لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
< 1 2 3 >

93/5/23
11:0 ص

تعامل هراسیامروز جناب روحانی در جمع سفرا و رؤسای نمایندگی های ایران در خارج از کشور مجدداً سخنان تندی علیه منتقدان توافق نامه ژنو و مذاکره با آمریکا بیان داشتند که بخشی از این سخنان عیناً در ادامه می آید:

 ….یک عده شعار می‌دهند ولی بزدل سیاسی‌اند؛ هر وقت می‌خواهد مذاکره شود یک عده می‌گویند داریم می‌لرزیم؛ خوب به جهنم، بروید یک جای گرم پیدا کنید…

…عده‌ای در داخل تعامل‌هراسی می‌کنند و می‌گویند چرا به یک خارجی نزدیک شدید؟ می‌گویند خارجی‌ها الکتریسیته خطرناکی دارند، به آنها نزدیک نشوید! یک آقایی می‌گوید هر موقع با خارجی‌ها مذاکره کردیم دچار شکست شدیم. این همه امام و رهبری فریاد زدند خودباوری و اعتماد به نفس؛ این است اعتماد به نفس افرادی که تعامل‌هراسی می‌کنند…. ادامه مطلب...

nazokbin

93/3/22
11:2 ع

 

امروز جشن انتخاباتی دولت (موسوم به امید و انتظار) محقق گردید و متأسفانه همانطوری که در مطلب قبلی در این خصوص عرض کرده بودم، این جشن با سخنرانی جناب روحانی، همچنان در راستای افزایش تنش ها و اختلافات انجام شد، امروز نیز سخنرانی جناب روحانی همچون چند بار گذشته نکاتی داشت که ضمن بیان اصل جملات در خصوص آنها مطلب زیر تقدیم می گردد:

جناب روحانی: اگر امروز قدرتمندانه در جهان حرکت می‌کنیم برای این است که همه می‌دانند این دولت برآمده از رأی ملتی است که همه از تاریخ آن باعظمت یاد می‌کنند… اولین راهی که این ملت در انتخابات پارسال برگزید و انتخاب کرد راه اعتدال و میانه روی بود، این راه بازگشت ناپذیر خواهد بود… ما به همه آنهایی که راه و سخنی را برگزیده‌اند که با انتخاب مردم در تضاد است، اعلام می‌کنیم مردم برای همیشه اعلام کرده‌اند که خشونت و افراطی‌گری را قبول نداریم و اعلام داشتند که یک دولت یک ملت و یک حکومت دارند.

جناب روحانی در سخنرانی امروز خود نیز به سان چندبار گذشته، طوری صحبت کردند که گویا تنها انتخابات مقبول و مشروع این نظام، انتخاب ایشان بوده است و انتخابات های گذشته فاقد مشروعیت بوده اند، طوری صحبت کردند که گویا ایشان بیشترین آرای تاریخ انتخابات های کشور را حائز شده است! و در همین خلال نیز بارها گفتند که مردم تا ابد و دیگر نخواهند گذاشت افراطیون و خشونت طلبان به صحنه بازگردند که این قاطعیت و تکرار اگر به معنی دیکتاتوری و به قول خودشانی ها سوء قصد برای انتخابات بعدی تلقی نشود، یقیناً به کبر و خودپرستی، توهم محبوبیت، خصومت با رقبا و قائل نبودن حق انتخاب برای مردم تأویل خواهد شد.

جناب روحانی: آنچه به شما وعده داده شده این دولت به عنوان وظیفه آن را دنبال می‌کند (آزادی سران فتنه)، اما از دیرباز به ما یاد داده‌اند: الامور مرهونة باوقاتها.

امروز جناب روحانی بارها و بارها خودش را به شعارهای انتخاباتی اش پایبند نشان داد و اوج این پایبندی را زمانی بیان کرد که عده ای که یقیناً مثل سایرین با دعوت به آنجا آمده بودند، آزادی سران فتنه را شعار دادند و البته جناب روحانی با ذکر حدیثی این مسئله را به وقتش موکول دانستند! ولی به راستی آیا جناب روحانی اصلاً حق داشته است که چنین تعهدی بنماید و یا حق دارد که خودش را به تعهدی که غیرقانونی و در حوزه ی اختیارات قوه ی دیگر است متعهد بداند؟!

جناب روحانی: مردم در خرداد پارسال اعلام کرده اند یک ملت، یک دولت و یک حکومت، مردمی که در همه صحنه ها اعلام کرده اند، هیچ گروهی و هیچ جناحی حق ندارد انقلاب را به نام خود مصادره کند. هیچ جناح و گروهی حق ندارد دفاع مقدس را به نفع جناح خود مصادره کند، هیچ جناح و گروهی حق ندارد رهبری نظام رابرای خود مصادره کند، کشور، قانون اساسی، رهبری، منافع ملی ، آینده کشور مربوط به همه ملت است، همه اقوام، همه مذاهب.

به راستی آیا مقام معظم رهبری خودشان جلوی سوءاستفاده از ایشان و یا تحریف مواضع ایشان را نمی گیرند؟! آیا بارها به محض کوچکترین سوءاستفاده ای از سخنان ایشان شخصاً و یا از طریق دفترشان موضع گیری نکرده اند؟! و یا نکند منظور رهبری این است که به سخنان رهبری و یا آرمان های دفاع مقدس و انقلاب و … استناد نشود؟! مگر می شود در برابر پایمال شدن خون شهدا به بهانه ی این که شهدا به همه تعلق دارند سکوت کرد؟! ویا در جایی که صراحتاً در برابر مواضع رهبری می ایستند کسی به مواضع رهبری استناد نکند که چنن رهبری مربوط به همه است؟!! مثلاً وقتی نظرات جناب روحانی در بحث دولت دینی و دین دولتی با نظرات رهبری مخالف است کسی نظرات رهبری را بیان نکند که رهبری به همه تعلق دارد؟! اصلاً مگر کسی جلوی بقیه را گرفته است که به آرمان ها و اصول امام و رهبری و انقلاب استناد کنند؟! و یا مگر برخی از دوستان جناب روحانی که با خاطره، خواب و داستان، امام خمینی را که دستش از دنیا کوتاه است را به نام خودشان مصادره نکرده و نمی کنند؟! چگونه است که برای این دوستان کسی گلایه ای ندارد ولی در مورد استناد به نظرات مستند امام و رهبری فریادها به هوا بلند می شود؟!

جناب روحانی: اگر کسی خوشش می آید یا بدش می آید این دولت معتقد است کشور از آن مردم است و همه کار را مردم باید انجام دهند؛ در اقتصاد، فرهنگ ، سیاست داخلی، سیاست خارجی و امنیت، و دولت همواره حامی است و دولت مجری خواست و اراده شماست؛ دولت اجرا کننده است در برابر خواست ملی است؛ دولت سیطره بر خواست ملی ندارد بلکه خواست ملی بر دولت سیطره خواهد داشت.

آیا می توان تنها زمانی به رأی مردم احترام گذاشت که به فرد مورد علاقه مان رأی داده اند؟! آیا این نگرش همان باعث و بانی فتنه 88 نشد؟! آیا این نگرش نبود که باعث شد رأی دهندگان به احمدی نژاد بی سواد، مزدور، گدا و … معرفی شوند؟! و رأی دهندگان به روحانی انسان های صاحبان عقلانیت؟! آیا بهتر نیست که جناب روحانی برخلاف جناب هاشمی به خواست مردم خالصاً احترام بگذارد و نفسانیت های خویش را برای پذیرش یا رد آن ها بکار نگیرد؟! متأسفانه جناب روحانی توجه ندارند که بخشی از همان مردمی که به خاتمی و شعارهای پلورالیزم و سکولاریزم و … رأی داده بودند از اصلاحات رویگرداندند و به احمدی نژاد وشعارهای عدالت طلبانه و دین مدارانه وی رأی دادند و بخش زیادی از همان مردم با دیدن حاشیه سازی ها و سوءمدیریت های 2 سال آخر احمدی نژاد از او و نگاهش رویگرداندند و به همین شکل اگر جناب روحانی نیز دچار تنش آفرینی و توهین به منتقدان و تحقیر اقلیت بپردازد به راحتی از ایشان نیز روی خواهند گرداند و به همین دلیل بهتر است جناب روحانی نیز آن توصیه ی همیشه تازه ی رهبری که به تمام دولتها می کردند تا قدر فرصت ها را بدانند و مغتنم بشمارند را به ذهن بسپارند تا گمان نکنند که فرصت 4 ساله یا حداکثر 8 ساله ی ریاست جمهوری همیشگی است، بهتر است جناب روحانی نیز از درسی که مردم به خاتمی و احمدی نژاد دادند غفلت نکنند و گمان نکنند که با هر رفتار و گفتار و منشی مردم تا ابد با ایشان عقد اخوت می بندند.

یکی از مواردی که متأسفانه در برخوردهای جناب خاتمی و 2 سال اخیر جناب احمدی نژاد شاهد بودیم تکیه بر آرای مردمی جهت امتیاز گیری بود، متأسفانه جناب روحانی رأی کمتر از 51 درصدی خویش را وسیله ی امتیاز گیری و چانه زنی قرار داده است تا با این امتیاز بتواند مواضع سیاسی و فرهنگی دلخواهش (مانند بحث اصرار بر مذاکرات و منفک دانستن دولت از ورود به مسائل دینی) را که بعضاً با آرمان های کلی نظام و انقلاب نیز همراه نیست را به پیش برد، سیاستی که جناب خاتمی برای ولنگاری های سیاسی و فرهنگی وزرای چون مهاجرانی ااش و جناب احمدی نژاد نیز برای گرفتن صلاحیت مشایی و به حاشیه راندن سایر قوا و نهادهای انقلابی دنبال کردند و البته در نهایت نیز با کاهش محبوبیت از سوی همان مردمی که به ایشان رأی داده بودند مواجه شدند؛ ای کاش جناب روحانی قبل از این که دیر شود درک می کرد که مردم ما فرق صیانت از آرا، متعهد بودن به نظر مردم و زورگویی و دیکتاتوری به بهانه ی آرا را در این سال ها به خوبی تشخیص می دهند، تجربه ای که با مشاهده ی تلاش برای امتیازگیری های افرادی مانند بنی صدر در برابر امام خمینی، موسوی در برابر رئیس جمهور وقت، هاشمی در برابر امام و خاتمی و احمدی نژاد در برابر مقام معظم رهبری به دست آمده است به راحتی از یاد مردم نخواهد رفت.

