95/7/2
7:6 ع
سخنرانی روحانی در سازمان ملل چند جمله مهم داشت که از شما دعوت میکنم به آنها توجه کنید:
«8 ماه بعد اجرای برجام، وضعیت اقتصادی ایران بهتر شده، تورم یک رقمی شده است و شاهد شکوفایی اقتصادی و علمی ایران خواهیم بود./من به فردایی بهتر امیدوارم. تجربه مذاکرات برجام، نمونه ای از سیاست اعتدالی است که به بحرانی غیر ضروری پایان داد./ایالات متّحده، به خوبی می داند که برجام ، اکنون یک سند پذیرفته شد? چندجانبه است و اهمال نسبت به اجرای آن از سوی امریکا، تخلفی بین المللی تلقّی خواهد شد و اعتراض جامع? جهانی را برخواهد انگیخت. هر گونه بدعهدی در اجرای برجام، به بی اعتباری بیشتر ایالات متحده در سطح جهان میانجامد.»
پالسی که از سخنرانی روحانی در سازمان ملل به دنیا ارسال شد این بود که اگر چه آمریکا به تعهداتش در برجام پایبند نیست، اما چون باعث شده است تا اقتصاد ما متحول شود و جلوی یک «بحران» را گرفته است، ما حتی با ادامه این روند بدعهدی آمریکا و چه بسا با تشدید این کارشکنی ها بازهم از برجام دست برنخواهیم داشت! حتی روحانی، آنجایی که درخصوص بدعهدی آمریکا در برجام تذکر داد، حرفی از احتمال واکنش ما نزد، تنها گفت بدعهدی آمریکا، اعتبارشان در جهان را خدشه دار میکند!
به آقای روحانی باید گفت:
1- همانطوری که رهبر معظم انقلاب و خود مسئولان آمریکایی بیان کردند، ایران به صورت نظامی قابل مهار نبود، چرا که قدرت و توان نظامی و قدرت نفوذ بالای ایران در منطقه، امکان استفاده از این گزینه را آمریکا گرفته بود.
2- گر قرار بود آمریکا از ترس آبرو و اعتبار جهانیش به تعهدات خودش و قوانین بین المللی عمل کند که الان باید با یک آمریکای کاملاً متفاوت مواجه میبودیم نه با بزرگترین حامی کودک کشی و تروریسم در دنیا!
3- شما با این همه تعریف و تمجیدی که از برجام و کارآیی آن برای ایران میکنید، آمریکا را به بدعهدی و امتیازخواهی بیشتر تشویق میکنید نه به عمل به تعهداتش.
4- کاش دست کم، در مجامع بین المللی برای نیل به اهداف ملی سخن میراندید، نه این که تریبون سازمان ملل را با تریبون سفر استانی برای ارائه آمارهای متناقض و جهت کسب رأی، اشتباه بگیرید.
95/7/2
7:4 ع
مجموعه ای از شبهات در فضای مجازی به صورت گسترده منتشر میشوند که با انتساب برخی از سخنان به افرادی مانند کورش و زرتشت و… و انتساب برخی از رفتارها و گفتارها به پیامبراسلام و ائمه هدی، این تلقی را در ذهن مخاطب قرار میدهند که اسلام و ایران دربرابر هم قرار دارند و اسلام دین بدی است و مثلا باید به گذشته خود و یا دین زرتشت بگروند! در صورتی که:
1- بخشهایی که نقل قول از کورش و زرتشت است عموما فاقد منابع معتبر هستند و اساساً آنچیزی که از ایشان برجای مانده است شاید به یک ورق کاغذ هم نرسد و حال این که شاید به اندازه چند کتاب از ایشان نقل قول های غیرمستند در شبکه های اجتماعی وجود دارد!
2- حتی اگر کورش و زرتشت را نیز به مانند حضرت محمد (ص)، از جمله انبیای الهی بدانیم، قرار دادن پیامبران الهی در برابر هم امری غیر منطقی و غیر قابل قبول است که هیچ دین و عقلی نمیپذیرد، آخر چه طور میشود که فرستادگان امینی که از سوی خدای واحد رسالت یافته اند با یکدیگر درگیر باشند؟!
3- بسیاری از مطالبی که به آنان استناد میشود تا اسلام و ایران را دربرابر هم قرار دهند فاقد سندیت لازم هستند و همان ها هم که منبع دارند، از منابعی وام گرفته شده اند که دچار حب و بغضهای نژادپرستی بوده اند تاحدی که دکتر زرینکوب، مؤلف کتاب دوقرن سکوت، خامی و تعصب جوانی خود را در نگارش آن کتاب مؤثر میداند.
4- در قرآن کریم و همه کتب آسمانی و در سیره همه پیامبران الهی، پیامبران و کتب قبلی آسمانی تأیید شده اند و پیامبران بعدی بشارت داده شده اند تا مردم و پیروانشان با حضور پیامبر جدید از او و دینش تبعیت نمایند، چرا که همه برای هدایت انسان آمده بودند نه برای این که از خود اثری برجای گذارند و بخشی نیز که مستند است ربطی به اسلام، پیامبر و اهل بیت (ع) ندارد، هرچند میتواند به رفتارهای غلط خلفای اسلامی مرتبط باشد.
5- لیکن جامعه بشری در اثر تربیت الهی پیامبران و اولیای الهی، به جایی رسید که دین اسلام به عنوان دین پیامبر خاتم برای همه جهانیان رسمیت یافت تا از آن پس به جای پیامبران الهی تنها ائمه هدایت به حفظ و هدایت مردم در مسیر اسلام همت گمارند.
6- اگر کسی بخواهد پیامبران، ادیان و کتب دیگر الهی (که جملگی توسط برخی پیروان جاهل یا متعصبشان این ادیان تحریف شده اند) را در برابر پیامبر خاتم، کتاب تحریف نشده قرآن و دین کامل اسلام قرار دهد، به ارتجاعی غیر عقلانی و نادیده گرفتن سیر رسالت انبیا برای رشد جامعه بشری مبتلا شده است، ارتجاعی مضحک تر از بازگشت از ویندوز 10 به ویندوز 2000!
7- اصول کلی در تمام ادیان الهی یکی هستند و همه آنها در پی توحید، عدالت، ظلم ستیزی، اخلاق، کمک به محرومان و مبارزه با نژادپرستی و قومیت گرایی می باشند، اما متأسفانه برخی که دچار نژادپرستی و یا تعصبات قومیتی هستند، طوری در مورد پیامبران و ادیان الهی صحبت میکنند که گویا پیامبران ایرانی از خدایی دیگر و با تعالیمی کاملاً متفاوت مأمور شده است که جز آن را نباید پذیرفت!
8- در حالی که برخی افراد، در اثر تعصبات نژادی و قومی خود، ایران و اسلام را در برابر هم قرار میدهند، ولی علمای راستین اسلام مانند علامه شهید مطهری دقیقاً برخلاف نظرات ایشان، در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» این دو را دارای خدمات متقابل در رشد و توسعه یکدیگر معرفی میکند.
9- از مهمترین دستاویزهایی که برای تقابل اسلام و ایران مورد استفاده قرار میگیرد این است که میگویند اسلام با قتل و غارت ایران را اشغال کرده است اما در این ادعا دو ایراد وجود دارد، اولاً این حکومت خلفا بود که به ایران حمله کرد و حضرت علی و فرزندانشان هرگز در این جنگها نقشی نداشتند مگر معدود مشورتهایی که حضرت علی به جهت کاهش تلفات و ابعاد جنگ به خلفا دادند و ایراد دوم هم این که اساسا مهمترین عامل شکست ایران، نارضایتی مردم ایران از حکومت مرکزی بود چرا که شاید بتوان خاکی را با زور گرفت ولی نمیشود با زور مردمی را مسلمان و آن هم شیعه کرد.
پی نوشت: مطلب فوق یک پاسخ کلی بود درباره شبهاتی که غالبا اسلام و ایران را دربرابر هم قرار میدهد ولی با توجه به هر شبهه، میتوان پاسخ مخصوص آن را نیز پیدا کرد چرا که غالب این شبهات، قبلا توسط سایتهایی که به صورت ویژه به این مهم توجه دارند، به صورت مستند پاسخ گفته شده اند که فقط کافی است تا جمله ای از شبهات را در یک جستجوگر اینترنتی جستجو کنید و نتایجی که در سایتهای تخصصی پاسخ به شبهات ارائه میشوند را مطالعه نمایید که نشانی تعدادی از این سایتها را در انتها تقدیم میکنم:
www.askdin.com www.islamquest.net www.x-shobhe.com www.pasokhgoo.ir www.porseman.org www.hawzah.net www.tebyan.net shayeaat.ir www.aviny.com
95/7/2
7:2 ع
انتشار کلیپ آسانسور در شبکه افق و سپس شبکه های اجتماعی منتشر شد که واکنش های زیادی را به همراه داشت، برخی آن را تأیید کردند و برخی نیز آن را تندروی و حتی مسخره خواندند، در این کلیپ میبنیم که مرد جوانی با ظاهر مؤمنانه به جهت این که با یک زن جوان با حجاب نه چندان مناسب در آسانسور تنها نماند، مسیر پله را انتخاب میکند و همزمان نشان میدهد که همسرش نیز برای این که در صندلی عقب در کنار مرد نامحرمی ننشیند با هماهنگی راننده، به صندلی جلو نقل مکان میکند و در نهایت نیز به استناد آیه شریفه قرآن، مردان پاک و زنان پاک را سزاوار هم می داند.
این که برخی از افراد بی اعتقاد کلیپ آسانسور را مورد تمسخر قرار دهند اصلاً چیز عجیبی نیست چرا که اقتضای طبیعتشان چنین است، اما این که برخی افراد مذهبی و معتقد به مبانی اسلام نیز آن را مسخره کنند و یا تندروی بخوانند، واقعا محل اشکال است. البته شاید در این عصر و زمانه، دیدن چنین کلیپ برای برخی از دوستان عجیب بوده باشد ولی اگر این کلیپ در یکی دو دهه پیش منتشر میشد، مسئله عجیبی به شمار نمیرفت.
متأسفانه باید بپذیریم که فضای مسموم جامعه به لحاظ عدم رعایت حجاب و عفاف و مسائل مرتبط با اختلاط مرد و زن نامحرم و سایر معضلات فرهنگی باعث شده است ذائقه بخشی از افراد مذهبی نیز تحت الشعاع قرار گیرد به حدی که انگار با عادی شدن گناه در جامعه، اسلام هم به دیده اغماض به گناهان نگاه میکند! و انگار اسلام جدیدی آمده است و دیگر این مسائل خیلی اهمیتی ندارند! در صورتی که سیره حضرت علی علیه السلام که میزان روز جزاست، با آنچه که امروز عادی می شماریم تفاوت زیادی دارد:
«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ یَرْدُدْنَ عَلَیْهِ السَّلَامَ وَ کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ وَ کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّهِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ»
رسول خدا(ص) به زنها سلام میکرد و جوابش را میدادند، و شیوه امیرالمؤمنین علی(ع) هم این بود که به زنها سلام میکرد و خوش نداشت که به زنهاى جوان سلام کند و میفرمود: میترسم آوازش مرا خوش آید، و زیادتر از آن اجرى که میجویم [گناه] به من رسد.
این روایت دارای سند صحیح و در منابع مختلف روایی نقل شده است و با توجه به این که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نسبت به حضرت پیامبر صلوات الله علیه جوان بودند، به لحاظ عقلی نیز از سوی عالمان دینی کاملاً منطقی شمرده شده است. وقتی میبینیم حضرت علی علیه السلام با آن همه کمالات معنوی، عصمت از گناه و تقوای بی نظیر ، از پیشقدم شدن در سلام به زنان استنکاف میکردند، ما چطور به خودمان حق میدهیم تا مسئله ای مثل پرهیز از تنها ماندن در فضای کوچک آسانسور با یک نامحرم آن هم با پوشش نه چندان مناسب را مسخره کنیم؟! مطمئناً نمیگوییم که ماندن در آسانسور با یک نامحرم لزوماً موجب حرام و گناه میشود ولی همین که کسی از موقعیت عملی و ذهنی گناه فرار کند ستودنی است و نه سزاوار مسخره کردن!
با این وجود، نه تنها انتقادات به کلیپ آسانسور با مبانی شرعی و اخلاقی سازگار نیست، بلکه ناسپاسی از سازندگان این اثر ارزشی نیز هست. این اثر محصول یک گروه هنرمند مؤمن و انقلابی است که هنر خود را صرف پاسداشت عفاف و پاکدامنی کرده اند و حال این که درهمین عصر و روزگار، در همین کشور خودمان، هنرمندانی نیز حضور دارند که «فروشنده»ی هنر خود برای تطهیر و عادی سازی هرزگی و روابط نامشروع به بهای کسب جوایز خارجی هستند!
95/6/31
12:36 ص
پس از این که برخی از شخصیت های معتمد انقلابی مانند مهدی محمدی، یاسر جبرائیلی، رضا سراج و… به عدم رضایت مقام معظم رهبری از ورود احمدی نژاد به انتخابات خبر دادند، یک کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری منتشر شد و ذیلش هم نوشتند خطاب به مهدی محمدی و یاسر جبرائیلی تا به استناد آن، احتمال وجود برخی از سخنان و نقل قولهای خصوصی را رد کنند که در این کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری در سال 1394، ایشان میفرمایند:
«یک نکتهی دیگر گفتند که کسانی به عنوان نمایندهی رهبری از زبان رهبری حرف میزنند. خب، من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است؛ کسانی هم که حرف میزنند -نمایندگان رهبری و منصوبین رهبری و مانند اینها که تعداد زیادیاند- از قول رهبری نمیگویند؛ این را توّجه داشته باشید. در همین مسئلهای که بالخصوص اسم آوردند، آن کسی را که اسم آوردند، آن کس حرف خودش را زده بود؛ از زبان رهبری چیزی نگفته بود. بنده هم حرف خودم را زدم؛ هم قبل از آن، هم بعد از آن؛ خب، شما حرف من را از خود من بشنوید. بله، ممکن است یک نفری جزو منصوبین رهبری هم باشد، دربارهی فلان مسئله یک عقیدهای خلاف رهبری هم داشته باشد، هیچ اشکال ندارد؛ اینجور چیزی هم هست. خیلی از همین آقایان محترمی که منصوبین رهبریاند، در فلان مسئلهی خاصّ سیاسی یا اجتماعی یا اعتقادی ممکن است عقیدهشان غیر از عقیدهی رهبری باشد؛ ما این را اشکال ندانستیم؛ عمده برای ما جهتگیریهای کلّی است، جهتگیریهای انقلابی است. والّا در هر مسئله که ما نمینشینیم هماهنگ کنیم که ببینیم در فلان مسئله نظر ما یکی هست یا نیست؛ خب، او نظر خودش را گفته. این هم نمیشود که من هرجا هرکسی از نمایندگان ما یک چیزی گفت، ما فوراً بگوییم آقا! شما، این را غلط گفتید، این را درست گفتید، روابط عمومی اعلان کند؛ این هم نمیشود.»
لیکن در ادامه این سخنان، که در کلیپ تقطیع شده از سخنان رهبری نیامد، مقام معظم رهبری فرمودند:
«بله، اگر از قول حقیر، کسی چیزی بگوید و به گوش من برسد و خلاف باشد، ما به خود او بلافاصله تذکّر میدهیم؛ مکرّر اتّفاق افتاده؛ تذکّر دادیم، گفتیم که شما خودتان این را اصلاحش کنید، آن طرف هم اصلاح کرده. مصلحت نمیدانم که اگر یک کسی یک چیزی گفت، ما هم اینجا برداریم یک اعلامیّه بدهیم که فلان کس غلط کرد این حرف را زد؛(3) اینکه نمیشود. هرجا برخلاف نظر ما -البتّه از قول من؛ اگر از قول خودش گفته باشد، نه- از قول من چیزی گفته باشد، اطّلاع میدهیم و میگوییم آقا! این را شما از قول ما، شنیدیم گفتید و باید خودتان اصلاح کنید. این هم این مطلب.»
همانطوری که مشاهده میکنید مقام معظم رهبری درباره حرفهایی که نزدیکان و منصوبین ایشان به عنوان نظر شخصی خود بیان میکنند، غالباً ورود ندارند، اما اگر کسی نقل قولی از ایشان داشته باشد که خلاف واقع باشد، #بلافاصله پس از اطلاع از آن نقل قول اشتباه، تذکر خواهند داد تا در وهله اول خود آن فردی که این حرفها را میزند نظرش را اصلاح کند و در غیر این صورت مسلماً ایشان یا دفترشان آن نقل قول اشتباه را تکذیب خواهند کرد، همانطوری که قبلا نیز بارها این مسئله مثلاً درخصوص «نظر رهبری درباره تصویب برجام در مجلس» رخ داده است.
با عنایت به سخنان تقطیع شده مقام معظم رهبری و با توجه به این که چند روزی از انتشار گسترده این نقل قول ها از رهبری، توسط افراد مؤثر، انقلابی و معتمد میگذرد، و با فرض این که در این مدت حتما رهبری از بیان این نقل قول مطلع شده اند، عدم صدور هرگونه تکذیبیه یا اصلاحیه از سوی مطرح کنندگان این نقل قول و دفتر مقام معظم رهبری، به اطمینان بیشتر ما به این نقل قول درباره نارضایتی رهبری از ورود احمدی نژاد به عرصه انتخابات می افزاید.
95/6/31
12:32 ص
قراردادها، تعهدات و توافقات خارجی دولت یازدهم از دو جنبه مورد انتقادات جدی قرار دارد، یکی از جنبه محتوایی و فنی که بیشتر در حیطه تخصصی کارشناسان فنی و مسئولان سابق هر حوزه قرار میگیرد و دیگری جنبه شکلی و مسیر قانونی است که این توافقات طی میکنند تا نهایی شوند. برای این که در توافقات و تعهدات خارجی منافع ملی حفظ شود و موجب خسارتهای بزرگ اقتصادی برای کشور و آیندگان نشوند، در قانون اساسی دو اصل مهم تعبیه شده است:
اصل 77: عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و مؤافقت نامههای بین المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.
اصل 125: امضای عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، موافقت نامه هاو قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و همچنین امضای پیمان های مربوط به اتحادیه های بین المللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رئیسجمهور یا نماینده قانونی او است.
همانطوری که مشاهده میکنید، قانون اساسی به دولتها اجازه نمیدهد، ابتدا تعهدی برای کشور ایجاد کنند و بعد آن را به مجلس ارائه کنند، بلکه طبق قانون و عرفی که تا قبل از دولت یازدهم رعایت شده است، دولتها باید متن توافقات و تعهدات خارجی را قبل از امضای رییس جمهور یا نماینده قانونی وی، در قالب لایحه به مجلس ارائه کنند تا در صورتی که مجلس آن را تصویب کرد، دولت آن تعهدها را بپذیرد.
با وجود صراحت قانون در خصوص توافقات بین المللی، متأسفانه شاهدیم که دولت یازدهم درخصوص اکثریت قریب به اتفاق توافقات خارجی از برجام گرفته تا تعهد به FATF و سایر قراردادهای اقتصادی خارجی، این توافقات را ابتدا به امضا می رساند و حتی پس از امضا نیز از ارائه لایحه آن توافقات به مجلس خودداری می نماید و حتی برخی از ضمائم این توافقات را محرمانه نگاه میدارد و عملاً کشور را در برابر تعهدات سنگین و طولانی مدتی قرار میدهد که نه بررسی شده اند و نه حتی ابعادشان مشخص است.
حتی با فرض این که کلیه نقدهایی که به برجام و تعهد به FATF و قراردادهای اجاره به شرط تملیک هواپیما و… وارد میشود وارد نباشد، آیا مجلس حق دارد از وظیفه خود در بررسی ابعاد توافقات و تعهدات بین المللی شانه خالی کند؟! آیا این که مجلس احساس میکند در برابر عمل انجام شده قرار گرفته و تصویب کردن این توافقات امضا شده تنها برایشان ایجاد مسئولیت میکند و عدم تصویب نیز هزینه داخلی برای مجلس و هزینه خارجی برای کشور ایجاد مینماید، بهانه خوبی برای پذیرش این رویه خطرناک است؟!
و اما ما مردم چه می توانیم بکنیم؟! آیا نمیتوانیم از وکلای خود در مجلس مطالبه کنیم که جلوی این رویه خطرناک را بگیرند؟! آیا فقط موظفیم هر 4 سال به ایشان رأی بدهیم و دیگر هیچ حق و تکلیفی در قبال ایشان نداریم؟! آیا نباید از ایشان بخواهیم که در برابر هر دولتمردی که بدون رعایت اصول 77 و 125 قانون اساسی، کشور را در برابر عمل انجام شده و توافقات سنگین و طولانی مدت قرار میدهد، باجدیت برخورد کنند؟!
به عنوان یک ایرانی و حداقل به عنوان کسی که اگر از ابعاد فنی قراردادهای خارجی، محرمانه و نیمه محرمانه دولت خبر نداریم، لااقل میدانیم که این قراردادها بدون طی کردن مسیر قانونی تنظیم شده اند و به منظور جلوگیری از استمرار این رویه خطرناک در همین مرحله، پویش استیضاح طیب نیا ، وزیر اقتصاد را به دلیل عدم رعایت اصول 77 و 125 قانون اساسی در دادن تعهد به FATF تشکیل میدهیم و شخصاً و گروهی، کتباً و حضوری، نظر نمایندگان شهرمان را به این مطالبه قانونی جلب میکنیم.
مسلماً پویش استیضاح طیب نیا اولین گام لازم در جلوگیری از این رویه است و هر وزیری که بخواهد بدون رعایت اصول 77 و 125 قانون اساسی، بدون اخذ مجوز از مجلس، برای کشور تعهداتی ایجاد نماید، باید مورد مؤاخذه و استیضاح قرار گیرد تا دولت از بدعت و رویه خطرناکی که درپیش گرفته است دست بردارد و به تکلیف قانونی خود درخصوص پذیرش تعهدات خارجی عمل نماید.و این را به مدد تشکیل پویش استیضاح طیب نیا دنبال خواهیم کرد.
95/6/31
12:28 ص
برخی از دوستان مثل آقای حمید رسایی، برای رد امکان وجود توصیه یا حرف خصوصی از سوی مقام معظم رهبری و به خصوص رد احتمال توصیه ایشان به احمدی نژاد برای ورود نکردن به انتخابات، به نقل قول زیر استناد میکنند:
«مبادا کسی تصور کند که رهبری یک نظری دارد که برخلاف آنچه که به عنوان نظر رسمی مطرح میشود، در خفا به بعضی از خواص و خلّصین، آن نظر را منتقل میکند که اجراء کنند؛ مطلقاً چنین چیزی نیست. اگر کسی چنین تصور کند، تصور خطائی است؛ اگر نسبت بدهد، گناه کبیرهای انجام داده. نظرات و مواضع رهبری همینی است که صریحاً اعلام میشود؛ همینی است که من صریحاً اعلام میکنم.» (31 مرداد 89)
ولی متأسفانه در درک این جملات اشتباه میکنند، تأکید رهبری روی کلمه برخلاف است و کاربرد این عبارات مثلا در مذاکرات هسته ای است که برخی مسئولان طوری صحبت میکردند، انگار خطوط قرمز رهبری تغییر کرده است، ولی شخص رهبری این مسئله را رد میکردند؛ در واقع رهبری در جملات فوق هرگز نمیگوید که من با هیچ کسی هیچ حرف خصوصی ندارم، کما این که در جملات زیر به این مسئله صراحتاً اذعان هم میکنند:
«من اگر یک وقت در نماز جمعه یک حرفی میزنم، این ابتدا به ساکن نیست. حرف خصوصی، پیام خصوصی، نصیحت لازم انجام میگیرد؛ وقتی انسان ناچار می شود، یک حرفی را می آورد در علن بیان میکند.» (6 آبان 88)
وقتی این دوقسمت از سخنان رهبری را در کنار هم میگذاریم به این نتیجه می رسیم که اگر کسی نظری را به عنوان حرف خصوصی رهبری نقل کرد که آن نظر برخلاف مواضع رسمی و علنی ایشان بود، این غیر قابل پذیرش است نه این که اساساً منکر وجود توصیه خصوصی بشوند! کما این که در جملات که در بند دوم نقل شد، ایشان صراحت دارند که برخی توصیه ها را خصوصی بیان میکنند و اگر عملی نشدند در شرایط لزوم آنها را علنی میکنند.
پی نوشت: این مطلب برای اثبات توصیه مقام معظم رهبری به احمدی نژاد نبود، بلکه تنها در جهت رد استدلال وجود نداشتن حرف خصوصی از سوی رهبری برای رد احتمال تقدیم شد.
95/6/31
12:26 ص
سریع القلم ، مشاور روحانی و تئوریسین اقتصاد سیاسی دولت، در ماه های آخر کار دولت یازدهم مقاله ای نوشته اند با عنوان «چرا اگر بیل گیتس نیز به ایران بیاید، موفق نمی شود؟» و بعد نتیجه گرفته اند مشکل کشور ما افراد نیستند، بلکه ساختارها هستند و تا ساختارها اصلاح نشود، افراد نمیتوانند مشکلات را حل کنند.
اگر چه حرف سریع القلم تا حدود بسیار زیادی صحیح است اما چند نکته کلیدی وجود دارد، همه آنها که با تفکرات سریع القلم آشنا هستند میدانند که او با برخی از مسلمات انقلاب اسلامی مانند استقلال، مدیریت جهادی، ساده زیستی مدیران، استکبارستیزی و… میانه خوشی ندارد و مطمئناً او اگر دنبال تغییر ساختار باشد، کپی برداری از ساختارهای غربی را مد نظر دارد و لاغیر.
سؤال این که سریع القلم به عنوان کسی که ساختارهای اشتباه را ریشه اصلی مشکلات کشور دانسته و به عنوان فردی که تفکرات او روی رئیس جمهور و دولت تأثیرات به سزایی داشته، چرا این حرفها را در شعارهای انتخاباتی روحانی و عملکرد سه ساله وی عینیت نبخشیده است و در ماه های آخر ریاست جمهوری روحانی تازه بیان این اظهارات را در دستور کار قرار داده است؟!
درحالیکه شعارها و عملکرد روحانی نشانی از اصلاح ساختارها ندارد و تنها حول تغییرات افراد و یک نسخه ی شکست خورده با عنوان تعامل با آمریکا دور زده است، بهترین کاری که امثال سریع القلم میتوانند انجام دهند تا مردم قانع شوند که با رفتن روحانی مشکلات حل نخواهد شد این است که با انکار ضعف مدیریت روحانی، ساختارها مقصر مشکلات شناخته شوند!
حتی با فرض این که بخواهیم حرف سریع القلم را یک حرف با اهداف غیر سیاسی بدانیم این سؤال مطرح میشود که مگر آقای روحانی نمیتوانست ساختارهای اقتصادی کشور را به سمت شفافیت اقتصادی حرکت دهد؟! مگر نمیتوانست گامی در جهت اصلاح ساختارهای نظام بانکی، نظام گمرکی، نظام اداری و… بردارد؟! مسلماً روحانی در عدم اصلاح ساختارها هم مقصر است.
یادمان هست که سعید جلیلی در انتخابات سال 92 بابت استفاده و تکرار از دو واژه ساختار و ظرفیت بعضاً مورد تمسخر جریان خاصی قرار میگرفت، او مدام میگفت ظرفیت کشور بسیار فراتر از حد موجود است و آنچه که باعث مشکلات است ریشه در ساختارهای اشتباه دارد ولی روحانی میگفت کلید حل مشکلات در دست ماست و آن کلید هم تعامل و مذاکره با کدخداست!
اگرچه اظهارات آن روز جلیلی و با اظهارات امروز سریع القلم ظاهراً شباهت دارد ولی یک تفاوت بسیار کلیدی دارد، چرا که جلیلی اصلاح ساختارها براساس گفتمان انقلاب را چاره ساز حل مشکلات کشور میدانست ولی سریع القلم، اصلاح ساختارها با الگوبرداری چشم بسته از مدلهای سرمایه داری غربی!
95/6/28
9:48 ص
در خصوص مصرف کالای ایرانی شبهاتی مطرح میشود که مختصرا به برخی از این شبهات و پاسخشان اشاره میکنم:
1- تقریبا در تمام کالاها اعم از لوازم خانگی، خودرو، گوشی همراه و… در سراسر دنیا، تمام قطعات به تنهایی توسط یک شرکت ساخته نمیشود بلکه شرکتهای طراح و سازنده از قطعات سایر سازندگان نیز استفاده میکنند و نهایتاً همه را سرهمبندی میکنند. به عنوان مثال تولیدکنندگان لنزها یا پردازندههای گوشی همراه در دنیا، تعداد معدودی هستند که سازندگان گوشیهای همراه عموما این قطعات را خریداری میکنند.
2- هرگز نمیتوان اهمیت مصرف کالای ایرانی که تنها بخشی از آن در ایران ساخته یا حتی فقط مونتاژ میشود را نادیده انگاشت، چرا که به همان میزان سرمایه، ارزش افزوده و اشتغال تولید خواهد نمود و از میزان واردات، خروج ارز، مشکلات خانوادگی و معضلات اجتماعی کاسته میشود.
3- این درست است که برخی از تولیدکنندگان ما بیشتر مونتاژ میکنند ولی مگر هیچ تولیدکنندهای میتواند ره صد ساله را یک شبه بپیماید؟! مسلماً باید به تولیدکنندگان فرصت داد تا قطعه به قطعه، از مونتاژکاری صرف، دور گردند، امری که هم اکنون در کشور ما رخ داده است و ما در تولید برخی کالاها به سطح خوب و قابل افتخار دست یافتهایم.
4- برخی میگویند چون کالای ایرانی از کیفیت خیلی خوبی برخوردار نیست، پس خرید آن اشتباه است، در پاسخ باید گفت، خب اگر کالای ایرانی خیلی خوب باشد که خریدنش هنر نیست، یک خارجی هم از مصرف کالای ایرانی استقبال می کند! پس فرق یک ایرانی با آن خارجی چیست؟! اصلا مگر کشورهایی که صنایعشان پیشرفت کرده است جز با حمایت غیرتمندانه مردمشان بوده است؟!
5- وقتی به یاد بیاوریم که کشور ما دشمنانی دارد که حتی جلوی واردات دارو و غذا را هم گرفتند، میفهمیم که حمایت از تولیدات ملی در ایران چه قدر مهمتر از استفاده از تولیدات ملی در سایر کشورها است. مسلما وجود چنین دشمنانی باعث شده است که اقتصاد مقاومتی در کشور ما به یک امر حیاتی تبدیل گردد که بخش مهمی از آن به استفاده از تولید ملی باز میگردد.
پی نوشت: تمام موارد فوق نافی تکلیف تولیدکنندگان در تولید باکیفیت و وظیفه حاکمیت در حمایت از تولید نیست و اگر چه این ها مکمل یکدیگر هستند ولی باتوجه به اهمیت اقتصاد مقاومتی و شرایط خاص کشور، نمی توان انجام تکلیف خود را منوط به انجام تکلیف بخشهای دیگر نمود، لیکن مطالبه گری در خصوص حمایت از تولید، ارتقای کیفیت تولیدات و تشویق و معرفی کالای با کیفیت داخلی، حداقل کاری است که در هر شرایطی میسر است.
95/6/28
9:44 ص
اخیراً کلیپی در فضای مجازی منتشر شده است که در آن مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی مواضع تندی می گیرد و او را مقصر اصلی جنگ سوریه و به وجود آمدن داعش معرفی کند که این مواضع برای نگارنده که چند جلسه با او در فضای مجازی بحث داشته ام اصلاً عجیب نبود، برای این که دیده بودم که او چگونه امام خمینی(ره) را مقصر اصلی حمله صدام به ایران و جنگ 8 ساله دانسته بود و یا ایران را مقصر اصلی خصومت آمریکا با ایران معرفی کرده بود! و یا نظام را مقصر اصلی فتنه 88 قلمداد کرده بود، اساساً او کسی است که تمام مشکلات کشور و اخیراً منطقه را متوجه وجود انقلاب، امام، رهبری و سپاه میداند و از چنین کسی که مغضوب و مطرود پدر عالم و فرزانه اش شد، شنیدن حرفهای این چنینی و از این بدتر نیز عجیب نیست.
در منطق مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی و اساساً منطقه او علیه انقلاب و امام و رهبری، او کاری به حق و باطل ندارد، نتیجه مورد نظرش را از هر مقطع و برشی که دلش میخواهد برداشت و قضاوت میکند، مثلاً او کاری ندارد که اساساً دشمنی آمریکا با ایران از زمان تسخیر لانه جاسوسی شروع نشده بود و آنها ده ها سل قبل از آن نیز در حال استثمار ملت ایران و دخالت در اوضاع کشور بودند و بارها در ایران کودتا کردند و به ملت ایران و منابعشان هرگونه تعرضی که خواستند انجام دادند! او فقط از همان مقطع تسخیر لانه جاسوسی میبند که مثلاً چند کارمند خیلی عادی سفارتخانه دستشان مظلومانه بالای سرشان است! او حتی اسنادی که در آن لانه درخصوص نقشه های آمریکاییها برای مهار و به زمین زدن انقلاب افشا شد را هم نمی بیند!
یا خزعلی کاری به این ندارد که صدام سالها درپی تصاحب اروند رودی بود که او آن را شط العرب خواند و با پاره کردن پیمان الجزایر در جلوی دوربین تلویزیون بغداد، به صورت زمینی، هوایی و دریایی به ایران حمله کرد! یا او نمی بیند که صدام چگونه به حمایت مستکبرین غرب و شرق برای انقلاب خط و نشان می کشید تا هم خودش از آب گل آلود ماهی بگیرد و هم شکسته شدن ابهت مستکبرین توسط انقلاب، در این جنگ تحمیلی جبران شود! او تنها آن مقطع را می بیند که امام خمینی(ره) طبق وظیفه الهی و انسانی اش ملتهای منطقه را به ایستادگی در برابر مستکبران و مستبدان دعوت نمود! او این را هم نمی گوید که بین این دعوت با آغاز یک حمله نظامی با حمایت گسترده ابرقدرتهای شرق و غرب و استفاده از سلاح های نامتعارف چه تناسب منطقی میتواند برقرار کند! او تنها به دنبال نتیجه گیری دلخواهش علیه امام خمینی(ره) و انقلاب است!
خزعلی در خصوص فتنه نیز نگاهی مشابه دارد، اصلاً انگار نه انگار سران فتنه با توسل به یک دروغ بزرگ و بدون ارائه مستندات و طی مسیر قانونی، ابطال انتخابات را با دعوت به اغتشاش مطالبه کردند! اصلاً کاری ندارند که سران فتنه به دولت آمریکا به واسطه گری شامر نامه نوشتند و درخواست تحریم و فشار کردند! اصلاً به این که چه هزینه هایی به نظام و مردم تحمیل شد کاری ندارد، او فقط قطعه کهریزک و مقطع درگیریهای خیابانی آن هم بخشی که خودش دلش می خواهد را می بیند نه آن بخشی که بسیج در برابر خرابکاری، آتش زدن اموال عمومی، حمله به مسجد، چادر کشیدن از سر زنان، شعارهای ساختار شکن علیه اسلام و امام و انقلاب و… ایستاد و شهید داد! او اصلاً به این بدعت خطرناک سران فتنه و خیانتهایی که علنی و مخفیانه کردند و فشارهایی که بر اقتصاد و آرامش جامعه تحمیل کردند کاری ندارد!
و اما در حمله مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی و سپاه هم همینطور است، او اصلاً کاری به اسراییل و آمریکا و غرب و مخالفتشان با محور مقاومت و در رأسشان بشار اسد و شیخ حسن نصرالله ندارد! او میگوید اگر ایران دخالت نمیکرد، الان یک حکومت مردمی به جای بشار اسد بر سر کار بود! به همین راحتی! اصلاً به نقشه هایی که همین غربی ها برای به زمین زدن بشار و شکستن محور مقاومت کشیده بودند کاری ندارد! اصلاً به این که بخش اعظم مردم سوریه از همین بشار اسد حمایت کردند و میکنند کاری ندارد! او حتی حاضر نیست بگوید اگر سپاه و اسد هرکاری کنند، کار آمریکایی ها و سعودی ها برای تشکیل طالبان و داعش، قابل توجیه نیست! اصلاً کاری ندارد که خود آمریکاییها میگویند طالبان را برای مهار شوروی و داعش را برای مهار ایران و امنیت اسراییل ساخته اند!
او فکر میکند اگر قاسم سلیمانی، سپاه قدس، حزب الله لبنان و اسد نبودند الان منطقه امن بود! واقعا نمی خواهد بفهمد که اگر ایشان نبودند الان باید پوتینهای سربازان اسراییلی را واکس می زد! نه این که فرصت بیابد زیر چتر امنیتی سپاه و ارتش، وقیحانه سردار سلیمانی را مقصر وجود داعش بداند! و البته پذیرش محبوبیت انقلاب، امام، رهبری، سپاه، سردار سلیمانی، سید حسن نصرالله و… در کشور و بین ملت های آزاده منطقه برای خائنان این قدر سخت است که معمولاً ترجیح می دهند به آینده دلخوش کنند! امروز در حالی مهدی خزعلی علیه سردار سلیمانی موضع می گیرد که حتی طبقه روشنفکر و ضدانقلاب هم نمی توانند حق را به او بدهند، چرا که هر کسی با هر عقیده ای که باشد به به امنیت خود، خانواده و حتی منطقه اش اهمیت میدهد، امنیتی که به مدد سلیمانی ها، همدانی ها و شهدای مدافع حرم و به بذل جان به وجود آمده است.
95/6/24
8:52 ص
اگر چه مدتهاست که برخی از فعالان سیاسی از احتمال حذف احمدی نژاد و روحانی به صورت منفک یا توأم صحبت میکنند، اما چند روزی است که کانال عبدالرضا داوری از فعالان متعصب احمدی نژادی که در دولتهای نهم و دهم دارای مناصب رسانه ای دولتی و از اعضای حلقه نزدیک احمدی نژاد هم بوده است، به صورت ویژه به این مسائل با عناوین «مهار دوگانه» و «صحنه آرایی سیستماتیک» میپردازد.
یکی از اقدامات داوری برای کاهش احتمال ردصلاحیت احمدی نژاد، این است که به حامیان روحانی بگویند روحانی هم ردصلاحیت میشود و به این شکل این دوقطبی که در ظاهر خود را مخالف هم نشان میدادند به نوعی به یک تواقف مسالمت آمیز برای کمک به بقای یکدیگر برسند، او تا آنجا پیش میرود که حتی در نقد جمله سخنگوی شورای نگهبان که گفته بود تأیید صلاحیت هر نامزد برای یک دوره است، یک مطلب کامل مینویسد و رد صلاحیت روحانی را غیرقانونی اعلام میکند!
از دیگر اقدامات داوری برای این که ردصلاحیت احتمالی احمدی نژاد را زیر سوال ببرد، استناد به برخی از سخنان امام خمینی(ره) در خصوص احترام ایشان به رأی و نظر مردم است در حالی که حضرت امام هرگز شورای نگهبان را مانع حق مردم ندانستند و اتفاقا کسانی که این القا را در جامعه ایجاد میکردند با شدیدترین عتابها مینواختند که به چند جمله از بیانات حضرت امام در توصیه به شورای نگهبان و یا عنایت به جایگاه آن اشاره میکنم:
«حواستان (خطاب به اعضای شورای نگهبان) را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ای ها همه چیزتان را نابود کردند»
«به شورای نگهبان تذکر میدهم که در کار خود استوار باشید و با قاطعیت و دقت عمل فرمایید و به خدای متعال اتکال کنید.»
«من البته بههیچوجه توصیه نمىکنم که کسى در مقابل افرادى که مىخواهند با قانون گردنکلفتى کنند کوتاه بیاید»
«نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد، نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ما شورای نگهبان را قبول نداریم»
«هرکس بگوید رای شورای نگهبان کذا است «مفسد» است»
از دیگر رویکردهای عبدالرضا داوری درخصوص احتمال حذف احمدی نژاد این است که او حذف احمدی نژاد و روحانی را به این دلیل معرفی میکند که این دونفر «قابل مدیریت» نیستند و هدف از حذف ایشان را استفاده از گزینه هایی میداند که «قابل مدیریت» باشند که در پاسخ باید گفت غیرقابل مدیریت بودن را نمیتوان به عنوان یک ارزش دانست بلکه هرمسئولی باید درچارچوب قانون و ولایت فقیه قابل مهار باشد، یعنی اگر قانون چیزی گفت و یا رهبری امری کردند، مطیع محض باشد و اگر مسئولی دربرابر قانون و ولایت مطیع محض و قابل مدیریت نباشد به دیکتاتوری خواهد رسید.
پی نوشت: این مطلب اصلاً در پی این نبود که درباره تأیید یا رد صلاحیت احمدی نژاد و روحانی یا هر دو قضاوت یا پیش بینی کند، بلکه درحاشیه مطالب عبدالرضا داوری در خصوص حذف احمدی نژاد تنظیم شده بود.