94/12/24
8:6 ص
هاشمی رفسنجانی: «اینکه 12 نفر در شورای نگهبان ظرف چند روز صلاحیت 12 هزار نفر را برای دو کار بسیار مهم یعنی مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی بررسی کردهاند و نظر دادهاند، برای اکثریت جامعه قانع کننده نبود.»
درپاسخ به این اظهارات هاشمی رفسنجانی باید گفت:
1- اگر به نظر شما چند روز برای تأیید صلاحیت نامزدها کم است چرا با وجود سالها مسئولیت در مجلس دولت و مجمع تشخیص قبلاً برای اصلاح آن و یا افزایش مهلت شورای نگهبان کاری نکردید؟! این چه داستانی است که به قول رهبری عزیز، برخی ها تنها در زمان انتخابات به مرض تشکیک در سلامت انتخابات مبتلا میشوند؟!
2- اگر به نظر شما تأیید صلاحیت 12 هزار نفر خیلی سخت است پس روی چه حسابی تقاضای ثبت نام فله ای برای حضور در انتخابات را داشتید و حتی از برخی مدیران گروه های تلگرامی هم برای ثبت نام در انتخابات، شخصاً دعوت کردید؟!
3- در حالی که شما برای ثبت نام فله ای تلاش کردید، آیت الله جنتی از این همه ثبت نام گلایه کرد و شما و دوستانتان ایشان را مسخره کردید و امروز که توقع تان در مجلسین محقق نشده است تناقضات خود را آشکار کرده اید!!
4- شما که از سختی بررسی صلاحیت 12 هزار نفر حرف میزنید چرا از هیأتهای اجرایی نخواستید دقت و حساسیت بیشتری صرف کنند در حالی که ایشان با یک رکورد بی سابقه، بیش از 90 درصد داوطلبین که بعضاً حتی سوابق کیفری نیز داشتند را تأیید کردند تا هم زحمت و هم هزینه بررسی صلاحیت ها را برای شورای نگهبان افزایش دهند.
5- میگویید تنها 12 نفر صلاحیت ها را بررسی کرده اند ولی نمیگویید که این کار بر بستر استعلامهای نهادهای اطلاعاتی و تلاش های هیأتهای اجرایی و هیأت های نظارتی برای تکمیل پرونده ها صورت گرفته است و نمیگویید که در سالهای گذشته هم بعضاً صلاحیت حدود 9 هزار نفر طی همین مدت توسط شورای نگهبان بررسی شده بود و در هر صورت این شورا براساس قانون به تکالیف خود عمل کرده است و به جای دست مریزاد و مقصر دانستن خودتان در عدم تمدید مدت بررسی در قانون، به این شورا حمله میکنید؟!
6- هجمه های تکراری شما طی این چند سال به شورای نگهبان که حافظ اسلامیت نظام و ضامن جمهوریت نظام (به لحاظ سلامت انتخابات) است، بیش از این که حاوی مسائل فنی، انتقادی و پیشنهادی برای بهبود عملکرد این شورا باشد، حاکی از اوج کینه و تنفر شما از این نهاد مهم قانون اساسی است که امام خمینی(ره) در برابر دشمنان آن به شدت تمام موضع میگرفت.
94/12/18
9:49 ع
مطلبی در نقد مصاحبه اخیر دکتر عبدالرضا داوری نوشته بودم که آقای کمیل دریابک به آن پاسخ دادند که در همین خصوص مواردی را بیان میدارم:
1- اولین اشتباه این دفاعیه، مقایسه آمار انتخابات ریاست جمهوری 88 در استان تهران با آمار انتخابات مجلس 94 در شهرستان تهران است!!
2- در انتخابات ریاست جمهوری 88 از 4179188 آرای شهرستان تهران، 2166245 رأی به موسوی و 1809855 به احمدی نژاد اختصاص یافت و در انتخابات اخیر مجلس در شهرستان تهران، از 3246991 کل آرا، عارف 1608926 و حداد 1096744 رأی را جذب کردند که هر دو نتیجه حاکی از مزیت نسبی اصلاح طلبان در تهران است و اختلاف موجود هم باید باتوجه به توزیع بیشتر آرا در انتخابات مجلس نسبت به ریاست جمهوری تحلیل شود، پس اساساً حداد و احمدی نژاد هر دو بازنده انتخاباتهای تهران بوده اند.
3- ثبت همان آرای انتخابات 84 احمدی نژاد برای امروز او اشتباه دیگر است!! نشان به این نشان که بزرگترین دلیلی که رسانه ها و مردم تهران و حتی سایر استانها برای رأی ندادن به جلیلی می آوردند شباهت به احمدی نژاد بود و مقایسه استقبال های مردمی از احمدی نژاد در سفرهای استانی در اوایل و اواخر دولت دهم به خوبی نشان دهنده کاهش مستمر محبوبیت وی است.
4- این که در سال 84 برخی از شخصیتهای اصولگرایی در دور اول از احمدی نژاد حمایت نکردند، نمی تواند دلیل خوبی برای فراموشی حمایت قاطع برخی دیگر از بزرگان مثل علامه مصباح و بدنه اصولگرایی از ایشان باشد و جالب این که گویا اصلاً فراموش کرده اید که ادعای آقای عبدالرضا داوری که من بر آن پاسخ نوشتم این بود که اصولگرایان احمدی نژاد را کنار گذاشتند و حال این که بسیاری از اصولگرایان از قبل از سال 84 شروع به حمایت از احمدی نژاد کردند و در دولت نهم و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز حمایت شان را قوت بخشیدند و این احمدی نژاد بود که کراراً خودش را جدا از اصولگرایان میدانست و اصرارداشت از دلسوزان و حامیان قدیمیش فاصله گیرد!
5- این که مقام معظم رهبری چند روز قبل از انتخابات نظر خود را به نظر احمدی نژاد نزدیک تر دانست یک واقعیت است اما دو مسئله را فراموش نکنید، اولاً رهبری فرمودند نظرمن در سه مقوله سیاست خارجی، نحوه اجرای عدالت اجتماعی و برخی مسائل فرهنگی به احمدی نژاد نزدیک تر از هاشمی است و ثانیاً امام خامنه ای در اواخر دولت دهم چند بار به خاطر برخی دامن زدن به حواشی و به صحنه آوردن اختلافات بین قوا به ایشان و سایر مسئولان تشر زدند و این که همین آقای احمدی نژاد در برابر حضرت آقا چند بار با تعلل و بی مهری برخورد کردند، حالا بگویید که آیا محبتها و حمایتهای آقا نسبت به رؤسای جمهور دلیل خوبیست برای این که منکر نقاط ضعفشان شوند!؟ به راستی چرا با نظرات رهبری به صورت سلیقه ای برخورد میکنید!؟ آیا همین رهبری عزیز، در کنار تأییدات، هیچ انتقادی نداشتند!؟ پس چطور است که تأییدات را تأیید میدانید ولی انتقادات را سانسور میکنید!؟
6- این آقای احمدی نژاد کاریزمای خودش را دارد قابل انکار نیست و اساساً ما نه کاریزمای ایشان و نه نقاط قوت ایشان را انکار نکردیم اما این ادبیات که بگویید احمدی نژاد به اصولگرایانی که هیچ جایگاهی نداشتند، عزت داد نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ اخلاقی صحیح نیست، امیدوارم یادتان نرفته باشد که گفتمان اصلاحات به خاطر مجاهدت های علامه مصباح که مدام دربرابر متفکران اصلاحات از سروش تا مهاجرانی و خاتمی و… در حال مباحثه، مناظره و روشنگری بودند، چگونه تا سالها به گفتمان بازنده و بستری برای رشد گفتمان انقلابی و حزب اللهی تبدیل شد.
7- ادعا کردید که دولتهای نهم و دهم غیر قابل جدا کردن هستند ولی آیا رئیس جمهوری که در سال 84 حکم تنفیذ را با بوسیدن دست ولی دریافت کرد با آنی که در سال 88 شانه رهبرش را بوسید با اویی که بابت عزل مشایی و عدم عزل مصلحی در برابر رهبری تعلل کرد یکی بودند!؟ آیا احمدی نژادی که اسلام را مبنا قرار داده بود با احمدی نژادی که انسان رادر تمام سخنرانی هایش به جای اسلام نشاند یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که از حاشیه و حاشیه سازی دوری میکرد با اویی که به یکی از قطب های حاشیه سازی تبدیل شد یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم در تبعیت از قانون، سهمیه بندی سوخت را قانونمدارانه انجام داد با کسی که در دولت دهم تماماً با قوه مقننه بر سر عدم اجرای قوانین درگیر بود یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم استاد اخلاقش شاگردان علامه مصباح مانند آقاتهرانی و سقای بی ریا بودند با کسی که در دولت دهم مرید مشایی شده بود یکی بود!؟ آیا کسی که در دولت نهم برای مدیرانش خط قرمز تعریف نمیکرد با احمدی نژادی که در دولت دهم برای مشایی و بقایی و رحیمی و مرتضوی و جوانفکر و … خط قرمز تعریف کرد یکی بود!؟
94/12/18
9:48 ع
آقای داوری مشاور رسانه ای دولت دهم، اخیراًمصاحبه ای ترتیب داده اند و در آن عدم استفاده اصولگرایان از ظرفیت احمدی نژاد را عامل باختشان در انتخابات معرفی کند و ادعامیکند که جریان احمدی نژاد از این باخت خوشحال نشده است و سپس با کنار هم گذاشتن آمارهای چند انتخابات نتیجه میگیرد که اصولگرایان تنها در انتخاباتی که احمدی نژاد را داشته اند موفق شدند که در پاسخ به مصاحبه عبدالرضا داوری درباره نتیجه انتخابات ، چند مسئله را توضیح میدهم:
1- سبد آرای اصولگرایان و همینطور اصلاح طلبان در انتخابات اخیر در تهران با شهرستانها بسیار متفاوت بوده است، همانطوری که این مسئله در انتخابات دهم ریاست جمهوری هم رخ داده بود، یعنی حتی آرای احمدی نژاد در انتخابات 88 در تهران، کمتر از اصولگرایان بوده است که همین مسئله باعث برخی توهمات درباره نتیجه کلی انتخابات گردید ولی در مجموع نتیجه انتخابات کل کشوردر سال88 هم اصولگرایان به همراه احمدی نژاد برنده انتخابات شدند، همانطوری که امروز هم در مجموع نتایج انتخابات کل کشور، نامزدهای اصولگرایان نسبت کرسی های بیشتری از دیگرجریانها کسب کرده اند، پس ادعای باخت اصولگرایان آنهم تنها به دلیل عدم حمایت احمدی نژاد ادعایی غیرقابل قبول است. ضمناً به شخص آقای داوری جسارت نمیکنم لیکن خوشحالی حامیان متعصب احمدی نژاد از باخت اصولگرایان در #تهران و حتی تعمیم این باخت به کل کشور، باتوجه به نوشته ها و طرح هایی که از ایشان منتشر شد، قابل کتمان نیست.
2- این که آقای داوری اعتقاد دارند اصولگرایان نباید از احمدی نژاد جدا میشدند یک فرار به جلو است چرا که اولین کسی که بارها احمدی نژاد را غیر اصولگرا نامید شخص احمدی نژاد بوده است، اساساً احمدی نژاد علی رغم این که آرای اصولگرایان و حزب اللهی ها و حمایت ایشان را در انتخاباتهای 84 و 88 داشته است ولی هرگز خودش را اصولگرا ندانسته است به خصوص که این عارضه در مواقعی که مطالبه یا انتقادی از اصولگرایان رخ میداد بیشتر تکرار و اظهار میشد، حتی بهتر است بگویم که تیم رسانه ای احمدی نژاد از این که طوری وانمود کند که انگار او تک و تنها و مظلومانه با چپ و راست و کارگزاران درحال مبارزه است استفاده مینموده و مینماید با این وجود، قاطبه اصولگرایی همواره تلاش کرده است ضمن حمایت از اقدامات صحیح احمدی نژاد، اشتباهاتش را نیز تطهیر نکنند و هرگز نیز او را طرد نکرده اند لیکن حامیان احمدی نژاد باید بدانند که رأی پاک حزب اللهی ها به کسی که سابقه تعلل در برابر رهبری را دارد آن هم بدون این که حتی اشتباهاتش را پذیرفته باشد تکرار نخواهد شد، هرچند همه حزب اللهی ها تمایل دارند همان احمدی نژادی که در زمان شهرداری تهران و دولت نهم دیدند را بازهم در کنار خود داشته باشند.
3- همانطوری که احمدی نژاد و گفتمان او با محوریت قانومداری، ولایتمدرای، پرهیز از حواشی، استفاده از تیمهای کاری متخصص و متعهد و فسادستیزیهای کم حاشیه و اصولی در زمان کسوت او در شهرداری تهران و دولت نهم باعث حمایت مخلصانه خیلی از حزب اللهی ها و اصولگرایان از وی گردید، به همین شکل تغییرات او به سمت برخی تعللها درولایتمداری، درگیر حواشی شدن و حتی بعضاً حاشیه سازیها، طرد وزرا و مسئولان ولایتمدار دولت نهم، برخی از تعلل ها در برابر اجرای قوانین، برخی رفتارهای افشاگرانه خارج از چارچوبهای قانونی با ادبیات #بگم_بگم ، تعیین خط قرمز برای برخی از نزدیکان از مواردی بودند که هم احمدی نژاد را از جریان اصولگرایی دور کرد و هم مردم را از احمدی نژاد مکدر که این تکدر را مردم به خوبی در کاهش #استقبال از #سفرهای_استانی اواخر عمر دولت دهم به خوبی نمایش دادند که البته این تکدرها بعضاً به واسطه حمایت های قبلی اصولگرایان و حزب اللهی ها از احمدی نژاد، دامن ایشان را هم گرفت.
4- همانطوری که احمدی نژاد به دلیل شخصیت انقلابی، قانونمدار و ولایتمدارش زمانی باعث رشد گفتمان انقلاب و انقلابی گری، اما دور شدنش نسبت به برخی از این مشخصه ها دراواخر کار دولت دهم باعث شد تا بدخواهانی که مترصد زیرسؤال بردن انقلابی گری بودند به کام دلشان برسند، به راستی اگر احمدی نژاد همان گفتمان انقلابی، محجوب و کم حاشیه دولت نهم را ادامه میداد کسی امروز میتوانست به این صراحت مشخصه های انقلابی گری را با عباراتی مانند ماجراجویی، افراطی گری، بداخلاقی، عوامفریبی، رانتخواری و… تحریف نمایند؟! امروز تمام جریان اصولگرایی و انقلابی باید اول در درون خود و سپس جامعه را توجیه کنند که فرهنگ انقلابیگری با بداخلاقی، حاشیه سازی، قانون گریزی و رانتخواری، منافات حقیقی دارد تا تحریفهایی که با سوءاستفاده های برخی جریانات به پای انقلاب و انقلابی گری نوشته شده اصلاح گردد.
94/12/18
9:46 ع
پس از انتخابات 94 با همه مختصات و ابعاد آن شاهد برخی اشتباهات در تحلیل های انتخاباتی اصولگرایان هستیم که لازم می بینم مواردی را درباره این مسأله بیان نمایم:
1- ائتلاف اصولگرایان اشتباه نبود بلکه امری بدیع و مبارک بود که تا آخر هم برقرار ماند که یکی از دلایل بروز این ائتلاف اتحاد جبهه مقابل در خصوص برخی شعارهایشان در تضعیف ولایت فقیه و تشکیل مجلسی از جنس مجلس ششم و یا چانه زنی با نظام تحت عنوان برجام 2 بود. پس ضمن این که باید ائتلاف را ستود بلکه باید از این ظرفیت در اداره مجلس و انتخاباتهای بعدی هم استفاده کرد، تنها باید بیش از پیش در خصوص محور قرار گرفتن مبانی اصیل انقلاب در آن تلاش نمود.
2- نوشتن برد یا باخت مطلق به پای اصولگرایان کاملاً مطرود و غلط است، به این دلیل که جریان اصولگرا و جریانات مقابل آن در استانها و شهرهای مختلف سبد آرای مختلفی داشتند، باید توجه کرد همانطوری که اصولگرایان در تهران قافیه را باختند به همان شکل اصلاح طلبان در اکثر استانها و شهرستانها صحنه را واگذار کردند که برآیند این دو جغرافیای تهران و شهرستانها همچنان در هردو انتخابات مجلس و به خصوص خبرگان به نفع انقلاب و آرمانهایش می چربد.
3- لازمه هر ائتلافی توجه به نظرات اعضای ائتلاف است و اگر قرار باشد مؤتلفه، اصولگرایان سنتی، پایداری ها و سایر اصولگرایان باهم ائتلافی پایدار و قابل پایبندی تشکیل دهند، نباید منتظر لیستی کاملاً همگن بود، پس آنهایی که دنبال وحدت اصولگرایان هستند به جای این که نام شرکت سهامی را بر لیست ائتلاف اصولگرایان بگزینند، میتوانند روی تعریف دقیقتر مشخصه های اصولگرایی مانور کنند تا کل جریان اصولگرایی با نزدیکی بیشتر درگفتمان، به لیستی همگن تر دست یابند.
4- عبارت لیست انگلیسی اشتباه نبود چرا که اولاً کسی شخصیتهای حاضر در لیست هاشمی را انگلیسی ندانست تا به اشخاص توهینی کرده باشد و برخی از افراد حاضر در لیست هاشمی کاملاً انقلابی هستند و بعضاً هم فوراً از انگلیس و حتی لیست مورد حمایتش برائت جستند، ثانیاً این لیست واقعاً مورد حمایت انگلیس بود چرا که با هدف طرح موسوم به حذف جیم تشکیل شده بود و برای این کار، مهم بود که یک لیست 16 نفره تنظیم شود که این کار حتی بدون هماهنگی با برخی از اعضای حاضر در آن انجام شد، ثالثاً به جای انکار واقعیت باید با روشنگریهای هنری و رسانه ای، چهره خبیث انگلیس و آمریکا که شاید در خاطر برخی از مردم مان کمرنگ شده باشد را به خصوص با همین بدعهدیها و خصومتهای جاریشان، افشا نمود.
5- از اشتباهاتی که متأسفانه در خلال انتخابات مشاهده شد این بود که اصولگرایانی که قبلاً در فضاهای غیر انتخاباتی کراراً پایبندیشان به عدالت جویی و فسادستیزی را در خصوص مفسدان جریانهای مختلف سیاسی ثابت کرده بودند، این بار در فضای نزدیک به انتخابات با بروز برخی رفتارهای شاید حتی دلسوزانه، خاطرات برخی بگم بگم های انتخاباتی را در اذهان مردم زنده کردند که تأثیر منفی داشت، به نظر میرسد جریان اصولگرایی باید در نوع فسادستیزی هایش بیش از پیش از چارچوبهای قانونی ورود کند و مکانیزم های رسانه ای فقط باید نقش مکمل داشته باشند و نه محوری.
6- از مواردی که متأسفانه در تحلیلها دیده نمیشود، سیاست تمرکزگرایی دولت فعلی و تعارض آشکار آن با سیاستهای تمرکززدایی در دو دولت قبلی است، عاملی که باعث شده است تا آرای شهرستانی ها و به خصوص شهرستانهای کوچک به سمت اصولگرایان متمایل باشد، مردمی که شاهد سفرهای استانی پر تلاش و رویارویی مستقیم با دولتمردان بودند، در این دولت شاهدند که سفرهای استانی به سفرهای نمادین و پرخرج تبدیل شده است که اگر قبلاً یک هفته و در اقامتگاه های دولتی انجام میشد اکنون به یک شب و آن هم در هتلهای 5 ستاره مراکز استانها ختم میشود. تصویب و برقراری فوق العاده ها و مزایا برای کارمندان ستادی نیز از عوامل عدم اقبال اکثریت کارمندان شهرستانها به حامیان دولت بود.
7- یکی از مواردی که متأسفانه درخلال برخی از تحلیل های طیف اصولگرایی مشاهده میشود، مقصر تراشی برای پایه فرض پذیرش باخت در انتخابات است، به این نحو که عده ای از حامیان متعصب احمدی نژاد، عدم بازگشت به احمدی نژاد را عامل شکست اصولگرایان میدانند و برخی از جوانان انقلابی هم شخصیت های باسابقه اصولگرایی را مقصر معرفی میکنند و همین نگرشها نیز باعث میشود تا به جای تحلیلهای کارگشا و سازنده در جهت بهبود وحدت اصولگرایان، شاهد تحلیل های مخرب و وحدت شکن باشیم در صورتی که اگر هم کسی نقدی دارد باید بدون تلاش برای محکوم کردن و مقصر معرفی کردن و با ادبیات سازنده صورت گیرد.
8- از مواردی که در برخی از تحلیلهای کارشناسان دیده شد، توجه به سابقه مجلس های شکل گرفته در دولتهای اول رؤسای جمهور است چرا که غالباً این مجالس متجانس با دولتها شکل میگرفته است ولی در انتخابات امسال به غیر از تهران، در سایر نقاط کشور این سابقه محقق نگردیده است که این مسأله خودش کفه برد انتخاباتی به نفع اصولگرایان را بیشتر سنگین میکند و زنگ خطرِ دولتِ یک دوره ای را برای روحانی به صدا درآورده است.
9- و مسأله آخر نیز عدم توجه به استفاده انتخاباتی از برجام بود، هم ظریف و هاشمی در ایران و هم کری و اوباما در آمریکا به استفاده انتخاباتی از برجام اشارات صریحی داشتند که با برخی رفت و آمدهای هیأتهای دیپلماتیک پس از برجام، این استفاده تاحدودی محقق شد لیکن با توجه به اظهارات صالحی ، ظریف و لاریجانی در خصوص عدم پایبندی طرف مقابل به تعهداتش طی این مدت، به نظر میرسد دولت در حفظ همین آرائش هم با مشکل مواجه باشد به خصوص که رکود همچنان برقرار است و جهش تورمی به اذعان کارشناسان اقتصادی در اثر نقدینگی شدیدی که دولت تزریق کرده است، در کمین است.
94/12/14
11:19 ع
از نکات تلخ انتخابات 94، برخی مواضع حامیان متعصب احمدی نژاد و مشایی است، متأسفانه این جریان در برابر باخت اصولگرایان در تهران به نحو غیر قابل کتمانی با طعنه، کنایه و شادمانی برخورد میکنند و تلاش دارند که به هرشکلی، انتقاداتی که در 2-3 سال آخر دولت دهم از سوی اصولگرایان و شخص علامه مصباح به احمدی نژاد و مشایی شد را جبران کنند؛ این جریان تلاش میکند طوری وانمود کند که انگار اصولگرایان بدون این که به احمدی نژاد متوسل شوند امکان بقا ندارند ولی توجه ندارند که اولاً یکی از دلایل مهمی که باعث شد تا موفقیت اصولگرایان پس از چند دوره پیروزی در انتخابات های شورای اسلامی تهران و مجلس شورای اسلامی تهران، به شکست در انتخابات مجلس و مجلس خبرگان امسال تهران ختم گردد، بدرفتاریها، اشتباهات و سوءمدیریت های شخص احمدی نژاد و دولت دهم بود که به نام جریان اصولگرایی نوشته شد تا این جریان به این راحتی بلند نشود، ثانیاً این که رفتارهای بعضاً بچگانه این جریان در عدم توان تشخیص صحنه انقلاب و حمله به جریان خودی و انقلابی و به خصوص شخص آیت الله مصباح و اصولگرایانی که بعضاً به خطوط قرمز ترسیمی احمدی نژاد اعتراض داشتند همراه با اصلاح طلبان، حقیقتاً انسان را از این که شاید این جریان دوباره بتواند روزی پاسدار آرمانهای انقلاب و سرباز مطیع ولایت باشد را کمرنگ میکند، ثالثاً این جریان بدون این که احمدی نژاد دچار هیچ تغییر اساسی و یا موضع گیری متفاوت یا نقطه عطفی شده باشد، گمان میکنند به صرف 3 سال دورماندن وی از مسئولیت، اصولگرایان برخی کج خلقی های او، تعلل هایش، حاشیه سازی هایش، عزل وزرا و استانداران اصولگرا و انقلابی، لجبازی هایش در برابر انتقادات فنی دلسوزان و برخی نهادهای قانونی و هزینه ای که تا آخرین روزهای دولتش برای مرید و مردابازی هایش با مشایی متحمل شد و بر جامعه و اصولگرایان تحمیل کرد را فراموش کرده اند. اگر چه راه بازگشت احمدی نژاد همیشه باز است، اما باید متوجه شود که اعتماد مجدد به شخص وی، بدون چاره اندیشی برای دوری از اشتباهات گذشته و پذیرش آن اشتباهات و جلب اعتماد مردم و اصولگرایان، به صرف گذشت زمان و با تکیه بر فراموشی آنها میسر نخواهد بود.
94/12/14
11:17 ع
ضمن احترام به آرای همه مردم کشور از جمله مردم عزیز تهران، خوبست که نگاهی به علل تفاوت آشکار در برآیند آرای مردم تهران با آرای مردم سایر مناطق کشور داشته باشیم:
1- سبک زندگی اکثر مردم شریف تهران به تدریج نسبت به سبک زندگی سایر مناطق کشور تفاوت های آشکاری پیدا کرده است، به نحوی که اگر چه یک رویش تلاش و کار شبانه روزی است ولی روی دیگرش تفریح، رفاه و خوشگذارنی شده است، این سبک زندگی، نمی تواند همان انسان هایی را تربیت کند که به موقع، کار می کنند، به موقع، به خانه می روند، بیشترین تفریحشان در کنار خانواده و با هم بودن است و شام، ناهار و صبحانه شان را غالباً در کنار خانواده و دسته جمعی میل می کنند. تقابل آرای مردم تهران و اکثر نقاط کشور در تقابل دو سبک زندگی ایرانی و متمایل به غربی نهفته است که همین دو نگرش، دو نوع انتخاب متفاوت را نیز رقم می زند، گویا در نگاه اکثر تهرانی ها، دیگر مجالی برای تحمل، اصلاح الگوی مصرف، اهتمام به تولید ملی و پافشاری بر استقلال همه جانبه وجود ندارد و هرچه در نظرشان با رفاه منافات داشته باشد فاقد اهمیت است.
2- تمرکز ثروت و امکانات در تهران به یک رسم دیرینه تبدیل شده است و بیشتر مردم شریف تهران حق خودشان می دانند که نسبت به تمام کشور از امکانات بیشتری برخوردار باشند و آن گاه که جریانی با رویکرد تمرکززدایی و «پیشرفت همراه با عدالت» به جای «توسعه درمرکز» خودش را معرفی می کند، از سوی این مردم مورد اقبال قرار نمیگیرد، یعنی مردم تهران اگر بدانند یک جریان برای کاهش تمرکز و ایجاد توسعه متوازن در کشور، می خواهد بودجه و سرمایه کشور را توزیع کند، این جریان را جریانی ضد تهرانی و ضد پیشرفت خودشان قلمداد می کنند که حاصلش را در تفاوت آرای انتخابات 84 و 88 شاهد بودیم، اکثریت همان مردمی که به شهردار تهران در 84 به خاطر موفقیتش در بهبود شرایط تهران رأی دادند، بعد از این که رویکرد تمرکز زدایی دولت نهم را دیدند از حمایت خود در انتخابات 88 دست برداشتند.
3- اگر چه شاید در نگاه اول همه میگویند که مردم شریف تهران باید در حوزه مسائل سیاسی و اجتماعی با سوادتر و آگاه تر باشند، اما زندگی نامتوازن و شلوغ تهرانی ها مانع ارتقای آگاهی های اجتماعی و سیاسی شان میگردد، عملاً دیگر فرصتی برای رصد دقیق جزئیات مسائل تمام کشور و منطقه ندارند و غالباً به شنیدن اخبار شبکه های جهت دار ماهواره ای بسنده می کنند و همان اطلاعات را هم ملاک تصمیم گیری ها و تحلیل های شان قرار می دهند و حال این که مردم عزیز شهرستان ها با یک زندگی متوازن تر، دید و بازدید بیشتر و فرصت کافی برای داشتن مباحثات متنوع با اطرافیان، به لحاظ رصد مسائل داخلی کل کشور و نه فقط مسائل پایتخت و دقت در وقایع کل منطقه و جهان بهتر عمل میکنند و شاید تهرانی های عزیز هنوز به خوبی متوجه طرح های جدید تحریم که به بهانه های غیرهسته ای روی میز دولت و کنگره آمریکا قرار دارد، نشده اند و یا شاید هم احساس میکنند با این وجود، باید فرصت بیشتری برای امتحان دیپلماسی دولت قائل گردند.
نکته: باید توجه کرد که این عوامل برای تمام مردم شریف تهران صادق نیست و بخش زیادی از همین مردم نیز نگاهی کاملاً انقلابی، اسلامی، متوازن و ملی به مسائل دارند، لیکن فعلاً به لحاظ جمعیتی در اکثریت قرار ندارند و در شرایط انتخاباتیِ لیستی، نمی توانند رأی و نظرشان را در انتخابات های استانی و یا شهرستانی به کرسی بنشانند هرچند همین آرای مردم تهران در انتخابات ریاست جمهوری حتماً بسیار مؤثر خواهند بود.
94/12/14
11:15 ع
اگر چه برخی تخلفات انتخاباتی مانند خرید و فروش رأی در جامعه و بین اکثریت نامزدهای انتخاباتی امری زشت و قبیح شمرده میشود اما همان قلیل افرادی که به این کار قبیح دست میزنند، واقعاً باعث تشویش اذهان عمومی و حتی بعضاً تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات میشوند که متأسفانه با برخورد قاطع مراجع قانونی نیز عموماً مواجه نشده است ولی امسال شاهد بودیم که سپاه گیلان در زمینه پاسداشت از سلامت انتخابات، رأساً شدت به عمل به خرج داد و توانست با 17 نفر از دلالان اصلی خرید و فروش رأی و 16 اتوبوس حامل افرادی که به فروش رأی خود اقدام کرده بودند، برخورد نماید که باید از این لحاظ از حضور مسئولانه سپاه تقدیر نمود و با مطالبه گری و حمایت بیشتر از نهادهای نظارتی، این نهادها را به انجام تکالیف خود در این خصوص بیشتر ترغیب و الزام نمود.
لزوم مواجهه با نامزدهای متخلف: در کنار بازداشت و مقابله با دلالانی که به امر خرید و فروش رأی اقدام کرده اند، به نظر میرسد حتماً باید با نامزدهایی که به این شیوه غیرقانونی و غیراخلاقی دست میزنند و این دلالان را به کار میگیرند برخورد قاطع صورت گیرد و گرنه این تخلفات بعدها نیز ادامه خواهد یافت، مطمئناً اگر نامزدی حاضر باشد به هر قیمتی و از هر راهی در انتخابات پیروز شود، پس از نماینده شدن نیز به هر قیمتی و با هر وسیله ای در پی حفظ بقا و کسب منافع خود و دوستانش خواهد بود.
ریشه یابی رأی فروشی در برخی از مردم: و اما شق مهم دیگر این تخلفات، افرادی هستند که حاضر به فروش رأی خود میشوند که عدم واکاوی صحیح انگیزه ها و اهداف ایشان مانع امکان مقابله با این عارضه میگردد که در ادامه دو عوامل عمده ای که موجب شیوع این مسئله در برخی از طبقات اجتماعی می شود را مختصراً واکاوی می نمایم:
1- بیشتر کسانی که حاضر به رأی فروشی میشوند، احساس میکنند نتیجه آرایشان هیچ تأثیر واقعی روی امور کشور و خودشان نمیگذارد، یعنی افراد اساساً اینگونه میپندارند که هرکسی که رأی بیاورد به دنبال منافع خودش خواهد بود و بر این اساس خودشان را توجیه میکنند که اگر حق رأی خودشان را به مبلغی بفروشند به کشورشان ضربه ای وارد نکرده اند و حال این که نامزدهای مختلف، به لحاظ پاکدستی، از نظر تخصص، به لحاظ تعهد کاری و همچنین مردم دوستی و باوجدان بودن، با هم تفاوت های چشمگیری دارند و معمولاً نامزدهایی که حاضر میشوند حیثیت خود را زیر پا بگذارند و اقدام به خرید رأی نمایند، پست ترین نامزدها به لحاظ سلامت، تعهد و تخصص هستند و فروش حق رأی به این افراد، یقیناً کمک به انتخاب بدترین نامزدهای انتخاباتی کشور و چه بسا ضربه های مهلک به منافع ملی، امنیت ملی و حتی تاریخ کشور خواهد بود، که در خصوص رفع این عارضه از این طبقات، میتوان به فرهنگسازی در جهت معرفی آثار و تبعات رأی فروشی اقدام نمود تا قباحت این کار برای همه مردم به خوبی تبین گردد.
2- برخی از افراد اساساً شرایطی ندارند که قادر به فهم اهمیت حق رأی و تعیین سرنوشت خود باشند، وقتی یک معتاد حاضر میشود فرش زیر پای فرزندانش را برای خرید مواد افیونی بفروشد، چه توقعی از او میتوان داشت که رأی خودش را به مثقالی بیخیالی و توهم نفروشد و یا وقتی که فردی برای خرید داروی فرزند بیمارش پول ندارد، شاید بیشتر در معرض پذیرش پیشنهاد فروش رأی قرار گیرد که البته توجیه چنین افرادی در خصوص آفات و آسیب های اجتماعی عارضه رأی فروشی، امری سخت است و عموماً چنین افرادی در معرض آسیب ها و انجام تخلفات دیگر اجتماعی نیز ممکن است قرار گیرند که دولت و نهادهای حاکمیتی باید در خصوص این اقشار آسیب پذیر بیشتر و بیشتر حساس باشند و با رفع نیازهای اولیه افراد و خانواده ها، مانع جرایمی از قبیل رأی فروشی، خودفروشی، جرائم اجتماعی، تکدی گری و … گردند.
94/12/7
7:52 ع
علی رغم این که امسال در رأی دادن به لیست اصولگرایان تصمیم قاطع دارم و با وجود این که می دانم اکثر قریب به اتفاق اعضای لیست ائتلاف اصولگرایان کارآمد، انقلابی، متخصص، خوشنام و مقبول هستند، ولی واقعاً از جریان مقابل که انتخابات امسال را با روش حذف و تهدید پیش بردند گلایه مندم، از کسانی که با معیار حذف چهره های انقلابی و ضداستعماری و ولایتمدار، لیستشان را چیدند؛ از کسانی که با هدف تضعیف اسلامیت نظام، ائتلافی کذایی حتی بدون اجازه از برخی بزرگانی که اسمشان را در ائتلافشان نوشتند، ساختند؛ از کسانی که لیستهایشان موجب امیدواری و حمایت دشمنان خارجی انقلاب شدند، از ایشان واقعاً به تمام معنی گلایه مندم، چون که، ایشان کاری کردند که امسال به جای رأی دادن بر مبنای جستجوی نامزد اصلح، به تمرکز بر لیستِ اصلح مجبور شویم؛ این کارشان باعث شد برخی از افراد جناحین و یا مستقلی که بعضاً شایسته و حتی در حد اصلح به نظر میرسیدند و بعضاً هم به نفع لیستهای ائتلاف دو جریان کنار کشیدند، مهجور واقع شوند؛ باعث شدند تا فرصت رشد و خدمتگزاری از نخبگانی که بعضاً ناشناس بودند گرفته شود و آرزو میکنم در انتخابات بعدی دیگر شاهد چنین خط و نشان هایی علیه آرمانهای انقلاب، استقلال و جایگاه ولایت فقیه نباشیم، دیگر شاهد لیستهایی نباشیم که مورد حمایت صریح ضدانقلاب قرار میگیرد، دیگر شاهد کناره گیری و کنارگذاشتن برخی از نیروهای نخبه و کارآمد از جناحین و یا مستقل نباشیم که فدای بدخواهی ها و سیاست بازیهای برخی افراد، با انقلاب و آرمانهایش شدند.
94/12/7
7:42 ع
وقتی جریان منتقد و مخالف باهمدیگر بر یک لیست خاص تمرکز کرده اند تا موجب هم افزایی شان در برابر تشتت نیروهای ارزشی و انقلابی گردند، چاره ای نیست مگر این که خود نیروهای ارزشی با وحدت و ائتلاف مانع تشتت و پخش شدن و کوچک شدن آراء گردند و این در حالی است که حتی ممکن است هرکدام از این جریان ها و هرکدام از افراد انقلابی تمایل داشته باشند به شخصیت هایی که شخصاً اصلح می دانند رأی دهند ولی عواقب این کار با توجه به طرح و نقشه ای که دشمنان به آن چشم امید بسته اند، یقیناً به ضرر کلیت جریان ارزشی و انقلابی است و در چنین شرایطی نمی توان حفظ اوجب واجبات را فدای هیچ واجب و مستحب دیگری نمود
در کنار اقتضائات جریانات بیرونی، یک سری عوامل داخلی نیز در جریان ارزشی و انقلابی عینیت یافته است که امکان ائتلاف و رأی دادن براساس لیست ائتلافی را به مراتب نسبت به انتخابات های این چند ساله میسورتر کرده است و آن ناشی از شناسایی و طرد برخی از عناصر وحدت شکن در جریانات انقلابی است که اگر چه این مسئله با هزینه های سنگین در انتخابات 92 و در رخدادهای این یک ساله در خصوص برجام و مانع تراشی ها در نظارت مجلس بردولت صورت گرفت، ولی بالاخره غنیمتی است که باید آن را پاس داشت. همه آن هایی که در مسائل سیاسی غور دارند به گواهی برخی از نزدیکان روحانی و هاشمی و ناطق متوجه شدند که نقش ولایتی در انتخابات 92 بهم زدن اتحاد اصولگرایان با یک ائتلاف ساختگی و دروغین بود که همان سناریو از ماه ها قبل از انتخابات های 94 برای علی لاریجانی هم نوشته شده بود که البته با توجه به شناختی که جریان اصولگرا و ارزشی از این عناصر پیدا کردند، این مسئله محقق نشد و علی لاریجانی نتوانست همان نقش و نقشه علی اکبر ولایتی را در انتخابات 94 پیاده کند چرا که به رغم تلاش های وی، ائتلافی بدون حضور او شکل گرفت که تا این لحظه جریانات متعدد اصولگرایی و دلسوزان انقلاب به آن پایبند بوده اند و حتی نامزدهایی نیز که از روی تکلیف و دلسوزی برای انقلاب در صحنه آمده بودند نیز، به احترام لیست ائتلاف اصولگرایان و به حرمت حفظ نظام به عنوان اوجب واجبات، مخلصانه و بدون سهم خواهی، تکلیف خود را در کناره گیری می بینند.
شاید رأی دادن براساس لیست های ائتلافی جریانات انقلابی از سوی برخی افراد مذهبی محل تردید باشد ولی همان طوری که مقام معظم رهبری قبلاً هم در اکثر انتخابات های گذشته، معرفی نامزد از سوی افراد و جریان های مورد اعتماد و رأی دادن به ایشان را مجاز و حتی توصیه نموده بودند و به خصوص با توجه به این که امسال هم از استفاده خودشان به لیست های افراد و جریان های قابل اعتماد صحبت کردند، می توان با جرأت گفت که رأی دادن بر اساس لیستی که از سوی ائتلاف چند گروه از نیروهای انقلابی و ارزشی منتشر شده است هم مبنای شرعی و هم مبنای عقلی دارد.
94/12/3
8:31 ص
اگر چه با توجه به تعداد انتخابات و عمر انقلاب، به صورت متوسط در هر سال یک انتخابات برگزار شده است، ولی تاکنون هیچ انتخاباتی بی اهمیت قلمداد نشده است و هر انتخاباتی از اهمیت و حساسیت خاص خودش برخوردار بوده است.
انتخابات از نظر مردم همواره مهم بوده است چون می تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد ولی همین انتخابات ها از سوی کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران هم مهم است چرا که سال هاست که از انتخابات های کشورهایی که با حکومت شان مشکل دارند به عنوان بستری برای ناامیدی مردم، تحریم انتخابات، تحریک مردم به اعتراض و آشوب، تضعیف حکومت، ایجاد فتنه و حتی براندازی استفاده می کنند و جالب این است که از تمام این روش ها در طول تاریخ انقلاب، انجام شده است و البته همه این روش ها تاکنون به رغم خسارت هایی که بعضاً برای کشور و مردم ایجاد کرده اند، به شکست انجامیده اند و از این لحاظ، امسال شاهد طرح جدیدی برای انتخابات های 94 هستیم.
در دو انتخابات امسال هم به لحاظ برخی رفتارهای جریان های داخلی و هم برخی رفتارهای دول متخاصم خارجی، مشخصات جدید و خاصی را شاهدیم که برخی از این مشخصات باهم تقارن های منحصر به فردی دارند که نشان از اتاق فکرهای واحد و یا قرابت های فکری خیلی نزدیک دارند که این شرایط خاص می تواند اقتضائات ویژه ای را نیز رقم بزند که برای شناخت صحنه، لازم است ابتدا متوجه حساسیت مسئله و طرح و نقشه های امروز دشمن باشیم، حساسیت انتخابات های 94 از چند لحاظ ویژه است:
با توجه به شرایطی که شمرده شد، انتخابات های 94 می توانند نقش تعیین کننده و بسزایی در مسائل ایران، منطقه و جهان داشته باشد و یقیناً به همین دلیل است که کشورهایی که دنبال اجرای نقشه خاورمیانه جدید و بهم زدن توازن قوا در منطقه هستند نیز نتوانستند از دخالت علنی در این انتخابات پرهیز کنند که همه این حساسیت ها و ویژگی ها، اقتضائاتی را رقم می زند که در مطالب بعدی به آن ها خواهیم پرداخت.
این مطلب در بولتن نیوز منتشر شد.