95/3/6
11:52 ص
ما نیز به همراه همه جریانهای سیاسی، همچنان احمدی نژاد را گزینه ای مهم و موثر در صحنه سیاسی کشور میدانیم و زمانی نیز به همراه جریان انقلاب از او و ویژگی های انقلابیش حمایت کردیم ولی از مقطعی رفتار، ادبیات و حلقه دوستانش دچار تحولات اساسی شد که به تدریج باعث سرخوردگی یاران قدیمی و ولایتمدارش گردید. یکی از تغییرات محسوس وی، تغییر ادبیاتش بود که ابتدا نطفه اش در اظهارات جنجالی مشایی بسته شده بود مبنی بر این که «دوران اسلام گرایی تمام شده است» و اینچنین بود که واژه انسان و انسانیت به جای اسلام و اسلامیت به تدریج در ادبیات احمدی نژاد جایگزین گردید.
احمدی نژاد دیروز 9 ویژگی مهم دوره حضرت امام زمان (عج) و حاکمیت امام در سخنرانی اش مطرح کرد که عبارت بودند از:
حاکمیت مردم؛ حاکمیت توحید و عبودیت؛ اوج آزادی انسانها؛ حاکمیت کامل عدالت؛ حاکمیت مهر و محبت و وحدت؛ حاکمیت علم؛ عزت و کرامت انسانی؛ حاکمیت رفاه و برخورداری حداکثری؛ حاکمیت آرامش ، صلح و امنیت؛
ولی در میان ویژگی هایی که احمدی نژاد برشمرد، بحث اسلام و احیای اسلام راستین ناب محمدی و دعوت به دین آسمانی و کامل اسلام و سعادت بشری همچنان مفقود است، مقوله ای که به راحتی میتوانست 9 ویژگی مهمی که احمدی نژاد مطرح کرد را به 10 برساند تا حداقل سخنرانی دیروز احمدی نژاد، یادآور سخنان انحرافی مشایی مبنی بر اتمام دوره اسلام گرایی نباشد.
95/2/25
10:49 ع
اخیر آقای هاشمی رفسنجانی بعد از اشاره به موفقیت در تغییر مسیر سالهای اخیر و تلویحاً نجات کشور از دست احمدی نژاد گفته که « دیگر میتوانم راحت بمیرم زیرا مردم تصمیماتشان را خودشان میگیرند و در این نزدیکی پایان عمر که راه انقلاب را مسدود کرده بودند آن را باز کردم»، به عرض ایشان میرسانیم که همانطوری که احمدی نژاد نتوانست مملکت را از دست شما و اعوانتان نجات دهد، شما هم مطمئن نباش که توانسته باشی چنین کنی و همانطوری که شما با اشتباهات احمدی نژاد در مدیریت و اخلاق به قدرت رسیدی، با نمایش شدیدتری از بی مدیریتی و بداخلاقی در عملکردتان، خواسته یا ناخواسته در مسیر تسهیل بازگشت احمدی نژاد قدم برمیدارید، پس اگر واقعا به نجات کشور از احمدی نژاد توجه دارید! به سربازانتان بگویید به جای بداخلاقی، سوءمدیریت، فرافکنی و طلبکاری، به دنبال حل مشکلات کشور باشند و نه گره زدن حل تمام مشکلات کشور به جلب محبت دشمن!
و اما بحث دیگر این که اگر فرض کنیم نجات کشور از دست احمدی نژاد یک خدمت بود، پس تلاش برای تحویل مملکت به آمریکا و گرفتن یکایک ابزارهای قدرتش در قالب برجام های 1 و 2 و 3 را چه بنامیم؟! تقسیم مسئولیت با فرزندان و گرا دادن به دشمنان برای تحریم و فشار بیشتر بر کشور در فتنه 88 را چه بخوانیم؟! تضعیف قوای داخلی کشور را تا حدی که دشمن، به شکست دادن انقلاب امیدوار شود و راه تحریم را بر تعامل ترجیح دهد را چه بشناسیم؟! حکایت شما مانند کسی است که مملکت را به اسم نجات از احمدی نژاد، ابتدا به آتش تحریم کشیدید و سپس برای خاموش کردن آتشش، با بیل بجانش افتادید، خسارتی که ایران از اشتباهات شخص احمدی نژاد و آتش تحریم میدید به مراتب و به مراتب کمتر از بیلهایی بود که شما به این بهانه بر سر و پیکر این کشور نواختید.
