لطفاً این وبلاگ را محبوب کنید:

صفحه اصلی سایت نازک بین ایمنی شغلی پست الکترونیک درباره
< << 6 7 8 >

92/10/30
4:40 ع

 

بعد از چند سال از اجرای برنامه های کنترل جمعیت، اولین بار این آقای احمدی نژاد بود که شعارهای کنترل جمعیت را به چالش کشید و این مسئله مورد تأیید و تأکید رهبری معظم انقلاب نیز قرار گرفت، به حدی که ایشان سکوت خودشان را در قبال آن شعارها و برنامه ها به عنوان یک اشتباه اعلام کردند؛ اکنون اگرچه این اظهارات مورد توجه رسانه ها، نهادها و سازمان های ذیربط قرار گرفته است ولیکن هنوز تا رسیدن به تغییر نگرش فاصله ی زیادی داریم، همانطوری که در مطلب "  مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت" اشاره کردم، مشکل ترین موانع در این خصوص همچنان مورد اهتمام قرار نگرفته اند و حل این مشکلات به همکاری قوا و نهادهای مختلف نیازمند است که در این مطلب به واکاوی و تحلیل عمیق تر این مسئله می پردازم:

آیا اهمیت و الزام مسئله به خوبی تبیین شده است؟

اگر چه بحث پیرشدن جمعیت فعال، مسئله ای است که هم اکنون بسیاری از کشورهای اروپایی را گریبانگیر خود کرده و موجب مهاجرت نیروهای جوان از سایر کشورها و تغییر فرهنگ های ملی و بومی و بحران های فرهنگی و خانوادگی در این جوامع گردیده است و علی رغم این که هم اکنون ظرفیت کشور در قبال تربیت کودکان و نوجوان به لحاظ امکانات پزشکی و آموزشی در حال هرز رفتن است، مسئولان، نخبگان و مردم در پذیرش اصل مسئله همچنان دچار تردیدند که این مسئله نشان از عدم تبیین مسئله و درک مسئله دارد که به همت بیشتر مسئولان، نخبگان، هنرمندان، قانون گذاران و ... نیاز دارد.

آیا قانون گذاران و مجریان برای رفع مشکل به یک نقشه راه واحد و اجرایی رسیده اند؟

اگر چه تغییر روند موجود مطالبه ی منطقی و راهبردی مقام معظم رهبری است و حتی ایشان ظرفیت کشور را به لحاظ پذیرش جمعیت 2 برابر وضع موجود معرفی می کنند، اما متأسفانه به نظر می رسد برای رسیدن به این ظرفیت، مسئولان، سیاستگذاری و برنامه ریزی مناسبی ندارند، متأسفانه هنوز پیش بینی و سیاست گذاری مناسبی در خصوص "نرخ رشد جمعیت مطلوب و متعادل" و "تعداد فرزند مناسب برای هر خانواده"، "عوامل مؤثر برای تعیین تعداد فرزند" و "نقش عوامل جغرافیایی در تعداد فرزند" و "فاصله ی مناسب برای فرزندان به منظور حفظ سرعت و نرخ رشد مناسب"  و سایر عوامل مهم آن  نشده است و ابهامی که در رفتار و برنامه های دولت وجود دارد، مستقیماً به خانواده ها منتقل شده و ایشان نیز ترجیح می دهند در این مسیر مه گرفته قدم از قدم برندارند.

آیا هنرمندان نقش شان را به خوبی ایفا می کنند؟

افسران - بررسی سؤال ها و شبهات افزایش فرزندآوریمتأسفانه میزان ورود و جدیت هنرمندان و فرهنگسازان در خصوص این مسئله هیچ تناسبی با اهمیت مسئله ندارد و همان معدود آثار هنری و فرهنگی موجود نیز فاقد شرایط لازمند. شعارهایی از قبیل "فرزند بیشتر، زندگی بهتر" یا فرزند بهتر، زندگی شادتر" نه تنها تبلیغ به شمار نمی روند بلکه بعضاً ضد تبلیغ بوده و بر ابهام مسئله و تردید در منطقی بودن شعارهای سیاستگذاران افزوده اند، به راستی آیا نمایش یک خانواده با ده فرزند روی یک دوچرخه می تواند نشان دهنده ی شادی یا بهتر شدن زندگی باشد؟! البته بیش از این که هنرمندان ما مقصر باشند مشکل از قانونگذاران و مجریان است که هنوز به ارائه ی نقشه راه واحد و اجرایی نرسیده اند و در واقع هنرمندان و فرهنگسازان براساس وجدان و حساسیت شخصی خود در خلأ مشغول حرکت شده اند. در هر صورت پیشنهاد می شود هنرمندان به ارائه ی آثاری بپردازند که منطقی، جدی و اجرایی باشد. اگر کسی یک خودرو که روی صندلی عقبش یک فرزند است را با یک خودرو که روی صندلی عقبش 3 فرزند است مقایسه کند مقایسه ای صحیح، جدی و اجرایی است اما اگر روی صندلی عقب همین خودرو 5 فرزند به تصویر درآمد، هم بسیاری از مردم با مشاهده ی این تصویر آن را مسخره می کنند و هم این که همه می دانند پلیس جلوی چنین خودرویی را می گیرد (و این یعنی عملی نبودن) و هم این که تأثیر احتمالی این تصویر به احتمال زیاد نتیجه معکوس خواهد بود.

آیا فرهنگسازان و نهادهای فرهنگی تکلیف شان را انجام داده اند؟

علی رغم این که صداوسیما برنامه های تحلیلی خوبی در این خصوص ارائه کرده است اما دو مشکل وجود دارد یکی این که این برنامه ها تنها به لزوم اصلاح وضع موجود می پردازند و همچمنان عواملی را که در تشریح و توجیه وضعیت مطلوب (مانند تعداد فرزندان و فاصله ی مناسب و نرخ رشد مطلوب و شرایط خانواده ها و  ...) سکوت اختیار کرده اند و دیگر این که برنامه های تحلیلی مخاطبان خاص و قلیل خود را دارند و باید به این مسئله ی مهم در برنامه های عامتری مانند سریال ها نیز پرداخته شود و البته برنامه های تحلیلی و فرهنگی در هر صورت باید به دور از افراط و تفریط و بر مبنای برنامه ها و سیاستگذاری های جمعیتی صورت گیرد. بحث دیگر این که به غیر از صداوسیما، بایستی از سایر ابزار رسانه ای و فرهنگی نیز استفاده گردد.

آیا موانع قانونی، اجرایی و اداری برداشته شده اند؟

بسیاری از موانع ایجاد تمایل به فرزندآوری همچنان مرتفع نگردیده اند و اصلاً به نظر نمی رسد شناسایی این موانع و رفع آنها در برنامه ی دولت و نهادها و سازمانهای ذیربط وجود داشته باشد. هنوز حق اولاد کارگران فقط برای دو فرزند تعریف شده است و حق اولاد کارمندان نیز تا سه فرزند، آنهم با مبالغ ناچیزی که کفاف حتی کهنه بچه ها را هم نمی دهد. به یقین افزایش حق اولاد و حق مسکن خانواده های کارگران و کارمندان باید به نحوی باشد که کفاف حداقل های یک فرزند را بدهد و طوری هم نباشد که فقط به مثابه ی یک مشوق غیرقابل اتکا عمل کند و خانوارهای ضعیف اقتصادی را دچار اشتباه محاسباتی نماید. به راستی آیا دولت گامی در مسیر مجانی شدن و کاهش هزینه های آموزش، درمان و مسکن در حرکت است یا مسیر عکس را طی می کند؟! این مسائل و بسیاری از موارد دیگر عملاً موانعی هستند که به دلیل عدم اجرای قانون اساسی و یا تصویب قوانین اشتباه به وجود آمده اند و اصلاح این موارد موجب خواهد شد تا بسیاری از خانواده ها قادر باشند حداقل یک فرزند به فرزندانشان اضافه نمایند. 

آیا الگوسازی صورت گرفته است؟

نرخ رشد جمعیت

متأسفانه در حال حاضر حتی خانواده های واجد درآمد مناسب و خانه ی وسیع نیز به لحاظ اصطکاک فرهنگی که وجود دارد جرأت ندارند بیش از دو فرزند داشته باشند و این مسئله لزوم پیشگام شدن نخبگان و خواص را به عنوان الگو نشان می دهد لیکن متأسفانه هنوز دولتمردان، اندیشمندان و نخبگان جامعه اقدامی در جهت ایجاد الگوی عملی در این خصوص انجام نداده اند و حال این که بسیاری از این افراد می توانند با داشتن بیش از دو فرزند، کاری کنند تا چنین رفتاری مشخصه افراد بی سواد و بی فرهنگ به شمار نرود که این مسئله شجاعت اقشاری مانند پزشکان، اساتید دانشگاه و کسانی که در جامعه مورد توجه قرار دارند را می طلبد تا نسبت به ایجاد بحران جمعیتی پیش رو، نقش خود را به درستی ایفا کنند.

