95/1/25
9:36 ع
دیروز مجلس مصوبه ای داشت که براساس آن دولت مکلف به حذف یارانه 3 دهک از یارانه بگیران گردید که در خصوص این مصوبه مواردی را بیان می کنم:
95/1/20
2:35 ع
امروز از قول آقای سیف، رئیس بانک مرکزی خواندم که احتمالا سود بانکی 2% کاهش خواهد داشت که این کاهش، طی چند ماه اخیر هم تکرار شده بود که امری صحیح است، البته باتوجه به افزایش شدید نقدینگی در دولت یازدهم، دولت در دو سال گذشته در کاهش نرخ سود بانکی بسیار کند و با اختلاف فاز عمل کرده است تا نکند نقدینگی از بانکها به سمت بازار برود و موجب جهش تورمی گردد که البته این مسئله به قیمت رکود در تولید، بازار و بورس تمام شده است.
یکی از انتقادات اصلیم به عملکرد اقتصادی دولت دهم، مقوله سوءمدیریت بانکی و ارزی و به خصوص تعیین اشتباه سود بانکی بود، شخص احمدی نژاد اصرار داشت تا همیشه سود بانکی را به هر روشی که شده پایین نگه دارد، این مسئله آنگاه که نرخ تورم %14 یا 15% بود مشکلی ایجاد نمیکرد، ولی وقتی که به دلایل مختلفی از جمله افزایش نقدینگی و تشدید تحریم ها، تورم شروع به رشد کرد، موجب عدم جذب نقدینگی در بانکها و حتی فرار سپرده ها به سمت بازارهای کاذب سکه و ارز گردید و خود این مسئله به تشدید تورم و جهش تورمی انجامید.
در آن زمان که تورم به تدریج بالا میرفت، شخص احمدی نژاد اصرار داشت که نرخ سود بانکی باید همان 12% باقی بماند و این مسئله اشکالات متعددی را ایجاد کرد، از یک سو باعث خروج نقدینگی مازاد از بانکها به سمت بازارهای کاذب و تشدید تورم شد، از سوی دیگر با پایین ماندن نرخ سود تسهیلات و کاهش منابع بانکها، یک فاصله معنی داری بین نرخ تورم و نرخ سود تسهیلات ایجاد کرد که این فاصله باعث میشد تا همه مردم و فعالان اقتصادی و حتی کسانی که به تسهیلات نیازی نداشتند نیز برای اخذ تسهیلات در صف بایستند و این بود که رانت عظیمی در تسهیلات بانکی ایجاد شد و این رانت، مفاسد بزرگی مثل فساد 3000 میلیاردی مه آفرید خسروی و رشوه 3 میلیون دلاری به خاوری را موجب گردید.
سالهای 91 و 92 با به عینیت رسیدن تحریمهای شدید آمریکا در حمایت از فتنه 88، مشکلات اقتصادی کشور به خصوص در امر تأمین ارز برای تزریق به بازار، جهت جلوگیری از افزایش قیمت ارز با توجه به نقدینگی های سرگردان در بازار (به دلیل فاصله معنی دار سود سپرده نسبت به تورم)، تورم به حالت جهشی رسید و کم کم از 20% و 30% هم فراتر رفت و حتی به تورم نقطه بیش از 40% رسید و حال این که اگر دولت در همان ابتدا که نرخ تورم رو به رشد رفت، نرخ سود بانکی را به همان نسبت بالا می برد، به هیچ وجه شاهد چنان تورمی نمیشدیم، نشان به این نشان که دولت یازدهم که سرکار آمد، تنها با افزایش سود بانکی در همان گام اول و بدون هیچ اقدام مثبت دیگری در عرصه تولید و اقتصاد، توانست در همان سال اول نرخ تورم را به نحو چشمگیری کاهش دهد، هرچند که مقاومت دولت برای کاهش نرخ سود از این مقطع به بعد، باعث شد تا نرخ تورم از نرخ سود بانکی کمتر گردد و عملاً بحران رکود و بیم یک جهش تورمی دیگر در آینده ایجاد گردد.
در آن زمان میان انتقادات و پیشنهادهای فرهنگی و سیاسی که به دولت دهم داشتیم، در خصوص همین بحث کنترل تورم لجام گسیخته نیز پیشنهادی را در وبلاگم (salmaneali.parsiblog.com/Posts/783) نوشتم که در سایتهای مختلفی هم بازخورد داشت که در آن عرض کرده بودم دولت باید نرخ سود بانکی را به تورم برساند و سپس به تبع کاهش تورم در این فرایند، نرخ سود بانکی را در دوره های کوتاه مدت 2 و 3 ماهه کاهش دهد، البته چنین پیشنهادی باید از سوی اشخاصی مانند بهمنی و حسین (رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد وقت) ارائه میگردید که احتمالاً به دلیل پافشاری و لجاجتِ احمدی نژاد یا به او ارائه نشد و یا با آن موافقت نگردید که در هر صورت یک جهش تورمی بر کشور تحمیل شد، تورمی که به بزرگترین عامل برای ایجاد دوراهی مذاکره با آمریکا و ماندن مشکلات اقتصادی تبدیل شد و مسائل سیاسی کشور را متأثر نمود.