95/2/4
8:50 ع
یکی از مواردی که یاران متعصب احمدی نژاد به انواع روشها انکار میکنند مقوله خانه نشینی وی یا به اصطلاح دورکاری وی، بابت مخالفت رهبری با حکم عزل مصلحی وزیر اطلاعات وقت است، البته رهبری عزیز هم پس از این جریان مواردی فرمودند که بیشتر ناظر بر سوءاستفاده جریانات معارض برای القای حاکمیت دوگانه در کشور بود؛ رهبری عزیز مقوله حاکمیت القای دوگانه و ضدولایت بودن احمدی نژاد را رد کردند و از تلاشهای شبانه روزی دولت هم یادکردند و در ادامه از اهمیت برخی مصلحت سنجی های شان هم (مقوله عدم عزل مصلحی) سخن گفتند.
و اما به غیر از سخنان رهبری چند نکته دیگر نیز در این خصوص وجود دارد که یکی اطلاق عنوان دورکاری برای آن چندروز از سوی برخی نزدیکان احمدی نژاد بود که میتوان به اظهارات دکتر رامین از نزدیکان احمدی نژاد اشاره کرد.
از دیگر موارد مرتبط با این قضیه، اظهارات استاد آقاتهرانی بود که پس از دیدار با احمدی نژاد در کوران همان مقوله دورکاری رخ داد و آنجا آقای احمدی نژاد این جمله را به آقاتهرانی گفت: “بنده خدمت رهبرانقلاب رسیدم و به ایشان گفتم من بافشارهایی که بردولت است به این نتیجه رسیدم که رسیدن به آرمانهایی که در این دولت تصمیم به اجرای آن را داشتیم غیرممکن است” که این جمله خود معنی استعفا و گرفتن زمان برای فکر کردن را در خود دارد.
بحث دیگری که برای انکار بحث خانه نشینی یا دورکاری مورد استناد قرار میگیرد استناد به چند لینک خبری برای بیان کار کردن احمدی نژاد در آن ایام خاص است که چند سال پس از آن جریان منتشر شد و فارغ از این که این لینکها چقدر واقعی بوده یا نه، نکته ای که در این خصوص وجود دارد این است که انتشار خبر حضور احمدی نژاد بر سر کارش در همان اوج جریان بسیار حیاتی بود که گویا خود ایشان و دوستانشان هم از تلقی معنی خانه نشینی و اعتراض در این خصوص بدشان نمیامده است و گرنه همان موقع با یک حضور رسانه ای و تکذیب آن ادعاها خیلی راحت خیال همه را میشد راحت کرد.
و بحث دیگری که در همین خصوص وجود دارد عدم حضور احمدی نژاد در جلساتی در هیات دولت بود که شخص مصلحی نیز در آنها حضور داشت که خود حاکی از نارضایتی احمدی نژاد از بازگشت مصلحی داشت.
نیروهای حزب اللهی از تعلل احمدی نژاد در عزل مشایی و کنار آمدن با حکم رهبری درباره عزل نکردن مصلحی و سپس اصرار به رئیس جمهور کردن مشایی و برخی دیگر از تعللهای وی درباره پرهیز از درگیری با سایر قوا و نهادها دلگیرند و کاش به جای انکار واقعیات، مسئولیت اشتباهات که عموما با بزرگواری رهبری مواجه گشت، پذیرفته میشد.
95/1/20
2:38 ع
با توجه به مانور سنگین تبلیغاتی و رسانه ای استقبال از سفر احمدی نژاد به آمل ، چند نکته به نظر می رسد:
باتوجه به این که حیات سیاسی هاشمی به تنفس در فضای دو قطبی نیاز دارد و هاشمی این فضا را معمولاً با دوقطبی های هاشمی-مصباح و یا هاشمی-احمدی نژاد دنبال میکند، ورود احمدی نژاد به تبلیغات زودهنگام ریاست جمهوری می تواند این پتانسیل را بیش از پیش برای هاشمی و یارانش زنده کند.
فضای زودهنگام تبلیغاتی از این جهت که با ایجاد فضای دوقطبی، طیف های مختلف را تنها به فکر مقایسه و گزینش یکی از دو قطب این فضا می اندازد موجب میشود تا سایر جریان ها و اشخاص مظلوم واقع شوند و از این جهت، دو قطب این جریان از این فضا نهایت استفاده را برای حذف سایر رقبا خواهند کرد و رسانه ها و جامعه هم ناخواسته به دام ایشان خواهند افتاد.
در حالی که دولت روحانی جز برجامی که در حال حاضر روی کاغذ و نه در اقتصاد کشور، اثر گذاشته است، چیزی در چنته ندارد، حضور عجولانه احمدی نژاد در عرصه تبلیغات انتخاباتی، این فضا را برای روحانی ایجاد میکند که دولت دومش را با ترساندن مردم از تکرار شرایط انتهای دولت دهم، محقق سازد.
روحانی، هاشمی و اصلاح طلبان با دیدن جمعیت استقبال کنندگان از احمدی نژاد، بیش از پیش خطر رقابت سخت در انتخابات بعد را احساس کردند و چنین امری می تواند موجب تلاش بیشتر ایشان برای حل مشکلات کشور به همراه سیاه نمایی بیشتر از دولت قبل و دست زدن به حرکات نمایشی و پوپولیستی جدید برای جلب نظر مردم گردد.
شرایط انتقال قدرت از جریان هاشمی به احمدی نژاد و از احمدی نژاد به جریان هاشمی، از این جهت که نشان میدهد جامعه چه زود کوران مسائل پرهیاهوی کشور اعم از بداخلاقی ها، مشکلات، خودخواهی ها، تورم، رکود، ناعدالتی، حاشیه سازی و … را فراموش میکنند واقعا عبرت آمیز است.
بیش از یک سال به انتخابات 96 مانده است و جنس سفرهای آقای احمدی نژاد چند ماهی است که به سفرهای تبلیغاتی انتخاباتی شبیه تر شده است، و این در حالی است که مقام معظم رهبری بارها و بارها در انتخاباتهای مختلف از این که فضای کشور زودتر از موقع انتخاباتی شود انتقاد کرده اند و این مسئله را برای کشور مضر دانسته اند.
95/1/20
2:35 ع
امروز از قول آقای سیف، رئیس بانک مرکزی خواندم که احتمالا سود بانکی 2% کاهش خواهد داشت که این کاهش، طی چند ماه اخیر هم تکرار شده بود که امری صحیح است، البته باتوجه به افزایش شدید نقدینگی در دولت یازدهم، دولت در دو سال گذشته در کاهش نرخ سود بانکی بسیار کند و با اختلاف فاز عمل کرده است تا نکند نقدینگی از بانکها به سمت بازار برود و موجب جهش تورمی گردد که البته این مسئله به قیمت رکود در تولید، بازار و بورس تمام شده است.
یکی از انتقادات اصلیم به عملکرد اقتصادی دولت دهم، مقوله سوءمدیریت بانکی و ارزی و به خصوص تعیین اشتباه سود بانکی بود، شخص احمدی نژاد اصرار داشت تا همیشه سود بانکی را به هر روشی که شده پایین نگه دارد، این مسئله آنگاه که نرخ تورم %14 یا 15% بود مشکلی ایجاد نمیکرد، ولی وقتی که به دلایل مختلفی از جمله افزایش نقدینگی و تشدید تحریم ها، تورم شروع به رشد کرد، موجب عدم جذب نقدینگی در بانکها و حتی فرار سپرده ها به سمت بازارهای کاذب سکه و ارز گردید و خود این مسئله به تشدید تورم و جهش تورمی انجامید.
در آن زمان که تورم به تدریج بالا میرفت، شخص احمدی نژاد اصرار داشت که نرخ سود بانکی باید همان 12% باقی بماند و این مسئله اشکالات متعددی را ایجاد کرد، از یک سو باعث خروج نقدینگی مازاد از بانکها به سمت بازارهای کاذب و تشدید تورم شد، از سوی دیگر با پایین ماندن نرخ سود تسهیلات و کاهش منابع بانکها، یک فاصله معنی داری بین نرخ تورم و نرخ سود تسهیلات ایجاد کرد که این فاصله باعث میشد تا همه مردم و فعالان اقتصادی و حتی کسانی که به تسهیلات نیازی نداشتند نیز برای اخذ تسهیلات در صف بایستند و این بود که رانت عظیمی در تسهیلات بانکی ایجاد شد و این رانت، مفاسد بزرگی مثل فساد 3000 میلیاردی مه آفرید خسروی و رشوه 3 میلیون دلاری به خاوری را موجب گردید.
سالهای 91 و 92 با به عینیت رسیدن تحریمهای شدید آمریکا در حمایت از فتنه 88، مشکلات اقتصادی کشور به خصوص در امر تأمین ارز برای تزریق به بازار، جهت جلوگیری از افزایش قیمت ارز با توجه به نقدینگی های سرگردان در بازار (به دلیل فاصله معنی دار سود سپرده نسبت به تورم)، تورم به حالت جهشی رسید و کم کم از 20% و 30% هم فراتر رفت و حتی به تورم نقطه بیش از 40% رسید و حال این که اگر دولت در همان ابتدا که نرخ تورم رو به رشد رفت، نرخ سود بانکی را به همان نسبت بالا می برد، به هیچ وجه شاهد چنان تورمی نمیشدیم، نشان به این نشان که دولت یازدهم که سرکار آمد، تنها با افزایش سود بانکی در همان گام اول و بدون هیچ اقدام مثبت دیگری در عرصه تولید و اقتصاد، توانست در همان سال اول نرخ تورم را به نحو چشمگیری کاهش دهد، هرچند که مقاومت دولت برای کاهش نرخ سود از این مقطع به بعد، باعث شد تا نرخ تورم از نرخ سود بانکی کمتر گردد و عملاً بحران رکود و بیم یک جهش تورمی دیگر در آینده ایجاد گردد.
در آن زمان میان انتقادات و پیشنهادهای فرهنگی و سیاسی که به دولت دهم داشتیم، در خصوص همین بحث کنترل تورم لجام گسیخته نیز پیشنهادی را در وبلاگم (salmaneali.parsiblog.com/Posts/783) نوشتم که در سایتهای مختلفی هم بازخورد داشت که در آن عرض کرده بودم دولت باید نرخ سود بانکی را به تورم برساند و سپس به تبع کاهش تورم در این فرایند، نرخ سود بانکی را در دوره های کوتاه مدت 2 و 3 ماهه کاهش دهد، البته چنین پیشنهادی باید از سوی اشخاصی مانند بهمنی و حسین (رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد وقت) ارائه میگردید که احتمالاً به دلیل پافشاری و لجاجتِ احمدی نژاد یا به او ارائه نشد و یا با آن موافقت نگردید که در هر صورت یک جهش تورمی بر کشور تحمیل شد، تورمی که به بزرگترین عامل برای ایجاد دوراهی مذاکره با آمریکا و ماندن مشکلات اقتصادی تبدیل شد و مسائل سیاسی کشور را متأثر نمود.
95/1/19
11:17 ص
با توجه به تایید خبر شعار یارانه 250 هزار تومانی آقای احمدی نژاد از سوی اقای داوری، مشاور رسانه ای وی و حتی انجام حساب و کتاب و توجیه آن تحت عنوان این که این طرح از زمان دولت دهم مطرح بوده، در پاسخ میگویم که:
همان زمان که مبلغ یارانه 45500 تومان تعیین شد، ده ها کارشناس اقتصادی این رقم را غیر قابل تحقق و تامین آن را غیر عملی دانستند ولی آقای احمدی نژاد در سخنرانی که بعد از آن نامه انجام دادند گفتند که برخی از حسادت نمیتوانند ببینند که دولت پول در جیب مردم میگذارد و حتی گفت که تازه ما این پول را 3برابر میکنیم و ایشان حتی 30% سهم تولید و 20% سهم دولت را که باید در برخی امور مرتبط مثل هزینه برای حمل و نقل عمومی صرف میکرد را هم بین مردم توزیع کرد و مجلس نیز با این تغییرات دولت در طرح هدفمندی موافقت کرد تا به دولت کمک کرده باشد، ولی پیش بینی اقتصاددان های منتقد محقق شد و مبلغ یارانه ای که 2 ماه به 2ماه قبل از موعد به حساب مردم واریز میشد کم کم به 1 ماه قبل و سپس ابتدای ماه و در نهایت به دلیل عدم تحقق درآمدهای پیش بینی شده دولت، به انتهای ماه منتهی شد و حتی باز هم در تامین آن اینقدر مشکل داشتند که به منابع دیگر متوسل شدند، تحمل این بار مالی با توجه به تحریمهایی که در حمایت از فتنه انجام و با سوءمدیریت دولت در مدیریت تحریم و ارز همراه گردید، موجب کاهش شدید درآمد نفتی دولت گردید و این شرایط باعث شد تا مجلس و دولت دهم درصدد کاهش و حذف یارانه بگیران برآیند که همین خط در دولت یازدهم نیز دنبال و عملی شد.
در هر صورت به فرموده مقام معظم رهبری، ما در انتخابات به کسب رای میدهیم که نقاط ضعف احمدی نژاد را نداشته باشد و نقاط قوتش را داشته باشد و یکی از انتقاداتی که از سوی رهبری به دولت احمدی نژاد شده بود برخی از همین وعده های غیر عملیاتی و نابجا و بالا بردن توقعات بود که در زمان رییس جمهور بودن ایشان انجام میشد و گویا این نقطه ضعف وی در این مدت نه تنها رفع نشده که بدتر هم شده است!!
فهرست نقاط قوت وضعف دولتهای نهم ودهم در سایت رهبری منتشر گردیده است که یک بندش به عدم توزیع 30% سهم یارانه تولید و مورد دیگری تحت عنوان وعده های نابجا در آن دیده میشود:
95/1/13
4:21 ع
گویا اخیراً آقای حسینیان مصاحبه ای داشته اند و در آن ضمن این که احمدی نژاد را بهترین و شاید تنها گزینه انتخابات ریاست جمهوری 96 دانسته اند، در انتها گفته اند که:
«باید دوستان به جای بدگویی و انتقادهای زننده، بیشتر به فکر اصلاح نواقص گذشته آقای احمدی نژاد باشند. آقای احمدی نژاد مناسب ترین فرد برای این کار است. علتش هم این است که هم احمدی نژاد برنامه دارد، هم تجربه دارد و هم می تواند در صحبتش با مردم رابطه برقرار کند و توده ی مردم را بسیج بکند.»
در پاسخ به مصاحبه حسینیان درباره احمدی نژاد عرض میکنیم که، آیا در حالی که آقای احمدی نژاد هرگز اشتباهات اصلی اش در خصوص برخی تعللها، لجاجتها، حاشیه سازیها و خط قرمز تعریف کردن برای برخی از افراد حلقه اش را قبول نکرده است، می توان ایشان را به اصلاح نواقصش واداشت؟! آیا خود آقای حسینیان که از نمایندگان حامی احمدی نژاد بود توانست تأثیر مثبتی بر وی بگذارد که از دیگران چنین توقعی دارد؟! آیا اگر احمدی نژاد با همان خط سیری که داشت دوباره به قدرت برسد تضمینی هست که همان تعلل ها، حاشیه سازی ها و لجبازی ها را در ابعاد گسترده تر ادامه ندهد؟! اگر چنین باشد، آیا بهتر نیست این اشتباهات و لجاجت ها به جای این که به نام حزب الله تمام شود، به نام جریانات دیگری ثبت شود؟! آیا آقای احمدی نژاد تنها به این دلیل که میتواند روحانی را در مناظره شکست دهد، باید مورد حمایت قرار گیرد؟! اصلاً چه کسی گفته که جز احمدی نژاد نمیتوان گزینه ای پیدا کرد؟! مگر خود احمدی نژاد که در سال 84 به قدرت رسید در کل کشور سرشناس بود؟!
نهایتاً به آقای حسینیان و همه حامیان انقلاب توصیه میکنیم در حالی که کل گفتمان انقلاب هدف قرار گرفته است، با روشنگری و رفتار مناسب و غیر انفعالی، این گفتمان را از تحریف، انحراف و هجمه توسط خستگان و برگشتگان از انقلاب حفظ کنند و بستر رشد و انتخاب نیروهای انقلابی، مؤمن، متعهد، متخصص، پاکدست، بیحاشیه، عدالتخواه، ساده زیست، اخلاق مدار، پرتلاش، استکبارستیز و ولایتمدار را مهیا کنند.
94/12/24
7:59 ص
هاشمی رفسنجانی در کنایه به فرمایش مقام معظم رهبری درباره شباهت علامه مصباح با شهید مطهری توئیت نوشت که «شهید مطهری هرگز نردبان ترقی جریان انحرافی نشد» و ما هم در پاسخ به این جمله جسورانه این چنین میگوییم:
1- انسان موجودی مختار است و به همین دلیل هرکسی در تغییر مسیرش اختیار دارد و به همان دلیل که حضرت پیامبر(ص) بابت انحرافات زبیر که خود حضرت، وی را سیف الاسلام لقب داده بود مقصر نیست و به همان دلیل که امام خمینی(ره) بابت انحرافات آیت الله منتظری و امثالهم مقصر نیست، علامه مصباح نیز بابت تغییراتی که طی چند سال و با نزدیکی بیشتر احمدی نژاد به مشایی در رفتار وی پدید آمد مقصر نیست.
2- آقای هاشمی! مگر شما که در سالهای قبل از انقلاب برای نزدیک کردن منافقین (به اصطلاح مجاهدین وقت) به انقلاب اصرار و تلاش فراوان کرد و حتی علامه مصباح را بابت عدم همکاری در این خصوص غیرانقلابی نامیدید، هرگز خودتان را در انحرافات، ترورها و خیانتهایی که بعدها از سوی منافقین رخ داد مقصر دانستید؟!
3- آقای هاشمی! آیا شما که شخصیت و سابقه و جایگاه خود را نردبان ترقی مهدی هاشمی و گرفتن پست حساس در وزارت نفت و نهادهای دیگر کردید، هرگز خودتان را بابت مفاسد کلانی که داشت و خسارات سنگینی که با رشوه، جعل و اختلاس و… به منافع ملی وارد کرد، مقصر دانستید؟! و یا طوری وانمود کردید که انگار او خادمی بزرگ است که حقش خورده شده است؟!
4- بزرگترین اشتباه احمدی نژاد تعلل هایی بود که در برابر اوامر رهبری انجام داد و باعث آسیب پذیری وی گردید و البته شما در برابر رهبری، به مراتب بیش از احمدی نژاد، دچار تعلل و حتی تمرد شدید پس اگر شما او را منحرف میشناسید، بدانید که ما شما را بسیار بیش از وی دچار انحراف میدانیم.
5- اگر علامه مصباح نردبان ترقی احمدی نژاد شد، اما هرگز در بروز اشتباهات وی با او شریک نشد و ضمن نصیحتهای دلسوزانه محرمانه و بعضاً علنی، هرگز اشتباهات وی را توجیه نکرد، ولی شما با لجاجتها و کارشکنی هایی که با تمام اهل و عیال و دوستان تان در مسیر احمدی نژاد که رئیس جمهور قانونی کشور بود انجام دادید، او را برای افتادن در چاه لجبازی و حاشیه سازی هُل دادید.
94/12/18
9:51 ع
اگر چه واقعاً صلاح نمی دانستم که دوباره به برخی از مباحث سالهای 90-92 برگردم، اما گویا باخت اصولگرایان در تهران باعث شده است تا حامیان متعصب احمدی نژاد، با انکار برخی اشتباهات او، این باخت را وسیله ای برای شادی و تحقیر قراردهند، اشتباهاتی که بعضاً ریشه در انحرافات فکری داشت که به تدریج بر او تأثیر گذاشت و نتیجه اش را در تغییر رفتار وی در نیمه دوم ریاست جمهوریش شاهد بودیم، به نحوی که احمدی نژادی که ولایتمدار، قانونمند و کم حاشیه بود، احمدی نژادی که برای وزرا و مسئولانش در دولت نهم خط قرمز تعریف نمیکرد، به تدریج به احمدی نژادی تبدیل شد که بعضاً در برابر امر رهبر تعلل میکرد و به جای تبعیت از قوانین مدام با قوه مقننه در کش و قوس بود و برای برخی از نزدیکانش مثل مشایی، رحیمی، بقایی، جوانفکر، مرتضوی و … خط قرمز تعریف کرد و نامه سرگشاده روی نامه سرگشاده به مسئولان قوا نوشت تا حدی که مقام معظم رهبری آوردن اختلافات بین مردم را خیانت به کشور معرفی نمود، احمدی نژادی که واژه اسلام به تدریج در ادبیاتش به واژه انسان تبدیل شد و کار و تلاش مستمر و شبانه روزیش برای مردم، بعضاً تحت الشعاع تبلیغات مستقیمش برای مشایی و پرچمگردانی با او و تمجیدهای زیاد از وی (درحد هدیه الهی دانستن وی)، رفتن برای ثبت نام وی، طرح عبارت انتخابات آزاد برای گرفتن تأییدصلاحیت وی از شورای نگهبان و… قرار گرفت. واقعاً به سختی می توان این تغییرات را انکار نمود اما ایجاد یک ارتباط بین این تغییرات با ریشه فکری این تغییرات به راحتی قابل اثبات نیست با این وجود، توجه به برخی اظهارات شخص احمدی نژاد و اطرافیانش دراین باره به ما کمک میکند:
1- احمدی نژاد در محضر آیت الله جوادی حین بیان خاطره سخنرانی معروفش در دانشگاه کلمبیا اینطور گفت: «یکی از کسانی که پایین بود به من گفت که وقتی شما صحبت کردی یک هاله نور مثل یک حصن دورت رو گرفت و …»
2- احمدی نژاد در شب شروع طرح هدفمندی یارانه ها به غیر از جمله ای که گفت «پول یارانه، پول امام زمان است» که به این جمله ایرادی نیست اما یک جمله دیگر نیز گفت: «این طرح را امام زمان مدیریت میکند …»
حال سؤالاتی که ایجاد میشود این است که:
اگر کسی در پیرامون احمدی نژاد به او بقبولاند که شما مورد حمایت، هدایت و تأیید خاص امام زمان (عج) هستید و حتی شخص ایشان طرح های شما را مدیریت میکند، آیا به نظر شما دیگر نیازی به تبعیت سفت و سخت از دستورات و نصایح ولایت فقیه در کارها و برنامه ها و عزل و نصب های خود احساس خواهد کرد!؟ وقتی کسی احساس کند طرح ها و برنامه هایش را مستقیماً شخص امام زمان (عج) مدیریت میکند دیگر می تواند به حرف هیچ دلسوز و کارشناسان اهل فن توجهی کند!؟ آیا همین عامل نبود که باعث شد احمدی نژاد در پاسخ به نامه کارشناسان اقتصادی که رقم 45هزارتومان را قابل تأمین از طرح نمیدانستند گفت «برخی از حسادت نمی توانند ببینند دولت پول در جیب مردم میگذارد!! تازه کجایش را دیده اید، ما این رقم را 3 برابر خواهیم کرد»!! و در ادامه همه دیدیم که چطور پول یارانه نقدی را که دوماه قبل از طرح بین مردم توزیع میکرد در ادامه به یک ماه قبل رسید و کم کم به سرماه و آخر ماه منتهی شد و در تأمین همین یارانه با تأخیر هم دچار مشکل شد و ناچار به بودجه های دیگر متوسل شد!حالا اگر ایشان از اول به حرف آن کارشناسان توجه میکرد آیا اینطور دچار مشکل میشد!؟ به راستی اگر احمدی نژاد به قول محمدرضا رحیمی اینقدر گوشش به دهان آن سروش آسمانی کذایی (مشایی) نبود، آیا دچار این لجاجت ها میشد!؟ به راستی اگر خود احمدی نژاد اینچنین با ایجاد یک رابطه مرید و مرادی با مشایی اینچنین تسلیم تفکرات و القائات او نمیشد هیچ بدخواهی میتوانست او را به انحراف متصف کند!؟
این مطلب از این جهت که برخی دوستان دچار فراموشی نشوند لازم بود و الا همچنان اعتقاد راسخ دارم همانطوری که رهبری فرمودند باید از کسانی که نقاط قوت احمدی نژاد را دارند و نقاط ضعفش را ندارند حمایت کرد، پس لازمه استفاده از ظرفیت او، درک صحیح و استفاده از نقاط قوت او یعنی استکبارستیزی، عدالت جویی، پرکاری، خستگی ناپذیری، مردمداری، ساده زیستی و پاکدستی است.
94/12/18
9:49 ع
مطلبی در نقد مصاحبه اخیر دکتر عبدالرضا داوری نوشته بودم که آقای کمیل دریابک به آن پاسخ دادند که در همین خصوص مواردی را بیان میدارم:
1- اولین اشتباه این دفاعیه، مقایسه آمار انتخابات ریاست جمهوری 88 در استان تهران با آمار انتخابات مجلس 94 در شهرستان تهران است!!
2- در انتخابات ریاست جمهوری 88 از 4179188 آرای شهرستان تهران، 2166245 رأی به موسوی و 1809855 به احمدی نژاد اختصاص یافت و در انتخابات اخیر مجلس در شهرستان تهران، از 3246991 کل آرا، عارف 1608926 و حداد 1096744 رأی را جذب کردند که هر دو نتیجه حاکی از مزیت نسبی اصلاح طلبان در تهران است و اختلاف موجود هم باید باتوجه به توزیع بیشتر آرا در انتخابات مجلس نسبت به ریاست جمهوری تحلیل شود، پس اساساً حداد و احمدی نژاد هر دو بازنده انتخاباتهای تهران بوده اند.
3- ثبت همان آرای انتخابات 84 احمدی نژاد برای امروز او اشتباه دیگر است!! نشان به این نشان که بزرگترین دلیلی که رسانه ها و مردم تهران و حتی سایر استانها برای رأی ندادن به جلیلی می آوردند شباهت به احمدی نژاد بود و مقایسه استقبال های مردمی از احمدی نژاد در سفرهای استانی در اوایل و اواخر دولت دهم به خوبی نشان دهنده کاهش مستمر محبوبیت وی است.
4- این که در سال 84 برخی از شخصیتهای اصولگرایی در دور اول از احمدی نژاد حمایت نکردند، نمی تواند دلیل خوبی برای فراموشی حمایت قاطع برخی دیگر از بزرگان مثل علامه مصباح و بدنه اصولگرایی از ایشان باشد و جالب این که گویا اصلاً فراموش کرده اید که ادعای آقای عبدالرضا داوری که من بر آن پاسخ نوشتم این بود که اصولگرایان احمدی نژاد را کنار گذاشتند و حال این که بسیاری از اصولگرایان از قبل از سال 84 شروع به حمایت از احمدی نژاد کردند و در دولت نهم و انتخابات ریاست جمهوری دهم نیز حمایت شان را قوت بخشیدند و این احمدی نژاد بود که کراراً خودش را جدا از اصولگرایان میدانست و اصرارداشت از دلسوزان و حامیان قدیمیش فاصله گیرد!
5- این که مقام معظم رهبری چند روز قبل از انتخابات نظر خود را به نظر احمدی نژاد نزدیک تر دانست یک واقعیت است اما دو مسئله را فراموش نکنید، اولاً رهبری فرمودند نظرمن در سه مقوله سیاست خارجی، نحوه اجرای عدالت اجتماعی و برخی مسائل فرهنگی به احمدی نژاد نزدیک تر از هاشمی است و ثانیاً امام خامنه ای در اواخر دولت دهم چند بار به خاطر برخی دامن زدن به حواشی و به صحنه آوردن اختلافات بین قوا به ایشان و سایر مسئولان تشر زدند و این که همین آقای احمدی نژاد در برابر حضرت آقا چند بار با تعلل و بی مهری برخورد کردند، حالا بگویید که آیا محبتها و حمایتهای آقا نسبت به رؤسای جمهور دلیل خوبیست برای این که منکر نقاط ضعفشان شوند!؟ به راستی چرا با نظرات رهبری به صورت سلیقه ای برخورد میکنید!؟ آیا همین رهبری عزیز، در کنار تأییدات، هیچ انتقادی نداشتند!؟ پس چطور است که تأییدات را تأیید میدانید ولی انتقادات را سانسور میکنید!؟
6- این آقای احمدی نژاد کاریزمای خودش را دارد قابل انکار نیست و اساساً ما نه کاریزمای ایشان و نه نقاط قوت ایشان را انکار نکردیم اما این ادبیات که بگویید احمدی نژاد به اصولگرایانی که هیچ جایگاهی نداشتند، عزت داد نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ اخلاقی صحیح نیست، امیدوارم یادتان نرفته باشد که گفتمان اصلاحات به خاطر مجاهدت های علامه مصباح که مدام دربرابر متفکران اصلاحات از سروش تا مهاجرانی و خاتمی و… در حال مباحثه، مناظره و روشنگری بودند، چگونه تا سالها به گفتمان بازنده و بستری برای رشد گفتمان انقلابی و حزب اللهی تبدیل شد.
7- ادعا کردید که دولتهای نهم و دهم غیر قابل جدا کردن هستند ولی آیا رئیس جمهوری که در سال 84 حکم تنفیذ را با بوسیدن دست ولی دریافت کرد با آنی که در سال 88 شانه رهبرش را بوسید با اویی که بابت عزل مشایی و عدم عزل مصلحی در برابر رهبری تعلل کرد یکی بودند!؟ آیا احمدی نژادی که اسلام را مبنا قرار داده بود با احمدی نژادی که انسان رادر تمام سخنرانی هایش به جای اسلام نشاند یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که از حاشیه و حاشیه سازی دوری میکرد با اویی که به یکی از قطب های حاشیه سازی تبدیل شد یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم در تبعیت از قانون، سهمیه بندی سوخت را قانونمدارانه انجام داد با کسی که در دولت دهم تماماً با قوه مقننه بر سر عدم اجرای قوانین درگیر بود یکی بود!؟ آیا احمدی نژادی که در دولت نهم استاد اخلاقش شاگردان علامه مصباح مانند آقاتهرانی و سقای بی ریا بودند با کسی که در دولت دهم مرید مشایی شده بود یکی بود!؟ آیا کسی که در دولت نهم برای مدیرانش خط قرمز تعریف نمیکرد با احمدی نژادی که در دولت دهم برای مشایی و بقایی و رحیمی و مرتضوی و جوانفکر و … خط قرمز تعریف کرد یکی بود!؟