95/8/4
9:3 ع
امام حسین(ع) به اشکهای ما محتاج نیست همانطور که خداوند به خون امام حسین(ع) و یارانش نیاز نداشت؛ لیکن همانطور که حفظ راه خدا، دین خدا و محقق کردن دستورات الهی، نیازمند مجاهدت، جهاد و خون فشانی است، پاسداشت مجاهدتهای خون خدا و یارانش نیز به همت، معرفت، محبت و اشک نیازمند است.
امام حسین(ع) با گذشتن از همه تعلقاتش، دین خدا را از شر دشمنانش حفظ کرد و بازخوانی حیات و جهاد امام حسین(ع) به خصوص اگر با عشق، عبرت و عبره (اشک) همراه باشد، حفظ حاصل مجاهدت امام حسین(ع) که همان احیای دین خدا بود را موجب میشود و دقیقاً به همین علت است که امام خمینی(ره) فرمود، این محرم و صفر اسلام را زنده نگه داشته است.
امام حسین(ع)، تا ابد سفینه نجات است و این ماییم که محتاجِ توسل به او هستیم. عزاداری و گریه با معرفت برای او، درجات علمی، اخلاقی و معنوی ما را ارتقا میدهد. عزادارانی که بتوانند کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را بفهمند، امام زمان خویش و مسلمِ امامش را بشناسند و در برابر ابزارهای یزیدیان زمان، فریفته و مرعوب نشود، در صحنه های حساس عصر نیز «کوفی عاقبت» نخواهند شد.
آن عزاداریهایی که بر شور و شعور می افزاید و به عزاداران بصیرت در نظر و شجاعت در عمل میدهد، موجب ترس و واهمه دشمنان حق و حقیقت میشود و به همین دلیل است که در ایام عزاداری برای امام حسین(ع)، دشمنان اسلام با تمام رسانه هایشان، برای بی رغبت کردن و بازداشتن مردم از برگزاری مراسم عزادای و حضور در آنها، به هر شیوه و شبهه ای دست میزنند و بعضاً هم میکوشند تا فرهنگ عاشورا را تحریف کنند.
هرچند عزاداریها، توسلات و صلواتهای ما، در برابر مقامات معنوی امام حسین(ع) ارزشی ندارد تا بتواند به امام حسین(ره) نفعی برساند، لیکن فضل خداوند، بیکران است و اصلاً از همین فضل خداست که ما گناهکاران بر محمد و آل محمد (ص) سلام و درود میفرستیم و یا پس از صلوات تشهد نماز، با ذکر «وتقبل شفاعته وارفع درجته»، برای پذیرفش شفاعت و ترفیع درجه ایشان دعا میکنیم.
95/7/29
8:19 ع
استعفای مهدی مجرد ، رئیس دفتر امام جمعه رشت، به واسطه اتهامات عدیده ای که به ایشان وارد شد در فضای سیاسی و رسانه ای استان گیلان، به خصوص در طیف انقلابی که سالها در خصوص حضور او در این جایگاه حساس هشدار میدادند، انعکاس گسترده ای داشت که بعضاً به واسطه حساسیت مسئله و بابت جدی نگرفتن آن هشدارها، از لحن و ادبیات رسمی و متناسب با فضای سیاسی استان به دور بودند، لیکن نه در دلسوزانه بودن هشدارهای گذشته این طیف انقلابی و نه در حسرت ها و انتقادات امروز ایشان نمیتوان تردید نمود.
دربین مطالبی که پس از بازداشت و استعفای مهدی مجرد منتشر شد، نوشته های حاج حسن کربلایی از ادبیات تندتری برخوردار بود چرا که ایشان به واسطه انتقاداتی که به عملکرد آقای مهدی مجرد داشت، سالها مورد هجمه های سنگین قرار گرفته بود و این مسئله باعث شد تا آقای محمدحسین قربانی، نماینده مردم آستانه در مجلس شورای اسلامی و برادرزاده امام جمعه رشت، موضع تندی نسبت به ایشان اتخاذ نماید که آن نیز فاقد ادبیات رسمی و مناسب فضای سیاسی و انقلابی استان بود؛ ایشان بدون ذکر نام آقای کربلایی، خطاب به ایشان، این جملات تند و بعضاً تهدید آمیز را بیان کردند:
«در جریان استعفای مسئول دفتر آیتالله قربانی برخی افراطیگری کردند/این افراط گری ها از سوی کسانی است که نه اصالت گیلانی بودن دارند و نه اصل و نسبی و خود را وارث نیروهای ارزشی گیلان میدانند/شما چهکاره هستید که برای نماینده ولیفقیه تعیین و تکلیف میکنید/اگر یکبار دیگر این جسارتها و بیادبیها را شاهد باشم قطعاً خودم در دهان اینگونه افراد میزنم.»
کلامی با آقای محمد حسین قربانی
باتوجه به این اظهارات آقای محمد حسین قربانی درباره استعفای مهدی مجرد ، بیان چند نکته را خطاب به ایشان که یکی از نمایندگان محترم گیلان در مجلس شورای اسلامی هستند ضروری میدانم:
آقای دکتر قربانی! ما از نزدیکان امام جمعه محترم رشت هستید و قاعدتاً بیش از دیگران به ایشان دسترسی داشتید، انتقاد داریم که چرا قبل از این که آقای مهدی مجرد به دلیل اتهامات سنگینشان مجبور به استعفا شوند و با وجود این که از اقدامات خلاف قانون و اخلاق ایشان و نارضایتی امت حزب الله و مردم رشت از حضور وی در دفتر امام جمعه مطلع بودید، در جهت ممانعت از هرگونه ایراد خدشه به محبوبیت و اعتبار جایگاه نمایندگی ولی فقیه در استان، در وقت مناسب وارد عمل نشدید؟!
نماینده محترم مردم آستانه در مجلس شورای اسلامی! به راستی چرا این قدر در خصوص معرفی این عنصر حاشیه دار به امام جمعه محترم رشت و عموی بزرگوارتان مسامحه کردید که این متهم به جای این که قبل از علنی شدن اتهامات عزل بشود، نهایتاً استعفا بدهد و در متن استعفایش هم شخص امام جمعه را واقف به همه کارهایش معرفی کند! و به جای این که بابت هزینه ای که به دفتر نماینده ولی فقیه، شخص امام جمعه و مؤمنین گیلان و رشت وارد کرده است، بدهکار باشد و تازه بابت خدمات زیادش طلبکار هم بشود؟!
آقای قربانی! آیا برای منکوب کردن حاج حسن کربلایی منطقی بود که به اصالت غیرگیلانی ایشان بتازید و تهدیدشان کنید؟! مگر حمایت از اعتبار جایگاه های انقلابی تابع محدودیت های جغرافیایی است که به حاج حسن کربلایی که از اوایل انقلاب در تمام صحنه های انقلابی حساس استان حضور برجسته داشته است، بگویید چون شما گیلانی نیستید، نباید برای فلان مسئله دلسوزی کنید؟! مگر آبرو و اعتبار نماینده ولی فقیه صرفاً به خود ایشان و یا خانواده ایشان تعلق دارد که اگر مهدی مجرد نامی، به حیثیت و اعتبار ایشان خدشه وارد کرد، بقیه بی تفاوت، منتظر این روزهای سخت و تلخِ امام جمعه شهرشان بمانند؟!
حرف آخر
آرزو میکنم فضای احساسی که درخصوص اتهامات آقای مهدی مجرد شکل گرفته است، هر چه سریعتر مدیریت شود و برای این منظور لازم میدانم:
1- کسی اتهامات، بازداشت و استعفای مهدی مجرد را به حد یک استعفای عادی و کم اهمیت تنزل ندهد.
2- موضع گیری هایی که در این خصوص انجام میشود، رنگ و بوی دعواهای قدیمی و شخصی را به خود نگیرند و پیگیریها و موضع گیریها با ادبیات رسمی و محترمانه انجام شود.
3- رئیس دفتر جدید بکوشد تا دیواری که در دوره رئیس دفتر قبلی امام جمعه رشت بین بسیاری از نیروهای انقلابی رشت و شخص امام جمعه چیده شده بود را بردارد.
95/7/27
5:24 ع
درخصوص معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر ، بعضاً شبهاتی مطرح شده است که ضمن طرح آنها، مختصراً پاسخ آنها نیز بیان میگردد:
1- شاید تنها مخالف جدی معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر ، شخص خودشان بودند که برخی مثل محسن کدیور این مخالفت را ناشی از عدم توانایی ایشان و اطلاع ایشان درخصوص نداشتن شرایط این کار دانستند! که این نتیجه گیری حقیقتاً مغرضانه بوده است چرا که اولاً آیت الله خامنه ای اساساً حامی و موافق رهبری شورایی بودند و ثانیاً این که از تقوای الهی و احتیاط از پذیرفتن مسئولیت خطیر رهبری نه تنها یک نقطه ضعف نیست بلکه شرط عقل برای یک انسان باتقوا و دانشمند نیز هست و البته ایشان در عمل ثابت کردند که حقاً و انصافاً از پس این جایگاه کلیدی نظام مقدس جمهوری اسلامی به خوبی برآمدهاند.
2-برخی از افراد مانند مهدی خزعلی نیز گفتند که معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر با یک سناریوی از پیش طراحی شده توسط آقایان هاشمی، حاج احمد خمینی و آیت الله خامنه ای انجام شده است، اما اولاً شخص آیت الله خامنه ای خود از حامیان جدی رهبری شورایی بوده اند، ثانیاً آقای هاشمی هم نظرشان بر رهبری شورایی با حضور آیات خامنه ای و مشکینی و موسوی اردبیلی بوده است وثالثاً ساختگی و نمایشی دانستن و معرفی کردنٍ مخالفت تند آیت الله خامنه ای با آن سیمای برافروخته و حرکات و سخنانی که در این خصوص اظهار داشتند، جز از اذهان بیمار اشخاص کینه توز بر نمی آید!
3-یکی از شبهاتی که درخصوص معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر مطرح میشود این است که ایشان را فاقد شرط مرجعیت برای جایگاه رهبری اعلام کرده بودند! در صورتی که حضرت امام در نهم اردیبهشت 68 به شورای بازنگری قانون اساسی دستور دادند تا ظرف 2 ماه برخی اشکالات قانون اساسی از جمله شرط مرجعیت برای رهبری اصلاح شود که در همان زمان در شورای بازنگری قانون اساسی لحاظ شد و بر همین اساس در روز انتخاب رهبری، شرط مرجعیت مد نظر مجلس خبرگان نبود، با این وجود پس از همه پرسی اصلاح قانون اساسی در 6 مرداد 68، یک بار دیگر برای رهبری آیت الله خامنه ای رأی گیری شد و ایشان مجدداً رأی اکثریت خبرگان را کسب کرد و چندی نگذشت که از سوی جامعه مدرسین قم و سایر مراجع علمی و دینی به عنوان یکی از مجتهدین وقت معرفی شد.