95/1/19
11:17 ص
با توجه به تایید خبر شعار یارانه 250 هزار تومانی آقای احمدی نژاد از سوی اقای داوری، مشاور رسانه ای وی و حتی انجام حساب و کتاب و توجیه آن تحت عنوان این که این طرح از زمان دولت دهم مطرح بوده، در پاسخ میگویم که:
همان زمان که مبلغ یارانه 45500 تومان تعیین شد، ده ها کارشناس اقتصادی این رقم را غیر قابل تحقق و تامین آن را غیر عملی دانستند ولی آقای احمدی نژاد در سخنرانی که بعد از آن نامه انجام دادند گفتند که برخی از حسادت نمیتوانند ببینند که دولت پول در جیب مردم میگذارد و حتی گفت که تازه ما این پول را 3برابر میکنیم و ایشان حتی 30% سهم تولید و 20% سهم دولت را که باید در برخی امور مرتبط مثل هزینه برای حمل و نقل عمومی صرف میکرد را هم بین مردم توزیع کرد و مجلس نیز با این تغییرات دولت در طرح هدفمندی موافقت کرد تا به دولت کمک کرده باشد، ولی پیش بینی اقتصاددان های منتقد محقق شد و مبلغ یارانه ای که 2 ماه به 2ماه قبل از موعد به حساب مردم واریز میشد کم کم به 1 ماه قبل و سپس ابتدای ماه و در نهایت به دلیل عدم تحقق درآمدهای پیش بینی شده دولت، به انتهای ماه منتهی شد و حتی باز هم در تامین آن اینقدر مشکل داشتند که به منابع دیگر متوسل شدند، تحمل این بار مالی با توجه به تحریمهایی که در حمایت از فتنه انجام و با سوءمدیریت دولت در مدیریت تحریم و ارز همراه گردید، موجب کاهش شدید درآمد نفتی دولت گردید و این شرایط باعث شد تا مجلس و دولت دهم درصدد کاهش و حذف یارانه بگیران برآیند که همین خط در دولت یازدهم نیز دنبال و عملی شد.
در هر صورت به فرموده مقام معظم رهبری، ما در انتخابات به کسب رای میدهیم که نقاط ضعف احمدی نژاد را نداشته باشد و نقاط قوتش را داشته باشد و یکی از انتقاداتی که از سوی رهبری به دولت احمدی نژاد شده بود برخی از همین وعده های غیر عملیاتی و نابجا و بالا بردن توقعات بود که در زمان رییس جمهور بودن ایشان انجام میشد و گویا این نقطه ضعف وی در این مدت نه تنها رفع نشده که بدتر هم شده است!!
فهرست نقاط قوت وضعف دولتهای نهم ودهم در سایت رهبری منتشر گردیده است که یک بندش به عدم توزیع 30% سهم یارانه تولید و مورد دیگری تحت عنوان وعده های نابجا در آن دیده میشود:
95/1/17
8:29 ص
در حاشیه انتقاد تند یکی از مراجع تقلید بزرگوار به بانکهای ربوی و حرام دانستن حقوق کارمندان این بانکها و باتوجه به مشخص نکردن این که چه نوع بانکهای کشور را ربوی میدانند و چه نوعی را غیر ربوی، جسارتاً در خصوص این موضوع حساس که به غیر از جنبه فقهی آن، بر اقتصاد افراد، خانواده و جامعه تأثیر زیادی دارد، ورود میکنم و از محضر عالمان و مجتهدان بزرگوار تقاضا میکنم با تفقه در دین درخصوص ارزش پولهایی که برخلاف سکه های طلا و نقره، ذاتاً فاقد ارزش هستند و اعتبار آنها قراردادی و بسته به میزان قدرت خریدی است که در بازار ایجاد میکنند، کار مردم را به لحاظ تسهیلات، سپرده های بانکی، حقوق بگیران بانکها و نظام بانکداری را به شیوه ای روشن کنند که قابل اجرا باشد و باعث عسر و حرج در معیشت مردم نگردد، چرا که:
1- اشخاص با دریافت سود معادل نرخ تورم و بانکها نیز با دریافت همین سود به اضافه کارمزد بانکی، عملا چیزی بر سرمایه واقعی خود نمی افزایند و تنها می توانند ارزش پول خود را حفظ کنند.
2- در صورتی که بانکها در تسهیلات و سپرده گزاری ها، مبنای تغییر ارزش پول و نرخ تورم را در تعیین سود بانکی کنار بگذارند عملاً ارزش پول سپرده گذاران و سرمایه بانکها نه تنها حفظ نمیشود بلکه کاهش هم می یابد و این با توجه به قاعده لاضرر و لاضرار خیلی انطباق پیدا نمیکند.
3- براساس قرآن، در خصوص قرض الحسنه، حفظ رؤوس اموال از شرایط قرض است و اگر این اصل اموال را بدون تغییرات ارزش پول های قراردادی در عصر حاضر در نظر بگیریم عملاً اصل اموال قرض دهنده حفظ نمیشود.
4- مقام معظم رهبری در خصوص ارزش پول، به حوزه ها و علمای گرانقدر توصیه به تفقه دارند و حتی خودشان هم در شرایطی که در قرض، ارزش پول تغییر محسوسی کرده باشد، فتوا به در نظر گرفتن این تغییرات و لزوم مصالحه داده اند.
5- در صورتی که نرخ سود سپرده ها کمتر از نرخ تورم باشد، عملا با کم کردن ارزش پول و قدرت خرید سپرده گذاران، نقدینگی ایشان را به سمت بازارهای کاذب سوق میدهیم که این باعث تورم بیشتر در بازارهای حساس ارز و مسکن میگردد و از سوی دیگر، بانکها نیز فاقد نقدینگی لازم برای دادن تسهیلات به صنایع و تولید و تجار و متقاضیان تسهیلات مسکن و ازدواج و … خواهند بود.
6- و مطلب نهایی در خصوص احکام حکومتی و حاکمیتی است، مسلماً بانکها، صداوسیما، وزارتخانه ها و تمام نهادهای حاکمیتی مکلف به تبعیت از فتاوای ولی فقیه هستند و فقهای دیگر اگر فتوایی علی حده دارند باید در خصوص مقلدین خودشان بیان کنند و نه در مورد نهادهای حاکمیتی.
7- مطمئنا مدعی نیستم نظام بانکداری ما سالم سالم است اما به نظر میرسد ادعای کاملا حرام و ربوی بودن آن هم صحیح نباشد و با این نگرش است که حقوق کارمندان بانک حرام شمرده میشود.
لذا به نظر میرسد علما و فقهای بزرگوار بیش از این که دست و پای مؤمنان را به نحوی ببندند که دچار عسرت و سختی شوند، نسخه ای برای اقتصاد بپیچند که با شرایط روز اقتصاد، پولهای قراردادی و تغییرات ارزش این پولها به نحوی تناسب داشته باشد که نه قرض دهندگان دچار خسران شوند و نه قرض گیرندگان، به نحوی که اگر نرخ تورم رسمی کشور قابل اعتماد است، آن را معیار سود مشروع سپرده اعلام نمایند و برای سود تسهیلات نیز با درنظر گرفتن یک نرخ کارمزد ناچیز بانکی برای رساندن پول سپرده گذاران به تسهیلات گیرندگان و سرمایه گذاران، این شرایط مبهم را پایان دهند و اگر قصد دارند شرایط اقتصادی موجود را به رسمیت نشناسند، فتوا دهند که کلاً همه قرض دادنها و قرض گرفتنها براساس اقلامی که ذاتاً دارای اعتبار هستند صورت گیرد که البته این مقوله هم مطمئناً سختی های زیادی در شرایط فعلی اقتصادی برای مؤمنان ایجاد خواهد کرد ولی بالاخره از این بلاتکلیفی موجود بهتر خواهد بود.
مطلب کاملتر در همین خصوص را در این لینک بخوانید.
95/1/6
10:21 ع
هادی غفاری، عضو شورای مرکزی مجمع نیروهای خط امام(ره) و از حامیان فتنه 88 گفت:
«برخی آقایان میگویند باید به سمت عزت نفس برویم. در حالیکه فقر، بیکاری و شکم گرسنه، عزت نفس را متوجه نمیشود. بنابراین صحبت کردن از عزت نفس و آزادگی شبیه شوخی، جوک و شعار است.»
سخنان هادی غفاری و خیلی از حامیان دولت دقیقاً منطبق با همان فرضیه ای است که رهبری در مورد آدرس یک دوراهی دروغین در سخنرانی نوروزیشان در مشهد فرمودند:
«در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بهخصوص سیاستهای آمریکا، اقتضا میکند که این تفکر در ملت ما تزریق شود که ملت ایران بر سر یک دو راهی دروغین قرار دارد و چارهای ندارد جز اینکه یا با آمریکا کنار بیاید یا بهطور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کند.»
در حالی که کشور به لحاظ غنای منابع طبیعی، نفت، گاز، معدنی، نیروی انسانی باسواد، میانگین سنی جوان، هوای چهارفصل، داشتن آب و خاک مناسب و … شرایطی دارد که می تواند با یک مدیریت علمی مبتنی بر اقتصادمقاومتی به یک اقتصاد درونزای برون نگر تبدیل گردد و در حالی که مسؤولان کشور مکلف هستند طبق قانون براساس سیاستهای کلی ابلاغی نظام در خصوص اجرای اقتصاد مقاومتی عمل کنند، لیکن تاکنون حل مسائل کشور را در گروی رفع تحریم دانستند و حال این که با وجود برجام و به قول دولتمردان رفع تحریمها، همچنان همان بهانه ها برای حل مسائل کشور ادامه دارد. به نظر میرسد دولتمردان و حامیانش به جای این که بابت فرصتی که برای مذاکره و تعامل پیدا کردند و برای فرصت نزدیک به 3 ساله ای که برای حل مسائل کشور داشته اند، پاسخگو باشد، همچنان طلبکارند.
در حال حاضر هیچ کسی نمیگوید مشکلات مردم را رها کنیم و به دنبال عزت برویم! بلکه دقیقاً بحث این است که حل مسائل کشور تنها و تنها از راه تکیه بر توان داخلی و نه چشم دوختن به دست آمریکا میسر است، نسخه ای که خودش عزت آفرین است و این نسخه در مقابل نسخه ای که میگوید تنها راه حل مشکلات کشور تعظیم به مقام کدخدایی آمریکاست نه تنها ذلت آور است بلکه موجب تضعیف تولید و اقتصاد داخلی، بیکاری، رکود و تهاجم فرهنگی عمیق هم خواهد شد.
نکته دیگر، عدم تناسب سخنان هادی غفاری با لباس روحانیت وی است، چگونه می توان کسی روحانی باشد ولی قاعده نفی سبیل را نشناسد؟! چگونه می توان در قامت یک روحانی ولی برخلاف نص قرآن کریم بگوییم که با پذیرش کدخدایی آمریکا، سلطه وی را بر جامعه مسلمین رقم بزنیم؟! آیا بهتر نیست به وعده الهی ایمان داشته باشیم و بپذیریم که آن روشی که راه سلطه آمریکا بر جمهوری اسلامی را باز میکند غلط و خسارتزا است؟! آیا بهتر نیست که بپذیریم همان خدایی که ز حکمت راه سلطه آمریکا بر جامعه اسلامی را بسته است، ز رحمت راه اقتصاد مقاومتی، تقویت اقتصاد داخلی، تکیه بر توان ملی، کاهش مفاسد اقتصادی، مدیریت مبتنی بر شایسته سالاری و شفافیت اقتصادی را باز گذاشته است؟!
95/1/6
10:9 ع
بحثهای شعاری امروز جایگاه زیادی در ذهن مردم ما ندارد. مردم ما جوانان ما، آحاد جامعه ما، فقیهاند. به مسائل با چشم منطق و استدلال نگاه میکنند.
در این مقطع زمانی، سیاستهای استکبار و بهخصوص سیاستهای آمریکا، اقتضا میکند که این تفکر در ملت ما تزریق شود که ملت ایران بر سر یک دو راهی دروغین قرار دارد و چارهای ندارد جز اینکه یا با آمریکا کنار بیاید یا بهطور دائم فشارهای آمریکا و مشکلات ناشی از آن را تحمل کند.
کنار آمدن با آمریکا به معنای کنار آمدن با هیچ دولت دیگری نیست چون دولت آمریکا از ثروت، دستگاههای تبلیغاتی وسیع، سلاحهای خطرناک و امکانات بسیاری که دارد برای عقب راندن طرفهای مقابلش استفاده کرده است، بدون این که عقب نشینی قابل توجهی در برابرشان انجام دهد.
در همین توافق اخیر هستهای هم اگرچه این توافق را ما تائید کردیم و برگزارکنندگان این توافق را مورد قبول اعلام کردیم و قبول داریم آن را، لیکن وزیر خارجه ما در مواردی به بنده گفت که ما اینجا این خط قرمز را نتوانستیم حفظ کنیم.
آمریکاییها به آنچه وعده دادند عمل نکردند. به تعبیر وزیر خارجه ما، روی کاغذ کارهایی را انجام دادند ولی از راههای انحرافی متعدد، جلوی مقاصد جمهوری اسلامی را گرفتند. آمریکایی ها گفتند که ما تحریم را بر میداریم و روی کاغذ هم برداشتند، اما از طُرق دیگر طوری عمل میکنند که اثر رفع تحریمها مطلقاً بهوجود نیاید.
کسانی که امید میبندند که بنشینیم با آمریکا مذاکره کنیم و به نقطه توافقی برسیم از این غفلت میکنند که ما باید به همه تعهدات عمل کنیم اما طرف مقابل با شیوههای مختلف، تقلب و خدعه، سر باز میزند و به تعهداتش عمل نمیکند. این خسارت محض است که در مقابل چشم خود میبینیم.
منطقی است که سعی میکنند در میان نخبگان جامعه و از سوی نخبگان جامعه به افکار عمومی جامعه منتقل کنند، این است که برجامهای2و3 باید در قضایای منطقه و قانون اساسی وغیره بهوجود بیاید تا بتوانیم راحت زندگی کنیم، معنای این حرف، آن است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسی که به حکم اسلام و برجستگیهای نظام جمهوری اسلامی به آن پایبند است، صرفنظر کند.
آمریکا دنبال تغییر سیرت جمهوری اسلامی است. ممکن است صورت باقی بماند ولی از محتوای خود به کلی تهی شود. بنا بر این تحلیل دشمن این تحلیل را در اذهان نخبگان و افکار عمومی ملت تزریق میکند که اگر جمهوری اسلامی و ملت ایران میخواهد از شّرِ آمریکا راحت شود، باید از محتوای جمهوری اسلامی و اسلام و از مفاهیم اسلامی و امنیت خود دست بردارد.
امروز انسانهای آگاه و متکی به ارزشهای اسلامی از آمریکا نمیترسند. شاید برخی از آمریکا بترسند اما این ترس از آمریکا غیرعقلایی است. اگر ترس محمدرضا از آمریکا عقلایی بود، ترس اینها غیرعقلایی است چراکه آن زمان پشتیبانی مثل مردم نداشتند اما جمهوری اسلامی پشتیبانی قوی مانند این مردم را دارد.
بی تعارف مقصود از دشمن دولت آمریکاست، البته میگویند ما دشمن نیستیم. پیام نوروزی میدهند که اینها بچه گولزنی است. وزیر خزانهداری امریکا شبانهروز مشغول کار است که جمهوری اسلامی نتواند از نتایج برجام بهرهمند شود.
9 ماه دیگر دولت آمریکا عوض خواهد شد. هیچ تضمینی وجود ندارد که دولتی که می آید همین تعهدات اندک را هم اجرایی کند. نامزدهای انتخاباتی آمریکا الان در بدگویی به ایران مسابقه گذاشتهاند.
واقعیت دیگر این است که این دشمن به ظاهر مقتدر ابزارهای دشمنیاش نامحدود نیست. چند ابزار اساسی دارد که ابزارهای فعال اوست. یکی تبلیغات است و ایرانهراسی، یکی نفوذ و دیگری هم تحریم.
دو راهی حقیقی که وجود دارد این است که یا باید مشکلات تحریم را تحمل کنیم یا ایستادگی کنیم به وسیله اقتصاد مقاومتی که اقدام و عمل نیاز است.
امروز آنطور که به من گزارش دادند، حدود 60 درصد از امکانات تولید ما معطل و تعطیل است. باید تولید را احیاء و زنده کنیم. راه دارد، مسئولان دولتی حرفهای منتقدان را بشنوند، گاهی پیشنهادها و حرفهای خوبی دارند.
با فساد و ویژهخواری و قاچاق مبارزه جدی شود. اینها به اقتصاد کشور لطمه میزند و ضررش به مردم میرسد. باید آنچه که امروز ممکن است پیش بیاید، جلوی آن را بگیرند.
دستگاههای دولتی بهجای اینکه آغوش خود را بهروی کسانی که نظام و ارزشهای اسلامی را قبول ندارند، باز کنند, به روی بچه مسلمانها و نیرویهای حزباللهی، مومن و انقلابی باز کنند که کارهای فرهنگی با ارزشی انجام میدهند.
95/1/1
9:11 ع
اخیرا جهانگیری معاون اول دولت در پاسخ به کسانی که به عدم شفافیت اقتصادی دولت در بیان برخی آمارها و قراردادها انتقاد کرده بودند عصبانی شده و در یک سخنرانی تند، این چنین به منتقدان حمله میکند:
معاون اول رئیس جمهوری با ابراز تاسف از اینکه برخی گفته اند دولت در انعکاس یکی از شاخص های اقتصادی در سه ماهه گذشته تعلل داشته و باید از این بابت شرمنده باشد، گفت: البته تذکر لازم است و ما به دنبال شفافیت هستیم تا آمار مورد نیاز مردم را در اختیارشان قرار دهیم اما کسانی که این تعابیر را به کار می برند، خودشان باید شرمنده اقداماتی باشند که کشور را به دست ویرانی می سپرد.
جهانگیری ادامه داد: در سال جاری که نفت از 100 دلار به 25 دلار کاهش یافت، کشورهای منطقه با پولی که در سال های گذشته از نفت 100 دلاری ذخیره کرده بودند، کشورشان را اداره کردند، اما باز هم با شوک های اقتصادی روبه رو شدند و قیمت ارزشان تا 70 درصد جابه جا شد.
وی افزود: اما آقایان در کشور ما کل پول نفت را بردند، خرج کردند و بدهی های سنگین به بار آوردند و یک دولت بدهکار به جا گذاشتند که در برخی آمارها گفته می شود 380 هزار میلیارد تومان بدهی دارد.
معاون اول رئیس جمهوری گفت: کسانی باید شرمنده باشند که 22 میلیارد دلار پول مملکت را به بهانه تعادل قیمت ارز در دبی و استانبول با قیمت پایین به خارجی ها فروختند.
جهانگیری افزود: کسانی باید شرمنده باشند که 17 هزار میلیارد تومان را ظرف یک ماه نیم بدون مجوز از منابع بانک مرکزی برداشت کرده اند.
معاون اول رئیس جمهوری با بیان اینکه کسانی باید شرمنده باشند که فساد را در کشور نهادینه کردند، افزود: کسانی باید شرمنده باشند که بابک زنجانی درست کردند و دکل نفتی را گم کردند.
حالا با توجه به این سخنان، موارد زیر تقدیم میگردد:
آیا دولت بعد از 30 ماه فرصت، هنوز باید در پاسخ به انتقادات، منتقدان را حامی دولت قبل نشان دهد و بعد هم ایشان را هدف توهین و تهمت و حرفهای غیر منصفانه قرار دهد؟! آیا اینها جای پاسخگویی درباره عدم شفافسازی های دولت یازدهم و محرمانه سازی هایشان را در قراردادهای هواپیما، پژو و قراردادهای IPC و عدم اعلام آمارهای اقتصادی مثل نرخ رکود را میگیرد؟!
درست است که نفت از 100 دلار به 25 دلار رسید اما اولاً میانگین قیمت نفت در 30 ماه دولت یازدهم از میانگین قیمت نفت 8 سال قبلش بیشتر بوده است و این مسئله بهانه خوبی برای کاهلی های دولت یازدهم به شمار نمی آید. (alef.ir/vdcdo50ssyt0s96.2a2y.html?337643) و ثانیاً دولت نباید از نقش خودش در این کاهش شدید قیمت که گویا در زمان وزارت زنگنه در دولتهای اصلاحات و اعتدال به امری عادی تبدیل شده است، بگذرد.
درست است که دولت یازدهم نفت را ارزان فروخت اما به اذعان رئیس دولت یازدهم در مصاحبه تلویزیونی اش، بیشترِ پولهای بلوکه شده که بخش زیادی از آنها پولهای نفت فروخته شده در دولت قبل بود را به صورت رقم ریالی از بانک مرکزی گرفته و پیشخور کرده است و از این جهت نمیتواند بگوید که هیچ پشتوانه ای نداشته است. بحث خالی بودن خزانه هم که در همان سال اول با تناقضات آشکار اظهارات دولتمردان همراه شد و عملاً دروغ بودنش هم اثبات گردید که گویا امسال هم در حال تکرار است. (alef.ir/vdcceiqip2bqxx8.ala2.html?202065)
این که معاون اول رئیس جمهور به استناد آماری که خودش هم از آن مطمئن نیست و با اما و اگر از آن صحبت میکند، اظهار میکند که 380 هزار میلیارد تومان بدهی از دولت قبل به جا مانده است، نشان میدهد که این دولت نه آمار خودش را به درستی منتشر میکند و نه در مورد آمار دیگران به درستی اظهار نظر میکند و دیگر این که صرف بدهی انتهای کار یک دولت چندان قابل تحلیل نیست و این بدهی باید با بدهی اول کار دولت و مطالبات اول و آخر کار دولت صورت گیرد.
این که دولت قبل برای تنظیم بازار ارز، ارز را به خارج از کشور برد و با قیمت ارزان فروخت یک بیماری اقتصادی کشور است و فروش ارز به قیمت ارزان در بازارهای خارجی یا داخلی در تمام دولتها اعم از اصلاحات و اعتدال صورت گرفته است تا قیمت ارز به صورت مصنوعی پایین بیاید!!
برداشت پول بدون مجوز در هر دولتی که باشد مطرود است؛ اما رکورد بیشترین برداشت پول بدون مجوز با رقم 130 درصد بیشتر از رقم مصوب در برنامه سوم توسعه هنوز در دست دولت اصلاحات است!! و برداشت 4/1 میلیارد دلاری بدون مجوز در همین دولت از صندوق توسعه ملی از سوی دادستان دیوان محاسبات هم تأیید شد!!
این که آقای جهانگیری فساد دکل نفتی را می بیند ولی نمی بیند که متهم اول پرونده فرزند وزیر دولت اصلاحات است عجیب است!!
این که ایشان مفاسد بابک زنجانی را در دولت دهم دیده است اما یادش رفته که به استناد مصاحبه ای که نشریه آسمان (نزدیک به کارگزاران) منتشر کرده شروع به کار بابک زنجانی در دولت هاشمی و به عنوان راننده نوربخش با درآمد روزانه 17 میلیون تومان بوده است عجیب است!!
این که ایشان رانت بابک زنجانی برای فروش نفت را می بیند ولی خیانت سران فتنه در تقاضای تشدید تحریم از دشمن و گرا دادن به ایشان را نمی بیند عجیب است!!
این که دولت یازدهم بدون استناد به آرای مراجع قانونی و بدون اثبات بسیاری از جرایم، دولت قبل را مجرم میشناسد، داستان تهمت 3000 بورسیه غیرمجاز را در اذهان زنده میکند که البته مراجع قانونی آن را کذب اعلام کردند!!
وقتی معاون اول دولت یازدهم و وزیر اقتصاد دولت اصلاحات میگوید فساد در دودولت قبل نهادینه شده است، احتمالاً قراردادهای فاسد کلان نفت و گاز دولت اصلاحات، دانشگاه غیرقانونی هاوایی (که به مسئولان اصلاحاتی مدرک دانشگاهی میداد)، خصوصی سازیهای پر از فساد دولت اصلاحات را که بعضا حتی پول محتویات انبار کارخانجات هم دریافت نمیشد، پول گرفتنهای چند صد میلیونی 60 نماینده و رئیس مجلس اصلاحات، فساد کرباسچی و… را فراموش است؟!
94/11/21
9:39 ع
اظهارات امروز آقای روحانی در مراسم بهرهبرداری از 138 پروژه عمرانی، نشان داد که متأسفانه تفکرات تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت، آقای سریع القلم در خصوص «استقلال»، روی ایشان تأثیر خود را گذاشته است و ایشان هم همان حرفهایی را تکرار می کند که باعث شد در دولت های اصلاحات ما ساخت پالایشگاه بنزین را متوقف کنیم به این حساب که می توان بنزین را ارزان تر وارد کرد، تفکری که ما را تا یک قدمی تحریم بنزین پیش برد و باعث شد تا کشور مجبور شود با هزینه بیشتری از طریق پالایشگاه های پتروشیمی بنزین تولید کند، بنزینی که بر سر آلوده بودنش هم کلی حاشیه ایجاد شد، متأسفانه گویا متن امروز سخنرانی رئیس جمهور از متن کتاب ها و مقالات ضد استقلالی سریع القلم وام گرفته شده بود، آنجا که گفت:
«مثلا در بخش کشاورزی آن چیزهایی که برای ما خیلی مهم و حیاتی بوده باید بسازیم و روی پای خود بایستیم اما همه چیز را باید خودمان تولید کنیم؟ یا اینکه در برخی امور تولید کنیم و بفروشیم یا اینکه در برخی امور دیگران تولید کنند و ما بخریم. دنیا امروز، دنیای تعامل و ایجاد نوعی تعادل است نه اینکه ما بگوییم همه چیز باید اینجا تولید شود. البته تولید میشود اما با 10 برابر قیمت. الان فضایی وجود دارد که میتوانیم درست برنامهریزی کنیم و آنچه که لازم داریم بخریم و آن چیزی که لازم نداریم بفروشیم و آنچه نیاز داریم تولید کنیم. شرایط ما با دیروز و گذشته کاملا متفاوت است. تعامل امروز ما با دنیا با 10 ساله و 20 سال پیش و حتی قبل انقلاب کاملا متفاوت است و این را صراحتا به دولت و کارآفرینان دنیا گفتهایم که ما میخواهیم مشترکا در یک موضوعی سرمایهگذاری کنیم، بسازیم و تولید کنیم و بخشی از بازار داخلی ما بازار مصرف آن کالا باشد و بخشی دیگر هم شامل بازار بیرون میشود که باید مشترکا تصاحب کنیم..»