بحث دیگری که در این سخنان نهفته است اشتباه دولت در ارتباط دادن مکنونات ذهنی جناب روحانی به خواسته های مردم است، بحث زیادی از شعارهای جناب روحانی کلیاتی مانند کلید و اعتدال بود که مردم به این اصطلاحات رأی دادند تا مشکلات کشورشان حل شود و یقیناً هرگز منظورشان این نبوده که مشکلات، تنش ها و اختلافات بیشتر شود.

جناب روحانی: به امام زمان می‌گوییم که مسیر ظهورش را هموار می‌سازیم و می‌گوییم که مهدی جان از خرداد سال گذشته ملت ما به دست توانمندش خرافه‌ها را زدود…ملت ما سال گذشته به مولایش و امامش در انتخابات سرفرود آورد و در برابر خرافه گرایان از او ، از امام عصر عذرخواهی کرد…ما منتظر روزی هستیم که امام عصر (عج) بیاید و افراط‌ها را برای همیشه پایان دهد.

مقارن شدن عید نیمه شعبان با جشن انتخاباتی جناب روحانی باعث شد ایشان بارها از امام زمان نیز یادکنند اما متأسفانه ایشان همین مسئله را ابزار سیاسی قرار دادند تا پیام 24 خرداد را آری به امام زمان و نه به خرافاتی ها!! اعلام کنند، سخنان جناب روحانی دراین خصوص طوری بود که گویا آنهایی که به جناب روحانی رأی نداده اند به امام زمان (عج) خیانت کرده اند! که می توان پرده برداری از این برچسب را عیدی نیمه شعبانی جناب روحانی به مخالفان و منتقدان دانست. بحث دیگری که وجود دارد این است که اگر چه رأی اکثریت قانونی است اما تاریخ و سیره ی ائمه ی اطهار نشان داده است که نه در اکثریت بودن دلیلی بر حقانیت است و نه در اقلیت بودن بهانه ی خوبی برای بی تفاوتی و کنار کشیدن و منکوب شدن.

جناب روحانی: چرا یک گروه افراطی با مردم این چنین می‌کنند؟ و من امیدوارم که فیلم‌هایش را ندیده باشید که دیروز در موصل و پیش از آن در حلب چه جنایت‌هایی کردند و متأسفانه خود را مسلمان نیز نامیده‌اند….رئیس‌جمهور با بیان اینکه من دچار حیرتم که برخی چطور با تئوری‌های غلط خود بذر خشونت را در افکار جامعه می‌پاشند، اظهار داشت: چرا برخی کاری می‌کنند که وحدت جای خود را به نفاق بدهد؟ مگر از نفاق و اختلاف چه سودی برده‌اند که می‌خواهند به راه گذشته برگردند.

جناب روحانی با اشاره به وقایعی که در کشورهای منطقه در حال وقوع است نتیجه گرفتند که برای وحدت در کشور باید افراطیون را کنترل کرد، افراطیونی که همگان می دانند به زعم جناب روحانی منتقدان وی هستند و همه ی این ها در حالی است که در این کشور تاکنون افراطی بالاتر از فتنه 88 رخ نداده است، فتنه ای که امنیت، اقتصاد و عزت کشور تحت الشعاع آن قرار گرفت تا شاید اقلیت بتوانند علیه اکثریت کودتا نمایند و امروز چگونه است که اقلیتِ منتقد، آبرو و حیثیت شان برچوب حراج است، ولی سران فتنه و یاران شان که درکسب آرای مردم در اقلیت بودند محترمند؟! چگونه است که آمریکا و غرب که خون ملت های جهان را در شیشه کرده اند محترم شمرده می شوند و منتقدان داخلی که دولت را به رعایت شرع و قانون در خصوص فرهنگ و دین دعوت می کنند و یا به لحاظ فنی به توافق ژنو انتقاداتی دارند به صورت غیرمحترمانه برچسب باران می گردند! به راستی چرا اصلاحاتی هایی که غالباً در فتنه علیه نظام موضع گرفتند و در برابر رأی اکثریت ایستادند، باید در دولت پست های کلیدی داشته باشند ولی انقلابیونی که زمان انتخاب خاتمی و روحانی به جز تبریک و احترام چیزی حواله ی رقیب نکردند به بی احترامی به رأی اکثریت متهم شوند؟!

جناب روحانی: پارسال ملت ما همان ملتی که ماهها قبل ناامیدی سراسر جامعه را فرا گرفته بود و بسیاری از مردم می گفتند مگر انتخابات هم تاثیری دارد؟ فایده ای دارد؟ حتی به من می گفتند چرا به صحنه آمدی و ثبت نام کردی و از این شهر به آن شهر می روی؟ مگر کشور را نمی شناسی و مگر نمی دانی مکانیزم صندوق رای چگونه است؟ اما شور مردم، نشاط مردم، حضور مردم و آن سخن تاریخی رهبر که گفت صندوق رای حق الناس است و گفت حتی آنهایی که به نظام علاقه ندارند به خاطر کشورشان و ایرانشان پای صندوق رای بشتابند آنچنان فضایی در کشور ایجاد شد که روزهای خرداد گویی خرداد دیگری است؛ گویی روزهای نشاط و امید در کنار صندوق آرا آمده است. 

این چندمین بار است که آقای روحانی و دوستانشان از دعوت رهبری به حضور در انتخابات که در تمام انتخابات های گذشته انجام می شده است یک نتیجه ی مجعول می گیرند، متأسفانه جناب روحانی طوری وانمود می کنند که گویا تا قبل از انتخابِ جناب روحانی، مردم کل اعتمادشان به انتخابات و امیدشان به نظام را به صورت کامل از دست داده بودند و دعوت رهبری به حضور در انتخابات به مثابه ی پذیرش و اقرار به اتهام تقلب انتخاباتی و تعهدی برای عدم تکرار آن بوده است!! و حال این که این اتهامات تنها در یک جهت صورت می گیرد تا ضمن این که نامزدی خود و جناب هاشمی را به دلیل تعهد رهبری حواله دهند (نه به علم بر عدم تقلب در انتخابات) بلکه گناه بسیار بزرگ فتنه را از پرونده ی سران فتنه، جناب هاشمی و آقازادگانشان پاک کنند و حال این که دعوت رهبری به حضور در انتخابات همیشگی و از تمامی آحاد ملت انجام می شد، چرا که ایشان همواره به میزان مشارکت مردم در انتخابات بیش از سایر عوامل اهمیت داده اند.

جناب روحانی: مگر ما چه گفته‌ایم که برخی برآشفته‌اند؟ گفت: ما فقط گفتیم فرهنگ از آن مردم است و مردم باید برای تعالی آن گام بردارند؛ فرهنگ یعنی آنچه با آن زندگی می‌کنیم... مگر بناست کسی فرهنگ را در کپسول کرده و با نسخه آن را از داروخانه دریافت کند، گویی عده‌ای هنوز در عصر حجر زندگی می‌کنند.

در هفته ی اخیر بحث داغی توسط جناب روحانی مطرح شد که در آن دولت را از ورود به مباحث دینی مبرا و منفک دانستند و در پاسخ به انتقاداتی که درخصوص مسائل فرهنگی و مذهبی به دولت وارد می شد گفته بود نمی توان دولت را بهشتی کرد که در پاسخ، بسیاری از علما مانند آیت الله مصباح و آیت الله مکارم شیرازی و …. به شدت با این مواضع مخالفت کردند و از نقش و تکلیف دولت به اعتلای فرهنگ دین داری به عنوان یک رسالت الهی یاد کردند و این که جناب روحانی به همین سادگی در پاسخ به انتقاد فنی ایشان به توهین متوسل می شود جای نگرانی زیادی دارد.

جناب روحانی: پیام 24 خرداد برای همه مردم ایران پیام وفاق، وفاداری و محبت است!… رئیس جمهور به عنوان خادم همه مردم خواهد بود و دولت نیز دولت همه مردم است و در برابر همه موافقان، حامیان، منتقدان و حتی مخالفان سر فرود می‌آوریم … دولت و حامیان واقعی آن گرچه گروهی با زبان تکریم با ما سخن نگویند اما پاسخ ما به آنها با زبان کرامت و ادب خواهد بود…ما برای صلح‌، آشتی و برادری در کنار هم جمع شدیم و امروز روز وحدت بوده و روز شکاف و فاصله نیست … امروز روز برچسب زدن به یکدیگر نیست بلکه روز چسبندگی بیشتر مردم جامعه است …

در میان انبوه توهین های جناب روحانی به کسانی که به ایشان رأی نداده اند و یا به ایشان انتقاد داشته اند و کسانی که به دولت قبل رأی دادند و … جناب روحانی بر اهمیت وحدت، محبت، وفاداری، انتقادپذیری و …. نیز یاد کردند ولی از آنجا که این مفاهیم به شدت با سخنان تنش زای ایشان در تضاد هستند به نظر می رسد چندان قابل باور و اعتنا نباشند.

سخنرانی امروز رئیس جمهور خود شاهدیست بر ادعایی که در دو مطلب اخیرم در این خصوص بیان نمودم، چرا که دولت عامداً به دنبال این است که با با تنش آفرینی و دوقطبی سازی فضا را برای بازگرداندن محبوبیت و امتیازگیری و توجیه ناکامی ها آماده نماید، فضایی که برای به وجود آمدن آن، شدیداً به عصبانی شدن منتقدان نیاز دارد و البته میزان استدلال، آرامش و ادب منتقدان می تواند باعث خنثی سازی این ترفند گردد.

برچسب های مرتبط:  حسن روحانی  فرهنگ   دولت

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.

nazokbin

93/2/25
8:12 ص

 

رییس جمهور محترم در اوج سخنرانی خود به مناسبت روز مددکاری جملات مهمی گفتند که بخشی از آنها را تقدیم می کنم و شما اصل سخنرانی را می توانید در سایت ایرنا مشاهده نمایید:

باشعر و شعار، استقلال و عزت درست نمی‌شود ... بافریاد و هوچی‌بازی عظمت کشور چیزی درست نمی‌شود ... نگذاریم عده‌ای دوباره با شعر و شعار راه بزرگی که ملت در خرداد سال گذشته انتخاب کردند را منحرف کنند ... راهی را که باید برگزینیم و هدفی را که باید به آن برسیم در مسیرمان باید حواسمان باشد که حاشیه‌سازان حواسمان را پرت نکرده و مسیرمان را منحرف نکنند ... باید چراغ راهنما درست علامت دهد و نقشه راه پیش روی ما باشد و در دو راهی‌ها و 3 راهی‌ها راه درست را انتخاب کنیم وگرنه راه طولانی‌ای را اشتباه می‌رویم که بازگشت از آن هزینه‌هایی را برای ملت ایجاد می‌کند ... اما در همین کشور عده‌ای به نام آنکه باید در برابر ابرقدرت‌ها بایستیم و مبارزه کنیم جیب مردم را زدند و اموال مردم را غارت کردند ... امسال سال فرهنگ است و البته برخی امسال را خوب شروع نکردند اما هنوز دیر نشده و می‌توانیم آن را درست کنیم ... نمی‌خواهیم کسی نقد نکند و ننویسد که این آزادی حق همه است اما همه به فکر مدد باشیم نه مچ‌گیری و تخریب؛ همه به فکر اصلاح امور باشیم  .  .. امسال سال فرهنگ، ادب و هوشیاری است....

باید اعتراف کنم که قصد داشتم مطلبی در تقدیر از سخنرانی یکشنبه همین هفته رئیس جمهور که در آن روی ایستادگی بر حقوق هسته ای تأکید کرده بودند بنویسم که قبل از این که موفق به این امر شوم به سخنرانی جدید ایشان رسیدم و این مسئله موجب شد تا کارم مشکل شود، چرا که در این دو سخنرانی تناقضی آشکار می بینم که ایجاد یک جمع بندی بین این دو بعید به نظر می رسد:

از یک سو اصرار داشتن بر حقوق هسته ای و از سوی دیگر به دنبال رفع مسالمت آمیز تحریم های ظالمانه بودن، چگونه قابل تحقق است؟! چرا که ظالمی که بابت ظلمش ایستادگی و مقاومت نبیند نه تنها از ظلمش دست برنمی دارد که حتماً بر آن خواهد افزود و این مسئله ای است که در همین توافق 6 ماهه نیز در تشدید تحریم های حقوق بشر وادامه ی تهدیدهای مختلف و توهین های آشکار قابل شاهدیم.

از یک طرف، مدعی ادب و هوشیاری و نقد پذیری بودن و از سوی دیگر منتقدان را جیب بر و غارتگر معرفی کردن به راستی چگونه قابل جمعند؟! و این تناقض آن گاه که دشمن را نیز مودب و باهوش می خوانند به ابرتناقضی تاریخی می رسد.

و اما سخنان اخیر رئیس جمهور از این بابت که شعر و شعار را بی فایده می داند در نوع خود بی نظیر است، چرا که هیچ انقلاب و هیچ ملتی بدون این که آرمان هایش را شعار نماید قادر به حفظ آنها و بقای شان نبوده است و بدون پایبندی به این شعارها، هر انقلابی می تواند دچار انحراف گردد و آنها که می خواهند انقلابی را منحرف کنند ابتدا به سراغ شعارهای آن انقلاب می روند.

تناقض بزرگ دیگری که در این میان وجود دارد این است که آیا بر دست داشتن این شعارها که آکنده از مفاهیم و محتواهایی مانند استقلال خواهی، دشمن شناسی، استکبار ستیزی، هوشیاری، ولایت مداری و خلاصه تولی و تبری هستند، کم اهمیت تر از بر دست داشتن کلید مقوایی و بنفش است؟! به راستی اگر قرار است شعاری را در دست بلند کنیم کدام شان بهتر است؟! آنی که فقط برازنده ی انتخابات است یا آنی که اساسنامه ی انقلاب است؟!

بخش دیگر قابل توجه در سخنان رییس جمهور این است که "باید!!! چراغ راهنما درست علامت دهد و نقشه راه پیش روی ما باشد  و ... گرنه ..." به راستی آیا وظیفه ی راننده این است که برای چراغ راهنما و نقشه ی راه تعیین تکلیف کند و یا این است که از آن تبعیت نماید؟! این که رئیس جمهور از همین اکنون عدم موفقیت های احتمالی را گردن چراغ، نقشه و راه می اندازد خودش بهترین دلیل برای دقت در نحوه ی انتقادات است، اصلاً به نظر حقیر، مجوز رهبری برای نرمش قهرمانانه و حمایت از مذاکره کنندگان (در عین اظهار بدبینی به دشمن)، به همین دلیل صادر شد تا بقیه هم حواسشان باشد و نگذارند به نتیجه نرسیدن احتمالی مذاکره با ظالمانی که تحریم های ظالمانه، کودتای ظالمانه، ترورهای ظالمانه، جنگ ظالمانه و ... را در دستور قرار داده و دارند، به ناهمواری زمین مذاکرات حواله داده شود و البته چراغ راهنما در جایی که مسیر راننده را مختوم به دره ببیند، علامت جاده مسدود است را نشان خواهد داد و این راننده است که باید تبعیت کنند نه این که نزد مسافران 4 ساله اش مظلوم نمایی نماید! و به حرمت شکنی چراغ روی آورد، به قول قدیمی ها:

 آینه چون نقش تو بنمود راست، خود شکن آینه شکستن خطاست

و حرف آخر این که در عین حال که به تأکید بیش از حد به مذاکره به عنوان راه حل اصلی و نهایی مشکلات انتقاد داریم، از عزم دولت برای حل مدبرانه ی مشکلات اقتصادی تقدیر می کنیم و امیدواریم راه مذاکره را طوری ادامه ندهند که دشمن نسبت به این ملت و کشور جسارت نمایند و با سخن و سکوت خود کاری نکنند که دشمن گمان کند مردم در برابر تحریم ها زانو زده است و چشم به دست دشمن دارد و این مهم برآورده نمی شود مگر وقتی که دولت در برابر توهین ها و تهدید ها سکوت نکند و کلید مشکلات را در دست دشمن نپندارد.

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

مطلب مرتبط: دلواپسی ما فرزند فرهنگ واژگان شماست

برچسب های مرتبط:  حسن روحانی  سیاست خارجی   مذاکرات هسته ای  انتقاد پذیری   دولت  

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

93/2/15
11:54 ص

طی 9 ماهی که از سخنرانی های متعدد انتخاباتی و پس از انتخاباتی رئیس جمهور می گذرد، تقریباً هیچ سخنرانی نبوده است که ایشان از اهمیت مذاکره و آشتی با دنیا و دلیل این الزام سخن نرانده باشد که در این گفتمان، برخی نکات خیلی برجسته و مهم به نظر می رسند، مسلماً‌ این مطلب در رد مذاکره و یا توافق ژنو نوشته نمی شود، بلکه تنها در خصوص گفتمان جناب رئیس جمهور در خصوص مذاکره تقدیم می گردد:

فرض جناب رئیس جمهور مشخصاً این است که ما با دنیا قهربودیم و حتی جنگ داشته ایم و اینک ایشان فرشته وار، قصد برقراری صلح و آشتی دارند، اما به راستی این برداشت صحیح است؟! آیا گروه غیرمتعهد ها (با نزدیک به 200 کشور)، که همواره با حمایت قاطع خود برحقوق ایران صحه گذاشتند، جزء دنیا محسوب نمی شوند؟! آیا منظور رئیس جمهور از دنیا، کشورهای معدود استکباری و دارای حق وتو هستند که عاملان تحریم های به قول خودشان ظالمانه نیز هستند؟! آیا دنیا یعنی حکومت های جائر و یا برای ملت ها هم در این دنیای بزرگ باید جایگاهی قائل بود؟! آیا بهتر نیست از عبارت دنیا در خصوص این چند کشورظالم استفاده نشود؟! اصلاً اگر این تحریم ها ظالمانه بوده اند و لابد وضع کنندگان شان ظالم و ماهم مظلوم، پس عبارت آشتی این وسط چه حکمی ایفا می کند؟! یعنی ما به ظلمی که به ما شده است راضی شویم و جلوی بیشترش را بگیریم؟! و یا قرار است حقی که به زور از دست ما گرفته اند را با لبخند از ایشان بازستانیم؟! یا این که می خواهیم این ظلم را به صورت حساب شده و برنامه ریزی شده مشروعیت ببخشیم و سند منگوله دار برایش صادر کنیم؟! آیا این ظلم فقط در بحث هسته ای بوده است که با بحث هسته ای هم حل بشود؟! آیا مکیدن چندده ساله نفت، سرمایه و عزت این کشور در زمان ستمشاهی جزء ظلم به ما تلقی نمی شود؟! آیا به راه انداختن جنگ تحمیلی و حمایت تمام عیار از صدام و به خاک و خون کشیدن جوانان ناز این کشور و تضییع سرمایه های ایران مصداق ظلم نیست؟! آیا این همه حمایت همه جانبه از گروه های تروریستی که مسئولان و اندیشمندان رده بالای کشور را کشته اند ظلم نیست؟! آیا همین شهید مطهری که همین چندروز پیش جناب روحانی از ایشان تجلیل کردند به دست همین ددمنشان شهید نشد؟! آیا همانطوری که شهادت شهید مطهری را بهانه ای برای هجمه به افراطی ها! (شما بخوانید، استاد مصباح که به قول مقام معظم رهبری، مطهری زمان هستند و البته جناب هاشمی ایشان را دشمن ترین می دارند) قرار می دهند، نباید بهانه ای برای فریادی بر خصم دون خارجی هم باشد؟! آیا حمله به هواپیمای مسافربری و بلوکه کردن سرمایه های ایران و هزاران خصومت دیگر، این ها جزء ظلم ها نبودند؟! آیا برای تک تک این ظلم ها قرار است با آمریکا و غرب بنشینیم تا قبول کنند که با ما آشتی کنند؟! به راستی من نمی توانم بین نشستن هفتگی و بهتر بگویم روزانه بر سرسفره ی شهدا و خانواده های معصوم شان و نشستن پای میز مذاکره و آشتی با قاتلان ایشان یک جمع منطقی برقرار کنم!

