95/4/14
12:38 ص
از مشخصه های مسئولان نظام اسلامی در احادیث معصومین علیهم السلام و در انقلاب اسلامی در کلام امام خمینی و رهبری، ساده زیستی است، اما چه شد که این ساده زیستی مدیران به فیش های نجومی رسید؟!
وقتی برای تحریف مشخصه های شخصیتی امام به انواع روش ها متوسل شدند!
وقتی مشخصه ساده زیستی از قاموس مشخصات مسئولان کشور حذف شود!
وقتی ساده زیستی یک ضرورت برای مسئولیت گرفتن نبود!
وقتی حتی ارزش ساده زیستی را با عبارت مزخرفی مانند پوپولیسم زیر سوال بردند!
وقتی در برخی از دولتها رسما برای مدیرانی که خوب کار می کردند و حتی اصلاً کار نمی کردند حق خوردن و بردن قائل شدند!
وقتی مجرمان این تفکر را به عنوان رئیس حزب و رئیس ستاد انتخاباتی خود انتخاب کردند!
وقتی برای عدم بررسی عملکرد مدیران خود خط قرمز تعریف کردند!
وقتی همان نامزد ریاست جمهوری که قبل از این که انتخابات می گفت کشور مدیر می خواهد و نه خادم رئیس جمهور شد!
وقتی وزیر دادگستری در روز رأی اعتمادش در مجلس گفت که میل ها خیلی مهم نیست و حیف ها هستند که باید جلویشان گرفته شود!
وقتی برخی از سران کشور به انواع تفریحات تشریفاتی خود افتخار کردند و تازه دیگران را متهم به عوامفریبی نمودند!
مشخص بود که فرصت میل کردن از بیت المال برای مدیران به امری موجه و قانونی تبدیل و تثبیت می شود!
وقتی هنوز مسئولان دولتی، این فیش های نجومی را یک خطای مدیریتی صرف تلقی می کنند باید احتمال داد که بازهم این عارضه مرتفع نگردد!
95/4/14
12:34 ص
تیتر مورخ 13/4/95 روزنامه ایران به اظهارات اکبرترکان درباره حقوق های نجومی اشاره دارد:
«می خواهند فسادهای میلیارد دلاری و با «قصد مجرمانه» در دولت گذشته را با «خطای مدیریتی» حقوق های نامتعارف «یک به یک» و مساوی جلوه دهند»
اکبر ترکان، به عنوان مشاور ارشد رئیس دولت، در روزنامه دولتی ایران، اول به دولت قبل تهمت می زند که تعداد زیادی فساد میلیارد دلاری داشته است! بعد به منتقدان اتهام وارد می کند که به دنبال خنثی کردن مفاسدی هستند که در زمان دولت قبل رخ داده است! و نهایتاً هم این حقوق های نجومی را در حد یک خطای مدیریتی! تنزل می دهد و حال این که او بخواهد یا نخواهد، برداشت حقوق های نجومی آن هم با علم و مجوز دولت نمی تواند صرفاً یک «خطای مدیریتی» تلقی گردد بلکه یک هجمه جسورانه، حق به جانب و نهادینه شده از بیت المال است.
سرقت از بیت المال از این جهت که فرد سارق به عنوان یک متخلف و مجرم شناخته می شود و مردم حسابش را از کلیت حکومت و نظام جدا می دانند به مراتب تأثیر کمتری بر افکار عمومی و رضایت مردم از حکومت می گذارد، چرا که مدیران نجومی این حس را به مردم منتقل می کنند که عده ای بر سفره بیت المال نشسته اند و خیلی قانونی و رسمی مشغول حیف و میل بیت المال هستند، مدیرانی که اگر بخواهی داد تظلم خواهی علیه شان بلند کنی، از شما بلندتر فریاد می زنند و شما را به شکایت و اعاده حیثیت تهدید و حامی مفاسد قبلی متهم می نمایند!
دولت یازدهم در ابتدای افشای فیش های نجومی و حقوق های کلان آن را با سکوت و بایکوت خبری مواجه کرد ولی به تدریج که فشار رسانه ها و افکار عمومی بالا گرفت، مدعی شد که با این حقوق ها برخورد می کند و در این راستا تعدادی از مدیران و مسئولانی که حقوق های کلان شان افشا شده بود هم معزول و یا مجبور به استعفا شدند ولی باوجود مانور دولت برای مواجهه با حقوق های نجومی، به نظر می رسد تا زمانی که مسأله این حقوق ها صرفاً یک خطای مدیریتی تلقی گردد، عملاً مقابله مؤثری با آن ها صورت نگیرد چون خود دولت ریشه های فکری و فرهنگی این معضل را باقی می گذارد.
95/4/14
12:32 ص
آقای مصطفی پورمحمدی! فرضاً این ادعای شما که گفتید 4 سال پیش درباره حقوق های نجومی به مجلس نهم تذکر داده اید، صحیح! ولی قضیه چیست که شما در 3 سال انتصابتان در وزارت کشور دولت نهم و در این 3 سالی که وزیر دادگستری دولت یازدهم بوده اید و حتی در همان دوره ریاست سازمان بازرسی، بجای برخورد با فیش های نجومی ساکت ماندید و یا نهایتاً به تذکری بسنده کردید؟!
البته سکوت شما درباره فیش های نجومی در زمانی که در دولت ها وزیر بودید، تصادفی نبود بلکه برخاسته ازنگرش اشتباه تان است، شما در آذر 1387 به عنوان رئیس سازمان بازرسی گفتند:
«متاسفانه به خاطر نوع تدبیر و برنامهریزیها در کشور مواجه با حیف و میلهای فراوان هستیم. البته خیلیها دنبال میلها هستند اما من فکر میکنم که در کشور بیشتر حیف ها وجود دارد و با کاستی جدی روبرو است و از آن آسیب جدی میبینید. دلیل کاهش راندمان و بهرهوری به ویژه راندمان تولید عدم بهره برداری کافی ازمدیریت و سرمایه انسانی به خاطر ضعف برنامهریزی است و این همان حیف است. امیدواریم محیطهای دانشگاهی به نظام مدیریت کشورکمک کنند تا ازیک ساختار قوی برنامهریزی برخوردار شویم واز حیفها کاسته شود.»
شما جملات فوق و مشابه آنها را در روز رأی اعتمادتان در مجلس به عنوان وزیر دادگستری و بعدها نیز بارها بیان کردید که در آن مقطع به این سخنان شما در یادداشتی با عنوان "بازی میل ها و حیف ها" انتقاد کردم و در هر صورت این تفکر غلط در وجود شما نهادینه شد که حالا اگر در جایی میلی هم رخ داد ولی موجب حیف نشد خیلی محل اشکال نیست! و این همان تفکر کارگزارانی ها بود که روزگاری کرباسچی و امروز هم فیش های نجومی از دل آن بیرون آمده اند.
آری! شما به عنوان کسی که دراین سال ها به صورت متناوب وزیر کشور، رئیس سازمان بازرسی و وزیر دادگستری بوده اید، قطعاً در مشروعیت یافتن میل ها نقش داشته اید و بهتر است امروز به جای فرافکنی، به اشتباه خویش اعتراف کنید و بدانید کسانی که اهل میل کردن بیت المال هستند، مطمئناً دلشان به حال حیف شدن آن و حل مشکلات مردم هم نخواهد سوخت.
ضمناً طبق ادعای شما مبنی بر اطلاع از فیش های نجومی ، دولت یازدهم نمی تواند مدعی باشد که تا قبل ازافشای این فیش ها ازوجودشان خبرنداشته است، بلکه باید گفت همین عزل و استعفاهایی که انجام شد نیز تنها ناشی از فشار مطالبات مردمی و رسانه های عمومی بوده است و نه خواست قلبی دولت و رئیس جمهور!
95/4/14
12:29 ص
آقای روحانی! شما در ضیافت افطار دست اندرکاران اجرای برجام (95/4/12) گفتید:
«برجام کم هزینه ترین راه برای رسیدن به اهداف و منافع ایران اسلامی بود و راهی به جز برجام برای رسیدن سریعتر به این اهداف وجود نداشت.»
آقای روحانی! این که کسی بگوید برجام هزینه زیادی نداشته است جمله اشتباهی است که قبلا هم رهبری این جمله را رد کرده بودند و در هر صورت ما در اجرای برجام ، بخشی از حقوق هسته ای مان را با محدودیت های طولانی 8، 10 و 15 ساله مواجه کردیم و با پذیرش اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی، عملاً مراکز نظامی و امنیتی کشورمان را تحت نظارت و بازرسی سازمانی قرار دادیم که عدم امانت داریش قبلاً برای ما ثابت شده است.
آقای روحانی! اگر منافع ایران محقق شده است، پس چرا مردم و حتی برخی از حامیان شما هم آن را حس نمی کنند و بعضاً با عباراتی مثل «تقریباً هیچ» از عائدی های آن سخن می گویند؟! پس چرا با وجود گذشت چند ماه از اجرای برجام ، هنوز برجام نتوانسته است مشکلات کشور را حل کند و حتی همان توافقات خارجی هم به ندرت به قرارداد منجر گردیده است؟!
آقای روحانی! برجام چطور مشکلات ما را حل کرده است در حالی که هنوز برای وادار کردن طرف مقابل به رعایت تعهداتش مشکل دارید و باید مدام با او مذاکره کنید و امتیاز و حتی تعهدات جدید مانند تعهد به کارگروه اقدام مالی بدهید!؟ و این بار تمام مسائل بانکی کشور را نیز تحت نظارت آمریکا قرار دادید! تا شاید گام های بعدی را هم از ما مطالبه کند! و این یعنی نه تنها هنوز برجام مشکلات را حل نکرده است بلکه هنوز حد و حصر هزینه هایی که باید برایش بدهیم هم مشخص نیست!
آقای روحانی! عقل حکم می کند لااقل حالا که از عدم اعجاز اجرای برجام و بدعهدی ها و کارشکنی ها و گروکشی های طرف مقابل مطمئن شده اید، طبق رهنمود رهبری، «اقتصاد مقاومتی» را به عنوان تنها راه تقابل با تحریم بدانید و به آن عمل کنید و نه این که همچنان دنبال کلیدی بگردید که زیرپای کدخدا گم شده است، متأسفانه شما هنوز مصرید که برجام کم هزینه، پر از منفعت و چون آفتاب تابان است؟!
95/4/14
12:14 ص
در حالی که اکنون همگان از ابعاد امنیتی و منطقهای تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی اطلاع دارند و خیلی از نمایندگان هم نسبت به این تعهد انتقاد کردهاند ولی سوال جدی این است که چرا نمایندگان نسبت به عدم رعایت اصل 77 قانون اساسی ساکتند؟!
اصل 77 قانون اساسی: "عهدنامهها، مقاوله نامهها، قراردادها و موافقتنامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد."
دقیقا به همان دلیل که برجام به مجوز مجلس و مصوبه شورای عالی امنیت ملی و امضای رهبری نیاز داشت، این تعهد نیز به طی این مراحل و اخذ این مجوزها نیاز داشته است و دولت بدون طی این مراحل آن هم با انجام مذاکرات غیرهستهای که از سوی مقام معظم رهبری ممنوع اعلام شده بود به این تعهد تن داده است تا حیثیت از دست رفته برجام هستهای را با برجام بانکی- منطقهای و دادن تعهدات جدید احیا کند!
تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی نه تنها تمام سیستم بانکی ما را تحت نظارت آمریکا میبرد و این از لحاظ امنیتی برای کشوری که همواره در معرض تحریم قرار دارد خطرناک است بلکه دست ایران را در پیشبرد سیاستهای منطقه ای و حتی تامین بودجه سپاه که از سوی شیطان بزرگ، گروهی تروریستی معرفی میشود هم دچار مشکل میشود و این یعنی امنیت ایران ومنطقه به واسطه محدودیت سپاه و تقویت توان دفاعی به خصوص باتوجه به حضور تکفیری ها، آمریکا و سایر جریانات معارض در منطقه دچار مشکل میشود!
تلختر این که تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی در شرایطی بوده است که باتوجه به کارشکنیهای آمریکا در اجرای تعهداتش در برجام هستهای، این ایشان بودند که باید تعهد میدادند و جبران کنند نه این که دولت ما دوباره تعهدات سنگین به طرف عهدشکن بدهد! که این تعهد نمیتواند در جهت حفظ عزت،، اعتبار، امنیت و منافع ملی ایران تلقی گردد و از این لحاظ سکوت مجلس قابل توجیه به نظر نمیرسد.
95/4/14
12:11 ص
حدود 1 سال از پذیرش مذاکرات بدون پیش شرط تعلیق هسته ای از سوی گروه 5+1 نگذشته بود که انتخابات 88 با بی ظرفیتی بازندگان انتخاباتی به یک فتنه تمام عیار تبدیل شد و آمریکا و سایر طرفین مذاکره احساس کردند که مسیر حمایت از فتنه برای شان بهتر از مسیر ادامه مذاکرات هسته ای است و این حمایت را با وضع تحریم های جدید نفتی و بانکی انجام دادند به نحوی که از زمستان 90، عملاً فشار تحریم ها به حداکثر رسید تا حدی که مقام معظم رهبری آن مقطع را آغاز جنگ اقتصادی نام نهادند:
«این تحریم ها از حدود زمستان سال 90 تا امروز، تبدیل شده به جنگ اقتصادی، دیگر اسم آن تحریم هدفمند نیست، یک جنگ تمامعیار اقتصادی است که متوجه ملت ما است.» (1392/12/20)
البته بعدها مسئولان آمریکایی (مشاور سابق شورای امنیت ملی آمریکا) مدعی شدند که تشدید تحریم ها در پاسخ به نامه کتبی محرمانه حامیان داخلی فتنه انجام شده است و متن نامه را هم منتشر کردند که به غیر از توهین هایی که به نظام داشت، رسما از رئیس جمهور آمریکا می خواست تا با تشدید فشار و تحریم، ایشان را برای به ثمر رساندن فتنه یاری رسانند!
در کنار نامه محرمانه فتنه گران به اوباما، حضور برخی عناصر دیگر مثل مهدی هاشمی آن هم در اوج فتنه در لندن و انتشار مکالمه های صوتی او با نیک آهنگ کوثر که در آنها صراحتاً از تقسیم مسئولیت بین فرزندان هاشمی و تلاش خودش برای همراه کردن غرب در خصوص تحریم های بیشتر سخن می گفت نیز نشان از گرا دادن به دشمن در خصوص تحریم ها داشت.
در کنار تشدید تحریم های خارجی و شرایط داخلی فتنه، سوءمدیریت های بانکی و ارزی دولت دهم هم کار را سخت تر کرد و باعث شد تا نقدینگی مازاد کشور که به علت سود بانکی پایین، عملا به بازارهای سکه و طلا هجمه برده بود، به سمت بازار ارز حرکت کند و افزایش روز افزون قیمت ارز، موجب بهم ریختن اقتصاد کشور و یک جهش تورمی گردید که در این افزایش قیمت ارز، صرافی های مجاز و غیرمجاز به عنوان کاسبان تحریم ، نقش به سزایی داشتند.
اما امروز در شرایطی که حدود 3 سال از آغاز به کار دولت یازدهم و کاسبان تحریم خواندن مکرر منتقدان گذشته است، می دانیم که در بهمن سال 90، یعنی همزمان با آغاز تلاطم بازار ارز و دمیده شدن شیپور جنگ اقتصادی دشمن، یاران امروز روحانی و هاشمی، مثل حسین فریدون، برادر حسن روحانی و یا فاطمه حسینی، دختر صفدر حسینی به طور خودجوش!! اقدام به تأسیس صرافی کرده بودند.
تقارن تأسیس صرافی های یاران هاشمی و روحانی با آغاز تحریم های بانکی و نفتی و آغاز جنگ اقتصادی دشمن تنها دو فرضیه را در ذهن ایجاد می کند:
به کار گماری جریانی که به عنوان کاسبان تحریم یا خائنان به کشور، آسیب های جدی به منافع ملی وارد کردند در موقعیت های حساس فعلی از سوی روحانی چگونه می تواند قابل توجیه باشد؟! آیا عدول از خطوط قرمز رهبری در مذاکرات هسته ای، دادن تعهد خطرناک به کارگروه اقدام مالی، تعلل ها و جسارت هایی که در برابر اوامر رهبری مکررا انجام شده است، اصرار برای قبح شکنی رابطه با آمریکا از طریق بزک کردن آمریکا و تماس های تلفنی و مصافحه برخلاف منویات رهبری و عدم اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان حلال مشکلات کشور، موارد قابل تأملی هستند که لزوم بررسی کفایت رئیس جمهور از سوی مجلس محترم را گوشزد می نماید.
95/4/11
12:42 ع
باتوجه به شبهاتی که درباره شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم آمریکا مطرح می کنند به چند نکته در این خصوص اشاره می کنم:
هنوز هیچ تغییری از اصلاح آمریکا و دست برداشتن وی از خباثت هایش در قبال ایران و سایر ملت های مستضعف دنیا وجود ندارد و آنان که طوری صحبت می کنند که انگار شرایط امروز با شرایط حیات حضرت امام (ره) متفاوت است، هیچ دلیل و مدرکی برای این ادعای خویش ندارند، ایشان کافیست نگاهی به خباثت ها و نقش آفرینی های الان آمریکا در یمن، سوریه، عراق، افغانستان، فلسطین و خود ایران داشته باشند.
مرگ بر آمریکا یک لعن است و لعن با سب و ناسزا بسیار متفاوت است، در قرآن حکیم و نهج البلاغه در موارد متعددی، دشمنان خدا و اسلام مورد لعن و نفرین قرار گرفته اند و اساساً یکی از نمادهای تبری (از فروع دین)، همین لعن کردن به کافران و دشمنان خداست و این دلیلی محکم برای درستی شعار مرگ بر آمریکا است.
سال هاست که اهتزاز پرچم آمریکا در اکثر کشورهای مستضعف دنیا به نمادی از استثمار و سرقت اموال مادی و معنوی شان مبدل شده است و اگر آن پرچم را با پرچم دزدان دریایی مقایسه کنیم هیچ اجحافی جز به دزدان دریایی نکرده ایم. و بر اساس همین نگاه، آتش زدن چنین پرچمی را حق مسلم کشورهای مورد تجاوز، سرقت و دشمنی آمریکا و تمام ملت های آزاده جهان میدانیم.
پرچم کشورها نیز به مانند سرود ملی آنها با تغییر حکومت ها و به خواست حکومت ها تغییر می یابد و از این لحاظ بیش از این که نماد ملی یک کشور تلقی شود، نمادی از حکومت آن کشور است، کما این که هنوز برخی از جریانات معارض با انقلاب، از پرچم های دیگری به غیر از پرچم مقدس ایران که منقش به اسم الله و ذکر الله اکبر است، استفاده می کنند.
باوجود این که مردم آمریکا نمی توانند مدعی شوند در خیانتها، خباثتها و ظلمهایی که حکومت آمریکا بر جهانیان کرده است هیچ سهمی نداشته اند، لیکن همه مسئولان رسمی کشور بارها بیان کرده اند که به عرف معمول سیاسی، هدف شان در شعار مرگ بر آمریکا، مرگ بر حکومت آمریکا است و نه مردم آن کشور.
95/4/11
12:38 ع
وقتی که واژه دیاثت سیاسی هم الکن میشود ادعای خالی بودن خزانه امروز که حقوقها و پاداشهای چند 10 و چند 100 میلیونی آن هم برای دوستان نزدیک دولتمردان، مانند صفدر حسینی و صدقی افشا شده، کاملا مورد تردید قرار گرفته است و البته همان زمان که ادعای خالی بودن خزانه یا بستگی داشتن آب، نان و هوا به رفع تحریم و تعامل با کدخدا در شبهای مذاکره دیپلماتهای ما با هیات 5+1 بیان میشد، ما میدانستیم که هدف از خواندن این آیههای یاس، صرفا اثبات نیاز به تعامل به آمریکا است و گرنه مگر میشود برای خالی بودن خزانه سوت و کف زد آنطوری که جلوی روحانی و در حین بیان خالی بودن خزانه انجام شد؟! مگر میشد در شب مذاکره بدون سوءقصد حرف از عجز و نیاز زد و پشت مذاکره کنندگان خود را در هنگام چانه زنی با دشمن خالی کرد؟!
اخیرا آیت الله جوادی آملی ایجاد شرایط برای تسلط بیگانه بر کشور را دیاثت سیاسی نامیدند و من میاندیشم آنانی که با نامه نگاری با دشمن و گرادادن به او، تشدید تحریمها را بر کشور و مردم غالب کردند؛ آنانی که به دروغ مدعی خالی بودن خزانه برای ایجاد شرایط تسلیم و سازش شدند؛ آنان که با ارتباط دادن همه چیزمان به تعامل با دشمن موجب تضعیف جایگاه ایران در چانه زنی و کسب امتیاز در مذاکره شدند؛ آنان که با تنظیم برجامی که سلطه امنیتی و اطلاعاتی دشمن را بر همه اماکن نظامی و امنیتی کشور بیشتر کردند؛ آنانی که با دادن تعهد به کارگروه اقدام مالی، حتی تلاش کردند تا در روند تسلط دشمن بر ملتهای مستضعف و مسلمان منطقه اعم از فلسطین، عراق، سوریه، یمن و لبنان، تسریع به عمل آورند؛ براستی این جریان را چه باید نامید چون واقعا واژه دیاثت سیاسی هم از بیان عمق برخی خیانتهای ایشان قاصر و الکن است.
95/4/9
2:24 ع
پس از اعلام تعهد دولت به کارگروه اقدامات مالی در خصوص مبارزه با پولشویی، خیلی از منتقدین، آن را بخشی از برجام منطقه ای برای جلوگیری از حمایت ایران از محور مقاومت و حزب الله لبنان و فلسطین خواندند ولی همچنان دیپلماتهای ما اصرار دارند که بگویند به آرمانهای انقلاب و امام و رهبری پایبند هستند و میگویند بر سر اصول منطقهایی معامله نکرده و نمیکنند.
لذا لازم بود این پالس به بیگانگان هم ارسال شود که ایران اساسا از تعهدات انقلابی و منطقهایی خود دست بر نمیدارد و این عمل را شخص سید حسن نصرالله برعهده میگیرد و از حمایتهای همه جانبه و مطمئن ایران از محور مقاومت و فلسطین سخن میگوید که البته این اظهارات به شدت مورد انتقاد برخی شخصیتهای اصلاحاتی چون ابراهیم اصغرزاده و مهدوی فر و… گردیده است.
نمونه این مساله در برجام هستهای هم مشاهده شد، آنجا که دیپلماتهای ما اصرار داشتند تا بگویند برجام هستهای مانع توسعه موشکی و دفاعی نمیشود و در همان روزهای ابتدایی اجرای برجام، ایران با انجام مانور موشکی، این مساله را عملا اعلام کرد که محدودیتی در خصوص موشکی را نمیپذیرد که البته آن آزمایشها نیز از سوی کسانی که به اظهارات سید حسن نصرالله انتقاد میکنند، مورد انتقاد قرار گرفت که مثلا چه لزومی داشت تا ایران در آن شرایط آزمایش موشکی داشته باشد!؟
این که برخی افراد و جریانات متوجه حکمت این مانورها و یا اظهار نظرهای بی پرده نباشند خیلی مورد اشکال نیست ولی اگر متوجه مسائل باشند و به ایرادگیری های مغرضانه برای تخریب نظام بپردازند واقعا غیر قابل پذیرش است.
برخی از منتقدین هم این شرایط را برای تکرار شعارهایی چون “نه غزه نه لبنان” مناسب میدانند تو گویی یکبار هم به فصل سیاست خارجی قانون اساسی و آرمانهای امام و انقلاب توجه نکرده اند، کسانی که اگر هیچ اعتقادی هم قانون و انقلاب و اسلام نداشته باشند لااقل باید با مشاهده ددمنشیهای داعش، عربستان سعودی، آمریکا و اسراییل در یمن، عراق، افغانستان، سوریه، فلسطین و لبنان فهمیده باشند که از دست دادن منطقه به ضرر امنیت کشور ایران هم هست، حتی اگر به جان و مال هیچ همسایه و انسانی اعتقادی نداشته باشند.
95/4/9
2:13 ع
باتوجه به صحبت هایی که اخیراً از سوی علی اکبر ناطق نوری و امثال ایشان، در سیاه نمایی مفرط از سیمای 37 ساله انقلاب اسلامی شده است، اول از همه باید بگوییم که این نقدها (فارغ از میزان انصاف در طرح شان)، اول از همه به خودشان وارد است که از ابتدای انقلاب در جایگاه های بالای نظارتی، قانون گذاری، ریاست قوا، مجمع تشخیص و سایر نهادهای حساس حضور داشته اند و امروز باید خود را نسبت به مردم، انقلاب، امام و رهبری بدهکار بدانند، نه این که طلبکارانه در سیمای اپوزیسیون ظاهر شوند و سیر انقلاب را قهقرایی بخوانند!
بعد از 3 سال از گذشت عمر دولت تدبیر و امید دیگر به خوبی متوجه شده ایم که کلیدواژه امید در قاموس روحانی، هاشمی، ناطق و شاگردانشان به چه معنی است و دیگر یافته ایم که ایشان کجا به دنبال امیدوار کردن و کی درپی ناامید کردن مردم هستند.
این دولت و حامیانش بارها تلاش کرده اند تا مردم را از انقلاب، نهادهای انقلابی، آرمان های انقلاب، ایستادگی، استقلال، استکبارستیزی، توان داخلی و مقاومت ناامید کنند و مدام مردم را به برجام، اوبامای مؤدب، کدخدای بامرام و سازش با او امیدوار نمایند و هرکسی که برخلاف ایشان کلیدواژه امید را معنی کند را به عنوان افراطی، تندرو و بی سواد معرفی نمایند!
وقتی معنی امید را در قاموس دولت تدبیر و امید شناختیم، دیگر فهمیدن منظور ایشان از تدبیر آسان میشود چرا که هرکسی در جهت آنچیزی که به آن امیدوار است تلاش و تدبیر میکند و این همان کلیدی است که در بالای سر می چرخاندند و امروز دربه در به زیر چکمه های دشمن دنبال آن می گردند.
ایشان امروز باوجود ناکامی آن تدبیر و امید میخواندند و از ترس این که امید واقعی در دل مردم تقویت شود، تلاش میکنند تا از یک سو مردم را از انقلاب ناامید کنند و از سوی دیگر با بکارگیری کلمات قلمبه و سلمبه درباره برجام، این محصول تلخ تعامل با دشمن، مردم را محتاج آن معرفی کنند، حتی به قیمت این که بگویند: برجام را خدا آورده است یا هرکسی سپاسگزار برجام نباشد ناسپاس و مستوجب عذاب خداست یا این که برجام آفتاب تابان و ابر شتابان است یا این که برجام موجب گشایش های روزانه شده است.
کاش مسئولان از همان اول توصیه مقام معظم رهبری را جدی می گرفتند و به جای دل بستن به نقطه های خیالی، به نقطه های امیدبخش حقیقی که همان تمرکز بر توان داخلی و روحیه انقلابی گری و استقلال و تلاش است توجه می کردند و نه لبخند و مصافحه و قدم زدن با کسی که دشمنی و کارشکنی اش در قبال مردم ایران و ملت های مظلوم منطقه و جهان، همواره در جریان است.