89/2/8
8:44 ص
مگر می شود، سال سال همت و کار مضاعف باشد و هفته هفته کارگر، و انسان به یاد کارفرمای ازلی خود نیافتد. از نگاه جزئی نگرانه، کارگر فردی است که در قبال دریافت حق السعی برای کارفرما کار می کند ولی از نگاه وسیع تر، هر کسی که کاری می کند، در قبال آن به دنبال مزد و هدفیست که خواه معنوی باشد و یا مادی، می توان او را کارگر تلقی نمود، در این وسعت از نگرش به کارگر، هر کسی که به دنبال اجر و ثواب از فرمان الهی اطاعت می کند نیز کارگر خداست. در گامی فراتر از این، در نگاه گسترده حضرت امام خمینی (ره)، خالق منان نیز کارگر است ولی بهترین کارگر، چرا که منشأ تمام کارهای خوب است و هیچ کار بدی از او سر نزده است.
حال که همه ما کارگریم با طرح چند سؤال و یافتن پاسخ آنها در درون خودمان به یک خودآگاهی از نحوه کار کردمان در عرصه کارگاه جهان و در پیشگاه کارفرمای ازلی خواهیم رسید.
1- ما به درخواست که یا چه کسانی کار می کنیم؟ آیا مثلا فقط برای رضایت رییس، یا رضایت ارباب رجوع و یا رضایت پدر و مادر و زن و فرزند کار می کنیم؟ و یا همه اینها را پلی برای رسیدن به رضایت خداوند می دانیم؟
2- آیا واقعا کارها را آنطور که از ما خواسته اند انجام می دهیم یا نه، هر طور که دلمان خواست و از هر راهی که خواستیم امورمان را به پیش می بریم؟
3- آیا آنقدر خوب کار می کنیم که کارفرمای ازلی را راضی کرده باشیم؟
4- آیا آنقدر کار قابل پاداش جمع کرده ایم که بشود روی مزدش برای روز مبادا حساب کرد؟ یا نه باید به فکر تحمل مجازات کم کاری هایمان باشیم.
5- آیا همیشه طوری کار می کنیم که گویا کارفرمای ازلی شاهد و ناظر کارهایمان است؟
6- نکند حاصل تلاش مان را چون یک سطل شیر، با لگد ریا و منت نقش زمین می سازیم؟
7- آیا سعی کرده ایم که از کار برای کارفرمای ازلی لذتی بریم و یا کار و عبادت در کارگاه الهی برایمان رنج و عذاب است؟
8- نکند رضایت سایر کارگران را به رضایت کارفرما ترجیح داده باشیم؟
9- نکند از ساعت کاریمان برای کارهایی که مورد خشم کارفرماست استفاده می کنیم؟
10- آیا از شوق مزد برای کارفرمایمان کارمی کنیم و یا رضایتش را بر مزدش ترجیح می دهیم، تا نکند ما را از لیست بیمه کارگران خود خط بزند؟
11- نکند از کار آن هم کاری که خدا از ما خواسته شرم کنیم؟ نکند لفظ بندگی و عبودیت را کوچک بدانیم و یا از عبادت در خلوت و جلوت، از دست بوسی پدر و مادر، از احترام به علما، از خدمت به خلق و افتادگی در برابر مردم خجالت بکشیم؟ نکند عبادتمان ما را عبد خدا نکرده باشد؟