94/12/7
7:44 ع
بعد از این که انتقادات به لیست غیراقتصاددان و اهداف غیراقتصادی اصلاح طلبان بالا گرفت، اصلاح طلبان در یک فرار به جلو مدعی شدند که از لحاظ عملکرد اقتصادی، اصولگرایان هیچ عملکرد قابل دفاعی ندارند که این ادعا از طریق مقایسه عملکردی دولت های مختلف پس از دوره جنگ بررسی می شود:
1- دولت های سازندگی به جریان کارگزاران و سرمایه داری تعلق داشت که اساساً دنبال توسعه بودند در حدی که اذعان می کردند «بدیهی است که در توسعه برخی فقرا نیز زیر چرخهای توسعه له شوند» و یا می دیدیم که دولت سازندگی اگر چه تلاش زیادی برای توسعه زیرساخت ها نمود ولی نه تنها توسعه اش عادلانه نبود بلکه پایدار هم نبود چرا که توسعه ای که به محیط زیست نگاهی نداشته باشد اساسا یک توسعه پایدار نیست که نمونه اش را در حجم زیاد سدهایی که در این دولت ساخته یا اجرایی یا طراحی شد می توان مشاهده نمود. از دیگر خدشه های مهمی که دولت های سازندگی به اقتصاد کشور وارد کردند مواجهه با فرهنگ مدیریت جهادی و پاکدستی بود، به نحوی که دولت معتقد بود «اگر در طرح هایش بعضاً رقم هایی هم ریخت و پاش گردد و یاپاداش های کلان اقتصادی توزیع شد» کاملاً طبیعی است. فرهنگ مدیریت در دولت های سازندگی و مدل توسعه ای که در این دولت انجام شد نه تنها برای 8 سال سازندگی بلکه برای سایر دوران ها نیز رسوب کرد و البته این به غیر از رکورد تورم است که در دولت های سازندگی با نرخ تورم نزدیک به 50 درصدی ثبت شد.
2- در دولت های اصلاحات بعضاً تکانه هایی مثل کاهش شدید قیمت نفت داشتیم که البته حامیان اصلاحات همیشه از آن به عنوان یک افتخار یاد میکنند و مدیریت اقتصادی دولت در آن شرایط به خصوص درباره کنترل نرخ تورم تحسین می کنند که البته باید مدیریت بانکی و پولی در دولت های اصلاحات را هنر دکتر مظاهری و تیمشان دانست اما به غیر از تورم، عملکرد دولت های اصلاحات چه وجه تمایزی داشت؟! نگاهی به تیم اقتصادی دولت های اصلاحات و سازندگی نشان می دهد که این دولت از لحاظ اقتصادی ادامه همان دولت است لیکن با رویکرد خصوصی سازی، خصوصی سازی هایی که منشأ مفاسد زیادی برای کشور گردید. خصوصی سازی هایی که به زعم بسیاری از کارشناسان وقت، حتی قیمت محصولات انبار آن ها نیز دریافت نمی شد و غالب شان نیز با ترک تشریفات صورت گرفت که نمونه اش را در الکتریک گیلان دیدیم که یک کارخانه روپا را به یاران کرباسچی و قبه و فائزه هاشمی و … واگذار کردند و بابت موقعیت عالی این کارخانه در کنار پارک شهر رشت، فوراً کارگران اخراج و ماشین آلات از کارخانه خارج شد و حدود 13 سال طول کشید تا بعد از یک فرایند طولانی، کارگران به حقوق شان و نه شغل شان، برسند. البته تیم هاشمی فقط در خصوصی سازی ها به جان منافع ملی نیفتادند بلکه در قراردادهای نفتی نیز به مانند اختاپوس بر این فرایند چنبره زدند و امثال مهدی هاشمی و عباس یزدان پناه و ترقی جاه و …. که از مدیران نفتی آقای زنگنه بودند، بابت این قراردادهای کلان و مهم و بلند مدت، با رشوه هایی که گرفتند منافع ملی را لگد مال کردند، مفاسدی که به خاطر اعمال نفوذ و فشار جریان هاشمی، رسیدگی به آنها سال های سال طول کشید و هنوز کشور با عواقب شان دست و پنجه نرم می کند به نحوی که خسارتی که از یک فقره کرسنت به کشور وارد شد از مجموع تمام مفاسد تاریخ ایران در دولت های قبل و بعد، بیشتر است. از نقاط کلیدی در دولت اصلاحات اتفاق اشتباهی بود که در خریداری تجهیزات آلوده هسته ای صورت گرفت و شخص حسن روحانی در برنامه تلویزیونی به آن اشتباه اعتراف کرد و آن را عامل آغاز فشارهای هسته ای بر ایران معرفی کرد امری که به پذیرش تعلیق های گسترده هسته ای به منظور اعتماد سازی و تحریم های سخت در دولت های بعد ختم شد. با توجه به این که این مطلب در خصوص عملکرد اقتصادی است به شرایط سیاسی دولت های اصلاحات و تنش های متعددی که دامن جامعه را می گرفت ورود نمی کنیم.