هیچ متخصصی نمی تواند ادعا کند کشوری با این وسعت و با این همه منابع طبیعی و معدنی و با این همه نیروی انسانی متخصص و نیروی کار جوان، تولیداتش اینقدر گران باشد که مثلا 10 برابر قیمت دنیا تمام بشود!!! این ادعای بزرگ صرفاً در جهت قبح زدایی از سیاست واردات دولت به جای حرکت در مسیر خودکفایی، استقلال و اقتصاد مقاومتی است.
باید توجه داشت که اگر تاکنون دولت برخلاف مسیر اقتصاد مقاومتی و از طریق عدم حمایت از صنایع مختلف عمل می کرد، امروز رسماً با این اظهارات نشان داد که اساساً اعتقادی به اقتصاد مقاومتی و استقلال و خودکفایی ندارد. از اظهارات آقای روحانی این طور بر می آید که ایشان گمان می کند امروز این قدر فضا عوض شده است که دیگر امکان خصومت، خباثت و تحریم وجود ندارد، امروز آقای روحانی با برجامی که فقط بخشی و فقط بخشی از تحریم های هسته ای و فقط هسته ای را تعلیق و فقط تعلیق کرده است، توقع دارد اقتصاد مقاومتی را از دستور کارش خارج کند. امروز دولت رسماً واژه تعامل را در برابر عبارت استقلال قرار داد تا بگوید که کشور به جای استقلال به تعامل نیاز دارد.
سابقه دشمنی های آمریکا نشان داده است که این کشور از تحریم هر چیزی که بداند ما در تولید آن ضعف داریم علیه اقتصاد کشور ما استفاده کرده است و در چنین شرایطی آقای روحانی گمان می کند اینقدر رابطه ما با آمریکا متحول شده است که نیازی به محکم کاری های گذشته و حفظ ساختار مقاومتی و بهبود آن برای آینده نیست و این خطری بسیار جدی برای آینده کشور است آن هم در شرایطی که همین الان در دولت و کنگره آمریکا و ایالت هایش، روی تحریم های جدید به بهانه های مختلف علیه ایران در حال برنامه ریزی هستند و اولین بسته تحریم موشکی در همین یک ماهی که از اجرای برجام گذشت اعمال شد. این اظهارات آقای روحانی در روزهایی که مهمترین شعارش استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود واقعا جای تعجب و گلایه دارد.
94/11/21
9:37 ع
مدتهاست که شاهدیم بزرگترین حربه، اهرم و ابزاری که اصلاح طلبان برای رقابت و مقابله با اصولگرایان به کار می گیرند، بحث مفاسد اقتصادی است، یعنی تلاش می کنند نشان دهند که جریان اصولگرایی جریانی مفسد است که نباید به ایشان میدان داده شود، البته قابل درک است که جریان اصلاح طلبی و اعتدالیون به دلیل نداشتن کارنامه مناسب و عملکرد قابل دفاع، ناچارند به شیوه تهاجمی، تخریب رقیب را در دستور کار قرار دهند ولی مسلماً این شیوه ها، نمی تواند اخلاقی و شرعی تلقی گردد، در ادامه و در پاسخ به این سیاست بسیاری از اصلاح طلبان، موارد زیر تقدیم می گردد:
94/11/21
9:30 ع
ایران قبل از انقلاب، کشوری کاملاً وابسته و مصرف کننده به شمار می رفت وهمان معدود صنایعی که داشت نیز زیرنگین کارشناسان و مدیران خارجی و با کار کارگران ایرانی اداره می شد و بازار ایران پر از محصولات خارجی به خصوص آمریکایی، انگلیسی و رژیم صهیونیستی و … بود که این مسأله یکی از عوامل سرخوردگی و نارضایتی مردم به شمار می رفت، تا جایی که شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی از مهمترین شعارهای انقلابی مردم به شمار می رفت، هرچند که استقلال واژه ای چند وجهی و با ابعاد مختلف است ولی یک از ابعاد مهم آن، همین استقلال اقتصادی است، ملت غیور ایران، با توجه به تعالیم دینی شان و قاعده معروف «نفی سبیل»، نمی توانستند با پربودن بازهای ایران از اجناس آمریکایی و اسراییلی، از حکومت شان راضی باشند و حکومتی که در تأمین همه چیزش محتاج غرب و شرق باشد، مسلماً باید هم تسلط سیاسی و اقتصادی اجنبی را برخود بپذیرد و این چیزی بود که با روحیه ایرانیان سازگار نبود.
ایران قبل از انقلاب آن چنان در زمینه های مختلف نظامی، نفتی، کشاورزی، صنعتی، علمی و … وابسته شده بود که شاید کسی گمان نمی کرد که بدون شرق و غرب بتواند به این زودی ها سر راست کند، به خصوص که چیزی از انقلاب نگذشته بود که جنگ تحمیلی نیز شروع شد و وابستگی صنایع نظامی مان هم روی زشت خودش را به انقلاب نشان داد و عملاً هزینه های جنگ و خرابی های آن، جهش جمعیتی دهه 60، نیاز به محصولات مختلف کشاورزی، غذایی و صنعتی، استمرار تحریم ها، کاهش قیمت نفت و … به نحوی شد که ایران ناچار بود در تمام حوزه های حساس و نیمه حساس روی پای خودش بایستد.
مسیر تولد و رشد انقلاب به نحوی بود که نمی شد برای تأمین نیازهایش به دشمنان چشم بدوزد، شناختی که مصادف بود با تشکیل جهاد، بسیج، سپاه و نهادهای انقلابی که با تزریق روحیه بسیجی و جهادی در بخش های مختلف کشور توانست، توانستن را به نحو احسن در تمام زمینه ها به عینیت درآورد. روحیات انقلابی، بسیجی و جهادی باعث شدند تا هم خاکریزهای جنگ تحمیلی حفظ شود، هم صنایع هواپیمایی، نفتی، نظامی، خودرویی، کشاورزی و صنعتی در سختی های نبود قطعات یدکی، مواد اولیه و کارشناسان خارجی، سرپا بمانند و حتی رشد هم بنمایند، به نحوی که پس از عبور از مرحله سرویس و نگهداری، کم کم به مهندسی معکوس و طراحی و ارتقا هم دست یابد.
اگر چه شاید از عمر واژه اقتصاد مقاومتی که توسط مقام معظم رهبری باب شد چندان نگذشته باشد، ولی این مقوله از همان بدو انقلاب در کالبد تمام بخش های اقتصادی کشور دمیده شد و ساختارهای کشور بر اساس نیل به استقلال و خودکفایی شکل گرفتند هرچند برای این مسئله، چارچوب های علمی دقیقی تنظیم نگردیده بود؛ لیکن با پیچیده تر شدن دشمنی های آمریکا با گرایی که برخی فتنه گران داخلی به او دادند، عملاً به قول مقام معظم رهبری از زمستان سال 1390، تحریم های جدید، کشور را وارد فاز «جنگ اقتصادی» نمود و این در حالی بود که مقام معظم رهبری اولین بار از واژه اقتصاد مقاومتی در نیمه سال 1389، یعنی همان موقعی که طراحی های جنگ اقتصادی در حال انجام بود، استفاده کردند و در اواخر سال 1392 نیز «سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی» به مسئولان ابلاغ گردید.
اقتصاد مقاومتی سیاستی بود که در پاسخ به تشدید همه جانبه تحریم ها و جنگ اقتصادی، طی این 4 سال بارها مورد تأکید مقام معظم رهبری قرار گرفته است که یقیناً استقلال و خودکفایی به خصوص در بخش های استراتژیک یکی از الزامات مهم آن به شمار می رود. امروز همه کسانی که به دشمنی آمریکا و غرب در قبال آرمان های انقلاب و اساس انقلاب واقف هستند، می پذیرند که در برابر دشمنی های همه جانبه دشمنان، به ناچار باید مقاومت در همه جوانب را علمی و اصولی به پیش برد و این مسئله در برابر فشارها و تحریم های اقتصادی خودش را در مقوله ای به نام اقتصاد مقاومتی نشان می دهد.
با تمام تأکیدات مقام معظم رهبری و علی رغم این که نیاز به اقتصاد مقاومتی و استقلال به خصوص در این سال ها کاملاً اثبات شده است، لیکن متأسفانه میزان پایبندی دولت ها به این مقوله آنچنان که باید باشد، نبوده است و به اندازه پیچیدگی فشارها و تحریم های اقتصادی دشمنان، در امر مقاومت اقتصادی و استقلال، رشد نداشته ایم که ریشه یابی این مسأله ما را به دو عامل بازدارنده می رساند:
1- بعضاً هنوز اقتصاد مقاومتی و مقوله استقلال و خودکفایی در رأس آن، مورد پذیرش برخی از مسئولان اقتصادی و یا مشاوران ارشدشان قرار نگرفته که در رأس این افراد می توان به آقای سریع القلم که او را به عنوان تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت می شناسند، اشاره کرد، که او رسماً از مخالفان مقوله اقتصاد و خودکفایی است و در این خصوص حتی کتاب و مقاله نوشته است که نزدیکی چنین فردی به دولت حقیقتاً مانع تحقق اقتصاد مقاومتی و مایه تأسف است.
2- حتی با فرض این که دولتی به مقوله اقتصاد مقاومتی و استقلال و خودکفایی ایمان داشته باشد، بازهم مقوله اجرا سختی ها و مشکلات خودش را دارد که بدون همت عالیه و پشتکار فراوان و حرکت علمی در مسیر تحقق آن حاصل نمی گردد، مقوله ای که در دولت دهم عامل اصلی عدم تحقق شایسته اقتصاد مقاومتی بوده است.
این مطلب در بولتن نیوز منتشر گردیده است.