گویا جناب روحانی، مشکل ما و این چند کشور صاحب نفوذ را در بحث هسته ای خلاصه می بینند، گویا ایشان تنها عامل و یا عامل اصلی تحریم های ظالمانه را بحث انرژی هسته ای می دانند و حال این که بحث تحریم های ما از بدو شروع انقلاب وجود داشته است و تنها بهانه های آن عوض می شده است و حتی همین الان هم که قرار بوده تحریم هسته ای افزایش نیابد، دوباره بهانه های قدیمی مانند حقوق بشر (شما بخوانید حقوق هم جنسبازان و فتنه گران) و توان موشکی ایران (شما بخوانید توان بازدارندگی و دفاعی) در دستور کار تحریم ها قرار گرفته است. به راستی آیا شخصی که با توجه به حضورش در مدیریت جبهه و جنگ، نه از سرهنگان کم دارد و به واسطه ی تحصیلش در رشته ی حقوق، نه از حقوق دانان،‌ از روند جنگ، ترورها، تحریم ها، تهدیدها، کودتاها و .... متوجه نمی شود که خصومت استکبار جهانی با ایران نه بعد از توان هسته ای که دقیقاً از شب انقلاب شروع شده است؟! آیا جناب رئیس جمهور از زمان شروع دشمنی ها متوجه دلیل دشمنی ها که همان اصل و اساس انقلاب است نمی شود؟! و آیا قرار است سنگر به سنگر استقلال را با توقف پیشرفت هسته ای، امنیت را با کاهش توان موشکی، اخلاق را با به رسمیت شناختن حقوق همجنسبازان، فرهنگ را با تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی و اقتصاد را با نگاه مدام به دست خارجی و آرمان ها را با دست کشیدن از حزب الله و سوریه واگذار کنیم؟! و یا بالاخره قرار است در نقطه ای از درخواست های شان سرباز بزنیم و در همان نقطه دوباره با تحریم های جدید روبه رو شویم؟!

نکته ی برجسته ی دیگری که در سخنان رئیس جمهور بسیار برجسته است، این که ایشان رفع تحریم ها را عامل رفع مشکلات کشور تلقی می کند، عامل رفع مشکلات کالایی، دارویی، خودرویی، هواپیمایی و ....؛ اگر چه ما هم رفع تحریم ها را راحت ترین راه برای رفع این مشکلات می دانیم، اما چند سوال حیاتی داریم، آیا در عین وابستگی و اظهار عجز و لابه می توان دل دشمن را به دست آورد که تحریم ها را بردارد؟! آیا دشمن ما در برابر کشورهای ضعیف، جز تکه ای استخوان به بهای دم تکان دادن ابدی، لقمه ای عزتمندانه ای قائل شده است تا برای ما بشود؟! آیا برای پایان دادن تحریم ها می توان او را به تأثیرگذاری تحریم ها و تسلیم پذیری مان امیدوار کرد؟! آیا نباید برای خسته کردن دشمن از تحریم ها، هزینه ی تحریم ها بالا برد؟! آیا نباید برای کاهش هزینه ی تحریم ها توان داخلی را تقویت کرد؟! و آیا نباید برای کاهش هزینه ی تحریم ها در بخش نفت و واردات، به اقتصاد شفاف و غیرنفتی مبتنی بر مالیات و تولید گام نهاد؟! اصولاً آیا این که مدام مسئولان ما فریاد می زنند و با صدای بلند سعی می کنند تحریم ها را موفق و عامل بدبختی و بیچارگی ما معرفی کنند، می تواند گزینه ای برای مذاکرات برد-برد روی میز باقی بگذارد؟!

ایراد دیگری که در گفتمان رییس جمهور نگران کننده است،‌ برچسب زنی ایشان است،‌ این که منتقدان بی سواد، بی ارزش، افراطی، متحجر، بی اطلاع از مسائل جهان و منطقه و بی شناسانامه (البته تا امروز) تعریف می شوند، این که منتقد، فرصت طلب و منتفع از تحریم ها نمایش داده می شود، این که منتقدان از مشکلات درمانی و دارویی مردم اطلاع ندارند و خیلی حرف های دیگر آیا صحیحند؟! و حال این که اولاً بسیاری از منتقدان از سطح سواد بالای دانشگاهی برخوردارند و هم به لحاظ سلامت اقتصادی نه کرسنتی در پرونده دارند و نه استات اویلی و نه اختلاسی و رانتی، و این که این منتقدان نه تنها بی دارویی را درک کرده اند، بلکه فرزند و شوهر و دوست و همرزمشان را تقدیم کرده اند و از دادن جان خود و فرزندانشان هم دریغ ندارند، اصلاً فرض کنیم تمام این برچسب ها فیت تن منتقدان، پس این منتقدان باسواد، شناسنامه دار، مطلع از اوضاع جهان و منطقه، پاک، ضدتحریم و .... چرا از توافقات دولت دفاع جانانه نمی کنند؟! چرا ایشان دعوت رئیس دولت را لبیک نمی گویند؟!‌ و یا شاید هم بنا به تصور دولت، ساکتان مدافع و راضیند و به همین دلیل تمایل دارند منتقدان هم ساکت شوند تا راضی به نظرآیند؟! اصلاً به نظر من ساکتان هم نگرانند، از یک طرف تحریک به سخن راندن شان می کنند و از یک طرف آنها که سخن گفته اند را مورد هتک حرمت قرار می دهند و این یعنی دولت تنها یک سه راهی سخت برای شان قائل شده است، یا سکوت کنند و هردفعه با سرکوفت های رییس جمهور مواجه شوند و یا به تمجید و تعریف دهان باز کنند و یا با کمترین انتقادی آمده ی مشت آهنین باشند.

مسئله ی دیگری که در سخنان رئیس جمهور در خصوص مذاکره وجود دارد، عدم تعیین خطوط قرمز و حساسیت های ایران است، ایشان در عین حال که همواره و در هرجا فریاد می زند که ما اهل مذاکره ایم و می خواهیم مذاکره کنیم، ولی در عین حال روی خطوط قرمز تأکیدی ندارند، ایشان می توانند به راحتی برای رفع نگرانی های مردم لااقل روی عزت، کرامت، شرف، استقلال و حیثیت ما تأکید نمایند و لااقل در برابر خط و نشان کشیدن دشمنان، جمله ای یا حتی کلمه ای عزت مندانه و جسورانه بگویند و لااقل در برابر تحقیرهایی که به مردم ما می شود، مسئولانه دوباره به ایشان عزت را بازگردانند، به راستی آیا این اعتدال است که مسئولان ما در برابر دشمنان قسم خورده خارجی آغوش آشتی دارند و دربرابر منتقدان قانونی و انقلابی کشور، اخم و خط و نشان؟! و هرروز خط قرمز انتقاد را تنگتر و تنگتر نمایند؟ آیا این رفتار مسئولان باعث نمی شود تا هر انسان دلسوز و غیرتمندی از عدم شناخت دوست و دشمن توسط دولت نگران شود؟! آیا پاسخ دلسوزی های منتقدان داخلی را باید شخص رئیس جمهور با مشت آهنین بدهد و پاسخ خصومت های دشمنان خارجی را سرکار خانم افخم با دعوت و خواهش؟! به نظرمی رسد اهتمام دولت بیش از مذاکره و رسیدن نتیجه با دشمنان خارجی به سرکوب منتقدان داخلی متمرکز شده است!، آیا این مسئله نگران کننده نیست؟! آیا نباید دلواپس شد؟!

برچسب های مرتبط:  حسن روحانی  سیاست خارجی   مذاکرات هسته ای   محمد جواد ظریف   انتقاد پذیری   دولت  

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

93/2/12
9:1 ع

امروز مورخ دوازدهم اردیبهشت مناظره ی بسیار مهمی با موضوعیت شفافیت اقتصادی در تلویزیون برگزار شد که در نوع خود جالب توجه بود. مناظره تقریباً مخالفی نداشت و همه موافق و یا موافق مشروط صحبت کردند، در حالی که جناب حیدری (مجری برنامه)، در خلال برنامه افشا کرد که 2 نفر از میهمانان به عنوان مخالف اعلام آمادگی کرده بودند ولی به عنوان موافق مشروط صحبت نمودند که این تغییر تصمیم ناگهانی از میهمانانی که غالباً دکترای اقتصاد یا حقوق بودند، عجیب به نظر می رسد.

تقریباً مورد اذعان همه ی میهمانان بود که شفافیت اقتصادی نه با قواعد فقهی و نه با قواعد حقوقی و نه حتی با رویه کشورهای غربی (و سرمایه داری که پرچمدار اولویت منافع فرد بر منافع اجتماعند) منافاتی ندارد و حتی انطباق نیز دارد و تنها انتقادی که موافقان مشروط داشتند، این بود که در این مسئله اولاً ابتدا فرهنگسازی صورت گیرد و ثانیاً بی محابا عمل نشود و موافقان این طرح نیز ضمن لزوم شفاف سازی اطلاعات مردم بر لزوم شفاف سازی اطلاعات دولت و دولتی ها تأکید کردند، ایشان به درستی قائل به این بودند که دولت و دولت مردانی که اطلاعاتش را از مردم پنهان می کند، نمی تواند شفافیت اقتصادی را در جامعه مطالبه و اجرا نماید.

نظرسنجی برنامه نیز خیلی جالب بود، بیش از 90 درصد از بینندگان پرشمار این برنامه به شفافیت اقتصادی رأی مثبت دادند و این مسئله برای کسانی که عدم شفافیت اقتصادی را به بهانه ی دفاع از حقوق مردم پیگیری نمی کنند، بسیار آموزنده بود. بانگاهی به نتیجه نظرسنجی به راحتی می توان فهمید که به غیر از یک دهک متمول جامعه، سایر طبقات اجتماعی با شفافیت اقتصادی موافقند، چرا که تنها آن یک دهک هستند که به راحتی از مالیات فرار می کنند و با سرمایه های غیرقابل شفاف خود، اقتصاد کشور را دچار پریشانی و بیماری می کنند. با توجه به نتیجه ی این نظرسنجی بزرگ به نظر می رسد حجت بر نمایندگان مجلس و دولت مردان کامل شده باشد تا بحث شفاف سازی را به صورت جدی پیگیری و از هرگونه بهانه ای پرهیز نمایند، که اگر چنین نکنند، یقیناً با مطالبه ای که عمومی شده است، کسانی که به این مسئله اهتمام نداشته باشند از سوی مردم از صحنه ی سیاست حذف خواهند شد و به این لحاظ به نظر می رسد شفافیت اقتصادی راه ناگریزی است که دیر یا زود در برنامه ی همین مسئولان یا مسئولان آتی قرار خواهد گرفت، ان شاءالله.

این برنامه یک نکته ی جالب توجه دیگر هم داشت و آن، دعوت از دکتر سعید محبی 35 ساله، دانش آموخته ی حقوق دانشگاه امام جعفر صادق بود، ایشان با شور جوانی و انقلابی اش بعضاً پایش را از چارچوب های متعارف صداوسیما و دولت فراتر می گذاشت، ایشان صراحتاً مخالفان شفاف سازی اقتصادی را کسانی معرفی کرد که به بهانه ی حفظ حقوق مردم می خواهند دارایی های خودشان را پنهان کنند و صراحتاً در چند جای برنامه به این سخن رئیس جمهور که (حقیر نیز در چند مطلب به آن انتقاد کردم)، استفاده از حساب های بانکی مردم را سرک کشیدن در زندگی مردم ترجمه کرده بود، تاخت؛ همین مطالب و نظرات دیگر این دکتر جوان و انقلابی برای ممنوع التصویر شدن او کافی بود، لیکن او به همین مقدار بسنده نکرد و تیر خلاص را با جمله ای به عنوان شوخی بیان نمود، به حضور کوتاهش در تلویزیون شلیک کرد؛ ایشان در جواب یکی از بینندگان که در رد سخنان دکتر محبی، دکتر روحانی را یک حقوق دان دانسته بود، گفت که "حالا یک مطایبه ای هم با رئیس جمهور بکنم که اگر هر سرهنگی خودش را حقوقدان معرفی کرد که دلیل نمی شود حرفهایش حقوقی باشد"؛ البته شخصاً ترجیح می دادم، حالا که مسئولان دولت و مجلس و صداوسیما اینقدر در برابر انتقادات کم طاقتند، دکتر محبی و امثال ایشان چارچوب های موجود را رعایت کنند و راه ورود خود و انقلابی های دیگر را به تلویزیون مسدود ننمایند، و مردم و انقلاب را از نظرات انقلابی خویش در دفاع از عامه ی مردم، محروم ننمایند.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

مطالب مرتبط:
این همه دشمن برای شفافیت اقتصادی
اولین شرط تحقق شعار حماسه سیاسی-اقتصادی 
آیا چاپ اسکناس درشت برای اقتصاد کشور مفید است؟

برچسب های مرتبط:   دولت  صدا و سیما   اقتصاد    اقتصاد مقاومتی   مالیات

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

93/2/11
8:24 ع

در سالی که فرهنگ بخشی از نامش است، اصلاح فرهنگ از کسانی که بیش از همه دغدغه ی اجرای توصیه های رهبری را دارند، بیشتر توقع می رود و به همین لحاظ در این مطلب به یک انتقاد درون گفتمانی متوسل خواهم شد، نگاهی به شکل و محتوای این وبلاگ نشان می دهد که عزم این وبلاگ در جهت پاس داشتن آرمان های انقلاب و رهبری است، لیکن به منظور این که از طرف برخی دوستان عجولم فوراً محکوم به ضدانقلاب بودن نشوم لازم دیدم به علاقه ام به انقلاب اقرار کنم.

متأسفانه برخی دوستان حزب اللهی و انقلابی در عین حال که محتوای اندیشه و فکرشان کاملاً انقلابی است، اما حین بیان نقد و نظر، رفتار و گفتاری از خود بروز می دهند که به نفع جریان انقلاب نبوده و بعضاً موجب خدشه به اعتبارش می شوند. انتقاداتی که عجولانه، بدون تحقیق لازم، با عبارات ناهنجار و به صورت قطعی بیان می شوند، نمی توانند موجب روشنگری و یا تأثیر در مردم و شخص مورد انتقاد بشوند:

استفاده از عباراتی مانند همه، هیچ، هر، همیشه و ... یک قضاوت خیلی تند در مورد افراد ارائه می دهند که معمولاً نیز غلط از آب در می آیند و به همین دلیل افراد بهتر است از واژگانی مانند اکثراً، بیشتر، به ندرت و ... استفاده کنند، وقتی شما می گویید فلان شخص یا فلان گروه هیچ خدمتی انجام نداده است و یا همیشه خیانت کرده است، هم اثبات این حرف بسیار مشکل است و هم رد آن بسیار آسان و به همین سادگی آن انتقاد به خاطر استفاده از یک واژه ی اشتباه رد گردیده و گریبان منتقد را می گیرد.

قضاوت روی برخی اخبار غیر مستند و پرداختن به این اخبار به عنوان خمیر مایه انتقادات تند، معمولاً به پوزش خواهی و مظلومیت طرف مورد انتقاد منجر می گردد که نمونه اش را در بحث توزیع سکه به تمام میهمانان کاخ ریاست جمهوری شاهد بودیم و حال این که بسیاری از انتقادات صحیح بود ولی صرف استناد به یک خبرمشکوک در نهایت منجر به مظلوم نمایی دولت گردید، نمونه ی دیگرش را همین اخیراً در خصوص اظهارات تحریف شده استاد پناهیان در دانشگاه شاهد بودیم که حتی یکی از مداحان معروف، قبل از این که فرصتی برای تکذیب قائل شوند شروع به انتقاد کردند و البته خیلی سریع مسئله با مشخص شدن اصل ماجرا روشن شد.

بکار بردن واژگان توهین آموز و موهن و برچسب های تند سیاسی نه تنها مورد رضایت و اجازه رهبری نیستند بلکه به لحاظ اثرگذاری نیز تأثیر عکس دارند، توجه به اشارات رهبری در خصوص منتقدانی که دولت را سازشکار معرفی می کردند، باید مدنظر قرار گیرد و این که چگونه بسیاری از این توهین ها منجر شد تا رهبری مذاکره کنندگان را فرزندان انقلاب بخواند و مذاکرات را در چارچوب نرمش قهرمانانه مشروعیت ببخشد و این که هنوز علی رغم این مسئله برخی دوستان انقلابی اشتباهات فکری و فنی در مذاکرات را به انتقادات موهن همراه می کنند، یقیناً نمی تواند مجاز و مطلوب باشد. بالاخره در مدتی که قرار است به دولت و کسانی که به او رأی دادند فرصت داده شود تا درک خود را از راه حل مشکلات کشور بیازمایند، نباید کاری کرد که عدم موفقیت های احتمالی به جریان انقلاب حواله داده شود و البته در عین حال باید با روشنگری به زبان انصاف و ادب به تسریع این مسئله کمک کرد.

زیاد گفتن نیز از ایرادات ماست، این که به هر مسئله ی مهم و غیر مهمی با یک صدا و لحن انتقاد کنیم و ایراد بگیریم در نهایت موجب می شود تا مطالب مهم و اصلی لابه لای انتقادات ریز و درشت گم شوند. باید در تکرار و تأکید بر انتقادات، به موضوعات مهم توجه بیشتری کرد و در برابر هر مسئله ای لحن و ضریب تکرار خاصی را در نظر گرفت.

یکی از ایرادات ما در انتقادات این است که فرد مورد انتقاد را سریعاً به آغوش دشمنان و ضدانقلاب هول می دهیم، چه بسا اگر منصفانه و در خلال انتقادات مان، از کارهای خوب خاطیان هم تقدیر بنماییم، موجب نشویم تا بدخواهان از این هل دادن ما سوءاستفاده کنند و با گرفتن دست طرف، یک دشمن جدید برای گفتمان انقلاب بتراشند، مثال بارزش همین الان است که اصحاب فتنه و اصلاحات به دنبال این هستند که اعتدال را به سمت خودشان جلب کنند و به مقابله با نظام راضی کنند و این جاست که باید بین انتقاد صحیح و سکوت مطلق و دشمن تراشی مرز ایجاد کرد.

