95/12/7
9:8 ص
پس از حضور پرشور مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن و بیانات مقام معظم رهبری در جمع مردم آذربایجان شرقی درباره عبارت «آشتی ملی» که اخیرا از سوی برخی افراد دانسته یا ندانسته برای بازگرداندن فتنه گران به عرصه سیاسی کشور بیان شد، توهینهای زیادی به انقلاب و رهبری از سوی رسانه های عصبانی ضدانقلاب و مبدعان این واژه بیان شد که اولین پیام این هجمه ها این است که اساساً چیزی به اسم پشیمانی، ندامت و عذرخواهی در این طیف وجود ندارد که به تکرار نکردن آن بتوان امیدوار بود.
میرحسین موسوی در حالی که هنوز برخی صندوقها در حال رأی گیری بودند، مصاحبه کرد و گفت با فاصله بالا پیروز قطعی انتخابات شده است و این خطی بود که در روز انتخابات افراد دیگری مثل عفت مرعشی و محمد خاتمی هم تکرار کرده بودند، این در حالی بود که نتیجه انتخابات با باخت با اختلاف زیاد موسوی تمام شد و این یعنی ادعای موسوی یک تقلب 11 میلیونی نبود بلکه تقلبی با حدود 2 برابر این اختلاف بود و این در حالی است که باور یک تقلب حدود 20 میلیونی که هیچ سند و مدرکی از آن به جا نمانده باشد بسیار مضحک به نظر میرسد و به خوبی دروغگویی سران فتنه را به اثبات میرساند.
مقام معظم رهبری بسیار تلاش کرد از طریق دیدار حضوری با نمایندگان مدعیان تقلب و فرستادن نماینده برای صحبت با مدعیان تقلب گسترده، ایشان را به مسیر قانون، آرامش و آشتی با نظام دعوت کند، اما ایشان برای نظام تعیین تکلیف کردند که بدون ارائه مستندات و طی مسیر قانونی، انتخابات را ابطال کند و سپس آنطوری که آنان میخواهند انتخابات مجدد برگزار کند و برای اجرایی شدن این بدعت عجیب و خطرناک، تلاش کردند مردم را با دروغ و فریب در خیابان نگه دارند.
سران ملعون فتنه کوشیدند تا همراهی بیگانگان را برای تحمیل فشارهای بیرونی با تهدید و تحریم جلب کنند که در این خصوص بعدها مقامات آمریکایی از نامه نگاری ایشان هم خبر دادند و افرادی مثل فائزه هاشمی و مهدی هاشمی هم سخنانی مبنی بر تلاش برای تخریب سیاست خارجی و تحمیل تحریم به کشور سخن گفتند. ایشان نه تنها با مشاهده برق نگاه دشمنان کمین کرده انقلاب، بازهم حاضر به پذیرش آشتی با نظام نشدند، بلکه رسماً به امید دشمنان تبدیل شدند.
فتنه گران بسیار کوشیدند بر پایه دروغ تقلب بزرگ، مردم را دربرابر هم قراردهند که البته این تفرقه افکنی تا مدتی حتی در سطح برخی خانواده ها هم مؤثر بود، چرا که برخی افراد تا مدتی ادعای تقلب را محتمل دانسته بودند، اما به تدریج که گرد و غبار فتنه فروکش کرد و بی منطقی و عدم حسن نیت فتنه گران و سوءاستفاده دشمنان خارجی و حمایتشان از فتنه گران و پوچ بودن ادعای فتنه برای اکثریت مردم اثبات شد، تنش در خیابانها و خانواده ها مرتفع شد.
نکته اینجاست که اگر چه فتنه آسیبها و لطمات بسیار زیاد و بعضا جبران ناپذیری را به منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی وارد کرد، لیکن مردم زمانی به صورت یکپارچه دربرابر فتنه و حامیانشان ایستادند که جسارت فتنه گران به امام حسین(ع) در روز عاشورا رخ داد، زمانی که مردم نسبت به دروغ بودن ادعای تقلب وقوف یافته بودند و از وقاحت بی حد و مرز فتنه گران حتی نسبت به ارزشها و مقدسات اطمینان یافته بودند.
جالب این که حتی پس از اعلام انزجار مردم از فتنه و فتنه گران در یوم الله 9 دی 88، بازهم سران فتنه محدود نشدند بلکه ایشان در بهمن 89 و پس از این که از تتمه حامیان خود دعوت کردند تا از فتنه سوریه که هنوز ابعاد آن آشکار نشده نبود، الگو بگیرند و همان مسیر را در ایران پی بگیرند که در این موقعیت، شورای عالی امنیت ملی طبق اصل 176 قانون اساسی با اطمینان از این که فتنه گران دست از آتش افروزی برنخواهند داشت، حکم به محدودیت و حصرشان میدهد.
امروز دولتی بر سرکار است که برخلاف ادعاهای اولیه شان در محکوم کردن فتنه، رابطه خوبی با برخی فعالان فتنه دارد ولی همچنان خبری از هیچ سندی درباره تقلب ادعایی نیست و امروز برخی از همین دولتمردان نیز لفظ «آشتی ملی» را تکرار میکنند تا راه آنها را برای ورود به عرصه سیاسی کشور باز نمایند! درواقع ادعای «آشتی ملی» از سوی آنها که به منافع ملی، وحدت ملی و امنیت ملی رحم نکردند، تنها یک راهبرد است و نه عزمی برای بازگشتن به مسیر قانون و انقلاب.
