95/5/17
4:12 ع
شاید بیش از دو سال بود که بحث احمدی نژاد و مشایی را با توجه به عدم تکاپوی آشکار سیاسی شان جز در مباحث دوستانه مطرح نمی کردم هرچند میدانستم در تمام مدتی که از پایان کار دولت دهم می گذشت تشکیلاتی با اعضای متعصب حامی احمدی نژاد و مشایی به صورت مستمر برای هماهنگی و دیدار با مشایی و احمدی نژاد به تهران می روند لیکن از مقطعی که سفرهای استانی احمدی نژاد با طعم و بوی انتخاباتی شروع و به صورت انتخاباتی هم منعکس شد، قضیه تفاوت کرد.
سخنرانی های احمدی نژاد، برخی از ادعاهای حامیان احمدی نژاد و مشایی از جمله عبدالرضا داوری و هجمه هایی که به کلیت جریان حزب الله وارد شد و یا طرح توجیهی برای توزیع یارانه 250 هزارتومانی از سوی عبدالرضا داوری اجازه نمی داد که شائبه انتخاباتی بودن این تحرکات، شعارها و سروصداها را بتوانم منتفی بدانم که این مسئله با بروز سوالات و انتقاداتی از سوی امثال ما از آقای احمدی نژاد آغاز گردید.
واقعاً برای ما سوال بود که حرف از ریاست جمهوری کدام احمدی نژاد است؟! اویی که در ولایتمداری تابع محض رهبری در سال 84 بود یا اویی که در برابر حکم عزل مشایی تعلل کرد و چند تا وزیر ولایی را به خاطر او کنار گذاشت یا اویی که به خاطر ابقای مصلحی دچار دورکاری (عبارت دکتر رامین مشاور احمدی نژاد به جای خانه نشینی) چند روزه شد، یا اویی که یکشنبه سیاه مجلس رو با همکاری علی لاریجانی رقم زد یا اویی که برای بازرسی و نه بازدید از زندان اوین (که تازه جوانفکر درآن زندانی شده بود)، با قوه قضاییه درگیر شد و یا آن احمدی نژادی که فقط روی مشایی که رهبری حتی با معاون اولیش مخالف بود به عنوان رئیس جمهور یازدهم کشور سرمایه گذاری کرد؟! آیا همچنان واژگان انسان و انسانی را به جای اسلام و اسلامی جایگزین می کند؟! آیا همچنان آن کسی را که می گفت دوره اسلام گرایی تمام شده است را در کنار خود حفظ خواهد کرد؟!
ولی پاسخی که از جریان متعصب احمدی نژاد و مشایی دیده شد در کنار برخی استدلالهای تکراری و غیرقابل قبول، توهین، تهمت و حتی تهدید بود که علیه خودم هم رخ داد؛ در هر صورت اگر احمدی نژاد و تیمش دنبال این هستند تا جریانی حزب اللهی که دو بار با رأی و حمایت متدینین و حزب اللهی ها پیروز انتخابات شد دوباره به قدرت برسد باید بتواند به سوالات کلیدی ایشان پاسخ بدهد و یا این که لااقل سؤالاتشان را تاب بیاورد و با بی اخلاقی با ایشان برخورد نکند.
در این مدت با وجود این که هرگز دست از مبارزه با جریانات انحرافی به اصطلاح روشنفکری، حامیان فتنه، تاراجگران بیت المال، سازشکاران با آمریکا و... برنداشته ام، اما نتوانستم مقوله جریان انحرافی و تبعات بازگشت قدرتمندترشان به مرکز قدرت را نیز کنار بگذارم، هر چند از برخی دوستان عزیزی که بعضا دچار آلزایمر شده اند هم مورد گلایه قرار گرفتم، لیکن اعتقاد دارم نباید از چاهی به چالهای دیگر و چه بسا چاهی دیگر سقوط کرد! همچنان از این جریان خواهم نوشتم چرا که می بینم ایشان دنبال دوقطبی کردن روحانی-احمدی نژادی انتخابات هستند چرا که این دوقطبی موجب حذف سایر رقبا اعم از اصلاح طلبان و یا انقلابی خواهد شد، چرا که با این روش به جای ارائه دادن برنامه، تنها مردم را از همدیگر خواهند ترساند تا از ایشان رأی بگیرند!
اعتقادم این است که اگر چه برایند 8 سال خدمت رسانی دولت های نهم و دهم مثبت است ولی روند حرکت این دولتها و به خصوص شخص احمدی نژاد همزمان با نزدیکتر شدنش به مشایی بدتر شده است و این روند منفی موجب نگرانی ما است، ما تعلل ها، حاشیه سازی ها، سوءمدیریت ها و برخی از نقاط ضعف دولت دهم را فراموش نکرده ایم همانطوری که روحیه کار و تلاش، ساده زیستی، خستگی ناپذیری، مردم داری و استکبارستیزی ایشان را فراموش نمی کنیم.
اعتقادم این است که همانطوری که مقام معظم رهبری در سال 92 فرمودند به کسی رأی دهید که نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد و نقاط ضعفش را نداشته باشد امروز هم باید دنبال اصلح از احمدی نژاد باشیم، کسی که هم به لحاظ عمکردی و توان اداره اقتصادی کشور در زمینه تورم و مدیریت تحریم و هم به لحاظ تبعیت از مبانی نظری مقام معظم رهبری در درجه بالاتری از ولایتمداری قرار داشته باشد و البته اعتقاد داریم احمدی نژاد سربازی است که باید در سنگرهای مهم دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
اعتقادم این است که اگر پاسخ احمدی نژاد و تیمش به سؤالات و انتقادات مناسب نباشد که تاکنون نه به لحاظ منطقی و نه به لحاظ اخلاقی قابل دفاع نبوده است، جریان انقلاب همانطوری که در سال 84 احمدی نژاد انقلابی و ولایتمدار را به کشور معرفی کرد، امروز هم می تواند گزینه های مناسب دیگری را معرفی کند و دلیل این همه تعصب همراه با نسیان برخی از دوستانم را متوجه نمی شوم! آن هم وقتی که هیچ علامت و نقطه عطفی از تغییر روند و سیر منفی احمدی نژاد را ندیده ایم و هیچ شواهدی مبنی بر جدایی احمدی نژاد و مشایی و حتی توان کنارگذاشتن مشایی و تفکراتش که بارها او را «هدیه الهی» و «عنایت الهی» معرفی کرده بود را نمی بینیم.