آیا تغییر سبک زندگی در پذیرش این تغییر نرخ موالید در دستور کار قرار گرفته است؟

متأسفانه در حال حاضر بسیاری از خانواده ها برای یک فرزند خود، هم موبایل، هم تبلت و هم لب تاب می خرند و یا مقید هستند که در همان سن قانونی اخذ گواهینامه برایشان خودرو مهیا کنند و یا این که حتماً و با هر هزینه ای در مدارس و دانشگاه های گران قیمت تحصیل کرده و در همان بدو زندگی خانه شخصی ابتیاع کنند و همه ی اینها در حالی است که محصول چنین خانواده ای در اغلب موارد، فردی خودخواه خواهد بود که قادر به حفظ استقلال شخصیتی و اقتصادی خود و خانواده ی خود نبوده و در تمام مشکلات (حتی خانوادگی) دست به دامان والدینش می شود و حال این که اگر همان هزینه به صورت مناسب و اصولی صرف 2 یا 3 فرزند می شد هم هزینه های خانوار افزایش نمی یافت و هم فرزندانی اجتماعی تر و مفیدتر پرورش می یافتند و هم والدین با ازدواج و یا مهاجرت اولین فرزند دچار تنهایی و افسردگی نمی گردیدند و هم نوه های خانواده مفهوم دایی و خاله و عمو و عمه را درک می کردند. متأسفانه مصرف گرایی، تجمل پرستی، فرزند سالاری، خودخواهی و ... اگر چه زاییده ی فرهنگ تک فرزندی یا دوفرزندی هستند اما همین عوامل، هم اکنون در برابر تغییر سبک زندگی شدیدترین مقاومت را از خود نشان می دهند و به همین لحاظ اصلاح و تغییر سبک زندگی بایستی در دستور کار پژوهشگران، فرهنگسازان و هنرمندان قرار گیرد. به راستی باید به خانواده ها فهماند که یک برادر یا خواهر به مراتب بهتر، آموزنده تر، مؤثرتر و مفیدتر از هر لپ تاب و تبلت و اسباب بازی می تواند یک فرزند را سرگرم و تربیت کند.

آیا درک اشتباه خانواده ها در خصوص هزینه ها و زحمات فرزندان بیشتر اصلاح گردیده است؟

نرخ رشد جمعیت

بسیاری از والدین هزینه ها و سختی های تربیت 3 فرزند را معادل 3 تک فرزند حساب می کنند و حال این که واقعیت چنین نیست، همانطوری که اکثر ما یادمان هست وقتی لباس های فرزند بزرگتر، برایش کوچک می شد تازه قواره تن فرزند کوچکتر می شد و هزینه های سنگین پوشاک عملاً در این خانواده ها عملاً محسوس نبود و در خصوص زحمات تربیت کودک هم این که بسیاری از وقت هایی که هم اکنون والدین برای یک فرزند صرف می کنند با رعایت فاصله ی مناسب بین فرزندان توسط خود ایشان انجام می شود، هر فرزند به خوبی فرزند کوچکتر را سرگرم می کند، بعضاً می خواباند و یا حتی غذا می دهد و حال این که تمام این زحمات در خانواده های تک فرزند توسط والدین انجام می شود و تازه این که بسیاری از زحمات فرزندان هم اکنون با تکنولوژی های روز کاهش یافته است و شستشو، نظافت، تغذیه و نگهداری کودکان به راحتی با ماشین لباسشویی و پوشک کامل بچه و مایکروویو و آب گرم کن های فوری و ... به سرعت و به راحتی انجام می شود و اگر چه برخی از این عوامل مستلزم هزینه هستند، ولی بسیاری از این مسائل جزء لاینفک سبک زندگی شده اند و قرار نیست برای آنها هزینه های جدیدی پرداخت گردد.

آیا سوء مدیریت های حال حاضر کشور عامل بی رغبتی به تغییر نرخ رشد جمعیت نیست؟

هم اکنون بسیاری از مخالفان مسئله ی لزوم افزایش جمعیت مشکلات مدیریتی کشور مانند آلودگی هوا، ترافیک، اشتغال، تورم و ... را دلیل مخالفت خود اعلام می کنند و می گویند که اگر چه ظرفیت کشور به لحاظ منابع بالاست ولی مدیریت در کشور ما به نحوی است که بیشترین منابع نیز با سوءمدیریت ها، نابود می شوند که این مسئله اگر چه به راستی قابل تأمل است، اما راه حل آن اصلاح روند مدیریت کشور و اصرار بر شایسته سالاری است. امیدوارم مردم درانتخاب های شان، نمایندگان مجلس و مسئولان نیز در انتصابات و اجرای تکالیف شان به نحوی عمل کنند که منابع کشور اینگونه در نتیجه سوء مدیریت ها، مفاسد و رانت ها دچار تزلزل نشوند و این که باید توجه کرد که یکی از مهمترین منابع هر کشوری نیروی انسانی  آن کشور است و اگر کشوری در استخراج و استفاده متناسب از منابع اش دچار اشتباه شود، یقیناً نمی تواند مراتب ترقی را به نحو شایسته طی نماید و چه بسا دچار عقب ماندگی گردد.

نتیجه:

امیدوارم محققان، قانون گذاران، مسئولان، نخبگان، فرهنگسازان، هنرمندان و مردم هر یک به درستی و به دور از هر افراط و تفریطی نقش خود را به نحوی ایفا کنند که ظرفیت و نیاز کشور به صورت توأمان حفظ شود و مسیر پیشرفت اقتصادی و فرهنگی کشور در نتیجه ی بهم خوردن نظام جمعیتی دچار خلل و مشکل نگردد. 

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

مطالب مرتبط:

مهمترین موانع تغییر نرخ رشد جمعیت
تغییر روند توالد نیازمند چیست؟
سیاستگذاری جمعیتی نیاز جدی کشور
کاهش یا افزایش جمعیت؟!
لزوم سیاستگذاری علمی و دقیق جمعیتی

برچسب های مرتبط:  نرخ رشد جمعیت   توالد   سبک زندگی    فرهنگ

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/28
11:31 ص

 

دیروز برنامه مناظره شبکه 1 با موضوع حداقل دستمزد سال 93 برگزار گردید و آقایان چمنی و صادقی نمایندگان کارگران و عدالتیان و فروتن مهر به عنوان نمایندگان کارفرمایان و آقای راغفر با مواضع نسبتاً بی طرف در قبال کارگران و کارفرمایان و با رویکرد انتقادی به دولت در برنامه  حضور بهم رساندند و متأسفانه دولت حاضر به تعیین نماینده برای حضور در برنامه نگردید.

مواضع همه ی شرکت کنندگان در چند مسئله مشترک بود:

1- حداقل دستمزد موجود حقیقتاً کفاف معیشت را نمی دهد و هر دو گروه حداقل رقم اعلامی به عنوان فقر مطلق معادل یک میلیون و پانصد تا یک میلیون و هشتصد هزار ریال را حداقل هزینه لازم برای زندگی می دانند و تنها در بحث تأمین این هزینه مشکل اساسی دارند.

2- دولت در قبال افزایش تورم و کاهش قدرت خرید حقوق بگیران مقصر است و باید در کاهش مسئله نقش ایفا کند.

3- کارگران و کارمندان به لحاظ مشکلات معیشتی و عدم افزایش حقوق متناسب با تورم شرایط یکسان و سختی دارند.

4- صندوقهای تأمین اجتماعی و دولت حمایتی از کارگر و کارفرما نکرده و عملاً هم تولید مورد حمایت نیست و هم کارگران از حمایت های دولت برخوردار نیستند.

5- آقای دکتر راغفر همواره سعی می کرد تا کارفرمایان و کارگران را در یک جبهه و دولت را در جبهه مقابل ایشان و به عنوان مقصر اصلی هر دو گروه معرفی کند.

در قبال اشتراکات فوق برخی مسائل نیز مورد اختلاف بود:

1- نمایندگان کارفرمایان افزایش حقوق کارگران را بدون حل مشکلات اقتصادی و تورم مفید ندانسته و افزایش شدید حقوق کارگران را یکی از عوامل افزایش تورم و بیکاری معرفی کردند در صورتی که نمایندگان کارگران، کارفرمایان را در عدم افزایش حقوق با تورم مقصر معرفی کرده و اصلاح این مسئله را موجب افزایش تورم معرفی نمی کنند.

2- نمایندگان کارگران،  دولت را به عنوان بزرگترین کارفرمای کشور می شناسند و به همین دلیل در تصمیم گیری های سه جانبه عملاً دولت را حامی کارفرما می دانند و این ادعا را که دولتی ها خودشان را در تصمیم گیری برای حداقل مزد مؤثر معرفی نمی کردند را قویاً تکذیب می نمایند.

3- نمایندگان کارفرمایان، عدم تشکیل شوراهای اسلامی کار و سندیکاهای کارگری را در عدم دفاع مناسب از کارگران مؤثر دانسته ولی نمایندگان کارگران از اصلاحیه ای که تشکیل شورای اسلامی را از تکلیف به اختیار تنزل دادند را به عنوان عامل تضعیف قدرت چانه زنی کارگران و کاهش تعداد و قدرت شوراهای اسلامی کار معرفی کرده و کارفرمایان را نیز در قبال استقبال از این رویداد مقصر می دانند.

4- نمایندگان کارفرمایان عدم معیشت مناسب کارگران را به عدم انجام تکالیف قانونی دولت در قبال تأمین تحصیل رایگان و درمان و مسکن ارزان مقصر می دانند و عدم تحقق این مسائل را موجب فشار مضاعف بر کارگران می دانند و نقش خدمات بیمه ای را نیز در هزینه هایی مثل درمان پررنگ می کنند.

5- کارگران حقوق و دستمزد خود را با سایر کشورها مقایسه کرده و ناراضی هستند و در عوض نیز کارفرمایان نیز بهره وری نیروی کار در ایران را با کشورهای دیگر مقایسه می کنند.

نظرسنجی برنامه:

برنامه ی این هفته مناظره از مخاطبان سوال کرده بود که "آیا با افزایش شدید دستمزد کارگران حتی در صورتی که منجر به افزایش تورم و بیکاری شود موافقید؟" که علی رغم جهت دهی که خود سوال به مخاطبان کرده بود تا گزینه "نه" را انتخاب کنند، ولی بیش از 80 درصد مردم گزینه "بله" را انتخاب کردند که این نشانه ای از فشار اقتصادی غیرقابل تحمل ناشی از اختلاف تورم و حقوق و دستمزد دارد.

