95/6/24
8:52 ص
اگر چه مدتهاست که برخی از فعالان سیاسی از احتمال حذف احمدی نژاد و روحانی به صورت منفک یا توأم صحبت میکنند، اما چند روزی است که کانال عبدالرضا داوری از فعالان متعصب احمدی نژادی که در دولتهای نهم و دهم دارای مناصب رسانه ای دولتی و از اعضای حلقه نزدیک احمدی نژاد هم بوده است، به صورت ویژه به این مسائل با عناوین «مهار دوگانه» و «صحنه آرایی سیستماتیک» میپردازد.
یکی از اقدامات داوری برای کاهش احتمال ردصلاحیت احمدی نژاد، این است که به حامیان روحانی بگویند روحانی هم ردصلاحیت میشود و به این شکل این دوقطبی که در ظاهر خود را مخالف هم نشان میدادند به نوعی به یک تواقف مسالمت آمیز برای کمک به بقای یکدیگر برسند، او تا آنجا پیش میرود که حتی در نقد جمله سخنگوی شورای نگهبان که گفته بود تأیید صلاحیت هر نامزد برای یک دوره است، یک مطلب کامل مینویسد و رد صلاحیت روحانی را غیرقانونی اعلام میکند!
از دیگر اقدامات داوری برای این که ردصلاحیت احتمالی احمدی نژاد را زیر سوال ببرد، استناد به برخی از سخنان امام خمینی(ره) در خصوص احترام ایشان به رأی و نظر مردم است در حالی که حضرت امام هرگز شورای نگهبان را مانع حق مردم ندانستند و اتفاقا کسانی که این القا را در جامعه ایجاد میکردند با شدیدترین عتابها مینواختند که به چند جمله از بیانات حضرت امام در توصیه به شورای نگهبان و یا عنایت به جایگاه آن اشاره میکنم:
«حواستان (خطاب به اعضای شورای نگهبان) را جمع کنید که نکند یک مرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیه ای ها همه چیزتان را نابود کردند»
«به شورای نگهبان تذکر میدهم که در کار خود استوار باشید و با قاطعیت و دقت عمل فرمایید و به خدای متعال اتکال کنید.»
«من البته بههیچوجه توصیه نمىکنم که کسى در مقابل افرادى که مىخواهند با قانون گردنکلفتى کنند کوتاه بیاید»
«نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد، نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت ما شورای نگهبان را قبول نداریم»
«هرکس بگوید رای شورای نگهبان کذا است «مفسد» است»
از دیگر رویکردهای عبدالرضا داوری درخصوص احتمال حذف احمدی نژاد این است که او حذف احمدی نژاد و روحانی را به این دلیل معرفی میکند که این دونفر «قابل مدیریت» نیستند و هدف از حذف ایشان را استفاده از گزینه هایی میداند که «قابل مدیریت» باشند که در پاسخ باید گفت غیرقابل مدیریت بودن را نمیتوان به عنوان یک ارزش دانست بلکه هرمسئولی باید درچارچوب قانون و ولایت فقیه قابل مهار باشد، یعنی اگر قانون چیزی گفت و یا رهبری امری کردند، مطیع محض باشد و اگر مسئولی دربرابر قانون و ولایت مطیع محض و قابل مدیریت نباشد به دیکتاتوری خواهد رسید.
پی نوشت: این مطلب اصلاً در پی این نبود که درباره تأیید یا رد صلاحیت احمدی نژاد و روحانی یا هر دو قضاوت یا پیش بینی کند، بلکه درحاشیه مطالب عبدالرضا داوری در خصوص حذف احمدی نژاد تنظیم شده بود.
95/6/24
8:49 ص
آقای نوبخت ! شما به عنوان سخنگوی دولت در خصوص بررسی های بعمل آمده درخصوص FATF در شورای عالی امنیت ملی گفتید:
«این مباحث به گونهای نیست که جمعبندیاش در گفت و شنودهای رسانهای مطرح شود، شوراهای تخصصی مانند شورای عالی امنیت ملی، محل بحث در مورد این طور مباحث است و خوشبختانه باخبر هستم که جمعبندی شورا در این خصوص صورت گرفته است و هر بخشی که لازم باشد، دبیر شورای عالی امنیت ملی در مورد آن اطلاعرسانی خواهد کرد.»
آقای نوبخت ! دولتمردان بارها مصوبه شورای عالی امنیت ملی درباره حصر سران فتنه که به امضای رهبری نیز رسیده است و طبق اصل 176 قانون اساسی لازم الاجرا شده است را زیرسؤال برده اند تنها به این دلیل که چرا این مصوبه منتشر نشده است و اطلاع رسانی دبیر وقت آن را نیز ناکافی دانسته بودند! پس چگونه است که به استناد یک جمع بندی ادعایی که جزییات و حتی کلیاتش هم مطرح نشده است و حتی به تصویب رسیدن یا نرسیدن آن نیز مشخص نشده است و به تبع آن به امضای رهبری هم نرسیده است، از همه توقع دارید که در این خصوص سکوت کنند تا دبیر شورا هر وقت که خواست به هر میزان که خواست اطلاع رسانی کند؟!
آقای نوبخت ! بازهم تکرار میکنیم، FATF براساس اصول 77 و 125 و 176 قانون اساسی هم باید به تصویب مجلس میرسید و هم به تصویب شورای عالی امنیت ملی و اساساً نباید قبل از آن، رئیس جمهور یا نماینده قانونی وی آن را امضا میکردند، ولی متأسفانه رویه دولت در خصوص توافقات، تعهدات و قراردادهای بین المللی یک بدعت آشکار است، چرا که اول توافقات را امضا میکند و همه را در عمل انجام شده قرار میدهد و سپس دربرابر بررسی های قانونی آن در مجلس و شورای عالی امنیت ملی مقاومت میکند و اساساً هرگونه تعلل در مسیر آن توافق را مخالف منافع کشور و پرهزینه جلوه میدهد تا حدی که نه برای برجام و نه برای تعهدبه FATF لایحه قانونی ارائه ننمود و حتی جزییاتشان مانند برخی از ملحقات یا برنامه اقدام شان را نیز منتشر نکرد تا حدی که مجلس مجبور شد طرح اقدام متقابل دولت در اجرای برجام را ارائه کند.
آقای نوبخت ! در هر صورت دولت شاید فکر میکند این روش «راه بنداز و جا بنداز» به نفعش باشد، نمیداند که با این کار چه بدنامی را برای خودش میخرد، بدنامی که در آینده ممکن است به خیانت نیز تعبیر گردد، فقط کافیست نگاهی به قراردادهای نفتی بیع متقابل در دولت اصلاحات که محرمانه انجام شد و به کرسنت و استات اویل و توتال ختم شد نگاهی بیندازد تا متوجه شود که این همه قراردادها یا توافقات یا تعهداتی که به صورت محرمانه و با مدل راه بنداز جا بنداز در دست اقدام دارد، چه عواقبی برای کشور خواهند داشت و صرف این ادعا که چون دولت خیرخواه و دلسوز است پس جایگاه نهادهای قانونی دیگر نباید دیده شود نمی تواند واجد شرایط قانونی باشد.
95/6/24
8:45 ص
سعید مرتضوی به عنوان دادستان اسبق تهران از خانواده های قربانیان واقعه تلخ و بسیار زیان بار کهریزک در سال 88، عذرخواهی کرده است که در نگاه اول امری مثبت است اما عذرخواهی سعید مرتضوی از چند جهت مهم و قابل بررسی به نظر میرسد:
زیانی که در آن شرایط حساس بابت سوءمدیریت ایشان به حیثیت نظام وارد شد و باعث شعله ور شدن آتش فتنه گردید هرگز به این راحتی قابل اغماض نیست و دستگاه قضایی و امنیتی ما برای اموری مانند واقعه کهریزک یا فوت ستار بهشتی و امثال آن، باید به شرایط استانداردی برسد که چنین اشتباهاتی هرگز تکرار نشود.
اگر چه داغ خانواده های مقتولین کهریزک و سایر مصدومان واقعه کهریزک، برای خانواده و دوستانشان داغی سنگین بود، اما آسیب بزرگتر این واقعه که آن را با تمام تلخی به مسئله فرعی بدل کرد، عمق فتنه 88 بود چرا که واقعه کهریزک در آن شرایط، خسارتی چند برابر ایجاد کرد و موجب بی اعتمادی بیشتر معترضانی گردید که تحت تأثیر القائات سران فتنه بودند و هنوز دستشان را نخوانده بودند.
از ابعاد کهریزک این بود که سران و حامیان فتنه که با دروغ بزرگ تقلب گسترده مهندسی شده، خودشان عامل تحریک و تهییج جوانان معترض بودند، آن را بهانه ای برای مظلوم نمایی خود قرار دادند تا به جای این که به عنوان مقصران اصلی فتنه 88، بابت خون هایی که مظلومانه از دوطرف درگیری های خیابانی ریخته شد، بدهکار شوند، طلبکار شوند و مظلوم نمایی کنند.
هرچند 3 کشته کهریزک، توسط کسانی که در این واقعه مقصر بودند، مظلوم واقع شدند، ولی شهید نامیدن ایشان دهن کجی به شهدایی بود که در برابر سیاهی لشگر فتنه ایستادند، سعید مرتضوی حق نداشت به خاطر کسب رضایت از خانواده های قربانیان، جایگاه رفیع شهادت را به حراج بگذارد، او باید به عنوان یکی از مقصران یا قاصران کهریزک از خانواده های قربانیان و مردم ایران و شخص رهبری عذرخواهی میکرد، اما حق نداشت با بکار بردن لفظ شهید به حرکت غلط و غیرقانونی معترضان خیابانی مشروعیت بخشی کند.
نکته آخر این که وقتی ما عذرخواهی سعید مرتضوی را در برابر خسارتی که در کهریزک به خانواده های قربانیان، مردم و نظام وارد شد کوچک می دانیم، آنان که باخت سنگینشان را با ادعای برد با فاصله و تقلب گسترده همراه کردند و موجب کشته شدن افراد زیادی از دوطیف شدند، خسارات سنگینی به کشور تحمیل کردند، کتباً به دشمن گرای تحریم های سخت دادند و وحدت ملی، امنیت ملی و منافع ملی را به چالش کشیدند و این مردم را دشمن شاد کردند، چه حکمی پیدا میکنند؟!
95/6/18
8:35 ص
نگاهی به این سخنان هاشمی بیندازیم:
توئیت هاشمی (95/1/5): «دنیای فردا، دنیای گفتمانهاست نه موشکها»
هاشمی (95/5/30): «اگر میبینید آلمان و ژاپن این روزها محکمترین اقتصاد دنیا را دارند، اینها بعد از جنگ جهانی دوم از اینکه نیروی نظامی داشته باشند، محروم شدند.»
اگر چه اصالت توئیت موشکی هاشمی پس از عتاب رهبری درباره جاهلانه یا خائنانه بودن این سخنان از سوی دفتر ایشان تکذیب شد، اما از آنجا که اصالت این توئیت قبلا توسط سایت رسمی هاشمی تأیید شده بود و از آنجا که شبیه این سخنان مجدداً تکرار شد، عملاً نمیتوان این سخنان را از آقای هاشمی منفک دانست. نکته جالب این که سخنان و نوشته های قدیمی آقای هاشمی با این اظهارات کاملاً در تعارض است که خود نشان از تغییرات بنیادین شخصیت وی دارد.
آقای هاشمی میگوید برای این که به توسعه برسیم باید توانمندی نظامی را کنار بگذاریم، شاید کسانی که با گفتمان ایشان آشنا نیستند، متوجه ارتباط این دو امر نشوند که البته حق هم دارند. به نظر می رسد از نظر هاشمی بین توان نظامی و توسعه یک حلقه وصل وجود دارد که این دو را به هم متصل میکند، حلقه ای که ژاپن هم از آن برخوردار بود و به همین دلیل، هاشمی آن را مثال زد و آن عبارت است از #تسلیم شدن! از نظر کسانی که دچار وادادگی شده اند، برای رسیدن به توسعه و پیشرفت، چاره ای جز پیوند خوردن به آمریکا وجود ندارد و برای این کار باید با کنار گذاشتن مؤلفه های قدرت در برابر آمریکا، زانوی تسلیم بر زمین زد.
از این جهت است که استقلال در آثار تئوریسین اقتصاد سیاسی این جریان (سریع القلم)، به سخره گرفته میشود و روحانی استقلال را امری گران معرفی میکند، از این جهت است که توان هسته ای باید اینقدر عقب برود که حتی احتمال کاربرد دوگانه هم نداشته باشد، برای همین است که توان نظامی و منطقه ای ایران باید مهار شود، به همین دلیل است که هاشمی یک روز اهمیت موشک را انکار میکند و روز دیگر توان نظامی را مانع توسعه معرفی میکند یا آقای روحانی یک روز اهمیت برد موشکها را زیر سوال میبرد و یا در پی زدن از بودجه نظامی میرود و یا این که با پذیرش تعهد به FATF، توان نظامی ایران در منطقه را کاهش میدهد.
تفکر هاشمی همانطوری که با مسلمات انقلاب، قرآن و قانون اساسی در تعارض است با بدیهیات عقلی نیز متناقض است، آن چیزی که باعث شد ژاپن یا هر کشور غیر استعماری دیگری به لحاظ اقتصادی پیشرفت کند، فرهنگ کار، تلاش و مدیریت علمی بوده است و اگر چنین کشوری به لحاظ نظامی نیز قدرت می داشت، مسلماً امروز در کنار این که یک قدرت اقتصادی مطرح است به عنوان یک قدرت نظامی و سیاسی نیز مطرح بود و شاید به همین دلیل است که ژاپن امروز تلاش می کند با سرمایه گذاری بیشتر در حوزه نظامی، عقب ماندگی قدیمش را در این خصوص جبران نماید.
95/6/18
8:34 ص
آقای روحانی ! از روزی که آمدی تلاش کردم خودم را توجیه کنم، واقعا دنبال این هستی که طبق نسخه رهبری، نرمشی از جنس قهرمانانه نشان دهی ولی…
وقتی دیدم با مرگ بر آمریکا گفتن مخالفی
وقتی دیدم خیلی راحت با رئیس جمهور آمریکا تلفنی صحبت کردی
وقتی دیدم سازمان تحقیقات فضایی را تعطیل کردی
وقتی دیدم تلویحاً استقلال را امری گران و پرهزینه دانستی، بعد از این که مشاورت (سریع القلم) در تمسخر آن کتابها و مقالاتی نوشت
وقتی دیدم از روز رئیس جمهور شدنت تا ژنو، از ژنو تا لوزان، از لوزان تا وین و در نهایت از متن برجام تا اجرای برجام آن، بدون رعایت خطوط قرمز رهبری و شرایط رهبری در اجرای برجام در خصوص حقوق هسته ای عقب نشینی کردی
وقتی دیدم اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی و بازرسی از کلیه اماکن نظامی و امنیتی را پذیرفتی
وقتی دیدم استکبارستیزی را جنگ طلبی و با دنیا دعوا داشتن و ماجراجویی خواندی
وقتی دیدم انقلابی گری را افراطی گری و تندروی دانستی
وقتی دیدم دشمنان آمریکا و مخالفان مذاکره با او را تعامل هراس و بزدل و ترسو خواندی
وقتی دیدم بابت این که آمریکا بفهمد ما پولهای آزاد شده در ژنو را خرج معیشت مردم کردیم، مردم را به آن شکل مفتضحانه در ایام الله دهه فجر! به صف کردی
وقتی دیدم در دولت تان مردمداری و ساده زیستی را عوام فریبی و پوپولیستی معرفی کردید
وقتی دیدم توقع ترویج دین در حکومت را کار افراد بیکار و متوهم خواندی
وقتی دیدم صاحبان فیش های نجومی را ذخیره های انقلاب و امانتدار خواندید
وقتی دیدم ثبت نامه یارانه با آن فرم غیر عزتمندانه را مقارن با روز انرژی هسته ای قرار دادی
وقتی دیدم در برابر منویات رهبری به راحتی به طعنه و کنایه دست میزنی
وقتی دیدم به چیزی تحت عنوان هنرمند ارزشی و غیر ارزشی معتقد نیستی
وقتی دیدم ایستادگی در برابر دشمن را خرج کردن از جیب مردم معرفی کردی
وقتی دیدم گفتی برد موشک مهم نیست و سانتریفیوژ آرمان نیست
وقتی دیدم اسلام انقلابی را رد کردی
وقتی دیدم رسماً فیلترینگ و ممنوعیت ماهواره را زیر سوال بردی و علیه صداوسیما هجمه کردی
وقتی دیدم به نهادهای انقلابی چون سپاه و شورای نگهبان تاختی
وقتی دیدم گفتی درس عاشورا، تعامل بود
وقتی دیدم مصافحه با دشمن اسلام را با تحریف تاریخ عاشورا توجیه کردی
و…
آقای روحانی ! وقتی همه این ها را میدیدم، احساس می کردم آمده ای تا گفتمان انقلاب و آرمان های انقلاب را بزنی، با این که این را میدیدم ولی طبق مشی رهبری، تلاش می کردم باز هم نسبت به شما بدبین نباشم…
اما آقای روحانی !
وقتی دیدم که در ورطه عمل به تضعیف آرمان های انقلاب و نهادهای انقلابی ورود کرده ای
وقتی دیدم در حال انعقاد قراردادهایی هستی که ملی بودن صنعت نفت مان را تحت الشعاع قرار دهد
وقتی دیدم قرارداد ایرباس را که همان نیز با بدعهدی آمریکا به بن بست رسیده است، با افتخار زیر سم مجسمه اسب فاتح ایران امضا کردی
وقتی دیدم برجام را در عین بدعهدی های آمریکا نعمت بزرگ خدا دانستی
وقتی دیدم در عین بدعهدی های دشمن در برجام، دنبال برجام های 2 و 3 و … هستی
وقتی دیدم بعد از برجام گفتی حالا باید زبان انقلاب را عوض کنیم
وقتی دیدم با وجود مخالفت رهبری با برجامهای دیگر، برجام بانکی را به کشور تحمیل کردی
وقتی دیدم در برجام بانکی، تحریم نهادهای انقلابی و امنیتی مانند سپاه، خاتم، صداوسیما، وزارت اطلاعات، وزارت دفاع و… را از خارج از کشور به داخل کشور کشاندی
وقتی دیدم حاضر شده ای، کل اطلاعات شبکه بانکی کشور را به حراج بگذاری
وقتی دیدم سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی، این مغضوب کفر و تکفیر و قهرمان منطقه در مبارزه با تروریسم را رسماً به عنوان تروریست در داخل کشور تحریم کردی
و…..
جناب روحانی ! وقتی همه اینها را می بینم، واقعاً دیگر نمی توانم خودم را برای حسن ظن داشتن به شما توجیه کنم، شما کار ما را حتی برای توجیه هم بسیار سخت کرده ای! گفتار و رفتار شما مستقیماً آرمان های انقلاب را از همه لحاظ و در همه بخش ها هدف قرار داده است و ما ناگزیریم با صبر و بصر و روشنگری، در انتظار ظفر بمانیم.
آقای روحانی ! با عبرت هایی که در دوره ریاست جمهوری شما گرفتیم، ایمان مان به انقلاب و انقلابی گری روز به روز بیشتر شده است و با این ایمان، همان طوری که شهید جهان آرا اثبات کرد و رهبری اخیراً وعده فرمودند، آزادی خرمشهرهای زیادی در انتظار ما است، ان شاالله.
95/6/18
8:32 ص
این که در میان جریان های مختلف سیاسی، بعضاً مفاسد کلان اقتصادی کشف میشود، اگر چه از یک سو تلخ و نشانه ایرادهای سیستماتیک در نظام قانون گذاری و اجرایی کشور است ولی نباید موجب ناامیدی از کلیت نظام گردد، البته اگر با اتهامات و مفاسد کلان اقتصادی کشور برخورد صورت نمیگرفت حتماً موجب نا امیدی می بود، ولی وقتی تمام اتهامات و تخلفات مورد مؤاخذه و سخت ترین مجازاتها قرار میگیرد، دمیدن روحیه ناامیدی در جامعه اشتباه است.
مهمترین رکن نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، جایگاه ولایت فقیه است که به گواهی حتی دشمنان جمهوری اسلامی، شخص مقام معظم رهبری و خانواده شان به لحاظ سلامت اقتصادی حتی یک نقطه خاکستری هم در کارنامه ندارند و خودشان مکرراً نسبت به مبارزه صحیح و اصولی با مفاسد به سایر قوا تذکرات و بعضاً تشرهای جدی دارند که این خود می تواند بزرگترین پشتوانه و محل امیدواری به فسادستیزی و عدالت جویی نظام جمهوری اسلامی تلقی گردد.
وقتی در سازمان ها و نهادهای مختلف کشور، ایرادات قانونی و مدیریتی وجود دارد، وظیفه مجلس و دولت در گام اول اصلاح این معضلات است ولی این دلیل نمیشود که نقط قوت نظام در برخورد جدی با مفاسد به خصوص مفاسد کلان اقتصادی نادیده انگاشته شود و یا بی نیاز تلقی گردد. قوای مجریه و مقننه باید ایرادات خود را اصلاح کنند و نه این که با تعیین خط قرمز برای دوستان خود، برخورد قضایی با تخلفات و مفاسد را تحت عناوینی مثل بگیر و ببند زیر سؤال ببرند.
مسئله دیگر این است که اگر چه ارقام و مبالغ برخی از مفاسد کشف شده بعضاً بزرگ است، اما تعداد این پرونده ها نسبت به مدیران، مسئولان و نهادهای کشور واقعا در برابر کل مدیران و مجموعه های کشور در قلت قرار دارد و نباید بزرگی مفاسد کلان اقتصادی این قلیل مدیران، باعث ناامیدی از کلیت مجموعه نظام گردد.
و مقوله آخر این که ناامید کردن مردم از جمهوری اسلامی نه تنها منصفانه نیست بلکه هیچ فایده ای هم ندارد. بلکه باید مردم و رسانه ها، نسبت به مطالبه گری، عدالت جویی و حق طلبی حساس باشند و با فشارهای اخلاقی، قانونی و منطقی، هزینه اهمال و کوتاهی نهادها و قوا در برخورد با مفاسد و مفسدان را این قدر بالا ببرند که کسی جرأت نکند مفاسد و مفسدان را تطهیر یا برای شان خط قرمز تعریف نماید که تأثیر این مطالبه گری ها در فقره های مختلف هم اکنون قابل مشاهده است.
95/6/11
8:54 ع
موسسه افکارسنجی دانش نوین ایرانیان (دانا)، یک نظرسنجی بین مردم تهران انجام داده است و نظر ایشان را 7 ماه پس از اجرای برجام درباره آن پرسیده است که سه نکته از این نظرسنجی بسیار مهم هستند:
1- نکته قابل توجه در پاسخ شرکت کنندگان درباره آینده برجام است که در این میان 50 درصد پاسخگویان نسبت به اجرایی شدن برجام در آینده ابراز امیدواری کرده اند و در مقابل 48 درصد آنان امیدواری کمی در این خصوص دارند.
2- حدود 14 درصد پاسخگویان معتقدند که اجرای برجام تاثیر مثبت بر معیشت وکسب کارشان داشته است و 39 درصد بر این نظر بوده اند که توافق هسته ای تاثیر منفی بر معیشت و کسب و کار آنان داشته است و 57 درصد معتقدند تاثیری در کسب و کار و معیشت شان نداشته است.
3- 30 درصد شرکت کنندگان آمریکا را در اجرای تعهدات خود نسبت به برجام «تا حدودی» پایبند می دانند و در مقابل 29 درصد به آمریکا در این خصوص چندان اطمینان نداشته و 39 درصد اصلا اطمینان ندارند.
باتوجه به این 3 بند میتوان چند نکته را نتیجه گیری نمود:
الف- این نتایج برای شهر تهران است که در انتخاباتهای 88، 92 و 94 مشخص گردیده، پایگاه رأی اصلاح طلبان و بهتر بگویم حامیان مذاکره با آمریکا با اختلاف معنی داری نسبت به سایر نقاط کشور بیشتر بوده است.
ب- این که حدود 70 درصد مردم تهران نسبت به اجرای تعهدات آمریکا در برجام خوشبین نیستند، مسلماً خبر ناگواری برای کسانی است که با اظهار خوشبینی درباره تعامل با کدخدا از مردم رأی گرفتند.
ج- این که حدود 50 درصد مردم تهران هنوز به آینده برجام امیدوارند اگر چه شاید خبر خوشی برای دولت باشد ولی خبر بد برای دولت این است که این عدد مربوط به تهرانی است که بدنه اصلاح طلبی آن غالب است.
د- باوجود این که دولت برای بزرگ کردن برجام سنگ تمام گذاشته است اما اکثر قریب به اتفاق مردم تهران میگویند یا برجام وضعشان را بدتر کرده است و یا هیچ تأثیری بر وضعیت معیشت و کسب و کارشان نداشته است.
نتیجه گیری: باتوجه به این شرایط و با وجود تمایل غیرقابل انکار آمریکا به ابقای روحانی در ایران به عنوان رئیس جمهور، بعید نیست که با نزدیک شدن به موعد انتخابات، با چند امتیاز تلاش کند تا مردم را نسبت به تعامل با آمریکا و ادامه مسیر دولت یازدهم خوشبین کند، والا بسیار بعید است که با این روند چه به لحاظ نتایج برجام و چه به لحاظ شیوه مدیریت اقتصاد کشور، مردم مجدداً به روحانی و تدبیرش، امیدوار شوند!
95/6/11
8:52 ع
نگاه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری و بسیاری از علما به تکلیف حکومت اسلامی در مسائل فرهنگی این است که حکومت باید درکنار تلاش برای حل مشکلات مادی مردم و گسترش عدالت در جامعه به مقوله رشد و هدایت معنوی جامعه اهتمام ویژه داشته باشد. اگر مروری به یکی از سخنان امام خمینی در تاریخ 10 اسفند 1357 که پس از صحبت سخنگوی دولت موقت (امیرعباس انتظام)، در 8 اسفند 1357 درباره مجانی شدن پول آب و برق برای مستمندان بیان شد، داشته باشیم می بینیم که هدف اصلی از انقلاب از نظر امام، نه مسئله رفاه مادی، بلکه بهبود زندگی معنوی مردم است:
«ما علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را هم میخواهیم مرفه باشد. شما به معنویات احتیاج دارید. معنویات ما را بردند اینها. دلخوش نباشید که مسکن فقط میسازیم، آب و برق را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، اتوبوس را مجانی میکنیم برای طبقه مستمند، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم؛ شما را به مقام انسانیت میرسانیم.» (صحیفه امام، ج6، ص 273)
لیکن آنچه که در میان جریان های سیاسی کشور غالب است، متأسفانه نگاهی افراطی یا تفریطی دراین باره است که در سه دسته مختصرا به آن ها اشاره می کنم:
الف- برخی از جریانات سیاسی کشور نه تنها درپی جاری سازی دین و رشد و هدایت معنوی در جامعه نیستند، بلکه دقیقاً برخلاف آن میکوشند و حتی پیشرفت جامعه را در دور شدن از قید و بندهای دینی میدانند که این نوع نگرش در اصلاح طلبان و اعتدالیون متأسفانه رایج است. این جریانات نه تنها در برابر تهاجم فرهنگی غرب ایستادگی نمیکند، بلکه مدام تلاش میکند راه تهاجم فرهنگی را با آزادی ماهواره، تطهیر استفاده از آن، حذف فیلترینگ و حذف ممیزی آثار فرهنگی بازتر نمایند. در این نگرش کسانی که تلاش برای هدایت معنوی در جامعه را از حکومت مطالبه میکنند، متوهم، بیکار و افراطی معرفی می شوند و اسلامی کردن علوم انسانی به سخره گرفته می شود.
ب- در طیف احمدی نژاد اگر چه تلاشی برای تسهیل تهاجم فرهنگی صورت نمیگیرد، اما نسبت به آن و مسئله هدایت معنوی جامعه حساسیتی هم دیده نمیشود. در این جریان میبینیم که مشایی از ملاقات با هنرپیشه های زن استقبال می کند، در مجلس رقصی در کشور ترکیه می نشیند، با فرضیه پایان اسلام گرایی، تکامل بدون اسلام را میسر و میسور معرفی میکند؛ عبدالرضا داوری، از نام خواننده ها و فیلم فارسی های طاغوتی و آثار صمد بهرنگی ذکر خیر میکند، علی اکبر جوانفکر چادرمشکی را موجب جلب نظر مردان معرفی میکند و خود احمدی نژاد با خبرنگاران زن بی حجاب، ساعت ها مصاحبه میکند، مبارزه با بی حجابی را با عبارت معروف «دو تار مو» رد میکند و از دست گذاشتن برشانه مادر چاوز (که داغدار بود) ابایی نداشت که همه این ها به ما میگوید از طیف احمدی نژاد هم نمیتوان توقع هدایت معنوی و دینی جامعه را داشت.
ج- جریان اصولگرایی اما نمی تواند نسبت به هدایت معنوی جامعه و نزول معنوی جامعه بی تفاوت بماند، لیکن ضعف بزرگ این جریان، در نحوه بیان دغدغه ها و شیوه مواجهه با جامعه است چرا که متأسفانه حتی منطقی ترین دغدغه را بعضاً با بدترین ادبیاتها بیان میکند تا جایی که مردم بعضا این جریان را دشمن می دارند! بکاربردن عباراتی مثل دیوثی، عیاشی، هرزگی و... به لحاظ تربیتی، روانی و رسانهای چه تأثیر مثبتی می توانند در اصلاح جامعه ایجاد کنند جز اثر عکس؟! آن هم در شرایطی که جریانات سیاسی دیگر میکوشند با به رسمیت شناختن عرف های غلط جامعه، از این ادبیات غلط اصولگرایان سوءاستفاده کنند و محبوبیت خود را افزایش دهند! لذا جریان اصولگرایی باید یاد بگیرد که صرف تلاش برای هدایت جامعه کافی نیست، بلکه این کار باید با ادبیات و نگاه سرشار از عشق به مردم و همراه با احترام به قانون و به خصوص تبعیت از مشی امام و رهبری میسر است ولاغیر.
95/6/11
8:48 ع
از آنجا که در شناخت جریانات سیاسی و فارغ از نام و نام آوران آنها، حرف اول و آخر را محتوای فکری و آثار عملکردی این جریانات می زند، دو تفاوت بزرگ و کلیدی جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی را بیان می کنم، البته این مطلب اصلاً درپی این نیست که بگوید همه افراد یک جریان خوب یا بد هستند بلکه نگاه به کلیت جریان است و الا که در هر جریانی مفسد و متخلف قابل کشف است که البته ما همه را به یک اندازه محکوم میکنیم:
الف- مهمترین تفاوت در دو جریان اصولگرایی و اصلاح طلبی، در جنس مبانی فکری شان است. البته در هر جریانی، افرادی پیدا میشوند که از مبانی فکری جریان خود تبعیت محض نداشته باشند که به تدریج مطرود میگردند، اما اصالت هر جریان در وهله اول به مبانی فکریشان است:
اصول در جریان اصولگرایی، خود مبانی اسلام و انقلاب هستند، لذا در این جریان، به لحاظ سیاسی و اجتماعی، نمیتوان به تولی و تبری، استکبارستیزی، اجرای احکام اسلامی در جامعه، انقلابی گری، امر به معروف و نهی از منکر، حمایت از محرومان و مستضعفان عالم، ساده زیستی مسئولان، پرهیز از اشرافی گری و... بی تفاوت بود و مدت زیادی خود را در این جریان جا داد.
و اما در جریان اصلاح طلبی شما با مبانی متفاوتی روبرو میشوید، اصالت با اصلاح براساس مبانی اسلامی و انقلابی نیست، بلکه تغییر براساس مبانی غربی درمورد لیبرالیسم، سکولاریزم، حقوق بشر، انسانگرایی، رفاه طلبی، لذت جویی و... دنبال میشود. در حدی که میبینیم در نظریات ایدوئولوگ های این جریان و افرادی مانند بشرویه، سروش، حجاریان، زیباکلام، سریع القلم و... مسلماتی مانند وحیانی بودن قرآن، کامل بودن اسلام، اجرایی بودن احکام اسلام برای اداره جامعه، عادلانه و انسانی بودن احکام اسلامی، استکبارستیزی، استقلال و... زیر سؤال برده میشود. از آثار نوع تفکرات اصلاح طلبی این است که توانسته اند انواع منحرفان اعم از دگراندیشان، خداناباوران، پیروان مکاتب ضاله، همجنسبازان، سلطنت طلبان و... را به خود جذب کنند.
ب- تفاوت بزرگ دیگری که در جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی وجود دارد نوع برخورد ایشان با عوامل مفسد و مجرم خودشان است:
مسأله ای که غیرقابل انکار است طرد مفسدین، متخلفین و مجرمین جریان اصولگرایی از داخل خود این جریان است، به نحوی که امثال رحیمی، مرتضوی، جوانفکر و... و هرآن کسی که به این جریان منتسب بوده است پس از اثبات مجرمیت شان، جایگاه خود را در این جریان از دست میدهند.
ولی در جریان اصلاح طلبی دقیقا برعکس است، افرادی مثل مهدی هاشمی، شهرام جزایری، کرباسچی و... نه تنها بعد از اثبات مجرمیت از جریان اصلاح طلبی طرد نمیشوند، بلکه به عنوان نخبه، قهرمان، بزرگ جریان معرفی میشوند و برای ایشان مظلوم نمایی و قهرمان سازی میگردد.
نتیجه: برای جمع بندی به این سخن مقام معظم رهبری اشاره میکنم که فرمودند:
«بنده معتقد به اصولگراى اصلاح طلبم؛ اصول متین و متقنى که از مبانى معرفتى اسلام برخاسته، با اصلاح روش ها به صورت روزبه روز و نوبه نو.»
و این نشان میدهد اگر جریانی به اصول اسلام وانقلاب اعتقاد داشته باشد و با اعتقاد به این مبانی و براساس آن ها به دنبال اصلاح جامعه با ابزار و روشهای نو برود مطلوب و پسندیده رهبری است، والا اگر اصولگرایان حتی با وجود اعتقاد به مبانی اسلامی و انقلابی دنبال به روزآوری و نوسازی نباشند و یا اصلاح طلبان بدون این که به مبانی اسلامی و انقلابی پایبند باشند به دنبال ایجاد تغییر براساس مبانی غربی و غیراسلامی باشند، هیچکدام از جریانات اصولگرایی و اصلاح طلبی جامعه را به کمال نمی رساند.
95/6/11
6:36 ع
پس از اجرای برجام و پیامهای علنی و غیرعلنی آمریکا برای کشورهای خارجی و شرکتهایشان مبنی بر خطرناک بودن تعامل با ایران، دیپلمات های ما تلاش کردند تا آمریکا را مجاب کنند، پیامهای مثبت برای تعامل با ایران ارسال کنند. این مسئله طی چند دیدار از سوی مذاکره کنندگان هسته ای دنبال شد که اگر چه بعضا مسئولان آمریکایی در اظهارات شفاهی خود مواضعی گرفتند لیکن همان ها نیز آن قدر دوپهلو بود که هرگز نتوانست نیاز ایران را تأمین نماید.
تا این که اخیرا آقای ظریف اذعان کرد ما برای کشورهای دیگر از آمریکا نامه های آرامش بخش میگیریم تا برای تعامل با ایران احساس امنیت کنند! ولی از آنجا که آمریکا به مصداق گربه ای است که هرگز برای رضای خدا موش نمیگیرد و در هر کاری دنبال امتیازگیریهای جدید است و حتی در هر مرحله از تمدید مذاکرات هسته ای نیز امتیازات جدیدی گرفته و مذاکره کنندگان ما را به تنازل بیشتر واداشته است، چند سوال ایجاد میشود: