91/9/30
9:47 ع
همزمان با دلسرد شدن برخی انقلابی ها از آزادی به قید وثیقه مهدی هاشمی و بدبینی به کل نظام و احتمال معامله های پنهانی، آقای قدیانی وبلاگ نویس ارزشی وبلاگ قطعه 26 مطلبی نوشته است، البته همانطوری که آقای قدیانی در مطالب دیگرشان نهضت عدالتجویی را فریاد می زنند، اما هشداری می دهند که آن هم قابل تأمل است و مهم، و علی رغم این که عادت به درج مطالب سایر منابع در وبلاگم ندارم، اما از درج این مطلب نمی توانم بگذرم:
درسی از جمل
حد نقد را باید نگه داشت که شرط عقل است… و البته حد نقد را باید نگه داشت که شرط ولایت پذیری است. به «عقل» و «ولایت پذیری»، البته «قانون» را هم باید اضافه کرد. چه اینکه؛ ملک و مملکت اگر نباشد، سخن گفتن از کدام عدالت و حتی بی عدالتی؟!
راقم این سطور، روزهایی که گذشت، هم به کرات، نقد خاندان تبعیض نوشت و هم طعنه زد دستگاه قضا را. تند و غلیظ شاید نوشته باشم، اما به وادی محافظه کاری نیفتادم. فی الحال اما روی سخنم با بعضی دوستان معدود است که سخن از یاس می رانند و اینکه؛ ما همه سر کاریم!
عزیزان! بیایید همه با هم سفر کنیم به تاریخ. به صدر اسلام. به روزگار پس از جمل. من سئوال می پرسم، شما جواب دهید.
یک: آیا مولای متقیان علی (ع) درباره همه اشرار جنگ جمل، یعنی آمرین به این جنگ، مر عدالت را اجرا کردند؟!
دو: آیا حضرت نیز مصلحت اندیشی نکردند؟!
سه: آیا گذشته از عدم اجرای عدالت ظاهری، و اجرای مصلحت اندیشی، حتی امر بر نگه داشتن احترام بعضی امرای جنگ جمل نکردند؟!
چهار: اگر می گویید؛ «مولا علی (ع) یار نداشت، و الا…»، کاملا اشتباه می کنید. آن روزها در اوج قدرت بودند امیرالمومنین. برای حضرت، از آب نوشیدن راحت تر بود که به ظاهر روزگار، درباره همه فتنه گران جمل، مو به مو حکم محارب صادر کنند.
پنج: مای آرمان خواه، مای عدالت طلب، مای سازش ناپذیر، مای بابصیرت، مای باغیرت، آن روزها اگر بودیم، چه می کردیم؟! نستجیر بالله، آیا ما از علی (ع) بیشتر عاشق عدالت ایم که به گفته دوست و دشمن، کشته شدت عدل خویش شد؟!
شش: اگر مفهوم مقدس «عدالت»، ذیل مفهوم مقدس تر «ولایت» تعریف می شود، «ما همه سر کاریم؟!» دقیقا یعنی چه؟!
هفت: من البته عذر می خواهم که این نوشته در حکم یک «روضه باز» است، اما حال که قرار است توهم سر کار رفتن داشته باشیم، آیا روزگار بعد از جمل، وقت مناسب تری برای احساس سر کار بودن نبوده است؟! کجا آن زمان بعضی ها با آن همه فتنه در جمل، علیه معصومی در مایه های علی (ع) ولو اندازه یک ثانیه، -آری! فقط یک ثانیه- رنگ مجازات و زندان و محکومیت و… را به خود دیدند؟! آیا جز این است؛ آن روزها بنا به هر مصلحتی که علی (ع) می سنجید، حتی یک کلمه کیفرخواست علیه بعضی نامردان جمل صادر نشد؟!
*** *** ***
دوستان محترم! من خود به نیکی می دانم و خودتان هم بارها و بارها در فتنه های رنگارنگ ثابت کرده اید که تا آخرین نفس پای عهد خود با ولایت فقیه هستید، اما حد نقد را باید نکو نگه داشت و هر حرفی را نزد. حرف از یاس نزد. باز هم می گویم؛ هر حرفی را نزد. در آستانه سومین سالگرد یوم الله 9 دی، در حالی که هنوز سران آمریکا و اسرائیل، صفیر ذوالفقاری موشک دست چندم و ابتدایی ما «فجر 5» در گوش شان است، در عصر «بیداری اسلامی» که جهانشمول می نماید، در دوره ای که «امام خامنه ای» در اوج اقتدار، رسما و علنا اعلام می کند؛ «ما از هر کشوری که به اسرائیل حمله کند، حمایت می کنیم»، دقیقا بفرمایید محل اعراب بعضی «آقازاده ها» علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی کجاست؟! در این منظومه متعالی، اصلا که هستند و چه هستند؟! باشند چه می شود، نباشند چه می شود؟! و بود و نبودشان چه اهمیتی دارد؟!
دوستان محترم! شما خود بهتر از من می دانید که مصلحت اندیشی های «سیدعلی»، ریشه در مصلحت سنجی های علی (ع) در جمل دارد. فاتح خیبر و واهمه از عجوزه های جملی؟! نظام مقتدر، باشکوه و اسرائیل شکن جمهوری اسلامی و ترس از اجرای حکم درباره عجوزه های وطنی؟! تا «9 دی» هست، مصلحت، ریشه در ترس ندارد، ریشه در کرامت و حکمت دارد. این کرامت و بزرگ منشی علوی، البته فقط مختص دانه درشت ها هم نیست. این روزها، «سیدعلی»، همان «سیدعلی» است که در حسینیه ساده و باصفای خود، در فتنه سال 78 در یک جمله کوتاه، یک جا از کار ناپسند شمار قلیلی از خطاکاران -که هیچ کدام هم آقازاده نبودند!- گذشتند. اصلا و اصولا کرامت، زیبنده آن است که در اوج قدرت نشسته. اهل ترس بخواهند هم نمی توانند کریم یا حتی حکیم باشند.
دوستان محترم! جنس مصلحت سنجی در پایان جنگ جمل، با مصلحت سنجی از فقدان یار و «این عمار؟!» فرق می کند. آنچه ما می گوییم و پایش هم ایستاده ایم؛ «نمی گذاریم تاریخ تکرار شود»، معطوف به دومی است. چه اینکه ما هم الان روزگار خود را گره به زلف باشکوه «خیبر و بدر» زده ایم و قدرت امروز خود را با آن دوران اقتدار قیاس می کنیم.
دوستان محترم! زیاد از حد از «فایل صوتی» گفتن و بیش از اندازه از آقازاده ها نوشتن، و از این بدتر، به بعضی نتیجه ها رسیدن و هر حرفی را زدن، اتفاقا همان خواست جماعت فتنه است. دقیقا همان خواست اهل فتنه است.
دوستان محترم! ما بی نیاز به سکوت و محافظه کاری، البته حرف مان را می زنیم، نقدمان را می کنیم، گاهی حتی از قوه قضائیه هم انتقاد تند می کنیم، تا حدش شلوغی آرمان خواهانه هم داریم، لازم باشد حال خاندان تبعیض را هم می گیریم و خیلی محترمانه، حق شان را کف دست شان می گذاریم، اما… همان که ابتدا نوشتم: «حد نقد را باید نگه داشت که شرط عقل است… و البته حد نقد را باید نگه داشت که شرط ولایت پذیری است».
*** *** ***
کدام عدل، و گله از کدام بی عدالتی -واقعی یا ظاهری!- اگر علی (ع) نباشد؟! عدالت به واسطه اتصالش به علی (ع) و ولایت زیباست. پس به واسطه همین اتصال، زنده باد آن مصلحتی که ولی فقیه، ایضا دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، از روی کرامت و حکمت می سنجند. مصلحت، آنقدرها هم بد نیست. اسمش بد در رفته! کلا هم نشینی با جناب عالیجناب، بی عواقب نیست!!
نمی دانم؛ واقعا نمی دانم، اما گمانم یکی از رموز مصلحت سنجی های مقتدرانه، حفظ کینه انباشته آحاد مسلمین از اهل زر و زور و تزویر باشد. اگر این تحلیلم درست باشد، قطعا زیرکی و کیاست «آقا» ریشه فزون تری در کاربلدی «مکتب نهج البلاغه» دارد.
دوستان محترم! از محسنات «مصلحت» این است که دل تا ابدالدهر برای «عدالت» پرپر می زند. اگر از صدر اسلام تا امروز، ما از اصحاب زر و زور و تزویر، به شدت مضاعف، بدمان می آید، مدیون مصلحت اندیشی های مقتدرانه ایم. سینه ما خالی از این دشمنی مباد!
میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.