تحلیل برنامه:

به غیر از مطالبی که در برنامه مطرح شد،‌ موارد بسیار مهم دیگری مغفول ماند که در این بخش مختصراً به آنها اشاره می کنم:

- بحث دیگر عدم حمایت دولت از هر دو طبقه کارگر و کارفرماست، اگر چه اگر دولت کاری کند که فضای کسب و کار در کشور بهبود یابد و تولید بتواند سودآور و مطمئن باشد عملاً خود کارفرمایان از توان حمایتی بیشتری برای کارگران شان برخوردار خواهند شد. هم اکنون در وضعیت امروز قیمت ارز، که هزینه ی واردات افزایش یافته و صادرات نیز سودآور است دولت تنها با تأمین سرمایه درگردش کارگاه ها می تواند با یک تیر، چند هدف حمایت از تولید و کارگران و کارفرمایان و اقتصاد مقاومتی و دور شدن از اقتصاد نفتی را نشانه بگیرد.به نظر می رسد هم نمایندگان کارگران و هم نمایندگان کارفرمایان درک درستی از وضعیت صندوقهای بیمه ای و تأمین اجتماعی ندارند، چرا که همانطوری که طی سالهای اخیر میزان حقوق و دستمزد کارگران و کارفرمایان کمتر از نرخ تورم افزایش یافته است با توجه به این که عایدی این صندوقها نیز کسری از حقوق ایشان است، عملاً کاهش یافته و صندوقهای تأمین اجتماعی و بیمه ای به همان نسبت تضعیف گردیده اند و این در حالی است که هزینه های این صندوقها بیش از نرخ تورم افزایش یافته است به خصوص در 2 سال اخیر که با جهش در قیمت ارز،‌ هزینه های درمانی جزء پرهزینه ترین گروه های سبد هزینه ای بوده اند و عملاً تأمین این هزینه ها نه از پس صندوقهای بیمه ای و نه از پس خانوارها برنمی آید.

- وضعیت کارگران و البته کارفرمایان بهبود نمی یابد مگر این که دولت در جهت ثبات بازار جدی تر عمل کند و با استفاده از ابزارهای بانکی، پولی و اقتصادی، تورم را کاهش و نقدینگی ها را از سمت دلالی ها به سمت تولید سرازیر کنند.

- یکی از دیگر از مسائل مرتبط در این امور بحث مدیریت بنگاه هاست. بهره وری پایین نیروی کار از چند مسئله نشأت می گیرد که یکی از آنها مباحث تکلیفی و قانونی است و به میزان ساعت نیروی کار و امثال آن باز می گردد و بحث دیگر مسائل مدیریتی است که بی شک کشور ما در خصوص عدم بهره گیری از اصول علمی مدیریت بسیار بی بهره است. بحران مدیریت در بنگاه های دولتی و خصوصی اینقدر بالاست که بنگاه های ما قادر نیستند از باوجدان ترین و باهوش ترین نیروهای انسانی نیز بهره برداری مناسب بنمایند. به یقین بهره برداری مناسب و کامل از نیروی کار تا میسر نگردد، کارگاه ها قادر به تأمین هزینه های خود و حقوق کارگران نخواهند بود. به منظور رفع بحران مدیریت در کارگاه ها به نظر می رسد بنگاه های تولیدی بایستی به استفاده از مهندسان و مشاوران متخصص در مباحث مدیریتی توجیه، تشویق و حتی ملزم گردند.

- بحث بسیار مهم دیگر بحث تقویت تشکل های مردم نهاد در امور حمایت از  کارگران، تولید،‌ کارفرمایان و کارآفرینان است تا مدام که حرف کارگران و کارفرمایان به درستی و با قوت در اجتماع بیان نشود توقع نمی رود تا دولت نیز به حقوق این اقشار احترام بگذارد. به نظر می رسد دولت باید نقش فعالی در ایجاد این تشکلها در شهرها و استان ها داشته باشد و به شوراهای اسلامی کارگاهها بسنده نکند. البته سوی دیگر مسئله این است که این کانون ها و تشکل ها باید به صورت حرفه ای فعالیت کنند و رسانه های متعددی داشته باشند و البته از ورود به دعواهای سیاسی و جناحی غیرضروری خودداری نمایند.

این مطلب در عمارنامه منتشر شد.

برچسب های مرتبط:‌ کارگر   بهره وری   کارمند    تولید

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/28
12:15 ص

 

دهه های گذشته بسیاری از منبری ها از طرح مطالب مورد اختلاف اهل تشیع و اهل تسنن ابایی نداشتند و به راحتی نسبت به خلفا و برخی همسران پیامبر مسائلی را همراه با لعن و بعضاً سب بیان می کردند و همین رویه در خصوص محکوم کردن اعتقادات شیعیان از سوی علمای اهل تسنن نیز صورت می گرفت و به راحتی شیعیان را مشرک می خواندند، ولی پس از انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) هفته ی منتسب به ولادت حضرت رسول را هفته وحدت نام نهاد و از علمای هر دو مذهب اسلامی خواست تا به وحدت و حفظ احترام یکدیگر توجه کنند و این رویه از سوی هر دوگروه مورد استقبال قرار گرفت و اگر هم در گوشه ای یکی از روحانیون سخنان تندی می گفت با واکنش مردم مواجه و به فراموشی سپرده می شد.

لیکن طی چند سال اخیر شرایط کمی متفاوت شده است و برخی از علما و روحانیون من جمله روحانیون شیعه که برخلاف مشی امام خمینی و مقام معظم رهبری حرکت می کردند، فعالیت شان را تشدید کرده و دوباره به فضای تنش و تفرقه دامن می زنند، نگاهی به کارنامه ی این علما نشان می دهد که ایشان نه تنها به بحث اختلافات دامن می زنند، بلکه در مسائل دیگری مانند قمه زنی و تیغ زنی در عزاداری ها نیز تشویق می کنند، که این مسائل نیز برخلاف مصلحت مسلمین و مشی رهبری عزیز است، این علما در توجیه رفتار خود به برخی احادیث و روایات خاص استناد می کنند و بعضاً تا رد اصل ولایت فقیه نیز پیش می روند.

آنچه که در خصوص مباحث روایی و سندیت و تفاسیر روایات مورد ادعا وجود دارد را به علما واگذار می کنم که با توجه به مباحثی که در این زمینه رخ داده است می توانید با مراجعه به سایت های مذهبی شیعی و به خصوص پاسخگوی شبهه به آن ها دست پیدا کنید، ولی به صورت اجمالی به این مسئله خواهم پرداخت:

1- یکی از دلایل حساس شدن بحث وحدت شیعه و سنی این است که عوامل بیرونی به این مسئله ورود کرده اند، به حدی که دشمنان قسم خورده اسلام هم اکنون برای خدشه به این وحدت شیعه و سنی، برنامه ریزی و تعیین بودجه می کنند و به همین لحاظ، اهل خانه باید حریم خانواده را حفظ کنند و نگذارند دشمنان از این اختلافات سوءاستفاده کنند. حمایت دشمنان اسلام از این مباحث تا حدی است که در حالی که از هیچ شبکه ی شیعی و سنی معتدلی حمایت نمی کنند، لیکن از شبکه های افراطی در این خصوص انواع حمایت ها را انجام می دهند و این شبکه ها در حالی که از یک آخور تغذیه می شوند به یکدیگر جفتک می پرانند. شبکه هایی مانند کلمه و وصال و اهل بیت از نمونه های این شبکه ها هستند که قبلاً در مطالب مستقلی به آنها پرداخته ام.

2- از دیگر دلایل حساس بودن این اختلافات در عصر حاضر، سرعت انتقال اطلاعات در رسانه ها است به نوعی که فیلم یک سخنرانی در عرض چند روز با اینترنت و بلوتوث به تمام دنیا مخابره می شود، فقط کافیست یکی از علمای اهل تشیع یا تسنن کلام تندی را علیه مقدسات دیگری به زبان آورد تا با انتشار گسترده آن، اختلافات تشدید و به انتقام جویی کشیده شود. جالب است که ریگی معدوم (تروریست معروف که در فیلم اعترافاتش نیز موجود است) در همین زمینه می گوید: "وقتی که اعضای گروهش به لحاظ انگیزه ی اجرای مأموریت های تروریستی کم می آوردند برای شان فیلم توهین برخی علمای شیعه به خلفا و همسران پیامبر را پخش می کردند تا به این وسیله انگیزه های انتقام جویی شان را تقویت کند."

3- اگر چه برخی علمای افراطی در هر دو مذهب، سخنرانی های افراطی خود را در جهت اثبات حقانیت خود موجه می دانند، اما در حقیقت این گونه اظهارات باب مباحثات علمی را می بندد و عملاً ابواب دیگری من جمله باب توهین، خشونت و حتی ترور را می گشایند.

4- یکی از دلایل حساسیت روز افزون بحث وحدت اسلامی، تشدید فعالیت فرقه های ساخته شده به دست استکبار است. وهابیت و بهاییت در کمتر از 200 سال اخیر به دست استعمار پیر و در راستای افزایش اختلافات بین مسلمین و ایجاد انحراف در مذاهب شیعیان و اهل تسنن و ارائه چهره ی مخدوش از اسلام متولد شدند به نحوی که همین دو فرقه شدیدترین لطمات را به اسلام وارد کردند و حتی در ادامه ی همان مشی، از افراطیون تشیع نیز حمایت شد تا ایشان بتوانند تفکر افراطی خود را بیشتر نشر دهند. تولد، رشد و تجهیز این انحرافیون و افراطیون همگی در راستای یک هدف و آن هم تخریب وجهه اسلام، خدمت به اسرائیل و تقویت آمال استکبار جهانی همچنان دنبال می شود و سال هاست که تحرکات فرقه ای مانند طالبان، به عنوان بهانه برای توجیه فعالیت های ضداسلامی استکبار جهانی مورد استفاده قرار می گیرد، از یک سو از ایشان حمایت می شود و از سوی دیگر به بهانه کنترل آنها به کشورهای دیگر لشکرکشی و مسلمانان مورد تعرض قرار می گیرند.

5- یکی از کاربردهای جدید مباحث تفرقه انگیز اسلامی در کنترل انقلاب های مردمی مسلمانان است. در حالی که بسیاری از کشورهای اسلامی از ظلم حاکمان خود به تنگ آمده اند، استکبار جهانی از همین مسلمین بر علیه مسلمین دیگر استفاده می کند و با سرمایه گذاری روی برخی، برخی دیگر و در نهایت جهان اسلام را دچار تضعیف می کند، نگاهی به وضعیت بحرین و عربستان و لشکرکشی های بسیاری از همین ها به سوریه به عنوان محور مقاومتِ ضداستکباری نشان می دهد که استکبار چگونه از تفرقه بین مسلمین در جهت تضعیف ایشان و کنترل قیام ها و جنبش های ضداستکباری و بازگرداندن ایشان به مسیر دلخواهش استفاده می کند.

نتیجه: نگاهی به مسائل فوق نشان می دهد که سرمایه گذاری در تفرقه افکنی بین مسلمین با ابزارهای تحریک، فرقه سازی و تقویت عناصر افراطی یکی از بهترین روشهای کنترل پیشرفت اسلام است تا ماهیت این دین الهی که بر پایه عقل، عدالت و استکبار ستیزی بنا شده است با کم هزینه ترین راه خنثی گردیده و صرف دعواهای بین افراطیون گردد و هر فرد یا جریانی که محافل علمی و دوستانه درون گفتمانی را به محملی برای جنگ، توهین و تضعیف مسلمین تنزل دهد و یا هرکسی که به هر نحوی چهره ای خشن و بی منطق از اسلام و مسلمین به جهانیان ارائه کند، خواسته یا ناخواسته در زمین دشمنان اسلام بازی کرده و بدترین خیانت را به اسلام کرده است و مسلمانان باید دقت کنند و نگذارند رحماء بینهم و اشداءعلی الکفار برعکس معنی و اجرایی شود.

این مطلب در عمارنامه و صبح زاگرس منتشر گردید.

مطلب مرتبط: شبکه اهل بیت در خدمت اهل کدام بیت؟

برچسب های مرتبط: شبهه 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin


شبکه اجتماعی
  

92/10/25
3:41 ع

 

جز تأسف حرفی برای گفتن ندارم، فقط ای کاش همان قدری که بین هنرمندان هیچ فرقی قائل نیستند بین مردم هم اینچنین خط کشی نمی کردند:

این مطلب در نوبت شما و حرف تو و شبکه اطلاع رسانی دانا منتشر گردید.

مطلب مرتبط: کدام رییس جمهور به رقبا و حامیانشان توهین کرد؟!

برچسب های مرتبط: دولت    حسن روحانی    اکبر ترکان

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/25
10:58 ص

 

بالاخره دیروز 24 دی ماه 1392، اولین سفر استانی آقای روحانی در قامت رییس جمهور اسلامی ایران محقق شد و بر خلاف ادعای آقای ترکان (مشاور ارشد رییس جمهور) که استقبال مردمی در این سفرها را رد کرده بود، به همان سیاق رییس جمهور گذشته با حضور مستقیم در مراسم استقبال مردمی (و تنها با تشدید اقدامات امنیتی) انجام گردید که این سفر موجب اظهار نظرهای مختلفی از سوی جریان ها و افراد مختلف گردید و بسیاری از دوستان سیاسی دولت به او انتقاد کردند و در کنار تقدیر برخی از منتقدان دولت، برخی از آنها نیز این مسئله را بهانه ای برای سوءاستفاده قرار دادند که در این خصوص به سه نکته اشاره خواهم نمود:

1- کاش این دوستان که تا چند روز پیش به دولت بابت عدم پیگیری توصیه رهبری و مطالبه مردمی در خصوص ادامه ی سفرهای استانی انتقاد می کردند، پس از اجرای اولین سفر استانی از دولت تشکر می کردند و به بهره برداری سیاسی از مسئله نمی پرداختند؛ متأسفانه تعدادی از رسانه ها و شخصیت های منتقد دولت، طوری وانمود نمی کردند که دولت تنها از روی اجبار به سفرهای استانی روی آورده است، در صورتی که رسم انصاف و آینده نگری ایجاب می کرد که منتقدان دولت، ضمن تقدیر از ادامه ی این کار، از تکرار رفتارهای صحیح دولت های قبل دریغ نورزیده و با رفتار خود، دولت را به ادامه ی این امور تشویق نمایند.

2- البته روی دیگر سکه به کنش اشتباه دولت باز می گردد، چرا که اگر رییس جمهور محترم و شخصیت های درجه اول دولت اعم از برخی مشاوران و معاونان و وزرا به صورت افراطی به سیاه نمایی از کلیه اقدامات دو دولت قبل روی نمی آوردند، چه بسا منتقدان نیز اینچنین از این اقدام دولت هیجانزده نمی شدند و در صدد بهره برداری سیاسی و طعنه زنی برنمی آمدند.

3- منتقدان به سفرهای استانی نیز که غالباً از مدعیان دموکراسی و مردم دوستی هستند نیز باید به خواست مردم احترام بگذارند و همان طوری که مردم در نظرسنجی های رسمی طالب ادامه ی این سفرها بوده اند، بگذارند این سفرها در راستای تمرکز زدایی و توزیع عادلانه امکانات و اطلاع ملموس از مشکلات کشور ادامه یابد.

برچسب مرتبط:   دولت  

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin


شبکه اجتماعی
  

92/10/23
10:53 ع

 

امروز نامه ی وزارت ارشاد به یکی از افراطی های منتخب مردم افراطی تهران منتشر شد تا با مطالعه دقیق آن نامه تحول عمیقی در من به وجود آید، چرا که اگر چه حقیر به غیر از انتقاد، تقدیرهایی هم از دولت یازدهم داشتم و حتی انتقاداتم نیز به اندازه ی این افراطی (رسایی)، تند نبود و حتی قبلاً توصیه هایی هم به رسانه های حزب اللهی کرده بودم (5 توصیه مهم برای حزب اللهی های رسانه ای)، ولی در رعایت شرط ادب و مهمتر از آن شرط عقل، لازم دیدم چند اعتراف و عذرخواهی از درگاه دولت معتدل، عذرپذیر و منتقددوست بنمایم:

حقیر در مطلب "چند تشکر بابت توافق" بابت توافقنامه ژنو از مذاکره کنندگان حاضر و قدیم و خود مردم به خاطر مقاومت جانانه و نرمش قهرمانانه شان تشکر کردم، و حتی به برخی شبهات منتقدان به این توافق در مطلب "در حاشیه شبهات وارده به توافق نامه ژنو " پاسخ گفتم ولی اکنون که بعد از نامه وزارت ارشاد به آقای رسایی خوب فکر می کنم، به نظرم می رسد که بایستی بابت انتقاداتی که به عدم دقت در توافقنامه در یکی نبودن روح و متن توافقنامه داشتم، عذربخواهم و فهمیده ام که اتفاقاً اگر روح و جسم باهم یکی باشند خیلی هم خوب نیست و حتماً حکمتی داشته که خود خداوند روح و جسم را متفاوت خلق کرده است و اتفاقاً بابت این تفاوت در روح و متن توافق تشکر ویژه ای از مذاکره کنندگان عزیز دارم.

اگر چه حقیر در مطلبی با عنوان "ابعاد فعالیت دولتی ها در شبکه های مجازی" هم به حضور مسئولان در شبکه های مجازی خارجی به گمان ناقص خودم مستدلاً! انتقاد کرده بودم و این کار را نه قانونی و نه به مصلحت دانست بودم، لیکن با توجه به این که گویا یکی از جرائم آقای رسایی چنین انتقادی بوده است، الان که خوب فکر می کنم می بینم اتفاقاً فعالیت مجازی مسئولان دولتی در شبکه های مجازی نه تنها قانونی و عقلی است بلکه حتی می تواند یک واجب شرعی نیز تلقی شود و امیدوارم هر چه سریعتر وزرایی که شبکه های اجتماعی داخلی را انتخاب کرده اند و به اشتباه از ایشان تشکر کرده بودم (از وزیر ارتباطات متشکرم چون...) به اشتباه خود پی برده و به تکلیف خود عمل کنند، و اصلاً چه چیزی بهتر از حضور با وضو و با حضورقلب در فیس بوک و توئیتر؟!

یادم هست که همین اخیراً مطلبی نوشتم با عنوان "تناقضات رفتاری و گفتاری در دولت راستگویان " که به خاطر غلطِ زیادی خودم، برخی رفتارهای صادقانه دولت راستگویان را در اثر کج فهمیم، تناقض دانستم و الان که این نامه ی وزارت مکرمه ارشاد به حق اسلامی روبروی چشمم است، احساس می کنم چه اشتباه بزرگی انجام دادم و با تمام وجود از محضر دولت راستگویان عذر می طلبم و دست و پای تک تک دولتمردان البته فقط مردان را می بوسم.

با توجه به این که نامه ی هیأت محترم نظارت به برخی دیگر از جرائم آقای رسایی اشاره نکرده و در ادامه تنها به استفاده از چند نقطه اکتفا کرده است، حقیر نیز به صورت کلی از سایر اشتباهات احتمالی خود اعلام برائت کرده و از خودم نیز تبرا می جویم، ای کاش این نامه به تمام جرائم آقای رسایی به عنوان مظاهر افراط اشاره می کرد تا امثال من مرتکب اشتباهات مشابه نشوند و بتوانند فرق انتقاد سازنده را با سیاه نمایی و توهین به مقامات و نشر اکاذیب را تشخیص دهند، مطمئناً تنبیه افراطی ها چیزی از بزرگواری وزارت ارشاد کم نمی کند چرا که این وزارت خانه اثبات کرده است که می توان به مقدسات و احکام الهی و مسئولان سابق کشور توهین کرد و مجرم نیز شناخته نشد، در ادامه از دولت انتقاد پذیر و عیب پوش و اعتدال گرا و راستگو این انتظار را دارم که پوزش طلبی این رعیتِ کهنه افراطی را بپذیرد و مرا به قوه ی جدیه ی محترمه ی قضاییه معرفی نکند تا به شلاق و پیاز و پول و فیلتر و دوری از فضل خدا محروم نشوم.

 برچسب های مرتبط:   انتقاد   انتقاد پذیری   اعتدال  حسن روحانی   رسایی  دولت   طنز

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/22
8:32 ص

 

فارغ از پرداختن به موفقیت های دولت در بحث کنترل تورم و تلاش مضاعف در دیپلماسی خارجی و تعامل نسبتاً مناسب با قوای دیگر (که بعضاً در مطالب قبلی به آنها پرداخته بودم) در این مطلب به میزان تحقق شعار دولت در تشکیل دولت راستگویان خواهم پرداخت:

یکی از اتهامات گسترده آقای روحانی و دوستان شان به دو دولت قبل، دروغگویی است که البته من این اتهام را به این شکل قبول ندارم، لیکن قبول دارم که اکثر دولت های قبل همه ی راست را نمی گفتند و تنها به گفتن سلیقه ای واقعیات اقدام می کردند و البته همین را نیز ناپسند می دانم، چرا که اگر دروغگویی هم نباشد در هر صورت مردم فریبی خواهد بود. دولت یازدهم با شعار دولت راستگویان آغاز به کارکرد و مدعی شد که به مردم دروغ نخواهد گفت، این مسئله بارقه ی امیدی در دل همه ی مردم حتی کسانی که به آقای روحانی رأی نداده بودند ایجاد کرد، اما با گذشت چند ماه از آغاز به کار دولت جدید، متأسفانه با تناقضات گفتاری و رفتاری متعددی مواجه شده ایم که ما را از تحقق آن شعار نا امید می کند.

از یک سو آقای روحانی می گوید (در اولین همایش استانداران دولت یازدهم) "فضا برای همه ی احزاب سیاسی باید باز باشد" و از یک سو در همان جلسه صراحتاً می گوید "نباید گذاشت افراطی ها!! حتی امکان حضور پیدا کنند"؛ از یک سو آقای روحانی می گوید "خود هنر ارزش است و هنرمندان را نباید ارزشی و غیرارزشی نامید" و از سوی دیگر جشنواره ضداستکباری "افق نو" تعطیل و جشنواره "عمار" با عدم حمایت مواجه می شوند؛ از یک سو آقای روحانی مدعی احترام به مردم است و از سوی دیگر (در مجلس شورای اسلامی) کسانی که به او رأی ندادند را افراطی، طرفدار خشونت، خودرأی و ... می خواند؛ از یک سو دولت خودش را پاسخگو می داند و از سوی دیگر مصاحبه وزرا و مسئولان به اقل ممکن رسیده و حتی مصاحبه های بعد از جلسات هیأت وزیران به مصاحبه با آقای دکتر نوبخت آن هم از پشت نوارجداکننده خلاصه می شود؛ از یک سو دولت خودش را به گزارش 100 روزه مقید می داند و از سوی دیگر 3 مجری را انتخاب می کند و موبایل شان را می گیرد و حین مصاحبه نیز به ایشان خط می دهد و اجازه کوچکترین مانور و مشارکتی هم به صداوسیما نمی دهد و در نهایت یک شوی چاپلوسانه به خورد مردم داده می شود؛ از یک سو با توهین به احکام الهی (مثل قصاص و دیه و ...) و بازگشایی انتشارات های موهن، فریاد آزادی بیان سرداده می شود و از سوی  دیگر منتقدان به راحتی به افراطی بودن ملقب و با ایشان برخورد می شود؛

از یک سو آقای روحانی از انتقاد پذیری و آزادی بیان سخن می گوید و از سوی دیگر همان روز با 3 نشریه برخورد می کنند؛ از یک سو آقای حسام الدین آشنا (مشاور فرهنگی رییس جمهور) کلید حل همه مشکلات را در دست دولت می داند ولی در همان حال منتقدان افراطی!! را با چیز مجهول دیگری!!! به غیر از کلید تهدید می کند؛ از یک سو دانستن حق مردم خوانده می شود و حتی برای مذاکرات نظرسنجی برگزار می شود و از سوی دیگر محتوای مذاکرات هسته ای و حتی ملحقات توافقنامه از مردم مخفی نگاه داشته می شود؛ از یک سو دولت مدعی است ممنوع القلم ها را به صریح القلم تبدیل کرده است و از سوی دیگر حتی یک مورد ممنوع القلم را نمی توانند کشف و معرفی کنند؛ از یک سو کرامت انسان ها را مورد احترام می داند و از سوی دیگر دکترسریع القلم (مشاور رییس جمهور) مردم عادی را با عناوین لبوفروش و راننده تاکسی از واقعیات کشور نامحرم و از درک مسائل عاجز می داند؛ از یک سو دولت مدعی است که با کلیه مفاسد اقتصادی برخورد خواهد کرد و از سوی دیگر در همین ابتدا رانت 650 میلیون یورویی می دهد و در کشف فساد کرسنت مقاومت می کند؛ از یک سو وزیر مسکن بانک مسکن را زیانده ترین و بدهکارترین بانک می خواند و از سوی دیگر وزیر اقتصاد همان بانک را سود ده ترین بانک می نامد؛ از یک سو رییس دولت، خزانه را خالی معرفی می کند و از سوی دیگر وزیر اقتصاد ورییس بانک مرکزی آن ادعا را با ارقام متفاوت رد می کنند؛ از یک سو دولت مدعی قانون مندی و حقوق دانی است و از سوی دیگر حقوق کارمندان را نصف تورم تعیین می کند؛ از یک سو دولت می گوید پول دادن یارانه را ندارد و هر ماه با منت و تأخیر پرداختش می کنند و از سوی دیگر پروژه سبد کالا را کلید می زنند؛ از یک سو دولت به فتنه گران و اصحاب فتنه که می رسد بخشش، تحمل و قابل اعتماد بودن و حتی صلاحیت مسئولیت ایشان را مطرح می کند و به اجرا می گذارد و از سوی دیگر به انقلابی ها و حزب اللهی ها که می رسند حتی اگر دانشمندان نخبه هسته ای باشند غیرقابل اعتماد می داند و از کار برکنار می کند و....

نمونه های فوق فقط چند نمونه از مواردی بودند که حقیر در این مدت از دولت شاهد بوده ام و یقیناً موارد دیگری نیز وجود دارد که دیگر به کشف آنها نپرداختم، در هر صورت کاش دولت و اعضایش هر چه سریعتر بین گفتار و رفتارشان هماهنگی بیشتری ایجاد کنند و نگذارند تا صفاتی مانند راستگویی، اعتدال، تدبیر، تحمل نقد، احترام به کرامت مردم و ... به لکه هایی در کارنامه دولت یازدهم تبدیل شوند.

این مطلب در عمارنامه و شبکه اطلاع رسانی دانا و حرف تو منتشر گردید.

برچسب مرتبط:اعتدال  حسن روحانی    دولت 

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/20
8:24 ع

 

برنامه مناظره این هفته در خصوص نظام بهداشت و درمان بود که متأسفانه به دلیل عدم دعوت از کسانی که حرف مردم را در برنامه بزنند و این که بیشتر میهمانان برنامه در حوزه های درمان و بیمه مسئولیت داشته اند و یا پزشک بوده اند، عملاً یک برنامه غیرچالشی و غیر مفید را شاهد بودیم. برنامه ای که متأسفانه بی هدف دنبال شد و حتی آقای دکتر دانش جعفری از بی برنامگی و بی هدفی برنامه انتقاد کرد. متأسفانه نظام بهداشت و درمان در کشور اینقدر در جهت منافعش قوی عمل می کند که جایی برای انتقاد باز نمی گذارد و این مسئله  وقتی که مجری و مسئولان برنامه مناظره عموماً عضو سازمان نظام پزشکی اند و یا مسئولین همین عرصه شدت می یابد.

مسئله ی دیگری که در برنامه این هفته مناظره دنبال شد بحث حذف و کاهش یارانه ها بود به این شکل که کاهش یارانه نقدی در ازای مجانی! شدن هزینه های درمان و دارو را به نظرسنجی گذاشته بود که با توجه به این که به نظرسنجی هفته پیش برنامه انطباق داشت، به همان نقد هفته پیش با عنوان "آقای نوبخت! راه غلط قبلی ها را ادامه ندهید" بسنده می کنم و در خصوص موضوع برنامه یعنی دلیل افزایش سهم مردم از هزینه های درمان به 70 درصد دلایل زیر را تقدیم می کنم:

1- وقتی هر ساله به صورت متوسط شیب افزایش هزینه های درمانی دو برابر شیب افزایش حقوق و دستمزد مصوب دولت و شورای عالی کار است، در واقع حق بیمه هایی که به صندوق های بیمه ای واریز می شود نیز به همان نسبت از افزایش هزینه های درمانی عقب می ماند و این در حالی است که سالهاست حقوق کارمندان چند گام عقب تر از تورم تعریف می شود که مطالب متعددی در این خصوص قبلاً تقدیم شده است؛ عدم افزایش حقوق کارمندان و کارگران به تناسب نرخ تورم، به تدریج باعث شده است که توان بیمه ها در پرداخت هزینه های درمانی و توسعه امکانات درمانی تحلیل برود.

2- تضعیف بنیه مالی بیمه ها منجر می شود تا تعرفه های پزشکی به نحوی تعیین شود که بیمه ها بتوانند از پس آنها برآیند و هزینه های واقعی پزشکی لاپوشانی شود، یعنی ویزیت پزشکان را به صورت غیرواقعی اعلام می کنند و پزشکان (بدون احساس هر گونه نظارتی) ویزیتی گران تر را می گیرند تا بیمه ها تنها در هزینه های مصوب مشارکت داشته باشند و تمام هزینه های مازاد، غیرقانونی و زیرمیزی به مردم منتقل گردد (توضیح این که حق بیمه های خویش فرما و ... نیز متناسب با همین حقوق و دستمزدهای مصوب تعیین می شود).

3- دلیل بعدی نیز ریشه در بیمه ها دارد، وقتی مدیریت صندوق های تأمین اجتماعی به جای این که براساس منافع اعضا و بیمه گزاران صورت گیرد براساس تکالیف دستوری و غیر منطقی دولت و مجلس انجام می شود و به جای این که از این صندوقها حمایت شود باری بر دوش آنها نهاده می شود. وقتی دولت یا مجلس دستور می دهند که یک کارگر با 10 یا 20 سال پرداخت بیمه باید بازنشسته شوند و یا وقتی که به جای کمک به صندوق های تأمین اجتماعی از آنها استقراض می شود، چگونه می توان توقع داشت که صندوق ها هم از پس حقوق مقرری بگیران برآیند و هم از پس هزینه های دارو و درمان؟! به نظر می رسد دولت باید به مدیریت و استقلال صندوق های تأمین اجتماعی احترام بگذارد و طوری برنامه ریزی کند که این صندوقها به سمت حفظ منافع بیمه گزاران پیش برود. متأسفانه دخالتهای بخش دولتی باعث شده است از یک سو سن بازنشستگی کاهش یابد و از یک سو با افزایش سن امید به زندگی هزینه های صندوق های بیمه ای افزایش یابد.

4- شیوه هدایت صندوقهای تأمین اجتماعی به کسب درآمد مستقل از حق بیمه های دریافتی موجب شده است تا مدیران صندوق های بیمه ای به جای ارائه خدمت به بیمه گزاران به فکر حفظ و افزایش سرمایه خود  از راه های غیرمرتبط باشند. یعنی به جای احداث بیمارستان و تجهیز آنها و خدمات بهداشتی و درمانی به دنبال خرید و فروش کارخانه و سایر فعالیت های اقتصادی گردیده اند. این شیوه مدیریت صندوقهای بیمه ای متأسفانه در نهایت موجب تضعیف نظام سلامت و درمان گردیده است.

5- یکی از دلایل مهم افزایش سهم مردم از هزینه های درمانی، مدیریت غیرمسئولانه سازمان نظام پزشکی و عدم نظارت بر ایشان است. وقتی سازمان بانفوذ، قدرتمند و ثروتمند نظام پزشکی به عنوان یک نهاد صنفی خودش مسئول تعیین نرخ تعرفه و نظارت بر اعضای خود است، چگونه می توان توقع داشت که سیستم درمان کشور به منافع مردم و بیماران بیندیشد؟! در صورتی که عقل حکم می کند با افزایش نرخ تورم، حقوق و دستمزد پزشکان بیش از نرخ تورم افزایش نیابد ولی متأسفانه برخلاف این عمل می شود و نه تنها مبالغ تعیین شده از تورم رسمی کشور بیشترند، بلکه عدم نظارت بر اجرای تعرفه های غیرمنصفانه موجب می شود همان ها نیز رعایت نشوند و این یعنی مدام سهم مردم از هزینه های درمان بیشتر می گردد، جالب این که یکی از تماشاچیان مناظره از بحث نظام پزشکی سوالاتی پرسید که خیلی تمییز مجری و میهمانان برنامه از آن گذشتند و هیچ پاسخی به آن ندادند.

6- یکی دیگر از عوامل این روند، عدم رسیدگی لازم به بیمارستان های دولتی است. وقتی بیمارستان های دولتی که قرار است خدمات شان را ارزان قیمت ارائه کنند تعداشان کم باشد و دچار کیفیت پایین باشند، مردم ناچار می شوند برای دریافت بسیاری از خدمات به سمت بیمارستان های غیردولتی حرکت کنند و بیمارستان های غیر دولتی به شدت سهم مردم را از هزینه های درمان افزایش می دهد. به راستی چرا بیمارستان های دولت باید به محل رها شده ای باشد برای کسب تجربه دانشجویان پزشکی؟! آیا جان بیماران فقیر باید به عنوان وسیله ی آزمایش و کسب تجربه دانشجویان تلقی شود تا بعد از پزشک شدن، تجارب خود را در بیمارستان های خصوصی به اغنیا ارائه کنند؟! به نظر می رسد دولت باید حتماً فکری به حال کمیت و کیفیت بیمارستان های دولتی و شیوه مدیریت آنها بنماید و گرنه صرف بدون حساب یارانه های بخش درمان در این بیمارستان ها چیزی جز تضییع بیت المال و از بین رفتن جان بیماران ندارد.

7-  یکی از موارد دیگر بحث عدم اهتمام نظام بهداشت به درمان های کم هزینه است. با پیشرفت علم پزشکی بسیاری از خدمات پزشکی کم هزینه تر و کم خطرتر می شوند ولی منفعت طلبی نظام سلامت و سرمایه گذاری های ایشان بر روشهای قدیمی و پرهزینه باعث می شود تا روشهای کم هزینه و جدید عملاً مورد استفاده قرار نگیرد. بسیاری از پزشکان به جای تجویز یک داروی جدید و تأیید شده ترجیح می دهند با عمل باز بیماری مردم را درمان کنند، چرا که در تجویز دارو فقط ویزیت اخذ می شود و نه هزینه ای بابت جراحی و نه هزینه ای بابت بستری کردن بیمار.

8-  یکی دیگر از دلایل بسیار مهم افزایش هزینه های درمانی مردم این است که نظام درمان بشدت در تشخیص و تجویز درمان ضعیف و پراکنده عمل می کند و بسیاری از بیماران ما ناچار می شوند برای تشخیص به چند پزشک متخصص مراجعه کنند و هر پزشک به آزمایشگاه های خودش ارجاع می دهد و پس از تشخیص نیز بحث درمان را با روشهای اشتباه و بعضاً منجر به دوباره کاری انجام می دهند که همه اینها به شدت هزینه های درمان را افزایش می دهند. به راستی آیا می توان با یک ویزیت 3 دقیقه ای بیماری و دلایل آن را کشف کرد؟! چند درصد از پزشکان برای تشخیص بیماری به سوابق فامیلی و شغلی بیمار توجه می کنند؟! به نظر می رسد باید رعایت اخلاق و اصول فنی در نظام بهداشت و درمان ما به شدت مورد توجه قرار گیرد.

9- از موارد دیگر بسیار پراهمیت در این خصوص هزینه هایی است که در نتیجه افزایش قیمت ارز در خصوص دارو و تجهیزات پزشکی ایجاد گردید و دولت در خصوص جبران این مسئله متأسفانه اقدام شایسته ای انجام نداد و حتی یارانه های بخش دارو و درمان در بخشهای دیگری صرف گردید که موجب اعتراض و تعویض وزیر وقت (خانم دستجردی) نیز گردید. به نظر می رسد در این بخش نیز امتیازات ویژه و رانتها در کنار عدم تخصیص مناسب یارانه های دولتی از عوامل افزایش هزینه های درمان و در نتیجه کاهش مشارکت بیمه و سهم دولت و درنتیجه افزایش سهم هزینه های مردم باشد. 

مطالب مرتبط:

آقای دکتر صدر و پزشکان عزیز! خود را محاسبه کنید، قبل از این ...
یک ایراد از طرح پزشک خانواده
دین داری پیشکش، آزاده باشیم
کل وزارت بهداشت را دادگاهی کنید
بیمارستان های دولتی، آموزشی، درمانی و پژوهشی

برچسب های مرتبط:   اقتصاد  پزشک

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

92/10/19
9:44 ص

 

دیروز آقای رییس جمهور در اولین دیدار خود با هنرمندان گفتند که:

"تقسیم بندی هنرمندان به ارزشی و غیر ارزشی بی معناست زیرا هنر خود ارزش است"

در رد سخنان رییس جمهور عزیز لازم دیدم به آیات  221 تا 227  سوره شعرا اشاره کنم:

هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّیاطِینُ (221) تَنَزَّلُ عَلَى کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ (222) یلْقُونَ السَّمْعَ وَ أَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ (223) وَ الشُّعَرَاءُ یتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ (224) أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وَادٍ یَهِیمُونَ (225) وَأَنَّهُمْ یَقُولُونَ مَا لا یَفْعَلُونَ (226) إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (227)

آیا شما را خبر دهم که شیاطین بر چه کسى فرود مى‏آیند (221) بر هر دروغگوی گناهکارى فرود مى‏آیند (222) که [دزدانه] گوش فرا مى‏دارند و بیشترشان دروغگویند (223) و شاعران را گمراهان پیروى مى‏کنند (224) آیا ندیده‏اى که آنان در هر وادیى سرگردانند (225) و آنانند که چیزهایى مى‏گویند که انجام نمى‏دهند (226)مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته‏اند یارى خواسته‏اند و کسانى که ستم کرده‏اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت (227)

همان طوری که مشاهده می شود، قرآن حکیم شاعران را به دو گروه زیر تقسیم می کند:

1- گروهی که به واسطه بدکاری شان، الهامات شیطان را به رشته تحریر درمی آورند، شخصیت ایشان متزلزل است و حرف هایی می زنند که خود به آنها عمل نمی کنند و از ایشان تنها گمراهان پیروی می کنند.

2- گروهی دیگر از شاعران هستند که اهل ایمان و نیکوکاری و ذکر خدا هستند و از دین خدا و کسانی که مظلوم واقع شده اند دفاع می کنند.

با توجه به این که شعر به عنوان یکی از قدیمی ترین هنرها مطرح است، به نظر می رسد با توجه به شباهتی که با سایر هنرها دارد به راحتی تعمیم این تقسیم بندی به سایر هنرها میسر است، یعنی همانطوری که در روایات داریم که خوشنویسی عبارت "بسم الله الرحمن الرحیم" بسیار ثواب دارد، خوشنویسی یک برای ترویج یک گناه نیز مجازات دارد و همان طوری که ساختن یک فیلم که ترویج دینداری و ظلم ستیزی می کند اجر و ارزش دارد، ساختن یک فیلم که ترویج بی بندوباری می کند و ظلم می کند نیز ضد ارزش تلقی می شود و این نشان می دهد هنر فی ذاته یک ارزش نیست بلکه بسته به محل و نحوه استفاده از آن می تواند ارزش یا ضد ارزش تلقی گردد.

اگر چه یک نهاد حقوقی یا حقیقی، حق ندارد هنرمندان را تقسیم بندی کند، اما خود قرآن کریم شجاعانه به خوبی با تبیین مسئله و مرزبندی ها چنین کاری را صراحتاً‌ انجام می دهد تا هم هنرمندان موقعیت خودشان را بدانند و هم علاقمندان و مروجان هنر، و به استناد این آیات،حکومت نمی تواند خودش را به این تقسیم بندی بی اعتقاد بداند و سیاست های خود را در این مسیر معطوف نکند، بایستی برگزاری جشنواره هایی که در راستای ظلم ستیزی، استکبار ستیزی و ترویج دین قرار دارند در اولویت باشند و به نظر می رسد همین تفکر اشتباه و غیرقرآنی دولت است که منجر به تعطیلی جشنواره ضدصهیونیستی "افق نو" و عدم حمایت از جشنواره "عمار" گردیده است و این در حالی است که از جشنواره های معمولی با فیلم های زرد و حتی سیاه حمایت های زیادی صورت می گیرد.

این مطلب در عمارنامه منتشر گردید.

برچسب های مرتبط: هنر    حسن روحانی    فرهنگ

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می شود.  


nazokbin

92/10/18
9:7 ع

 

در این مطلب قصد ندارم تا آقای روحانی را مأیوسانه و به صورت غیرمنصفانه مورد انتقاد قرار دهم، ولی از این که شعار اعتدال همان سرنوشت شعار اصلاحات را بیابد نگرانم و ضمن اعلام دلیل مشابهت های موجود، از رییس جمهور محترم می خواهم تا هر چه سریعتر نسبت به ارائه یک تعریف جامع و مانع از اعتدال اهتمام ورزند و سپس براساس آن تعریف، منظورشان از معتدل و افراطی را به صورت صریح تبیین نماید.

اصلاح طلبی، مهمترین شعار آقای خاتمی بود که با سخنان توأمان از مفاهیم مختلف و بعداً متضاد به مردم ارائه می گردید و همین شعارها در کنار عدم محبوبیت رقبا، منجر به جذب آرای مختلف از اقشار مختلف مذهبی و ملی مذهبی، سکولار و ملی به سمت آقای خاتمی گردید. آقای خاتمی حین معرفی اصلاحات، توأمان از جامعه مدنی و مدینه فاضله سخن راند و به نحوی از مردمسالاری دینی در کنار آزادی قرائت های مختلف از دین گفت که رأی دامنه ی گسترده ای از دینداران تا لیبرال ها را  به سبد خود ریخت.

اگر چه آرای خاتمی به لحاظ میزان مشارکت مردم و نسبتِ آرای ایشان به آرای کل مردم ویژه بود، لیکن هر چه مردم به تناقضات شعارها و رفتارهای جریان اصلاحات بیشتر آشنا شدند از اصلاح طلبان فاصله گرفتند و از سوی دیگر ملی ها و ملی مذهبی ها هم با شفاف شدن ابهامات گفتاری و رفتاری آقای خاتمی، کم کم پروژه عبور از خاتمی را کلید زدند و اینچنین بود که شعارهای مبهم اصلاح طلبی اگرچه سبد رأی خاتمی را پر کردند، اما نتوانستند دل مردم را همراه نگاه دارد، چرا که ماه پشت ابر نماند و مردم روز به روز شناخت بیشتری نسبت به منظور دوستان از اصلاحات پیدا کردند.

اما آنچه که باعث شد مقدمه فوق را بنویسم شباهت شعارهای آقایان خاتمی و روحانی در ابهام آنهاست. اعتدال شعار اصلی آقای روحانی بود که با شعار پرهیز از افراطی گری و تفریط همراه گردید تا کمی بیش از نیمی از مردم به این پرهیز از افراط و تفریط  رأی دهند. اکنون علی رغم گذشت چند ماه از آغاز بکار دولت آقای روحانی، آنچیزی که آقای روحانی به آن تأکید دارند دیگر پرهیز از تفریط را در خود ندارد و ایشان صرفاً از افراط اعلام برائت می کند و متأسفانه همان طوری که اصلاح طلبان رقبای خود را با برچسب انحصارطلب و دیکتاتور می راندند، گویا اعتدال گرایان نیز منتقدان خود را با وصله ی افراطی گری از صحنه حذف می کنند و این در حالی است که شعار انتقاد پذیری از شعارهای مهم آقای روحانی بوده و هست.

به سخنان زیر که جناب روحانی در اولین همایش استانداران دولت یازدهم بیان کردند توجه کنید:

... آنچه هدف ما این است که کشور را از حالت تنش، خشونت، افراط به طور کامل خارج کنیم. شرایط اجتماعی کشور باید به گونه‌ای باشد که افرادی که تمایل به افراط و خشونت دارند و تعداد آنها بسیار اندک است فضایی را برای حضور پیدا نکنند.... یکی از هدفهای این دولت آشتی در سطح جامعه بوده است. همه را باید به یکدیگر نزدیک کرد و آن رسانه‌هایی که بر طبل انشقاق می‌کوبند اشتباه تاریخی می‌کنند. هیچ جناحی را در این کشور نمی‌توان حذف کرد و هیچ حزب فعالی را نمی‌توان نادیده گرفت. بنابراین باید با یکدیگر تعامل داشت  و قواعد بازی را آموخت....

از یک سو آقای روحانی مستمراً از افراط اعلام برائت می کند و از سوی دیگر وزیران و استاندارانی را به کار می گمارد که در بزرگترین  فتنه کشور دست داشتند! اکنون بعد از مشاهده چند ماه از رفتارهای دولت اعم از انتصابات، موضع گیری ها و برنامه های عملیاتی، به نظر می رسد تنها کسانی که در درگاه آقای روحانی هیچ جایگاهی ندارند و به احتمال زیاد افراطی خوانده می شوند، همان حزب اللهی ها هستند و گویا جناب روحانی از همان ابتدا اعتقادی به تفریطی بودن جریان های فتنه گر و قانون شکنی و خیانت های ایشان نداشته اند.

 

بسیار خوب است که آقای روحانی در خصوص تعریف اعتدال از ظن خودشان بیشتر بگویند و جوانب آن را به لحاظ معرفی مرزهای افراط و تفریط تشریح نمایند. مردم حق دارند که بدانند ملاک اعتدال در اعتقاد دولت یازدهم چیست و شاخص افراط و تفریط کدام است. با توجه به این که جناب روحانی در اکثر قریب به اتفاق موارد از واژه اعتدال و افراطی فقط برای معرفی دوستان و دشمنان شان، همچنین در خصوص رأی دهندگان به خودشان و رقبا استفاده کرده اند، حقیر برداشت خودم را در این خصوص ارائه می کنم:

با توجه به این که بسیاری از مفاهیم مانند عقل و منطق دچار برخورد سلیقه ای می شوند، به نظر می رسد تنها مفاهیم قابل اتکا و قابل استفاده برای تعریف اعتدال، همانا شرع و قانون باشد.

به این سخنان جناب روحانی که در مجلس شورای اسلامی ایراد شده است توجه فرمایید:

... مردم در 24 خرداد به افراط، تفریط، خشونت، خودرایی، تک‌رایی، عدم مشورت و عدم تدبیر رای ندادند و به اعتدال، تدبیر و عقلانیت رای دادند....

با فرض این که مسیر اعتدال را اسلام و قانون مشخص کند به این نتیجه می رسیم که هرکسی که در چارچوب مسیر ترسیم شده ولایت فقیه (که ضامن اسلامیت نظام است) و قانون (که محصول جمهوریت نظام است) حرکت کند میانه رو است و اگر کسی پا از این گلیم فراتر گذاشت قابل معتدل خواندن نخواهد بود؛ بر اساس این فرض، چگونه می توان افرادی را که در تمام امور سیاسی و اجتماعی خود به خصوص انتخابات (که حساس ترین و هیجانی ترین امورند)، در چارچوب قانون حرکت کردند و حتی پس از باختن نتیجه انتخابات فوراً به برنده آن تبریک گفتند را افراطی دانست؟! و یا چگونه می توان افرادی را که اگر در هر امری خبطی کرده باشند، فوراً در مواجهه با نصایح ولایت فقیه، با تبعیت محض خود از دستورات ایشان به چارچوب قانون بازگشتند را افراطی خواند؟! و چگونه می توان افرادی را که پا از مسیر قانون فراتر نهادند و قانون را زیر سوال بردند را معتدل دانست؟! و چگونه می توان کسانی را که نه تنها از رهبری تبعیت نکردند، بلکه از اصل ولایت فقیه نیز برائت جستند را در دایره اعتدال دانست؟!

آیا کسانی که یکبار جسورانه پا از مسیر قانون و ولایت فراتر نهادند و سخت ترین هزینه ها را به کشور وارد کردند را می توان اینقدر امین دانست که ایشان را به عنوان مجری قانون و سرباز ولایت و خادم انقلاب منصوب کرد و تمام امور مردم یک استان و یا بخش هایی از امور تمام کشور را به ایشان سپرد؟! آیا این مسئولان در زیرمجموعه خود می توانند اعتدال را رعایت کنند؟! آیا از مسئولی که تقیدی به ولایت و قانون ندارد می توان توقع داشت که مؤمنان، قانون مداران، ولایت مداران و شایستگان را در مصدر امور بنشانند؟! آیا شبکه مدیریتی و اجرایی کشور می تواند ضامن اعتدال و پرهیز از افراط و تفریط باشد؟! آیا این دیواری که آقای روحانی چیده اند می تواند ره به ثریا داشته باشد؟! دعا می کنیم دکتر روحانی به نحوی دولت را هدایت کند که بعد از دوره مسئولیت شان، کلمه زیبای "اعتدال" با عبارات متضاد معنی نشود.

برچسب مرتبط:اعتدال  حسن روحانی    دولت   اصلاح طلبان    انقلاب   فتنه

میهمان عزیز شما ممکن است از سایت دیگری به اینجا لینک شده باشید، در صورت تمایل به صفحه ی اصلی وبلاگ مراجعه نمایید، مطالب وبلاگ به صورت مستمر به روز می گردد.


nazokbin

مشخصات مدیر وبلاگ
 
لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
دسته بندی موضوعی
 
سیاسی ، دولت ، انتخابات ، سیاست خارجی ، احمدی نژاد ، سیاست داخلی ، فتنه ، اقتصاد ، حسن روحانی ، شبهه ، مذاکرات هسته ای ، مقام معظم رهبری ، هاشمی رفسنجانی ، صدا و سیما ، رسانه ، تورم ، فرهنگ ، هدفمندی یارانه ها ، مشایی ، تحریم ، اعتقادی ، اقتصاد مقاومتی ، انحراف ، رابطه ایران و آمریکا ، سبک زندگی ، برجام ، عدالت ، قوه قضاییه ، انقلابی ، اقتصادی ، تولید ، آمریکا ، مجلس ، علی لاریجانی ، بصیرت ، رابطه با آمریکا ، رشت ، گیلان ، مجلس و دولت ، ولایت مداری ، فرهنگی اجتماعی ، غرب ، استاد مصباح ، خانواده ، عفاف و حجاب ، روحانیت ، بهره وری ، انقلاب ، انتخابات 96 ، هاشمی ، مهدی هاشمی ، سران فتنه ، سعید جلیلی ، مذهبی ، بانک ، جبهه پایداری ، شورای نگهبان ، علی مطهری ، کارمند ، مسکن مهر ، انتخابات ریاست جمهوری ، اصلاح طلبان ، اجرای برجام ، تحلیل های اقتصادی ، سوریه ، ماهواره ، جواد ظریف ، امام خمینی (ره) ، انتقاد پذیری ، استقلال ، مدیریت و ایمنی ، فساد بزرگ اقتصادی ، سیاست ، طنز ، ولایت فقیه ، ظریف ، عملکرد اقتصادی دولت یازدهم ، هنر ، ارز ، استکبار ستیزی ، اسرائیل ، انتخابات مجلس ، بدعهدی آمریکا ، برنامه پایش ، جنگ نرم ، جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی ، انتخابات آزاد ، ایمنی ، نقض برجام ، سران قوا ، نرخ رشد جمعیت ، مذاکره کنندگان هسته ای ، جریان انحرافی ، توافق نهایی هسته ای ، تهاجم فرهنگی ، تحریف انقلاب ، بانک ، انتقاد ، مدیریت ، نرمش قهرمانانه ، سبک زندگی ، علامه مصباح ، سینما ، شبکه های اجتماعی ، مردم ، انقلابی گری ، اصولگرایی ، جمنا ، کارگر ، تحریف اسلام و انقلاب ، حجاب و عفاف ، اشتغال ، برجام 2 ، پسابرجام ، مسجد ، هنر و رسانه ، فوتبال ، قالیباف ، قانون اساسی ، مذاکرات هسته ای ، نفوذ ، فرهنگ عمومی ، رابطه ایران و آمریکا ، برجام های 2 و 3 ، باقری لنکرانی ، ازدواج ، آرمان های انقلاب ، وبلاگ نویسی ، آموزش و پرورش ، ائتلاف اصولگرایان ، اعتدال ، اینترنت ، انتخابات های 94 ، دولت یازدهم ، رکود ، شبکه اجتماعی افسران جنگ نرم ، میر حسین موسوی ، مالیات ، محمد جواد ظریف ، گفتمان انقلاب ، عربستان ، بسیج ، امام حسین ، حضرت مهدی عج ، کارشکنی های آمریکا در اجرای برجام ، حقوق های نجومی ، حقوق کلان مدیران دولتی ، حامیان متعصب احمدی نژاد ، خاتمی ، داعش ، تحریم موشکی ، تحریف شخصیت امام خمینی ، ترکیه ، جدایی نادر از سیمین ، تولید ملی ، توهین های دولتمردان ، ائتلاف اصلاح طلبان ، احمد توکلی ، آمریکا ، بسته تحریم موشکی ، انتقادات به برجام ، ایرانیت ، عراقچی ، فتنه گران ، عکس ، روحانی ، دولت راستگویان ، دولت های نهم و دهم ، سعید مرتضوی ، قرارداد خرید هواپیما ، محسن رضایی ، متن برجام ، نقدینگی ، مرگ بر آمریکا ، محمد خاتمی ، قراردادهای پسابرجامی ، سیاه نمایی ، عزت ایران ، عبدالرضا داوری ، باخت اصولگرایان در تهران ، پارسی بلاگ ، آملی لاریجانی ، ادارات ، توالد ، جنبش برنمی تابیم ، تحریم های جدید ، خودروسازان ، حوادث ناشی از کار ، دوقطبی سازی ، حاشیه سازی ، حجاب ، حداد عادل ، حلقه انحرافی ، حقوق ، حسین قدیانی ، حادثه پلاسکو ، خطوط قرمز رهبری ، جدایی مشایی از احمدی نژاد ، توهین ، توصیه رهبری به احمدی نژاد ، بیداری اسلامی ، پزشک ، انتخابات خبرگان ، عدالت خواهی ، شهید ، صادرات ، سید حسن خمینی ، سمن ، سبد کالا ، سپاه ، ساده زیستی ، مداحان ، مبارزه با فساد ، متکی ، مسکن مهر ، مصافحه ظریف و اوباما ، ولایتمداری ، کرسنت ، کهریزک ، مفاسد کلان اقتصادی ، مهدی خزعلی ، نهاوندیان ، واردات ، نظارت ، لیست هاشمی ، کارگر ، قرارداد صنعت خودرو ، سال اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل ، ضرغامی ، طرفداران دولت ، شهرداری تهران ، شجریان ، شفافیت اقتصادی ، امر به معروف و نهی از منکر ، اکبر ترکان ، بازرس کار ، بانک مرکزی ، پویش اجازه نمی دهیم ، پساتحریم ، بقایی ، آیت الله جنتی ، آیت الله رئیسی ، 9 دی ، bbc ، VOA ، امام حسین (ع) ، اقتدار ایران ، اردغان ، توافق وین ، توان موشکی ، تعهد به FATF ، جهاد اقتصادی ، جعفرزاده ، جان کری ، توافق چند مرحله ای ، تشدید تحریم ها ، چادر ، حصر خانگی ، حصر سران فتنه ، حسین شریعتمداری ، حضرت علی ، حقوقهای نجومی ، خط امام ، دوقطبی های کاذب ، دبه کردن هسته ای ، ترامپ ، تصویب برجام ، تعهد دولت به کارگروه اقدام مالی ، تحریم ISA ، تجاوز سربازان آمریکایی ، بیانیه لوزان ، جام زهر ، تک فرزندی ، تهران ، توافقنامه ژنو ، اسلام ، اظهارات هاشمی درباره مجلس خبرگان ، 22 بهمن ، ادغام وزارتخانه ها ، برنامه امروز دیروز فردا ، برجام خسارت محض ، بازرسی کار ، بازار ، انگلیس ، انقلاب اسلامی ، انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم ، امام زمان (عج) ، شورای عدم تعهد ، عدالت اجتماعی ، عذر خواهی ، غیرت ، فائزه هاشمی ، فرزندان ، سالگرد برجام ، رد صلاحیت احمدی نژاد ، رفع حصر ، رویانیان ، فیش های نجومی ، فضای مجازی ، مجلس خبرگان ،
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
یا صاحب الزمان (عج) عاشق آسمونی پایگاه تحلیلی( فصل انتظار) بانـــــــوی دشــــــــــت رویــــــا کانون فرهنگی شهدا من وآینده من در سایه سار ولایت سرچشمه ادب و عرفان داروخانه دکتر سلیمی آسمون آبی چهاربرج رقصی میان میدان مین همه چیز آماده دانلود پژواک عشق در کائنات ساعت یک و نیم آن روز ۩۞۩ السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ۩ هــم انــدیشـی دینــی رضویّون حدیث منتظران قائم (عج) تراوشات یک ذهن زیبا بادصبا یادداشتهای فانوس نمکستان سربازی در مسیر حرم الشهدا دل شکسته برادران شهید هاشمی علمدار بصیر کبوتر نامه بر یادداشت های احمد ترابی زارچی مهاجر همای رحمت ایـــــــران آزاد wanted این نجوای شبانه من است نوری چایی_بیجار خورشیدها آسمانی ها xXxXx کرجـــیـــهــا و البرزنشینها xXxXx فرزند روح الله... غمزده وبلاگستان امام صادق (ع) هیئت فاطمیون شهرضا بر و بچه های ارزشی کوثر ولایت آزادی بیان مهدی یاران خبرنگار خط انقلاب مدافع ولایت افسران وبلاگ نویس حامیان جمهوری اسلامی ایران آسمان های خاکی وحدت تفاوت نمل/عاقبت جوینده یابنده است پایگاه مقاومت نجف اشرف بوشهر گوهرکمال ، حجاب برتر دنیای راه راه افسران سایبری امام خامنه ای سرویس وبلاگستان 8 دی حساس بشو سرباز صفر بصیر شمال استخدامی پنل اس ام اس | بانک شماره موبایل طراحی سایت فروشگاه اینترنتی پوشاک زنانه اوتیسا

       
       

سلمان علی علیه السلام

تحلیل های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سیاوش آقاجانی

ابزار هدایت به بالای صفحه