4-برخی میگویند چون هنوز قانون اساسی به همه پرسی گذاشته نشده بود، پس قابلیت اجرا نداشته است، که این اظهار نظر ناشی از عدم درک صحیح از جایگاه ولی فقیه و مردم درحکومت اسلامی است. در حکومت اسلامی، آرای مردم نشان دهنده مقبولیت امور است لیکن آنچه که باعث مشروعیت و رسمیت میشود، امضا، تأیید یا تنفیذ ولی فقیه است. در همین خصوص، تأیید اصلاحیه قانون اساسی و یا رأی دادن به رئیس جمهور منتخب، موجب رسمیت و مشروعیت قانون و یا رئیس جمهور نمیشود، بلکه آنچه که به آرای مردم مشروعیت میبخشد در نهایت امضا یا تنفیذ ولی فقیه است و از این لحاظ، دستور امام خمینی درخصوص برداشتن شرط مرجعیت از قانون اساسی یک حکم شرعی است و با این وجود، این حکم، در کنار سایر اصلاحات قانون اساسی به همه پرسی مردمی گذاشته شد و پس از کسب آرای مردمی به امضای ولی فقیه رسید تا رسمیت یابد.
5- یکی از سؤالاتی که در این خصوص پرسیده میشود این است که چرا آیت الله خامنه ای، در پی رهبری آیت الله آذری قمی بودند که قبل از فوت حضرت امام خمینی(ره) و پس از آن، تعاریفی برخلاف نظرات حضرت امام(ره) درباره ولایت فقیه داشتند و دایره نظرات ولایت فقیه را در برخی حوزه ها صرفاً ارشادی میدانستند و در نهایت هم مسیر آیت الله منتظری را رفتند؟! در جواب این شبهه باید گفت:
اولاً تا قبل از طرح چنین ادعایی از سوی آیت الله امامی کاشانی در سال 92 (در برنامه شناسنامه)، هیچکدام از افرادی که وقایع آن روز را روایت کرده اند، مدعی حمایت آیت الله خامنه ای از رهبری فردی آذری قمی نشده بودند و برخی از مطلعین هم این نقل قول را اشتباه دانسته اند.
ثانیاً به لحاظ عقلی نمیتوان پذیرفت آیت الله خامنه ای کسی را شایسته رهبری فردی بداند ولی در روز انتخاب رهبری، قاطعانه از رهبری شورایی حمایت کند! کما این که حتی پس از معرفی ایشان به عنوان نامزد، ایشان پشت تریبون رفتند و گفتند من با رهبری شورایی موافقم و با رهبری فردی مخالفم. پس چگونه نامزد بشوم؟ و با این منطق یعنی ایشان تا آخرین لحظه با رهبری فردی مخالف بودند.
ثالثاً در جلد 41 کتاب حکومت اسلامی قولی از آیت الله امینی منتشر شده است که میتواند درباره آیت الله آذری قمی باشد که آیت الله امامی کاشانی اشتباهاً آن را به آیت الله خامنه ای منسوب کرده باشند! آیت الله امینی میگویند:
«آیت الله خامنه ای، آقای هاشمی، آقای اردبیلی و آقای مشکینی هم بودند که همگی از شورایی بودن رهبری صحبت می کردند. من مطلبی را در جلسه عرض کردم و گفتم ما در کمیسیون ولایت فقیه , شورایی بودن را ردّ کردیم. آیت الله خامنه ای فرمودند: رهبری شورایی را که رد کردید، پس چه کنیم؟ من در این موضوع فکر کرده بودم و چند نفر را در نظر داشتم و اسامی را در یک برگ کاغذ نوشته بودم که همراهم بود. من یک نفر را معرفی کردم که برای رهبری مناسب است. آیت الله خامنه ای فرمودند: نه، البته بعداً فهمیدم که این شخص صلاحیت رهبری را نداشته است. به ایشان (آیت الله خامنه ای) گفتم : خود شما چطور؟ ایشان بی اعتنایی کرد.»
6- با توجه به خاطره ای که آقای هاشمی درخصوص نظر حضرت امام درباره آیت الله خامنه ای بیان کردند، برخی اینطور نتیجه گرفتند که معرفی آیت الله خامنه ای به عنوان رهبر بدون خاطره آقای هاشمی محقق نمیشد و رهبری ایشان را مدیون آقای هاشمی میدانند، در صورتی که:
اولاً این خاطره در لحظه آخر انتخاب آیت الله خامنه ای و در حالی که اذهان روی ایشان متمرکز شده بود و عملاً رهبری شورایی و رهبری فردی آیت الله گلپایگانی نیز منتفی شده بود بیان شد.
ثانیاً آقای هاشمی پس از اصرار و فریاد آیت الله شبستری و آیت الله قریشی در مجلس آن دو خاطره عمومی و خصوصی خودشان را نقل کردند.
ثالثاً به غیر از آقای هاشمی، آقایان حاج احمد خمینی، موسوی اردبیلی و خلخالی هم شبیه آن سخنان را گفتند و یا همان سخنان آقای هاشمی را تأیید کردند.
95/7/27
5:21 ع
« خیابان 21 » یا « آسوده بخوابید! رابین هود نمی آید! » عنوان طنزی است که آیدین سیار نوشته که در هفته نامه اعتدالی و اصلاح طلب صدا منتشر شده است، ضمن بیانی خاص و البته مجعول از چگونگی توصیه مقام معظم رهبری به نیامدن احمدی نژاد، مقام معظم رهبری را به گالیور تشبیه کرده که در خیابان 21 ، رابین هود را از آمدن به صحنه منع میکند که به رابین هود میگوید:
«ظاهراً کسی از شما دل خوشی ندارد، البته من از اومدنت زیاد اذیت نمیشم چون به زندگی زیر تسلط آدمهای کوچک عادت دارم ولی شما دیگران را اذیت میکنی، باتوجه به وضعیت پیش آمده و این که جدیداً معلوم شده شخصاً 12 میلیارد تومان تخلف داشتی بهتره خودت رو ضایع نکنی...».