در پروژه «آشتی ملی» سران خائن فتنه میکوشند تا حالا که خلاء هاشمی باعث تضعیفشان شده است، وانمود کنند مردم دچار تنش، تفرقه و قهر هستند و راه آشتی دادن مردم هم این است که خائنان مجوز ورود به عرصه قدرت را پیدا کنند! در صورتی که اساساً همین خائنان، به خاطر عدم احترام به رأی اکثریت مردم در انتخابات 40 میلیونی که نماد وحدت بود، عامل وحدت شکنی و تفرقه افکنی شدند و بازگرداندن این تفرقه افکنان به عرصه مدیریت کشور تنها امکان تفرقه افکنی و وحدت شکنی ایشان را دوباره ایجاد مینماید.
در تحلیل فتنه و افشای پروژه کذایی «آشتی ملی» اما نباید اشتباه کرد؛ اصل، ماهیت و اهداف فتنه است و فرع اقداماتی که در عرصه میدانی رخ داد، این که در این درگیریها بسیجی را لخت کردند، چادر از سر زنان کشیدند، حرمت عاشورا را نگه نداشتند، شعار علیه نظام و رهبری دادند، عکس امام را پاره کردند یا از سوی دیگر، واقعه زشت کهریزک و برخی برخوردهای خشن که بین دو طرف رخ داد، اگر چه بسیار تلخند، اما در برابر بزرگی فتنه، فرع هستند؛ فرعهایی که شاید بیشتر احساسات مردم را برانگیخت، اما در برابر ابعاد خیانت و خسارتی که سران فتنه با لجاجت بر تهمت بزرگ تقلب، تحریک حامیان خود، کمک به دشمنان خارجی و بعضاً استمداد از ایشان، به کشور وارد کردند، قابل قیاس نیست.
95/12/7
8:53 ص
آقای سلیمی نمین ، مهمان برنامه جهان آرای امشب، با موضوع حصر سران فتنه بودد که کوشید تا لفظ سران فتنه را به دشمنان خارجی معطوف کند و جرم ایشان را به خودخواهی و غرور تقلیل دهد و درباره رفع حصر سران فتنه مشروط به توبه علنی توجیهاتی بیان کرد و آقای احمدی نژاد را در تحریک فتنه گران مؤثر خواند که نسبت به تحلیلهای وی بیان سه نکته را ضروری میدانم:
بازندگان انتخابات شاید تا زمانی که هنوز قادر به درک تبعات حرکتشان نبودند سران فتنه نبودند، اما وقتی با وجود مشاهده آب دهان و برق چشمان دشمن و ایراد خدشه به منافع ملی، امنیت ملی و وحدت ملی به رفتار زیان بار خود ادامه دادند، دیگر سران فتنه بودند. برعکسِ آقای سلیمی نمین که اصرار دارد بگوید همان دشمن خارجی، سران فتنه هستند، ولی ادغام این دو نمیتواند منطقی باشد، فتنه ها غالبا از سوی کسانی رخ میدهد که از داخل ضربه میزنند، همانطوری که یاران بزرگ پیامبر(ص) مانند طلحه و زبیر، فتنه جمل را شکل داند و نه کفار! به خصوص که مقام معظم رهبری نیز قبلاً از واژه سران فتنه برای همین افراد استفاده کرده اند که این مسئله توجیهات آقای سلیمی نمین را باطل نمود.
درباره نقش آقای احمدی نژاد در فتنه، اعتقاد دارم که اگر چه ایشان اساساً شخصیتی دوقطبی ساز هستند و دوقطبی هایشان هم برخلاف تنها دوقطبی مورد سفارش مقام معظم رهبری که دوقطبی انقلابی و ضدانقلابی (و نه حتی انقلابی و غیرانقلابی) است، دوقطبیهای فقیر و غنی یا احمدی نژاد و هاشمی بوده است، لیکن خیانت و خسارات فتنه را این قدر واضح و سنگین میدانم که نمیتوانم هیچ کسی جز سران فتنه را در آن مقصر و حتی قاصر معرفی کنم و آنچه که امثال علی مطهری و سلیمی نمین به عنوان «تحریک های احمدی نژاد درباره فتنه گران» از آن یاد میکنند، در برابر واکنشی که میتوانست از سوی سایر گزینه ها در صورت برنده شدنشان سربزند را ناچیز میدانم؛ کما این که میرحسین موسوی یک روز قبل از انتخابات در مصاحبه با مجله تایم، از تغییرات برگشت ناپذیر در انقلاب صحبت کرده بود!
نکته ای که آقای سلیمی نمین واقعا کوشید به آن پاسخ نگوید، علت تقارن فوت هاشمی، نزدیکی به انتخابات 96 و طرح اصطلاحاً «آشتی ملی» بود که او نهایتاً اینها را باهم مرتبط دانست ولی به لزوم یک توبه علنی بستنده کرد چرا که به زعم او، ایشان فعلاً قصد نامزدی در انتخابات را ندارند! فارغ از این که سران خائن فتنه هنوز جرأت و جسارت توبه و عذرخواهی علنی از نظام و مردم را نداشته اند، این هم قابل قبول نیست که این توبه امکان بازگشت ایشان به سطوح بالای سیاسی را باز کند، بلکه این توبه نهایتا فقط باید بتواند مسیر زندگی عادی اجتماعی و سیاسی را برای ایشان هموار کند ولی امکان تأثیر گذاری زیاد بر امور کشور توسط افرادی که بی ظرفیتی و عدم التزامشان به قانون اساسی و ولایت فقیه را در تنگناها به وضوح نشان دادند، یقیناً نمیتواند حکیمانه و به نفع کشور باشد.