90/2/20
10:48 ع
امروز آقای توکلی از یارغارش، رییس مجلس خواست تا شأن مجلس را رعایت و اثبات کند و نگذارد که وزارت خانه ها به این شکل ادغام شود و بعد کلی در باب تفاوت انضمام و ادغام گفت و هم صدایی ایشان با آقای کواکبیان و سپس آقای لاریجانی در این که وزرا باید پاسخگو باشند و دولت نیز حق چنین کاری ندارد، برایم کافی بود تا بدانم بحرانی دیگر قرار است فکر و ذهن و انرژی کشور و رسانه ها را به خود مشغول کند.
مختصر این که مجلس از سویی توپ ادغام را به زمین دولت انداخته و از سویی وزارت ورزش را در جهت نظارت بیشتر بر دولت تصویب نموده بود، انگار حالا از وارد عمل شدن دولت ناراحت و نگران و از قانون قبلی خویش پشیمان است و قرار است که من باب اثبات مقام محوریت و نظارت خویش، به نوعی دولت را این گونه مهار نمایند که چرا یک وزیر رفته و وزیر دیگر جایش را گرفته است، ناراحت کننده تر این که دولت می توانست با یک اقدام ساده یکی از دو وزیر وزارتخانه های ادغام شده را عزل و دیگری را سرپرست موقت وزارت خانه ی در دست ادغام قرار دهد تا با طی مراحل قانونی این حرف و حدیث ها پیش نیاید ولی انگار دولتی که از حواشی فراری بود عاشق حواشی و اصلاً قائم به حواشی شده است.
هر آنچه که گفتم وقتی بغرنج تر می شود که بدانیم در همین روز، مجلس دوباره طرح نظارت بر نمایندگان را به کمیسیون می فرستد تا این طرح بیش از پیش معطل بماند و شاید هم اصلا با همین دست به دست شدن برای این دوره ی نمایندگی قابل تصویب و اجرا نباشد.
تناقض آشکار در حس مسئولیت پذیری مجلس اینجاست که بدانیم در حالی که عطش نظارت مجلس بر دولت سیری ناپذیر است، اصلاً حاضر به تحت نظارت قرار گرفتن نیست و بدتر این که پرچمد اران مخالفت با نظارت بر مجلس، خودشان از تندروترین ها در سوال از دولت، استیضاح وزرا و تصویب قوانین دست و پاگیرِ صرفاً نظارتی هستند، انگار مجلس می خواهد اثبات کند که مرگ خوب است اما برای همسایه.
هر آنچه که توضیح داده شد و مسائلی از این قبیل که بین قوه ی قضاییه و مجریه نیز کم نیست، این سؤال را در ذهنم تداعی می کند که آیا مسئولان کشور نمی دانند که روزی باید میز و صندلیشان را تقدیم مقام بعدی کنند و اگر چنین نبود هرگز نوبت به خودشان نمی رسید؟! یعنی نمایندگان مجلس که تمام هم و غم شان فعلاً حفظ محوریت مجلس است و یا دولتی که بخشی از وظایفش شده است اثبات شخص دوم مملکت بودن، و یا قوه ی قضاییه که به هیچ کس حق نمی دهد که در عدم برخورد با مفسدان بزرگ اقتصادی یا فتنه گران اظهار نظر کند، فکر نمی کنند شاید روزی در جبهه ی مقابل و در جایگاه های رقبای فعلی خود قرار گیرند؟! آیا تنها در آن صورت ملت باید شاهد تغییر موضع باشند که مثلاً محوریت مجلس به دولت و محوریت دولت به مجلس تبدیل شود؟!
متأسفانه کار ما ملت به جایی رسیده است که بایستی دعواهای جنجالی و در عین حال بچگانه ی مسئولان مان را ببینیم و به حال خودمان غصه بخوریم! ای کاش می دانستم این بزرگانی که با هنرمندی تمام، مسائل کوچک را به راحتی به بحرانی ملی تبدیل می کنند، هنوز خودشان را کوچک ملت می دانند و یا خودشان را صاحبان کشور و صاحب اختیاران ملت فرض کرده اند؟! ای کاش در این شرایط که انگار شأن ملت فراموش شده است می توانستیم در یک راهپیمایی سراسری، مسئولان خود را دعوت به حفظ حرمت و شأن ملت و همنوایی در حرکت در مسیر انقلاب و دستورات رهبر بنماییم.