باتوجه به جسارت نشریه موهن صدا در مطلب خیابان 21 ، بیان چند نکته ضروری به نظر میرسد:
1- ضروریست مقامات قضایی با آیدین سیار، محمد قوچانی (نویسنده مطلب و سردبیر هفته نامه صدا) و سایر مقامات مسئول این نشریه برخورد لازم را چه در خصوص اتهاماتی که وارد کرده اند و چه در خصوص توهین وقیحانه ای که به شخص مقام معظم رهبری مرتکب شده اند، انجام دهند و اشد مجازات قانونی را برای ایشان در نظر بگیرند و درخصوص مجوز نشریه و ممنوعیت کار این افراد نیز اقدام لازم صورت گیرد.
2- مسلماً یکی از کینه های منتقدان رهبری این است که ایشان زیر بار حرف زور نمیروند و اصلاً هدف فتنه گران در فتنه 88 همین بود که ایشان را به ابطال رأی مردم مجبور کنند که ایشان پای رأی مردم و قانون اساسی ایستادند، لذا قطعاً وصله تسلط پذیری مقام معظم رهبری آن هم از آدمهای کوچک، تنها میتواند تراوشان اذهان کینه توز نسبت به ایشان باشد.
3- قطعاً رهبری حتی آدمهای حقیری که حتی نسبت به فرهنگ و مذهب و عزت کشور خود هیچ عرقی ندارند و تمام آرمانهایشان در نوکری آمریکا و غرب خلاصه میشود را تحمل میکنند و این فرصتی است تا حقارت تفکرات خود را در آینه عمل ببینند و عبرت گیرند، هرچند شاهدیم که میبینند و رذیلانه حاضرند تن به ذلت آمریکا بدهند ولی به اشتباه بودن تفکرات خود اقرار نکنند! و اگر منظور رهبری تسلط پذیری از احمدی نژاد است که شاهدیم رهبری در قبال ایشان در هرجایی که لازم دانستند با تذکر و توصیه و امر و نهی برخورد کردند و منافع ملی را نادیده نگرفتند.
4- انتشار این مطلب موهن در زمانی که رفتن علی جنتی از وزارت فرهنگ و ارشال اسلامی! قطعی شده است، میتواند یک آزمایش و یا مانور برای شروع یک حمله تلقی گردد و اگر برخورد و واکنش لازم به خصوص از نوع مردمی صورت نگیرد، احتمالاً فوراً فاز هجمه گسترده در دورانی که احتمالا وزارت ارشاد با سرپرست اداره میشود، شروع خواهد شد، لذا مطالبه گری عمومی و مردمی برای برخورد جدی با این رفتار غیرقانونی و غیرقابل قبول، از سوی قوه قضاییه امری ضروری و لازم است.
5- با توجه به این که این نشریه در جهت سیاستهای اعتدال و اصلاحات قرار دارد و با توجه به خالی شدن دستشان از ایجاد فضای دوقطبی با عدم حضور احمدی نژاد، بعید به نظر نمیرسد که بکوشند جایگاه رهبری را قطب مقابل خود قرار دهند تا با یک قمار و دادن چند تلفات، فضای دوقطبی مورد نیاز خود را برای تأثیرگذاری در انتخابات 96 ایجاد نمایند، حال این که سابقه نشان داده است مملکت در جایی که حرف ولایت فقیه مطرح باشد، یک قطب بیشتر ندارد، لیکن اگر میخواهند آزموده را بیازمایند، میتوانند این تتمه آبروی اصلاح طلبی و اعتدال را نیز در نزد مردم غیور ایران هدر دهند!
95/7/24
5:56 ع
اگرچه قبلاً خود آقای هاشمی بارها گفته است که هدفش از بیان مسافرتها و تفریحاتش که بعضاً اشرافی شمرده شدند، این است که نشان دهد با مردم صادق و بی ریا است! ولی این بار آقای عطریانفر، از مهره های سرشناس اصلاحات چنین مسائلی را تکرار کرده است! بماند که گردش 180 درجه ای اصلاح طلبان در قبال آقای هاشمی خود جای تأمل بسیار دارد که چگونه امروز میکوشند از کسی که سالها او را عالیجناب سرخپوش نامیدند و به قاتل قتلهای زنجیره ای متهم کردند، به طور مضحکی دفاع کنند! در ادامه ابتدا اصل سخنان آقای عطریانفر و سپس مطلبی را در پاسخ به این اظهارات و خطاب به ایشان بیان میدارم:
«آقایهاشمی رفسنجانی به یک بیماری و یک ناهنجاری اخلاقی اساسی اعتقاد داشت و خودش اولین پرهیز کننده از آن بود. آن ناهنجاری این بود که آقایهاشمی رفسنجانی به شدت از «ریا» پرهیز داشت. اگر ایشان در تعطیلی روز عاشورا به سد لتیان یا کیش می رود، در خاطراتش می نویسد و هیچ ابایی ندارد! اگر امروز چلوکباب خورده، می نویسد! امروز سوار چنان ماشینی می شود، می نویسد! چون می گوید چرا خودمان را در پرده ای از ابهام قرار بدهیم که مردم تقدیس کنند!؟ بگذاریم مردم ما را ببینند.»
آقای عطریانفر! اگر علت بیان تفریحات و خوشگذارنی ها و اشرافی گری های آقای هاشمی و خانواده اش صرفاً صداقت و بی ریایی است پس چرا نسبت به سایر مسائل صداقت کنارگذاشته میشود؟! پس چرا آقای هاشمی در پذیرش مفاسد فرزندش مهدی هاشمی که روزگاری او را در جایگاه حساسی در وزارت نفت نشاند و جرایمش مانند ارتشاء، جعل و اختلاس بر دادگاه اثبات شد، مقاومت کرد؟! پس چرا در نهایت هم طوری این مجرم و مفسد کلان اقتصادی را به زندان بدرقه کرد و از خدماتش گفت که گویی امیرکبیر زمان را بدرقه میکند!؟ و یا در مورد اتهام تقلب گسترده که از سوی سران فتنه بیان شد و شخص شما حاضر بودید با مدعیان آن مناظره کنید، آقای هاشمی با مدعیان تقلب و فتنه گران همراه شد و حاضر نشد آنجا برای خاموش کردن آتش فتنه، از این صداقت خود استفاده کند!
آقای عطریانفر! اگر میبینید آقای هاشمی از خوشگذارنی ها و اشرافی گری هایش به راحتی سخن میگوید، ریشه در تلاشش برای ریختن قبح اشرافی گری دارد. او تلاش میکند کسی از اشرافی گری خجالت نکشد و این فرهنگ را هم در زبان و هم در عمل، هم شخصاً و هم از طریق حزبش، از همان شروع پذیرش قطعنامه تا امروز ترویج کرده است. ما نمیگوییم چرا آقای هاشمی خوشگذرانی هایش که مردم عادی هرگز نمیتوانند انجام دهند راستش را به مردم میگوید! ما میگوییم چرا به جای این که طبق سیره ائمه هدی(ع)، حضرت امام خمینی(ره) و امام خامنه ای به ساده زیستی و همراهی با مردم به عنوان یک تکلیف قطعی کارگزاران حکومت اسلامی نگاه کند، تلاش میکند اشرافی گری مسئولان را امری مقبول معرفی کند و جامعه را به این سمت بکشاند و برای مدیران طبقه ای خاص از اشرافی گری قائل گردد؟!
آقای عطریانفر! کسی با رفاه و راحتی مردم مخالف نیست، اما فرق رفاه و راحتی با اشرافی گری و مانور تجمل بسیار متفاوت است! آقای هاشمی در سال 1370 که مردم عادی بعضاً از نیازهای ابتدایی خود محروم بودند، در روز عاشورای حسینی که اصلاً روز تفریح و خوشگذارنی نیست، خانوادگی با هلیکوپتر به سد لتیان میرود و اسکی روی آب میکند؟! آیا بیان این خاطرات به معنی صداقت و بی ریایی است یا به معنی ترویج گناه اشرافی گری که از خود این گناه به مراتب بدتر است؟! و یا به معنی ریختن قبح اشرافی گری حتی در عاشورای حسینی(ع) است؟! مگر امام حسین(ع) به دست مسئولان اشرافی زمان شهید نشد که میخواستند هر طور دلشان میخواهد زندگی کنند؟! پس چه شده است که امروز، آقای هاشمی و امثال ایشان که باید پاسدار خون امام حسین(ع) باشند، در مسیر توجیه اشرافی گری کارگزاران حکومت اسلامی قرار دارند که امام حسین(ع) در برابرش ایستاد و شهید شد؟!
آقای عطریانفر! از اشرافی گری زشت تر این که شما و آقای هاشمی و حامیان ایشان طوری بیان این اشرافی گری ها را نشانه صداقت و حسنه میداند که گویا همه مخالفان اشرافی گری دروغگو و دورو و خوشگذران هستند! آقای هاشمی طوری به بیان خاطرات تفریحات اشرافی خود در روز عاشورا افتخار میکند که سایر مسئولان جملگی در آن زمان مشغول تفریحات مشابه بودند ولی صداقت بیانش را نداشته اند؟! مگر میتوان زشتی فرهنگ منحوس اشرافی گری را زیر کلمه «صداقت» و «بی ریایی» تطهیر کرد؟! آقای عطریانفر! اظهارات شما و شخص آقای هاشمی ظلم آشکار به اصل حیاتی ساده زیستی برای مسئولان و زی طلبگی برای روحانیون و برخلاف دستورات دینی و آرمانهای انقلابی است که متأسفانه در کنار تلاش های شما برای تضعیف سایر آرمانهای انقلابی مانند استکبارستیزی، عدالت جویی، فسادستیزی، ترویج دینمداری در جامعه و... به یک رویه زشت تبدیل شده است!
95/7/24
5:54 ع
اگر چه ادعای تقلب 11 میلیونی در نظام انتخاباتی کشور باوجود این همه ناظر، مجری، نماینده نامزدها، قانون سختگیرانه انتخابات و رسیدگی به اعتراضات به اندازه کافی مضحک است، اما باید بدانیم که ادعای موسوی تقلب 11 میلیونی نبود! به این جمله موسوی در ساعاتی که هنوز برخی از حوزه ها مشغول رأی گرفتن بودند توجه کنید:
«برنده قطعی با نسبت آرای بسیار زیاد اینجانب هستم»
موسوی ادعا میکند من با نسبت بسیار زیاد و نه زیاد! برنده شده ام در حالی که او با فاصله 11 میلیونی باخته بود و این یعنی ادعای موسوی اولاً تقلبی حداقل دوبرابر 11 میلیون و حدود 20 میلیون است و ثانیاً بحث او تقلب است و نه تخلف!
ادعای تقلب حدود 20 میلیونی آنگاه بیشتر مضحک میشود که بدانیم او و دوستانش حتی برای تقلب یک میلیونی هم سند و مدرک محکمه پسندی نداشتند آن هم درحالی که از مدتها قبل کمیته صیانت از آرا تشکیل داده بودند و از احتمال جدی تقلب سخن میگفتند!
مضحک تر این که افرادی مانند موسوی، خاتمی، کروبی، هاشمی سالها در دولت، مجلس و مجمع تشخیص، رئیس بودند و اگر نظام انتخاباتی اینقدر ایراد داشت که بتوان در آن 20 میلیون تقلب کرد، حتما آن را اصلاح میکردند.
