94/12/18
9:48 ع
آقای داوری مشاور رسانه ای دولت دهم، اخیراًمصاحبه ای ترتیب داده اند و در آن عدم استفاده اصولگرایان از ظرفیت احمدی نژاد را عامل باختشان در انتخابات معرفی کند و ادعامیکند که جریان احمدی نژاد از این باخت خوشحال نشده است و سپس با کنار هم گذاشتن آمارهای چند انتخابات نتیجه میگیرد که اصولگرایان تنها در انتخاباتی که احمدی نژاد را داشته اند موفق شدند که در پاسخ به مصاحبه عبدالرضا داوری درباره نتیجه انتخابات ، چند مسئله را توضیح میدهم:
1- سبد آرای اصولگرایان و همینطور اصلاح طلبان در انتخابات اخیر در تهران با شهرستانها بسیار متفاوت بوده است، همانطوری که این مسئله در انتخابات دهم ریاست جمهوری هم رخ داده بود، یعنی حتی آرای احمدی نژاد در انتخابات 88 در تهران، کمتر از اصولگرایان بوده است که همین مسئله باعث برخی توهمات درباره نتیجه کلی انتخابات گردید ولی در مجموع نتیجه انتخابات کل کشوردر سال88 هم اصولگرایان به همراه احمدی نژاد برنده انتخابات شدند، همانطوری که امروز هم در مجموع نتایج انتخابات کل کشور، نامزدهای اصولگرایان نسبت کرسی های بیشتری از دیگرجریانها کسب کرده اند، پس ادعای باخت اصولگرایان آنهم تنها به دلیل عدم حمایت احمدی نژاد ادعایی غیرقابل قبول است. ضمناً به شخص آقای داوری جسارت نمیکنم لیکن خوشحالی حامیان متعصب احمدی نژاد از باخت اصولگرایان در #تهران و حتی تعمیم این باخت به کل کشور، باتوجه به نوشته ها و طرح هایی که از ایشان منتشر شد، قابل کتمان نیست.
2- این که آقای داوری اعتقاد دارند اصولگرایان نباید از احمدی نژاد جدا میشدند یک فرار به جلو است چرا که اولین کسی که بارها احمدی نژاد را غیر اصولگرا نامید شخص احمدی نژاد بوده است، اساساً احمدی نژاد علی رغم این که آرای اصولگرایان و حزب اللهی ها و حمایت ایشان را در انتخاباتهای 84 و 88 داشته است ولی هرگز خودش را اصولگرا ندانسته است به خصوص که این عارضه در مواقعی که مطالبه یا انتقادی از اصولگرایان رخ میداد بیشتر تکرار و اظهار میشد، حتی بهتر است بگویم که تیم رسانه ای احمدی نژاد از این که طوری وانمود کند که انگار او تک و تنها و مظلومانه با چپ و راست و کارگزاران درحال مبارزه است استفاده مینموده و مینماید با این وجود، قاطبه اصولگرایی همواره تلاش کرده است ضمن حمایت از اقدامات صحیح احمدی نژاد، اشتباهاتش را نیز تطهیر نکنند و هرگز نیز او را طرد نکرده اند لیکن حامیان احمدی نژاد باید بدانند که رأی پاک حزب اللهی ها به کسی که سابقه تعلل در برابر رهبری را دارد آن هم بدون این که حتی اشتباهاتش را پذیرفته باشد تکرار نخواهد شد، هرچند همه حزب اللهی ها تمایل دارند همان احمدی نژادی که در زمان شهرداری تهران و دولت نهم دیدند را بازهم در کنار خود داشته باشند.
3- همانطوری که احمدی نژاد و گفتمان او با محوریت قانومداری، ولایتمدرای، پرهیز از حواشی، استفاده از تیمهای کاری متخصص و متعهد و فسادستیزیهای کم حاشیه و اصولی در زمان کسوت او در شهرداری تهران و دولت نهم باعث حمایت مخلصانه خیلی از حزب اللهی ها و اصولگرایان از وی گردید، به همین شکل تغییرات او به سمت برخی تعللها درولایتمداری، درگیر حواشی شدن و حتی بعضاً حاشیه سازیها، طرد وزرا و مسئولان ولایتمدار دولت نهم، برخی از تعلل ها در برابر اجرای قوانین، برخی رفتارهای افشاگرانه خارج از چارچوبهای قانونی با ادبیات #بگم_بگم ، تعیین خط قرمز برای برخی از نزدیکان از مواردی بودند که هم احمدی نژاد را از جریان اصولگرایی دور کرد و هم مردم را از احمدی نژاد مکدر که این تکدر را مردم به خوبی در کاهش #استقبال از #سفرهای_استانی اواخر عمر دولت دهم به خوبی نمایش دادند که البته این تکدرها بعضاً به واسطه حمایت های قبلی اصولگرایان و حزب اللهی ها از احمدی نژاد، دامن ایشان را هم گرفت.
4- همانطوری که احمدی نژاد به دلیل شخصیت انقلابی، قانونمدار و ولایتمدارش زمانی باعث رشد گفتمان انقلاب و انقلابی گری، اما دور شدنش نسبت به برخی از این مشخصه ها دراواخر کار دولت دهم باعث شد تا بدخواهانی که مترصد زیرسؤال بردن انقلابی گری بودند به کام دلشان برسند، به راستی اگر احمدی نژاد همان گفتمان انقلابی، محجوب و کم حاشیه دولت نهم را ادامه میداد کسی امروز میتوانست به این صراحت مشخصه های انقلابی گری را با عباراتی مانند ماجراجویی، افراطی گری، بداخلاقی، عوامفریبی، رانتخواری و… تحریف نمایند؟! امروز تمام جریان اصولگرایی و انقلابی باید اول در درون خود و سپس جامعه را توجیه کنند که فرهنگ انقلابیگری با بداخلاقی، حاشیه سازی، قانون گریزی و رانتخواری، منافات حقیقی دارد تا تحریفهایی که با سوءاستفاده های برخی جریانات به پای انقلاب و انقلابی گری نوشته شده اصلاح گردد.
94/12/18
9:44 ع
البته ماهم جزء حامیان احمدی نژاد به خصوص در رابطه با عملکردش در دولت نهم بوده ایم، اما درخصوص برخی اشتباهاتش به او انتقاداتی هم داشتیم که محور انتقاداتمان هم در جاهایی بود که در برابر برخی از نظرات رهبری دچار تعللهایی شدند که در این مطلب قصد ندارم عملکرد احمدی نژاد را نقد و تحلیل نمایم و در این خصوص به همان جدولی که سایت حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری در خصوص نقاط قوت و ضعف دولت های نهم و دهم منتشر کرده است بسنده میکنم.
همانطوری که بیان شد، هدف اصلی بیان عملکرد احمدی نژاد و دولتهای نهم و دهم نیست بلکه به دلیل بعضی اهانتهای مستمر برخی از حامیان متعصب احمدی نژاد به جریان اصولگرایی و برخی از شخصیت های مطرحش، این مطلب باهدف کاهش کدورت ها به محضر ایشان تقدیم میگردد:
1- اصرار بر این که جریان اصولگرایی جریانی مرده است از این لحاظ ناصواب است که می بینیم، هر چند در داخل جریان اصولگرایی بعضاً افرادی وجود دارند که رفتارشان با بدنه و اصول این جریان منافات دارد، ولی نهایتاً همین ها یا از این جریان دفع می شوند و یا تاب ماندن در آن را نمیاورند و رسماً از آن خارج میشوند که این خود نشان از پویایی جریان اصولگرایی دارد، والا هستند جریاناتی که از دگراندیش و آتئیست و کافر و همجنسباز و بهایی و سلطنت طلب و ضدانقلاب و منافقین را به خودشان جذب کرده و اصرار به حفظشان نیز دارند.
2- ما اگر چه هنوز نسبت به برخی از رفتارهای احمدی نژاد مخصوصاً در دولت دهم انتقاد داریم، اما همچنان در برخی اصول مهم انقلاب با حامیان احمدی نژاد مانند استکبارستیزی، ساده زیستی، عدالت جویی، مردمداری، ظلم ستیزی، اعتقاد راسخ به مهدویت (عج) و مفهوم انتظار، تفاهم داریم، لذا برخورد قهری دو گروه که خود را شیفته اسلام، انقلاب، امام زمان (عج) و رهبری میدانند را عیناً در جهت رضایت دشمنان اسلام و انقلاب میدانیم.
3- همانطور که امام خامنه ای اشاره داشتند، ما دنبال جریان، افراد و گفتمانی هستیم که نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد، پس ضمن توجه کردن به نقاط ضعف احمدی نژاد که در جدول پیوست قابل تشخیص است، تلاش داریم کل گفتمان اصولگرایی و انقلابی گری را از این نقاط بزداییم و نقاط قوت را نیز در آن با منطق و پایبندی عملی به آنها، قوام بخشیم.
4- آن چیزی که دستاویز جریان هاشمی برای بازگشت به قدرت شد که غالباً هم با سیاه نمایی های گسترده همراه شد، در برخی از نقاط ضعف احمدی نژاد و یاران خاصش ریشه داشت، لیکن جریان هاشمی به جای برخورد منصفانه در نقد و تحلیل مشکلات کشور، تمام آثار ناشی از تحریم و سوءمدیریت ها را به پای ارزشها و گفتمان انقلاب نوشتند و نمایش دادند؛ ایشان تلاش کردند تا به بهانه مشکلات اقتصادی کشور در اواخر دولت دهم، ارزشهایی مانند استکبارستیزی، انقلابی گری، ساده زیستی، مردمداری، عدالت جویی، ظلم ستیزی را با واژگانی مانند ماجراجویی، افراطی گری، خودسری پوپولیستی، عوام فریبی و خشونت طلبی، دچار تحریف و تخریب نماید.
5- آنچه که امروز باید ملاک همه دلسوزان انقلاب باشد جلوگیری از تحریف و تخریب آرمانهای انقلاب است و این مهم بدون رعایت گفتمان اخلاق مدار، ولایتمدار، منطقی و فارغ از تعصبات و کینه ها محقق نمیشود، لذا حفظ و ارتقای این گفتمان تنها با تمرکز بر رعایت اخلاق سیاسی محقق خواهد شد و نه با تبعیت از الگوهایی که درآنها هدف، وسیله را توجیه میکند.
6- یکی از نکات مهم برای پاسداشت و ارتقای جایگاه آرمانهای انقلاب در گفتمان عمومی کشور این است که این آرمانها از سوی بدنه انقلابی و اصولگرایی از شخصیتهای مطرح آن به صورت اخلاقی و پیگیرانه مطالبه گردد، ما باید خودمان و بزرگان مان را به پرهیز از کینه ورزی، تعصب، اخلاقمداری، افشاگریهای خارج از چارچوبهای قانونی، بگم بگم و تخریبهای مغرضانه به خصوص نسبت به دلسوزان جریان انقلابی فرا بخوانیم و در عین حال آرمانگرایی توأم با واقع بینی را در جامعه مطالبه نماییم.
7- اصرار به معرفی هرشخصی به عنوان پدرخوانده انقلاب از عوامل ضعف و تفرقه در جریان انقلابی است و هیچکدام از جریانات منتسب به انقلاب و اصولگرایی حق ندارند، خودشان را بزرگتر از دیگران بدانند بلکه ضمن حفظ احترام متقابل، باید به گفتمان انقلاب اصالت داد، باید به تقوای سیاسی در کنار شجاعت انقلابی توجه کنیم و نه اشخاص و اسامی؛ دیگر این که جریان انقلاب به جای اعتقاد به پدرخوانده، به ولایت فقیه اعتقاد دارد که متولی جریان انقلاب و تبیین مفاهیم انقلابی است و در عین حال این جریان به سربازان واقعی که تحت امر این فرمانده در جهت نشر انقلاب و آرمانهایش باهم رفیق باشند، نیاز دارد.
94/12/14
11:19 ع
از نکات تلخ انتخابات 94، برخی مواضع حامیان متعصب احمدی نژاد و مشایی است، متأسفانه این جریان در برابر باخت اصولگرایان در تهران به نحو غیر قابل کتمانی با طعنه، کنایه و شادمانی برخورد میکنند و تلاش دارند که به هرشکلی، انتقاداتی که در 2-3 سال آخر دولت دهم از سوی اصولگرایان و شخص علامه مصباح به احمدی نژاد و مشایی شد را جبران کنند؛ این جریان تلاش میکند طوری وانمود کند که انگار اصولگرایان بدون این که به احمدی نژاد متوسل شوند امکان بقا ندارند ولی توجه ندارند که اولاً یکی از دلایل مهمی که باعث شد تا موفقیت اصولگرایان پس از چند دوره پیروزی در انتخابات های شورای اسلامی تهران و مجلس شورای اسلامی تهران، به شکست در انتخابات مجلس و مجلس خبرگان امسال تهران ختم گردد، بدرفتاریها، اشتباهات و سوءمدیریت های شخص احمدی نژاد و دولت دهم بود که به نام جریان اصولگرایی نوشته شد تا این جریان به این راحتی بلند نشود، ثانیاً این که رفتارهای بعضاً بچگانه این جریان در عدم توان تشخیص صحنه انقلاب و حمله به جریان خودی و انقلابی و به خصوص شخص آیت الله مصباح و اصولگرایانی که بعضاً به خطوط قرمز ترسیمی احمدی نژاد اعتراض داشتند همراه با اصلاح طلبان، حقیقتاً انسان را از این که شاید این جریان دوباره بتواند روزی پاسدار آرمانهای انقلاب و سرباز مطیع ولایت باشد را کمرنگ میکند، ثالثاً این جریان بدون این که احمدی نژاد دچار هیچ تغییر اساسی و یا موضع گیری متفاوت یا نقطه عطفی شده باشد، گمان میکنند به صرف 3 سال دورماندن وی از مسئولیت، اصولگرایان برخی کج خلقی های او، تعلل هایش، حاشیه سازی هایش، عزل وزرا و استانداران اصولگرا و انقلابی، لجبازی هایش در برابر انتقادات فنی دلسوزان و برخی نهادهای قانونی و هزینه ای که تا آخرین روزهای دولتش برای مرید و مردابازی هایش با مشایی متحمل شد و بر جامعه و اصولگرایان تحمیل کرد را فراموش کرده اند. اگر چه راه بازگشت احمدی نژاد همیشه باز است، اما باید متوجه شود که اعتماد مجدد به شخص وی، بدون چاره اندیشی برای دوری از اشتباهات گذشته و پذیرش آن اشتباهات و جلب اعتماد مردم و اصولگرایان، به صرف گذشت زمان و با تکیه بر فراموشی آنها میسر نخواهد بود.
94/12/7
7:44 ع
بعد از این که انتقادات به لیست غیراقتصاددان و اهداف غیراقتصادی اصلاح طلبان بالا گرفت، اصلاح طلبان در یک فرار به جلو مدعی شدند که از لحاظ عملکرد اقتصادی، اصولگرایان هیچ عملکرد قابل دفاعی ندارند که این ادعا از طریق مقایسه عملکردی دولت های مختلف پس از دوره جنگ بررسی می شود:
1- دولت های سازندگی به جریان کارگزاران و سرمایه داری تعلق داشت که اساساً دنبال توسعه بودند در حدی که اذعان می کردند «بدیهی است که در توسعه برخی فقرا نیز زیر چرخهای توسعه له شوند» و یا می دیدیم که دولت سازندگی اگر چه تلاش زیادی برای توسعه زیرساخت ها نمود ولی نه تنها توسعه اش عادلانه نبود بلکه پایدار هم نبود چرا که توسعه ای که به محیط زیست نگاهی نداشته باشد اساسا یک توسعه پایدار نیست که نمونه اش را در حجم زیاد سدهایی که در این دولت ساخته یا اجرایی یا طراحی شد می توان مشاهده نمود. از دیگر خدشه های مهمی که دولت های سازندگی به اقتصاد کشور وارد کردند مواجهه با فرهنگ مدیریت جهادی و پاکدستی بود، به نحوی که دولت معتقد بود «اگر در طرح هایش بعضاً رقم هایی هم ریخت و پاش گردد و یاپاداش های کلان اقتصادی توزیع شد» کاملاً طبیعی است. فرهنگ مدیریت در دولت های سازندگی و مدل توسعه ای که در این دولت انجام شد نه تنها برای 8 سال سازندگی بلکه برای سایر دوران ها نیز رسوب کرد و البته این به غیر از رکورد تورم است که در دولت های سازندگی با نرخ تورم نزدیک به 50 درصدی ثبت شد.
2- در دولت های اصلاحات بعضاً تکانه هایی مثل کاهش شدید قیمت نفت داشتیم که البته حامیان اصلاحات همیشه از آن به عنوان یک افتخار یاد میکنند و مدیریت اقتصادی دولت در آن شرایط به خصوص درباره کنترل نرخ تورم تحسین می کنند که البته باید مدیریت بانکی و پولی در دولت های اصلاحات را هنر دکتر مظاهری و تیمشان دانست اما به غیر از تورم، عملکرد دولت های اصلاحات چه وجه تمایزی داشت؟! نگاهی به تیم اقتصادی دولت های اصلاحات و سازندگی نشان می دهد که این دولت از لحاظ اقتصادی ادامه همان دولت است لیکن با رویکرد خصوصی سازی، خصوصی سازی هایی که منشأ مفاسد زیادی برای کشور گردید. خصوصی سازی هایی که به زعم بسیاری از کارشناسان وقت، حتی قیمت محصولات انبار آن ها نیز دریافت نمی شد و غالب شان نیز با ترک تشریفات صورت گرفت که نمونه اش را در الکتریک گیلان دیدیم که یک کارخانه روپا را به یاران کرباسچی و قبه و فائزه هاشمی و … واگذار کردند و بابت موقعیت عالی این کارخانه در کنار پارک شهر رشت، فوراً کارگران اخراج و ماشین آلات از کارخانه خارج شد و حدود 13 سال طول کشید تا بعد از یک فرایند طولانی، کارگران به حقوق شان و نه شغل شان، برسند. البته تیم هاشمی فقط در خصوصی سازی ها به جان منافع ملی نیفتادند بلکه در قراردادهای نفتی نیز به مانند اختاپوس بر این فرایند چنبره زدند و امثال مهدی هاشمی و عباس یزدان پناه و ترقی جاه و …. که از مدیران نفتی آقای زنگنه بودند، بابت این قراردادهای کلان و مهم و بلند مدت، با رشوه هایی که گرفتند منافع ملی را لگد مال کردند، مفاسدی که به خاطر اعمال نفوذ و فشار جریان هاشمی، رسیدگی به آنها سال های سال طول کشید و هنوز کشور با عواقب شان دست و پنجه نرم می کند به نحوی که خسارتی که از یک فقره کرسنت به کشور وارد شد از مجموع تمام مفاسد تاریخ ایران در دولت های قبل و بعد، بیشتر است. از نقاط کلیدی در دولت اصلاحات اتفاق اشتباهی بود که در خریداری تجهیزات آلوده هسته ای صورت گرفت و شخص حسن روحانی در برنامه تلویزیونی به آن اشتباه اعتراف کرد و آن را عامل آغاز فشارهای هسته ای بر ایران معرفی کرد امری که به پذیرش تعلیق های گسترده هسته ای به منظور اعتماد سازی و تحریم های سخت در دولت های بعد ختم شد. با توجه به این که این مطلب در خصوص عملکرد اقتصادی است به شرایط سیاسی دولت های اصلاحات و تنش های متعددی که دامن جامعه را می گرفت ورود نمی کنیم.
3- دولت های احمدی نژاد یا به اصطلاح عدالت محور که هرچند با یک رئیس جمهور فعال بودند، اما به دلیل تغییر بنیادین در لیست اعضای هیأت دولت و حتی رویکردها و رفتارهای آن، به سختی می توان این دو دولت را در یک تقسیم بندی قرار داد که به همین منظور این دو دولت را مجزا مورد واکاوی قرار می دهیم:
1-3 دولت نهم در شرایطی شروع به کار کرد که دولت قبل به آژانس هسته ای نامه نوشته بود تا تعلیق های هسته ای را به دلیل بدعهدی طرف مقابل پایان بخشد و عملاً با رفع تعلیق این تأسیسیات، عملاً قطعنامه روی قعطنامه علیه ایران تصویب کردند و فشارهای سنگینی بر کشور وارد کردند ولی با مقاومت جانانه مردم و دولت انقلابی نهم، گروه 5+1 و آژانس مجبور شدند بعد از حدود 3 سال ترک میز مذاکره، بدون این که به شرط شان در خصوص تعلیق مجدد جامه عمل بپوشانند به میز مذاکره بازگردند، و ایران در این دولت بیش از یکسال مذاکره هسته ای انجام داد در حالی که پیشرفت های هسته ای روز افزون هم وجود داشت. در طول 4 سال دولت نهم اقتصاد کشور علی رغم فشارهای جانبی و امتیازهای سیاسی بین المللی که در زمینه مذاکره بدون پیش شرط اخذ کرد شرایط قابل قبولی داشت، عملاً آمارهای اقتصادی کشور و درکی که خود مردم از شرایط اقتصادی در دولت نهم در زمینه اشتغال، تورم و عدالت داشتند بهبود یافت در حالی که دولت با سیل جوانان بیکار و بی خانه متولد دهه شست نیز مواجه شده بود که باید برای ایشان اشتغال و مسکن فراهم می کرد و با این وجود این دولت، عدالت محورترین دولت معاصر بود و آمارهای رسمی در خصوص ضریب جینی نیز به این مسئله گواهی می دهد. این دولت توانست میانگین سرعت پروژه های عمرانی را چند سال پایین بیاورد و نقش به سزایی در آبادانی کل کشور، تمرکز زدایی، کنترل تورم، افزایش اشتغال و در عین حال نیز رشدهای چشمگیری در امور هسته ای، فضایی، نانو، علمی، ورزشی و … ایجاد نماید و در عین حال نیز بی شک کمترین مفاسد کلان اقتصادی را در دولت نهم داشته باشد.
2-3 دولت دهم، دولتی بود که به تدریج دچار تغییرات آشکار شد، این تغییرات از انتخاب معاون اول پرحاشیه ای مثل مشایی به جای دکتر داوودی ولایت مدار شروع شد و با کنار گذاشتن دولتمردان ولایت مداری مانند لنکرانی، صفار، فتاح، متکی و… تلاش برای برکناری مصلحی ادامه یافت، دولتی که به لحاظ عملکرد اقتصادی، رفتار فرهنگی و ادبیات به تدریج مورد انتقاد خود اصولگرایان قرار گرفت. دولت دهم با یک عارضه دیگری نیز همراه شد که واقعاً جدید بود و آن جنگ اقتصادی بود که در حمایت از فتنه 88 با توقف 14 ماهه مذاکرات هسته ای و تلاش فراوان برای تحریم های گسترده به بهانه همان اشتباهی که در سال 82 رخ داده بود، با حمایت مزدوران داخلی که رسماً به دشمن گرا دادند ادامه یافت و نهایتاً دولتی که از اصولگرایان دور شده بود و با تحریم های بانکی و نفتی و کاش درآمد ارزی مواجه شده بود نتوانست ادامه مناسبی برای دولت نهم در دولت دهم ایجاد نماید. تعداد استیضاح ها و سوالات و پیگیری های برخی نمایندگان اصولگرا در مورد اشخاصی مانند محمد رضا رحیمی، مرتضوی، کردان، مشایی و … اینقدر زیاد بود که نه اجازه وکیل الدوله خواندن مجلس اصولگرا را به کسی می دهد و نه اجازه اصولگرا خواندن دولتی را که بعضاً به دام حاشیه سازی ها افتاد و با تعلل ها و سوءمدیریت های بانکی، نتوانست با حسن ختامی بهتر از نرخ تورمی 37 درصدی کارش را پایان دهد و با این وجود نباید غیر منصفانه از کنار برخی رفتارهای عدالت جویانه دولت دهم مانند ادامه مسکن مهر، هدفمندی یارانه ها، سهام عدالت، تمرکز زدایی و … نیز گذشت هرچند بعضاً تعدد طرح ها با کاهش درآمد ارزی انتهایی دولت همراه و موجب توقف شان گردید.
4- دولت یازدهم دولتی است که با شعار رفع تحریم به عنوان کلید حل مسائل اقتصادی کشور و با رأیی شکننده و یک ائتلاف و بازگرداندن حلقه بسته مدیران سالخورده، بر سرکار آمد و با همین هدف و با اخذ مجوز نرمش قهرمانانه شروع به مذاکرات فشرده نمود و در همان ابتدا یک سری توقف های هسته ای را به عنوان حسن نیت و بدون مابه ازای خارجی انجام داد، نکته برجسته دولت یازدهم این بود که اکثر وزرای این دولت صراحتاً از انتظار خود برای رفع مسئله هسته ای و تحریم سخن می گفتند و عملاً دست به اجرای کارهای زیربنایی نمی زدند، بزرگترین نکته اقتصادی دولت یازدهم این بود که توانست با افزایش نرخ سود بانکی، نرخ تورم را به روند کاهشی مواجه کند که البته نکته مثبتی بود اما متناسب با کاهش نرخ تورم، حاضر به کاهش نرخ سود نشد و از این نقطه عطف به بعد، کاهش نرخ تورم به تشدید رکود دامن زد و عملاً کشور دچار رکود سهمگینی شد که موجب نامه نگاری 4 وزیر دولت به رئیس جمهور و هشدار بابت بحران رکود گردید. از سوی دیگر آمارها نشان می دهد که دولت برخلاف انتقادهایی که به دولت دهم داشته، خودش نیز درافزایش نقدینگی بد عمل کرده است هرچند این نقدینگی هنوز فرصت بروز به صورت تورم را به دلیل رکود سنگین پیدا نکرده است اما حتی کارشناسان حامی دولت نیز از نزدیک بودن جهش فنر تورمی خبر می دهند که این مسئله در کنار رکودی که وجود دارد شرایط اقتصادی کشور را به شدت دچار چالش می نماید. در کنار رکود و تورمی که قطعاً در انتظار کشور است، شاهدیم که خالص اشتغال کشور هم منفی هست و به قول دکتر احمد توکلی روزانه بیش از 5000 نفر نیز به خیل بیکاران افزوده می شود و همه اینها در کنار عدم بهبود هدفمندی یارانه ها و حتی حذف سهمیه بندی سوخت که مانع استفاده بیشتر متمولین از یارانه سوخت بود نیز تعطیل شد و طرح هایی مثل مسکن مهر که در راستای کمک به عدالت اجتماعی در جهت خانه دار شدن اقشار ضعیف جامعه آغاز شده بود بدون طرح جایگزینی با مانع تراشی و بی رغبتی دولت مواجه گردید. عملاً دولت یازدهم جز در یک سال اول که توانست تورم را کاهش دهد، در سایر شاخص های اقتصادی اعم از رکود، عدالت اجتماعی، تولید، اشتغال، تحقق اقتصاد مقاومتی و … نتوانسته است عملکرد اقتصادی قابل دفاعی از خود به جای بگذارد به نحوی که بسیاری از حامیان دولت یازدهم نیز خطر یک دوره ای بودن این دولت را گوشزد کرده اند.
مورد آخر: در خصوص دولت های نهم و دهم و درآمد نفتی ایشان که بعضاً در بسیاری از مقایسه ها مورد توجه قرار می گیرد باید به نکته ای توجه کرد که نه نفت در دولت اصلاحات یک قیمت ثابت داشته است نه در دولتهای عدالت و نه در دولت اعتدال، بلکه یک روند داشتند که برای مقایسه آنها هم باید این روند متوسط درآمد مد نظر قرار گیرد و هم ارزش و قدرت خرید این درآمدها، واقعیت این است که متوسط فروش نفت در دولت های عدالت و دولت اعتدال نزدیک به 80 دلار است یعنی اگر یک دولت نفت را با 30 دلار تحویل گرفته و با 110 دلار تحویل داد یکی هم با 110 دلار تحویل گرفته و به 30 دلار رسانده است و در مورد قدرت خرید دلار که امری وابسته به سیاست های اقتصادی دولت آمریکا و شرایط اقتصادی جهان است باید گفت که طبق جدولی که در این لینک موجود است، میزان ارزش درآمد نفتی دو دولت اصلاحات و دو دولت عدالت نیز باهم مساوی و معادل است.
94/11/30
12:6 ص
اخیراً آقای یامین پور مواضعی درباره آقای احمدی نژاد بیان داشته اند که موجب حواشی زیادی در فضای مجازی و رسانه ای کشور گردیده است که در همین خصوص لازم می دانم مواردی را پیرامون این اظهارات بیان نمایم:
درمقدمه اظهارات آقای دکتر یامین پور، وجود دشمنان بزرگ را دلیل مهمی برای تقویت یکدیگر و طرح نکردن اختلافات بیان کرده اند که البته دلیل خوبی برای بیان اظهارات وحدت آفرین است و حتی این که گفتند «احمدی نژاد ذخیره انقلاب و سرباز ولایت است» با کمی اغماض در خصوص تعلل هایی که در برابر دستورات صریح رهبری در خصوص عدم تنش آفرینی و یا برخی از موارد دیگر مثل عزل مشایی و یا عدم قبول استعفای مصلحی و اصلی نکردن قضیه مشایی، قابل پذیرش است، هرچند در خصوص ولایت مداری، حتی کمی عدم تبعیت هم موجب ایجاد اختلاف زاویه های بزرگ می شود و در حقیقت به راحتی قابل اغماض نیستند آنهم اگر قرار باشد دوباره به عنوان مقام ارشد اجرایی و به خصوص به نمایندگی از نیروهای حزب الله در مصدر امر قرار گیرد. البته آقای دکتر یامین پور صراحتاً پذیرفته اید که ایشان خطاهایی هم مرتکب شده اند که یک اظهار نظر منصفانه و حق است به خصوص که اگر قرار باشد بابت آن اشتباهات و برخی از اتهاماتی که به دروغ به ایشان وارد کردند، جنبه های خوب و انقلابی این شخصیت هم خدشه دار شود و یا نادیده انگاشته شود، بالاخره روحیه استکبارستیزی، انقلابی گری، ساده زیستی، تواضع و مردم داری احمدی نژاد مشخصه های خوبی بود که تخریب این مشخصه ها چه به بهانه تخریب احمدی نژاد و چه به بهانه خدشه به روحیه انقلابی گری و تحریف انقلاب نمی تواند قابل پذیرش باشد.
آقای یامین پور گفته اند «هیچ کسی نمی تواند راه بازگشت احمدی نژاد به صحنه خدمت را سد کند» البته این اظهار نظر شما تنها یک استثنا دارد و آن هم شخص احمدی نژاد است، بالاخره احمدی نژاد اگر قرار است آن شخصی باشد که دوباره مورد اعتماد مردم حزب اللهی و انقلابی ایران مانند دکتر یامین پور قرار گیرد باید طبق فرموده رهبری عزیز، کسی باشد که «نقاط قوت خودش را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد» و یا بهتر بگویم نقاط ضعفش را کنار گذاشته باشد، نقاطی مثل اصرار و پافشاری بیش از حد بر برخی مواضع که به مرز لجاجت هم می رسید، مثل تأخیر و تعلل در تبعیت از دستورات ولایت فقیه یا مثل تسلیم شدن بر شخصی مثل مشایی و یا تعریف خط قرمز برای برخی از نزدیکان مانند مشایی، رحیمی ، مرتضوی، جوانفکر، بقایی و … در دوران مسئولیتش، آری احمدی نژاد ذخیره است و کسی هم نمی تواند مانع او برای خدمت شود مگر این که خودش حواسش از خدمت برای مردم و تبعیت از رهبری پرت امثال مشایی و درگیر حواشی با امثال لاریجانی و هاشمی گردد.
البته همانطوری که آقای یامین پور گفتند، هنوز هم احتمالاً شخص احمدی نژاد محبوبیت بالاتری نسبت به خیلی از شخصیت های کشور داشته باشد، و تازه این محبوبیت بسیار بیشتر از این هم بود و دوباره هم قابل ارتقاست البته اگر خودش ریشه های کاهش محبوبیتش را بشناسد و درجهت رفع آنها برآید.
آقای یامین پور فتنه و انحراف را خط قرمز خود دانسته اند ولی گفته اند که با این که نماد انحراف شخص احمدی نژاد است کاملاً مخالف هستند و البته من هم تا حدود زیادی به این مسأله اعتقاد دارم ولی به یقین، کسانی که در کنار آقای احمدی نژاد جایگاه محکمی یافتند و مدام به او می گفتند «پیرامون تو هاله نور است» و یا این که «طرح های تو مستقیماً توسط امام زمان (عج) اداره می شود»، را منحرف می دانم، کسانی که باعث شدند آقای احمدی نژاد در پذیرش حرف دلسوزان احساس بی نیازی کند. و اما در مورد این جمله آقای یامین پور که گفتند «احمدی نژاد هرگاه همگام با شاخص ها قدم بردارد، مالک اشتر است و پرچم در دست اوست،» البته مشخص است که جمله شما مشروط است ولی بازهم به نظرم پرچم دار انقلاب شخص مقام معظم رهبری است و پرچم انقلاب هم گفتمان انقلاب، من با که فردی غیر از رهبری به عنوان محور وحدت قرار گیرد به شدت مخالفم و قبلاً همین حرف را خطاب به کسانی که دکتر جلیلی را «نخ تسبیح انقلابی گری» خوانده بودند بیان کرده بودم، اساساً بزرگ کردن یک شخص به عنوان پرچمدار انقلابی گری نه تنها کل جریان انقلابی گری و گفتمان قدرتمندش را در معرض ضعف قرار می دهد، بلکه خود آن شخص را نیز در معرض لغزش و سقوط بیشتری قرار می دهد.
و در مورد این جمله آقای یامین پور که گفتند «چون اصلاح طلبان که هاشمی را زمانی عالیجناب سرخپوش می خواندند امروز با او بر «باطل خود» ائتلاف کرده اند، پس ما هم باید باهم متحد شویم» ضمن تأکید بر لزوم حفظ وحدت و انسجام، ولی ما باید بر گفتمان قوی خود و محوریت ولایت فقیه وحدت کنیم و گرنه بازهم این امکان وجود دارد که اشتباهات و بداخلاقی های همان شخصی که با استقامت و شجاعت در برابر «باند هاشمی» ایستاده بود و او را به حاشیه رانده بود، دوباره او را به صحنه قدرت بکشاند.
البته توصیه من به احمدی نژاد این است که شجاعانه در صحنه انقلاب و حمایت از ولایت بایستد و اگر قصد بازگشت به صحنه سیاست را دارد، واقعاً نشان دهد که اشتباهات گذشته اش را پذیرفته و از کسانی که او را از مسیر خدمت به خلق و تبعیت از ولایت دور کرده بودند دیگر هیچ تأثیری نمی پذیرد، این چنین او هم می تواند به مانند یکی از سربازان و خادمان و حتی افسران انقلاب، بدون حرکات حاشیه ای و نمایشی، در صحنه انقلاب و گفتمان انقلاب خوش بدرخشد و به حرکت جریان و ارتقای گفتمان کمک کند. و شخصاً تا وقتی که تغییرات مزبور را در وجود احمدی نژادِ عزیز مشاهده نمایم، او را شایسته اطلاق پرچمداری انقلاب اسلامی توسط نیروهای متعهد و ارزشی و انقلابی مانند دکتر یامین پور نمی دانم و هم اکنون بهترین کاری که توسط دکتر یامین پور عزیز و در جهت حفظ وحدت نیروهای انقلاب قابل انجام است، حمایت از نامزدهای انتخاباتی ائتلاف است و نه چنگ زدن به ریسمان احمدی نژاد.
94/10/12
11:12 ص
در خلال مستندهای صداوسیما درباره فتنه و سایر برنامه های خوب و روشنگرانه صدا و سیما در این خصوص، بعضاً مواردی مطرح شد که قابل انتقادند:
1- اذعان این که فتنه مبتنی بر ادعای تقلب، یک هدف از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده بود، با این ادعا که رفتارهای احمدی نژاد در بروز آن تأثیرداشته است تناقض آشکاری دارد.
2- جشن انتخاباتی برای همه نامزدهای انتخاباتی در حد معمول و متعارف، امری منطقی و مسبوق به سابقه است و نباید به عنوان عامل تأثیرگذار در فتنه شمرده شود و اتفاقا آن حضور اولیه در برابر ادعای طرف مقابل که جمعیتش را نشاندهنده تقلب معرفی میکرد تاحدودی مؤثر و ابهام زدا بود و البته استمرار آن حضور صحیح نبود که با تشر مقام معظم رهبری به هردو طرف همراه شد.
3- اگرچه رفتاراحمدی نژاد در بردن اسم افراد متفرقه در مناظره صحیح نبود ولی یقینا سه مناظره هرکدام از نامزدهای دیگر که بیش از اینکه نشان از مناظره داشته باشد در جهت تخریب احمدی نژاد بود و تلاش هاشمی و فرزندان و دوستانش در سیاه نمایی احمدی نژاد و دولت نهم آنهم از چندماه قبل از شروع وقت قانونی تبلیغات هم اصلا جای دفاع نداشت.
4- احمدی نژاد هرگز معترضان و یا کسانی که به او رأی نداده بودند را خس و خاشاک ننامید بلکه ابتدا گفت 40 میلیون نفر (یعنی مجموع همه شرکت کنندگان در انتخابات) حماسه آفریدند، حالا عده کمی که اغتشاش میکنن مثل خس و خاشاک هستند که توسط مردم شسته میشوند که البته دیدیم در 9دی چنین اتفاقی عملی شد ولیکن گفتن آن عبارت در آن مقطع ضرورتی نداشت تا سوءاستفاده گران با تحریفش موجب تحریک دیگران نشوند.
5- اتهام توزیع سیب زمینی و سهام عدالت در شب انتخابات به عنوان عوامل تبلیغاتی وارد نیست چرا که همه دیدیم که اگر دولت سیب زمینی مازاد را بین محرومین توزیع نمیکرد عملا مثل دولت یازدهم باید آنها را دفن میکرد وسهام عدالت هم طرحی بود که از حدود 2 سال قبل از انتخابات آغاز شد و توزیع سودش هم در چندمرحله و تا حدود 2 سال پس از انتخابات ادامه یافت و اتهام شب انتخاباتی بودن آن کذب بود، توضیح اینکه اولین سهام های توزیعی درچند ماه آینده به طور کلی وازمحل سودهای سالانه شان آزادمیشوند و توسط صاحبانشان قابل عرضه در بورس هستند.
?کاش صدواسیما در تهیه مستندهایش براساس مستندات و شواهد و به دور از تهمتها و ادعاها و ذهن خوانیها عمل کند و با خروج از عدالت، ادای بی طرفی را درنیاورد، امیدواریم هرچه سریعتر این مسئله مورد توجه و تذکر از سوی جناب سرافراز رئیس فعلی صدا و سیما قرار گیرد.
94/9/10
1:27 ع
اخیراً آقای صادق زیباکلام برای سردار نقدی نامه ای نوشتند و ضمن زیر سؤال بردن اتهام نفوذ و جاسوسی به متهمانی که در این سالها با این اتهام دستگیر شده اند، صراحتاً این اتهامات را نه به خاطر جاسوسی بلکه بابت انتقادکردن دانسته اند و حال اینکه برخی از این شخصیت ها مانند جیسون رضاییان و یا نزار زاکا اساساً به عنوان منتقد مطرح نبوده اند و سوابق امنیتی و اطلاعاتی در کشورهای معاند و تجارب و مأموریتهای مشخصی در کشورهای دیگر داشته اند و اما به قول خود صادق زیباکلام دلیل اصلی نامه اش بحث نفوذ نبوده است، بلکه انتقاد به سردار نقدی بوده که چرا ایشان اسم متهمان را بدون مخفف کردن آورده است در حالی که اسم بابک زنجانی را حتی باید به صورت “ب ز” بکار برد و این که مگر ایشان از اتهامات خبر دارد که در رسانه آنها را مطرح می کند که این استدلال از چند جهت غلط است، اولاً که به قول سخنگوی قوه قضایی در مصاحبه تاریخ 17 آبان 94، انتشار اسم و اتهام متهمانی مثل بابک زنجانی براساس قانون جدید، در صورت ضرورت و پس از تشخیص دادستان و موافقت ریاست قوه قضاییه، ایراد ندارد، پس بر این اساس لزوماً هرگونه اسم بردن از یک متهم و اتهام وی نقض قانون نیست، چرا که ایشان باید احتمال صدورمجوز در آن خصوص را می دادند، ثانیاً شخص زیباکلام طوری صحبت کرده اند که گویی نام بردن از یک متهم و اتهامش قبلاً توسط هرکسی صورت گرفته باشد عواقب سنگینی بر او مترتب شده است!!! و ثالثاً این که خود زیباکلام در مطلبش که در مورخ 21 خرداد در روزنامه آرمان منتشر شد، صرفاً به خاطر دستگیری حمید بقایی ، هم از ایشان اسم برد و هم با گمانه زنی انواع اتهامات را در خصوص ایشان مطرح نمود و هم بابت آن بازداشت و صرفاً بازداشت، سند مجرم بودن شخص احمدی نژاد را هم امضا نمود و هم از سعید مرتضوی نام برد که در ادامه بخشی از این مقاله ایشان را بازخوانی می کنیم:
«چند روزاست که آقای حمید بقایی یکی از معاونین آقای احمدینژاد بازداشت شده است. اینکه به چه دلایلی ایشان بازداشت شدهاند اعلامنشده است. آیا این بازداشت به علت اقدامات شخصی آقای حمید بقایی بوده یا اینکه به پروندههایی که در مورد دولت قبل مطرح است، مربوط میشود؟ هنوز سرنوشت پروندههایی مانند دانشگاه ایرانیان و سعید مرتضوی یا تخلفات دیگر مشخص نشده است. درعینحال این احتمال هم وجود دارد که بازداشت آقای بقایی به مسائل مالی مربوط نباشد زیرا اگر درخاطرداشته باشیم حدود یک سال پیش یکی از دوستان و همکاران آقای احمدی نژاد برای مدتی بازداشت شد. علت بازداشت او مربوط به مسائلی خاص بود اما این احتمال برای آقای بقایی بعید است. زیرا آقای بقایی فعال مطبوعاتی نبود و میتوان گمانههای دیگر برای بازداشت او مطرح کرد … احمدینژاد بقایی را شخصا وارد عرصه مدیریتی کشور کرده است و به هیچ شکل نمیتواند انتصاب وی را به خود تکذیب کند. علیالظاهر حمید بقایی یعنی احمدی نژاد و احمدینژاد با بقایی است.»
93/9/26
12:0 ع
بعد از مدتها سکوت رسانه ها در باره ی آقای اسفندیار رحیم مشایی، مرد پرحاشیه ی دولت دهم، دیروز و امروز چند رسانه به این طرح خبر یا تکذیب در خصوص مشایی پرداخته اند، دیروز سایت متین نیوز مطلبی به نقل از یکی از حاضران جلسه ی مشایی با برخی حامیان احمدی نژاد منتشر کردند که در آن آقای مشایی گفتند در یکسال اخیر از سیاست کنار کشیده اند و دیگر به سیاست بازنخواهند گشت و این که ضمن اقرار به اشتباهی که در 5 سال پیش از سوی ایشان بابت ماندن در کنار احمدی نژاد رخ داد اکنون و به منظور این که حزب اللهی ها و جریان پایداری دوباره با احمدی نژاد آشتی کنند، حاضر است خودش را فدا کند و از احمدی نژاد جدا بماند. هنوز چند ساعتی از این مطلب سایت متین نیوز نگذشته بود که سایت انصاف نیوز به نقل قول از یکی از نزدیکان احمدی نژاد و مشایی خبر متین نیوز در خصوص جدایی مشایی از احمدی نژاد را تکذیب کرد و همچنان روی همان جمله ی قدیمی احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد تأکید کرد و این دو را جدایی ناپذیر دانست، چند ساعت بعد خبرگزاری آریا مصاحبه ای با عبدالرضا داوری ترتیب داد و ایشان ضمن تأیید کناره گیری سیاسی مشایی، تأیید یا رد خبر جدایی او از احمدی نژاد را منوط به توضیح دفتر احمدی نژاد دانست که مجدداً متین نیوز همین خبر را در تأیید خبر خودش و رد خبر انصاف نیوز تحلیل نمود.
با تمام این موارد و فارغ از تأیید نسبی کناره گیری مشایی از احمدی نژاد چند مطلب در این خصوص قابل توجه است: