95/12/19
9:5 ص
همانطوری که قبلاً در نقد محمد رضا باهنر که سعید جلیلی را بابت عدم وحدت با جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی نکوهش کرده بود، مطلب نوشتم، اکنون به اظهارات برادر انقلابیمان وحید جلیلی که به این جبهه و اعضایش به صورت غیرمنصفانه ای هجمه میکند و دیگر برادر جوان انقلابیمان، مهدی محمدی را اینچنین «مأمور» و «دوشخصیتی» میخواند، انتقاد دارم:
«کسانی که یک روز به فرموده می نویسند برجام توافق متوازن! است، روز دیگر علیه مبتکر توافق متوازن! اعلام جنگ می کنند/ با این آدمهای دوشخصیتی میخواهیم شخصیت واحد و صف مشترک برای نیروهای انقلاب ایجاد کنیم؟!»
البته همانطوری که قبلا هم نوشته بودم، مهدی محمدی در خصوص اطلاق عبارت «متن متوازن» برای برجام دچار اشتباه و عجله در تحلیل شده بود، ولی او در همان نوشته تلویحاً شتابزده بودن آن تحلیل را بیان کرده بود:
«زمانی کم و بیش طولانی لازم است تا همه ابعاد این متن روشن شود و بتوان درباره آن یک داوری بدون ابهام به دست داد…»
نکته دیگر این که مهدی محمدی خیلی سریع به نقاط ضعف و تله های برجام پی برد و در جبران اشتباهش، بارها در نقد برجام مقاله نوشت و مناظره و مصاحبه کرد، تا حدی که در روشن کردن ابعاد تاریک برجام تلاش قابل تقدیری کرد.
اما این که وحید جلیلی یک تحلیل اشتباه مهدی محمدی جوان که خیلی سریع نیز اصلاح و تا حد خوبی جبران شد را بهانه ای برای «مأمور» معرفی کردن و «دوشخصیتی» نامیدن او و کوبیدن کلیت جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی قرار دهد و انتقاداتش به برجام را نیز با لفظ «اعلام جنگ» به سخره بگیرد، واقعاً نمیتواند اخلاقی و منصفانه تلقی گردد.
این که مهدی محمدی قبلا بابت همین عبارت «متن متوازن» از سوی عبدالرضا داوری، فرد رسانه ای حلقه انحرافی مورد توهین و تهمت قرار گرفته بود خیلی عجیب نبود، اما این که مدعی ترین جریان در بین نیروهای انقلابی، مهدی محمدی را مأمور و دوشخصیتی بداند یا کلیت جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی و بانیان و اعضایش را قدرت طلب و سهم خواه بخواند، واقعاً عجیب و قابل انتقاد است؛ به خصوص که این صحبتها میتواند کلیت آرای جریان انقلابی را به نفع جریان غیرانقلابی دچار ریزش نماید و خسارتی که از سال 92 به کشور وارد شد را این بار در ابعاد بیشتری آوار نماید.
95/12/19
9:3 ص
از ایرادات و تناقضات فروشنده ، این است که یک متجاوز عائله مند و دچار مسائل مالی که با وانت کار میکند، با حوصله وارد خانه فاحشه ای شده، بدواً پولی را در ویترین گذاشته و در عین حال هم متوجه تغییر همه اثاثیه خانه ای که بارها به آن آمده بود، نشده است! البته ممکن است کسی مدعی شود او پول را پس از ارتکاب جرم روی قفسه گذاشته است که این هم با فیلمنامه سازگار نیست چرا که متجاوز اینقدر هول شده بود که موبایل، سوئیچ و ماشینش را جا گذاشته، پس چطور میتواند پرداخت هزینه به کسی که در حین ارتکاب جرم، فهمیده فاحشه هم نبوده را فراموش نکرده باشد! البته این ایرادات و تناقضات فروشنده ناشی از یک هدف مشخص است، فرهادی میکوشد آنجایی که قرار است وضعیت روحی زن و شوهر را به تصویر بکشد، گزاره هایی را نشان دهد که تجاوز را تأیید کنند و آنجایی که میخواهد مظلومیت پیرمرد متجاوز را نشان دهد، مسائل را مبهم و سطحی مرور کند و این تناقض هم ناشی از تلاش فرهادی برای مقصر و سیاه نشان دادن جامعه به جای افراد است.
از ایرادات و تناقضات فروشنده ، موضع فیلم درباره بروز تجاوز یا عدم آن در فیلم است و حتی خود فرهادی هم به سوال خبرنگاران در این خصوص شفاف جواب نمیدهد؛ با این وجود فرد متجاوز در فیلم میگوید پس از این که فهمیده مورد تجاوز را ابتدا اشتباه گرفته در اثر وسوسه، به فعلش ادامه داده است که این یعنی پیرمردی که خودش همسری محجبه و عفیفه دارد، عامدانه و عالمانه به زنی که بدکاره هم نبوده، به زور تجاوز کرده است. البته نحوه تشریح صحنه جرم در حمام (که توسط یکی از همسایه ها بیان میشود)، اظهارات زن که «نگاه های مرد متجاوز» را به خوبی در خاطر دارد، صحنه ای که شوهر یک جفت جوراب را در گوشه اتاق خواب (و نه حمام که محل پیدا شدن جسم مجروح زن است) پیدا میکند که آغشته به ماده ای چسبناک است و پس از انداختن آن جورابها در سطل آشغال، دستانش را با وسواس میشوید، بروز تجاوز را تلقین میکند اما چون فروشنده میخواهد نهایتاً برای پیرمرد مظلوم نمایی کند اصرار دارد مهر تأیید بر این تلقین نزند!
ایراد اساسی دیگر فروشنده این جاست که متجاوز با آن کهولت سن، قلب بیمار، نیاز به قرص زیرزبانی و توان جسمی پایین، وارد صحنه جرم شده است، به زنی به زور تجاوز نموده، با پای مجروح و خونین از پلکان پایین آمده و بدون ماشینش، از صحنه حادثه فرار کرده، و در عین حال هم دچار سکته نشده است، اما در انتهای فیلم و پس از خوردن یک سیلی در اتاقی که جز خودش و شوهر آن زن حضور ندارد، سکته و فوت میکند! همه این گزاره های سست، متناقض و مضحک از یک جهت در فیلمنامه وارد شده اند که اولاً تجاوز این پیرمرد در پرده ابهام قرار گیرد چرا که با تأیید قطعی فعل تجاوز، مظلوم نمایی برای متجاوز سخت میشود و ثانیاً بیماری، کهولت، اشتباه، وسوسه، سیلی، سکته و نهایتاً فوت، او را در ذهن مخاطب، بی تقصیر، مظلوم و بی اراده نشان دهد و در جایی که همه اشخاص مظلوم نشان داده شدند، اعتقادات و جامعه ایران، ظالم تلقی شوند.
نقطه افتراق داستانهای فرهادی با آموزه های دینی و قصص قرآنی این است که رب کریم با ابزارها و سنتهای خود، هدایت و کمال انسانها را دنبال میکند و این نگاه را ترویج و عملی میکند که دنیا دار مکافات است و به خوبی ها و بدیها پاسخ در شأن میدهد و این که عفیفها و باحیاها را از شر بی عفتها و متجاوزان حفظ میکند! اما در مکتب فرهادی، داستانها برخلاف این سنت و قاعده و درس تربیتی، روایت میشوند، فرهادی میکوشد صحنه هایی که احتمال وقوع هر یک از آنها شاید یک در میلیون هم نباشد را در کنار هم بگذارد و آنها را به مجموعه ای از تناقضات تبدیل کند تا از این داستانها برای رد این منطق استفاده نماید، تناقض آشکار و مهم آثار فرهادی این است که در آثار او، جامعه ای را بد و سیاه نشان میدهد که از مجموعه انسانهای خوب و سفید تشکیل شده است.
یکی از ایرادات فروشنده و آثار فرهادی این است که برای مجبور و بی تقصیر نشان دادن خیانت کاران، متجاوزان، کسانی که خودکشی میکنند، کسانی که برای مهاجرت از کشور، قید خانواده را میزنند و حتی کسانی که در تاکسی به بغل دستی خود تهمت «تنه زدن» میزنند و برای این که جامعه، اعتقادات و حکومت را مقصر همه بدیها نشان دهد و به ایشان هرچه بیشتر متلک بگوید، استانداردهای فیلمنامه و فیلم را رعایت نمیکند و به ساختن صحنه های بی ربط و متناقض و جدا از موضوع فیلم می پردازد؛ اساساً فرهادی دنبال مانور کردن روی جبر اجتماعی در ایران است و نه تقبیح بدیها و بدکاران! و این رویکردی هست که جشنواره های مطرح خارجی نیز به آن بسیار اهمیت میدهند، اینقدر که حتی استانداردهای فیلم و فیلمنامه را از اولویت خارج میکنند و فیلمهایی مانند فروشنده، جدایی نادر از سیمین و آرگو را مورد تقدیر قرار میدهند.
95/12/19
8:50 ص
باهنر بازهم مصاحبه ای کرده و بر اصولگرا بودن روحانی و پیروزی 7 بر 3 در برجام تأکید کرده است که این مواضع وی در کنار اظهارات قبلی او درباره پروژه به اصطلاح «آشتی ملی»، با اظهارات مؤسسین، اعضای شورای مرکزی و سخنگوی جمنا و شأن تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی که «نه به وضع موجود» و «بازگرداندن کشور به مسیر صحیح» بود و با حمایت باهنر از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در تعارض است. از سوی دیگر، باهنر اخیراً خیلی پر حرف هم شده است، تا حدی که شاید بیشترین انتقادی که تاکنون به جمنا وارد شده، حمایت باهنر از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی و مواضع او بوده باشد.