 یکی از مشکلاتی که معمولاً در روش انتقاد ما مشاهده می شود این است که به انتقادات درون گفتمانی علاقه ای نداریم وگمان می کنیم این انتقادات موجب شکست و تضعیف می گردند و حال این که اشتباه می کنیم، انتقاد درون گفتمانی هم باعث می شود، جریان انقلاب همدیگر را به راه احسن هدایت کنند و هم باعث می شود طرف های مقابل به انتقادات ما کمتر حساسیت غیرمنطقی نشان دهد، در همین خصوص مثلاً این که اگر چه هنوز موفق به دیدن مستند من روحانی هستم نشده ام اما ضمن این که چنین اقدامات علمی و مستندی را به شرط رعایت انصاف و ادب تأیید می کنم، ولی تمایلم به این است که این تحلیل ها در مورد سایر شخصیت ها نیز رخ دهد، طوری نباشد که ما فقط به رقبا انتقاد کنیم، بلکه باید انتقادات به شکلی صورت گیرند که هم قابل دفاع باشند و هم بوی تحزب و گروه گرایی از آنها استشمام نگردد.

بحث دیگری که متأسفانه در انتقادات مشاهده می شود این است که بعضاً قلیلی از دوستان طوری برخورد می کنند که گویا از اشتباهات دولت خوشحال می شوند، طوری رفتار می کنند که گویی زمین خوردن دولت را به ضربه خوردن به کشور ترجیح می دهند، شاید هیچ منتقدی چنین نیتی نداشته نباشد، اما حداقلش این است که نباید طوری انتقاد کرد که چنین مسئله ای به ذهن خطور کند. ما باید از این که دولت بتواند مشکلات کشور را حل کند خوشحال باشیم و برای این کار پیشنهاد بدهیم و از اقدامات خوب دولت نیز تقدیر کنیم نه این که منتظر خرابکاری هایی مانند سبد کالا و ثبت نام انصراف یارانه ها باشیم تا بعد از سوءمدیریت ها نوشداروی شماتت را تجویز کنیم.

مطلب مرتبط:
5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای

برچسب های مرتبط:   انتقاد   انتقاد پذیری   دولت  

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/23
10:53 ع

 

امروز نامه ی وزارت ارشاد به یکی از افراطی های منتخب مردم افراطی تهران منتشر شد تا با مطالعه دقیق آن نامه تحول عمیقی در من به وجود آید، چرا که اگر چه حقیر به غیر از انتقاد، تقدیرهایی هم از دولت یازدهم داشتم و حتی انتقاداتم نیز به اندازه ی این افراطی (رسایی)، تند نبود و حتی قبلاً توصیه هایی هم به رسانه های حزب اللهی کرده بودم (5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای)، ولی در رعایت شرط ادب و مهمتر از آن شرط عقل، لازم دیدم چند اعتراف و عذرخواهی از درگاه دولت معتدل، عذرپذیر و منتقددوست بنمایم:

حقیر در مطلب "چند تشکر بابت توافق" بابت توافقنامه ژنو از مذاکره کنندگان حاضر و قدیم و خود مردم به خاطر مقاومت جانانه و نرمش قهرمانانه شان تشکر کردم، و حتی به برخی شبهات منتقدان به این توافق در مطلب "در حاشیه شبهات وارده به توافق نامه ژنو " پاسخ گفتم ولی اکنون که بعد از نامه وزارت ارشاد به آقای رسایی خوب فکر می کنم، به نظرم می رسد که بایستی بابت انتقاداتی که به عدم دقت در توافقنامه در یکی نبودن روح و متن توافقنامه داشتم، عذربخواهم و فهمیده ام که اتفاقاً اگر روح و جسم باهم یکی باشند خیلی هم خوب نیست و حتماً حکمتی داشته که خود خداوند روح و جسم را متفاوت خلق کرده است و اتفاقاً بابت این تفاوت در روح و متن توافق تشکر ویژه ای از مذاکره کنندگان عزیز دارم.

اگر چه حقیر در مطلبی با عنوان "ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی" هم به حضور مسئولان در شبکه های مجازی خارجی به گمان ناقص خودم مستدلاً! انتقاد کرده بودم و این کار را نه قانونی و نه به مصلحت دانست بودم، لیکن با توجه به این که گویا یکی از جرائم آقای رسایی چنین انتقادی بوده است، الان که خوب فکر می کنم می بینم اتفاقاً فعالیت مجازی مسئولان دولتی در شبکه های مجازی نه تنها قانونی و عقلی است بلکه حتی می تواند یک واجب شرعی نیز تلقی شود و امیدوارم هر چه سریعتر وزرایی که شبکه های اجتماعی داخلی را انتخاب کرده اند و به اشتباه از ایشان تشکر کرده بودم (از وزیر ارتباطات متشکرم چون...) به اشتباه خود پی برده و به تکلیف خود عمل کنند، و اصلاً چه چیزی بهتر از حضور با وضو و با حضورقلب در فیس بوک و توئیتر؟!

یادم هست که همین اخیراً مطلبی نوشتم با عنوان "تناقضات رفتاری و گفتاری در دولت راستگویان " که به خاطر غلطِ زیادی خودم، برخی رفتارهای صادقانه دولت راستگویان را در اثر کج فهمیم، تناقض دانستم و الان که این نامه ی وزارت مکرمه ارشاد به حق اسلامی روبروی چشمم است، احساس می کنم چه اشتباه بزرگی انجام دادم و با تمام وجود از محضر دولت راستگویان عذر می طلبم و دست و پای تک تک دولتمردان البته فقط مردان را می بوسم.

با توجه به این که نامه ی هیأت محترم نظارت به برخی دیگر از جرائم آقای رسایی اشاره نکرده و در ادامه تنها به استفاده از چند نقطه اکتفا کرده است، حقیر نیز به صورت کلی از سایر اشتباهات احتمالی خود اعلام برائت کرده و از خودم نیز تبرا می جویم، ای کاش این نامه به تمام جرائم آقای رسایی به عنوان مظاهر افراط اشاره می کرد تا امثال من مرتکب اشتباهات مشابه نشوند و بتوانند فرق انتقاد سازنده را با سیاه نمایی و توهین به مقامات و نشر اکاذیب را تشخیص دهند، مطمئناً تنبیه افراطی ها چیزی از بزرگواری وزارت ارشاد کم نمی کند چرا که این وزارت خانه اثبات کرده است که می توان به مقدسات و احکام الهی و مسئولان سابق کشور توهین کرد و مجرم نیز شناخته نشد، در ادامه از دولت انتقاد پذیر و عیب پوش و اعتدال گرا و راستگو این انتظار را دارم که پوزش طلبی این رعیتِ کهنه افراطی را بپذیرد و مرا به قوه ی جدیه ی محترمه ی قضاییه معرفی نکند تا به شلاق و پیاز و پول و فیلتر و دوری از فضل خدا محروم نشوم.

 برچسب های مرتبط:   انتقاد   انتقاد پذیری   اعتدال  حسن روحانی   رسایی  دولت   طنز

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

91/9/24
12:12 ص

در مجموعه های مختلف شغلی و غیر شغلی که حضور دارم، شاهد یک معضل بسیار بزرگ اجتماعی هستم، مشکلی بسیار اساسی که متأسفانه در عمق جان سیستم ها، نهادها، ادارات، خانواده ها و حکومت نفوذ کرده است. مشکل انتقاد نکردن و انتقاد ناپذیری، اکنون به مثابه یک بیماری مزمن در اجتماع در حال تخریب لایه های مختلف و بخش های مختلف کشور است. اکنون مجلس، دولت، قوه قضاییه، نهادهای حکومتی و مردم همگی در برابرکوچکترین انتقادی برمی آشوبند، عصبی می شوند، انتقام جویی و لجاجت می کنند و همه این ها می تواند دلیلی مهم از مشکلات کشور و سرعت پایین حل آنها و حتی بغرنج تر شدن آنها دانست.
شما در سیستمی که در آن مشغول فعالیت هستید ایرادات و مشکلاتی را می بینید و با کلام خوش انتقاد خودتان را با تقدیم یک پیشنهاد به مدیرتان هدیه می دهید، متأسفانه اولین چیزی که شما را میهمان خواهد کرد یک گره در ابرو و چروک در پیشانی خواهد بود و بعد یک جمله ی اعتراضیه و سپس هم یک توبیخ که دیگر سرتان در کار خودتان باشد.
اگر در جامعه ای که در آن زندگی می کنید، با قصد خیرخواهی به مسئول یا قوه یا نهادی انتقاد کنید، اگر صدایتان آرام و رسانه تان کوچک باشد که هیچ اصلاً به حساب نخواهید آمد وگرنه که احتمالاً در لیست سیاه آن نهاد یا سازمان یا قوه قرار خواهید گرفت، تازه اگر مورد مؤاخذه قرارتان ندهند و جریمه و مجازات نشوید!!!
در بسیاری از موارد پیش آمده است که اگر انتقادی به یک قشر خاص از روشنفکر تا روحانی تا پزشک تا کارمند و کارگر و مدیر و ... بنمایید فوراً به شدت نسبت به شما موضع گرفته می شود طوری که گویی یک قشر معصوم و یک مسئله مقدس را مورد توهین قرار داده اید.
اگر به روش هنری بخواهید انتقاد کنید که محکوم می شوید به مسخره کردن مقدسات و یا شما را اصلاً جدی نمی گیرند و یا طوری خنثی یتان می کنند که به جای طنز انتقادی به لودگی و مسخره بازی بیفتید. فقط کافیست نگاهی به مجموعه های طنزی که بخشهای انتقادی به اقشار و یا نهادها و یا اشخاص داشته اند نگاه کنید تا مسئله برای تان بیشتر آشکار شود.
به عنوان یک منتقد گمنام، یک مجموعه را مورد انتقادات علمی و ارائه پیشنهادات خیرخواهانه قرار می دادم که با لو رفتنم، به جای تشویق و تشکر مورد تشر قرار گرفتم و این هم می شود پاداش منتقد دلسوز تا با حالتی سرخورده به مشکلات مجموعه اش نگاه کند در حالی که چاره را می داند.
در صداوسیما، در دولت، در مجلس و در هر مجموعه دیگری کافیست کسی به مجموعه ی خود انتقادی بکند، معمولاً اگر اخراجش نکنند لااقل طردش خواهند کرد، برای اثباتش فقط نگاهی به وزرا و نمایندگان و مجریان و مسئولان مغضوب بفرمایید.
متأسفانه چقدر پیش آمده است که یک منتقد را چنان طرد کرده ایم که در جبهه مقابل مان سنگر گرفته است و حال این که می توانستیم با پذیرش و یا احترام به انتقاد وی، او را در سنگر خودی نگاه داریم، فرایندی که همچنان در کشور در حال اجراست.
فرض کنید در مجموعه ی شما یک فرم خام ساده است که از همه جای استان ارباب رجوع ها، باید بیایند پیش شما آن را بگیرند و بعد ببرند در شهر خودشان یک اداره دیگر آن را پر کند و هرچه می گویید این فرم را به شهرستانها بدهید و یا روی سایت بگذارید تا مردم برای گرفتن یک فرم کلی وقت و هزینه ندهند، کسی قبول نکند، می توان منتظر ماند این مجموعه به بهره وری برسد؟! حالا جالب است که همین مجموعه ها همه ISO   هم دارند، ادعای PAPERLESS و اتوماسیون و تکریم ارباب رجوع و نظام پیشنهادات و تحول اداری و ... هم دارند!!
اگر چه به تنهایی نمی توانم برای همه ی افراد مثال ملموس بیاورم تا اثبات کنم این مشکل چقدر حیاتی است، اما مطمئنم همه در پیرامون خود سوابق تلخی از نقهدهای دلسوزانه داشته اند، انتقادهایی که جدی گرفته نشدند و بعداً حقانیتش اثبات گردیده است. پس با فرض این که مشکل را قبول کرده باشیم، آیا همین برای حل مشکل کفایت می کند؟! مسلماً نه! پس باید تحلیل کرد و راه کار داد، من در این قسمت مواردی را که می تواند در شفای این بیماری مزمن نافع باشد را تقدیم می کنم:


