93/8/17
6:37 ع
اخیراً نامه ای از طرف جناب آقای هاشمی رفسنجانی به منظور جلوگیری از اعدام شیخ باقرالنمر برای پادشاه عربستان ارسال شده است که رسانه های حامی ایشان به شدت روی این نامه و پذیرش آن از سوی پادشاه عربستان مانور می کنند به نحوی که برخی از آنها هیچ اشاره ای به مراسم 13 آبان ننموده اند و در عوض خبر اجابت پادشاه عربستان به نامه ی جناب هاشمی را در صفحه اول کار کرده اند. با توجه به اهمیت مسئله لازم دیدم این مسئله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهم:
1- برای ارائه ی تحلیل در خصوص این نامه مدت زیادی صرف کردم تا متن کامل نامه هاشمی رفسنجانی به پادشاه عربستان را پیدا کنم ولی متأسفانه هر چه گشتم موفق نشدم، جالب این که حتی سایت خود آقای هاشمی رفسنجانی نیز در صفحه ای که برای این نامه ایجاد کرده است متن کامل نامه را قرار نداده است.
2- با نگاهی به خبرگزاری های مختلف می توان چند جمله را که از این نامه نقل شده است پیدا کرد که عیناً تقدیم می کنم:
جلوگیری از اجرای حکم اعدام آیت الله شیخ نمر باقر النمر را باعث یأس تفرقه افکنان و تقویت وحدت شیعه و سنی در جهان اسلام خواند. رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این پیام، با تأکید بر حساس بودن شرایط کنونی منطقه و جهان اسلام، نوشت: تفکر وحدت و تحکیم فرق اسلامی، مسلمانان را از این شرایط نجات می دهد.آیت الله هاشمی رفسنجانی در بخشی از این پیام خطاب به پادشاه عربستان آورده است: انتظار می رود در این برهه که فتنه ها کیان امت اسلامی را نشانه گرفته، عدم اجرای حکم آیت الله شیخ نمر باقر النمر، تفرقه افکنان را مأیوس کند و باعث تعامل و حل مشکلات جهان اسلام شود. وی با یادآوری جایگاه روحیه تسامح در اسلام و تأثیر محبت در پیوند قلوب تأکید کرد: مسلمانان اتخاذ چنین تصمیمی را از جناب عالی انتظار دارند.
با توجه به عدم مشاهده متن کامل و اصلی نامه، بررسی محتوایی نامه چندان میسر نیست ولی از چند جهت همین نوشته های ناقص را می توان تحلیل کرد:
الف- اشاره آقای هاشمی رفسنجانی به فتنه هایی که کیان امت اسلامی را نشانه گرفته است از این جهت که عامل، بانی، مقصر و لااقل شریک تمام این فتنه ها خود حکومت سعودی است جای تعجب دارد، طالبان و داعش زاییده و حمایت شده ی همین حکومت سعودی است، فتواهایی که ریختن خون شیعه و سنی را حلال شمرد و ناموس مسلمین را برای ایشان حلال دانست و جهاد زنا را مجاز کرد، همه و همه از همین مفتی های وهابی سعودی بوده است، پس چگونه است که از عامل تفرقه و مقصر فتنه های امت اسلامی باید توقع داشت با لغو تنها یک حکم اعدام جلوی این فتنه ها را بگیرد؟ اصولاً آیا اگر قرار باشد طی نامه ای برای جلوگیری از فتنه ها از عربستان درخواستی شود، آن درخواست توقف تنش سازی ها و فتنه افکنی های فرقه ای، قومی و مذهبی باشد؟!
ب- عباراتی مانند عدم اجرای حکم آیت الله شیخ باقر النمر و یا تسامح در اسلام به معنی تأیید ضمنی حکم و تقاضای عفو به شمار می روند و متأسفانه این عبارت عفو در تیتر بسیاری از حامیان رسانه ای جناب هاشمی نیز آمده است، گویا نویسنده نامه تقاضای عفو کرده باشد، تقاضای عفو کسی که حسینی قیام کرده است و از مرگ نترسیده است تا پرچم حق را بالا نگه دارد. به راستی آیا شیخ نمر خودش حاضر است تقاضای تسامح و عفو بنماید که جناب هاشمی برای او چنین درخواستی کرده است؟! آیا شیخ نمر به درخواست عفو نیاز دارد و یا به حمایت از حرکت مقدسش؟! اصلاً بر فرض که شیخ نمر را اعدام نکردند، آیا ایشان دست از حرکت مقدسش برخواهد داشت؟! شیخ نمری که بارها بازداشت شده است آیا به حرمت نامه ی جناب هاشمی دست از روشنگری خواهد کشید؟! آیا با وجود این نامه اگر شیخ نمر عفو شد و دوباره بازداشت شد، پادشاه عربستان این بار در کشتن شیخ نمر کاملاً حق به جانب نخواهد شد؟!
ج- به راستی در قضیه ی تحرکات انقلابی شیعیان تکلیف ما چیست؟! ایا هم اکنون عربستان در ساحت جمهوری اسلامی مشغول فتنه انگیزی و هزینه کردن برای ایجاد تفرقه نیست؟! آیا ما باید از انقلاب شیعیان عربستان حمایت کنیم و یا باید با نامه نگاری های مان برای پادشاه عربستان مشروعیت بخریم و انقلابیون را خنثی کنیم؟! آیا تکلیف ما حفظ و صدور و تشویق انقلاب است یا حفظ جان انقلابی ها در ازای خنثی کردن ایشان؟! اصلاً فرض کنیم شیخ نمر باقر النمر را شهید بکنند، آیا این شهادت برای شیخ باقرالنمر نامطلوب است یا برای پادشاه عربستان دردسر ایجاد می کند؟! آیا شهادت او موجب خاموش شدن شعله انقلاب می شود یا موجب سست تر شدن پایه های حکومت سعودی های عربستان می شود؟! آیا جناب هاشمی خواسته یا ناخواسته موجب مشروعیت بیشتر حکومت سعودی و تثبیت پایه های حکومتی ایشان نگردیده است؟!
4- مکاتبه ی بین جناب هاشمی و پادشاه عربستان از منظر دیگری نیز قابل تحلیل است، این مکاتبه اگر همراه با اجابت پادشاه عربستان رخ داده باشد یک اقدام متقابل و همزیستی برای دو طرف به حساب می رود، از یک سو جناب هاشمی به دنبال هر فرصتی برای اثبات خودش و گفتمان مذاکره محور خویش است و از یک سو پادشاه عربستان نیز بیش از این که از اعدام شیخ باقر النمر منتفع باشد متضرر می شود، به خصوص که شرایط کشور عربستان به لحاظ اختلافات داخلی روز به روز وخیم تر می شود و هرگونه تحریک بیشتر موجب تشدید شرایط ناپایدار و چه بسا بازگشت ناپذیر در عربستان می شود.
5- سوال جدی این است که آیا نامه نوشتن برای عفو خود جناب هاشمی و سران فتنه اولی به نامه نوشتن برای عفو شیخ باقر النمر نیست؟! شیخ باقر النمر در حکومت پادشاهی که به خواست مردم احترام نمی گذارد در برابر حکومت ایستاد و جناب هاشمی و سران فتنه در برابر حکومت اسلامی که از رأی مردم حمایت کرد ایستادند، به راستی کدام یک از این دو مستحق درخواست عفو و بخشش هستند؟! کدام حکومت بر حق است، حکومت پادشاهی یا حکومت برخواسته از رأی مردم؟! کدام حکومت بخشنده تر است، آن حکومتی که فتنه گران بر رأی مردم را حصر خانگی کرده است یا آن حکومتی که یک رهبر مردمی را محکوم به اعدام می کند؟! به راستی چرا جناب هاشمی نامه ی بی سلامش را حواله ولی فقیه می کند و نامه ی سرشار از احترام و درخواست عفو و تسامح را حواله پادشاه عربستان؟! آیا شیخ باقر النمری که دنیایش را به آخرتش فروخت به عفو محتاج تر است یا شیوخ فتنه گری که آخرت و سابقه انقلابی شان را فدای کسب قدرت چندروزه در دنیا کردند؟! شیخ باقرالنمر محتاج تسامح است که پرچم امام حسین را بلند کرد و یا شیوخ فتنه گری که پرچم امید را در دل اسرائیل و آمریکا و انگلیس به اهتزار درآوردند؟!
یهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.