88/10/19
1:31 ع
اکنون مطالبی را می نگارم که مدتیست انتظار می کشم تا بشود نگاشت و علتش اینکه جنبش سبز به پایان رسید و این حقیقت از 16 آذر مشخص شد، که دلایلش را مختصر بر میشمرم:
1- اعلام 17 و 18 آذر برای ادامه اغتشاشات، از آن جهت که در صورت فروکش کردن شعله ضعیف آشوب، بر افروختن مجدد آن بسیار بعید بنظر می رسید.
2- جنبش سبز که با کوبیدن شعارهای اصلی خود که احترام به قانون اساسی، توجه به منافع ملی، دوری از دروغ و رعایت استقلال به دیوار، حامیان خود را از دست میداد، می خواست بجای مردمی که از این فتنه دور می شدند، عده ای از اپزیسیون را بدور خود جمع کند، و برای حفظ این اپزیسیون، آخرین شعار ارزشی خود را که همان پیروی از خط امام بود، به دیوار کوبید، بعد از اینکه پاره اش کرد.
3- تمام فرصتهایی که برای دستگیر شدن و مظلوم نمایی ایجاد شد، با درایت و تحمل مسئولان، فقط سیاهی بود که به زغال ماند واینبار زدن به سیم آخر با همان تعداد معدود دانشجو و در عوض با گسترده تر کردن زمان اعتراضات به سه روز و توهین به ارزشی که بین تمام مسلمانان و مستضعفان جهان، غیر قابل بخشش می نمود، در دستور کار قرار گرفت.
اما سوالی که مطرح است اینکه، با کسانی که قانون اساسی، منافع ملی، حرمت امام، میانجیگری بزرگان و حتی دستورات رهبری را پشت سر گذاشته اند، تا کی باید مدارا کرد و آیا این تحمل اگر از روی مصلحت سنجی است، عدالت را که ارزشی مطلق است، نقض نمی کند؟ و یا حال که اکثریت قریب به اتفاق جامعه از جنبش سبز شناخت خوبی پیدا کرده اند، هنوز فرصت مناسب مهیا نشده است؟ و یا شاید قرار است تا این گروه را بهتر بشناسانیم و بعد اقدام قانونی و عادلانه انجام دهیم؟ و اگر چنین است، به چه دلیل علنی بودن دادگاههای رسیدگی به جرایم دستگیرشدگان را که بسیار به شفاف سازی کمک می کرد، لغو کردیم؟ و آیا هنوز وقت آن نشده است تا خون های کثیف و لخته شده در شاهرگهای انقلاب را حجامت کنیم؟ ویا اعتقادی به هبوط برای خواص نداریم؟ هبوطی که از آدم شروع شد. آیا ابوموسی عشعری ها و طلحه و زبیر ها، در زمان امام دوباره بروز نکردند که کنون نیز نکنند. آیا همانطور که از احمدی نژاد بحق انتظار میرود تا در انتخابهایش طرفدارانش را دلسرد نکند، بهتر نیست تا یکی از موجبات دلسردی طرفداران نظام را که سالهای سال است با اعیان، انصار و اقوام، اقدام زشت فساد اقتصادی و اجتماعی را بر گرده فقرا فرود آورده، با حکمی عادلانه و با نیت قربتا الی الله و با ملاک قرار دادن حال افراد، به دلگرمی تبدیل نماییم؟
افرادی که مدیریتشان، با تفکرات ریاست دوستی، عافیت طلبی و منفعت جویانه همراه بود، فرهنگی را در جامعه مدیران به میراث گذاشتند، که هنوز با فدا کردن یک شبه رجایی اصلاح نشده است. طی 8 سال تمام مسئولان از فیلترهای تفکرات مدیریتی این افراد باید رد می شدند تا رییس شوند یا رییس باقی بمانند، در 8 سال بعد نیز از بغض این افراد، مردم به گروهی دیگر رأی دادند که نه تنها ضعف قبلی ها را داشتند، بلکه دین را نیز به سخره گرفتند، البته بعد از اینکه مهمترین محتوایش را که همان عدالت محوری بود، مکیده شده بود.
این مادران فساد اقتصادی و فساد فکری از کسب هر مقام و مسندی محروم نماندند و نماندند تا قدرتمندیشان با قدرت نظام مترادف تصور شد و در ادامه حیات خبیثه شان، از آنجا که این دو گروه در وجه مشترکشان که حب دنیا بود به وحدت رسیدند و البته دیدیم که چه زیبا خداوند شکست عزت کسانی را که قصد خاموشی نوری را داشتند که خدا افروخته بود، و اینبار این وحدت مفاسد، که نامرئی تصور میکردندش، همه را متوجه خود نمود و بغض مفسدان اقتصادی و فرهنگی، به حب عدالت طلبی عجین شد و در نتیجه انتخابات دهم بروز یافت.
اکنون مقابله با مظاهرفسادهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که مطالبه دولت و ملت بود به اراده قوه قضاییه آراسته شده است، تا دیگر نبینند، عده ای عزتی را که از انقلاب و امام گرفته بودند، در راه ذلت انقلاب و امام هزینه نمایند و بچرخند و نفس کش بطلبند.
خدا کند که عزم مقدس قوه قضاییه، خط قرمزی را برسمیت نشناسد، تا فقط، هرآنکس را که حساب پاک است از محاسبه باک نباشد، نه اینکه محاسبه ای نباشد و یا محاسبه گر را باک باشد.