که در حریم دولت، اصرار داشت در تمام حوزه ها، حرف اول و آخر را بزند و این رویه باعث شده بود در تعویض وزرا چه به لحاظ کمی و چه کیفی رکورد دار باشد، در جایگاه رئیس قوه مجریه که باید از سیاست های کلی نظام و منویات رهبری تبعیت می کرد و تعاملش با سایر قوا و نهادها را در موارد اختلافی از طریق شورای حل اختلاف منتخب رهبری حل می کرد، به سیاست ها و نظرات شخصی خود اصرار می ورزید تا حدی که بعضاً به عتاب مقام معظم رهبری نیز منجر می شد، البته این مسئله در خصوص برخی دیگر از اشخاص سیاسی کشور نیز کم و بیش دیده می شد، ولی انتظارها از احمدی نژادی که بخش زیادی از آرایش بابت وجهه انقلابی و ولایتمدارانه اش بود، فراتر از دیگران بود و با تمام این ها، نباید نقاط ضعف احمدی نژاد باعث شود تا از نقاط قوت و خدمات کم سابقه او در سال های مسئولیتش در قوه مجریه غافل شویم.
95/5/17
4:17 ع
به واسطه حضور در شبکه های اجتماعی در گروه های مختلفی حضور، مناظره و مباحثه داشته ام که یکی از این گروه ها، ابرگروه تلگرامی پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان بود، گروهی که به یک تشکل مردم نهاد به مدیریت آقای فرشید هکی تعلق داشت و از مواردی که در این گروه شاهد بودم حجم زیاد مطالب ضد اسلامی و ضد انقلابی بود، مطالبی که بعضا از کانال های آتئیست و ضدانقلاب هم در آن منتشر می شد و هیچ تذکری هم دریافت نمی کرد.
رویه بد گروه با روحیه حقیر سازگار نبود و به آن رویه اعتراض کردم لیکن من را حذف کردند و بعد که به گروه برگرداندند، گفتند این تصمیم هیأت مدیره بوده است! در هر صورت وقتی دیدم با مطالب ضد اسلامی و ضدانقلابی برخورد نمی شود، شروع کردم به مباحثه در باره همان مطالب، لیکن بازهم با تذکرات متعدد و جدی مدیران گروه از جمله خود آقای فرشید هکی مواجه شدم! ولی به تدریج جا انداختم که وقتی مطلبی در گروه منتشر می شود باید فرصتی برای مخالفت با آن قائل شوند که این مسئله باعث شد چند بحث و مناظره قبل از طرد از گروه، در آن انجام دهم.
بین موضوعات مناظره هایی که با اعضای گروه داشتم، یکی از این موارد خیلی مورد علاقه مدیر گروه و کانال و تشکل پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان بود و آن هم موضوع منشور حقوق بشر به عنوان بهترین نسخه حقوق بشری موجود بود! که من روی دین مبین اسلام به عنوان بهترین و جامع ترین منشور حقوق بشر تکیه داشتم و نقایص حقوق بشر غربی را اثبات می کردم و جالب این که متأسفانه حتی نظرات منشور حقوق بشر غربی درباره آزادی همجنس بازان را نیز قبول داشتند و از آن ها هم دفاع می کردند!
اما آنچه که باعث تعجب من شد این بود که متوجه شدم این آقای فرشید هکی به همراه آقای عبدالرضا داوری از اعضای گروه سیاستگذاری نشریه مستضعفین از کانال های فعال حامی احمدی نژاد و مشایی است! و حتی اگر نگاهی به کانال عبدالرضا داوری بیندازید مقالات متعددی از فرشید هکی را در آن و در حوزه های اقتصاد سیاسی مشاهده می کنید! حالا اگر نگاهی به کانال تشکیلات آقای فرشید هکی داشته باشید، کاملا به عمق فاجعه و انحراف پی خواهید برد.
در کانال رسمی پیشتازان عدالت و حقوق ایرانیان که در آن به مدیریت فرشید هکی نیز اشاره شده است، مطالب متعددی در دفاع از منشور حقوق بشر غربی، دفاع از برخی از افراد ضد انقلابی چون مهدی جباری، لزوم خدمات خاص بهداشتی برای زنان تن فروش، مطالبی در حمایت از جدایی دین از سیاست و مطالب متعددی از نویسندگانی از جنس احمد شاملو مشاهده خواهید کرد!
این که آقای داوری در کانال خودش نوشته های فردی مانند هکی را به عنوان متخصص اقتصاد سیاسی منتشر می کند ما را به یاد انحرافات فکری فردی مثل سریع القلم که او نیز متخصص اقتصاد سیاسی دولت یازدهم است می اندازد، هرچند در ظاهر این دو نفر دقیقا در قطب مخالف هم و دارای تفکرات چپ و راست (به لحاظ تقسیم بندی غربی) از نظر اقتصاد سیاسی هستند، ولی در برخی نقاط اشتراکاتی هم دارند و آن در لزوم دور کردن دین از سیاست، مخالفت با مفاهیم انقلابی و اسلامی و حکومت دینی است.
به راستی ته انحراف در جریان انحرافی تا کجاست؟! چرا عبدالرضا داوری از نزدیکی و همکاری نزدیک با امثال فرشید هکی مدافع حقوق بشر غربی، منتقد حقوق بشر اسلامی، حامی سکولاریزم، حامی حقوق زنان تن فروش و... هیچ ابایی ندارد؟! او مدیرکل پژوهش، جانشین معاون خبر، قائم مقام مدیرعامل و معاون خبرگزاری دولتی ایرنا در دولت های نهم و دهم و از حامیان متعصب و نزدیکان احمدی نژاد و مشایی بوده و هست و هم اکنون نیز به مثابه جلودار رسانه ای این جریان در حال فعالیت است ولی آیا احمدی نژاد بالاخره از مشایی و داوری و تفکرات انحرافی شان برائت خواهد جست؟!
95/5/17
4:12 ع
شاید بیش از دو سال بود که بحث احمدی نژاد و مشایی را با توجه به عدم تکاپوی آشکار سیاسی شان جز در مباحث دوستانه مطرح نمی کردم هرچند میدانستم در تمام مدتی که از پایان کار دولت دهم می گذشت تشکیلاتی با اعضای متعصب حامی احمدی نژاد و مشایی به صورت مستمر برای هماهنگی و دیدار با مشایی و احمدی نژاد به تهران می روند لیکن از مقطعی که سفرهای استانی احمدی نژاد با طعم و بوی انتخاباتی شروع و به صورت انتخاباتی هم منعکس شد، قضیه تفاوت کرد.
سخنرانی های احمدی نژاد، برخی از ادعاهای حامیان احمدی نژاد و مشایی از جمله عبدالرضا داوری و هجمه هایی که به کلیت جریان حزب الله وارد شد و یا طرح توجیهی برای توزیع یارانه 250 هزارتومانی از سوی عبدالرضا داوری اجازه نمی داد که شائبه انتخاباتی بودن این تحرکات، شعارها و سروصداها را بتوانم منتفی بدانم که این مسئله با بروز سوالات و انتقاداتی از سوی امثال ما از آقای احمدی نژاد آغاز گردید.
واقعاً برای ما سوال بود که حرف از ریاست جمهوری کدام احمدی نژاد است؟! اویی که در ولایتمداری تابع محض رهبری در سال 84 بود یا اویی که در برابر حکم عزل مشایی تعلل کرد و چند تا وزیر ولایی را به خاطر او کنار گذاشت یا اویی که به خاطر ابقای مصلحی دچار دورکاری (عبارت دکتر رامین مشاور احمدی نژاد به جای خانه نشینی) چند روزه شد، یا اویی که یکشنبه سیاه مجلس رو با همکاری علی لاریجانی رقم زد یا اویی که برای بازرسی و نه بازدید از زندان اوین (که تازه جوانفکر درآن زندانی شده بود)، با قوه قضاییه درگیر شد و یا آن احمدی نژادی که فقط روی مشایی که رهبری حتی با معاون اولیش مخالف بود به عنوان رئیس جمهور یازدهم کشور سرمایه گذاری کرد؟! آیا همچنان واژگان انسان و انسانی را به جای اسلام و اسلامی جایگزین می کند؟! آیا همچنان آن کسی را که می گفت دوره اسلام گرایی تمام شده است را در کنار خود حفظ خواهد کرد؟!
ولی پاسخی که از جریان متعصب احمدی نژاد و مشایی دیده شد در کنار برخی استدلالهای تکراری و غیرقابل قبول، توهین، تهمت و حتی تهدید بود که علیه خودم هم رخ داد؛ در هر صورت اگر احمدی نژاد و تیمش دنبال این هستند تا جریانی حزب اللهی که دو بار با رأی و حمایت متدینین و حزب اللهی ها پیروز انتخابات شد دوباره به قدرت برسد باید بتواند به سوالات کلیدی ایشان پاسخ بدهد و یا این که لااقل سؤالاتشان را تاب بیاورد و با بی اخلاقی با ایشان برخورد نکند.
در این مدت با وجود این که هرگز دست از مبارزه با جریانات انحرافی به اصطلاح روشنفکری، حامیان فتنه، تاراجگران بیت المال، سازشکاران با آمریکا و... برنداشته ام، اما نتوانستم مقوله جریان انحرافی و تبعات بازگشت قدرتمندترشان به مرکز قدرت را نیز کنار بگذارم، هر چند از برخی دوستان عزیزی که بعضا دچار آلزایمر شده اند هم مورد گلایه قرار گرفتم، لیکن اعتقاد دارم نباید از چاهی به چالهای دیگر و چه بسا چاهی دیگر سقوط کرد! همچنان از این جریان خواهم نوشتم چرا که می بینم ایشان دنبال دوقطبی کردن روحانی-احمدی نژادی انتخابات هستند چرا که این دوقطبی موجب حذف سایر رقبا اعم از اصلاح طلبان و یا انقلابی خواهد شد، چرا که با این روش به جای ارائه دادن برنامه، تنها مردم را از همدیگر خواهند ترساند تا از ایشان رأی بگیرند!
اعتقادم این است که اگر چه برایند 8 سال خدمت رسانی دولت های نهم و دهم مثبت است ولی روند حرکت این دولتها و به خصوص شخص احمدی نژاد همزمان با نزدیکتر شدنش به مشایی بدتر شده است و این روند منفی موجب نگرانی ما است، ما تعلل ها، حاشیه سازی ها، سوءمدیریت ها و برخی از نقاط ضعف دولت دهم را فراموش نکرده ایم همانطوری که روحیه کار و تلاش، ساده زیستی، خستگی ناپذیری، مردم داری و استکبارستیزی ایشان را فراموش نمی کنیم.
اعتقادم این است که همانطوری که مقام معظم رهبری در سال 92 فرمودند به کسی رأی دهید که نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد امروز هم باید دنبال اصلح از احمدی نژاد باشیم، کسی که هم به لحاظ عمکردی و توان اداره اقتصادی کشور در زمینه تورم و مدیریت تحریم و هم به لحاظ تبعیت از مبانی نظری مقام معظم رهبری در درجه بالاتری از ولایتمداری قرار داشته باشد و البته اعتقاد داریم احمدی نژاد سربازی است که باید در سنگرهای مهم دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
اعتقادم این است که اگر پاسخ احمدی نژاد و تیمش به سؤالات و انتقادات مناسب نباشد که تاکنون نه به لحاظ منطقی و نه به لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبوده است، جریان انقلاب همانطوری که در سال 84 احمدی نژاد انقلابی و ولایتمدار را به کشور معرفی کرد، امروز هم می تواند گزینه های مناسب دیگری را معرفی کند و دلیل این همه تعصب همراه با نسیان برخی از دوستانم را متوجه نمی شوم! آن هم وقتی که هیچ علامت و نقطه عطفی از تغییر روند و سیر منفی احمدی نژاد را ندیده ایم و هیچ شواهدی مبنی بر جدایی احمدی نژاد و مشایی و حتی توان کنارگذاشتن مشایی و تفکراتش که بارها او را «هدیه الهی» و «عنایت الهی» معرفی کرده بود را نمی بینیم.