95/9/30
8:15 ع
در پاسخ به آنانی که کمپینهای تنظیم نامه و جمع آوری امضا (شما بخوانید طومار) به مقام معظم رهبری، برای تغییر نظر ایشان درباره حضور احمدی نژاد در انتخابات را نصیحت به رهبر مسلمین تعبیر میکنند و نه تحمیل به رهبری ، میگویم:
1- بین نصیحت رهبر و تحمیل نظر به او تفاوت بسیار است؛ برای این که کسی را نصیحت کنند نه به کثرت امضا نیاز است و نه به تنظیم نامه سرگشاده! و هرچقدر که نصیحت به پیشوایان سفارش شده است، مسئله تحمیل به رهبری و امام نکوهش شده است.
2- نصیحت برای جایی است که رهبر مسلمین از اصول عدول کرده باشد؛ نه این که چون فلان جریان از نظر امام جامعه خوشش نمی آید، به تحمیل فشار و تحریک مردم علیه امام جامعه روی آورد!
3- البته آنانی که این کمپینها را تشکیل داده اند مدعیند که هدفشان این است که به رهبری بگویند شرایط نسبت به 3 ماه پیش خیلی تغییر کرده است! گویی رهبری مثلا درباره انتخابات آمریکا و وضعیت برجام حساب دیگری داشته اند که الان عوض شده است! و یا این که مثلا امروز قادر به درک تغییرات مهم ادعایی این جریان نیستند!
4- بدیهی است که تنظیم نامه ها و تشکیل کمپینها به صورت خودجوش شروع نشده است و براساس اطلاعات موثق، کاملا هدایت شده و تشکیلاتی دنبال میشود. گویا آنان که از رهبری خواستند پشت بلندگو نظرشان را بیان کنند، امروز دنبال تحمیل هزینه های دیگر هستند.
95/9/26
3:28 ع
پس از اظهارات شاذ غلامعلی جعفرزاده درباره لزوم فراموش کردن داستان (بخوانید قائله خیانت بار) فتنه، او این بار در «همایش بازشناسی نقش کسما در نهضت جنگل»، به کنایه درباره حصر سران خائن فتنه گفت:
«میرزا بدون محاکمه کسی را حبس و حصر نکرد و آن روز میرزا به ما یاد داد که قانون حرف اول و آخر را باید در این کشور بزند/میرزا در نهایت تنها شد، درسرمای برف گیر کرد، یخ زد و همچون حسین بن علی(ع) سرش را از تن جدا کردند. اگر دارای ساختگاهی فکری هستیم و هدفی مشترک داریم نباید رهبر خود را تنها بگذاریم.»
گویا سخنان آقای جعفرزاده منبعث از فهم غلط ایشان ازاعتراض میرزا نسبت به اعدام مفاخرالملک (رئیس نظمیه رشت) باشد، چرا که پس از اسارت وی، میرزا کوچک خان دستور داد که او را حبس و سپس محاکمه کنند، لیکن خواهرزاده احمد کسمایی، به صورت خودسرانه (یا با دستور دایی خود)، مفاخرالملک را اعدام میکند.
باتوجه به شرحی که از مخالفت میرزا کوچک با اعدام مفاخرالملک بیان شد، مشخص است که تشبیه این واقعه به حصر سران خائن فتنه تنها زمانی بجا بود که سران فتنه برخلاف دستور رهبری و به صورت غیرقانونی مجازات شده باشند، ولی در ادامه خطاب به ایشان خواهم گفت که نه سران فتنه در حال مجازاتند و نه حصرشان غیرقانونی است و نه این مسئله بدون اذن رهبری است:
آقای جعفرزاده! شما که خودتان را به قانون پایبند نشان میدهید و به بهانه غیرقانونی بودن حصر سران خائن فتنه را زیر سؤال میبرید، باید بدانید که مصوبه شورای عالی امنیت ملی که به امضای مقام معظم رهبری رسیده طبق اصل 176 قانون اساسی قانونی است.
آقای جعفرزاده! سران فتنه باوجود چند ماه تحمل نظام در برابر اقدامات خیانت بارشان حاصر به توقف خیانتهایشان نشدند و نظام با قطع رابطه شان با رسانه ها، از ادامه خسارات ایشان به کشور جلوگیری نمود لذا حصر سران خائن فتنه یک اقدام امنیتی بود نه تنبیهی.
آقای جعفرزاده! شما و دوستانتان که تحمل حصر سران خائن فتنه که از میهمانی، مسافرت، ویلای شمال، استخر و…، برخورداند، را ندارید، چطور تاب محاکمه ایشان را خواهید داشت در حالی که در صورت محاکمه، قطعاً به مجازاتی بسیار سنگین محکوم خواهند شد؟!
آقای جعفرزاده! شما بدون شبیه سازی صحیح تاریخی، حصر را مخالف سیره میرزا نشان داده اید، ولی امام علی (ع) پس از فتنه جمل، عایشه را بدون محاکمه، تحت الحفظ از بصره به مدینه فرستاد و تا آخر عمر آنجا نگه داشت تا مانع فتنه مجددشان گردد.
آقای جعفرزاده! مسلماً میدانید که افرادی مثل مثل محمدکاظم شریعتمداری و سید محمد صادق روحانی نیز در زمان حضرت امام خمینی(ره) محصور شدند تا از ادامه فتنه انگیزیها و تفرقه افکنیهایشان جلوگیری گردد و اگر این مسئله غیرقانونی و غیرشرعی بود، حضرت امام هم با آن موافقت نمینمود.
آقای جعفرزاده! گویا شما واقعاً قائله فتنه یا به قول خودتان داستان! فتنه را فراموش کرده اید که اینطور به هر بهانه مربوط و نامربوطی تلاش میکنید برای شکستن حصر سران خائن فتنه، دوباره فرصت تفرقه افکنی و خیانت به ایشان بدهید.
آقای جعفرزاده! شما به ما بگویید که تناقض ادعای نگرانی شما برای تنهایی رهبر و اصرارتان برای زیر سؤال بردن مواضع و نظرات رهبری در خصوص فتنه و حصر سران خائن فتنه را صرفاً ناشی از کج فهمی شما بدانیم یا برگرفته از نفاق و دورویی؟!
95/9/26
3:26 ع
تحمیل هزینه بر نظام و رهبری از سوی احمدی نژاد و حامیان متعصبش، به مسئله ای عادی در سالهای دولت دهم و حتی در چند ماهه اخیر تبدیل شده است و به نظر میرسد جریان احمدی نژاد تلاش دارد به دیگران این پیغام را مخابره کند که اگر کسی بخواهد به ایشان هزینه ای تحمیل کند، ایشان هم بر وی هزینه تحمیل خواهند کرد، حتی اگر این فرد، شخص ولی فقیه باشد که نمونه های این تحمیل هزینه را در عزل مشایی، ابقای مصلحی، اصرار به معرفی مشایی به عنوان نامزد انتخابات و برخی درگیریهای علنی با سایر قوا و نهادهای انقلابی در دولت دهم شاهد بودیم.
رویه هزینه تراشی برای مقام معظم رهبری در چند ماه اخیر نیز ادامه یافت، آنجا که آقای احمدی نژاد پس از توصیه مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم بازخوانی آرمانهای امام(ره)، در مرداد 94 اعلام کرد که در همه استانها، ستادهای استانی تبیین گفتمان امام(ره) را تشکیل داده است و پس از حدود 2 سال سکوت، از طریق این ستادها، سفرهای استانی تحت عنوان تبیین گفتمان امام را کلید زد، لیکن آنچه که در شیوه انعکاس و انتشار گزارش این سفرها از سوی همین ستادها صورت میگرفت، منجر به دوقطبی سازی و انتخاباتی شدن فضا میگردید که شاید یکی از مقاصد مقام معظم رهبری از تذکرشان در 5 اسفند 1394 در خصوص دوقطبی سازی همین تحرکات بود.
سفرهای استانی احمدی نژاد اما در سال 95 با مانور شدیدتری نسبت به سال 94، در تاریخ 19 فروردین 95 به مقصر آمل آغاز و انجام شد و با تیترهایی مثل قیام مردم آمل، خیزش مردم آمل، قیام قسط و… و با مقایسه تصاویر سفرهای استانی احمدی نژاد و روحانی در رسانه های جریان احمدی نژاد منعکس گردید که این مسئله، حاکی از تلاش برای دوقطبی سازی فضای جامعه از سوی این طیف بود و این در حالی بود که مقام معظم رهبری در تاریخهای 19 اردیبهشت و 6 و 14 خرداد 95 هم در خصوص پرهیز از دوقطبی سازی جامعه مجدداً تذکر دادند.
علی رغم تذکر مقام معظم رهبری درخصوص پرهیز از دوقطبی سازی در جامعه، سفرهای استانی بعدی احمدی نژاد برای 2 خرداد و 4 شهریور 95 به مقصدهای زنجان و قزوین اعلام و با همان شیوه انجام شد و در نهایت نیز با همان تیترهای قیام و خیزش مردم زنجان و قزوین و با مقایسه عکسهای سفرهای استانی روحانی و احمدی نژاد به این شهرها در رسانه های جریان احمدی نژاد منعکس شد که این امر به تشدید فضای دوقطبی کشور و شروع بحث و گفتگوهای جدی در فضای رسانه ای، حقیقی و مجازی کشور منجر گردید.
آقای احمدی نژاد در 9 شهریور 95 نزد مقام معظم رهبری میرود و به بهانه گزارش سفرهای استانی خود، از میل و رغبت عجیب مردم برای بازگشت خود سخن میگوید که مقام معظم رهبری به دلیل خطر دوقطبی سازی (که بعدها نیز به صورت علنی این مسئله را بیان فرمودند)، به او توصیه میکند که به صحنه انتخابات نیاید که آقای احمدی نژاد هم در نامه ای که بعدها منتشر میکند، مدعی میشود در همان جلسه این توصیه را پذیرفته است! لیکن سؤالی که مطرح میشود این است که پس چرا تنها 2 هفته بعد، یعنی در 25 شهریور 95، با همان سبک و سیاق گذشته به گرگان سفر میکند؟!
با استمرار سفرهای احمدی نژاد و تأثیر آن بر دوقطبی سازی جامعه، از تاریخ 28 شهریور 95، برخی شخصیتهای مورد وثوق انقلابی مانند مهدی محمدی، یاسر جبرائیلی، عبدالله گنجی، مهدی فضائیلی، حمید رسایی و حتی برخی از شخصیتهای احمدی نژادی مانند عباس امیری فر و محمد علی رامین مسئله توصیه رهبری به احمدی نژاد مبنی بر نیامدن به صحنه انتخابات را علنی میکنند که این مسئله به جای این که مورد پذیرش احمدی نژاد و تیمش قرار گیرد، از سوی تیم رسمی مسکوت میماند و از سوی تیم غیر رسمی مورد انکار واقع میشود و بعضاً به منتشر کنندگان آن توصیه نیز توهین میکنند.
با بالا گرفتن فضای اصرار و انکار درخصوص توصیه رهبری، مقام معظم رهبری در تاریخ 5 مهرماه 95، در جلسه درس خارج فقه خود، این توصیه را علنی بیان میکنند و در انتها نیز میگویند آقایان میگویند چرا پشت بلندگو بیان نمیکنید که بعد میفرمایند «خب! این هم پشت بلندگو». رهبری این توصیه را ناشی از شناخت شخصیت احمدی نژاد، شرایط جامعه و خطر دوقطبی سازی جامعه اعلام میکنند که یک روز بعد نیز آقای احمدی نژاد، تبعیت خود را از توصیه رهبری اعلام میدارد اما متأسفانه این مسئله پایان کار نبود و تیم رسانه ای غیر رسمی جریان احمدی نژاد با محوریت عبدالرضا داوری چند مسئله را در دستور کار قرار دهند:
قطعاً پس از دولت که کل قوه مجریه را در دست دارد، جریان احمدی نژاد بزرگترین و مؤثرترین تشکیلات را در یکایک استانها و شهرستانها در اختیار دارد و با توجه به سوابق این جریان، قابل پیش بینی است که اگر نهایتاً موفق به بازگرداندن احمدی نژاد به صحنه انتخابات نشود، هزینه خود را به نظام تحمیل خواهد کرد، که این هزینه میتواند سرد کردن مردم از حضور در انتخابات، رأی سفید دادن، نوشتن اسم احمدی نژاد در برگه رأی و حتی رأی به روحانی باشد که مجموعه این عوامل، اثبات میکند که جریان انقلابی و حتی دوستداران ولایی احمدی نژاد، نباید رصد، تحلیل و روشنگری درباره رفتارها و برنامه های این جریان را به طور کلی کنار بگذارند.
95/9/24
8:22 ص
محمد نهاوندیان ، رئیس دفتر رئیس جمهور:
«آمریکا باید متعهد به برجام باشد. مقامات سیاسی ما مرتب باید این موضوع را گوشزد کنند و مانند تصمیم غلطی که کنگره آمریکا گرفته که نقض برجام است، نظام ما واکنش متناسب را خواهد داشت. اگر آمریکا این غلط را بکند و اجرایی کند بعنوان نقض فاحش برجام برخورد خواهد شد.»
نباید امید به آمریکا داشته باشیم، ما در کنار دیپلماسی سیاسی، دیپلماسی فعال اقتصادی نیاز داریم! افراطیون در آمریکا با تصویب آن قانون در کنگره می خواهند فضای خوبی که نسبت به اقتصاد ایران پیدا شده را مخدوش کنند. انگیزه اتحادیه اروپا بعد از برجام برای همکاری با ایران بیشتر شده است، ما باید این شرایط مساعد را تبدیل به توافق و قرار داد کنیم تا فاصله اروپا با تصمیمات ضد ایرانی آمریکا بیشتر شود.»
در پاسخ به این اظهارات آقای محمد نهاوندیان میگویم:
1- متأسفانه رویکرد تقسیم بندی نقضهای برجام به نقض معمولی و نقض فاحش برجام به یک رویه تبدیل شده است و اصلاً علت این که آمریکا در قریب یک سالی که از برجام میگذرد بارها آن را نقض کرده است همین است که میداند در داخل کشور کسانی هستند که این نقضها را به هر شیوه ای توجیه میکنند و یا کوچک نشان میدهند چرا که حیات سیاسی شان به برجام بند شده است.
2- این که رئیس دفتر رئیس جمهور میگوید ما به دیپلماسی فعال اقتصادی نیاز داریم میتواند با دوهدف دنبال شده باشد، یکی این که اقرار میکنند دیپلماسی اقتصادیشان فعال نبوده است و دوم این است که القا کنند اگر تاکنون برجام منافع محسوسی برای ایران نداشته است، ناشی از ضعف دیپلماسی اقتصادی بوده است و نه ضعف برجام!
3- محمد نهاوندیان میگوید باوجود این که آمریکا تلاش کرده است فضای تعامل دیگران با ایران را پر ریسک و خطرناک نشان بدهد ولی ما باید با عقد توافق و قرارداد این تلاش را ناکام بگذاریم ولی نمیگوید که مسلماً اروپاییها نیز برای تعامل با ایران هم قیمتهایشان را بالا میبرند و هم ریسک معاملات را متوجه ما میکنند که این در صورت ناکامی برجام، خسارتهای بیشتری هم به کشور وارد خواهد کرد.
4- دولتمردان امروز از ناامیدی به آمریکا دم میزنند و دنبال جلب نظر اروپا هستند، و در واقع بر فرضیه 4 ساله شان خط بطلان میکشند، چرا که آقایان از ابتدا گفتند نتیجه رسیدن با اروپا، با پل زدن به کدخدایشان آسانتر است، ولی الان که از آمریکا ناامید شده اند میگویند ما باید نظر اروپا را حتی با وجود فشارهای آمریکا جلب کنیم!
95/9/24
8:20 ص
باتوجه به این که کم کم به فضای انتخابات نزدیک میشویم و بعضاً سوالی که دوستان جریان انقلابی و ولایی در خصوص راهبرد انتخاباتی این جریان برای سال 96 مطرح میکنند؛ لازم میدانم 4 توصیه را در پاسخ به ای دوستان تقدیم نمایم:
1- باید مد نظر داشته باشیم که تأکید مهم مقام معظم رهبری درباره پرهیز از ورود زودهنگام به فضای انتخاباتی و پرهیز از دوقطبی سازی جامعه را سرلوحه تمام مباحث خودمان قرار دهیم؛ و خدای ناکرده نظرات و حتی لحن نظراتمان به نحوی نباشد که برخلاف این دغدغه های مقام معظم رهبری باشد. مسلماً میتوان نظر مردم را با رعایت اخلاق سیاسی و عدم خدشه به منافع ملی و وحدت ملی حفظ کرد.
2- درتعیین گزینه نهایی حتی در ذهنمان نباید عجله کنیم و از همین الان باید به گزینه های انقلابی که مورد علاقه و توجه ما هستند بگوییم که هدف از ورود به این عرصه، نباید صرف ماندن تا آخر باشد؛ یعنی اگر از گزینه هایی هم دعوت میکنیم که به میدان بیایند باید به ایشان بگوییم که برای ائتلاف، وحدت و حتی کنارکشیدن به نفع کلیت انقلاب آماده باشند.
3- باید توجه داشته باشیم که اگر چه بسیار بعید است که روحانی با این عملکرد ضعیف در اکثر زمینه ها، بتواند دوباره مثل سال 1392، نصف آرا را کسب کند؛ ولی این هم بعید است که گزینه های انقلابی نیز بتوانند به چنین موفقیتی در دور اول نائل شوند، لذا باید هدفگذاری جریان انقلابی برای همراهی در دور اول و پیروزی در دور دوم انجام شود.
4- درانتخاب و حمایت از گزینه های انقلابی نباید متعصبانه عمل کرد؛ چرا که این تعصب باعث انشقاق، درگیری و ریزش آرای جریان انقلابی و به نفع جریان متکی به غرب تمام شود؛ و بالعکس اگر گزینه های انقلابی و حامیانشان در مناظره ها و فعالیتهای انتخاباتی همکاری نمایند و همدیگر را تخریب نکنند، میتوانند از افزایش ناخواسته آرای جریان مقابل جلوگیری کنند.
95/9/21
8:54 ص
جزئیات مذاکرات هسته ای و مشورت با رهبری در خصوص آنها در سخنرانی آقای روحانی در روز دانشجو حرف و حدیث زیادی ایجاد کرد:
«ما هیچ قدمی در مسئله برجام برنداشتیم مگر آنکه با مقام معظم رهبری مشورت کردیم. جلسه گذاشتیم، ایشان نامههای مکتوب دارند به من خطاب کرده و دستوری که من روی نامههای ایشان دادم. هیچ نامهای نبوده که ایشان بنویسد و من دستور قاطع ندهم. در مقام عمل جایی کم و کسر آوردیم اما مبنا براین بوده که دستورات ایشان عملی شود.»
برخی از دوستان انقلابی، بابت این اظهارات، رئیس جمهور را با ادبیاتی نامناسب، دروغگو خواندند که البته از این جهت که بیشتر در جهت فرافکنی برای فرار از مسئولیت مذاکرات هسته ای بود قابل انتقاد است که قبلاً در مطلبی به آن پاسخ داده ام؛ اما آنچه که باعث شد تا این مطلب را بنویسم، کلیپی است که اخیراً در شبکه های اجتماعی منتشر گردیده که دو بخش از دو سخنرانی مقام معظم رهبری را در کنار هم قرار داده تا بگوید اظهارات ایشان درباره جزئیات مذاکرات هسته ای دچار تناقض است.
در ابتدای این کلیپ، سخنان مقام معظم رهبری که در حمایت از مذاکره کنندگان انجام شده است را می شنویم که میفرمایند:
«بنده هیئت مذاکرهکننده را – همین دوستانی که این مدّت این زحمات را بر دوش گرفتهاند – هم امین میدانم، هم غیور میدانم، هم شجاع میدانم، هم متدیّن میدانم؛ این را همه بدانند. اکثر حضّاری که اینجا تشریف دارید، از محتوای مذاکرات خبر ندارید؛ اگر شما هم از محتوای مذاکرات و جزئیّات مذاکرات و آنچه در مجالس میگذرد مطّلع بودید، به بخشی از آنچه بنده گفتم، حتماً اذعان میکردید.»
پس از بیانات فوق، بخش دیگری از سخنان مقام معظم رهبری درباره جزئیات مذاکرات هسته ای در کلیپ آمده است:
«بنده در جزئیّات مذاکره دخالتی نکردم، بازهم نمیکنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلی، چهارچوبهای مهم و خطّ قرمزها را به مسئولین کشور همواره گفتهام؛ عمدتاً به رئیس جمهور محترم که ما با ایشان جلسات مرتّب داریم، و موارد معدودی هم به وزیر محترم خارجه؛ خطوط اصلی و کلّی. جزئیّات کار، خصوصیّات کوچک که تأثیری در تأمین آن خطوط کلان ندارد، مورد توجّه نیست؛ اینها در اختیار آنها است، میتوانند بروند کار کنند. اینکه حالا گفته بشود که جزئیّات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست.»
در پاسخ به شبهه ای که مطرح شده است ذکر چند نکته ضروری است:
1- نکته اول این است که خود مقام معظم رهبری در همان سخنرانی که در بخش اول کلیپ آمده است، چند نکته دیگر که در این کلیپ نیامده است، را درخصوص این جزئیات بیان میکنند مبنی بر این که ایشان در خلال سخنان شان در حمایت از مذاکره کنندگان، به حضار میفرمایند که اگر ایشان هم از جزئیات مطلع بودند، نظر رهبری را میداشتند، ولی در ادامه میفرمایند که در بسیاری از جزئیات وارد نمیشوند و جزئیات مد نظرشان را با مذاکره کنندگان در میان گذاشته اند:
«اینها موارد عمده و مهمّی است که روی آن تکیه داریم؛ البتّه خطوط قرمز فقط اینها نیست؛ دوستان مذاکرهکننده در جریان نظرات ما هستند؛ جزئیّات را با آنها در میان گذاشتهایم؛ [البتّه] جزئیّات مورد نظر و آن چیزهایی که بنده وارد میشوم؛ در خیلی از جزئیّات هم ما وارد نمیشویم.»
2- آنچه که مقام معظم رهبری بیان میکنند در حوزه آگاهی داشتن از جزئیات مذاکرات هسته ای و نظر دادن در بخش کمی از جزئیات است، مسئله ای که یقیناً به معنی دخالت در همه جزئیات و به معنی عملی شدن نظرات رهبری نمیتواند تلقی گردد. باید حواسمان باشد که:
اولاً مقام معظم رهبری علم غیب ندارند که از همه جزئیات مطلع باشند و آنچه از جزئیات که به ایشان گفته میشد را میدانستند.
ثانیاً این که همان بخشی از جزئیات که بعضاً رهبری نظر میدادند نیز لزوما محقق نشده است کما این که حتی کلیات و خطوط قرمز مد نظر رهبری نیز در اکثر موارد رعایت نشدند.
3- یکی از نشانه هایی که برای فهم این تناقض به کار می آید، سخنان مهدی محمدی، کارشناس انقلابی است؛ او در اولین اظهاراتش پس از نهایی شدن برجام در مذاکرات، ورود رهبری در حدود یک هفته آخر مذاکرات از جنس ورود به جزئیات مذاکرات هسته ای اعلام میکند که در اصلاح برخی ایرادات بزرگ بیانیه لوزان مؤثر میداند؛ و در خاطر داریم که در آخرین روزهای تبدیل لوزان به برجام، مقام معظم رهبری دولت را از عجله نهی و به شنیدن حرف منتقدان توصیه میکرد که با عدم توجه مناسب دولت، احتمالاً در روزهای آخر، شخصاً تحقق برخی از آن موارد را از مذاکره کنندگان خواسته اند که احتمالاً برخی از آنها از سوی مذاکره کنندگان رعایت شده اند تا از وخامت توافق لوزان کمی بکاهد.
4- نکته دیگر این که اظهارات آقای روحانی مبنی بر مشورت کردن با رهبری، اظهارات مقام معظم رهبری در نوروز امسال در مشهد مبنی بر اعتراف دکتر ظریف به عدم رعایت برخی از خطوط قرمز رهبری، خود متن برجام و شیوه اجرای آن، به خوبی نشان میدهد که نظرات مقام معظم رهبری حتی در کلیات و خطوط قرمز در بسیاری از موارد لحاظ نشده است! چه رسد به این که کسی مدعی شود، جزئیات مد نظر رهبری رعایت شده اند! در واقع حتی اگر آقای روحانی در تمام جزئیات مذاکرات هسته ای نیز با رهبری مشورت کرده باشند اما مسئله مشورت کردن و مسئله عمل کردن به مشورت دو مقوله کاملاً مجزا هستند.
5- آقای روحانی در اظهاراتشان در روز دانشجو گفتند که «در مقام عمل جایی کم و کسر آوردیم اما مبنا براین بوده که دستورات ایشان عملی شود.» ولی واقع قضیه این است که مواردی که عملاً رعایت نشد بسیار زیاد است، مواردی که بعضاً بسیار مهم بودند که تأثیر خلاءشان را امروز به وضوح میبنیم، اگر آقای روحانی مواردی مانند تناظر و همزمانی تعهدات، اخذ تضمینهای محکم، حرکت براساس بدبینی به دشمن، شنیدن حرف منتقدان، سد کردن امکان هرگونه تحریم جدید (همانطوری که در ژنو سد شده بود)، عدم تخریب قبل رآکتور اراک قبل از عقد قرارداد محکم برای بازسازی آن، رعایت میکرد، امروز شاهد این خسارت محض در اجرای یک طرفه برجام نبودیم.
6- مسئله آخر این که مقام معظم رهبری در عین این که از ابتدا به مذاکرات بدبین بودند ولی به دولت مجوز مذاکره دادند و بارها از ایشان حمایت کردند تا بتواند مذاکرات را به پیش ببرد و بارها ایشان را راهنمایی کردند که اکثراً به خوبی رعایت نشد و نهایتاً هم در امضای منشور برجام، آن را یک «درس عبرت» پیش بینی کردند و برای تبدیل نشدن برجام به خسارت محض، شروطی مقرر کردند که همانها هم رعایت نشد و همه اینها یعنی این که آقای روحانی، راهی را که شروع کرد، مسئولیتش را پذیرفت، طبق نظرش عملی کرد و حتی برای تحمیلش، شعار رفراندوم هسته ای داد را نمیتواند به رهبری متوجه کند و اگر واقعا چنین اراده ای داشته باشد، کمال بی انصافی، نمک نشناسی و بی مسئولیتی میتواند قلمداد گردد.
95/9/21
8:50 ص
بعد از این که دکتر عبدالله گنجی از نامه احمدی نژادیها به رهبری برای تحمیل فشار هزینه برای بازگشتن احمدی نژاد به صحنه انتخابات کشور خبر داد، برخی اشخاص و کانالهای احمدی نژادی به این مسئله واکنش نشان دادند، لیکن نوع واکنش، بیشتر در جهت تأیید ادعای آقای دکتر گنجی قابل استنباط بود، این افراد مدعی هستند که شرایط نسبت به زمانی که مقام معظم رهبری، به احمدی نژاد توصیه به نیامدن به صحنه انتخابات کردند، خیلی فرق کرده است که در پاسخ به این افراد لازم میدانم ابتدا عین سخنان مقام معظم رهبری در این خصوص را بازخوانی کنیم:
«خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم.
آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست.
این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایهی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو. انسان باید نصحیت کند. نصحیت یعنی خیرخواهی.
من به جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است من باب مثال علاقهمندم. میدانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما میگویم وارد نشو. نمیگویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمیدانیم. من صلاح نمیدانم. این چیز خوبی است. این چیز بدی نیست.»
همانطوری که در سخنان مقام معظم رهبری مشخص است، این سخنان دو جنبه دارد، یکی این که ایشان به شناخت افراد توجه دارند و دیگری به شناخت مسائل کشور و مسئله خطر دوقطبی سازی در کشور اشاره می فرمایند. خب سوالی که مطرح میشود این است که آیا در این چند ماه، شخصیت آقای احمدی نژاد عوض شده است؟! اجرای برجام دچار تحول اساسی شده است؟! شرایط داخل کشور خیلی تغییر کرده است؟! مسلماً خیر! هیچکدام از اینها تغییر بنیادین نکرده است. پس نامه احمدی نژادیها به رهبری چه منطقی را دنبال میکنند؟!
تنها چیزهایی که حامیان متعصب احمدی نژاد به عنوان تغییر شرایط و دفاع از نامه احمدی نژادیها به رهبری ، به آن اشاره میکنند، مسئله انتخابات آمریکا و شرایط بجام است که در خصوص این ها، سه نکته میتوان گفت:
و اما بحث دیگری که مطرح میشود، نوع رفتاری است که احمدی نژادی های متعصب در حال پیگیری آن هستند! آیا این که مثلاً چند هزار امضا برای تغییر نظر مقام معظم رهبری در موضوعی خاص جمع آوری شود و بعد به بهانه تغییر شرایط و یا هر بهانه ای بخواهند آن را بر مقام عظمای ولایت تحمیل نمایند، این قابل قبول است!؟ آیا تبعات این بدعت را میتوان پذیرفت؟!
اگر واقعاً دنبال این بودند که مقام معظم رهبری را در جریان مصلحتی قرار دهند، چه نیازی به طومار نوشتن و جمع آوری امضا از مردم است؟! آیا این مسئله به جنگ طومارها و تعداد امضاها در جریانهای مختلف تبدیل نخواهد شد؟! البته شاید مدعی شوند که این طومارها امری کاملاً خودجوش است که حقیر این ادعای احتمالی را به شدت تکذیب میکنم، چرا که از همان اولین روزهای نهی احمدی نژاد، شاهد بودم که مسئله فشار از ناحیه مردم و حتی جمع آوری امضا برای این منظور را رسما در دستور کار قرار دادند.
متأسفانه باید گفت تحمیل، فشار و هزینه بر مقام معظم رهبری در قضایای عزل مشایی، ابقای مصلحی، معرفی مشایی به عنوان نامزد انتخابات 92، اجرای سفرهای استانی به شیوه ای که در جهت دوقطبی سازی جامعه باشد، مسکوت نگه داشتن توصیه رهبری، ادامه سفرهای استانی به همان شیوه، انکار توصیه مقام معظم رهبری تا حد مجبور کردن ایشان به گفتن پشت بلندگو و امروز نامه احمدی نژادیها به رهبری ، روشی است که گویا در جریان احمدی نژادیهای متعصب ملکه شده است و اگر روزگاری به هاشمی ایراد میگرفتند که دنبال تحمیلگری به امام جامعه است، امروز خودشان به آن خصلت زشت روی آورده اند.
95/9/21
8:47 ص
پس از این که چند مطلب در کانال عبدالرضا داوری درخصوص مواضع اولیه و جانبدارانه آقای مهدی محمدی درباره برجام منتشر گردید، ایشان متنی را تنظیم کردند و از آقای عبدالرضا داوری خواستند آن را نیز در کانالشان منتشر نمایند که آقای مهدی محمدی در بخشی از آن توضیح دادند که:
«با وجود اینکه تا لحظه آخر -و بدون شک بسیار بیش از سرجمع همه مدعیان نقد برجام- علیه این مذاکرات جنگیده بودم، عقیده داشتم حال که نظام توافق را با اکراه پذیرفته باید اجازه بدهیم تجربه ای که مدنظر رهبر معظم انقلاب اسلامی از پذیرش برجام است در ذهن مردم شکل بگیرد.»
که حقیر جسارتاً این پاسخ را نمیتوانم بپذیرم، چرا که آقای محمدی صرفاً حرفهایی نزد که برجام پذیرفته شود، بلکه حرفهایی زد که به منزله تحسین برجام، دخالت رهبری در جزئیات و اصلاح آن برداشت میشد، عباراتی که بعدها و امروز از سوی منتقدان ایشان و منتقدان رهبری مورد سوءاستفاده قرار گرفت تا بگویند رهبری در جزئیات برجام دخالت کرده است، امری که خود شخص رهبری آن را قبلاً به صراحت تکذیب کرده بودند. پس حقیر موضع گیری آقای مهدی محمدی را یک تحلیل اشتباه میدانم که در برابر تحلیل استاد فؤاد ایزدی که از همان روز اول به اشتباهات مهلک برجام اشاره داشت، تحلیل اشتباهی را در روزهای اول به امثال من منتقل کرد، هرچند آقای مهدی محمدی خیلی سریع به اشتباه خود پی برد و موضع گیری خود درخصوص برجام را خیلی سریع اصلاح نمود.
آقای عبدالرضا داوری در پاسخ به متن آقای مهدی محمدی، پاسخی تحت عنوان «”قدرت” و دیگر هیچ» ذیل مطلب مهدی محمدی منتشر میکند که در بخشی از آن اینچنین میگوید:
«ماجرا اینگونه که جناب مهدی محمدی روایت میکنند، نبود! صاحب این قلم معتقد است که این رویکرد جناب محمدی و همفکرانشان بیش از آنکه به دغدغه “رشد آگاهی عمومی” متکی باشد به دغدغه “مصادره به مطلوب” برجام در آستانه انتخابات مجلس دهم مرتبط است. مروجان این رویکرد نگران بودند که کلید برجام، قفل مجلس دهم را برای “جریان سازش” بگشاید و تلاش کردند با حمایت از برجام، آن کلید را در جیب خود قرار دهند و البته به دلیل همین رویکرد و محاسبه “قدرت مدار”، حمایتشان از برجام نیز برای مردم “باور پذیر” نشد تا انتخابات هفتم اسفند 94 به کام “سازش گرایان” شیرین گردد. بر همین اساس حملات امروز جناب محمدی و دوستانشان به برجام نیز ناشی از رشدیافتگی آگاهی عمومی از ماهیت غیرقابل اعتماد امریکا طی یک سال اخیر نیست؛ ایشان دریافته اند که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری 96، چاره ای جز رقابت با حسن روحانی ندارند و چون روحانی نه “نهی پذیر” است و نه قابل “ردصلاحیت”؛ پس این بار به جای “حمایت از برجام”، فرمان “حمله به برجام” در دستور کار جناب مهدی محمدی و دوستانشان قرار گرفته تا با استفاده از فرصت حضور ترامپ در کاخ سفید، تنها کالای موجود در ویترین دولت حسن روحانی را کالایی بنجل و تقلبی نمایش دهند.»
این پاسخ آقای داوری به آقای مهدی محمدی اما یک اتهام بزرگ است، چرا که آقای مهدی محمدی تنها در اولین موضع خود در خصوص برجام، از عبارات «متوازن» و «ورود رهبری به جزییات» و «رفع ایرادات» را مطرح کرده بود و همان جا هم قبل از تمجید برجام گفته بود:
« زمانی کم و بیش طولانی لازم است تا همه ابعاد این متن روشن شود و بتوان درباره آن یک داوری بدون ابهام به دست داد…»
اما آقای عبدالرضا داوری گویا فقط تحلیل اول آقای مهدی محمدی را مبنا قرار داده و فراموش کرده است که ایشان در تحلیلهای بعدی در نقد برجام و در حالی که هنوز انتخابات مجلس دهم برگزار نشده بود، بارها در تلویزیون در نقد برجام حاضر شد و منطق حامیان برجام را به چالش کشید.
از آن جا که آقای عبدالرضا داوری که به خودش اجازه میدهد، چنین اتهام نا روایی را به آقای مهدی محمدی که واقعاً در جهت روشنگری تلاش بسیار کرده است و حتی هدف ترور دشمنان اسلام قرار گرفته است، وارد کند به ما نیز حق بدهد که براساس خط سیر مطالب متعدد وی در کانالش و نه به صرف یک یا دو مطلب درباره ایشان قضاوت کنیم:
به نظر من، آقای داوری بازوی رسانه ای غیر رسمی احمدی نژاد است که قرار است حرف بزند ولی به پای احمدی نژاد نوشته نشود، او از حامیان متعصب و سخت احمدی نژاد و مشایی است که در جریان سفرهای استانی احمدی نژاد و در عین هشدارهای متعدد مقام معظم رهبری به پرهیز از دوقطبی کردن جامعه، برای سفرهای استانی احمدی نژاد که توسط ستادهای خودساخته ایشان طراحی و منعکس میشد، مدام با تیترهایی مثل «قیام مردم زنجان»، «زنجان در انتظار قیام قسط» «قیام آمل»، «خیزش تاریخی مردم آمل»،… به دوقطبی سازی فضای جامعه پرداخت، آن هم در شرایطی که هنوز بیش از یکسال به انتخابات 96 مانده بود!
حرکت رسانه ای عبدالرضا داوری، صرفاً در او متوقف نمیشد، بلکه بسیاری از کانالها و رسانه های احمدی نژادی نیز عیناً همان تیترهای تحریک کننده و دوقطبی ساز و انتخاباتی را به کار گرفتند و تکرار کردند، تیترهایی که بعضاً در کنار مقایسه عکسهای استقبال از سفرهای استانی احمدی نژاد و روحانی، فضای دوقطبی را به شدیدترین حالت در می آورد و موجب موضع گیری حامیان روحانی و انتخاباتی شدن زودهنگام فضای سیاسی کشور نیز گردیده بود در صورتی که رهبری همواره بر پرهیز از انتخاباتی کردن زودهنگام فضای سیاسی کشور تأکید کرده بودند.
و اما وقتی که آقای احمدی نژاد به بهانه گزارش دهی به مقام معظم رهبری نزد ایشان میرود و تلاش میکند در پایان گزارش اینطور نتیجه گیری کند که استقبال مردم و خواست مردم نشان دهنده عطش ایشان برای حضور اینجانب است، با توصیه رهبری به عدم حضور به انتخابات مواجه میشود ولی همچنان مسئله را رسماً اعلام نمیکند و به همان شکل و سیاق به ادامه سفرهای استانی خود ادامه میدهد تا حدی که برخی مطلعین، مسئله توصیه رهبری را آشکار مینمایند تا جلوی این فضاسازی احمدی نژاد را بگیرند.
اما اتفاقی که می افتد این است که احمدی نژاد تا مدتی در برابر افشای نظر رهبری، سکوت اختیار میکند و هیچ نمیگوید تا امثال داوری به کسانی که این خبر را منتشر کرده بودند، تهمت دروغ و افترا بزند تا حدی که این تهمت ها پس از درس اخلاق امام خامنه ای با موضوع حفظ اسرار جلسات که سالانه بیان میشد، از سوی همین آقای داوری، با تیترهایی مثل «وعلیکم بالتوبه»، وارد فاز هجمه آشکار به امثال مهدی فضائلی و مهدی محمدی و یاسر جبرائیلی و… شد.
اما مقام معظم رهبری فردای جلسه درس اخلاقشان درباره حفظ اسرار جلسات، مسئله را علنی کردند و فرمودند:
«خب بله، یک نفری، یک آقایی آمده پیش من، من هم به ملاحظهی صلاح حال خود آن شخص و صلاح حال کشور به ایشان گفتم که شما در فلان قضیه شرکت نکنید. نگفتیم هم شرکت نکنید، گفتیم صلاح نمیدانیم ما شما شرکت کنید. این را گفتیم. ما هم اوضاع کشور را خب، غالباً بیشتر از اغلب افراد آشنا هستیم. آدمها هم، بخصوص آدمهایی که صدها جلسه با ما نشستند و برخاستند بیشتر و بهتر از دیگران میشناسیم. با ملاحظهی حال مخاطب و اوضاع کشور به یک آقایی انسان توصیه میکند که آقا شما اگر توی این مقوله وارد شدید این دو قطبی در کشور ایجاد میشود. دو قطبی در کشور مضرّ است به حال کشور. من صلاح نمیدانم شما وارد بشوید. بله، این چیز خیلی مهمی که نیست.
این یک چیز خیلی طبیعی است، خیلی ساده است. بله، ما این توصیه را به یکی از آقایان، به یکی از برادران کردیم. خب حالا این مایهی اختلاف بشود بین برادران مؤمن، یکی بگوید فلانی گفته، یکی بگوید نگفته، یکی بگوید چرا پشت بلندگو نگفته؟ خب حالا این هم پشت بلندگو. انسان باید نصحیت کند. نصحیت یعنی خیرخواهی. من به جنابعالی که مثلاً آقای آشیخ عبدالعالی اسمتان است من باب مثال علاقهمندم. میدانم شما اگر وارد این مقوله شدی به ضررت است. به ضرر کشور هم هست. به شما میگویم وارد نشو. نمیگویم هم وارد نشو. امر و نهی نیست. حالا بعضی گفتند آقا دستور دادند، امر کردند، نه، گفتیم صلاح نمیدانیم. من صلاح نمیدانم. این چیز خوبی است. این چیز بدی نیست.»
که از این فاز هم رفتار آقای عبدالرضا داوری دیدنی بود، ایشان در 24 ساعتی که طول کشید تا آقای احمدی نژاد بجنبند و به نامه رهبری پاسخ بدهند، تبعیت از این توصیه را غیر الزامی دانست و پس ازنامه احمدی نژاد شروع کرد به انتشار تصاویری که بین مردم و احمدی نژاد، موانعی مانند دیوار، شیشه و فنس دارد و ذیل آنها از تیترهایی که احمدی نژاد را مظلوم نشان میداد استفاده کرد و در همین اثناء، مطالبی در خصوص اختیارات رهبری، نحوه انتخابات ریاست جمهوری، قانون اساسی، عدالت و… منتشر کرد که همگی حاکی از نارضایتی شدید داوری در این مسئله بود و در این فضا برای القای بیشتر مظلومیت احمدی نژاد، از عبارت «منع احمدی نژاد» استفاده کرد در صورتی که در فاز قبل، به افرادی که از این عبارت استفاده میکردند می تاخت و میگفت احمدی نژاد منع نشده، بلکه فقط توصیه به نیامدن شده است!
اما خط سیر سخنان عبدالرضا داوری در همین جا تمام نشد و او در خلال این مطالب چند برنامه دیگر را نیز دنبال کرد، به عنوان مثال، او مدام حامیان روحانی را با هشتگ «مهار دوگانه» تحریک کرد که چه نشسته اید که بعد از حذف احمدی نژاد، نوبت حذف روحانی است و از سوی دیگر شدت تاختن به رقبای روحانی را اضافه کرد و در خلال بیشتر مطالب سیاسی، اجتماعی، نظری و… تنها چند نتیجه معدود میگرفت، اول این که نباید مردم را از انتخاب افراد محروم کرد، دوم این که جز احمدی نژاد هیچ کسی نه لیاقت دارد و نه توان برنده شدن و سوم این که در انتخابات آتی مردم حضور نخواهند داشت و چهارم این که همه گزینه های دیگر در غیاب احمدی نژاد، تفاوت چندانی ندارند!
اما آقای عبدالرضا داوری بازهم رفتار قابل تأمل دیگری را به خرج داد، او به غیر از هشدار مکرر به حامیان روحانی برای حذف نشدن وی، در مواردی نیز از وی حمایت کرد، او حتی در حمایت از روحانی و پس از نقض برجام خواندن تمدید تحریم داماتو، این تحریم را غیر هسته ای خواند تا کانالهای معاند، این اظهارات وی را به عنوان سند مورد استفاده قرار دهند و حال این که تحریم داماتو به حوزه انرژی و هسته ای هم ارتباط داشت و اساساً جزو تحریمهای هسته ای بود که اگر نبود، نیازی نبود برخی از بندهای آن در اجرای برجام با دستور اجرایی اوباما متوقف گردد!
در ادامه اما داوری حمایتهای غیر مستقیم و بعضاً مستقیم خود از روحانی و دولت را تمام نکرد و در فازی که هم اکنون در انتقاد و اتهام وی به مهدی محمدی شاهدیم، به او تهمت زد که آن روزی که از برجام حمایت کرد، دنبال ممانعت از ورود حامیان روحانی به مجلس بوده است و امروز که از برجام انتقاد میکند، تنها دنبال این است که مزیت روحانی را خنثی کند و قدرت را به اصولگرایان برگرداند!
متأسفانه حرکت عبدالرضا داوری در زمینه دوقطبی سازی، انکار توصیه رهبری و سپس ظالمانه وانمود کردن آن، تلاش برای بازگرداندن احمدی نژاد به عرصه انتخابات، حمایت غیر مستقیم و بعضا مستقیم از عملکرهای بد روحانی، تحریک حامیان روحانی در خصوص حذف احتمالی روحانی، هجمه های بعضاً غیرمنصفانه به گزینه هایی مانند قالیباف و جلیلی و… همه و همه نشان میدهد که آن کسی که به قدرت می اندیشد و «دیگر هیچ»، مهدی محمدی نیست، تنها اشتباه قابل انتقاد به مهدی محمدی این است که تحلیل اولیه وی از برجام غلط بود، ولی بازهم نباید فراموش کرد که او خیلی سریع و قبل از این که یک ماه از آن نظرش بگذرد، در نظرات و مقاله هایش و مناظرات تلویزیونی، این اشتباه خود را جبران کرد.
95/9/21
8:38 ص
آقای روحانی، رئیس جمهور دولت راستگویان! امروز در سخنرانی خود در روز دانشجو کوشید، با تکرار ادعای دخالت مقام معظم رهبری در جزییات مذاکرات ، القا کند که اگر برجام ایرادی هم دارد، مقام معظم رهبری هم در آن شریک است! که در چند جمله این ادعا را تکذیب میکنم:
1- اگر خطوط قرمز مقام معظم رهبری و شروط نه گانه ایشان در اجرای برجام، مثلاً در مسائلی مانند تناظر، هم زمانی، پرهیز از خوشبینی، اخذ ضمانتهای لازم و… رعایت میشد، امروز آمریکا نمیتوانست این همه بدعهدی و کارشکنی کند! پس وقتی این موارد رعایت نشده است، نمیتوان ادعای دخالت مقام معظم رهبری در جزییات مذاکرات را پذیرفت!
2- آقای روحانی امروز در حالی میخواهد از پذیرش مسئولیت بزرگ خود در خصوص ناکامیهای برجام فرار کند که مشمول حمایتهای لازم از سوی مقام معظم رهبری بوده است و خود آقای روحانی قبلاً در تاریخ 93/6/8 هم صراحتاً گفته بود: «مسئولیت مذاکرات هسته ای را شخصاً برعهده دارم»؟!
3- اگر ادعای دخالت مقام معظم رهبری در جزییات مذاکرات صحیح و ایشان شریک ناکامی های برجام است، پس چرا ایشان به راحتی آن را خسارت محض خواندند درحالی که روحانی تا همین چند روز پیش آن را آفتاب تابان، ابر شتابان، هوای پاک، کار خدا و باغ سیب و گلابی مینامید؟!
4- اگر برجام با رعایت منویات رهبری و جزئیات مد نظر ایشان در مذاکرات و توافق تنظیم شده بود، پس چه نیازی بود که برای تصویب آن، به فشار بر نظام و حتی درخواست رفراندوم هسته ای روی آوردند؟!
5- روحانی چطور میتواند در جزئیات برجام به نظر رهبری احترام گذاشته باشد در حالی که حتی به کلیات مد نظر رهبری، که از همان اول #بدبینی به آمریکا و بی فایده و مضر دانستن تعامل با آمریکا بود، توجهی نداشته است؟!
6- ما فراموش نکرده ایم که پس از مطلب انتقادی سایت رهبری درباره پیاده روی ظریف و کری با عنوان نقطه خیالی، روحانی جسورانه گفت: «ممکن است ایراد بگیرند و بگویند تند و کند راه رفته و…»! که این نقدپذیری! به خوبی میزان احترام روحانی به منویات رهبری، آن هم در جزئیات! را نشان میدهد!
7- اگر ادعای دخالت مقام معظم رهبری در جزییات مذاکرات درست بود، پس چه نیازی بود که ایشان در منشور اجرای برجام هشدار دهند که: «(برجام) دچار نقاط ابهام و ضعفهای ساختاری و موارد متعددی است که در صورت فقدان مراقبت دقیق و لحظه به لحظه، میتواند به خسارتهای بزرگی برای حال و آینده کشور منتهی شود.»
8- اگر خطوط قرمز مقام معظم رهبری و به ادعای آقای روحانی! جزییات مد نظر ایشان در حوزه مذاکرات و متن برجام رعایت شده بود، پس چه نیازی بود برای اجرای برجام، شرایط نه گانه را تعیین کنند و عدم رعایت آن را موجب خسارت بزرگ به کشور بدانند؟!
9- ادعای دخالت مقام معظم رهبری در جزییات مذاکرات، قبلاً در زمانی که مذاکره کنندگان میخواستند آن را به تصویب مجلس برسانند نیز مدام از سوی ایشان تکرار میشد که البته رهبری همان موقع آن را قویاً تکذیب کردند و تکرار مجدد این ادعا بعد از حدود یک سال، حاکی از نیاز ایشان به فرافکنی حتی به قیمت دروغگویی دارد.
10- آقای روحانی امروز در حالی میخواهد از پذیرش مسئولیت بزرگ خود در خصوص ناکامیهای برجام فرار کند که مشمول حمایتهای لازم از سوی مقام معظم رهبری بوده است و خود آقای روحانی قبلاً در تاریخ 93/6/8 هم صراحتاً گفته بود: «مسئولیت مذاکرات هسته ای را شخصا برعهده دارم»؟!
95/9/18
12:4 ع
کلامی با جناب آقای علی مطهری درباره لغو سخنرانی های روز دانشجو!
سلام علیکم
نامه شما به رئیس جمهور درباره لغو سخنرانیتان مبنی بر اعتراض به لغو سخنرانیتان در مشهد، مایه شرمساری ایشان و پیگیری در بالاترین سطوح دولت گردید و از آنجا که مصادف با روز دانشجو، سخنرانی بسیاری از منتقدین دولت لغو گردیده است، از شما میخواهیم که برای آزادی بیان دیگران نیز جدیت داشته باشید.
آقای علی مطهری! مطمئناً میدانید که اعتراضتان به لغو این سخنرانیها باید بسیار شدیدتر از گلایه بابت لغو سخنرانی خودتان باشد؛ چرا که لغو سخنرانیهای امروز، توسط خود دولت انجام شده است و نه توسط نهادهای غیردولتی! با انجام این کار، شائبه شخصی بودن گلایه قبلیتان هم از بین میرود.
آقای علی مطهری! امیدوارم در فقره لغو سخنرانیهای اخیر، شما و دولت بتوانید با جدیت مشابه با عملکردتان در لغو سخنرانیتان در مشهد مقدس، شائبه وکیل الدوله بودن خود و داشتن سیاست دوگانه در مقوله آزادی بیان را پاک کنید؛ مطمئناً مردم به دقت، فاصله بین ادعاها و رفتارها را ارزیابی میکنند.
والسلام علیکم