89/7/4
12:47 ع
مدعیان مکتب ایرانی و آنهایی که در پاسخ به مدعیان مکتب ایران، ایران را بی ارزش و ایرانی بودن را فاقد افتخار می خوانند، خواسته یا ناخواسته، اسلام و ایران را در برابر هم قرار داده اند. کسانی که هر جا لفظی از ایران، کورش، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایران و ... به کار می رود، گوینده را مخالف اسلام معرفی کرده و متهم به جایگزینی کورش به جای پیامبر اسلام و ائمهی هدی می نمایند و با هرگونه افتخار به ایرانی بودن و یاد از ایرانیان موفق و نیکنام مخالفند و فورا آنان را تکفیر می نمایند، در عمل به مدعیان مکتب ایرانی کمک می کنند.
قابل توجه این دوستان است که: شهید مطهری کتابی با عنوان خدمات متقابل اسلام و ایران نگاشت و این دو را بجای این که از یکدیگر دور نماید به هم نزدیک نمود و خود در آثار دیگر نیز به ایرانی بودن خود افتخار نموده است بدون اینکه برای ایران مکتبی مجزا و تقابلی در برابر اسلام قائل شده باشد. به عنوان مثال در بخش معرفی آثار شهید مطهری در خصوص کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران در سایت شهید آوینی به نشانی:
http://www.aviny.com/occasion/Enghelab_Jang/motahari/89/MoarrefiKotob.aspx
آمده (که به همین مضمون در بسیاری از سایتها و منابع معتبر دیگر طرح گردیده است و البته چه بهتر که به خود کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران مراجعه گردد):
خدمات متقابل اسلام و ایران :
دارای سه بخش می باشد . در بخش اول به این پرسش پاسخ داده شده است که ایا هیچ گونه تضاد و تناقضی میان احساسات مذهبی و احساسات ملی ما ایرانیان وجود ندارد یا اینکه اساسا دارای دو نوع احساس متضاد ( مذهبی و ملی ) می باشیم ؟
بخش دوم متکفل پاسخ به پرسش دیگری است و آن اینکه دین اسلام آنگاه که در 14 قرن پیش به ایران وارد شد ، چه تحولات و دگرگونی هایی در میهن ما به وجود آورد و آیا اصولا ورود اسلام به ایران برای این کشور موهبت بود یا فاجعه ؟ فصل « کارنامه اسلام در ایران » در واقع ماحصل و نتیجه نهایی مباحث طرح شده در این بخش است . در این فصل رهاوردهای ارزشمند اسلام برای ایران بیان شده است .
در بخش سوم به پرسش دیگری پاسخ داده شده است و ان اینکه ایرانیان چه نقشی در راه نشر و بسط تعالیم دین اسلام داشته اند و انگیزه ایرانی در این خدمات چه بوده است ؟
با مطالعه کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران ، خواننده به این نتیجه روشن دست خواهد یافت که « مسائل مشترک اسلام و ایران هم برای اسلام افتخار آمیز است هم برای ایران ، برای اسلام به عنوان یک دین که به حکم محتوای غنی خود ملتی باهوش و متمدن و صاحب فرهنگ را شیفته خویش ساخته است ، و برای ایران به عنوان یک ملت که به حکم روح حققت خواه و بی تعصب و فرهنگ دوست خود بیش از هر ملت دیگر در برابر حقیقت خضوع کرده و در راهش فداکاری نموده است .»
یک ایرانی مسلمان همانطوری که از مسلمان بودنش در جهت کارو خدمت خالصانه می تواند استفاده کند میتواند از نیروی حب وطن که از نشانه های ایمان نیز هست، انگیزهای برای آبادانی وطن و خدمت به هموطن داشته باشد. بالاخره در این کشور همه که مسلمان دوآتشه نیستند فقط برای خدا و خالصانه کار کنند، اصلا برخی دینشان غیر اسلام است، آری برخی هم به قصد آبادانی کشور و خدمت به هم وطن کار میکنند که البته همان هم در نهایت به نفع اسلام تمام میشود و چه بسا این افراد به اسلام تقابل نداشته و روزی به آن نزدیک شوند.
بالاخره وقتی اسلام و ایران را با هر انگیزهای در مقابل هم قرار می دهیم، خواه یا ناخواه در باب تضعیفشان گام نهاده ایم.
مطمئنا طرح بحث مکتب ایرانی مذموم بوده و حقیر نیز قبلا مقاله ای در خصوص آثار طرح این مطلب نگاشتهام، ولی از سوی دیگر باید مراقب بود که در تحلیل و رد باب مکتب ایرانی از آن سمت بام هم نیفتیم و خودمان نیز ایران و اسلام را در برابر هم قرار ندهیم که در عمل همان اثر و عواقب منفی را خواهد داشت، همان اشتباهی که از سوی برخی مداحان بزرگ و مذهبیون مطهری نشناس هرروزه اتفاق میافتد.