95/5/8
12:19 ص
در روی کار آمدن روحانی به عنوان رئیس جمهور یازدهم جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی داشت و همه به خاطر داریم که وی با ائتلافی که بین سران اصلاحات و کارگزاران شکل گرفت با رأی 7/50 در حالی پیروز انتخابات شد که جریان اصولگرا نتوانستند ائتلافی را که شکل داده بودند به دلیل عدم پایبندی ولایتی به مکانیزم ائتلاف، به سرانجام برسانند.
پیروزی روحانی 2 مدعی داشت، جریان اصلاح طلب از یک سو پیروزی وی را مرهون کنار کشیدن عارف در حمایت از روحانی دانستند و شخص هاشمی و فرزندانش هم پیروزی روحانی را به نام خود ثبت می کردند و البته بعضاً روحانی نیز با کنایه هایی، پاسخ این ادعاها را می داد تا این پیروزی را به نام خود ثبت کند.
فارغ از برخی از این کنایه ها که بعضا به منظور سهم خواهی از سوی اصلاح طلبان انجام می شد ولی در عمل ایشان در تمام این 3 سال حامی روحانی بودند و بارها او را تنها نامزد خود برای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم می خواندند که این ها حاکی از استمرار ائتلاف اصلاحات و اعتدال بود که این ائتلاف در انتخابات های اخیر مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری و دعوت به لیست واحد (امید) نیز تکرار شد.
به غیر از جریان اصلاحات که حامی قطعی روحانی در این 3 سال بوده اند، یک جریان دیگر نیز وجود داشت که در بیشتر موارد از روحانی حمایت کرد، حمایتی که به لحاظ تأثیر بعضاً از حمایت های اصلاح طلبان مؤثرتر بود، جریانی که مهمترین کار مشترکشان با دولت، حمایت، بسترسازی و هموارسازی تصویب و اجرای برجام بود که این جریان، بخشی از بدنه اصولگرای سنتی نزدیک به علی لاریجانی است.
امروز با گذشت 3 سال از ریاست جمهوری روحانی، کشور با مشکلات زیادی در حوزه های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مواجه است، از سویی نتوانسته رونق اقتصادی را رقم بزند و سایه سنگین رکود بر تولید و بازار سرمایه، کالا و نیروی کار حاکم شده، از دیگر سو مسئله حقوق های نجومی و مفاسد بانکی با نقش آفرینی برخی سیاسیون در حال افشاست و از سوی دیگر، برجام با کارشکنی آمریکا مواجه شده تا همان شعارهای تدبیر، امید و کلیدی که به خاطرش رأی آورد، به عاملی برای کاهش محبوبیت روحانی تبدیل شوند.
ناکارآمدی دولت و محقق نشدن شعارهایش اما تنها موجب کاهش محبوبیت روحانی نشد، بلکه باعث شده است تا اصلاح طلبان هم در خصوص حمایت از وی و پایبندی ائتلاف اصلاحات و اعتدال دچار تزلزل گردند، نگاهی به تیتر روزنامه های اصلاحاتی و مواضع برخی از شخصیت های بارزشان نشان می دهد که اصلاحاتی ها امروز با صراحت بیشتری از دولت روحانی به عنوان رحم اجاره ای یاد می کنند و برخی از ایشان نیز مستقیماً از وی می خواهند تا برای انتخابات بعد نامزد نشود تا افرادی که بخت بیشتری دارند، نامزد شوند!
اما این فقط اصلاح طلبان نیستند که در حمایت از روحانی مثل گذشته راسخ نیستند، بلکه روحانی و اعتدالیون هم درباره پایبندی ائتلاف اصلاحات و اعتدال دچار تردیدند که نماد بارزش را در رئیس نشدن عارف و سپس در تشکیل فراکسیون جدید حامیان لاریجانی و روحانی در مجلس شاهدیم که این نشان می دهد، رابطه اصلاح طلبان و اعتدالیون فاقد استحکام لازمی است که این دو جریان را از هم اکنون به ائتلاف با یکدیگر پایبند نگاه دارد.
شبه آنچه که در ائتلاف جریانات اصلاح طلب و اعتدال در حال وقوع است را در جریان اصولگرا نیز مشاهده می کنیم، یعنی جریان نزدیک به علی لاریجانی که به دلیل برخی مواضع در موضوعات مختلف سیاسی از جمله برجام، از لیست اصولگرایان خط خورده بود، امروز رسماً با حامیان روحانی، فراکسیون جدیدی را تشکیل داده اند تا جریان اصولگرای انقلابی، بدون ملاحظه کاری های قبلی بتوانند مواضع انقلابی تر و شفاف تری را اتخاذ کنند.
فارغ از تغییراتی که در جبهه بندی های امروز جریانات سیاسی کشور در حال وقوع است، نزدیکتر شدن لاریجانی و جریانش به روحانی از این جهت عجیب است که اصلاح طلبان که حامیان اصلی روحانی بودند، به خاطر ضعف مفرط دولت روحانی در حل مشکلات کشور، فیش های نجومی و برخی مفاسد بزرگی که در حال افشا هستند و برجامی که روز به روز ناکامیش بیشتر بر همگان اثبات می شود، برای ادامه حمایت از روحانی دچار تردیدند!
باوجود علائمی که از تغییر در جبهه بندی های سیاسی کشور در حال آشکار شدن است اما واقعاً هنوز نمی توان پیش بینی دقیقی از آرایش نهایی انتخاباتی 96 ارائه نمود، این که اصلاح طلبان تا چه حاضر به پایبندی به ائتلاف اصلاحات و اعتدال هستند و یا این که روحانی دعوت به انصراف از انتخابات 96 را چگونه پاسخ می دهد و یا این که آیا اصولگرایان انقلابی قادر به رسیدن به یک تصمیم مشترک، منطقی و انقلابی هستند سؤالاتی هستند که شاید در چند ماه آتی راحت تر قابل پیش بینی باشند.
95/5/8
12:15 ص
تاجزاده از فعالان و مجرمان فتنه 88، اخیراً مصاحبه ای با روزنامه همدلی با عنوان « بزرگترین درس کودتای ترکیه حضور مردم در صحنه بود» درباره کودتای ترکیه انجام داده و سعی کرده است تا آن را بهانه ای برای اثبات حقانیت فتنه 88 قرار دهند، او در بخشی از این مصاحبه می گوید:
«هرجا که نظامیان از پادگان خارج شوند و به نام استقرار امنیت، حکومت را در دست بگیرند کودتای آنها بیشترین ناامنی را به وجود میآورد. واضحتر بگویم فتنه از جایی آغاز میشود که نظامیان از پادگان بیرون میآیند. ما همچنان که کودتا را بدون قید و شرط محکوم میکنیم بدون قید و شرط هم از صندوق رای حمایت میکنیم. نتیجهاش هرکه میخواهد باشد.»
این اظهارات آقای تاجزاده آلبوم خیانت، دروغگویی و فراموشکاری وی را بیش از پیش اثبات می کند که در پاسخ به این اظهارات، چند مطلب را برای او و دوستانش یادآوری می کنیم:
95/5/8
12:13 ص
دقیقا در همان زمانی که تحرکات شائبه دار انتخاباتی احمدی نژاد و حامیانش با سوالات برخی افراد که سالها از احمدی نژاد حمایت و بعضا هم انتقاد کردند، همراه گردیده است، این سؤالات با توهین، تحقیر، تهدید و فرافکنی از سوی حامیان متعصب احمدی نژاد و مشایی پاسخ داده می شود، یکی از آخرین اقدامات این جریان که در کانال عبدالرضا داوری از حامیان امروز احمدی نژاد و از مسئولان رسانه ای دولت دهم منعکس گردیده است، سوءاستفاده از نام دکتر جلیلی برای کتمان واقعیت جریان انحرافی است که گویا مثلاً دکتر جلیلی اعتقای به جریان انحرافی نداشته است، در صورتی که دکتر جلیلی در خصوص انحراف و به خصوص موضوع مکتب ایرانی سخنان صریحی دارند:
«انقلاب اسلامی و مقاومت ملت ایران در دفاع مقدس و پس از آن ظرفیتی ایجاد کرد که با الهام از آن جنوب لبنان آزاد شد و سپس در جنگ 33 روزه لبنان، 22 روزه و هشت روزه غزه رژیم صهیونیستی شکست خورد و یکی از مهمترین مباحث این است که زمانی که گفتمان مقاومت ایجاد میشود، عدهای میخواهند در آن انحراف ایجاد کنند و تا حرف از اسلام ناب زده میشود و عدهای مقاومت را راه نجات میدانند و در اوج پیروزیها، ندایی بلند میشود به نام مکتب ایرانی و حرف از دوستی با مردم اسرائیل زده میشود. امروز هم کسانی هستند که در ادامه مسیر و پس از کسب موفقیتها دچار تردید میشوند و زمانی که با دو عامل خدا باوری و مردم باوری ظرفیتها و توانمندیهایی ایجاد شده، عدهای با اندک تهدیدات دشمنان چون این عوامل را باور ندارند به جای ایمان و امید، دچار تردید میشوند.» (92/3/20)
دوستان تیم رسانه ای احمدی نژاد بدانند که حزب الله، خیلی دوست داشت حساب مشایی و احمدی نژاد را از هم جدا بداند اما این خود احمدی نژاد بود که بارها تأکید کرد، احمدی نژاد یعنی مشایی و مشایی یعنی احمدی نژاد! او بود که قید برخی از وزرای توانمند، حزب اللهی و ولایتمدارش را به خاطر مشایی زد، او بود که تلاش کرد مشایی را به عنوان رئیس جمهور بر کشور تحمیل کند و این توقع که حزب الله امروز فکر کند احمدی نژاد به راحتی از کسی که بارها او را صراحتاً هدیه الهی و یا عنایت الهی معرفی کرده و از افکار انحرافیش، دست برداشته است، توقع منطقی نیست.
95/5/8
12:10 ص
در اوج مشکل دولت برای پنهان کردن مسئله فیش های نجومی و برخی از مفاسد کلانی که با دست داشتن برخی سیاسیون در حال افشا است، ناگهان برخی از حامیان احمدی نژاد از عزم او برای حضور در انتخابات 96 صحبت می کنند تا بهترین پوشش خبری از آن جنسی که دولت می خواست محقق گردد! فرضاً که این رخداد کاملاً تصادفی بوده باشد مسئله تحرکات انتخاباتی احمدی نژاد و حامیانش را از چند منظر بررسی می کنیم:
95/5/1
11:53 ص
روحانی در نخستین اجلاس جهانی شوراها و شهرداران 2016:
«فساد یک موضوع مهم است که همه ما باید با آن مبارزه کنیم. تنها با موعظه، سخنرانی و بخشنامه و حتی قانون و دادگاه و حتی شلاق این موضوع حل نمیشود. فساد را باید از طریق علمی و با ریشههای آن برخورد کنیم البته دادگاه و برخورد هم لازم است اما باید با ریشههای مسئله برخورد کنیم. یکی از راههای آن استفاده از شهر هوشمند و فضای الکترونیک است که این کار در بسیاری از شهرها شروع شده و این را باید تقویت کنیم. وزارت ارتباطات باید در این زمینه کمک کند.»
درباره این اظهارات آقای روحانی باید گفت، البته بحث دولت الکترونیک بحث مهمی است و سال ها است که دولتها از جمله خود دولت یازدهم مکلف به کامل کردن آن هستند و البته عموما هم آن طور که باید و شاید به آن نپرداخته اند و اگر چه شاید دولت الکترونیک برای فسادستیزی در برابر فسادهای خرد و جزئی تا حدی کارگر باشد، ولی این مسأله برای مفاسد متوسط و کلان که دولت ها به آن مبتلا می شوند خیلی مؤثر نیست، چرا که در سطوح بالا، مفسدان به راحتی همدیگر را پیدا میکنند و به سادگی به همدیگر پل میزنند.
به نظرم باید به آقای روحانی گفت: شما کمی بیشتر فضای پیرامونی خودتان را عجالتاً سالم سازی کنید و با حامیان مفسدان و تئوری پردازان اشرافیگری مقابله کنید و جلوی رابطه بازیهای اطرافیان خود را بگیرید و وزرایی که به خود حق میدهند از چند منبع دولتی و عمومی تغذیههای نجومی کنند را کنار بگذارید و از وزرایی که در مفاسدی مثل کرسنت و استات اویل و امثالهم کارنامه شان به خوبی عیان است استفاده نکنید، بخش زیادی از مفاسد امثال صدقی، رستگار سرخهای و صفدر حسینی و مفاسد دیگری که در مسیر افشا هستند، تکرار نخواهد شد.
و بازهم به نظرم باید به آقای روحانی گفت: لطفا برای ورود نکردن جدی به معرکه فسادستیزی و مبارزه با خائنان و حرامخواران، به مردم در باغ سبز انتزاعیِ فضای مجازی را نشان ندهید! مردم منتظر برخورد جدی شما و همکاریتان با قوه قضاییه و سازمان بازرسی در خصوص مفسدان و حامیان شان و بازگرداندن اموال به یغما برده از بیت المال و افشای مفسدان و خائنان هستند.
95/5/1
11:51 ص
در طول این سال ها، تقریبا اکثر کارت های مان با صرف هزینه از جیب خودمان و یا بودجه های عمومی، تبدیل به کارت هوشمند یا دیجتال شده اند و اگر معدودی هم هنوز دیجیتالی نشده باشند، به احتمال زیاد در صف نوبت دیجیتالی شدن هستند و چیزی که واقعا موجب نارضایتی است این است که با وجود صرف این همه هزینه و وقت برای تبدیل این کارت ها به نسخه های دیجیتالی، در برخی از آن ها تقریباً مزیتی هم برای مردم ایجاد نمی کنند.
اساساً کارت هوشمند وقتی قابل توجیه است که روی یک کارت، اطلاعات زیادی که مورد نیاز مردم، دولت و یا نهادهای طرف قرارداد شماست، وجود داشته باشد و موجب کاهش زحمت مردم و بهبود مدیریت کشور گردد، ولی آیا واقعاً صدور این همه کارت های دیجیتال چنین تسهیلی برای مردم و بهبود مدیریت کشور ایجاد کرده اند؟! البته برخی از این کارت ها مثل کارت سوخت واقعاً به بهبود مدیریت مصرف سوخت، کاهش قاچاق، ایجاد بازدارندگی در برابر تحریم سوخت و بهبود توزیع یارانه کمک شایان توجهی کردند که از عجایب کشور این است که کارت هوشمند ، با اصرار دولت در معرض حذف قرار دارد!
از قابلیت های کارت های دیجیتال این است که روی هر یک از آن ها می توان چند دسته اطلاعات بارگزاری کرد و عملاً کار چند کارت غیر دیجیتالی را با یک کارت دیجیتالی انجام داد ولی متأسفانه در کشور ما کارت ملی، کارت پایان خدمت، گواهینامه، کارت های متعدد بانکی و غیر بانکی دیگر به صورت دیجیتالی منتشر می شود که بخشی از این کارت ها اصلاً دیجیتالی بودن شان هیچ کاربردی ندارد و یا اینقدر این کاربرد به ندرت اتفاق می افتد که واقعا صرف این همه هزینه و وقت برای آنها فاقد صرفه است چه رسد به این که حالا برای هرکدام از این موارد، یک کارت دیجیتال مستقل هم ساخته شود!
امیدواریم این گونه نباشد که صدور این همه کارت هوشمند برای نان قرض دادن به نهادهای زیرمجموعه بخش های دولتی اعم از مراکز پلیس+10، دفاتر دولت الکترونیک، دفاتر پستی، کارگزاری های مختلف دولتی و… در دستور کار دولت و سایر نهادها قرار گرفته باشد! ولی در هر صورت این هزینه ای که بخشی از آن به صورت مستقیم از جیب مردم و بخشی نیز به طور غیر مستقیم از جیب مردم (درواقع از بودجه عمومی) برداشت می شود، بعضاً هیچ نفعی برای مردم و کشور ایجاد نمی کند، در صورتی که بانیان این طرح ها عموما با این توجیه دیجیتالی کردن کارت هایشان را بر مردم تحمیل می کنند که طرح های شان موجب تسهیل امور مردم، کاهش هزینه های ایشان، بالابردن سطح خدمات به مردم، کاهش هزینه های کشور می گردد! اهدافی که در نهایت نیز برآورده شدن آنها ارزیابی و گزارش نمی شود!
فارغ از این که بسیاری از این کارت های رنگارنگ دیجیتالی در یک کارت دیجیتال با هزینه ای بسیار کمتر قابل تجمیع هستند، صدور برخی از کارت ها به صورت تکی اصلاً غیر قابل توجیه است، مثلاً این که کارت پایان خدمت یک نفر دیجیتالی باشد چه نفعی برای وی می تواند داشته باشد؟! اصلاً چه اطلاعاتی قرار است روی این کارت پایان خدمت دیجیتالی بارگذاری شود و آیا این اطلاعات اصلا در طول عمر این فرد یکبار هم از قسمت دیجیتالی آن کارت خوانده خواهند شد یا خیر؟! مثلاً افراد چرا باید برای بارگذاری دیجیتالی این اطلاعات که در کدام پادگان خدمت کرده اند یا چند روز اضافه خدمت داشته اند، هزینه پرداخت نمایند و برای طی کردن مراحل اداری آن وقت صرف کنند؟!
پیشنهاد: به نظر می رسد، کشور به یک مرکز جهت مدیریت این همه کارت هوشمند نیاز داشته باشد، نباید به این صورت باشد که هر نهادی اجازه یابد مردم را بابت دیجیتالی کردن کارتی دچار زحمت و هزینه نماید، از تکالیف این مرکز می تواند این باشد که توجیه دیجیتالی شدن یک کارت را بسنجد و یا قابلیت ادغام کارت ها با یکدیگر و حتی حذف آن ها را ارزیابی و در صورت منطقی بودن تسهیل و هماهنگی ایجاد نماید و نهایتاً نیز از مراکزی که چنین طرح هایی را اجرا می کنند گزارش بخواهد که آیا به اهدافی که تعیین کرده بودند عمل کرده اند یا خیر! و به این شکل این وضعیت موجود درخصوص کارت های دیجیتالی را کمی سامان دهند.
95/5/1
11:47 ص
آقای ظریف! شما دیروز در مورخ 28/4/95 در سالگرد برجام در خصوص نمره برجام گفتید:
آقای ظریف! در رابطه با نمراتی که دادید، از شما چند سؤال داریم که امیدواریم در سخنرانی ها و مصاحبه های بعدی به پاسخ شان اشاره کنید:
آقای ظریف! چگونه نمره برجام را بسیار خوبی می دانید در حالی که این قدر به لحاظ ضمانت های اجرایی برای طرف مقابل ضعیف بوده است؟!
آقای ظریف! چطور به برجامی که بر مبنای انکار دشمنی آمریکا تنظیم شده است، نمره خوب می دهید در حالی که قریب به یک قرن است که آمریکا دشمنی مستمر و مدام با ایران و ایرانی را با انواع کودتای سخت و نرم، استثمار، جنگ تحمیلی، حمایت قاطع از ترور، تحریم، ویروس استاکس نت، زدن هواپیمای مسافری، تهدید، توهین و … نشان داده و همین تداوم دشمنی اش در اجرای برجام هم تکرار شد؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که اگر اقدامات طرفین برجام، همزمان، متناظر، متوازن و گام به گام در آن مشخص می شد، عملاً امکان بدعهدی و کارشکنی در این حد از او اخذ می شد؟!
آقای ظریف! چطور نمره برجام را بسیار خوب می دانید در حالی که خودتان به رهبری فرمودید «ما نتوانستیم برخی از خطوط قرمز شما را حفظ کنیم» و البته اکثر قریب به اتفاق خطوط قرمز درباره مدت محدودیت، محدودیت های غیر معمول، بازرسی از اماکن نظامی، تناظر، هم زمانی و توازن تعهدات، 190 هزارسو در کوتاه مدت، لغو کلیه تحریم ها، ساختار تحریم ها و… را حفظ نکردید؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که پس از یک سال در عمل ثابت کرده که نتوانسته منافع ایران را در رفع تحریم ها تأمین نماید؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که نه تنها کلیه تحریم ها، بلکه حتی کلیه تحریم های هسته ای را نتوانسته از روی کاغذ بردارد و به اقرار عراقچی حداقل در 2 مورد با مقاومت آمریکایی ها عقب نشینی کردید؟!
آقای ظریف! چطور به برجام نمره بسیار خوبی می دهید در حالی که نه تنها نتوانسته است تحریم های قبلی را بردارد، بلکه نتوانسته جلوی برداشت از پول های ایران، تحریم های جدید مانند تحریم جدید موشکی، محدودیت ویزا و تحریم های در دست تصویب کنگره و دولت آمریکا به بهانه های موشکی، حقوق بشری، تروریسم، سایبری و… را به طور حقوقی بگیرد؟!
آقای ظریف! شما چگونه به اجرای برجام توسط آمریکا نمره بد می دهید در حالی که شروط نه گانه رهبری در اجرای برجام مانند اخذ تضمین کتبی از رئیس جمهور آمریکا، ممانعت از هرگونه تحریم جدید، ممانعت از بیان شفاهی باقی ماندن ساختار تحریم ها و… راه کارشکنی و سنگ اندازی در اجرای برجام را برای طرف مقابل بازگذاشتید؟!
آقای ظریف! چطور نمره برجام بسیار خوب است در حالی که با این همه کارشکنی و بدعهدی آمریکا در اجرای برجام، هنوز نمی توانید براساس متن برجام، نقض برجام را اثبات کنید و تنها می گویید این اقدامات وی با روح برجام سازگار نیستند؟!
آقای ظریف! اگر آمریکا با وجود برجامی که نمره بسیاری خوبی هم به آن دادید، توانسته این قدر بدعهدی و کارشکنی کند و تنها از ما امتیاز بگیرد، پس چطور توقع دارید برجام های 2 و 3 و … را هم کلید بزنید که البته با تعهد دادن به FATF کلید زده اید!؟
آقای ظریف! آیا بهتر نیست دست از بیان این جملات متناقض بردارید که «نمره برجام خیلی خوب است»، «آمریکا بدعهدی کرده است»، «اقدامات آمریکا ناقض برجام نیست و فقط با روح آن سازگاری ندارد»، «باید با برجام های دیگر مشکلات بیشتری را حل کرد»؟!
95/4/29
12:25 ع
موضوع حقوق های نجومی طی دو ماه اخیر بیشترین حجم مطالب و مقالات را در فضای مجازی، شبکه های اجتماعی و رسانه های کشور داشته است تا حدی که کمتر مسئول و رسانه ای می توان یافت که به این مسئله به کرات نپرداخته باشد که در این میان، مواضع رهبری مثل همیشه از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
اولین رویکرد رهبری در خصوص حقوق های کلان این است که برخلاف دو جریان غالب سیاسی کشور، نه این حقوق های نجومی را تطهیر کردند و نه آن ها را فراگیر و عمومی دانستند بلکه در این خصوص فرمودند:
«موضوع حقوقهای نجومی، در واقع هجوم به ارزشها است اما همه بدانند که این موضوع از استثناها است و اکثر مدیران دستگاهها، انسانهای پاکدست هستند، اما همین تعداد کم نیز خیلی بد است و باید حتماً با آن برخورد شود»
یا در جای دیگر این چنین بیان کردند:
«براساس اطلاعاتی که به من رسیده است، میزان دریافتی مدیران در بیشتر دستگاهها، در حد معقول است و دریافتیهای کلان، مربوط به تعداد اندکی از مدیران است که باید با همین موارد اندک هم برخورد قاطعانه انجام شود»
این که رهبری مثل همیشه اصل قضیه را بدون توجه به صرفه های سیاسی که متأسفانه احزاب به آن توجه ویژه دارند، تشریح می کنند یک الگو است، ایشان نه این حقوق ها را بستری برای تسویه حساب با دولتی می دانند که برخی از مسئولانش کراراً حرمت رهبری را حفظ نکرده اند و نه حاضر هستند از اهمیت مسئله بکاهند، این رویکرد مطمئناً باعث می شود تا فضای مقابله دولت با این معضل هموارتر گردد.
اما مبارزه با خاستگاه فکری و اداری حقوق های نجومی از مقابله با خود این عارضه مهمتر است، این رویکردها که مدیران متخصص حق شان است حقوق های نجومی بگیرند، یا این که میل ها خیلی مهم نیست و حیف ها مهم است یا این که این حقوق های نجومی تنها یک خطای مدیریتی هستند! و یا اصرار بر حفظ بسترها و ساختارهای غلط اداری که امکان پرداخت های نجومی را تسهیل کرده اند، به شدت در بروز حقوق های نجومی و تطهیر آن نقش داشته اند در حالی که اگر این حقوق ها آنطوری که رهبری فرمودند:
«این برداشتها گناه است، این برداشتها خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی است»
یک خیانت، گناه و حرام خوری تلقی می شد، به این راحتی از سوی مدیران بالادستی شان تجویز نمی گردید و اساساً یکی از مهمترین عواملی که در گسترش یک عارضه اجتماعی مؤثر است همین قبح زدایی از آن است، وقتی یک جریان سیاسی، جای یکی از آرمانهای مهم اسلام و انقلاب که «لزوم ساده زیستی» مدیران است را با «ترویج اشرافی گری» در مدیران عوض می کند، حقوق های نجومی نیز همزمان توجیه، ترویج و تجویز می شوند.
اساساً نه تنها امام خمینی و مقام معظم رهبری همواره بر لزوم ساده زیستی مدیران تأکید کرده اند، بلکه حتی از مقوله اشرافی گری و مانور تجمل در جامعه نیز نهی کرده اند و این بدون سیاستگذاری، فرهنگ سازی، اجرای سیاست های ضد اشرافی گری و نظارت در این خصوص در قوای مختلف محقق نمی شود. اساساً وقتی اشرافی گری در جامعه ترویج می شود، اشرافی گری مدیران نیز مجاز شمرده خواهد شد و جامعه نیز با آن کنار خواهد آمد و به همین دلیل رهبری در این خصوص فرمودند:
«ما آسیبهای ناشی از فقر را شناختهایم، روی آنها برنامهریزی میکنیم، دربارهی آنها جلسه میگذاریم، امّا آسیبهای ناشی از مستی اشرافیگری را کأنّه درست نمیشناسیم؛ وقتی اشرافیگری، اسراف، و تجمّل در جامعه وجود داشته باشد و ترویج بشود، این قضایا به دنبالش پیش میآید و به وجود میآید و همه دنبال این هستند که یک طعمهای به دست بیاورند و خودشان را از آن سیر کنند، شکمها را از این مالهای حرام پُر کنند. با این پدیده بایستی با جدّیّت مقابله بشود»
و اما در کنار اهمیت مبارزه با خاستگاه های فکری در خصوص حقوق های نجومی مسؤولان، مجازات عاملان و بانیان این عارضه نیز باید به صورت جدی پیگیری شود. همه کسانی که در هر جایگاهی، عامدانه راه را برای چریدن دوستان و شرکای خود باز کرده اند و هم مدیرانی که کرسی مدیریت را زین اسب رسیدن به مطامع خود پنداشته اند نباید قسر در بروند؛ رهبری در خصوص لزوم مقابله با ایشان صراحتاً می فرمایند:
«غفلتهایی شده است، بایستی جبران بشود؛ اینجور نباشد که ما سروصدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و بکلّی به دست فراموشی بسپریم؛ باید دنبال بشود. خوشبختانه رئیس جمهور محترم و رؤسای محترم دو قوّهی دیگر، متعهّد شدهاند که این مسئله را دنبال کنند؛ باید با جدیّت دنبال بشود؛ دریافتهای نامشروع باید برگردانده بشود، و اگر کسانی بیقانونی کردهاند مجازات بشوند، و اگر سوءاستفادهی از قانون هم شده است بایستی اینها را از این کارها برکنار بکنند؛ اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند»
از دیگر مواردی که رهبری در این خصوص به آن توجه ویژه دارند گزارش دادن به مردم است، ایشان با اشاره به دستور رئیسجمهور به معاون اول برای پیگیری عارضه حقوق های نجومی فرمودند:
«این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری، و نتیجهی آن به اطلاع مردم رسانده شود»
یکی از عوارض این فیش های نجومی، مورد هجمه قرار دادن اعتماد مردم به مسئولان نظام و به تبع آن خود نظام است، مسلماً قوا، نهادها و رسانه ها نباید تماشاگر خدشه به اعتبار نظام از سوی تعداد معدودی از مدیران نالایق، متخلف و مفسد باشند و به همین لحاظ نه تنها مبارزه با خاستگاه های فکری و مجرمان این موضوع اهمیت دارد، بلکه دادن پاسخ قانع کننده به مردم نیز یک الزام برای رفع آن خدشه به حساب می آید.
هدف از مبارزه با مفسدان و متخلفان پرونده حقوق های نامتعارف فقط مجازات و بازگرداندن اضافه برداشت های ایشان از بیت المال و نجات نظام اداری کشور از لوث وجود این مدیران نیست بلکه درس عبرتی برای همه مدیران کشور است، همه مسئولان کشور باید بدانند که نظام و مردم در خصوص برداشت های نامتعارف با کسی تعارف ندارند و این مسئله به عنوان یک عامل بازدارنده در کنار سایر عوامل مانند حذف خاستگاه های فکری و اداری حقوق های نجومی می تواند مانع تکرار و شیوع این عارضه باشد.
95/4/29
12:18 ع
عراقچی ، عضو تیم هسته ای و رئیس ستاد پیگیری اجرای برجام، مقارن با یک سالگی برجام چند جمله مهم و کلیدی گفته است:
«خواسته های دیگر و به نظر من بزرگتری هم وجود داشته که نباید فراموش شود. نباید ما برجام را منحصر به برداشتن تحریم ها کنیم که البته هدف بسیار مهم و لازمی است و مطالبات ما از طرف های غربی نیز هیچ گاه در این زمینه کاهش پیدا نکرده و نخواهد کرد.»
«ما با بدعهدی، بد قولی و عدم اجرای درست برجام مواجه بوده ایم»
«خط قرمز هسته ای با تأیید رهبری جابجا شد»
البته این اظهارات و مشابه آن در همین مدت اخیر کم رخ نداده است تا حدی که امثال ناصر هادیان و یا بهشتی پور که از مشاوران و حامیان دولت در مذاکرات هسته ای بودند نیز حرفهای مشابه ای در خصوص این که رفع تحریم ها هدف اصلی مذاکرات نبود، زده اند و به نظر می رسد پس از ناکام ماندن برجام و اثبات خیالی بودن آن در باغ سبزی که از برجام نشان می دادند، رویکرد خود را در سالگرد برجام به دو سمت تغییر داده اند:
با توجه به جایگاه عراقچی به عنوان مسئول ستاد پیگیری برجام و تأثیر تفکرات وی در نحوه اجرای مسئولیتش، نمی توان اظهارات او را کم اهمیت دانست، بلکه لازم می دانم در خصوص این اظهارات عراقچی و تناقضات آشکار وی با اظهارات قبلی خود دولتمردان و مقام معظم رهبری مواردی را بیان نمایم:
در تمام طول مذاکرات و تا مدت ها پس از نهایی شدن برجام، مذاکره کنندگان هسته ای اصرار می کردند که تمام خطوط قرمز رهبری را رعایت کرده اند ولی مقام معظم رهبری در نوروز امسال در مشهد فرمودند که آقای ظریف به من گفتند «نتوانستیم برخی از خطوط قرمز شما را حفظ کنیم»، به راستی آیا این به معنی هماهنگی با رهبری در جابجایی خطوط قرمز می تواند تلقی گردد؟! و یا این که عراقچی بازهم در حال طرح دروغ دیگری است؟!
نقل قول مقام معظم رهبری از ظریف درخصوص رعایت نکردن برخی از خطوط قرمز رهبری اثبات کرد که دو ادعای ظریف و عراقچی مبنی بر این که «تمام خطوط قرمز رهبری حفظ شده است» و «رهبری از همه جزییات مذاکرات مطلع بوده است» دروغ بوده است و از سوی دیگر همین مذاکره کنندگان قبل از تصویب برجام از سوی مجلس و شورای امنیت و امضای مشروط رهبری، بارها گفتند که متن برجام قابل تغییر نیست و یا باید تصویب شود و یا رد!! تا حدی که عراقچی در مصاحبه های اخیرش، شروط رهبری در اجرای برجام را منفک از برجام و نقض آن را متفاوت با نقض برجام معرفی کرد! که این ها نشان می دهد اساساً ادعای جابجایی خطوط قرمز با هماهنگی رهبری، دروغ جدید ایشان است.
از دیگر صحبت های عراقچی در یک سالگی برجام این بود که «هدف ما در مذاکرات تنها رفع تحریم ها نبود و فقط نباید به رفع تحریم ها معطوف شد بلکه هدف بزرگتر ما حفظ حقوق هسته ای بود!»، در صورتی که این سخنان، هم به لحاظ منطقی ایراد اساسی دارد و هم با حرفهای قبلی خود دولتمردان و سخنان مقام معظم رهبری در تناقض آشکاراست.
منطق عراقچی از این جهت اشتباه است که او داده ها را نیز به جای ستانده جا زده و به آن ها می نازد! انگار او فراموش کرده که برجام بخش هایی از حقوق هسته ای و قانونی ایران براساس مقررات بین المللی را به صورت طولانی مدت و بعضاً دائم (برخلاف خط قرمز رهبری) محدود کرده است و این به عنوان داده و پیش پرداخت ما به طرف مقابل بود تا ستانده ما که همان رفع تحریم هاست محقق گردد و این که او داده ها را نیز امتیاز و افتخار تلقی می کند نوعی سفسطه است.
هم شعارهای انتخاباتی روحانی، هم مواضع ایشان و سایر دولتمردان بعد از انتخابات، به رفع تحریم ها به عنوان هدف و نیاز اصلی تمام بخش های کشور اشاره داشتند و رهبری نیز همین مسئله را به استناد سخنان خود دولتمردان به ایشان گوشزد می کرد و نقل به مضمون گفتند «مگر شما نگفتید هدف اصلی ما رفع تحریم هاست، پس از آن کوتاه نیایید» و هم در متن موافقت مشروط خود با اجرای برجام، هدف ایران از پذیرش مذاکرات را این چنین بیان کردند:
«از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً با هدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلّف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جمله آن اعلام کتبی رئیسجمهور آمریکا و اتّحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمها است»
در این که هدف روحانی و تیمش از گرفتن مجوز نرمش قهرمانانه، رفع تحریم ها بدون خدشه به حقوق مسلم هسته ای بود هیچ تشکیکی نمی توان ایجاد نمود و گرنه ما که از ابتدا براساس قوانین بین المللی، انرژی صلح آمیز هسته ای را حق خودمان می دانستیم و اساساً برای ما اهمیتی نداشت که آمریکا و غربی ها به حقوق هسته ای ما اذعان بکنند یا نکنند! بلکه همانطوری که دولتمردان شعار می دادند، مهم این بود که در کنار حفظ حقوق هسته ای، تحریم ها هم رفع شود!
بحث دیگر این که اساساً همین رفع تحریم ها به عنوان هدف اصلی مذاکرات نیز خواسته رهبری نبود، چه در اواخر دولت دهم و چه در دولت یازدهم، رهبری تنها با درخواست هایی که در خصوص امتحان کردن مسیر مذاکره مستقیم با آمریکا انجام شد موافقت کردند ولی همواره به بدبینی به این مسیر اذعان و به لزوم اجرای اقتصاد مقاومتی به عنوان راه حل اصلی مقابله با تحریم ها اشاره داشتند و امروز جالب است که خود دولتمردان که مجوز نرمش قهرمانانه را به بهانه رفع تحریم گرفتند، تلاش می کنند این هدف را در درجات بعدی قرار دهند!
دولتمردان با بیان دروغ هایی مانند اطلاع رهبری از تمام جزییات مذاکرات، رعایت تمام خطوط قرمز رهبری، جابجا شدن خطوط قرمز با هماهنگی رهبری، منظور از لغو همه تحریم ها تحریم های هسته ای بوده است و این که همه تحریم های هسته ای برداشته شده اند، تلاش می کنند تا از مسئولیت خود بکاهند و رهبری را نیز شریک ناکامی های برجامی خود نشان دهند مسلماً به راحتی قابل رد است چرا که وضع موجود ناشی از تنازل های مذاکره کنندگان از خطوط قرمز و شروط رهبری در تصویب و اجرای برجام است و اگر نظرات رهبری در خصوص لغو کلیه تحریم ها، محدودیت های بلند مدت و خاص، بازرسی از اماکن نظامی و امنیتی، اخذ تضمین های لازم و محکم، همزمانی و تناظر تعهدات و ممنوعیت هرگونه تحریم جدید و … رعایت می شد، یقینا اکنون با این همه دروغ و تناقض در اظهارات عراقچی مواجه نبودیم.
البته همانطوری که در مطلب قبلی ام در همین خصوص نوشتم، دلیل اصلی این تناقضات بسترسازی برای برجام های 2 و 3 است، در واقع مذاکره کنندگان هسته ای از یک سو جسارت ندارند که به ضعف های برجام که به دلیل خوش بینی مفرط به دشمن ایجاد شد اعتراف کنند و از سوی دیگر مانور بر بدعهدی ها و کارشکنی های آمریکا هم عملاً راه برجام های بعدی را برای شان می بندد پس اینجاست که به تناقض و دروغ و سفسطه ناگزیر می شوند تا هم شایستگی خود را برای برجام های دیگر زیر سؤال نبرند و هم این که آمریکا را همچنان شایسته تعامل و مذاکره و توافق نشان دهند.
95/4/29
12:10 ع
اینکه روحانی در سفرش به کرمانشاه، اسرائیل را کودک کش خواند کاملا بجا بود و از بدو تأسیس و از زمانی که زنان و کودکان فلسطینی و لبنانی را با بمب و موشک و حتی تیر مستقیم می کشت مصطلح بود ولی کودک صفت خواندن عربستان توسط روحانی از چند نظر قابل تأمل است: