89/1/28
8:2 ص
آیا منظور آقای رییس جمهور از مخالفت با تعریف سقف2 فرزند برای هر خانواده، همان موافقت با سیاستهای آقای هاشمی است که منجر به جهش جمعیتی در کشور و مشکلات عدیده اشتغال و مسکن شد؟!
یادم هست که در آن موقع هیچ مرزی برای تعداد فرزند تعریف نمی شد، ولی آیا منظور آقای احمدی نژاد نیز همین است؟ یک نگاه به تعداد فرزندان آقای احمدی نژاد این تئوری را در همان مرحله اول رد می نماید، اما جمع بندی حقیر از چند باری که آقای احمدی نژاد به این مقوله پرداختند، این است که ایشان با انتخاب راهکاری که به سیاست گذاری هایی افراطی یا تفریطی منجر شود، مخالف است، مثل برخی از کشورهایی که (مانند چین) برای کسانی که بیشتر از یک فرزند داشته باشند، جریمه های سنگین تعریف نموده اند و مانند برخی از کشورهای اروپایی که برای فرزند دار شدن تشویق های بزرگ منظور کرده اند.
آقای احمدی نژاد معتقد است که نرخ رشد کشور باید بر اساس توانایی کشور در خصوص تامین شغل، مسکن و نیاز به جمعیت جوان و پویا در هر دوره زمانی سیاستگذاری شود. مثلا ایشان عقیده دارند وقتی توانایی کشور در تعلیم و تربیت دانش آموزان به حد مثلا 10 میلیون دانش آموز رسیده است، کاهش استفاده از این توانایی منجر به تعطیلی مدارس، بیکاری معلمان و کاهش نسل جوان و فعال در آینده نزدیک خواهد شد.
اصولا یکی از شاخصهای مهم در افزایش رشد اقتصادی یک جامعه میزان جوان بودن نسل فعال آن کشور است و در صورتی که میانگین سنی جامعه مدام افزایش یابد، به ناچار سن بازنشستگی در بعضی امور نیز باید افزایش یابد و از سویی در بخش آموزش، سن بازنشستگی کاهش خواهد یافت. بهم خوردن تعادل جمعیتی یک کشور، تعادل ساختارها و سرعت پیشرفت آن کشور را بهم خواهد زد، با قبول این تعریف می توان نتیجه گرفت که برای تعیین و هدایت نرخ رشد جمعیت باید برنامه ریزی کرد.
یکی از موضوعات مهم که در گذشته مغفول مانده این است که هدف گذاری برای نرخ رشد جمعیت در شهری مانند تهران باید با شهرهای کوچک و روستاها متفاوت باشد؛ چرا که توانایی ها، نیازها و مشکلات در هر یک متفاوت است. مسلما یکی از دلایل این که روستاها مدام خالی می شوند، همین سیاستگذاری جمعیتی یکسان برای کل کشور است، چرا که تعداد فرزند متناسب با تعداد و حجم فعالیت های کشاورزی و دامپروری در یک خانواده روستایی، مستقیما در حفظ حیات اقتصادی آن تاثیر دارد. حال با این پیچیدگی موجود، لزوم برنامه ریزی مستمر و هدف گذاری و هدایت جامعه غیر قابل انکار به نظر می رسد.
نکته مهم دیگر اینکه، با توجه به طرح شکست خورده دهک بندی که توسط مرکز آمار ایران انجام شد، جای خالی یک نهاد پژوهشی تحقیقاتی علمی را در این گونه پروژه ها خالی می بینم. حقیر به مدت یک سال در خصوص غیر علمی بودن دهک بندی مورد ادعای مرکز آمار ایران نوشتم و البته با ارج نهادن به اخلاق حسنه دولت که در هر لحظه ای که وجود اشتباه یا نقصان در پروژه ای را دریافت می کند، مبادرت به جبران و اصلاح آن می نماید، همچنان خلاء یک نهاد علمی را در این گونه موارد احساس می نمایم.
از جنبه مذهبی نیز علی رغم اینکه حقیر دامنه دستور خدا، مبنی بر اینکه از ترس روزی فرزندان خود را نکشید را صرفا در خصوص از بین بردن فرزندان در عصر جاهلیت و نوزادانی که به حد دمیده شدن روح رسیده باشند برداشت می نمایم و تسری این دستور را به ممانعت از روشهای مشروع مدیریت جمعیتی صحیح نمی دانم، به خصوص اینکه با این سوء برداشت، علما و مراجع را نیز مورد نکوهش قرار دهند.
در پایان ضمن اینکه بر صحت سخنان آقای احمدی نژاد در خصوص لزوم بازتعریف و سیاستگذاری جمعیتی دقیق، علمی و متناسب برای کل کشور تاکید دارم، امیدوارم که این امر به زودی زود و با لحاظ تمام جوانب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، جغرافیایی، نظامی و امنیتی صورت گیرد و به صورت دوره ای و مستمر با پایش و کنترل آمار جمع آوری شده از کل کشور مراحل تحلیل، برنامه ریزی و هدف گذاری به یک چرخه 5 ساله (همزمان با دوره های آمار مسکن و نفوس کشور) تبدیل گردد و این مهم به درستی صورت نمی گیرد مگر توسط یک مرجع یا هیأت علمی که با حضور تمامی بخشهای ذینفع، به کلیه عوامل مهم در این خصوص اشراف داشته باشد.