مضحک این که این افراد تنها در ایام انتخابات شروع به تشکیک در سلامت انتخابات میکنند گویا طبق فرموده رهبری، ایشان به مرض تشکیک در سلامت انتخابات مبتلا هستند که در ایام انتخابات این مرض مزمنشان، عود میکند.
و بازهم مضحک این که همین ها زمانی که انتخاباتی برگزار میکردند و کسی مدعی تقلب میشد، تقلب را غیرممکن میدانستند و زمانی که در انتخاباتی شکست میخوردند، مدعی تقلب میشدند! و جالبتر این که در انتخابات 84، برخی از ایشان به انتخاباتی که خاتمی برگزار کرد تشکیک کردند!
95/7/24
5:51 ع
دقیقاً برخلاف رویکرد حضرت امام خمینی(ره) و حضرت امام خامنه ای(ره) دربرابر برادران اهل تسنن که تأکید بر پرهیز از تنفرافزایی، تمرکز مشترک بر دشمنان اصلی اسلام و حفظ و تبیین مبانی تشیع بوده است، عده ای منادی دشمنی و برائت از اهل تسنن شدند و توهین و نفرین علنی به مقدسات اهل تسنن را تجویز کردند و اهل تسنن و حتی شیعیانی که حامی وحدت و برادری با اهل تسنن بودند را تکفیر کردند که به همین دلیل این تشیع، تکفیری و ضدوحدتی هم نامیده شد.
تشیع تکفیری، قطب مخالف وهابیت یا همان اهل سنت تکفیری است، وهابیتی که شیعیان و حتی اهل تسننی که با مبانی وهابیت مخالف بودند را تکفیر می کنند و خون شان را مباح می شمارند! و این دو یعنی شیعه تکفیری و افراطی و وهابیت دقیقاً به پاشنه آشیل اسلام و وحدت مسلمین و غافل شدن از دشمنان مشترک اسلام و مسلمین تبدیل شدند.
دو گروه تشیع تکفیری و وهابیت که از جهت دامن زدن به تفرقه و ایجاد تنش و درگیری بین مسلمانان، مطلوب آمریکا، انگلیس و اسرائیل بودند و به همین دلیل در ایجاد و رشد این دو جریان حمایت های مختلف رسانه ای، مالی و حتی بعضا تسلیحاتی را دریغ نکردند و از این جهت نیز، این تشیع تکفیری و وهابیت را بعضاً تشیع انگلیسی نیز نامیدند.
سؤالی که مطرح می شود این است که در برابر جریانات تکفیری و به خصوص تشیع تکفیری یا شیعه انگلیسی چگونه باید برخورد کرد و چه مواردی را باید در نظر داشت که مواردی را در این خصوص بیان میکنم:
1- باوجود این که ضربات جریانات افراطی و تکفیری بر پیکره اسلام و مسلمین بسیار کاری بوده است، اما در مواجهه با این جریانات تکفیری شیعه و سنی باید بدانیم که ایشان فریفته هستند و دشمنان اصلی اسلام و مسلمین نیستند که اگر چنین اشتباهی کنیم ماهم مانند این جریانات به بیراهه رفته ایم. بلکه باید ببینیم چه دست هایی در تولید و رشد این جریانات فعال بودهاند و ایشان را برای تقابل در برابر یکدیگر تشجیع میکند و این اولین گام ماست که بدانیم در تقابل با تشیع تکفیری، با دشمنان اصلی مواجه نیستیم، هرچند که ایشان بعضاً ما را دشمن خود بدانند.
2- باید بدانیم که جریانات تشیع انگلیسی و افراطی عموماً هتاک هستند و هرچند این هتاکی ها را ابتدا به اهل تسنن و مقدساتشان بیان میکنند اما نسبت به حامیان وحدت مسلمانان هم از توهین و هتک ابا ندارند که خود این مسئله برای حضور زنان و بانوان در مباحثه با این جریانات در فضای حقیقی و مجازی محدودیت ایجاد مینماید.
3- با توجه به فضای هیجانی و هتاکی جریانات تشیع انگلیسی ، برای بحث با این جریانات ابتدا باید یک فضای مناسب مباحثه را با احترام و آرامش و استمداد از مدیران این گروه ها، ایجاد کرد و بحث های مبنایی را به دور از فضای تحریک و توهین و تحقیر به نقطه مناسب رساند و بدون اصرار برای نتجیه گیری و جمع بندی که خود غالباً باحث تحریک می شود، بحث را قبل از این که به توهین و مجادله منتهی گردد، به پایان رساند.
4- غالب بحث تشیع انگلیسی نقلی و روایی است تا بحث لعن علنی و هتک به مقدسات اهل سنت را توجیه کنند اما در استنادات ایشان ایرادات جدی وجود دارد، اولاً غالباً به لحاظ منبع سست هستند، ثانیاً آنها را تقطیع یا تأویل به رأی میکنند ثالثاً بیان برخی حرف های خصوصی را به شرایط علنی و عمومی تعمیم می دهند، رابعاً سیره زندگی اهل بیت(س) در کنار اهل سنت که با حسن خلق و حتی محبت همراه بوده را نادیده و یا ناشی از تقیه میگیرند و خامساً مخالفت قرآن کریم با هتک و توهین حتی نسبت به کفار را نادیده می گیرد و سادساً عقل را که می تواند تشخیص دهنده نفع و ضرر اسلام و مسلمین باشد را کلاً تعطیل میکنند.
5- برای مواجهه با احتجاجات نقلی این جریانات تشیع انگلیسی حتماً باید به منابع روایی دسترسی داشت و منابع معتبر و غیرمعتبر را تشخیص داد، روات حدیث را شناخت و به اساتید توانمند دسترسی داشت و الا اگر کسی بدون این پشتوانه ها به بحث و گفتگو با این جریانات بپردازد، تنها وقت، اعصاب و اعتقادات خود را ضایع میکند، لذا اکیداً توصیه می شود در مواجهه با تمام جریانات انحرافی اعم از تکفیری ها و خداناباوران، تا وقتی که به سواد لازم مجهز نباشیم، ورود نکنیم که این خود می تواند موجب انحراف و گمراهی شود.
6- بهتر است به جای این که به بحث های فرسایشی و تن به تن با حامیان تشیع انگلیسی مشغول شویم به تولید و نشر محتوای مناسب در این خصوص بپردازیم؛ مثلاً روایات و سیره اهل بیت درباره شیوه مواجهه با اهل تسنن را از منابع معتبر منعکس نماییم و نتایج برخوردهای افراطی که به عملیات های تروریستی، کشتار مؤمنین و سوءاستفاده دشمنان برای تخریب وجهه اسلام ختم می شود و یا رضایت و حمایت های دشمنان قسم خورده اسلام، از جریانات تکفیری شیعه و سنی، مستنداً مورد روشنگری قرار دهیم تا شاید با شناخت صحیح دشمن اصلی، دست از بازی در میدان دشمن خودداری نمایند.
95/7/24
5:50 ع
مهدی مجرد ، رئیس دفتر غیرمحبوب و پرحاشیه امام جمعه رشت استعفا داد و متأسفانه حتی وجود اتهامات متعدد و آزادی به قید وثیقه سنگین وی هم نتوانست موجب عزل او گردد! مایه تأسف این که نامبرده، در استعفایش، به خدمات زیاد خویش افتخار میکند و امام جمعه رشت را از همه اقدامات خود مطلع میداند و در نهایت هم میگوید که کسالت باعث این استعفا شده است! حال این که همه میدانیم اتهامات وی این قدر سنگین است که بین عزل و استعفا، استعفا را انتخاب کرده است! و متأسفانه او با این جملات، تلاش کرده است تا امام جمعه رشت را از اقدامات (بخوانید تخلفات) خود آگاه (وحتی شریک جرم) نشان دهد! که متأسفانه پاسخ به این ادعاها در هامش امام جمعه مسکوت ماند!
پس از این که پرونده مهدی مجرد ، این رئیس دفتر مستعفی در دستور کار مقامات قضایی قرار گرفت و منجر به بازداشت وی گردید، نامبرده از طریق ارسال پیامک برای برخی از نیروهای انقلابی استان مدعی شد که آزاد و در حال گشت و گذار در گیلان است که اگر چه این ادعا از سوی برخی دیگر از مطلعین تکذیب شد، لیکن حتی اگر مهدی مجرد طبق قوانین جاری و معمولی کشور با قید وثیقه سنگین آزاد شده باشد نیز مطمئنا با توجه به اطلاع و پیگیری سطوح بالای نظام درباره تخلفات عدیده وی، ان شاالله دیگر امکان سوءاستفاده وی از جایگاهش برای سنگ اندازی در مسیر رسیدگی به اتهامات وی و شرکای احتمالیش وجود نخواهد داشت.
حقیقتاً زحمات و هزینه های سنگینی که بزرگان انقلابی و حزب اللهی رشت، فارغ از هرگونه ملاحظه کاری در مسیر پیگیری تخلفات عدیده مهدی مجرد، این مسئول مستعفی متحمل شدند، قابل تقدیر است و آرزو میکنم که این استعفا پایانی باشد بر سالها طرد شدن فعالان و نهادهای فرهنگی و انقلابی رشت از محضر امام جمعه رشت که به عنوان نماینده ولی فقیه باید حلقه وصل و حامی جریانات مؤمن و حزب اللهی می بود! و آرزو میکنم تمام آن سمپاشیهایی که آن متهم طی این مدت انجام داد، به همت مسئول دفتر جدید پاک و زدوده شود تا شاید فعالان فرهنگی و حزب اللهی رشت بتوانند مورد تفقد بیشتر امام جمعه محترم رشت قرار گیرند.
95/7/19
11:6 ع
حاج منصور ارضی عزیز؛ مداح انقلابی و وارسته
سلام علیکم
مصاحبه شما در برنامه بدون تعارف سیما در خصوص لزوم سیاسی بودن مردم و به خصوص مداحان کاملاً در چارچوب اسلام انقلابی صحیح و قابل دفاع است، اما برخی از نظرات شما مثل تکرار این جمله که برای سر برخی افراد جایزه گذاشتید یا جمله اخیرتان که درباره فوتبال ایران و کره گفته بودید که نگذارید حزب الله خشمگین شود، مرا بر آن داشت تا با کسب اجازه از شما، چند جمله خدمت حضرتعالی بیان نمایم.
در شرایطی که دشمنان اسلام و انقلاب منتظرند تا از کوچکترین فرصت برای زیر سؤال بردن انقلاب استفاده کنند، متأسفانه شاهدیم که اشتباهات نیروهای مؤثر انقلابی، بهترین فرصت را برای هجمه به اسلام و انقلاب فراهم میکند که هرچند در نیت خالصانه و دغدغه های دلسوزانه این بزرگواران تردیدی وجود ندارد، لیکن باید توجه داشت که یکی از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که احتمال اثرگذاری وجود داشته باشد و نه این که تازه اثر عکس هم ایجاد نماید!
از قدیم الایام گفته اند که حرمت امامزاده بیش از همه با متولی آن است و از این رو اعتقاد داریم که حرمت انقلاب را بیش از همه خود نیروهای انقلابی باید حفظ و مطالبه نمایند. نباید خارج از چارچوبی که مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند که همان رعایت قانون، پرهیز از دوقطبی سازی و رعایت مصالح جامعه است، هیچ گونه موضع گیری و یا توصیه ای صورت گیرد، به خصوص که ایشان بارها از تحصن ها، تجمع ها، رفتارهای خودسرانه، بهم زدن جلسات سخنرانی و هرگونه رفتار غیرقانونی انتقاد کرده اند.
سؤال کلیدی این که آیا اگر نیروهای انقلابی، خط مشی رهبری و چارچوب قانون جمهوری اسلامی را نادیده بگیرند و به جای بیان منصفانه، مؤدبانه و کارشناسانه مطالب روز کشور، به تهدید، توهین، استفاده از اشعار بی ادبانه و جایزه گذاشتن برای سر افراد متوسل شوند، میتوانند منتظر تأثیرگذاری سازنده و پایدار در جامعه و جذب مردم به اسلام و انقلاب باشند و یا این که برآیند این حرکات، صرفاً به ضرر وجهه انقلاب، موجب سوءاستفاده دشمن و نارضایتی مقام عظمای ولایت خواهد شد؟!
جناب حاج منصور ارضی عزیز! به نظر میرسد برای رسیدن به اهداف انقلاب، هیچ راهی به جز استفاده از ابزارهای متعارف و مجاز انقلابی وجود ندارد و کسی نباید برای خودش این حق را قائل باشد که به اسم دفاع از ولایت و ارزشهای اسلامی و انقلابی، از اسلوبی که مقام معظم رهبری در این سالها به کرات و به روشنی و براساس شرایط و فضای جامعه تبیین کرده اند، عدول کند. در همین راستا است که نیروهای انقلاب باید قدر هر بلندگو و رسانه ای که در فضای حقیقی یا مجازی در اختیار دارند را برای حرکت در مسیری که ایشان تبیین کرده اند بکار گیرند.
در خصوص اظهارات فوتبالی شما و برادرمان آقای الله کرم، متأسفانه احساس می شود که تنها خروجی این موضع گیری ها این باشد که دایره انقلابی گری و دینمداری این قدر تنگ و بسته تعریف گردد که در یک سو، یک تجمع 100 یا 1000 نفره ی مخالف برگزاری مسابقه فوتبال در عصر تاسوعا، محب اهل بیت (ع)، حزب اللهی و انقلابی معرفی میشود و در سوی دیگر، یک جمعیت صدهزار نفره که در ورزشگاه مشکی پوش هستند و حسین حسین (ع) می گویند، بی دین و غیر انقلابی! و این در صورتی است که اساساً این تقسیم بندی نه منصفانه است، نه منطقی و نه مفید!
جناب آقای حاج منصور ارضی بزرگوار! حضور، حساسیت و بینش سیاسی شما و شاگردان عزیزتان در هیأت های مذهبی میتواند بیش از وضع موجود، حلقه وصل سیره اهل بیت (ع) و مشی انقلابی گری برای جوانانی باشد که از شما الگوی میگیرند تا هم اسلام انقلابی و هم انقلاب اسلامی به خوبی تبیین و ترویج گردد، لیکن این امر بدون استفاده از منطق استوار انقلاب، ادبیات رسمی و محترمانه و رویکرد جذب حداکثری و دفع حداقلی و در یک کلام، حرکت در مسیر مقام معظم رهبری قابل دسترسی نخواهد بود.
95/7/19
11:5 ع
حذف کارت سوخت یکی از خواسته های وزارت نفت است که با اصراری که دولت بر آن داشت بالاخره توانست تصویب مجلس را در خصوص آن بگیرد و اینک اگر چه مصوبه حذف کارت سوخت در مرحله اجرا قرار دارد لیکن بازهم نمی توان از کنار آن به آسودگی و بی تفاوتی عبور کرد.
اصرار دولت به حذف کارت سوخت، یک تعارض آشکار با «سال اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل» دارد، کارت سوخت ابزاری بود که در اوج همهمه تهدید به تحریم بنزین، توانست جلوی این تحریم را بگیرد و با امکان مدیریت مصرف سوخت، اجازه ندهد دشمن به تحریم بنزین ورود کند، دولت نهم با تدبیر خود و صرف هزینه در صدور کارت سوخت و تجهیز فنی جایگاه های سوخت به کارت خوان، مانع تحریم بنزین شد.
حالا دولت برای ابزاری که قبلاً برایش هزینه شده است و توانسته بود جلوی تحریم بنزین را بگیرد و در صورت لزوم و زیاده خواهی و عهدشکنی دشمن میتواند همان کارکرد را تکرار کند و ابزاری که مانع جدی قاچاق سوخت گردید و امکان رصد و پایش میزان مصرف سوخت در خودروهای مختلف و شفافیت اطلاعات را فراهم کرده بود، با چه توجیهی از میان برمیدارد؟!
به راستی دولت چرا به جای این که با اصلاح و تکمیل طرح هایی مثل ایران کد، شبنم و کارت سوخت در جهت شفافیت اقتصادی و مبارزه با قاچاق گام بردارد، آن ها را با اصرار حذف میکند؟! مسلماً این رفتار دولت نه تنها با اجرای اقتصاد مقاومتی هیچ تناسبی ندارد بلکه با ادعای دولت برای رسیدن به شفافیت اقتصادی و حتی ایجاد تعهدات سنگین و خطرناک FATF نیز هیچگونه همخوانی ندارد.
و بازهم یک سؤال جدی وجود دارد، مجلس چرا در تصویب حذف کارت سوخت ، به منافع ملی و حتی امنیت ملی به خصوص در شرایط احتمالی فشار و تحریم توجه ندارد؟! اصلاً شاید دولت بخواهد در این خوش خیالی باقی بماند که هیچ دشمنی دوباره به فکر تحریم ایران نخواهد افتاد، ولی مجلس چرا با خراب کردن پل های مطمئنی مثل کارت سوخت ، دست ما را می بندد و دست دشمن را برای تحریم های آتی و یا قابل فشار دانستن ایران باز می کند؟!