1- مثل همه ی درمان های اجتماعی، ابتدا باید از خود شروع کرد، ابتدا باید از همدیگر انتقاد بخواهیم، به هم که می رسیم بخواهیم دوست مان یک انتقاد به ما هدیه کند. اگر مسئولیتی داریم یا سرپرست جایی هستیم (حتی خانواده) باید برای انتقادات تشویق قائل شویم، باید منتقد را دوست بدانیم، باید برای بهترین منتقد و انتقاد جایزه تعیین کنیم. البته این مسئله در بسیاری از نهادها انجام می شود ولی متأسفانه کاملاً صوری است، مثلاً در قالب نظام پیشنهادات که حتی آیین نامه و دستورالعمل هم دارد کارهایی انجام می شود، ولی واقعاً در اکثر موارد صوری و فرمالیته و در حد همان مستندسازی هستند تا امتیازی برای مدیران و همکاران جلب شود آن هم برای ارائه ی پیشنهاد و انتقادهای کم اهمیت و غیر بنیادی؛ و این که حتی بسیاری از انتقادات و پیشنهاداتی هم که در این نظام مورد تشویق و امتیاز قرار می گیرند عملاً اجرا نمی شوند و در حد همان صورتجلسه باقی می مانند.
2- باید سایرین را تشویق به انتقادپذیری کنیم و برای این کار هیچ کاری بهتر از این نیست که خودمان به این قضیه مقید باشیم و این مسئله را اظهار کنیم. بسیاری از اعمال نیک انجام دادنشان در خفی تشویق می شود ولی برخی کارها جلی انجام دادنشان هم ثواب ویژه ای دارد (مانند صدقه دادن) که حقیر مطمئنم که بهتر است بحث انتقاد پذیری را در جمع بتوانیم نشان دهیم و به آن پایبند باشیم تا بقیه بخصوص اعضای خانواده و یا همکاران از ما الگو بگیرند، یعنی در عین حال که به سایرین در خفی انتقاد می کنیم، ابایی نداشته باشیم که دیگران در جلی از ما انتقاد کنند و بقیناً نمی توان با عصبی شدن و لجاجت و تنگ نظری در برابر انتقاداتی که به ما وارد می شود چنین آموزشی را اجرا نمود.
3- یکی از لوازم مهم برای اصلاح این وضعیت، یادگرفتن نحوه انتقاد است، این که چگونه می توان با بکارگیری ابزار، روشهای مختلف، زمان، مکان و... انتقاد مناسب را وارد نمود خود یک مسئله ی بسیار حیاتی است که باید به آن پرداخته شود. بکارگیری انصاف، ادب، علم و دلسوزی می تواند موجب یک انتقاد مؤثر و کم هزینه گردد.
4- یکی از مسائل مهم در انتقاد این است که افراد و شخصیت ها و مدیران و کارمندان و ارباب رجوع ها فرصتی برای همنشینی و هم اندیشی داشته باشند. در بسیاری از موارد فرصت انتقاد ایجاد نمی شود تا انتقاد صورت گیرد، برای انجام فرایند انتقاد، باید فرصتی برای سلام و احوال پرسی و مقدمه چینی و دعوت به انتقاد شدن و انتقاد شدن ایجاد نمود تا نطق سایرین به انتقاد و پیشنهاد باز شود. پس مدیرانی که با کارمندان یا ارباب رجوع خود همنشینی یا همکلامی ندارند، منتظر انتقادات سازنده و اصلاح امور هم نمی توانند باشند.
5- انتقاد یک فرایند مقدس است، اگر انتقاد را همان نهی از منکر بدانیم و پیشنهاد را همان امر به معروف، خواهیم دید که انتقادات و پیشنهادهایی که در راستای بهبود امور دنیوی یا اخروی صورت می گیرند همگی از شعائرالله هستند و دارای ثواب. پس باید برای منتقد و انتقاد تقدس و احترام قائل بود، نه این که منتقد را برانیم و انتقاد را به دیوار بکوبیم.
6- تمام رسانه ها، جلسات، همایش ها باید بخشی مختص انتقاد داشته باشند. باید این وقت تعریف شود و واقعاً به آن پایبند بود. این که در پایان همایش ها یا جلسات مهم، بخش کوچکی به نام پرسش و پاسخ تعریف کنند و آنهم به صورت گزینشی چند سوال مطرح گردد و همان هم به دلیل تنگی وقت پاسخ گویی نشود و یا اصلاً وقت پرسش و پاسخ حذف شود، هرگز موجب تحولی در بحث انتقاد نخواهد شد، تا وقتی که منتقد را بعداً فرا بخوانند و گوشش را بپیچند، چه انتظاری می توان داشت جز این که انتقادات به صورت پچ پچ و غیر سازنده، موجب شبهه سازی، اختلاف افکنی، سستی اعتقادات و تضعیف روحیه انقلابی گری شود.
7- تمام آنچه که گفتم دلیل نمی شود که دلسوزان از انتقاد کردن بترسند، اعتقاد راسخم این است که انتقاد درستی که به شیوه درست انجام می شود معمولاً مؤثر و کم هزینه است و به همین دلیل خودم به اصل انتقاد کردن و استقبال از آن در زندگی ام پایبندم، اعتقاد راسخ دارم که اگر به خاطر یک انتقاد دلسوزانه و خیرخواهانه در حق انقلاب و مردم آسیبی به من وارد شود، جای دوری نرفته است و در این راه برخدا توکل کرده و مسلح به سلاح انصاف و ادب همچنان به انتقاد خواهم پرداخت و البته ازانتقادشدن هم استقبال می کنم، و از خداوند نیز باید در این کار یاری می جویم.
8- اگر چه عبارتی به نام انتقادمخرب وجود دارد ولی باید دانست که تا انتقاد شنیده نشود مخرب و یا سازنده بودن آن معمولاً قابل تشخیص نیست، پس نباید از ترس ضررهای کم انتقاد مخرب از منافع عظیم انتقاد سازنده محروم ماند. 
9- تحقق یک جامعه ی انتقاد پذیر به یک چیز دیگر نیز نیاز اساسی دارد و آن عذرخواهی و عذرپذیری است، اگر کسی از عذرخواهی وحشت داشته باشد، ناگزیر از انتقاد پذیری نیز می هراسد و اگر کسی اهل عذرپذیری نباشد حق انتقاد ندارد و طرف مقابل نیز از انتقاد وی استقبال نمی کند. برای این که فضای انتقادگری و انتقادپذیری محقق شود باید جزء لاینفک آن یعنی فرهنگ عذرخواهی و عذرپذیری را نیز ارتقا داد. 

مطالب مرتبط:
چگونه راحت و مؤثر انتقاد کنیم؟
عذرنخواهی و عذرنپذیری، مادر گناهان ما
عزیزانتان را در موقعیت پوزش خواهی قرار ندهید

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

91/2/24
9:43 ع


امروز یک وبلاگ تخصص
ی را که 3 سال با گمنامی می گرداندم، تعطیل کردم. وبلاگی که بارها و بارها تا نیمه های شب مثل کودکم تروخشکش کردم، وبلاگی که در خدمت حفظ سلامتی کارگران بود. وبلاگم اگر چه بیشتر حاوی انتقاد بود تا تشکر، ولی هم تشکرهم داشت و هم انتقادهایش همواره با ارائه ی پیشنهاد بود. از این وبلاگ هرگز استفاده ی شخصی نکردم، با آن که بارها و بارها می توانستم از حق ضایع شده ام در آن وبلاگ دفاع کنم ولی حیفم آمد که هدف مقدسم را فدای مسائل شخصی ام بکنم.
بارها دیدم که در رفتار مسئولانی که این وبلاگ در حوزه ی وظایفشان بود، تأثیر گذار بوده ام و این تأثیر را با صدور دستورالعمل ها  و آیین نامه های جدید مشاهده می کردم، خودشان می گفتند که اول هر صبح این وبلاگ را می خوانند و البته من منکر وبلاگم می شدم چرا که همین تأثیر گذاری برایم کافی بود و البته پذیرش این مسئله هم برای من معذوریت ایجاد می کرد و هم برای مافوقانم مسئولیت، مستنداً می دانستم که این پیشنهادها را بعضاً، بعضی دیگر به نام خودشان ثبت و تبدیل به جایزه کرده اند.
این که انسان برای این که مفید باشد زندگی کند، جزئی از آمالم است و و اقعاً، بدون آن احساس پوچی می کنم، مفید بودن را البته در غنای مالی بدون غنای روحی دنبال نمی کنم.
از 3 سال عمر وبلاگم، حدود 2 سالش را با گمنامی مدیریت کردم و کم کم به دلایلی که بعضاً از اشتباه خودم بود و بعضاً نیز به خاطر نوع نگارشم مشخص بود، لو رفتم و اگر چه به خاطر این که بتوانم به کارم ادامه بدهم، بازهم تکذیبش می نمودم. اما چه سود؟! که کم کم شک ها به یقین تبدیل شد و کم کم هشدارها و تذکرات شروع شد و به همه چیزم گیردادند تا جایی که این محدودیت ها حتی نام وبلاگ و تبادل لینک ها و مطالبم را در برگرفت.
اولین تذکر را با اتهام به ضدانقلاب بودن قورت دادم و سپس آن قدر گلایه ها و تذکرات بالا و بالا رفت که کم کم از سطح مدیر کل وزارتخانه به سطح معاون وزیر رسید و پس از چند کارت زرد از معاون وزیر که دست به دست به دستم می رسید، با خود گفتم که: آقاجان!! چه کاری است؟! می خواهی به مسئولانت کمک کنی تا بهتر تصمیم بگیرند و برنامه ریزی کنند و حال این که ایشان حتی نمی خواهند سر به تنت باشد!!! مرد ناحسابی! بی خیال شو! مثل خیلی های دیگر باش! دلسوزی و تخصصت را بگذار لب کوزه و آبش را بخور!
اکنون که این مطلب را می نویسم یاد آن نوشته ام افتادم که اخیراً و احتمالا در شرایط توهم! در همین وبلاگ نوشته بودم در باب این که "چگونه راحت و موثر انتقاد کنیم" و اکنون که سرم به سد مسئولان خورد و خداروشکر که به سنگ وجدان نخورده است، به خودم می گویم که غلط می کنی که در کار مسئولان و بزرگترانت انتقاد می کنی! اصلاً تو که هستی! حالا گیرم معاون وزیر و به پایینش همه هم تورا بشناسند خب که چه؟! گیرم آثار مفت و مجانیت، منتج به چند آیین نامه ی نان و آب دار برای همکاران ستادیت شده باشد، گیرم نفر اول آزمون برتر علمی بین تمام همکارانت در کشور شده باشی، گیرم هر سال یک تشویقی به جای چند تشویقی از وزارتخانه برایت نوشته باشند، گیرم تورا با ارزنده بودن پیشنهادهایت بشناسند، خب که چه؟! چه فایده وقتی که تیغ در گلویی و خار در چشم؟! دیدم که بهتر است تا به اتهام ضدانقلاب بودن سرمان بالای دار نرفته و مثل آن کاریکاتوریست بدبخت که به شلاق محکوم شد، محاکمه نشده ایم، خودمان کرکره ی وبلاگمان را پایین بکشیم و در آنی بغض درگلو و نم درچشم، وبلاگ سه ساله ام را با تمام اخبار و نظرسنجی و تحلیل هایش برای همیشه قربانی کردم، صدقه سر مدیران چند رده بالاترمان! قبل از این که این بندگان شجاع خدا! به خاطر گناهان یک کارمند عاصی، در خشم معاون محترم وزیر گرفتار آیند.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

90/12/28
9:43 ص


در فرهنگ عمومی جامعه متأسفانه شاهدیدم که عذرخواهی به عنوان یک سرشکستگی تلقی شده و بعضاً حتی از خود خطا زشت تر شمرده می شود، به احتمال بسیار زیاد همه ی ما با این مشکل بیگانه نیستیم و آن را چه در خودمان و چه در اطرافیان مان بسیار دیده ایم. متأسفانه این فرهنگ مذموم از کودکی در خانواده ها برای فرزندان نهادینه می شود و همچنان در اجتماع تشدید شده و تا کهنسالی ادامه می یابد.
چه زن و شوهر هایی که زندگی مشترک خود را فقط به خاطر این که نمی خواستند هیچ گاه عذرخواهی کنند، کارشان به جدایی کشیده است و چه سیاسیونی که به خاطر عدم عذرخواهی بابت اشتباهات خود مطرود مردم خود شده اند و از سویی می بینیم که در آن سوی دنیا سیاسیون به خاطر خطاهای خود از مردمشان عذر می خواهند و مردم شان نیز نه تنها عذرخواهی ها را قبول می کنند، بلکه دوباره به آن مسئول اعتماد می کنند و حتی از او حمایت کرده و به او رأی می دهند.
مسئولان شرکت معتبر سونی در حال عذرخواهی از مشتریانعذر خواهی مسئول تویوتا از مشتریان
عذر خواهی در کشور ما به یک منکر مبدل شده است و آن را با کلماتی مانند غلط کردن و ... خوردن تشبیه می کنند و حال این که همین کلمات نیز موجب تقبیح عمل انسانی عذرخواهی می گردند.
اگر بخواهیم عذرخواهی را در فرهنگ اسلامی بیابیم می توانیم در فرهنگ حلالیت گرفتن طلب کنیم چرا که اسلام بسیار به این مسئله تأکید کرده است تا اگر کسی ظلمی در حق کسی انجام داد، حتماً در همین دنیا آن را با رفتار و گفتار خود جبران کند و از سویی نیز پذیرش عذر برادر دینی به عنوان یک مسئله ی موکد و اخلاقی مورد سفارش قرار گرفته شده است؛ اما عجب از مسلمانی ما که به راحتی دست و قلم و زبان و چشم و ابرو و گوش را در ظلم کردن و اذیت دیگران آزاد و وحشی گذاشته ایم و شب بدون هرگونه ناراحتی وجدان سر بر بالین گذاشته و احساس مان نیز بسان بی گناهی نوزاد تازه متولد شده است.
بسیاری از ما عادت کرده ایم که دوستان و غیر دوستان را برنجانیم، بگزیم، طعنه بزنیم، بچزانیم، بسوزانیم، لجن مال کنیم و بعدهم تک تک این عبارات و افعال را با افتخار نقل کنیم و لذت ببریم؛ باور کنید این مسئله در بین جامعه ی ما بسیار نهادینه شده است، حال شما بگویید کسی که این گونه از هتک حرمت دیگران لذت می برد اصلاً قادر به عذرخواهی از دیگران می تواند باشد؟! اصلاً رویش می شود که عذر بخواهد؟! او از عذر خواهی می ترسد چرا که با آن کارهایی که کرده است می ترسد نکند عذرخواهیش پذیرفته نشده و عذر خواهیش به مثابه غلط کردن و ترسیدن تعبیر و تفسیر شود.
چه بسا گناهانی که به واسطه ی عدم علاقه به عذرخواهی انجام می شود، چه بسیار است زمانی که ما برای عذرخواهی نکردن، لجاجت می ورزیم، توجیه می کنیم، به سفسطه پناه می بریم، به دروغ متوسل می شویم و حتی برای کوچک جلوه دادن اشتباهات مان، غیبت و تهمت به دیگران را وسیله قرار دهیم. آری با این نگاه می بینیم که عذرخواهی نکردن از اشتباه می تواند به عنوان مادر گناهان مختلف تلقی شود.
از سویی در برابر عذرخواهی، میزان عذر پذیری جامعه نیز در رواج این فرهنگ بسیار موثر است، این که عذرخواهی به راحتی پذیرفته نشود و یا فعل عذرخواهی به عنوان ابزاری بر علیه عذرخواه استفاده شود یقیناً از عوامل مهم در رکود عذرخواهی است. عذر پذیری می تواند آن قدر بزرگوارانه انجام شود که عذرخواه نه تنها از آن فرار نکند، بلکه با آن احساس سبکی و آرامش پیدا کند. عذرپذیری سریع در برابر کمترین میزان عذرخواهی می تواند موجب شود تا رفاقت ها بیشتر و دوستی ها صمیمی تر و عذرخواهی ها نیز زودتر انجام شود.
یکی از نام های زیبای خداوند منان که در فرازهای آخر دعای زیبای کمیل، او را به آن نام می خوانیم تا از ما راضی شود، "سریع الرضا" است و این عبارت یعنی خداوند منان بسیار سریع راضی می شود و ای کاش ما نیز بتوانیم این صفت الهی را در خودمان متبلور سازیم و حتی بدون دیدن و شنیدن عذرخواهی افراد، آن ها را ببخشیم و ای کاش همان طور که از سایرین توقع عذرخواهی داریم خودمان نیز در عذرخواهی و حلالیت طلبی پیشگام بودیم و نمی گذاشتیم خطاها و گناهانمان در دنیای دیگر تسویه شوند.
حتماً شنیده ایم که اگر می خواهید خداوند شما را ببخشد، شما نیز مردم را ببخشید و چه خوب است خود را محتاج ببخشش خدا بدانیم و برایش به راحتی ببخشیم.

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، درصورت تمایل به  صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.


nazokbin

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
عاشق آسمونی یا صاحب الزمان (عج) بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا در سایه سار ولایت پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) من وآینده من سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود کانون فرهنگی شهدا پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه