95/9/4
9:54 ص
برد ترامپ در انتخابات از این جهت که مطمئناً یکی از مهمترین موضوعات مطروحه در مناظره ها و مصاحبه های انتخاباتی آمریکا و مورد نظر لابی های صهیونیستی مسئله ایران بود، بعید است که به تحلیل و برنامه آنها برای مواجه با ایران ارتباط نداشته باشد و در واقع بر سرکار آمدن بوش و ترامپ که سیاستهای خصمانه شان در برابر ایران، علنی تر بود و یا انتخاب بیل کلینتون و اوباما که بیشتر به فشارهای نرم تمایل داشتند، بعید است که به سیاستهای دولتهای وقت ایران، به لحاظ ایستادگی یا سازش پذیری در برابر آمریکا بی ارتباط بوده باشد.
نگاهی به سوابق تاریخی ایران و آمریکا، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشان میدهد که اساساً هرجا که دولتهای ایران در برخوردشان با آمریکا محکمتر ایستادند، دولتهایی در آمریکا بر سرکار آمدند که فشار از نوع نرم را بیشتر دنبال کرده اند و هر وقت دولتهای ایران نرمش بیشتری از خود نشان دادند، دولتهایی در آمریکا بر سر کار آمدند که فشار سخت را بیشتر در دستور کار قرار داده اند.
برای این سابقه یک تحلیل منطقی هم قابل ارائه است، چرا که هرجا دولتهای ایران در برابر تهدیدهای آمریکا بیشتر تنازل کرده اند، طرف مقابل به گزینه های جسورتر به عنوان رئیس جمهور فرصت داده است تا از روحیه تنازل دولتهای ایران استفاده بیشتری ببرد و هر جا که دولتهای ایران در برابر تهدیدهای آمریکا محکمتر ایستاده اند، طرف مقابل به روشهای موذیانه تر یا همان نرمتر برای دشمنی متوسل شده است.
نتیجه: آنها که تغییر و تحولات آمریکا را مبنای تغییر رویکرد سیاسی ایران میدانند و فکر میکنند با آمدن ترامپ مثلاً باید بیشتر محتاط بود، اشتباه محاسباتی بزرگی دارند، چرا که اساساً برد ترامپ در انتخابات محصول همین تفکر سازشکارانه و مذبذبانه است و حتی اگر کسی دوست دارد امثال ترامپ به قدرت نرسند و یا موفق نشوند، بازهم تنها چاره اش ایستادگی و عدم تنازل است و این یعنی تنها نوع مواجهه موفق با آمریکا، مقاومت است.
95/9/4
9:52 ص
در بررسی موانع اصلاح نرخ رشد جمعیت، یکی از عواملی که در کاهش فرزندآوری موجود نقش بسزایی داشته، تمایل افراطی و نیاز کاذب ایجاد شده در برخی بانوان برای حفظ زیبایی جسمی موجود خود و افزایش آن است که موضوع بارداری و وقتی که باید برای فرزندداری بگذارند، مانع تمایل ایشان به فرزندآوری بیشتر شده است.
یکی از مواردی که از سوی زنان به عنوان دلیل کاهش فرزندآوری معرفی میگیرد، تمایل به حفظ زیبایی است؛ البته با توجه به این که زیبایی دوستی یکی از مؤلفههای شخصیتی انسان و به خصوص زنان است، نمیتوان گلایه کرد که چرا زنان به حفظ زیبایی خود این قدر تمایل دارند، لیکن متأسفانه شاهدیم که این حس زیبایی دوستی و تلاش برای زیباتر شدن و حفظ زیبایی، در برخی افراد به حد افراطی و دیوانه واری رسیده است، تا جایی که رکورد استفاده از انواع اعمال جراحی و مصرف لوازم آرایشی با تمام تبعاتشان برای سلامتی، در کشور به صورت گستردهای رواج یافته است.
اگر بخواهیم نگاهی مختصر و گذرا به ریشه این حس افراطی نسبت به زیبا شدن و زیبا ماندن داشته باشیم، یقیناً نمیتوان تأثیر تهاجم فرهنگی، شبکههای ماهوارهای، تبلیغات گسترده لوازم آرایشی و عملهای جراحی را نادیده گرفت که در کنار کمرنگ شدن اعتقاد به مبانی شرعی و اسلامی در جهت حفظ حیا و عفت، باعث شده است تا مسابقه زیبایی و زیبا ماندن آن هم به هر قیمت و هر روشی در بخشی از جامعه زنان ایرانی نمود و بروز پیدا کند و حال این که زیبایی صورت و تناسب اندام، تنها یکی از نیازها و مؤلفههای شخصیتی انسان است که نباید با سایر ابعاد شخصیتی زنان اعم از احساس مادری و حس حیا و عفاف در تعارض قرار گیرد.
فرهنگ منحوس غرب و نگاه ابزاری به زنان برای لذت جویی مردان و سودجویی و سوءاستفاده برخی متخصصان زیبایی و تولید کنندگان مواد آرایشی، از حس زیبایی دوستی زنان باعث شده است تا بخشی از زنان، تحت تأثیر این تبلیغات و القائات کاذب قرار گیرند و با تلقیهای اشتباه، زیبایی خود را در گروی کاهش فرزندآوری تصور کنند! در صورتی که بسیاری از زنان در حین زمان حاملگی و پس از فرزندآوری با تغذیه صحیح و ورزش مناسب، تناسب اندام خود را نیز در کنار تضمین سلامتی روح و جسمشان حفظ کردهاند که این مسئله در وجود نازنین بسیاری از مادربزرگهای خودمان قابل مشاهده است.
اگر چه زیبایی برای زنان بسیار مهم است اما در جایی که حفظ زیبایی با حفظ سلامتی فرد و سلامتی جامعه در تعارض قرار گیرد مسلماً شرط عقل این است که به مسئله سلامتی بیش از زیبایی اهمیت داده شود و این یعنی حتی اگر فرزندآوری زنان موجب کاهش تناسب اندام و زیباییشان باشد، نمیتوان فراموش کرد که به لحاظ پزشکی یکی از مهمترین دلایل افزایش بیماریهای صعب العلاج در زنان مثل سرطان سینه و سرطان تخمدان، ناشی از همین کاهش فرزندآوری است و براساس مطالعات و تحقیقات پزشکی روز دنیا، فرزندآوری بر حفظ سلامتی روح و جسم زنان و به خصوص کاهش بیماریهای شایع در زنان، تأثیر به سزایی دارد.
95/9/2
2:40 ع
کاهش جمعیت یا افزایش آن و اساساً نرخ رشد آن در هر کشوری از جنبه های مختلف استراتژیک، اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی نظامی اهمیت دارد، کشوری که نرخ رشد جمعیتش با نیازها، تهدیدها و ظرفیتهایش انطباق داشته باشد میتواند به خوبی در گذر زمان با سرعت خوبی به رشد خود ادامه دهد.
نرخ رشد جمعیت ایران با سیاستهای مشوقانه ای که در دهه 60 دنبال شد، به شدت اوج گرفت تا جایی که نظام تصمیم گرفت تا مدتی آن سرعت را مهار نماید، لیکن طبق نظر شخص مقام معظم رهبری ادامه آن سیاست از دهه 70 امری اشتباه بود که باید مهار میشد، لیکن سالها آن سیاست تحدید جمعیتی ادامه یافت تا جایی که زنگهای هشدار به صدا درآمد و کارشناسان گفتند که اگر نرخ رشد جمعیت با همین وضعیت ادامه یابد، جمعیت مولد ایران و نهایتاً جمعیت کلی ایران به حد خطرناکی کاهش خواهد یافت.
یکی از دلایل اهمیت نرخ رشد جمعیت این است که اصلاح آن از مواردی نیست که اگر تنظیمش بهم خورد سریع بتوان آن را تنظیم کرد و یا سریع بتوان خسارات وارده را جبران نمود، چرا که اولاً بخشی از این تنظیم به اصلاح فرهنگ برمیگردد م زمان بر است و ثانیاً اگر همین امروز کشوری بخواهد 1 درصد به نرخ رشد جمعیت مولد خود بیفزاید، حدود 20 سال وقت نیاز است که چنین مسئله ای با تولد و رشد یک نسل جدید محقق گردد، لذا تا وقت هست باید نسبت به اصلاح این رویه اقدام جدی به عمل آورد.
وقتی یک فاصله (گپ) جمعیتی در کشور ایجاد شد، از آنجا که پوشاندن آن فاصله به راحتی و سریع میسر نیست، غالبا کشورها برای تأمین جمعیت مولد مورد نیازشان، به سمت مهاجرت پذیری حرکت میکنند و این مهاجرت پذیری باعث میشود تا به تدریج، با ورود فرهنگهای مختلف به کشور، فرهنگ اصیل و ملی کشور دچار هجمه شدید گردد، مسئله ای که در کشورهای غربی که با بحران تحدید جمعیتی مواجه شدند، هم اکنون به وضوح قابل مشاهده است.
یکی از عواملی که در رشد منطقی و متوازن یک جامعه مؤثر است، نسبت مناسب بین جمعیت مولد در کشور و جمعیت مصرف کننده صرف است. در هر جامعه ای بخشی از جامعه، توان کار، تولید و ایجاد سرمایه و ارزش افزوده را دارند که چرخهای اقتصاد کشور را میچرخانند که آنها را جمعیت مولد و فعال میخوانیم و عده ای نیز هنوز به شرایط مولد بودن نرسیده اند و یا از آن عبور کرده اند که ایشان غالباً نیازمند حمایت و هزینه برای آموزش، نگهداری، امنیت و درمان هستند.
از مؤلفه های مهم قدرت در طول تاریخ و همین امروز، میزان جمعیت هر کشور است، بخواهیم یا نخواهیم، کشورهایی که جمعیت بیشتر و جوانتری دارند، به لحاظ امنیتی و نظامی قویتر تلقی میشوند و همین مؤلفه به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر تهدیدهای امنیتی و خارجی مؤثر است.
یکی از مواردی که در خصوص نرخ رشد جمعیت لازم به نظر میرسد، مسئله سیاستگذاری جمعیتی است، اگر نمیخواهیم دوباره مثل دهه 60 و یا دهه 90 دچار بحران افزایش یا کاهش جمعیت شویم باید برای این مسئله سیاستگذاری علمی و اصلی داشته باشیم. یعنی باید براساس ظرفیت و نیازهای کشور و حتی مناطق و خانواده ها، سیاستگذاری صحیحی صورت گیرد و آن سیاست به درستی برای مردم و مسئولان توجیه و اجرا شود.
مسئولان کشور باید برای مردم تبیین کنند که ظرفیت شهرهای و مناطق مختلف اعم از تهران و سایر کلان شهرها و شهرهای متوسط و کوچک و نهایتاً روستاها به لحاظ توان افزایش جمعیت مشابه نیست و برای هرکدام باید نرخ مناسب، تعیین گردد. مسلماً در روستاهایی که به واهایی که به واسطه مهاجرت، ظرفیت جمعیتی شان باز شده است با شهری مثل تهران که بیش از ظرفیتش مهاجر پذیرفته است متفاوت است.
اگر چه در مطلب قبلی به خطرات تک فرزندی و دوفرزندی برای خانواده ها اشاره کردم، اما در خصوص اهمیت اصلاح نرخ رشد جمعیت به لحاظ استراتژیک برای کشور، لازم است که مسئله از سوی قوای سه گانه و نهادهای فرهنگی پیگیری گردد و در سطح کلان برای حفظ منافع ملی در خصوص جمعیت، از ابزارهای قانونی، انگیزشی، آموزشی و هنری استفاده شود تا آینده کشور دچار بحران نگردد.
تأثیرات سوئی که کاهش جمعیت بر پویایی، پیشرفت و امنیت کشور میگذارد باعث شده است تا برخی کشورهای استکباری، از این روش برای تضعیف ملتها دیگر استفاده کنند و برای این کار از هیچ شیوه ای از جمله ساخت و شیوع بیماریهای کشنده، عقیم سازی ارادی از طریق فرهنگسازی و غیر ارادی از طریق غذای ناسالم و بیماری، بی میل کردن به ازدواج و فرزند آوری، به راه انداختن جنگ و… دست بزنند و بعضاً برای این اهداف سرمایه گذاری های عظیم انجام دهند تا حدی که همانها که حاضر نیستند گندم مازادشان را به کشورهای آفریقایی بدهند و به دریا میریزند، برای کنترل و کاهش جمعیت برخی کشورها سرمایه گذاریهای کلان میکنند.
95/9/2
2:25 ع
کاهش نرخ رشد فرزندآوری یا کم فرزندی از مواردی است که تأثیرات زیادی بر جامعه، خانواده ها و افراد میگذارد که در این مطلب به صورت مختصر به تأثیرگذاری این عامل در خانواده ها خواهیم پرداخت.
کاهش نرخ جمعیت معمولاً از خانواده ها شروع میشود و غالباً خانواده هایی که دچار کم فرزندی (تک فرزندی یا دو فرزندی) هستند، آن را تشدید میکنند و این برای ایرانیان که تا دو سه دهه پیش با خانواده های پرجمعیت زندگی میکردند، تغییرات اساسی را ایجاد نموده است که در این مطلب، به این تغییرات خواهیم پرداخت:
برخلاف پیش بینی های روانشناسان، و شعارهای جامعه شناسان که برای کاهش جمعیت در دهه هفتاد مطرح شد، کم فرزندی موجب تربیت بهتر فرزندان نگردید و نسل قدیم نسبت به نسل جدیدی که در خانواده های کم جمعیت تربیت شده اند، بسیار موفق تر بوده اند، و امروز به تجربه ثابت شده است که درصد بیشتری از فرزندان امروزی که حاصل تربیت در خانواده های کم جمعیت و هزینه کردنهای بیشتر آموزشی و تفریحی هستند، لوس، تنبل، بی مسئولیت، بی ظرفیت، لجباز، تمامیت خواه، بی گذشت، بی ادب و غیرقابل تعامل هستند.
طبیعی است فرزندانی که در خانواده های تک یا دو فرزند رشد میکنند، از امکان ایجاد تعاملات عاطفی و اجتماعی به میزان زیادی محروم میشوند و این مسئله باعث شده است تا این فرزندان در فهم و تمرین مسائلی مانند ظرفیت برد و باخت، شراکت، کارگروهی، بخشش، گذشت، عذرخواهی، کنترل خشم، مدیریت احساسات، قهر و آشتی، دفاع از خود و… دچار معضلهایی گردند که غالباً در سایر محیطهای اجتماعی مانند مهدکودک یا مدرسه نیز مرتفع نمیشوند و در زندگی اجتماعی و خانوادگی این افراد در آینده اثرات خود را برجای خواهند گذاشت.
فرزندانی که در خانواده های تک فرزند یا دو فرزند تربیت میشوند، غالباً تمام وقت و ذهن و سرمایه والدین را به چگونگی تربیت و پیشرفت خود معطوف میکنند تا حدی که این موضوع به محل مناقشه و اختلاف والدین تبدیل میگردد که پس از درک این مسئله از سوی فرزندان، تلاش خواهند کرد تا از این نقطه ضعف در خانواده، نهایت استفاده را بنمایند و بعضاً برای رسین به خواسته های خود، والدین را در برابر هم قرار دهند. در چنین خانواده هایی، زن و شوهر بیش از این که به یکدیگر محبت کنند، وارد یک رقابت در جلب محبت و توجه فرزند خود میشوند و این مسائل در بسیاری موارد موجب سردی روابط والدین میگردد.
از تبعات کم فرزندی ، فرزندسالاری و حکمرانی ایشان در خانواده ها است، این مسئله تا جایی پیش میرود که فرزندان خود را مالک زندگی والدین میدانند و توقع دارند والدین خانه و فرش زیرپای خود را بفروشند و برای ایشان هزینه کنند، این رفتارها باعث شده است تا والدین علی رغم داشتن فرزندان کمتر، تا خرخره زیر بار قرض و قسط خرید موبایل، تبلت، خودرو، هزینه دانشگاه آزاد، هزینه های تفریح، جهیزیه، ازدواج، تأمین مسکن و… بروند و این به معنی تلخ ماندن کام والدین دربرابر ناسپاسی ها و توقعات سیری ناپذیر فرزند است ولی در خانواده های با فرزند بیشتر، فرزندان مانع زیاده خواهی های یکدیگر میشوند و والدین هم محوریت خود را حفظ خواهند کرد.
از تبعات کم فرزندی خانواده ها این است که به تدریج خانواده ها از داشتن عمو، عمه، دایی، خاله و به تبع آن فرزندانشان هم محروم میشوند و چنین خلایی برای کسانی که از نعمت وجود این عزیزان برخورداند قابل درک است که نداشتن این عزیزان چقدر تلخ است چرا که مسلما بخشی از نیازهای عاطفی همه ما توسط چنین اقوام نزدیکی تأمین میشود و استمرار وضعیت موجود باعث میشود نه تنها در آینده، فرزندان در خانه هایشان تنها باشند بلکه اقوامی هم برای دوستی و تعامل نداشته باشند.
مطمئناً یکی از مهمترین نتایج خانواده های تک و دو فرزند هم اکنون در بالا رفتن سن ازدواج و افزایش نرخ طلاق قابل مشاهده است، که این دوعامل خود در تشدید تحدید جمعیتی مؤثر خواهد بود. فرزندانی که تنها امید والدین هستند هم دیر برای ازدواج آماده میشوند و هم والدین دیر به ازدواجشان رضایت میدهند و پس از ازدواج نیز به دلیل عدم تربیت مناسب برای تعامل با همسر، به راحتی در مواقع اختلاف با همسر، خانواده را به بن بست میرسانند که این تنشها غالبا با دخالت والدینی که تعصب زیادی روی تک فرزندان خود دارند همراه میشود و به جای این که به آشتی ختم شود، به راحتی به نقطه جدایی و طلاق می انجامد.
95/9/2
2:23 ع
بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت خارجه درباره لوایح ضدایرانی کنگره آمریکا امروز (95/9/1) گفت:
«لوایح کنگره آمریکا، ناشی از مشکلات و تحولات سیستم سیاسی داخلی آمریکا است. در یکسال گذشته پس از برجام حدود شصت لایحه و طرح بود که میتوانست در صورت نهایی شدن و طی مراحل قانونی به نوعی ناقض برجام باشند. اما تا طی شدن مراحل قانونی منتظریم، ما طرح و برنامه و گزینه های خود را داریم تا در زمان لازم اگر نیاز بود اقدامات متناسب را اجرا کنیم. این طرحهای کنگره را جدی نمیگیریم اما اگر جدی شوند، برخورد لازم را با آنها خواهیم داشت؛ ما بر سر منافع مردم و کشور سازش نخواهیم کرد و اگر لازم باشد برای دفاع از این منافع بهای لازم را می پردازیم./ما به دلایل فکری و عقیدتی خود تلاش داریم تعهدات خود را تا جایی که دیگران رعایت کنند، انجام دهیم. برجام یک تعهد چندجانبه است که در زمان خود نقشش را ایفا کرد، تا زمانی که دیگران پایبند باشند، ماهم پایبندیم.»
آقای قاسمی! این که لوایح ضدایرانی کنگره آمریکا را ناشی از مشکلات و تحولات سیستم سیاسی آمریکا میدانید خود ناشی از ضعف برجام است که برخلاف ادعاهای دولتمردان نتوانست به مثابه سندی باشد که مسائل داخلی آمریکا بر شیوه اجرای آن تأثیر نگذارد، پس قبل از این که مشکلات و تحولات سیستم داخلی آمریکا را مقصر بدانید، باید به بطلان ادعای دوستانتان در دولت درباره غیرقابل خدشه بودن آن توسط دولتهای بعد اعتراف کنید، برجامی که هر کدام از کشورهای امضا کننده آن ظرف کمتر از 2 ماه میتواند با ادعای نقض طرف دیگر و بدون ارائه سند و مدرک، آن را یک سویه نقض کند، برجامی که استمرارش منوط به امضاهای رئیس جمهور وقت آمریکا در مقاطع 120 و 180 روزه است، برجامی که ابتدا طرف مقابل را به تمام خواسته هایش رساند و سپس به او فرصت داد تا تعهداتش را با کندی، کارشکنی و بدعهدی مواجه سازد، برجامی که به دلیل ابهامات و حفره های آن امکان تأویل به رأی و فرار را به طرف مقابل میدهد، برجامی که جسم و روحش جدا هستند و به شیوه ای نوشته شده است که روحش مخدوش باشد بدون این که به جنازه اش آسیبی برسد، خودش از مهمترین موانع استفاده از امتیازاتی است که در ازای پرداخت بهای سنگین مندرج در برجام، میبایست از آنها بهره مند میشدیم.
سخنگوی محترم وزارت خارجه! مصاحبه شما این معنی را در ذهن متبادر میکند که پایبندی الان ما به برجام به دلیل پایبندی طرفهای دیگر برجام و به خصوص آمریکا به آن است! حال این که شخص رئیس جمهور تا وزیر امور خارجه تا رئیس بانک مرکزی، رئیس سازمان انرژی هسته ای، رئیس کمیته برجام و سایر دولتمردان، به عهدشکنی و کارشکنی طرف مقابل در اجرای تعهداتش اعتراف کرده اند و این اظهارات شما مبنی بر این که ما منتظر نهایی شدن این مصوبات هستیم، خودش ایراد اساسی دارد چرا که اولاً اینها نهایی بشوند یا نشوند، موجب بالا رفتن ریسک همکاری و تعامل سازنده شرکتها و کشورهای دیگر با ایران گردیده اند و خود نقض برجام حساب میشود، ثانیاً لوایح ضدایرانی کنگره آمریکا در همین جا به اتمام نخواهند رسید و همین الان تعداد دیگری در دست طراحی و تصویب قرار دارد و این روند موجب ماندن ریسک تعامل با ایران برای بلند مدت خواهد شد و ثالثاً یکی از شروط نه گانه مقام معظم رهبری در اجرای برجام همین بود که هرگونه حرفی مبنی بر تحریم جدید یا ماندن ساختار تحریمها به منزله نقض برجام تلقی شود که متأسفانه دولت با جدی نگرفتن این شرط (مثل سایر خطوط قرمز و شرایط رهبری) باعث شده است تا آمریکاییها با همین طرح ها، لوایح و حرفها، مانع کاهش ریسک تعامل با ایران بشوند.
آقای قاسمی! مسلماً ادعای شما و سایر دیپلماتها و دولتمردان ما مبنی بر این که در صورت نهایی شدن لوایح ضدایرانی کنگره آمریکا ، «اقدام مقتضی» انجام خواهید داد، از چند جهت خودش به تشدید فشارهای طرف مقابل منجر خواهد شد، چرا که اولاً این اظهارات نشان میدهد که طرف مقابل هر کارشکنی که تاکنون انجام داده است، هنوز به عنوان نقض برجام تلقی نکرده اید و این به پیشروی بیشتر وی در نقض برجام خواهد انجامید، ثانیاً ترس شما از دادن اولتیماتوم به طرف مقابل برای اجرای تعهداتش و حتی ترس از به کار بردن عبارت «توقف اجرای تعهداتمان در برجام» و بسنده کردن به واژه «عبارت مقتضی» و امثال آن که میتواند «فشار ایمیلی» و یا تشدید «امان نامه» گرفتن برای کشورها و شرکتهای دیگر تلقی شود، فاقد آن بار لازم برای الزام طرف مقابل به پایان دادن نقض برجام است و رابعاً تا زمانی که دولت این قدر اصرار داشته باشد برجامی را که برد برد بودنش در روز اول هم محل تردید بود را با وجود تمام کارشکنی ها و منافع «تقریباً هیچش»، ابر و ماه و خورشید و فلک و نعمت و باد و … بداند، توقع استیفای حقوق ایران در برجام و گردن نهادن طرف مقابل به آن، خیالی واهی خواهد بود.
95/9/2
2:12 ع
لغو سخنرانی علی مطهری امروز (95/8/3) با عنوان «تحلیل واقعه کربلا» در مشهد به دستور دادستانی، موجب نامه نگاری وی خطاب به رئیس جمهور گردیده است که در آن ضمن درخواست برخورد با عاملان لغو این سخنرانی، تهدید به استفاده از توان مجلس در این خصوص مینماید و در دو سه جای نامه نیز تلویحاً امام جمعه مشهد را مقصر معرفی میکند، اتهامی که فورا از سوی دفتر امام جمعه مشهد تکذیب میشود، که در همین خصوص مطلب زیر تقدیم میگردد:
در ابتدا نگاهی گذرا به اظهارات دو سال پیش (در تاریخ 93/9/3) علی مطهری در همایشی مشابه با عنوان «تببین حماسه حسینی» در مشهد می نماییم:
«یکی از دلایل مهم حوادث ناگوار سال 88 حضور احمدی نژاد در جشن پیروزی انتخابات و سخنرانی وی بود و به نظر من حضور و سخنرانی احمدی نژاد در جشن پیروزی سبب تحریک طرف مقابل بوده و سبب دو قطبی شدن جامعه شد و در جریان فتنه باید دو طرف محاکمه میشدند»
در این مطلب قصد ندارم دوباره تفصیلاً به وارونه نمایی علی مطهری درباره فتنه پاسخ بگویم، اما مختصر این که دمیدن در شیپور تقلب گسترده، از ماهها قبل از انتخابات شروع شد و در روز انتخابات به اوج رسید و حتی با دعوت به اغتشاش در صبح روز انتخابات و با باج خواهی از نظام و حتی همراهی با دشمنان همراه شد که هیچ عقل سالمی نمیتواند چنین روندی را حاصل تحریک جشن برد انتخاباتی (که همیشه معمول بوده است) و یا مسائل مشابه بداند!
اما هدف اصلی ارائه این مطلب درباره لغو سخنرانی علی مطهری و واکنش او، استفاده از منطق خود او در همین رابطه است که در ادامه تقدیم میگردد:
1- علی مطهری که بارها احمدی نژاد را تنها به این بهانه که باعث تحریک طرف مقابل شده است، شروع کننده، شریک و مقصر فتنه معرفی کرده است، چطور خودش را بابت تحریک دیگران با توجه به حرفهای ناروایش برای تحریف فتنه و تطهیر سران خائن فتنه مقصر نمیداند در حالی که مردم و نظام روی خیانت فتنه حساس هستند؟!
2- علی مطهری جشن انتخاباتی برنده انتخابات را عامل تحریک و ادعای تقلب بزرگ و قانونشکنیهای گسترده و طولانی معرفی میکند، پس چطور حرف نسنجیده و انتساب ناروایش مبنی بر استقبال حضرت امام رضا(ع) از کنسرت را عامل تحریک و لغو سخنرانیش در مشهدالرضا(ع) نمیداند؟!
3- آیا تنها لغو سخنرانی علی مطهری ، مهم و منافی آزادی بیان است که باید این طور برایش به تهمت و تهدید متوسل شود؟! آیا ندادن مجوز همایش و یا لغو سخنرانی منتقدین دولت در دانشگاه های مختلف در موضوعات فنی مثل برجام، FATF، IPC، و… ارزش پیگیری و نامه نوشتن و بانگ برآوردن نداشت؟!
4- وقتی لغو سخنرانی علی مطهری آن هم با یک موضوع تکراری و محتوای قابل پیش بینی او را این چنین به خشم آورده است، پس چرا از فتنه گران که بدون طی مراحل قانونی، بدون ارائه مستندات محکمه پسند و تنها از طریق دعوت به لشگرکشی خیابانی خواستار لغو نتیجه انتخابات 40 میلیونی مردم شدند، خشمگین نشد؟!
5- لغو سخنرانی علی مطهری تنها چند ساعت از وقت او و مدعوینی که به قول او از راه دور برای این همایش آمده بودند را هدر داد که این امر موجب خشم وی گردیده است، پس چطور است که برای 8 ماه صرف وقت و هزینه 75 میلیونی ایرانی که هر یک به نوعی درگیر خسارات فتنه شدند و هستند، خون غیرتش به جوش نیامد؟!
حرف آخر: اگر کسی منصفانه به سؤالات فوق بیندیشد، مسلماً سیاست دوگانه، ناعدالانه و مغرضانه علی مطهری را نمیتواند انکار نماید، آری! علی مطهری در جایی که احساس کند حقی از خودش یا دوستانش ضایع شده است، گریبان چاک میدهد، تهمت میزند، فحش میدهد و تهدید میکند و درجایی که منافع و امنیت 75 میلیون ایرانی بازیچه بی ظرفیتی، قانونشکنی و خیانت سران خائن فتنه میشود، یا سخنرانی آنان که هدف توهین و تهمت دولتمردان قرار دارند لغو میگردد، به مانند ابوموسی اشعری ردای حکمیت می پوشد و ژست بی طرفی میگیرد!
95/9/1
9:41 ص
روحانیون و حوزه در کشور ما نقش بسیار برجسته ای چه قبل از انقلاب و چه پس از آن ایفا نموده اند و در هر مقطعی که خوب عمل کرده اند، پیشرفت، عزت و استقلال کشور حفظ شده است و در هر مقطعی که بد عمل کرده اند، دچار شکست و یأس و وابستگی گردیده ایم که لازم دیدم روحانیون را بر اساس عملکردشان در عصر حاضر دسته بندی کنم، شاید روحانیون عزیز بتوانند ارزیابی خوبی از وضعیت خود در این دسته بندی پیدا کنند:
1- آن دسته روحانیون باسواد و انقلابی که هم نسبت به مسائل دینی اشراف دارند، هم مسائل روز را به دقت دنبال میکنند و هم دلسوزانه نسبت به مسائل پیرامون خود اعم از اجتماعی و فرهنگز ای و سیاسی و شبهات روز موضع میگیرند و روشنگری میکنند و جریان سازی می نمایند. متأسفانه تعداد این روحانیون واقعاً کم و در هر استان انگشت شمار است.
2- آن دسته روحانیونی که هم به مسائل دینی و هم مسائل روز کشور و جهان اشرافن دارند ولی بعضاً چون احساس میکنند از انقلاب بی نصیب مانده اند، تمایلی هم ندارند به منازعات وارد شوند و از انقلاب دفاع کنند و اگر موضعی هم بگیرند غالباً مغرضانه و غیر منصفانه و در حمایت از دشمنان انقلاب است.
3- آن دسته روحانیونی که کاری به مسائل اسلام و انقلاب و حقایق روز کشور و جهان ندارند و بعضاً حرفهایی میزنند که با مسلمات اسلامی هم در تعارض قرار دارند و حقایق سیره اهل بیت را تحریف میکنند، تنها به منظور این که نتایج سیاسی دلخواهِ حزب خود را بگیرند و برای برنامه هایشان بسترسازی کنند!
4- آن دسته روحانیونی که به مسائل دینی اشراف دارند، ولی به مسائل روز کشور و جهان اشراف ندارند و بیشتر اخبار و تحلیلها را از افراد محدود پیرامون خود و به خصوص دفاتر خود میگیرند و براساس همان اطلاعات غلط، موضع گیریهای اشتباه دارند که با کمال تأسف، برخی علما و حتی مراجع مشهور در این دسته بندی وجود دارند.
5- آن دسته روحانیونی که نه نسبت به مسائل دینی اشراف دارند و نه توان تحلیل مسائل روز را دارند، متأسفانه این روحانیون تنها به ارتزاق از اموری مانند نماز در ادارات و یا دریافت شهریه می پردازند و دغدغه ای هم برای افزایش اطلاعات خود و یا مؤثر بودن در ارتقای ایمانی و انقلابی جامعه ندارند و ترجیح میدهند در منازعات روز، طرف هیچ جریانی را نگیرند و بی طرف بمانند و یا خیلی عوامانه موضع بگیرند.
95/8/28
12:5 ص
یکی از شخصیتهای انقلابی و مخلص استان گیلان که با ایثار و مجاهدت خاص خود، اهتمام به حفظ وحدت نیروهای انقلابی را هدف خود قرار داده و برای آن مجاهدانه تلاش کرده است، در خصوص پرونده اتهامات رئیس دفتر امام جمعه رشت و مدیر اجرایی نماینده ولی فقیه استان گیلان مصاحبه ای داشته اند و نیروهای انقلابی و حزب اللهی را به حفظ وحدت فراخوانده اند که قابل تقدیر است، لیکن در خلال این هدف، برخی از صحبتهای ایشان قابل انتقاد هستند که به آنها می پردازم:
«حرمت نماینده ولی فقیه انجام تکلیف به حکم ولایت است»، عنوان تیتری است که خبرگزاری فارس برای این مصاحبه برگزیده و این نشان دهنده اهتمام ایشان به حفظ حرمت نماینده ولی فقیه استان گیلان است که البته قابل امتنان و دغدغه جدی همه نیروهای انقلابی استان است، اما مطمئناً اگر این جایگاه ارزشمند، حرمتی دارد، به خاطر حرمت جایگاه مقدس و الهی ولایت فقیه است و در این سالها، همواره نیروهای مخلص انقلابی، اصرار به حفظ و ارتقای جایگاه قانونی شخصی چون مهدی مجرد که کراراً در برابر قوانین و مراجع قانونی در حوزه های مختلف می ایستاد را در جهت حفظ حرمت جایگاه نمایندگی ولایت فقیه نمیدانستند که کاش لااقل به حرمت جایگاه ولایت فقیه جدی گرفته میشد.
برادر انقلابی ما در مصاحبه شان از حرمت نماینده ولی فقیه استان گیلان گفتند و با ذکر مثال از نوع رابطه کشمیری و شهید رجایی، تلاش کردند حساب اتهامات رئیس دفتر متهم و امام جمعه محترم رشت را همین امروز و به طور کامل از هم جدا بدانند، تا آن حد که متأسفانه به توجیه متوسل شدند و به جای کلمه استعفا، از کلمه برکناری که حق چنین متهمی بود استفاده کردند! که اگر چه قضاوت زودهنگام و مجرم دانستن هیچ متهمی به لحاظ حقوقی و اخلاقی قابل تأیید نیست، اما وقتی این رئیس دفتر که هم اکنون در حوزه های مختلف اتهامات عدیده ای به او وارد شده است، در متن استعفایش مدعی میشود:
«در طول این مدت همه امور را با هماهنگی جنابعالی بدون هیچ کم و کاستی در حد مقدورات طبق ضوابط و مقررات و دستورات شما انجام وظیفه نمودم زحمات زیادی کشیدم کارهای بزرگی انجام دادم. همه این کارها به خاطر خدا، اسلام، ولایت و شخص شما بوده و لاغیر»
و در واقع با این سخنان، مسئولیت تمام اتهامات خود را به شخص امام جمعه متوجه میکند و همه را منبعث از دستورات و با علم و آگاهی ایشان معرفی مینماید، در کمال تعجب میبینیم که متأسفانه امام جمعه محترم، به جای این که در برابر این اتهامات بزرگ واکنش قاطع نشان دهد، میگوید:
«از تلاشهای شبانه روزی شما در ایام تصدی در دفتر و کارهای بزرگی که انجام داده اید، سپاسگزارم و از حوادث پیش آمده متاثر و سلامت و عزت شما را از درگاه الهی خواهانم»
متأسفانه اصرار امام جمعه محترم رشت به حفظ رئیس دفترش در سالهای متمادی مسئولیت پرحاشیه وی از یک سو و نوع پاسخ گویی به استعفای او، اجازه نمیدهد کسی بتواند این دو شخصیت را حداقل در شرایط فعلی به طور کلی از هم جدا بداند، بلکه این مسئله، صحبتهای صریح شخص امام جمعه محترم و اتمام بررسی های قانونی را میطلبد، لیکن این نظر برادر ارزشیمان را صحیح میدانیم که باید در انتقادات و اظهار نظرها به خصوص در قبال جایگاهی چون نماینده ولی فقیه، از ادبیات مناسب استفاده و اتهامات را از طریق مراجع قانونی و نه به صورت ژورنالیستی پیگیری نمود.
95/8/28
12:2 ص
دلواپسان لغو برجام ! بازهم تکرار میکنیم، ما با برجام و داشتن یک توافق هسته ای که در آن حقوق هسته ای، عزت و امنیت ما حفظ و تحریمهای ظالمانه واقعاً رفع شود، هیچ مشکلی نداشتیم و نداریم و برای همین هم مدام بر حفظ خطوط قرمز مقام معظم رهبری درباره همزمانی تعهدات، تناظر گامها، لغو (نه تعلیق) همه تحریمها و اخذ تضمین محکم تأکید میکردیم ولی شما با بداخلاقی ما را به دلیل آن تأکیدات دلسوزانه، دلواپس و کاسب تحریم نامیدید و امروز هم خواستار اجرای کامل برجام از سوی آمریکا هستیم و نه لغو برجام !
دلواپسان لغو برجام ! حالا دیدید که دلواپسی ما درست بود و شما هم هرچند دیر، دلواپس شدید؟! هرچند جنس دلواپسی شما برای لغو برجام که ناشی از نگرانی تان برای انتخابات 96 است با جنس دلواپسی ما که برای منافع ملی، از دست نرفتن سرمایه های کشور و ماندن تحریمها است بسیار متفاوت است، اما احتمالا امروز فهمیدید که حق داشتیم که میگفتیم تعهد را بر اساس بدبینی و رعایت احتیاطهای لازم تنظیم کنید درحالی که شما بدبینی به دشمن و دلواپسی ما از بدعهدی او را بی مورد میدانستید!
و باز هم تکرار میکنیم، الان با وجود این که طبق متن برجام، امکان لغو یک طرفه آن، ظرف کمتر از 2 ماه برای همه طرفهای آن وجود دارد، ولی بعید میدانیم که ترامپِ تاجر و اهل حساب و کتاب، حاضر شود توافقی که برای آمریکا و متحدانش این همه سود داشته و برای ایران تقریباً هیچ نفعی نداشته است را لغو کند، آن هم در حالی که میتواند مانند اوباما، همچنان به نقض برجام تحت سکوت مذبذبانه دولت روحانی ادامه دهد!
و شاید هم ترامپ با شناخت نقطه ضعف دولت روی لغو برجام با کمک مشاورانش، در تحمیل و باج خواهی برجامهای دیگر مثل FATF، جهت پاره نکردن توافق هسته ای، جدیت بیشتری نشان دهد! پس دلواپسان عزیز! به نظرم دلواپسی شما برای لغو برجام از سوی ترامپ به جا نیست و خیلی زود خواهید توانست دور جنازه بزک کرده برجامی که روز به روز بوی نقضش بیشتر بلند میشود، به عنوان تنها اهرم حیات سیاسی روحانی جمع شوید، بچرخید و جشن بگیرید.
95/8/22
3:46 ع
پس از سخنان روشنگرانه آیت الله آملی لاریجانی مبنی بر این که روحانی از سویی شعار آزادی بیان میدهد و از سویی خواهان برخورد با برخی رسانهها است، نوبخت، معاون و سخنگوی دولت، خواهان برخورد با رسانههای هتاک شد و گفت:
«دولت به آزادی بیان در چارچوب قانون معتقد و به حاشیه امن داشتن عده ای هتاک معترض است»
که در پاسخ به این سخنان سخنگوی دولت میگویم:
آقای نوبخت! در این سه سال و اندی که از عمر دولت پرمدعایتان میگذرد، چه کسی بیش از شما و رئیس دولت متبوعتان هتاکی کرده است؟! بیسواد، بیشناسنامه، بیکار، متوهم، بروید به جهنم، رانتخوار تحریم، کاسب تحریم، افراطی، زبان نفهم، کودک، رسانه میلی، بزدل، ترسو، تعامل هراس و ... را چه کسی به منتقدان خود حواله داده است؟! آیا اینها مصداق هتک و توهین و افترا نیستند؟!
آقای نوبخت! آیا این توهینها به نجومی بگیران، مفسدان فساد 8000 میلیاردی و به آمریکای بدعهد انجام شده است و یا به منتقدان، کارشناسان و رسانههای داخلی که به لحاظ فنی به برجام، FATF ،IPC و... ایراد گرفتند؟! آیا حالا چنین دولتی میتواند مدعی و معترض هتاکی دیگرانی باشد که مدام از سوی دولتمردان مورد توهین، هتک، تهمت، افترا و توقیف قرار گرفتهاند؟!
آقای نوبخت! آیا پاسخ دندان شکن آیت الله آملی لاریجانی به اظهارات آقای رئیس جمهور در اففتاحیه نمایشگاه مطبوعات، باید باعث میشد در توجیه تناقض ادعای آزادی بیان و درخواست برخورد و توقیف منتقدان و رسانههایشان، ایشان را با برچسب رسانههای هتاک ، شایسته قلم شکستن، دهان بستن و زبان بریدن قلمداد کنید؟!
جناب سخنگو! برای یک بار هم که شده به جای گفتن، بشنوید، اگر این توهینها به سبب خنک شدن دلتان است که هیچ، خنک شوید و به کارتان برسید ولی اگر فکر میکنید مردم، ادا و اطوار مبادی اخلاقتان را جدی میگیرند و ژست مدعی آزادی بیان بودنتان را باور میکنند، باید بگویم که زهی خیال باطل! مردم بسی زیرکتر از آنند که شما میپندارید فقط ترسم این است که دیر دریابید!