3- دولت های احمدی نژاد یا به اصطلاح عدالت محور که هرچند با یک رئیس جمهور فعال بودند، اما به دلیل تغییر بنیادین در لیست اعضای هیأت دولت و حتی رویکردها و رفتارهای آن، به سختی می توان این دو دولت را در یک تقسیم بندی قرار داد که به همین منظور این دو دولت را مجزا مورد واکاوی قرار می دهیم:
1-3 دولت نهم در شرایطی شروع به کار کرد که دولت قبل به آژانس هسته ای نامه نوشته بود تا تعلیق های هسته ای را به دلیل بدعهدی طرف مقابل پایان بخشد و عملاً با رفع تعلیق این تأسیسیات، عملاً قطعنامه روی قعطنامه علیه ایران تصویب کردند و فشارهای سنگینی بر کشور وارد کردند ولی با مقاومت جانانه مردم و دولت انقلابی نهم، گروه 5+1 و آژانس مجبور شدند بعد از حدود 3 سال ترک میز مذاکره، بدون این که به شرط شان در خصوص تعلیق مجدد جامه عمل بپوشانند به میز مذاکره بازگردند، و ایران در این دولت بیش از یکسال مذاکره هسته ای انجام داد در حالی که پیشرفت های هسته ای روز افزون هم وجود داشت. در طول 4 سال دولت نهم اقتصاد کشور علی رغم فشارهای جانبی و امتیازهای سیاسی بین المللی که در زمینه مذاکره بدون پیش شرط اخذ کرد شرایط قابل قبولی داشت، عملاً آمارهای اقتصادی کشور و درکی که خود مردم از شرایط اقتصادی در دولت نهم در زمینه اشتغال، تورم و عدالت داشتند بهبود یافت در حالی که دولت با سیل جوانان بیکار و بی خانه متولد دهه شست نیز مواجه شده بود که باید برای ایشان اشتغال و مسکن فراهم می کرد و با این وجود این دولت، عدالت محورترین دولت معاصر بود و آمارهای رسمی در خصوص ضریب جینی نیز به این مسئله گواهی می دهد. این دولت توانست میانگین سرعت پروژه های عمرانی را چند سال پایین بیاورد و نقش به سزایی در آبادانی کل کشور، تمرکز زدایی، کنترل تورم، افزایش اشتغال و در عین حال نیز رشدهای چشمگیری در امور هسته ای، فضایی، نانو، علمی، ورزشی و … ایجاد نماید و در عین حال نیز بی شک کمترین مفاسد کلان اقتصادی را در دولت نهم داشته باشد.
2-3 دولت دهم، دولتی بود که به تدریج دچار تغییرات آشکار شد، این تغییرات از انتخاب معاون اول پرحاشیه ای مثل مشایی به جای دکتر داوودی ولایت مدار شروع شد و با کنار گذاشتن دولتمردان ولایت مداری مانند لنکرانی، صفار، فتاح، متکی و… تلاش برای برکناری مصلحی ادامه یافت، دولتی که به لحاظ عملکرد اقتصادی، رفتار فرهنگی و ادبیات به تدریج مورد انتقاد خود اصولگرایان قرار گرفت. دولت دهم با یک عارضه دیگری نیز همراه شد که واقعاً جدید بود و آن جنگ اقتصادی بود که در حمایت از فتنه 88 با توقف 14 ماهه مذاکرات هسته ای و تلاش فراوان برای تحریم های گسترده به بهانه همان اشتباهی که در سال 82 رخ داده بود، با حمایت مزدوران داخلی که رسماً به دشمن گرا دادند ادامه یافت و نهایتاً دولتی که از اصولگرایان دور شده بود و با تحریم های بانکی و نفتی و کاش درآمد ارزی مواجه شده بود نتوانست ادامه مناسبی برای دولت نهم در دولت دهم ایجاد نماید. تعداد استیضاح ها و سوالات و پیگیری های برخی نمایندگان اصولگرا در مورد اشخاصی مانند محمد رضا رحیمی، مرتضوی، کردان، مشایی و … اینقدر زیاد بود که نه اجازه وکیل الدوله خواندن مجلس اصولگرا را به کسی می دهد و نه اجازه اصولگرا خواندن دولتی را که بعضاً به دام حاشیه سازی ها افتاد و با تعلل ها و سوءمدیریت های بانکی، نتوانست با حسن ختامی بهتر از نرخ تورمی 37 درصدی کارش را پایان دهد و با این وجود نباید غیر منصفانه از کنار برخی رفتارهای عدالت جویانه دولت دهم مانند ادامه مسکن مهر، هدفمندی یارانه ها، سهام عدالت، تمرکز زدایی و … نیز گذشت هرچند بعضاً تعدد طرح ها با کاهش درآمد ارزی انتهایی دولت همراه و موجب توقف شان گردید.
4- دولت یازدهم دولتی است که با شعار رفع تحریم به عنوان کلید حل مسائل اقتصادی کشور و با رأیی شکننده و یک ائتلاف و بازگرداندن حلقه بسته مدیران سالخورده، بر سرکار آمد و با همین هدف و با اخذ مجوز نرمش قهرمانانه شروع به مذاکرات فشرده نمود و در همان ابتدا یک سری توقف های هسته ای را به عنوان حسن نیت و بدون مابه ازای خارجی انجام داد، نکته برجسته دولت یازدهم این بود که اکثر وزرای این دولت صراحتاً از انتظار خود برای رفع مسئله هسته ای و تحریم سخن می گفتند و عملاً دست به اجرای کارهای زیربنایی نمی زدند، بزرگترین نکته اقتصادی دولت یازدهم این بود که توانست با افزایش نرخ سود بانکی، نرخ تورم را به روند کاهشی مواجه کند که البته نکته مثبتی بود اما متناسب با کاهش نرخ تورم، حاضر به کاهش نرخ سود نشد و از این نقطه عطف به بعد، کاهش نرخ تورم به تشدید رکود دامن زد و عملاً کشور دچار رکود سهمگینی شد که موجب نامه نگاری 4 وزیر دولت به رئیس جمهور و هشدار بابت بحران رکود گردید. از سوی دیگر آمارها نشان می دهد که دولت برخلاف انتقادهایی که به دولت دهم داشته، خودش نیز درافزایش نقدینگی بد عمل کرده است هرچند این نقدینگی هنوز فرصت بروز به صورت تورم را به دلیل رکود سنگین پیدا نکرده است اما حتی کارشناسان حامی دولت نیز از نزدیک بودن جهش فنر تورمی خبر می دهند که این مسئله در کنار رکودی که وجود دارد شرایط اقتصادی کشور را به شدت دچار چالش می نماید. در کنار رکود و تورمی که قطعاً در انتظار کشور است، شاهدیم که خالص اشتغال کشور هم منفی هست و به قول دکتر احمد توکلی روزانه بیش از 5000 نفر نیز به خیل بیکاران افزوده می شود و همه اینها در کنار عدم بهبود هدفمندی یارانه ها و حتی حذف سهمیه بندی سوخت که مانع استفاده بیشتر متمولین از یارانه سوخت بود نیز تعطیل شد و طرح هایی مثل مسکن مهر که در راستای کمک به عدالت اجتماعی در جهت خانه دار شدن اقشار ضعیف جامعه آغاز شده بود بدون طرح جایگزینی با مانع تراشی و بی رغبتی دولت مواجه گردید. عملاً دولت یازدهم جز در یک سال اول که توانست تورم را کاهش دهد، در سایر شاخص های اقتصادی اعم از رکود، عدالت اجتماعی، تولید، اشتغال، تحقق اقتصاد مقاومتی و … نتوانسته است عملکرد اقتصادی قابل دفاعی از خود به جای بگذارد به نحوی که بسیاری از حامیان دولت یازدهم نیز خطر یک دوره ای بودن این دولت را گوشزد کرده اند.
مورد آخر: در خصوص دولت های نهم و دهم و درآمد نفتی ایشان که بعضاً در بسیاری از مقایسه ها مورد توجه قرار می گیرد باید به نکته ای توجه کرد که نه نفت در دولت اصلاحات یک قیمت ثابت داشته است نه در دولتهای عدالت و نه در دولت اعتدال، بلکه یک روند داشتند که برای مقایسه آنها هم باید این روند متوسط درآمد مد نظر قرار گیرد و هم ارزش و قدرت خرید این درآمدها، واقعیت این است که متوسط فروش نفت در دولت های عدالت و دولت اعتدال نزدیک به 80 دلار است یعنی اگر یک دولت نفت را با 30 دلار تحویل گرفته و با 110 دلار تحویل داد یکی هم با 110 دلار تحویل گرفته و به 30 دلار رسانده است و در مورد قدرت خرید دلار که امری وابسته به سیاست های اقتصادی دولت آمریکا و شرایط اقتصادی جهان است باید گفت که طبق جدولی که در این لینک موجود است، میزان ارزش درآمد نفتی دو دولت اصلاحات و دو دولت عدالت نیز باهم مساوی و معادل است.
94/12/7
7:42 ع
وقتی جریان منتقد و مخالف باهمدیگر بر یک لیست خاص تمرکز کرده اند تا موجب هم افزایی شان در برابر تشتت نیروهای ارزشی و انقلابی گردند، چاره ای نیست مگر این که خود نیروهای ارزشی با وحدت و ائتلاف مانع تشتت و پخش شدن و کوچک شدن آراء گردند و این در حالی است که حتی ممکن است هرکدام از این جریان ها و هرکدام از افراد انقلابی تمایل داشته باشند به شخصیت هایی که شخصاً اصلح می دانند رأی دهند ولی عواقب این کار با توجه به طرح و نقشه ای که دشمنان به آن چشم امید بسته اند، یقیناً به ضرر کلیت جریان ارزشی و انقلابی است و در چنین شرایطی نمی توان حفظ اوجب واجبات را فدای هیچ واجب و مستحب دیگری نمود
در کنار اقتضائات جریانات بیرونی، یک سری عوامل داخلی نیز در جریان ارزشی و انقلابی عینیت یافته است که امکان ائتلاف و رأی دادن براساس لیست ائتلافی را به مراتب نسبت به انتخابات های این چند ساله میسورتر کرده است و آن ناشی از شناسایی و طرد برخی از عناصر وحدت شکن در جریانات انقلابی است که اگر چه این مسئله با هزینه های سنگین در انتخابات 92 و در رخدادهای این یک ساله در خصوص برجام و مانع تراشی ها در نظارت مجلس بردولت صورت گرفت، ولی بالاخره غنیمتی است که باید آن را پاس داشت. همه آن هایی که در مسائل سیاسی غور دارند به گواهی برخی از نزدیکان روحانی و هاشمی و ناطق متوجه شدند که نقش ولایتی در انتخابات 92 بهم زدن اتحاد اصولگرایان با یک ائتلاف ساختگی و دروغین بود که همان سناریو از ماه ها قبل از انتخابات های 94 برای علی لاریجانی هم نوشته شده بود که البته با توجه به شناختی که جریان اصولگرا و ارزشی از این عناصر پیدا کردند، این مسئله محقق نشد و علی لاریجانی نتوانست همان نقش و نقشه علی اکبر ولایتی را در انتخابات 94 پیاده کند چرا که به رغم تلاش های وی، ائتلافی بدون حضور او شکل گرفت که تا این لحظه جریانات متعدد اصولگرایی و دلسوزان انقلاب به آن پایبند بوده اند و حتی نامزدهایی نیز که از روی تکلیف و دلسوزی برای انقلاب در صحنه آمده بودند نیز، به احترام لیست ائتلاف اصولگرایان و به حرمت حفظ نظام به عنوان اوجب واجبات، مخلصانه و بدون سهم خواهی، تکلیف خود را در کناره گیری می بینند.
شاید رأی دادن براساس لیست های ائتلافی جریانات انقلابی از سوی برخی افراد مذهبی محل تردید باشد ولی همان طوری که مقام معظم رهبری قبلاً هم در اکثر انتخابات های گذشته، معرفی نامزد از سوی افراد و جریان های مورد اعتماد و رأی دادن به ایشان را مجاز و حتی توصیه نموده بودند و به خصوص با توجه به این که امسال هم از استفاده خودشان به لیست های افراد و جریان های قابل اعتماد صحبت کردند، می توان با جرأت گفت که رأی دادن بر اساس لیستی که از سوی ائتلاف چند گروه از نیروهای انقلابی و ارزشی منتشر شده است هم مبنای شرعی و هم مبنای عقلی دارد.
94/12/3
8:31 ص
اگر چه با توجه به تعداد انتخابات و عمر انقلاب، به صورت متوسط در هر سال یک انتخابات برگزار شده است، ولی تاکنون هیچ انتخاباتی بی اهمیت قلمداد نشده است و هر انتخاباتی از اهمیت و حساسیت خاص خودش برخوردار بوده است.
انتخابات از نظر مردم همواره مهم بوده است چون می تواند سرنوشت یک ملت را تغییر دهد ولی همین انتخابات ها از سوی کشورهای مخالف جمهوری اسلامی ایران هم مهم است چرا که سال هاست که از انتخابات های کشورهایی که با حکومت شان مشکل دارند به عنوان بستری برای ناامیدی مردم، تحریم انتخابات، تحریک مردم به اعتراض و آشوب، تضعیف حکومت، ایجاد فتنه و حتی براندازی استفاده می کنند و جالب این است که از تمام این روش ها در طول تاریخ انقلاب، انجام شده است و البته همه این روش ها تاکنون به رغم خسارت هایی که بعضاً برای کشور و مردم ایجاد کرده اند، به شکست انجامیده اند و از این لحاظ، امسال شاهد طرح جدیدی برای انتخابات های 94 هستیم.
در دو انتخابات امسال هم به لحاظ برخی رفتارهای جریان های داخلی و هم برخی رفتارهای دول متخاصم خارجی، مشخصات جدید و خاصی را شاهدیم که برخی از این مشخصات باهم تقارن های منحصر به فردی دارند که نشان از اتاق فکرهای واحد و یا قرابت های فکری خیلی نزدیک دارند که این شرایط خاص می تواند اقتضائات ویژه ای را نیز رقم بزند که برای شناخت صحنه، لازم است ابتدا متوجه حساسیت مسئله و طرح و نقشه های امروز دشمن باشیم، حساسیت انتخابات های 94 از چند لحاظ ویژه است:
با توجه به شرایطی که شمرده شد، انتخابات های 94 می توانند نقش تعیین کننده و بسزایی در مسائل ایران، منطقه و جهان داشته باشد و یقیناً به همین دلیل است که کشورهایی که دنبال اجرای نقشه خاورمیانه جدید و بهم زدن توازن قوا در منطقه هستند نیز نتوانستند از دخالت علنی در این انتخابات پرهیز کنند که همه این حساسیت ها و ویژگی ها، اقتضائاتی را رقم می زند که در مطالب بعدی به آن ها خواهیم پرداخت.
این مطلب در بولتن نیوز منتشر شد.
94/12/3
8:19 ص
نیلی مشاور اقتصادی رئیس جمهور در خصوص برجام 2 مصاحبه ای با ایرنا انجام داده است که در روزنامه ایران نیز منتشر گردید که پس از ذکر هر بند از این مصاحبه، حاشیه ای بر آن تقدیم می گردد:
ایرنا: به گفته نیلی «هیچ کشوری نمی تواند به توسعه دست پیدا کند مگر اینکه در خصوص چگونگی دستیابی به توسعه به جمع بندی برسد. مسأله ای هم که تحت عنوان برجام داخلی و در کلام رئیس جمهوری به عنوان برجام 2 مطرح شده است از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. بعداز برجام یک سری محدودیت هایی که بر اقتصاد کشور تحمیل شده بود، برداشته شده است و فرض کلی بر این است که می خواهیم از این فضای ایجاد شده بعد از رفع محدودیت ها استفاده کنیم. اگر در مورد نحوه استفاده از این گشایش ها در طرف ما اجماع و وفاق نباشد ممکن است که برد ما تحقق پیدا نکند. نیلی تأکید کرد: ما در مسیر ایجاد وفاق خود به خود با دو سؤال خیلی مهم مواجه می شویم. سؤال اول این است که چه مدلی از تعامل با دنیا می خواهیم داشته باشیم و در انتخاب این مدل تعامل با دنیا معیارهایی داریم؟ آیا در خصوص مدل تعامل با دنیا باید اجماع وجود داشته باشد و به یک وفاق برسیم یا اینکه وجود اختلاف ها در این مسیر را باید تحمل و قبول کنیم؟»
نازکبین: در مورد نحوه استفاده از گشایش های رفع تحریم، مقام معظم رهبری مسائلی را بارها مورد تصریح قرار داده اند، ایشان قبلاً بارها بیان کردند که چه برجام باشد و چه نباشد، چه تحریم باشدو چه نباشد ساختار اقتصادی باید براساس ساختار اقتصاد مقاومتی و به صورت درون زا و برون نگر باشد تا موجب ثبات اقتصاد داخلی در برابر تکانه های عادی و یا خصمانه خارجی باشد به خصوص که توقف تحریم ها از نوع تعلیق و آن هم از نوع قابل جایگزینی با تحریم های غیرهسته ای تنظیم شده است که اصول کلی این اقتصاد نیز تدوین و پس از امضای رهبری ابلاغ گردیده است، ولی به نظر می رسد با توجه به نظرات مشاورانی مانند سریع القلم که اظهاراتش اخیرا در صحبت های رئیس جمهور هم تکرار شد، آرمان هایی مانند استقلال و خودکفایی مسائلی بی اهمیت و حتی اشتباه تعریف می گردند. مدلی که مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار انقلاب برای اقتصاد کشور تعریف کرده اند یک اقتصاد مصرف کننده، رفاه طلب، تسلیم پذیر و متکی به واردات نیست بلکه متکی بر توان داخلی، اصلاح الگوی مصرف، تقویت زیرساخت ها، ارتقای تکنولوژی و تولید، همچنین پرهیز از واردات کالاهای مصرفی و لوکس با هدف تغییر سبک زندگی ایرانی اسلامی است؛ به نظر می رسد دولت در درک و پذیرش این مدل دچار تردید و تعلل است و می خواهد مدل اقتصادی مد نظرش که در ایجاد روابط آزاد تجاری و سود محور با دیگران تعریف می شود را دنبال کند که اخیرا رئیس جمهور همین مضمون را با این ادبیات بیان کرد که «چرا وقتی می توان چیزی را به راحتی خرید آن را به 10 برابر قیمت باید تولید کنیم؟!»، تفکری که در دولت اصلاحات نیز موجب متوقف شدن توسعه پالایشگاه های بنزین شد تا دودش بعدها در چشم اقتصاد کشور و مردم برود.
ایرنا: نیلی گفت: «سؤال دوم هم به این بر می گردد که در داخل چه عواملی باید فعال شود؟ آیا اصولاً بین استفاده از ظرفیت های داخلی و تعامل با دنیا نسبتی برقرار است یا نه. اینها آیا مکمل همدیگر هستند؟ جایگزین همدیگر هستند؟ چه نسبتی بین این دو برقرار است؟»
نازکبین: بدیهی است تعامل اقتصادی با دیگران نباید موجب تضعیف توان داخلی گردد بلکه دقیقاً برعکس باید از تعاملات خارجی به عنوان ابزاری برای استفاده از ظرفیت های داخلی استفاده کرد ولی اگر این تعاملات موجب تضعیف توان داخلی گردند یقیناً نه تنها مفید نخواهند بود بلکه هرچند به ظاهر سودآور باشند ولی در میان مدت و بلندمدت به ضرر کشور و حتی خطرناک خواهند بود. این موارد آنطوری که آقای نیلی نشان میدهد پیچیده نیستند که نیازی به چانه زنی در سطح کلان کشور باشد بلکه باید مقدمات تحقق این مسئله بیش از همه باید از سوی دولت در اجرا و یا در ارائه لوایح متناسب به مجلس محقق گردد.
ایرنا: وی در پاسخ به اینکه وفاق در چه حوزه ای مدنظر است می گوید: «تأکید بنده روی اقتصاد است. به خاطر اینکه بنده معتقدم مهم ترین مسأله کنونی مسأله اقتصادی است. شاید اگر معیار اقتصاد را رها کنیم، رسیدن به وفاق کار بسیار سختی باشد. با معیار اقتصادی راحت تر می توان به نتیجه رسید.»
نازکبین: از این ادبیات مشخص است که متأسفانه همانطوری که برخی دولتمردان، مذاکرات هسته ای را ابزاری برای سایر مناسبات و تعاملات قرار دادند، اکنون نیز می خواهند به بهانه محقق کردن پیش شرط های تحقق آثار وعده شده برجام، بهانه ای برای اهداف سیاسی خود در داخل و تعمیق تعاملات و وابستگی های خارجی اقتصادی و سیاسی قرار دهند.
ایرنا: نیلی می گوید که «اکنون در این بزنگاه تاریخی قرار گرفته ایم. نکته ای که باید تأکید کنم این است که اکنون در جایگاهی قرار گرفته ایم که 10 سال دیگر در مقام بررسی، بسته به تصمیم های امروزمان یا در موقعیت بسیار بهتر از حال حاضر خواهیم بود یا در موقعیت بسیار بدتر از حال حاضر. یعنی این تفاوت بسیار زیاد است. در جایی قرار گرفته ایم که به یکی از این دو مسیر منتهی می شود.»
نازکبین: خواندن این اظهارات دکتر نیلی این سوالات را در ذهن ما متبادل می سازد: آیا برجام ما را به نقطه ای رسانده که 10 سال دیگر یا موقعیت ما را بسیار بهتر و یا بسیار بدتر می کند؟! آیا این نقطه قوت برجام است؟! آیا برجام حتی با فرض این که کاملاً از سوی دو طرف رعایت گردد به مثابه یک قمار است؟! ما قرار بود در بدترن شرایط اگر برجام نقض شد بتوانیم به نقطه قبلی برسیم نه این که شرایطی بسیار بدتر از حال حاضر داشته باشیم!!! به نظر می رسد برخلاف آنچه که دولت تاکنون نشان می داده، برجام به جای که نقطه آغاز رشد اقتصادی باشد به نقطه ای برای چانه زنی و گروکشی و تنش سازی های داخلی بدل گردیده است.
ایرنا: وی در پاسخ به اینکه سطوح گفت وگوهای مورد نظر شما چیست می گوید: «من فکر می کنم این وفاق و تفاهمی که می بایست در سطح نخبگان و در جامعه صورت پذیرد، قسمت ساده ماجراست. تصمیم گیری در یک حیطه گسترده و عالی وجه دیگر ماجراست که هم مهم تر است و هم البته سخت تر.»
نازکبین: آقای نیلی در نهایت برجام 2 را یک تصمیم گیری در حیطه گسترده و عالی و کاری بسیار ساخت و مهم می داند که به فشار نخبگان و جامعه نیازمند است، آنچه که مشخص است، حجم چانه زنی های دولت برای تحقق آنچه که برجام 2 آن را نام نهاده است، با تکیه بر حمایتهای اجتماعی و دربرابر سطوح کلان قوا و نظام در نظر گرفته شده است، امری که به نظر می رسد ناقض آن چیزهایی باشد که قانون اساسی به لحاظ جایگاه قوا، تفکیک قوا، جایگاه نهادهای قانون اساسی، جایگاه ولایت فقیه به عنوان رأس نظام و هماهنگ کننده و حل کننده اختلافات قوا تعیین نموده است. گویا دولت برای رسیدن به اهدافش، به چانه زنی های مردمی و روش های فراقانونی می خواهد دست بزند.
ایرنا: نیلی در پاسخ به چرایی ضرورت کنونی این گفت وگوها می گوید: «نکته اول اینکه ما در یک مورد مهمی مانند برجام تمرین و مشاهده کردیم که می توانیم به نتیجه و جمع بندی برسیم. نکته دوم هم این است که اکنون نسبت به گذشته هزینه وفاق نداشتن مان بسیار بالاست. برای مثال در مقام مقایسه هیچ وقت مشکل بیکاری را به اندازه امروز نداشتیم و اگر از این فرصت تاریخی که برای اشتغال به دست آمده است به درستی استفاده نکنیم، هزینه های جبران ناپذیری برای ما در بر خواهد داشت.»
نازکبین: مقایسه برجام و تلاش برای الگو برداری از آن برای مسائل داخلی کشور از این جهت قیاس مع الفارغ است چرا که در برجام طرف های مقابل با تحریم های غیرقانونی و ظالمانه در حق ملت ما ظلم کرده بودند و این که در کشور ما، قانون اساسی به عنوان میثاق ملی و ولایت فقیه به عنوان رأس نظام و هماهنگ کننده قوا تعریف گردیده است و هر قوه و نهادی باید در مسیر خود حرکت و تکالیف خود را انجام دهند و در برابر قانون مردم و رهبر پاسخ گو باشد و در صورت نیاز به حل اختلاف با سایر قوا می تواند از مقام معظم رهبری برای استفاده از شورای حل اختلاف استمداد کند.
ایرنا: نیلی تأکید می کند که «این مباحث معلوم است که نتیجه اش سیاسی است اما مقدمه و آغاز به کار آن کاملاً اقتصادی است. یعنی از مشکلات اقتصادی نظیر اشتغال شروع می کنیم و به ضرورت رشد می رسیم، از ضرورت رشد به سرمایه گذاری می رسیم و از سرمایه گذاری به منابع خارجی می رسیم و سپس به یک جمع بندی و نتیجه گیری سیاسی می رسیم.»
نازکبین: نیلی برای رسیدن به اهداف سیاسی، مباحث اقتصادی را مقدمه و الزام می داند اما اولاً او توضیح نمی دهد پس چرا قبل از بهبود شرایط اقتصادی، لیست های نامزدهای مورد حمایت دولت و اصلاحات جملگی سیاسی تنظیم شده اند و ثانیاً به نظر می رسد به جای این که برجام اثری مثبت بر اقتصاد گذاشته باشد، تنها به عنوان ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی دولت محسوب شده و با طرح برجام های رنگارنگ … تلاش دارد میوه سیاست را از نمایشی اقتصادی و نه بهبود واقعی اقتصاد برداشت کنند و ثالثاً گویا هنوز دولتی ها برجام را عاملی برای سرمایه گذاری خارجی نمی دانند و حال این که بارها و بارها برجام را عامل سرمایه گذاری خارجی و رشد و اشتغال و حل مشکلات مختلف کشور دانسته بودند و گویا امروز به جای عمل به وعده های برجامی، همه اینها را به برجام 2 که حاصل چانه زنی های سیاسی است منوط کرده اند!
نتیجه این که متأسفانه دولت به جای این که برجام را محملی برای بهبود معیشت مردم و حل مشکلات ایشان قرار داده باشد، آن را محلی برای چانه زنی های سیاسی در سطوح بالای کشور قرار داده است و لیست های انتخاباتی که حامیان دولت تنظیم کرده اند نیز حاکی از چینش مهره های سیاسی برای چنین درگیری هایی است و نه برای به ثمر رساندن میوه های اقتصادی برجام برای ملت.
94/12/3
8:15 ص
از دغدغه هایی که شخصیت های اصلی اصلاح طلبان مطرح می کنند مشخص است که رفع حصر، برجام های مختلف و جلوگیری ازسوال و استیضاح وزراء دغدغه های اصلی اصلاح طلبان هستند، ولی آیا به راستی این موارد دغدغه های اکثر مردم نیز به شمار می آیند؟! آیا رفع حصـر از کسانی که اگر حصر امنیتی شان به بازداشت قضایی و محاکمه و مجازات تبدیل شود، ما حصـلی جز اعدام برای شان نخواهد داشت؟! آیا برجامی که به ازای عقب نشینی های سخت و طولانی هسته ای و بازرسی های گسترده از مراکز مختلف هسته ای، امنیتی و نظامی برای رفع تحریم های بانکـی و نفتی پذیرفتیم، جز حاصل همین فتنه 88 بود که در سال های 89 و 90 به درخواست حامیان فتنه و برای حمایت از ایشان به مثابه جنگ اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران ومردم، کارسازی شد؟! آیا قبح زدایی از قانون شکنی و تطهیر قانون شکنان مهمترین دغدغه مردم است؟! آیا برجام هسته ای به ازبین رفتن رکود، بیکاری و فقـر، همچنین تقویت اقتصاد، تولید و تحقق عدالت اجتماعی ختم شده است که برجام های متعدد داخلی به قیمت چالش، تنش و چانه زنی را در دستور کار قرار داده اند؟! آیا جلوگیری از استیضاح کسانی که دانشگاه را به خانه احزاب و محل تنش و درگیری تبدیل می کنند وموجب کاهش رشد تولید علم می شوند، می تواند بزرگترین هدف یک مجلس باشد؟! آیا تلاش دولت برای کوچ کردن از زمین اقتصاد به زمین سیاست، به کمک نمایندگان غیر اقتصاددان و سیاستزده مطلوب است؟! آیا نمایندگانی که بالاترین هدف شان، ممانعت از سوال و استیضاح و انجام رفع حصر است، وکیل مردم هستند و یا وکیل الدوله و وکیل الفتنه؟!
94/12/3
8:13 ص
باتوجه به اظهارات دکتر عارف که در پاسخ به سؤال خبرنگار درباره چرایی عدم برائت از حمایت های BBC از اصلاح طلبان و لیست انتخاباتی شان گفت: «از چه چیزی اعلام برائت کنیم؟! بیکار نیستم که 24 ساعته از BBC اعلام برائت رسمی کنم، آنها برای ایجاد فتنه و تفرقه این کار را میکنند؛ برای اینکه چهرههای مؤمن، انقلابی و همیشه در صحنه را زیر سؤال ببرند»!!! چند سوال می پرسیم:
1- آیا تاکنون از خود پرسیده اید که چرا BBC و VOA، شبکه های دولتی انگلیس و آمریکا که در دشمنی شان با مردم ایران کسی تردید ندارد، از شما و لیست هایتان 24 ساعته حمایت میکنند؟!
2- آیا آمریکا و انگلیس و رسانه های شان بیکار و بی عقل هستند که هر لحظه نسبت به شما و لیست تان ابراز ارادت میکنند و مفت و مجانی برای شما هزینه صرف میکنند؟! آیا از شما جریان انقلابی تری وجود ندارد که برای خدشه به او، از او الکی حمایت کنند؟!
3- آیا برای ابراز برائت از منتقدان و جریان های داخلی انقلابی و حزب اللهی که مدام ایشان را افراطی و تندرو لقب می دهید بیکار هستید، فقط برای برائت از BBC و VOA دشمنان قسم خورده انقلاب، سرتان شلوغ است؟!
4- چطور برای مسائل خیلی سطحی تر و کم اهمیت تر از سوی امثال کرباسچی و یونسی خیلی سریع واکنش شدید نشان می دهید ولی در برابر مواضع ضدانقلاب که شما را از خود می دانند، اساساً فرصت موضع گیری ندارید؟!
5- آیا حمایت های آمریکا و انگلیس از شخصیت های اصلاح طلبی مانندِ گنجی، سازگارا، مهاجرانی، محسن کدیور، فریبا داوودی مهاجر، فاطمه حقیقت، رجبعلی مزروعی، سروش، علی اصغر رمضانپور، مجتبی واحدی، نیک آهنک کوثر، مسیح علی نژاد و … که منجر به پناهندگی ایشان به دشمن گردید هم برای تفرقه و حمایت از نیروهای انقلابی و همیشه در صحنه بود؟!
6- آیا فکر نمی کنید همین عدم برائت از جریان های ضدانقلاب باعث شده است تا طیف شما ملغمه ای باشد مورد حمایت توأمان آمریکا، انگلیس، اسرائیل، ریگی ها، سعودی ها، رجوی ها، همجنس بازان، ملی مذهبی ها، سلطنت طلبان، آتئیست ها و دگراندیشان؟!
7- آیا نمی دانید یکی از فروع مهم دین در کنار تولی، تبری است؟! آیا این وقت نداشتن برای تبری جستن از دشمنان اسلام چه با فرار از «مرگ بر آمریکا» و چه حتی با فرار اعلام برائت از BBC ، ناشی از ضعف ایمان و انقلابی بودن تان نیست؟!
94/12/3
8:10 ص
باتوجه به حضور آقای علی لاریجانی در ائتلاف اصلاح طلبان، این مطلب در وهله اول خطاب به ایشان و سپس به جریان انقلابی تقدیم می گردد:
آقای علی لاریجانی! ما از همان وقت که مقام معظم رهبری صراحت موضع گیری را مطالبه می کرد، شما را در قامت ساکت فتنه دیدیم، گوش به زنگ بودیم که شما را روزی در لیست اغیار ببینیم و این که امروز به همراه یار غار خود، کاظم جلالی درلیست اصلاح طلبان قرار گرفته اید، برای ما یک غنیمت است چرا که جریان اصولگرایی بالاخره از وجود عناصری که دچار استحاله بودند و نقش نفوذی و مانع وحدت را در این جریان سال ها ایفا می کردند پاک می شود، بالاخره کسانی که خودشان را رفیق اصولگرایان و شریک اصلاح طلبان قرار داده بودند، ماهیت شان هم از طرف اصولگرایان به طرد انجامیده و هم رسماً از سوی اصلاح طلبان به سر لیستی ختم شده است.
ضمناً اخیراً در مصاحبه تان گفته اید که تصویب برجام در 20 دقیقه صورت نگرفته است و کاری 2 ماهه بوده است، اما آنچه که ما به وضوح دیدیم این بود که شما در طول 20 دقیقه، حاصل بررسی دقیق 2 ماهه کمیسیون برجام با حضور مسئولان سابق و حاضر و دانشمندان و کارشناسان دلسوز هسته ای و امنیتی و اقتصادی را به دیوار کوبیدید و با ادعایی که از سوی دفتر رهبری هم تکذیب شد، طرحی را در دقیقه 90 از جیبتان در آوردید و در عرض 20 دقیقه، این طرح را جایگزین برجام کردید و به تصویب رساندید و این همت شما اینقدر بالا بود که جریان های اصلاحات و اعتدال اقرار کردند که هیچ شخصیتی از خودشان قادر به این کار نبود و این هنری بود که تنها از جانب شما با ظاهر اصولگرایی تان برمی آمد.
آقای لاریجانی! اکنون شاید بتوانید کمی از کدورت مان نسبت به خودتان بکاهید، چرا که بالاخره نقاب و پوستین را از رخ و رخت برداشتید و خود واقعی تان را نشان دادید، این که شما با رأیی که از فراکسیون حداکثری اصولگرایان، رئیس مجلس شدید ولی در خدمت جریان مقابل سال ها حرکت کردید، موجب نارضایتی ما بود و گرنه چه اشکالی دارد، شما با برند اصلاح طلبی برای رفع حصر سران فتنه بجوشید؟! و با کت و کلاه بنفش برای اعتدال و تحقق برجام های رنگارنگ شان بکوشید؟!
آقای علی لاریجانی! این چنین است که ما حضور شما و آقای کاظم جلالی در لیست اصلاح طلبان را مایه تبریک به شما و خودمان می دانیم چرا که به نظر ما همانطوری که نفاق دینی از کفر دینی بدتر است، نفاق انقلابی و سیاسی هم از کفر انقلابی یا همان ضد انقلابی بدتر است و به این لحاظ قائلیم که شما بالاخره از نفاق جریانی و سیاسی خلاص شدید و ما هم بدون این که از حضور افرادی مثل شما در جریان اصولگرایی شرمنده باشیم می توانیم خوشحال باشیم، ما امروز از جدا شدن این دندان خراب از جریان اصولگرایی و انقلابی گری ناراحت نیستیم چرا که دردهای زیادی از این دندان در برخورد با جریان انقلابی دیده ایم و امروز می توانیم با رویش های اصیل انقلابی، خلاً این دندان عاریتی را پر کنیم و بیش از همیشه بدون عناصری مثل ولایتی و لاریجانی و کاظمی که مانعی برای وحدت اصولگرایان بودند به سوی وحدت اصولگرایان حرکت کنیم.
94/12/3
8:7 ص
از شبهاتی که متأسفانه بدخواهان علیه مقام معظم رهبری مطرح می کنند، تشکیک در فقاهت و اجتهاد مقام معظم رهبری ایشان در زمانیست که به عنوان ولی فقیه برگزیده می شوند، که در این خصوص به برخی از پیام هایی که از سوی مراجع و علمای وقت در این خصوص منتشر شده اشاره میگردد:
مرحوم آیت الله فاضل لنکرانى، مرجع تقلید:
«بنده به عنوان کسى که هم عضو مجلس خبرگان هستم و هم این که آشنایى با آیت الله خامنه اى دارم، عرض مى کنم که ایشان اهل نظر واهل اجتهاد هستند. بیست سال پیش وقتى در مشهد، در مسجد گوهرشاد با ایشان برخورد کردم، آن موقع ایشان از مدرسین محترم مشهد بودند. پرسیدم چه چیزى تدریس مى کنید، فرمودند: مکاسب از مهمترین و مشکل ترین کتب علمى ماست. به نظر من ایشان یک فقیه و یک مجتهد است. کسى که در سالهاى طولانى در جهان سیاست، استادى چون امام امت داشته است و خودش نیز داراى استعداد سرشار است.»
مرحوم آیت الله العظمى اراکى در پیامى به مقام معظم رهبرى فرمودند:
«انتخاب شایسته حضرت عالى به مقام رهبرى جمهورى اسلامى ایران، مایه دلگرمى و امیدوارى ملت قهرمان ایران است.»
مرحوم آیت الله العظمى بهاء الدینى:
«…از همان زمان، رهبرى را در آقاى خامنه اى مى دیدم، چرا که ایشان ذخیره الهى براى بعد از امام بوده است.»
آیت الله یوسف صانعى:
«آیت الله خامنه اى، نه تنها مجتهد مسلم مى باشد، بلکه فقیه جامع الشرایط واجب الاتباع مى باشد.»
مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج سید احمد آقا خمینى (ره):
«حضرت امام بارها از جناب عالى به عنوان مجتهدى مسلم و بهترین فرد براى رهبرى نام بردند.»
حجت الاسلام و المسلمین هاشمى رفسنجانى، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام:
«انتخاب آیت الله خامنه اى به رهبرى جمهورى اسلامى، دست آوردى عظیم و نشأت گرفته از رهنمودهاى حضرت امام است…ایشان با اکثریت خیلى بالایى در جلسه خبرگان راى آوردند. انصافا راى بجایى هم بود و نقطه مهمى که فکر مىکنم براى ما اهمیت دارد، آشنایى ایشان با مسائل کشور است.از همه صلاحیت ها، نظیر مبارز بودن، عالم بودن،داشتن عدالت و غیره که بگذریم، یک کسى که ده، دوازده سال در کوران مسائل کشور بوده و الآن ایشان جزئیات امور مملکت را مى داند.براى ایشان الآن همه چیز نقد است.»
آیت الله العظمی جوادى آملى، مدرس حوزه علمیه قم:
«اجتهاد و عدالت حضرت آیت الله جناب آقاى حاج سید على خامنه اى – دامت برکاته – مورد تایید مىباشد. لازم است امت اسلامى – ایدهم الله – در تقویت رهبرى معظم له در بذل نفس نفیس، در هیچگونه نثار و ایثار دریغ نفرمایند.»
آیت الله ابراهیم امینى، مدرس و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم:
«حضرت آیت الله خامنه اى – دامت برکاته – در فقاهت و اجتهاد، به مرتبه اى است که براى تصدى مقام ولایت و رهبرى، صلاحیت کامل دارد.»
94/12/3
8:1 ص
باتوجه به حمایت علنی آمریکا و انگلیس و شبکه های دولتی شان BBC و VOA از لیست هاشمی و شخص هاشمی، برای برخی افراد که این حمایت امری عجیب و مشکوک به نظر می رسد چند سؤال داریم:
چرا شبکه های ماهواره ای ضدانقلاب نباید از هاشمی و لیست او دفاع کنند وقتی خود هاشمی هم از ماهواره و شبکه های ماهواره ای دفاع می کند و به مخالفان ماهواره توهین می کند؟!
چرا شبکه های دولتی آمریکا و انگلیس از لیست هاشمی و شخص هاشمی حمایت نکنند وقتی که او از اساس منکر موافقت امام با شعار مرگ بر آمریکا میشود؟!
چرا ضدانقلاب نباید از هاشمی و لیستش حمایت کند وقتی او هم مثل ایشان و بهتر از ایشان در پی تخریب و زدن شورای نگهبان و اعضای آن است؟!
چرا همه ضدانقلاب های داخلی و خارجی نباید از هاشمی و لیستش حمایت کنند وقتی او می خواهد ولایت فقیه را به یک عنصر مدیریت شده، تحت کنترل و فرمالیته تبدیل کند؟!
چرا آمریکا و انگلیس نباید از هاشمی حمایت کنند وقتی او هم مانند آنها، حکومت سوریه را قاتل مردم سوریه معرفی می کند و اتهام استفاده از بمب های شیمیایی را به ایشان وارد می کند؟!
چرا لیست هاشمی مورد حمایت آمریکا و انگلیس نباشد وقتی که با هدف حذف حضرات جنتی، مصباح و یزدی که عمار وار و سلمان سان از حریم انقلاب و ولایت فقیه دفاع می کنند، تنظیم شده است؟!
چرا آمریکا و انگلیس و ضدانقلاب نباید از هاشمی و لیست او حمایت کنند وقتی که در فتنه88 نشان داد ظرفیت سرمایه گذاری بیشتر برای فتنه های بعدی و هجمه های دیگر به منافع ملی، انقلاب، قانون اساسی و ولایت فقیه را دارد؟!
94/12/3
7:56 ص
از آنجا که BBC و VOA لیست هاشمی را تبلیغ می کنند، اگر تاکنون در خصوص اعلام برائت از حضور در این لیست حجت عقلی و شرعی نداشتید، امروز می دانید که فهرست هاشمی و حضور شما در آن فهرست بخشی از پازل دشمنان قسم خورده اسلام و مسلمین است و این یعنی عقلاً و شرعاً قابل پذیرش نیست که درپازل دشمن، برای خودتان نقشی را پذیرا باشید.
اگر دعوت دشمن به لیست هاشمی برایتان حجت نیست، امر دیروز رهبری مبنی بر این که مردم عکس درخواست دشمن عمل کنند باید حجت شرعی را بر شما تمام کرده باشد، وقتی مردم شرعاً مجاز به تبعیت از دعوت دشمن نیستند، آیا حضور شما در فهرستی که رهبری از آن نهی می کند آیا تواند شرعی تلقی گردد؟!
مقام علمی و عملی شما اینقدر بالا هست که هیچ نیازی به تأیید آقای هاشمی نداشته باشد به خصوص که اسامی تعدادی از شما بزرگواران در فهرست های رسمی مورد وثوق نیز وجود دارد و به نظر می رسد حضور شما در این فهرست بیش از این که برای شما اعتباری ایجاد کند، برای هاشمی اعتبار ایجاد می کند.
از شما توقع می رود به عنوان کسانی که قرار است در خط مقدم حفظ و حراست از نظام مقدس جمهوری اسلامی حضور داشته باشید، امید دشمنان را ناامید فرمایید و رسماً از لیستی که باعث امیدواری دشمنان انقلاب اسلامی ایران گردیده است اعلام برائت فرمایید.