95/3/19
8:37 ع
مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با نمایندگان مجلس دهم موارد متعددی را که مرتبط با حوزه مجلس و نمایندگانش بوده بیان کردند که در میان این سخنان از لزوم حفظ جایگاه مجلس و خودنظارتی در نمایندگان تا شیوه قانون گذاری و خصوصیات قانون خوب و کیفی و تا دغدغه ها و مسائل اصلی در حوزه های اقتصادی، فرهنگی، انقلابی و منطقه ای بیان شد که در میان این دغدغه ها، اولین موردی که ایشان مهم دانستند مقوله اقتصادی بود، ایشان از نظر خود درباره اهمیت و اولویت اقتصاد طی 5-6 سال اخیر و قبل از تشدید تحریم ها به عنوان یک حربه علیه انقلاب سخن گفتند و اظهار ترسی که بعضا از تحریم و آثارش می شد را ناشی گری معرفی کردند و آن را باعث تشجیع بیشتر آمریکا و تمرکز روی این حربه قلمداد کردند.
از اظهارات مقام معظم رهبری مشخص است که ایشان همچنان روی اجرای اقتصاد مقاومتی تکیه دارند و به خصوص با توجه به اثبات عدم پایبندی آمریکا و غرب به تعهداتشان برای رفع مؤثر تحریم ها به عنوان یک درس عبرت، شاید این بار از مسئولان دولتی و مجلس می خواهند با ایمان، عزم و اراده واقعی و در عمل به حل درونی مشکلات کشور اهتمام داشته باشند؛ البته توقعات رهبری که متأسفانه سالها یا جدی گرفته نشد و یا برایش کار جدی انجام نشد یک نسخه عجیب و غریب نیست بلکه منطقی ترین روشی است که هر عقل سلیمی آن را تأیید خواهد کرد به خصوص که نسخه های کذایی دیگری که به عنوان جایگزین معرفی می شده امروز دیگر غلط بودنشان ثابت شده است.
مقام معظم رهبری همانطوری که خودشان می فرمایند حدود 6 سال است که به صورت مستمر بر اقتصاد و حل مسائل و نقاط ضعف اقتصادی تکیه دارند و این تأکید را با سخنرانی های شان و ابلاغ سیاستهای کلی در همین راستا و با نام گذاری اقتصادی سالهای اخیر بیان کرده اند. وقتی رهبری این همه بر نام هایی مانند همت و کار مضاعف، اقتصاد مقاومتی، اصلاح الگوی مصرف، تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی، اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل تأکید داشته اند، به راستی چرا اکنون در این شرایط قرار داریم؟! چرا در حالی که مقام معظم رهبری از 20 سال پیش بر لزوم دور شدن از اقتصاد نفتی تأکید کرده اند تا کنون این امر محقق نشده است؟! آیا بدون نگاه ریشه ای می توان نسبت به تغییر این روند بی تفاوتی امیدوار بود؟!
در حالی که استخوان بندی اقتصاد کشور پس از انقلاب و سپس در زمان جنگ و در هنگام مواجهه با تحریم هایی که یک به یک بر کشور تحمیل می شد به سمت اقتصاد مقاومتی حرکت می کرد لیکن این امر به صورت متوازن و مستمر انجام نشد و علی رغم پیشرفت های خوبی که در برخی عرصه های نظامی، کشاورزی و حتی صنعتی شاهد بودیم این رشد با پایان جنگ تحمیلی ادامه نیافت. به نظر می رسد پایان جنگ و نگاه خوشبینانه به تعامل با جهان به جای این که به روند رشد اقتصاد مقاومتی کمک کند بیشتر آن را دچار افت نمود. البته تلاش دولت های بعد و برخی از اقدامات زیر بنایی مزیت این دولت ها بود لیکن برایند برخی از این اقدامات نیز تضعیف کننده اقتصاد و پایداری و استحکام آن بود که به برخی از این موارد اشاره می کنم:
1- وابستگی همه جانبه شئون اقتصادی به نفت با توجه به تسهیل فروش آن و حسابی که در همه شئون اقتصادی، فرهنگی، هنری، اجتماعی و… برای مصرف پول نفت باز شده بود، عملا اقتصاد کشور را نه تنها از نفت دور نکرد بلکه با افزایش طرح های بعضا غیر اصولی و برخی ریخت و پاش ها بیشتر به آن وابسته کرد.
2- دور شدن از مدیریت جهادی تا حدی که سیاستهای توسعه ای بجای سیاست های عدالت محور جایگزین شد و دوری از مدیریت جهادی و همزمان با آن، نزدیکی به مدل های توسعه غربی از آفات بزرگ تحقق مقاومت اقتصادی و اقتصاد مقاومتی بود چرا که تحقق اقتصاد مقاومتی بدون مدیریت خالصانه و جهادی تقریباً غیر ممکن است و نمی توان مقاومت اقتصادی کشور را با افزایش ناعدالتی و توزیع ناعادلانه ثروت بالا برد.
3- بی تدبیری در همان سیاستهای توسعه ای در شرایطی که به جای این که کشور در مسیر افزایش بهره وری در استفاده از منابع حرکت کند، صرفا به سمت افزایش برداشت از منابع آبی و نفتی و … حرکت کرد. سیاستی که در نهایت باعث شد هم خام فروشی کشور در زمینه منابع معدنی و نفتی تثبیت گردد و هم رشد و روند تخریب محیط زیست دراثر برداشت روزافزون از این منابع، نهایتاً در ثبات و پایداری پیشرفت کشور محدودیت ایجاد کند.
4- از عوامل بسیار مؤثر دیگری که مانع رشد و تقویت بنیه اقتصادی بود، رویکردهای اشتباه دولت ها بود، برخی از دولت ها خط مشی اقتصادی خود را متناسب با تقویت بنیه اقتصادی کشور انتخاب نمی کردند و برخی دیگر نیز از اساس، اقتصاد را در اولویت خود نمی گذاشتند و حتی صراحتا بر اولویت بودن توسعه سیاسی تکیه داشتند. دولتهای اصلاحات در این خصوص بدترین ضربه را به اقتصاد مقاومتی زدند، ایشان از اساس برپایه تعامل و تشدید خوشبینی به آمریکا حرکت کردند و به جای تلاش برای خودکفایی در نیازهای استراتژیک، در مسیر آن مانع ساختند که نمونه آن را در توقف توسعه و ساخت پالایشگاه های بنزین شاهد بودیم چرا که آقایان فکر میکردند خریدن بنزین ارزانتر از ساخت آن است و همین مقوله به نقطه ضعفی برای کشور در دولت های بعد تبدیل شد.
5- بی تدبیری هایی که در توسعه کشور انجام شد باعث شد تا به تدریج محیط زیست هم از عوامل محدود کننده اقتصاد مقاومتی شمرده شود، عاملی که البته باید در جهت بهبود و اصلاح خدشه هایی که به آن وارد شد تلاش کرد ولی همین تلاش و رویکرد هم باید در جدول تحقق اقتصاد مقاومتی تعبیه شود و نه در برابر آن. اتفاقا هرچه شرایط اقتصادی کشور به لحاظ تهدیدهای داخلی و خارجی بیشتر شود، اهمیت حرکت در مسیر اقتصاد مقاومتی و پایدار جدی تر می شود و این یعنی کشور باید در امر استقلال و خودکفایی بیش از پیش به مدیریت بهینه منابع اهتمام ورزد.
6- از عوامل بسیار مهمی که باعث شد تا مسئله اقتصاد مقاومتی در نظر برخی از دولت ها یا مسئولان به حاشیه برود عدم توجه به وجود دشمن خارجی است و این در حالی است که تلاش برای تحقق اقتصاد مقاومتی بدون این اصل اساساً از حد شعار بیشتر نخواهد بود. وقتی جریانی در کشور به قدرت برسد که توطئه و دشمنی را اساساً توهم فرض کنید چطور می توان از این جریان توقع داشت برای مقابله با آنها اقدام مناسب را پیش بینی و چاره جویی کند؟! وقتی مسئولی اعتقاد دارد که سنگ اندازی ها هم ناشی ازدشمنی نیست و فقط نتیجه سوءتفاهم است، مسلم است که به جای تلاش برای تقویت بنیه داخلی، همتش را بر حل سوءتفاهمات در قالب هایی مثل برجام می گذارد.
7- از دیگر عواملی که باعث شده است تا اقتصاد مقاومتی آن طوری که شایسته و بایسته محقق نشود سوء مدیریت است، یعنی دولتهایی هم داشتیم که واقعا استکبارستیز بودند، دشمن شناس بودند اما در هنگام عمل نتوانستند از توان و بنیه علمی و کارشناسی کشور در جهت استقرار اقتصاد مقاومتی آن طور که باید و شاید موفق شوند، شاید این دولت ها اگر بیشتر بدنه مدیریت اقتصادی خود را تقویت می کردند می توانستند با توجه به عزمی که داشتند حرکتهای بسیار خوبی در تحقق اقتصاد مقاومتی بردارند که مقام معظم رهبری در انتقاد به این دولتها، این مسئله را به سوء مدیریت در مواجهه با تحریم ها تعبیر نمودند.
8- از دیگر مواردی که متأسفانه در تحقق اجرای اقتصاد مقاومتی بسیار مهم است، اهمیت مدیریت واردات وکنترل قاچاق است، اقتصاد مقاومتی بدون تکیه بر تولید ملی و تلاش برای استقلال امری موهوم است و از مهمترین عواملی که به تولید ملی ضربه می زند همین مسئله قاچاق است که اتفاقا رهبری به صورت مجزا در دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس ازلزوم توجه جدی به آن صحبت کردند. مسئله واردات و قاچاق با توجه به سودهای کلان و بعضا گلوگاه های فسادی که ایجاد میکنند حتما باید با عزم قوای سه گانه و به صورت جدی مورد اهتمام قرار گیرد، دولت، مجلس و قوه قضاییه باید به شدت با رانتهای و مفاسدی که در این صحنه رخ میدهد برخورد نمایند.
9- از دلایل عدم تحقق نسبی اقتصاد مقاومتی ضعف فرهنگی در این خصوص است، متأسفانه هنوز فرهنگ اصلاح الگوی مصرف، پرهیز از تجملگرایی، فرهنگ استفاده از تولیدات ملی، خیانت دانستن فعالیت های مخرب اقتصادی، فرهنگ مالیاتی و … در جایگاهی که باید باشد قرار نگرفته است و حال این که این موارد در تحقق اقتصاد مقاومتی و دور شدن از اقتصاد نفتی بسیار مهم و مؤثرند.
10- همان طوری که باید در برابر دشمن نظامی به دقت از توان و صف بندی ها و نقاط قوت و ضعف نظامی خودی مطلع بود، در برابر دشمن اقتصادی هم باید با ایجاد شبکه دقیق و شفافیت اقتصادی تلاش کرد همه فعالیت های اقتصادی کشور اعم از مفیدو مخرب شناسایی و رصد شوند، کشور نیازمند است برای تحقق اقتصاد مقاومتی، مدیریت کند که پول و ارز و منابع به کدام سمت رفته اند، نیازمند است تا جلوی فعالیت های مخرب اقتصادی را بگیرد و یا حداقل مانع فرار مالیاتی فعالیت های زیرزمینی گردد و حال این که با کمال تأسف خود مسئولان از شفافیت اقتصادی استقبال نمی کنند، چگونه از مدیری که حتی از انتشار فیش حقوقیش می هراسد می توان توقع داشت که شفافیت اقتصادی را محقق سازد و این از آن گلوگاه هایی است که به حضور جدی مجلس و نمایندگان پاکیزه که مورد تأکید رهبری بودند نیاز دارد.
11- از دیگر موانع تحقق اقتصادی می توان به تحریف اقتصاد مقاومتی اشاره کرد، متأسفانه برخی از مسئولان اجرایی و اقتصادی کشور تصورات و تعاریف کاملا غلطی از اقتصاد مقاومتی ارائه می دهند و مدلی را که باید درونزا و برون نگر باشد را دقیقا برعکس نمایش می دهند، در نظر ایشان، بدون تعامل با دیگران اقتصاد مقاومتی قابل تحقق نیست و حال این که در مدل اقتصاد مقاومتی، اقتصاد باید به نحوه ای اداره بشود که حتی اگر تمام دنیا شما را تحریم کنند عملا تأثیر خرد کننده ای بر اقتصاد نداشته باشد تا آن تحریم ها اساسا از صرفه و فایده خارج شود و عملا یا تحریمی وضع نشود و یا خیلی سریع با شکست مواجه شود.
12- عامل دیگری که هم در عدم تحقق اقتصاد مقاومتی و هم تشدید آثارش مؤثر بوده است، عامل نفوذ اقتصادی است، مسلما کسانی که از گرا دادن مشکلات کشور به دشمن ابا نکردند، ابایی هم از ایجاد و نگه داشتن نقطه ضعف های اقتصادی برای روز مبادا ندارند، وقتی صادق خرازی از لیست اصلاح طلبانی که به دشمن گرا دادند صحبت میکند، وقتی مکالمات صوتی مهدی هاشمی و نیک آهنگ کوثر حکایت از مأموریت ویژه مهدی هاشمی در لندن برای گرا دادن تحریم ها دارد، وقتی نامه سران فتنه به اوباما با ماهیت دعوت به تشدید تحریما از سوی مسئولان آمریکایی منتشر می شود، وقتی در اوج مشکلات ارزی کشور برخی از شخصیتها مثل حسین فریدون به راه اندازی صرافی بدون مجوز اقدام میکنند، مسلم است که ساختار دفاعی اقتصاد کشور تحت فشار قرار میگیرد، لذا مسئله نفوذ اقتصادی را باید جدی گرفت که البته این امر با همکاری بیشتر مجلس و نهادهای نظارتی بیشتر قابل تحقق خواهد بود.
البته مسلما عوامل دیگری را می توان پیدا کرد که در جامه عمل نپوشیدن منویات حکیمانه رهبری درباره تحقق اقتصاد مقاومتی مؤثر باشند که به همین مقدار بسنده شد. در حالی که رهبری شخصا فاقد جایگاه اجرایی هستند و این چنین از مشکلات بیکاری جوانان اظهار شرمندگی میکند، جا دارد مسئولانی که مستقیما در انجام تکالیف خود در تبعیت از سیاستهای کل نظام در تحقق اقتصاد مقاومتی در اجرا، تصویب قوانین، نظارت و برخورد با متخلفین کم کاری دارند، احساس مسئولیت بیشتری از خود نشان دهند.
94/12/3
8:19 ص
نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور در خصوص برجام 2 مصاحبه ای با ایرنا انجام داده است که در روزنامه ایران نیز منتشر گردید که پس از ذکر هر بند از این مصاحبه، حاشیه ای بر آن تقدیم می گردد:
ایرنا: به گفته نیلی «هیچ کشوری نمی تواند به توسعه دست پیدا کند مگر اینکه در خصوص چگونگی دستیابی به توسعه به جمع بندی برسد. مسأله ای هم که تحت عنوان برجام داخلی و در کلام رئیس جمهوری به عنوان برجام 2 مطرح شده است از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. بعداز برجام یک سری محدودیت هایی که بر اقتصاد کشور تحمیل شده بود، برداشته شده است و فرض کلی بر این است که می خواهیم از این فضای ایجاد شده بعد از رفع محدودیت ها استفاده کنیم. اگر در مورد نحوه استفاده از این گشایش ها در طرف ما اجماع و وفاق نباشد ممکن است که برد ما تحقق پیدا نکند. نیلی تأکید کرد: ما در مسیر ایجاد وفاق خود به خود با دو سؤال خیلی مهم مواجه می شویم. سؤال اول این است که چه مدلی از تعامل با دنیا می خواهیم داشته باشیم و در انتخاب این مدل تعامل با دنیا معیارهایی داریم؟ آیا در خصوص مدل تعامل با دنیا باید اجماع وجود داشته باشد و به یک وفاق برسیم یا اینکه وجود اختلاف ها در این مسیر را باید تحمل و قبول کنیم؟»
نازکبین: در مورد نحوه استفاده از گشایش های رفع تحریم، مقام معظم رهبری مسائلی را بارها مورد تصریح قرار داده اند، ایشان قبلاً بارها بیان کردند که چه برجام باشد و چه نباشد، چه تحریم باشدو چه نباشد ساختار اقتصادی باید براساس ساختار اقتصاد مقاومتی و به صورت درون زا و برون نگر باشد تا موجب ثبات اقتصاد داخلی در برابر تکانه های عادی و یا خصمانه خارجی باشد به خصوص که توقف تحریم ها از نوع تعلیق و آن هم از نوع قابل جایگزینی با تحریم های غیرهسته ای تنظیم شده است که اصول کلی این اقتصاد نیز تدوین و پس از امضای رهبری ابلاغ گردیده است، ولی به نظر می رسد با توجه به نظرات مشاورانی مانند سریع القلم که اظهاراتش اخیرا در صحبت های رئیس جمهور هم تکرار شد، آرمان هایی مانند استقلال و خودکفایی مسائلی بی اهمیت و حتی اشتباه تعریف می گردند. مدلی که مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار انقلاب برای اقتصاد کشور تعریف کرده اند یک اقتصاد مصرف کننده، رفاه طلب، تسلیم پذیر و متکی به واردات نیست بلکه متکی بر توان داخلی، اصلاح الگوی مصرف، تقویت زیرساخت ها، ارتقای تکنولوژی و تولید، همچنین پرهیز از واردات کالاهای مصرفی و لوکس با هدف تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی است؛ به نظر می رسد دولت در درک و پذیرش این مدل دچار تردید و تعلل است و می خواهد مدل اقتصادی مد نظرش که در ایجاد روابط آزاد تجاری و سود محور با دیگران تعریف می شود را دنبال کند که اخیرا رئیس جمهور همین مضمون را با این ادبیات بیان کرد که «چرا وقتی می توان چیزی را به راحتی خرید آن را به 10 برابر قیمت باید تولید کنیم؟!»، تفکری که در دولت اصلاحات نیز موجب متوقف شدن توسعه پالایشگاه های بنزین شد تا دودش بعدها در چشم اقتصاد کشور و مردم برود.
ایرنا: نیلی گفت: «سؤال دوم هم به این بر می گردد که در داخل چه عواملی باید فعال شود؟ آیا اصولاً بین استفاده از ظرفیت های داخلی و تعامل با دنیا نسبتی برقرار است یا نه. اینها آیا مکمل همدیگر هستند؟ جایگزین همدیگر هستند؟ چه نسبتی بین این دو برقرار است؟»
نازکبین: بدیهی است تعامل اقتصادی با دیگران نباید موجب تضعیف توان داخلی گردد بلکه دقیقاً برعکس باید از تعاملات خارجی به عنوان ابزاری برای استفاده از ظرفیت های داخلی استفاده کرد ولی اگر این تعاملات موجب تضعیف توان داخلی گردند یقیناً نه تنها مفید نخواهند بود بلکه هرچند به ظاهر سودآور باشند ولی در میان مدت و بلندمدت به ضرر کشور و حتی خطرناک خواهند بود. این موارد آنطوری که آقای نیلی نشان میدهد پیچیده نیستند که نیازی به چانه زنی در سطح کلان کشور باشد بلکه باید مقدمات تحقق این مسئله بیش از همه باید از سوی دولت در اجرا و یا در ارائه لوایح متناسب به مجلس محقق گردد.
ایرنا: وی در پاسخ به اینکه وفاق در چه حوزه ای مدنظر است می گوید: «تأکید بنده روی اقتصاد است. به خاطر اینکه بنده معتقدم مهم ترین مسأله کنونی مسأله اقتصادی است. شاید اگر معیار اقتصاد را رها کنیم، رسیدن به وفاق کار بسیار سختی باشد. با معیار اقتصادی راحت تر می توان به نتیجه رسید.»
نازکبین: از این ادبیات مشخص است که متأسفانه همانطوری که برخی دولتمردان، مذاکرات هسته ای را ابزاری برای سایر مناسبات و تعاملات قرار دادند، اکنون نیز می خواهند به بهانه محقق کردن پیش شرط های تحقق آثار وعده شده برجام، بهانه ای برای اهداف سیاسی خود در داخل و تعمیق تعاملات و وابستگی های خارجی اقتصادی و سیاسی قرار دهند.
ایرنا: نیلی می گوید که «اکنون در این بزنگاه تاریخی قرار گرفته ایم. نکته ای که باید تأکید کنم این است که اکنون در جایگاهی قرار گرفته ایم که 10 سال دیگر در مقام بررسی، بسته به تصمیم های امروزمان یا در موقعیت بسیار بهتر از حال حاضر خواهیم بود یا در موقعیت بسیار بدتر از حال حاضر. یعنی این تفاوت بسیار زیاد است. در جایی قرار گرفته ایم که به یکی از این دو مسیر منتهی می شود.»
نازکبین: خواندن این اظهارات دکتر نیلی این سوالات را در ذهن ما متبادل می سازد: آیا برجام ما را به نقطه ای رسانده که 10 سال دیگر یا موقعیت ما را بسیار بهتر و یا بسیار بدتر می کند؟! آیا این نقطه قوت برجام است؟! آیا برجام حتی با فرض این که کاملاً از سوی دو طرف رعایت گردد به مثابه یک قمار است؟! ما قرار بود در بدترن شرایط اگر برجام نقض شد بتوانیم به نقطه قبلی برسیم نه این که شرایطی بسیار بدتر از حال حاضر داشته باشیم!!! به نظر می رسد برخلاف آنچه که دولت تاکنون نشان می داده، برجام به جای که نقطه آغاز رشد اقتصادی باشد به نقطه ای برای چانه زنی و گروکشی و تنش سازی های داخلی بدل گردیده است.
ایرنا: وی در پاسخ به اینکه سطوح گفت وگوهای مورد نظر شما چیست می گوید: «من فکر می کنم این وفاق و تفاهمی که می بایست در سطح نخبگان و در جامعه صورت پذیرد، قسمت ساده ماجراست. تصمیم گیری در یک حیطه گسترده و عالی وجه دیگر ماجراست که هم مهم تر است و هم البته سخت تر.»
نازکبین: آقای نیلی در نهایت برجام 2 را یک تصمیم گیری در حیطه گسترده و عالی و کاری بسیار ساخت و مهم می داند که به فشار نخبگان و جامعه نیازمند است، آنچه که مشخص است، حجم چانه زنی های دولت برای تحقق آنچه که برجام 2 آن را نام نهاده است، با تکیه بر حمایتهای اجتماعی و دربرابر سطوح کلان قوا و نظام در نظر گرفته شده است، امری که به نظر می رسد ناقض آن چیزهایی باشد که قانون اساسی به لحاظ جایگاه قوا، تفکیک قوا، جایگاه نهادهای قانون اساسی، جایگاه ولایت فقیه به عنوان رأس نظام و هماهنگ کننده و حل کننده اختلافات قوا تعیین نموده است. گویا دولت برای رسیدن به اهدافش، به چانه زنی های مردمی و روش های فراقانونی می خواهد دست بزند.
ایرنا: نیلی در پاسخ به چرایی ضرورت کنونی این گفت وگوها می گوید: «نکته اول اینکه ما در یک مورد مهمی مانند برجام تمرین و مشاهده کردیم که می توانیم به نتیجه و جمع بندی برسیم. نکته دوم هم این است که اکنون نسبت به گذشته هزینه وفاق نداشتن مان بسیار بالاست. برای مثال در مقام مقایسه هیچ وقت مشکل بیکاری را به اندازه امروز نداشتیم و اگر از این فرصت تاریخی که برای اشتغال به دست آمده است به درستی استفاده نکنیم، هزینه های جبران ناپذیری برای ما در بر خواهد داشت.»
نازکبین: مقایسه برجام و تلاش برای الگو برداری از آن برای مسائل داخلی کشور از این جهت قیاس مع الفارغ است چرا که در برجام طرف های مقابل با تحریم های غیرقانونی و ظالمانه در حق ملت ما ظلم کرده بودند و این که در کشور ما، قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و ولایت فقیه به عنوان رأس نظام و هماهنگ کننده قوا تعریف گردیده است و هر قوه و نهادی باید در مسیر خود حرکت و تکالیف خود را انجام دهند و در برابر قانون مردم و رهبر پاسخ گو باشد و در صورت نیاز به حل اختلاف با سایر قوا می تواند از مقام معظم رهبری برای استفاده از شورای حل اختلاف استمداد کند.
ایرنا: نیلی تأکید می کند که «این مباحث معلوم است که نتیجه اش سیاسی است اما مقدمه و آغاز به کار آن کاملاً اقتصادی است. یعنی از مشکلات اقتصادی نظیر اشتغال شروع می کنیم و به ضرورت رشد می رسیم، از ضرورت رشد به سرمایه گذاری می رسیم و از سرمایه گذاری به منابع خارجی می رسیم و سپس به یک جمع بندی و نتیجه گیری سیاسی می رسیم.»
نازکبین: نیلی برای رسیدن به اهداف سیاسی، مباحث اقتصادی را مقدمه و الزام می داند اما اولاً او توضیح نمی دهد پس چرا قبل از بهبود شرایط اقتصادی، لیست های نامزدهای مورد حمایت دولت و اصلاحات جملگی سیاسی تنظیم شده اند و ثانیاً به نظر می رسد به جای این که برجام اثری مثبت بر اقتصاد گذاشته باشد، تنها به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی دولت محسوب شده و با طرح برجام های رنگارنگ … تلاش دارد میوه سیاست را از نمایشی اقتصادی و نه بهبود واقعی اقتصاد برداشت کنند و ثالثاً گویا هنوز دولتی ها برجام را عاملی برای سرمایه گذاری خارجی نمی دانند و حال این که بارها و بارها برجام را عامل سرمایه گذاری خارجی و رشد و اشتغال و حل مشکلات مختلف کشور دانسته بودند و گویا امروز به جای عمل به وعده های برجامی، همه اینها را به برجام 2 که حاصل چانه زنی های سیاسی است منوط کرده اند!
نتیجه این که متأسفانه دولت به جای این که برجام را محملی برای بهبود معیشت مردم و حل مشکلات ایشان قرار داده باشد، آن را محلی برای چانه زنی های سیاسی در سطوح بالای کشور قرار داده است و لیست های انتخاباتی که حامیان دولت تنظیم کرده اند نیز حاکی از چینش مهره های سیاسی برای چنین درگیری هایی است و نه برای به ثمر رساندن میوه های اقتصادی برجام برای ملت.