89/9/22
1:20 ص
در زمان حضرت علی (ع)، ایشان زره خود را در تن فردی دیگر دید و به همراه وی به نزد قاضی رفتند، قاضی از امیرالمومنین پرسیدند که آیا شاهدی داری و حضرت امیر فرمودند خیر و قاضی عرض کرد که شکایت حضرت امیر را رد نمود و حضرت امیر نیز از قاضی تشکر کرده و محضر وی را ترک نمود.
چند سال پیش نتیجهی انتخابات آمریکا با اختلاف ناچیز و با زمزمهی تقلب مورد قبول طرف مدعی واقع شد بدون اینکه در آن کشور آب از آب تکان بخورد.
همین چندی پیش در افغانستان، آقای عبدالله عبدالله با اینکه می دانست تقلب شده است ولی چون نتوانست ادعایش را ثابت کند، کنار کشید و بدون هیچ بلوایی آرام گرفت.
این سه مثال از صدر اسلام و زمان معاصر کافیست برای ثابت کردن اینکه، اگر کسی یقین داشته باشد که چیزی که در دست دیگریست، حق اوست، هموست که باید ثابت کند و اگر نتوانست، حق ندارد برای دست یافتن به آن دست به فتنه و دعوا و بلوا بزند.
آن کسانی که ادعای مدنیت و تمدنشان گوش فلک را کر کرده است، بخوانند و اگر پاسخی دارند بنگارند تا ماهم بدانیم:
کسی که با این همه نمایندهی ناظر بر صندوقهای رأی که همگی صحت انتخابات و شمارش صندوقها را در پایان شمارش آرا گواهی کرده اند، نتوانسته هیچ مدرک و مستندی برای یک اتهام بزرگ فراهم کند، تکلیفش بر اساس عقل، منطق و اصول دموکراسی چیست؟
حضرت امیر المومنین که با حق است و حق با او، 25 سال استخوان در گلو و خار در چشم فقط بخاطر مصلحت مسلمین در برپایی حکومت اسلامی با ابوبکر و عمر و عثمان همکاری نمود؛ حال اگر کسی مثل موسوی احساس کرده که حقش در حکومت پایمال شده است، آیا خود را از حضرت امیر المومنین مظلوم تر می داند که به خود اجازه داد مصلحت اسلام و کشورش را فدای احقاق حق (خیالی) خود نماید و یا رهبر ما را که به اعتبار غیبت امام زمان ولایت دارد، ظالم تر از خلفایی می داند که حکومت را در زمان حضور امام زمان غصب کردند، که اینچنین از فرط خصومت و کینه به دامن دشمن اسلام و مسلمین پناه ببرد.
با چه رویی میشود کسی باعث تحریم، تهدید و فشار به ملت و کشورش شده باشد و تازه غر بزند که مردم تحت فشارند و تازه معترض شود که کی باید مردم تاوان دیکتاتوری حکومت را بدهند؟!
با چه رویی میشود زیر پرچم غرب و آمریکا بود و از اسلام و خط امام حرف زد؟
با چه رویی می توان بدون هیچ مدرک و شاهد و سندی، به کسی که رای مردم را کسب کرده دستور داد که کنار بکشد؟
آیا اگر همین فرد معترض، برندهی انتخابات می شد، حاضر بود در جواب اتهام بدون مدرک نامزد دیگر، کنار بکشد؟
آیا می توان از مصلحت ملی دم زد و کشور را گرفتار تحریم و فشار و تهدید کرد؟
مگر می شود کسی را که کشوری را با یک ادعای بی دلیل و اتهام بی مدرک چند سال عقب راند و مردمش را در فشار قرار داد، به چشم فتنه گر ننگریست؟
آیا کسی که به فشارهای به اصطلاح هوشمند غرب و آمریکا خوشحال است و از طرفی دیگر دولت را مقصر تحریمهایی می داند که به مردم فشار وارد کرده است، می تواند خود را دوست مردم معرفی کند؟
آیا کسی که گواهی ناظران خودش را بر صندوقها قبول ندارد، گواهی ناظران شورای نگهبان و مجریان ریز و درشت برگزاری انتخابات را جزئی از همین مردمند معتبر نمی داند، کسی که مردم را آن قدر کوته فکر میداند که به همه تهمت گول خوردن در برابر سیب زمینی و ساندیس می زند و یا مردم را آن قدر ساده فرض می کند که فرق قانون گرایی و قانون شکنی را نمیدانند، کسی که رهبرش را که همواره مدافع آرای مردم بوده، محکوم به دیکتاتوری می کند، آیا چنین کسی، هیچ ایرانی عاقلی را برای دفاع کردن از خود نگهداشته است؟
آیا کسی که ادعا میکند که از سه ماه قبل از انتخابات می دانسته قرار است تقلب شود و شورای صیانت از آرا تشکیل میدهد، کسی که از چند روز قبل از انتخابات از مردم میخواهد به خیابانها بریزند و بعد از آن هم خیابانها را خالی نکنند، آیا کسی که هنوز انتخابات تمام نشده، خود را برندهی قطعی انتخابات می داند و معرفی میکند مگر تقلب شده باشد، کسی که هیچ مرجعی را برای رسیدگی به اعتراض قبول نمی کند مگر ابطال کامل انتخابات، آیا عنوان فتنه گر برای کسی که قدم به قدم راه کودتاهای رنگین معروف مانند اکراین را دنبال کرده است، غلط است؟
و خیلی از این سئوالات دیگر میتوان پرسید که همینش هم کافیست، چرا که اگر در خانه کس است یک حرف بس است.