حمایت باهنر از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامیحمایت باهنر و مواضع او اما بیش از هرچیزی ما را به یاد عملکرد علی اکبر ولایتی در دور یازدهم انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392 می اندازد، آنجایی که علی اکبر ولایتی خود ائتلافی را تشکیل داد و خود نیز آن را با عدم پایبندی به مکانیزمی که بر آن وحدت کرده بودند، به نابودی بکشاند تا در کنار اظهارات عجیبش در مناظرات تلویزیونی، خدمتی بزرگ به روحانی بنماید، خدمتی که بعدها ثابت شد علی اکبر ناطقی نوری در آن نقش مؤثری ایفا کرده است.
مسئله آنگاه جالبتر میشود که یادمان بیاید همین محمد رضا باهنر، در سال 1392 رئیس شورای هماهنگی ستادهای چهارگانه انتخاباتی ولایتی بوده و از این رو سخت است که فکر کنیم در رفتار وحدت شکن ولایتی در سال 92 هیچ نقشی نداشته است؛ حال وقتی گزاره های فوق را کنار هم میگذاریم، احتمال این که باهنر در جهت وحدت شکنی با جمنا همراه شده باشد جدی تر میشود، نکته ای که حتی برخی منتقدان جمنا نیز این فرضیه را بعضاً قابل تأمل میدانند.
اما نکته عجیب این است که همین برادران انقلابی که امروز باهنر را مأمور به وحدت شکنی و بعضاً نفوذی میدانند، به جای این که او را در مأموریتش ناکام گذارند، ناخواسته به او کمک میکنند، یعنی به جای این که مواضع و حرکات او را به پای کلیت جمنا ننویسند و شخص او و مواضعش را مورد انتقاد قرار دهند، به کلیت جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی انتقاد میکنند که امیدوارم این برادران عزیز اگر هم تمایلی به وحدت ندارند، لااقل در زمین وحدت شکنها بازی نکنند.
از آنجا که مکانیزم وحدت نیروهای انقلابی این بار وسط خود نامزدها و حتی احزاب راهبری نمیشود و نیروهای مردمی کشور و نمایندگانشان در شورای مرکزی جمنا، تصویب، هدایت و اجرای مکانیزم وحدت را برعهده گرفته اند، امکان کارشکنی در فرایند اجرایی جمنا بسیار سخت شده است و به همین دلیل وحدت شکنها تقریبا راهی به جز وحدت شکنی با مواضع وحدت شکن برای خود متصور نیستند و شاید همین امر باعث افزایش مصاحبه هایشان گردیده است.
از سوی دیگر برخی عناصر مخلص انقلابی که توقع داشتند بانیان و مؤسسان جمنا، خودشان به اعلام حمایت باهنر از جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی دست رد بزنند، امروز نسبت به عملکرد جبهه مردمی نیروهای انقلاب دچار تردید شده اند، حال این که به نظر میرسد بهترین روش برای به حاشیه راندن افرادی مانند باهنر، خود مکانیزم جمعی جمنا باشد، ولی با این وجود، عجالتاً لازم است که جمنا با موضع گیریهای رسمی و به هنگام، نگذارد تردیدی در تفکر انقلابی جمنا ایجاد گردد.
و اما کلام آخر هم توصیه ای به خود آقای باهنر است، این که اگر در ادعای خود مبنی بر اهتمام به وحدت نیروهای انقلابی صادق هستند، از بیان مواضعی که قاطبه جریان انقلابی آنها را قبول ندارند و با شأنیت تشکیل جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی در تعارض آشکار است خودداری کنند، آقای باهنر مدنظر داشته باشند که تشکیلات جمنا برای نه به وضع موجود و جایگزینی مسیر مناسب تأسیس شده است، لذا به ایشان توصیه میکنم اگر واقعاً دنبال تأیید روند و تفکر غیرانقلابی موجود هستند، بهتر است نفاق را کنار بگذارند و در قامت حامی روحانی سخن بگویند، نه حامی جمنا!
95/12/19
8:49 ص
متأُسفانه در شهرهای مختلف کشور دیده میشود که نهادهای ذینفوذ مثل دادگستریها، شوراهای حل اختلاف و برخی ادارات دیگر با فشار به شورای ترافیک شهرها، برای خیابانها و کوچه های مجاور خود، تابلوهای تبعیض آمیز راهنمایی رانندگی تحت عنوان پارک ممنوع به استثناء خودروهای این ادارات خاص را نصب میکنند در حالی که:
از آنجا که بازندگان اصلی این رفتار تبعیض آمیز مردمی هستند که با کمبود مشکل جای پارک، جریمه های پلیس و ناامیدی از رفع ظلم و تبعیض از سوی ادارات ذی نفوذ مواجه هستند، می طلبد که فعالان رسانه ای و کاربران فضای مجازی نسبت به چنین مسائلی حساس باشند و با مطالبه گری، کم کاری رسانه ها و نهادهای نظارتی را جبران نمایند.
آنچه که برای رفع این تبعیض در اکثر شهرها باید مطالبه شود، این است که همه تابلوهای تبعیض آمیز راهنمایی و رانندگی جمع آوری گردد و ضمناً استانداریها، فرمانداریها، شهرداریها و ادارات نیز برای مراجعان ادارات، به صورت عادلانه و سهل الوصول، پارکینگهای رایگان یا ارزان قیمت تأمین نمایند.
95/12/19
8:36 ص
برآوردم از فروشنده و سایر آثار اصغر فرهادی این است که هیچ ایرانی بابت هیچ کاری نکوهش کند، یعنی همه شخصیتهای آثار او حتی اگر مرتکب بدترین جرائم و معاصی شده باشند به نحوی معرفی میشوند که مخاطب اگر به ایشان حق ندهد، لااقل ایشان را مقصر نداند! او میکوشد همه مجرمان و گناهکاران آثارش را مجبور و معذور نشان دهد و بعضاً برای ایشان مظلوم نمایی هم بکند و در عوض، جامعه، حکومت و اعتقادات را مقصر بشناساند و در این مسیر از نسبی نشان دادن اخلاق ابایی نداشته باشد، در آثار فرهادی بیان این پیامها و متلکها اینقدر مهم میشود که بعضاً حتی استانداردهای یک فیلمنامه را نادیده میگیرد.
فرهادی در فروشنده، یک پیرمرد متجاوز را به نحوی به تصویر میکشد که مخاطب او را مقصر نداند و تا آنجایی مظلوم نمایی را ادامه میدهد که پیرمرد متجاوز، پس از سیلی خوردن از شوهر زن مورد تجاوز، در اثر ناراحتی میمیرد و عملاً فردی که با تجاوزش آرامش، اعتبار و شخصیت یک خانواده را گرفته است، مظلوم از دنیا میرود و مخاطب را به این نتیجه میرساند که کاش مکانهای رسمی برای هوسرانی وجود داشت تا فاحشه ها در خانه ها فساد نکنند و پیرمردها هم بتوانند آنجا هوس خود را فرونشانند و این که کاش غیرت، حیا، آبرو، وفاداری به همسر و…. اینقدر مهم نبودند که افراد برایش دچار تنش، درگیری و سکته شوند.
از دیگر نکات آثار فرهادی که دوستشان ندارم این است که او مجرمان و متخلفان و شخصیتهای منفی آثارش را با ظاهر و رفتار کاملاً عادی و انسانی نشان میدهد و تا آخر فیلم حفظ میکند تا اگر دختری در آثارش خودکشی میکند، یا زن و شوهری به نقطه طلاق یا مهاجرت از کشور میرسند، یا پدر پیر و عائله مندی به زنی جوان تجاوز میکند، به راحتی به اطرافیان همه ایرانیان قابل تعمیم باشد، در واقع او با این کارش، سیاهیها و تباهیهای آثارش را به تمام جامعه و همه خانواده ها و افراد تعمیم میدهد.
از دیگر نکات آثار فرهادی که البته خیلی از نقادان شاید به آن انتقادی نداشته باشند این است که او فقط معضلات و سیاهیها را نشان میدهد بدون این که بخواهد برایشان راه حلی ارائه دهد، او نه تنها راه حلی ارائه نمیدهد بلکه حتی امیدی هم باقی نمیگذارد، متأسفانه پایان آثار او به خودکشی، طلاق، مهاجرت از کشور، مرگ، قهر، ناامیدی مطلق و سیاهی ختم میشود تا داستانهای سیاه او با یک پایان سیاهتر، نهایت سیاه نمایی از جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد، نمایشی که برخی برایش به راحتی دست به اسکار میشوند، چه جدایی نادر از سیمین و فروشنده باشند و چه آرگو.
95/12/19
8:33 ص
معظم رهبری به دولتمردان گفته است از دولت قبل انتقاد نکنید، حال این که مقام معظم رهبری در خصوص مسئله ریزگردها و قبلاً درباره برخی مشکلات دیگر به دولت فرمودند این که فقط تقصیر را متوجه قبلی ها بکنید فایده ای برای مردم ندارد و باید برای حل مسائل کار کرد چرا که فرصت اندک است و زود از بین میرود و این که فردا این سیاه نمایی ها درباره دولت فعلی هم رخ داد و این مسئله ای هست که به همه دولتها به انحاء مختلف گوشزد میکردند؛ رهبر معظم انقلاب اخیراً هم این چنین فرمودند:
«درست است که برخی مسائل به چارهاندیشیهای بلندمدت احتیاج دارد اما این حرف که وضعیت فعلی نتیجه به فکر نبودن گذشتگان است، کافی نیست و مشکلی را حل نمیکند و چند صباح دیگر نیز دیگران همین قضاوت را درباره ما خواهند کرد که چرا برای علاج مشکل مردم کاری انجام نشد.»
ولی متأسفانه آقای روحانی همانطوری که در مقدمه بیان شد، به جای ابراز تبعیت از این پیام دلسوزانه رهبری، آن را با طعنه و کنایه و اینچنین پاسخ گفت:
«درباره دولت گذشته می گوییم بعضی ناراحت می شوند وقتی آن دولت بود می گفتند انتقاد نکنید تضعیف می شود الان هم میگویند چکار دارید آن دولت که رفته درباره دولت خودتان حرف بزنید.»
اما این پاسخ نه تنها اصرار به فرافکنی از پاسخگویی است بلکه حاوی نکته دیگری هم هست، این که روحانی وانمود میکند مقام معظم رهبری نسبت به این دولت موضعی با سیاه نمایی و غیرمنصفانه گرفته است، حال این که مقام معظم رهبری همواره نسبت به سیاه نمایی از دولتهای گذشته ابراز نارضایتی میکردند و این مسئله را در خصوص رئیس جمهور قبل نیز بیان کرده بودند آنجایی که درباره مناظره های انتخاباتی سال 88 دو طرف مناظره ها را این طور مورد شماتت قرار دادند:
«متأسفانه برخی مواقع مناظره ها حالت تخریبی پیدا میکرد و به سیاه نمایی افراطی خدمات دولت فعلی و در مقابل، سیاه نمایی عملکرد دولتهای قبلی کشیده میشد و در میان طرفداران نامزدها التهاب و نگرانی ایجاد میکرد، یک طرف به رئیس جمهور قانونی کشور، صریحترین و خجالت آورترین اهانتها و تهمتها را بیان میکرد و با پخش کارنامه های جعلی برای دولت، رئیس جمهور متکی به آرای مردم را دروغگو، خرافاتی و رمال مینامید و اخلاق و قانون و انصاف را زیر پا میگذاشت و طرف دیگر هم، با اقداماتی مشابه، کارنامه درخشان 30 ساله انقلاب را کمرنگ جلوه میداد و شخصیتهایی که عمرشان را در راه نظام صرف کرده اند زیر سؤال میبرد و اتهاماتی را که در مراجع قانونی اثبات نشده است بیان میکرد».
و این در حالی بود که عملکرد دولت نهم به لحاظ شاخصهای آماری و از نظر مردم، قابل قبول بود و با این وجود، مقام معظم رهبری از این که این دولت در کنار ارائه عملکردش بخواهد کارنامه دولتهای گذشته را زیر سؤال ببرد انتقاد داشت، چه رسد به این که دولتی به لحاظ عملکردی کارنامه ضعیفی داشته باشد و به جای پاسخگویی بخواهد دولتهای قبل را مقصر ناکارآمدی خود نشان دهد! عبارات رهبری نشان میدهد که ایشان اساساً با این که دولتها بخواهند با زیرسوال بردن دیگران، از مسئولیت فرار کنند و کارشان را بزرگ نشان دهند، رضایت ندارند و از همین رو، آنهایی که امروز نسبت به دولت یازدهم انتقاد میکنند هم باید حواسشان باشد انتقادات منصفانه باشد و به شکلی نباشد که کلیت انقلاب و تفکر انقلابی زیرسؤال برده شود.
اما متأسفانه رویه ای که در کشور مشاهده میشود این است که از یک سو آنانی که در قدرت قرار ندارند، مسئولان را با سیاه نمایی مورد انتقاد قرار میدهند و حتی بعضا پا را فراتر مینهند و اقدام به سنگ اندازی در امور دولتها حتی با هماهنگی با بیگانگان مینمایند (مانند آنچه که پس از فتنه 88 با گرادادن به دشمن و کمک به وضع تحریمها و تأسیس صرافیهای غیرمجاز در کشور رخ داد)، از سوی دیگر آنانی که در قدرت قرار میگرند عملکرد خود را به قیمت سیاه نمایی از کلیت همه دولتهاق قبل بزرگ میکنند و در ناکامیهای خود نیز، دولتها و یا سایر قوا و نهادها را مقصر معرفی میکنند که این رویه متأسفانه از سوی حامیانشان هم دنبال میشود، حال این که باید به این روند سیاه، با حرکت به سمت مسئولیت پذیری و نقد و مطالبه گری منصفانه، دلسوزانه و منطقی پایان داد.
95/12/19
8:31 ص
اگرچه تقریبا 3 سالی هست که شاهد طعنه و کنایه های بعضاً بی ادبانه روحانی خدمت مقام معظم رهبری هستیم ولی متأسفانه این ادبیات در چند روز اخیر به صورت عجیبی اوج گرفته است که برخی تحلیل گران از آن به عصبانیت یاد کردند، اما به نظر میرسد این ادبیات وقیحانه دربرابر مقام معظم رهبری، ناشی از خلاء وجود دوقطبی برای روحانی است. روحانی نتوانسته یک شخصیت دوقطبی ساز مثل احمدی نژاد در برابر خود دست و پا کند و از آنجا که عملکردی برای ارائه و طبعاً بختی برای پیروزی در فضای منطقی ندارد، میکوشد به هر بهانه ای، فضا را به سمت احساسی شدن، متلک پرانی و در صورت کم آوردن مظلوم نمایی پیش ببرد. روحانی میکوشد در این خلآ عملکردی، شخص مقام معظم رهبری را به عنوان قطب مقابل خود نشان دهد و حداقل از قِبل این سیاست، نظر برخی اصلاح طلبان رادیکال را به حمایت از خود جلب کند. حال این که او در این مواجهه قطعاً از پیش بازنده است، چرا که هرقدر مقام معظم رهبری در مطالباتشان، مؤدبانه، منطقی، منصفانه، دلسوزانه و براساس منافع ملی حرکت میکنند، روحانی با ادبیات وقیحانه، مغرضانه، غیرمنطقی و منفعت جویانه برخورد میکند و این در صورتی است که مطمئناً یکی از دلایل ریزش محسوس آرای روحانی، به غیر از عملکرد ضعیف او در تحقق شعارهایش، ادبیات زشت او در برابر منتقدان و حتی مردمی است که به او رأی ندادند و حتی رأی دادند و الان از او تحقق شعارهایش را مطالبه میکنند. امروز اما او همان ادبیات زشت را در برابر رهبری که محبوبیتی بی نظیر دارد به کار میگیرد که این رفتار قطعاً به شتاب یابی افول محبوبیت او منجر خواهد شد، ضمن این که مقام معظم رهبری مطمئناً برخلاف خواسته روحانی، وارد این بازی نخواهد شد و در این میدان هم عملکرد خود روحانی هست که در برابر روحانی قرار خواهد گرفت.
95/12/19
8:26 ص
آقای روحانی در سخنرانی امروز خود در مجمع ملی سلامت در تاریخ 95/12/8 درباره سرمایه خارجی و واردات گفت:
«دولت بهتنهایی نمیتواند همه مشکلات را حل کند، ما دولتی هستیم که میگوییم باید از سرمایه خارجی استفاده کنیم، هرکه میگوید نه، راه دیگری برود، نظر ما همین است. اگر باید بیمارستان بزرگی ساخته شود و شریک خارجی هم در آن شرکت کند که درمان مردم انجام شود، ما باید آن را انجام دهیم. ما میگوییم اگر ناوگان هوایی ما نیاز به هواپیما دارد، باید بخریم. ما میگوییم اگر حوزه ریل ما نیاز به لوکوموتیو دارد، باید بخریم. عدهای میگویند نباید بخریم، پس چهکار کنیم؟ میگویند کهنه مصرف کردن خیلی افتخار است، ما اهلش نیستیم. ما میگوییم باید نو بخریم، ما میگوییم باید تجهیزات نو بیاید و باید ارتباط با دنیا تقویت شود. البته روی اصولمان محکم ایستادهایم و پافشاری میکنیم، اعتقادات و ارزشها برایمان مقدس و محترم است. ارزشهایمان را هم با کسی معامله نمیکنیم، اما درعین حال باید با دنیا حرف بزنیم و تعامل کنیم.»
که خطاب به آقای روحانی میگویم:
آقای روحانی! چه کسی گفته است که ما نباید از تکنولوژی روز دنیا استفاده کنیم؟! چه کسی گفته است که ما باید از تجهیزات کهنه استفاده کنیم؟! اگر کسی انتقادی کرده است به این بوده که چرا با قرارداد محرمانه خرید میکنید؟! چرا کالا یا خدماتی را از بیرون میخرید که در ایران توان تولیدش هست؟! به این است که چرا از کسانی میخرید که بدعهدیشان به کرات ثابت شده است و در نهایت ما را قال خواهند گذاشت؟! به این است که چرا ریسک معامله ها را متوجه ایران میکنید؟! به این است که چرا به جای واردات کالا و یا لااقل در کنار واردات آن، تکنولوژیهای نوین تولید را وارد نمیکنید؟! به این است که چرا حتی آن صنایعی که ایران در آنها قدرت و سابقه خوبی دارد را تعطیل یا راکد میکنید؟! به این است که چرا وقتی میخرید برای استفاده کردن از آن هم محدودیت و شرط و شروط میپذیرید؟! به این است که چرا در خریدها اهم و فی الاهم نمیکنید و مثلاً بین نوسازی ناوگان هوایی و ریلی و جاده ای، بودجه ها نامتوازن توزیع میشود!؟ به این است که چرا تعاملات اقتصادیتان را براساس اصول اقتصاد مقاومتی، آن هم در سال «اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» طراحی و اجرایی نمیکنید؟! چرا اصلا هیچ ردی از پیش بینی و پیشگیری از بدعهدی دشمنان در قراردادها و توافقات با دیگران دیده نمیشود؟! چرا معاملات خارجیتان هم مثل برجام، با خوشبینی، بدون ضمانت اجرایی لازم و غیرمتوازن منعقد میشود؟! چگونه میتوانید مثل مشاورتان جناب حسام الدین آشنا، با افتخار به این که خریدار حرفه ای هستید مدعی ایستادن بر اصول انقلاب هم باشید؟! چگونه در حالی که آن یکی مشاورتان جناب اکبر ترکان مدعی است نهایت تولید ما آبگوشت بزباش و قرمه سبزی است، حتی آشپزی قطارها را هم به خارجیها میسپارید؟! چگونه است که اصول راستین انقلاب مانند استقلال، خودکفایی، تکیه به قدرت درونی و توزیع عادلانه ثروت، به خرید کردن و واردات تنزل داده اید؟! و جالب است که با این همه بی مبالاتی و تفکرات غیراصولی مدعی هستید که بر روی اصول و ارزشها ایستاده اید!
95/12/13
10:40 ص
آقای روحانی دیروز (95/12/7) در سخنرانی خود در جمع مجریان انتخاباتی درباره قطعنامه های سازمان ملل گفت:
«برخی فکر میکردند منقل در کنار دستشان است و قطعنامه های سازمان ملل را داخل منقل می اندازند و تمام میشود.»
با توجه به سابقه جسارتهای قبلی و روحیه پرخاشگری وی در برابر منتقدان و حتی شخص مقام معظم رهبری، برخی رسانه ها و اشخاص، سخنان فوق را با هشدار مقام معظم رهبری خطاب به نامزدهای ریاست جمهوری آمریکا که حرف از پاره کردن برجام میزدند مرتبط دانستند. مقام معظم رهبری در 25 بهمن امسال در این خصوص اینچنین فرموده بودند:
«برجام را ابتدائاً نقض نخواهیم کرد امّا اگر آمریکاییها برجام را پاره کنند، آن را آتش می زنیم!»
چه اظهارات دیروز روحانی با هدف کنایه به کلام مقام معظم رهبری باشد و چه نباشد، این دو سخن نمیتوانند باهم ارتباط منطقی داشته باشند، چرا که:
اولاً مقام معظم رهبری با مذاکره و توافق برای حل مسأله هستهای هرگز مخالف نبودهاند و قبل از بر سرکار آمدن دولت یازدهم نیز مذاکراتی برای حل مسئله هسته ای با گروه 5+1 و حتی مستقیماً با آمریکا (در عمان) انجام شده بود.
ثانیاً اگر مقام معظم رهبری در جایی برای مذاکرات، خط قرمز یا شرط و شروط گذاشتند، در جهت مخالفت با توافق یا لغو قطعنامه های سازمان ملل نبود، بلکه برای جلوگیزی از تضییع حقوق ملت در برابر زیادهخواهیهای موجود و بدعهدیهای احتمالی بوده است.
ثالثاً انسان خیلی باید ذلیل باشد که حتی باوجود پاره کردن برجام توسط آمریکا، از آتش زدن آن ابا داشته باشد؛ و البته پاره کردن برجام صرفاً پاره کردن کاغذنوشته آن نیست، بلکه کارشکنیهایی که موجب تضییع حقوق ایران در برجام میشود هم به منزله پاره کردن برجام هستند.
رابعاً مقام معظم رهبری در برابر قطعنامه های سازمان ملل و تحریمها هرگز شعاری برخورد نکردند؛ ایشان همواره فرمودند تنها راه مقابله با جنگ اقتصادی دشمن، تحقق اقتصاد مقاومتی با اقدام و عمل است؛ مقوله ای که متأسفانه روحانی و برخی دولتمردان آن را در حد یک لقلقه زبان نگه داشته اند.
البته مطلب فوق این احتمال را منتفی نمیداند که روحانی با این سخنان در پی کنایه زدن به مقام معظم رهبری باشد به خصوص که میدانیم روحانی در شرایط بسیار سختی به سر میبرد و در حالی که تنها 80 روز به انتخابات باقی مانده است، در خلاء عملکردهای قابل ارائه، ناچار است با حرفهای هرچند بی ادبانه، تند و بی ربط، نظرها را به خودش جلب کند.
95/12/7
9:19 ص
محمد مهدوی فر از آن شخصیتهایی است که در فتنه 88 با فتنه گران همراه شد و به حمایت از ایشان پرداخت ولی پس از به شکست انجامیدن فتنه، مسیر خصومتش را به سمت نوشتن نامه های سرگشاده و پر از توهین و تهمت خطاب به مقام معظم رهبری تغییر میدهد و میکوشد محبوبیت ایشان را با اهدافش، تحت الشعاع قرار دهد.
محمد مهدوی فر اگر چه همواره خود را به عنوان تخریب چی و غواص دفاع مقدس معرفی میکند، اما صحبتها و حرفهایش، مخاطب را به یاد کسانی می اندازد که در عین ادعای پیروی از خط امام یا تبیین گفتمان امام، در برابر برخی آرمانهای امام ایستادند و یا دربرابرشان انحراف ایجاد کردند، چرا که تخریب چی، غواص و حتی جانبازی که در برابر ولی خود بایستد درواقع به شمر زمان شبیه است.
محمد مهدوی فر در نامه بیست و پنجمش به مقام معظم رهبری به ایشان پیشنهاد میکند قبل از این که کشور مثل سوریه دچار فروپاشی شود، یک شورای گذار با حضور شخصیتهای ضدانقلاب، سران فتنه و فتنه گران، مانند شیرین عبادی، بنی صدر، رضا پهلوی، طبرزدی، نوری زاد، خزعلی، موسوی، کروبی، فائزه هاشمی، نماینده منافقین و… تشکیل دهد و در گام اول، به اصلاح قانون اساسی که آن را ریشه تمام مشکل کشور میخواند، اقدام نماید!
مهدوی فر در نامه اش با این بهانه که حکومت مثل حکومت سوریه در معرض خطر و فروپاشی است، با ژست به ظاهر دلسوزانه، از مقام معظم رهبری میخواهد، قبل از این که دیر شود، خودشان نسبت به اصلاحات اساسی اقدام نماید! البته آنانی که با نامه های او آشنا هستند، میدانند که او در نامه هایش لحنهای مختلفی را بکار میبرد، بعضی ظاهری دلسوزانه دارند و برخی نیز لحنی تمسخرآمیز یا تهدیدآمیز دارند، اما نهایتا همه آنها در جهت تخریب مقام معظم رهبری و نظام است.
محمد مهدوی فر در حالی حرف از اصلاحات بنیادین در نظام و قانون اساسی میزند که مشخص است به اصول و آرمانهای انقلاب و حتی به منافع ملی، امنیت ملی و وحدت ملی اعتقادی ندارد که اگر داشت، از شخصیتهایی که در کشور تفرقه آفرینی کردند، به مردم تحریم تحمیل کردند، به دشمنانشان گرا دادند و از تروریستها حمایت نمودند به عنوان اعضای شورای گذار برای تغییر سرونوشت کشور و مردم یاد نمیکرد.
اعتراف مهدوی فر به این که ریشه همه مشکلات کشور را در قانون اساسی میداند، نشان میدهد که اگر او و هم طیفانش از قانون عدول میکنند ناشی از قبول نداشتن قانون است و این یعنی که ایشان هرجایی که قانونی را قبول نکنند دربرابر آن می ایستند چرا که اعضای پیشنهادی وی برای شورای گذار، از همان ابتدای انقلاب، قانون اساسی را که با اکثریت قریب به اتفاق آرا تصویب شد را برنتابیدند و ساده لوحانه است که کسی بیندیشد ایشان امروز به قوانین جدید پایبند خواهند بود.
محمد مهدوی فر در حالی نظام را مانند سوریه در معرض فروپاشی میخواند که حتی سوریه هم دچار باوجود سالها تنشها و هجمه های خارجی، مورد فروپاشی قرار نگرفت و به گواهی شواهد غیرقابل انکار، همین تنشهای موجود نیز ناشی از نقشه خصمانه آمریکا، غرب و برخی کشورهای عربی است و با این وجود نظام سوریه همچنان ایستاده است، پس چگونه ایرانی که هر ساله انتخاباتهای با مشارکت بالا برگزار میکند و هنوز مردم به پای انقلاب ایستاده اند را در معرض فروپاشی میخواند؟!
محمد مهدوی فر، جمهوری اسلامی ایران را در معرض فروپاشی میخواند در حالی که جمهوری اسلامی ایران دربرابر فتنه ای بزرگ که حتی ابعاد کوچکترش، مستحکم ترین کشورها را به زانو در میاورد، در نتیجه حمایت و همراهی مردم، سربلند بیرون آمد. نظامی که در برابر کودتاهای مختلف اعم از نظامی یا مخملی، تحریمهای به اصطلاح فلج کننده، 17 هزار ترور، جنگ تحمیلی و…، همچنان با صلابت ایستاده و از حمایت مردم برخورد است با چه منطقی باید در معرض سقوط خوانده شود؟!
نکته دیگر این که مهدوی فر که امروز با ظاهری دلسوزانه، سوریه را نشان میدهد تا نظام به تغییرات اساسی آن هم براساس نظرات دشمنان خونی انقلاب تن دهد، همان کسی است که سردار سلیمانی را بابت حضورش در سوریه و ایستادن در برابر معارضان به شدت مورد شماتت قرار داد! او همان کسی است که خودش در سال 88 در زمره فتنه گران و خروج کنندگان از نظام قرار گرفته بود و ژست دلسوزانه از چنین فردی چقدر مضحک مینماید.
در واقع توصیه های محمد مهدوی فر نه از روی دلسوزی، بلکه از روی عصبانیت است، عصبانیت از نظامی که در برابر فتنه ها مستحکم و در برابر هجمه ها مقاوم ایستاده است و حالا که روشهای سخت، نرم، مخملی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی نتوانسته اند در برابر اقتدار نظام جمهوری اسلامی کاری به پیش ببرند، با متلک و طعنه میکوشند خود و هم طیفانش را امیدوار و در باور و ایمان مردم شک و تردید ایجاد کنند.