88/12/29
12:32 ص
قبل از انتخابات اخیر و مدتی پس از آن، تمام توان رسانه های اصولگرایی به مباحث مربوطه معطوف شده بود، اما کم کم که به همت مردم و هدایت های رهبری، جریان فتنه مدیریت شد، رسانه های اصولگرایان بخصوص رسانه های نوظهور که عمدتا سایت و وبلاگهای جوان ارزشی هستند به سردرگمی و پرداختن به مسائل نسبتا کم اهمیت وقت می گذرانند.
آنچه مایه نگرانیست، این که استعدادهای بالقوه که عمدتا جزء رویش های طلایی انقلابند، به خمودی نگرایند. حقا و انصافا، یافتن مسئله با اهمیتی مانند انتخابات اخیر در تاریخ انقلاب بسیار مشکل است و این مسئله تا حدی مشکل ما را توجیه می کند، ولی به نظر می رسد که حرکت به سوی اهداف متعالی انقلاب تازه در ابتدای راه است و غیر از آن، حرکت به واسطه چوب هایی که لای چرخ انقلاب به همراه آن در چرخشند، به روانی صورت نمی گیرد. در این میان، بعضا تمام توانها صرف مباحث کوچکی مانند تحلیل شخصیت برخی افراد می شود و این درحالیست که جریان شناسی در ستون مطالب تحلیلی این رسانه ها بسیار کمرنگ شده است.
چه ناراحت بشویم یا نشویم، باید قبول کنیم که اگر رسانه های اصولگرا از بزرگ تا کوچک در جریان های مروج تجملگرایی، فساد اقتصادی و اصلاح طلبی، به خوبی به تحلیل و جنگ رسانه ای می پرداختند، شاهد یک عقب گرد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی از معیارهای انقلابی نبودیم.
این مسئله که اکنون به ندرت از رهبران و بزرگان دوجریان سرمایه داری و اصلاح طلبی می توان تعهد به انقلاب و آرمانهای والای امام را مشاهده نمود، اینکه از آقازاده های صلبی و فکری این دوجریان، چیزی جزتلاش عامدانه در استحاله انقلاب یا کودتای مخملی مشاهده نمی شود، صرفا یک نشانه آشکار از ضعف مفرط اصولگرایان و رسانه های متعهد است. به خدا قسم که اگر، این صحنه ای را که حضرت آقا می دیدند و بیان و تشریح می کردند، دیده می شد، کار به اینجا نمی رسید. اگر این شبیخون، تهاجم و ناتوی فرهنگی را باور می کردند که کار به جنگ نرم و کودتای نرم نمی رسید. آنچه مسلم است، این جریانها یک روزه بروز نیافتند، یک روزه قدرت نگرفتند، یک روزه برنامه ریزی و اجرا نمی کردند، پس چرا کسی به خودش جرأت یا زحمت درگیری با این جریانها را نمی داد، جز رسانه هایی به تعداد کمتر از انگشتان دو دست.
حال همه می دانیم که در مدیریت این فتنه، نقش اصلی را رهبری و مردم داشتند که بخوبی حقوق یکدیگر را رعایت نمودند و بدون آنکه زحمت رسانه ها را نادیده بگیرم، باید بگویم که متأسفانه نقش این رسانه ها در تولد، رشد و چموشی این جریان ها را اصلا نمی توان منکر شد.
بنده به مناسبت عضویت در گروهی از وبلاگ نویسهای ارزشی و به مناسبت آگاهی نسبی از مباحث و مشغولیات فکری همسنگران عزیز، به این نتیجه رسیده ام که علی رغم اینکه رسانه های برگرفته از رویشهای انقلاب، عموما واجد توانایی های بالقوه بالایی هستند، متأسفانه بعلت خلاء سیاسی پس از فروکش کردن جریان فتنه، خمودی یا سردرگمی این رسانه ها، موجب اتلاف توان این سرمایه های ارزشمند می گردد.
با توجه به اینکه مباحث بسیار مهمی در کشور وجود دارد که به آنها یا اصلا و یا آن طور که شایسته است پرداخته نمی شود، مواردی را بعنوان مثال می نگارم. مسلما از این دست موارد زیاد دیگری وجود دارند که همت همه دوستان عزیز را می طلبد.
- موج عدالت خواهی به ویژه در خصوص فتنه گران باید به یک خواست سراسری تبدیل شود، تا آن قسمت از بدنه نظام که متأسفانه از رهبری و مردم عقب مانده اند، به جرأت تصمیم گیری و اقدام برسند. این مقوله نباید همراه فتنه فروکش نماید که متأسفانه دستهایی نیز در کار است تا مسائل مهم را در پس کم اهمیت ها مخفی نمایند و تنها چیزی که می تواند این دستها را قلم نماید، قلم مدافعان واقعی انقلابست.
- جریانهایی که به زودی به جریانهای معارض تبدیل خواهند شد، در حال رشد، نمو و یارگیری هستند که متأسفانه از تیزی قلم اصولگرایان واقعی مصئون مانده اند. این جریانها به خوبی با دوجریان دور شده از انقلاب رابطه برقرار کرده و صرفا برای حفظ حیات خود به صورت مقطعی از آنان تبری می جویند، و در همان حین نیز با کوچک جلوه دادن خطاهای بزرگ، پیشنهادهای حکمیت و مصالحه می دهند.
- با توجه به اینکه جریان اصولگرایی هنوز فاقد یک تعریف و شناسنامه رسمی با تمام مشخصات است، به نظر می رسد اولین وظیفه رسانه های اصولگرا، تمرکز بر این امر است. به عنوان مثال چرا برخی باید به خود اجازه بدهند خود را جزء سران اصولگرایی معرفی کنند اما در مباحث اصولی مانند مبارزه با رانت خواری و آقازادگی، تبعیت حقیقی از ولایت، پرهیز از تجملگرایی، قانون گرایی و ... در جا بزنند و حتی برخلاف آنها برنامه ریزی نمایند. این عدول های اساسی از اصول توسط اصولگرایان سنتی، ضرورت یک تعریف دقیق و یا یک بازتعریف به روز را خاطر نشان می کند.
- عدم تعریف خطوط قرمز در جبهه اصولگرایی منجر شده است تا برخی از اصولگرایان منتقد و منصف به زعم برخی اصولگرایان دوآتشه، غیر اصولگرا و حتی متاسفانه خائن به اصولگرایی و حتی خائن به انقلاب معرفی شوند که این مسأله مطمئنا منجر به تفرقه، دشمن شادی و مورد سوء استفاده قرار گرفتن شده و خواهد شد.
- در همان اوج جریان فتنه، بحث بسیار مهم هدفمند کردن یارانه ها از دید رسانه های اصولگرا، آنقدر مخفی ماند که این طرح به محملی برای انتقام جویی برخی از مردم و دولت تبدیل شد، به نحوی که برخی که در جبهه سیاسی با دولت درگیر بودند، با مشاهده شکست، فورا نیروهای خود را به سمت جبهه اقتصادی سوق داده و در همان سنگر جاخوش نمودند و در حالی که دولت به اجرای طرح بسیار مهم و حیاتی بر زمین مانده مانند هدفمند کردن یارانه ها بعد از سهمیه بندی سوخت، آنهم با این همت عالی و خستگی ناپذیری و دلسوزی مشهود برای کشور و مردم تمایل دارد، مخالفتهای غیر کارشناسی برخی خواص، به سرعت به کنش های لجوجانه و سیاسی در اذهان مردم تعبیر می شود که البته این خواص نتیجه این لجاجت ها را در اولین انتخاباتی که در آن نامزد شوند خواهند دید و البته از سویی نیزعدم مشارکت رسانه های اصولگرا در این مباحث بسیار مهم از این قبیل، مطمئنا به ضرر کشور و مردم بوده و خواهد بود.
-سعی در کاهش اختیارات و افزایش مسئولیتهای دولت از سوی تشخیص مصلحت نظام و مجلس شورای اساسی با تصویب طرح های مشکل ساز برای دولت و مردم از قبیل رأی دادن در تمام اختلافات بین شورای نگهبان و مجلس به ضرر دولت از سوی مجمع تشخیص، یا الزام دولت به ارجاع تمام مصوبات خود برای تأیید به مجلس و یا استحاله طرح ها ولوایح دولت، مانند بودجه 89 و هدفمند کردن یارانه ها، به نحوی که دیگر مورد قبول دولت نباشد و پافشاری در الزام دولت به اجرای آنها، کمک رسانه های اصولگرا را طلب می کند.
- ایرادهای متواتر واردشده از سوی نهادهای نظارتی مجلس و قوه قضاییه مانند سازمان بازرسی کشور و دیوان محاسبات کل کشور که طرح ایراد آنها عموما با سروصدا و اعلام اشتباه در ایرادات بی سروصدا انجام می شود. این اتهام ها که بدون اثبات در رسانه های کمین کرده منتشر می شود، دو سؤال را ایجاد می کند، اول اینکه چرا در برابر معرفی اسامی رانت خوارها و مفسدان اقتصادی واقعی، این قدر مقاومت می شود و ثانیا اینکه چرا رسانه های اصولگرا به صورت تخصصی در این درگیری ها وارد نمی شوند تا عادت حسنه کناره گیری رییس محترم جمهور از درگیری های لفظی و وقت گیر، به ضعف و شکست تعبیر نگردد.
- مدنظر قراردادن و شناساندن سنگرهایی که بجای اینکه در خدمت اصولگرایان واقعی باشد، در جهت تضعیف این جریان از آنها استفاده می شود (مانند ریاست فراکسیون اصولگرایان مجلس و البته خود مجلس اصولگرا) و از سویی معرفی و حمایت محکم از سنگرهای واقعی حامی انقلاب در هجمه های غیر منصفانه، مانند حمله به شورای نگهبان.
- چرا در مبارزات رسانه ای به سوابق، تحصیلات، مراجع صدور گواهی های تحصیلی و ... برخی جریانات غیر همراه یا متضاد با انقلاب و ولایت توجه نمی شود. به عنوان مثال چرا در جبهه اصولگرایان به مدرک دکترای افتخاری آقای خاتمی که 8 سال از نام آن سوء استفاده نمود، پرداخته نشد ولی در جبهه مخالف، اقدامات زیادی به صورت غیر منصفانه بر علیه دولت انجام شد، آن هم درحالی که رییس محترم جمهور خواستار تدوین قانون برای بررسی تمام مدارک تحصیلی مسئولان گردیده بود.
- اصولگرایی جریانی نیست که معطوف به حرکت های سیاسی باشد، بلکه باید حضور تخصصی و علمی در عرصه های اقتصادی، فرهنگی و هنری نیز فعالانه و متناسب با حضور سیاسی اصولگرایان باشد، مطمئنا ضربه های مهمی از انحرافهای اقتصادی، هنری و فرهنگی دولت های حاکم، طی دوره های ریاست جمهوری مختلف به انقلاب وارد شد.